ترجمه
بگو آیا شما از [کسانی که] زیانکارترین [هستند] در کارها[یشان] آگاه کنم؟
نکات ادبی
«نُنَبِّئُكُمْ»
ماده «نبأ» در اصل به معنای «انتقال چیزی از جایی به جای دیگر» میباشد که بر همین اساس در مورد «خبر» دادن هم به کار رفته است؛ البته نه در مورد هر خبری، بلکه خبری که سه شرط داشته باشد: مهم باشد، دارای فایده زیاد باشد و به طوری باشد که انسان بر اثر شنیدن آن، یقین یا گمان قوی پیدا کند.
در تفاوت «نبأ» و «خبر»، علاوه بر این، گفتهاند که خبر را میتوان در جایی که مخاطب درباره مطلب اطلاع دارد به کار برد (مثلا: درباره من چه خبری داری؟)، اما «نبأ» حتما در جایی است که انسان علم ندارد ، و حتما درباره خبر بسیار مهم است و به همین جهت است که به پیامبر «نبی» گویند.
جلسه۱۸۸ http://yekaye.ir/al-qiyamah-075-13/
«الْأَخْسَرينَ»
قبلا بیان شد که ماده «خسر» است در اصل دلالت بر نقصی دارد که بر سرمایه انسان وارد شود؛ خواه سرمایه مادی (مال التجاره) ویا سرمایه وجودی و جان خود آدمی؛ و در قرآن کریم از ۶۵ مورد استفاده از مشتقات این ماده، تنها سه موردش در معنای ضرر مادی به کار رفته است (أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرينَ؛، شعرا/۱۸۱؛ وَ أَقيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْميزان، الرحمن/۹؛ وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُون، مطففین/۳). معادل فارسی آن، «زیان» و در نقطه مقابل «سود» (ربح) است و از این جهت با «ضرر» که در مقابل «نفع» است، متفاوت میباشد.
برخی توضیح دادهاند که در زبان عربی برای از دست دادن سرمایه دو تعبیر به کار میرود: وقتی مقدار محدودی از سرمایه را از دست داده باشد «وضیعة» می گویند و وقتی کل سرمایه را ضرر کرده باشد «خسران» میگویند (هرچند کمکم خسران در مورد «مقداری از سرمایه» هم به کار رفته است)؛ و ظاهرا به همین جهت است که اصل خسران را هلاکت هم دانستهاند.
جلسه ۲۴۳ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-22-2/
«أخسر» صفت تفضیل از این ماده است که به معنای «خاسرترین» می باشد.
«بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً»
توجه شود که «أعمالا» چون نکره آمده، تمییز برای «اخسرین» است (یعنی زیانکارترین افراد از حیث اعمالشان)، نه مضاف الیه آن؛ لذا ترجمه آن به صورت «زیانبارترین کارها» نادرست است. (غالبا تمییز به صورت مفرد میآید، درباره اینکه چرا در اینجا جمع آمده، در قسمت دبر، نکاتی بیان خواهد شد)
اختلاف قرائت[۱]
حدیث
۱) از امام باقر ع درباره آیه «بگو آیا شما از [کسانی که] زیانکارترین [هستند] در کارها[یشان] آگاه کنم؟ آنان که تلاششان در زندگی دنیا گم شد در حالی که خودشان چنین حساب میکنند که بهترین کار را میکنند» روایت شده است: آنان عبارتند از مسیحیان، کشیشان، راهبان، اهل شبهه و هوای نفس از مسلمانان، خوارج، و اهل بدعت.
تفسير القمي، ج۲، ص۴۶
فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» قَالَ: هُمُ النَّصَارَی وَ الْقِسِّيسُونَ وَ الرُّهْبَانُ وَ أَهْلُ الشُّبُهَاتِ وَ الْأَهْوَاءِ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ الْحَرُورِيَّةُ وَ أَهْلُ الْبِدَع
۲) از امام کاظم درباره «بگو آیا شما از [کسانی که] زیانکارترین [هستند] در کارها[یشان] آگاه کنم؟» روایت شده که فرمودند: آنان کسانیاند که در انجام حج واجب تعلل میکنند و آن را مرتب به عقب میاندازند.
عوالي اللئالي، ج۲، ص۸۶
رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ عَنِ الْكَاظِمِ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَی «هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا» إِنَّهُمُ الَّذِينَ يَتَمَادَوْنَ بِحَجِّ الْإِسْلَامِ وَ يُسَوِّفُونَهُ.
۳) از امام حسن عسکری روایت شده است: شخصی خدمت امیرالمومنین ع آمد و عرض کرد: یا امیرالمومنین! امروز بلال با فلانی بحث میکرد، و بلال در ادای کلمات لکنت داشت اما فلانی خیلی شیوا سخن میگفت و به بلال میخندید.
حضرت فرمود: ای بنده خدا ! همانا فصیح سخن گفتن و خوب کلمات را ادا کردن برای آن است که انسان خوب عمل کند و مهذب شود؛ شیوا سخن گفتن و خوب کلمات را ادا کردنِ فلانی، چه فایدهای دارد وقتی که کارهای او به بدترین وجه ممکن لکنت دارد؛ و لکنت در سخن گفتن بلال چه ضرری به او میرساند وقتی که کارهایش به بهترین وجه ممکن خوب انجام شده و وی را مهذب نموده است؛ همانا بلال احدی را همانند حضرت محمد ص نمیشمرد و بعد از او هم کسی را همانند علی بن ابیطالب نمیشمرد؛ و میداند که کسی که با علی دشمنی ورزد با خدا و رسولش دشمنی ورزیده است و کسی که او را اطاعت کند خدا و رسولش را اطاعت کرده است. ودر بدقوارگی و لکنت کارهای فلانی – که با این بدقوارگی، شیوا سخن گفتن و خوب ادا کردن کلماتش سودی نمیرساند- همین بس که عقبیها را بر جلو، و حقیران را بر بزرگان پیش میاندازد و سرکه را بر عسل، و حنطل [میوهای بسیار تلخ] را بر میوه خوشگوار، وآب دهان [= تُف] را بر شیر برتر میشمرد! بر ولیّ خدا ترجیح می دهد دشمن خدا را که در هیچ خلق و خویی به گرد او [= ولی خدا] نمیرسد. آیا او جز کسی است که مسیلمه را بر حضرت محمد ص در نبوت ترجیح میدهد و آیا جز از کسانی است که خداوند متعال دربارهشان فرموده است: «بگو آیا شما از [کسانی که] زیانکارترین [هستند] در کارها[یشان] آگاه کنم؟ آنان که تلاششان در زندگی دنیا گم شد در حالی که خودشان چنین حساب میکنند که بهترین کار را میکنند» آیا اینان جز امثال خوارجاند؟
التفسير المنسوب إلی الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۹۰
قَالَ الْإِمَامُ ع : جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ بِلَالًا كَانَ يُنَاظِرُ الْيَوْمَ فُلَاناً، فَجَعَلَ [بِلَالٌ] يَلْحَنُ فِي كَلَامِهِ، وَ فُلَانٌ يُعْرِبُ، وَ يَضْحَكُ مِنْ بِلَالٍ.
فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: يَا عَبْدَ اللَّهِ، إِنَّمَا يُرَادُ إِعْرَابُ الْكَلَامِ وَ تَقْوِيمُهُ لِتَقْوِيمِ الْأَعْمَالِ وَ تَهْذِيبِهَا، مَا ذَا يَنْفَعُ فُلَاناً إِعْرَابُهُ وَ تَقْوِيمُهُ لِكَلَامِهِ إِذَا كَانَتْ أَفْعَالُهُ مَلْحُونَةً أَقْبَحَ لَحْنٍ وَ مَا يَضُرُّ بِلَالًا لَحْنُهُ فِي كَلَامِهِ إِذَا كَانَتْ أَفْعَالُهُ مُقَوَّمَةً أَحْسَنَ تَقْوِيمٍ، مُهَذَّبَةً أَحْسَنَ تَهْذِيبٍ قَالَ الرَّجُلُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ: حَسْبُ (بِلَالٍ) مِنَ التَّقْوِيمِ لِأَفْعَالِهِ وَ التَّهْذِيبِ لَهَا أَنَّهُ لَا يَرَی أَحَداً نَظِيراً لِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ لَا يَرَی أَحَداً بَعْدَهُ نَظِيراً لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، وَ أَنَّهُ يَرَی أَنَّ كُلَّ مَنْ عَانَدَ عَلِيّاً فَقَدْ عَانَدَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ. وَ حَسْبُ فُلَانٍ مِنَ الِاعْوِجَاجِ وَ اللَّحْنِ فِي أَفْعَالِهِ الَّتِي لَا يَنْتَفِعُ مَعَهَا بِإِعْرَابِهِ لِكَلَامِهِ بِالْعَرَبِيَّةِ، وَ تَقْوِيمِهِ لِلِسَانِهِ أَنْ يُقَدِّمَ الْأَعْجَازَ عَلَی الصُّدُورِ، وَ الْأَسْتَاهَ عَلَی الْوُجُوهِ وَ أَنْ يُفَضِّلَ الْخَلَّ فِي الْحَلَاوَةِ عَلَی الْعَسَلِ، وَ الْحَنْظَلَ فِي الطِّيبِ، وَ الْعُذُوبَةِ عَلَی اللَّبَنِ يُقَدِّمُ عَلَی وَلِيِّ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ الَّذِي لَا يُنَاسِبُهُ فِي شَيْءٍ مِنَ الْخِصَالِ [وَ] فَضْلِهِ. هَلْ هُوَ إِلَّا كَمَنْ قَدَّمَ مُسَيْلَمَةَ عَلَی مُحَمَّدٍ فِي النُّبُوَّةِ وَ الْفَضْلِ مَا هُوَ إِلَّا مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» .(هَلْ هُوَ إِلَّا مِنْ إِخْوَانِ) أَهْلِ حَرُورَا؟
۴) روایت شده است که یکبار عدهای از اصحاب امیرالمومنین ایشان را سرخوش یافتند و از ایشان در مورد برخی از اصحاب برجستهشان که اصحاب پیامبر ص هم بودند (مانند ابوذر و سلمان و عبدالله بن مسعود و عمار یاسر) سوال کردند و ایشان هریک را به طور مختصر توصیف فرمود. گفتند از خودتان هم چیزی بگویید.
فرمودند: خداوند ما را از خودستایی برحذر داشته است.
گفتند: اما خداوند در عین حال میفرماید «اما در مورد نعمت پروردگارت سخن بگو»
فرمود: باشد، درباره نعمت پروردگارم بر من سخن میگویم: به خدا سوگند چنان بودم که اگر از من میخواستند میدادم و اگر سکوت می کردند خودم آغاز می کردم؛ و همانا در دل من علم فراوانی انباشته شده است؛ پس از من بخواهید!
ابنالکوا [یکی از کسانی که بعدا از روسای خوارج شد] شروع کرد به پرسیدن از برخی از آیات قرآن، تا رسید به اینکه:
پس چه کسانیاند «زیانکارترین [افراد] در کارها[یشان]، آنان که تلاششان در زندگی دنیا گم شد در حالی که خودشان چنین حساب میکنند که بهترین کار را میکنند» (کهف/۱۰۳)؟
فرمودند: آن اهل کتابی که کفر ورزیدند. اولیهای آنان بر حق بودند اما کمکم در دینشان بدعت گذاشتند و به پروردگارشان شرک ورزیدند؛ در حالی که در عبادت میکوشند و چنین حساب میکنند که بر چیزی هستند؛ آناناند که «زیانکارترین [افراد] در کارها[یشان] هستند، همانان که تلاششان در زندگی دنیا گم شد در حالی که خودشان چنین حساب میکنند که بهترین کار را میکنند».
و سپس صدایشان را بلند کردند و فرمودند: و فردا نیز اهل نهروان [= خوارج] از آنها دور نخواهند بود.
ابنالکوا گفت: جز از تو پیروی نخواهیم کرد و جز از تو سوالی نمیپرسیم.
حضرت فرمود: پس وقتی کار به تو واگذار شد، چنین باش.
الغارات، ج۱، ص۱۷۷-۱۸۱؛
عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْكِنْدِيِّ قَالَ: كُنَّا ذَاتَ يَوْمٍ عِنْدَ عَلِيٍّ ع فَوَافَقَ النَّاسُ مِنْهُ طِيبَ نَفْسٍ وَ مِزَاحٍ فَقَالُوا: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حَدِّثْنَا عَنْ أَصْحَابِك َ…[۲]
قُلْنَا: فَحَدِّثْنَا عَنْ نَفْسِكَ قَالَ: «مَهْلًا نَهَانَا اللَّهُ عَنِ التَّزْكِيَةِ» قَالَ لَهُ رَجُلٌ: فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ قَالَ: «فَإِنِّي أُحَدِّثُ بِنِعْمَةِ رَبِّي كُنْتُ وَ اللَّهِ إِذَا سَأَلْتُ أُعْطِيتُ وَ إِذَا سَكَتُّ ابْتُدِئْتُ وَ إِنَّ تَحْتَ الْجَوَانِحِ مِنِّي لَعِلْماً جَمّاً فَاسْأَلُونِي. فَقَامَ إِلَيْهِ ابْنُ الْكَوَّاءِ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا قَوْلُ اللَّهِ: …[۳]
قَالَ: فَمَنِ الْأَخْسَرُونَ «أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» ؟ قَالَ: «كَفَرَةُ أَهْلِ الْكِتَابِ فَإِنَّ أُولَيهُمْ كَانُوا فِي حَقٍّ فَابْتَدَعُوا فِي دِينِهِمْ فَأَشْرَكُوا بِرَبِّهِمْ وَ هُمْ يَجْتَهِدُونَ فِي الْعِبَادَةِ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلی شَيْءٍ فَهُمُ الْأَخْسَرُونَ أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» ثُمَّ رَفَعَ صَوْتَهُ وَ قَالَ: «وَ مَا أَهْلُ النَّهْرَوَانِ غَداً مِنْهُمْ بِبَعِيدٍ» قَالَ ابْنُ الْكَوَّاءِ: لَا أَتَّبِعُ سِوَاكَ وَ لَا أَسْأَلُ غَيْرَكَ قَالَ: إِذَا كَانَ الْأَمْرُ إِلَيْكَ فَافْعَلْ.
این مضمون:
در مناقب آل أبي طالب ع (ج۳، ص۱۸۷)[۴] و تفسیر ثعلبی (ج۶، ص۲۰۰-۲۰۱) و الدر المنثور (ج۴، ص۲۵۳)[۵] از ابوالطفیل،[۶]
و در تفسير العياشي (ج۲، ص۳۵۲) از امام بن ربعی[۷]،
و در الإحتجاج طبرسي (ج۱، ص۲۶۱) از اصبغ بن نباته[۸]،
روایت شده است؛
و در روایت اصبغ بن نباته، در پایان ماجرا میگوید که ما ابنالکوا را در جنگ نهروان [در صف خوارج] دیدیم و گفتیم: مادرت به عزای بنشیند؛ دیروز از امیرالمومنین ع چنان سوال کردی و امروز با او میجنگی؟ که بناگاه کسی بر او حمله کرد و نیزهای به او زد و او را به هلاکت رساند.
۵) از اهل بیت ع روایت شده است:
ای مردم! از عزت تقوا به ذلت معصیت، و از اُنس طاعت به وحشت خطاکاری بیرون نروید؛ و مخفیانه در حق برادرانتان غش [دغلبازی] نکنید؛ که همانا کسی که مخفیانه در حق برادرش غش کند خداوند آن را در حرکات صورت و لغزشهای زبانش آشکار سازد؛ پس خداوند در دنیا خواری، و در آخرت عذاب و پشیمانی را نصیبش گرداند و صبح کند در حالی که در زمره «زیانکارترین [افراد] در کارها[یشان] است، همانان که تلاششان در زندگی دنیا گم شد در حالی که خودشان چنین حساب میکنند که بهترین کار را میکنند».
أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص۳۲۴
قَالَ بَعْضُ آلِ مُحَمَّدٍ ع:
أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَخْرُجُوا مِنْ عِزِّ التَّقْوَی إِلَی ذُلِّ الْمَعْصِيَةِ وَ لَا مِنْ أُنْسِ الطَّاعَةِ إِلَی وَحْشَةِ الْخَطِيئَةِ وَ لَا تُسِرُّوا لِإِخْوَانِكُمْ غِشّاً فَإِنَّهُ مَنْ أَسَرَّ لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ غِشّاً أَظْهَرَهُ اللَّهُ فِي صَفَحَاتِ وَجْهِهِ وَ فَلَتَاتِ لِسَانِهِ فَأَوْرَثَهُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا وَ الْعَذَابَ وَ النَّدَامَةَ فِي الْآخِرَةِ فَأَصْبَحَ مِنَ «الْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً».
تدبر
۱) «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً»
همان گونه كه بهرهمندىها متفاوت و داراى درجاتى است:
- دو برابر (ضِعْفٌ؛ اعراف/۳۸)،
- چندین برابر (أَضْعافاً كَثيرَة؛ بقره/۲۴۵)،
- ده برابر (عَشْرُ أَمْثالِها: انعام/۱۶۰)،
- هفت صد برابر (فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ؛ بقره/۲۶۱)
- و گاهى فوق تصوّر (فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ؛ سجده/۱۷)
- و غیرقابل محاسبه است (يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ زمر/۱۰)؛
ضرر و زيانها نيز داراى مراحل و تفاوتهايى است:
- گاهى معاملهى بدى است. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا» (بقره/۹۰)
- گاهى سودى ندارد. «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ» (بقره/۱۶)
- گاهى خسارت بزرگ و آشكار است. «خُسْراناً مُبِيناً» (نساء/۱۱۹)
- گاهى معاملهاش صرفاً خسارت دارد. «لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَساراً» (نوح/۲۱)
- گاهى خود انسان در خسارت است. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» (عصر/۲)
و در آیه حاضر میفرماید که
- گاهى خسارت در تمام ابعاد است. «بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا»
(اقتباس از تفسير نور، ج۵، ص۲۳۱-۲۳۲)
۲) «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً»
پيامبر نهتنها مأمور بيان سود و زيان واقعى مردم است (تفسير نور، ج۵، ص۲۳۲)، بلکه باید رتبهبندی انسانها در سود و زیان را هم معرفی کند.
به قول امیرالمومنین ع، عاقل کسی نیست که صرفاً بتواند خوب و بد را تشخیص دهد؛ بلکه عاقل کسی است که بتواند بین بد و بدتر هم تشخیص دهد.[۹]
۳) «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ …»
شيوهى پرسش و پاسخ، از بهترين روشهاى آموزش و تربيت است. (تفسير نور، ج۵، ص۲۳۲)
۴) «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً»
در «نکات ادبی» اشاره شد که «نبأ» به خبری میگویند که «مهم» و «پرفایده» باشد و انسان از آن بیخبر باشد.
چرا آگاهیبخشی در مورد «کسانی که در کارهایشان زیانکارتریناند» را، نه با تعبیر «خبر دادن» بلکه با تعبیر «نبأ دادن» بیان کرد؟
الف. چون انسان در معرض غفلت از سود و زيان خويش است. (تفسير نور، ج۵، ص۲۳۲)
ب. چون مدل محاسباتی بسیاری از ما اشتباه است و در تشخیص اینکه چه کسانی واقعا بیش از همه زیان میکنند اشتباه میکنیم. شاهدش هم این است که قرآن کریم بارها با تعابيرى همچون: أَم حَسِبَ، يَحْسَبُونَ، لا يَحْسَبَنَّ، أَ فَحَسِبْتُمْ و … از حسابگرىهاى بىاساس رایج در میان ما انتقاد كرده است. (ماده «حسب» دست کم ۴۲ بار در مقام اعتراض به نحوه حسابگری انسانها در قرآن کریم به کار رفته است.)
ج. …
۵) «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً»
«أعمالا» به لحاظ دستوری، تمییز است برای «اخسرین». با اینکه به طور عادی تمییز را مفرد میآورند (باید میگقت: أخسرین عملا) چرا در اینجا جمع آورد؟
الف. چون «أخسرین» جمع بوده، میشود تمییز آن جمع بیاید (التبيان في إعراب القرآن، ص۲۵۰)[۱۰] یعنی درواقع چون از «زیانکاران» صحبت شده، به تبع آن، از «اعمال» سخن به میان آمده، نه از عمل.
ب. با جمع آوردن میخواهد به تنوع و تکثر کارهایی که موجب زیانکار شدن افراد میشده، اشاره کند. (البحر المحيط، ج۷، ص۲۳۱[۱۱])
ج. با اشاره به تنوع در اعمال، میخواهد بیان کند که خسرانِ این افراد شامل همه اعمالشان میشود. (الميزان، ج۱۳، ص۳۹۹ )[۱۲] و به نحو غیرمستقیم، بر حبط اعمال (نابودی اعمالی که در نظر همگان خوب به نظر رسیده) دلالت دارد.
د. …
[۱] . قرأ ابنعامر و عاصم و حمزه و ابوجعفر و الحسن و المطوعی «یحسَبون» بفتح السین و هی لغة تمیم؛ و قرأ ابوعمرو و ابن کثیر و نافع و کسائی و هبیرة عن حفص عن عاصم و یعقوب و خلف و الأعشی «یحسِبون» بکسر السین و هی لغة حجاز؛ و تقدم مثل هذا مرارا، انظر الایه ۲۷۳ من سوره البقرة. (معجم القرائات، ج۵، ص۳۱۷)
[۲] . قَالَ: «عَنْ أَيِّ أَصْحَابِي؟» قَالُوا: عَنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ ص قَالَ: «كُلُّ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ أَصْحَابِي فَعَنْ أَيِّهِمْ تَسْأَلُونَنِي؟» فَقَالُوا: عَنِ الَّذِينَ رَأَيْنَاكَ تَلْطُفُهُمْ بِذِكْرِكَ وَ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهِمْ دُونَ الْقَوْمِ قَالَ: «عَنْ أَيِّهِمْ؟» قَالُوا: حَدِّثْنَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: «قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ عَلِمَ السُّنَّةَ وَ كَفَى بِذَلِكَ» قَالُوا: فَوَ اللَّهِ مَا دَرَيْنَا بِقَوْلِهِ وَ كَفَى بِذَلِكَ كَفَى بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ عِلْمِ السُّنَّةِ أَمْ كَفَى بِعَبْدِ اللَّهِ؟ قَالَ: فَقُلْنَا حَدِّثْنَا عَنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ: «كَانَ يُكْثِرُ السُّؤَالَ فَيُعْطَى وَ يُمْنَعُ وَ كَانَ شَحِيحاً حَرِيصاً عَلَى دِينِهِ حَرِيصاً عَلَى الْعِلْمِ الْجَزْمِ قَدْ مُلِئَ فِي وِعَاءٍ لَهُ حَتَّى امْتَلَأَ وِعَاؤُهُ عِلْماً عَجَزَ فِيهِ» قَالُوا: فَوَ اللَّهِ مَا دَرَيْنَا بِقَوْلِهِ: عَجَزَ فِيهِ أَ عَجَزَ عَنْ كَشْفِهِ مَا كَانَ عِنْدَهُ أَوْ عَجَزَ عَنْ مَسْأَلَتِهِ قُلْنَا: حَدِّثْنَا عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ قَالَ: «عَلِمَ أَسْمَاءَ الْمُنَافِقِينَ وَ سَأَلَ عَنِ الْمُعْضِلَاتِ حِينَ غُفِلَ عَنْهَا وَ لَوْ سَأَلُوهُ لَوَجَدُوهُ بِهَا عَالِماً» قَالُوا: فَحَدِّثْنَا عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ: «مَنْ لَكُمْ بِمِثْلِ لُقْمَانَ الْحَكِيمِ وَ ذَلِكَ امْرُؤٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَدْرَكَ الْعِلْمَ الْأَوَّلَ وَ أَدْرَكَ الْعِلْمَ الْآخَرَ وَ قَرَأَ الْكِتَابَ الْأَوَّلَ وَ قَرَأَ الْكِتَابَ الْآخِرَ بَحْرٌ لَا يُتْرَفُ» قُلْنَا: فَحَدِّثْنَا عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ قَالَ: «ذَلِكَ امْرُؤٌ خَالَطَ اللَّهُ الْإِيمَانَ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ وَ شَعْرِهِ وَ بَشَرِهِ حَيْثُ زَالَ زَالَ مَعَهُ وَ لَا يَنْبَغِي لِلنَّارِ أَنْ تَأْكُلَ مِنْهُ شَيْئاً»
[۳] . وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً؟ قَالَ: «الرِّيَاحُ وَيْلَكَ» قَالَ: فَمَا [الْحَامِلَاتُ] فَالْحامِلاتِ وِقْراً؟ قَالَ: «السَّحَابُ وَيْلَكَ» قَالَ: فَمَا [الْجَارِيَاتُ] فَالْجارِياتِ يُسْراً؟ قَالَ: «السُّفُنُ وَيْلَكَ» قَالَ: فَمَا [المُقَسِّمَاتُ] فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً؟ قَالَ: «الْمَلَائِكَةُ وَيْلَكَ» يَقُولُ: وَيْلَكَ أَيْ: لَا تَعُدْ إِلَيَّ مُتَعَنِّتاً قَالَ: فَمَا السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ ؟ قَالَ: «ذَاتُ الْخَلْقِ الْحَسَنِ» قَالَ: فَمَا السَّوَادُ الَّذِي فِي جَوْفِ الْقَمَرِ؟ قَالَ: «أَعْمَى سَأَلَ عَنْ عَمْيَاءَ وَيْلَكَ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً وَيْلَكَ سَلْ عَمَّا يَعْنِيكَ وَ دَعْ مَا لَا يَعْنِيكَ» قَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّ مَا سَأَلْتُكَ عَنْهُ لَيَعْنِينِي قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ هُوَ السَّوَادُ الَّذِي فِي جَوْفِ الْقَمَرِ» قَالَ: فَمَا الْمَجَرَّةُ؟ قَالَ: «يَا وَيْلَكَ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً يَا وَيْلَكَ سَلْ عَمَّا يَعْنِيكَ» قَالَ: فَوَ اللَّهِ إِنَّ مَا سَأَلْتُكَ عَنْهُ لَيَعْنِينِي قَالَ: «إِنَّهَا شَرَجُ السَّمَاءِ وَ مِنْهَا فُتِحَتِ السَّمَاءُ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ زَمَنَ الْغَرَقِ عَلَى قَوْمِ نُوحٍ» قَالَ: فَمَا قَوْسُ قُزَحٍ؟ قَالَ: «وَيْلَكَ لَا تَقُلْ: قَوْسُ قُزَحَ فَإِنَّ قُزَحَ الشَّيْطَانُ وَ لَكِنَّهَا الْقَوْسُ وَ هِيَ أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ فَلَا غَرَقَ بَعْدَ قَوْمِ نُوحٍ» قَالَ: فَكَمْ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ؟ قَالَ: «مَدُّ الْبَصَرِ وَ دَعْوَةٌ بِذِكْرِ اللَّهِ فَيُسْمَعُ لَا تَقُولُ غَيْرَ ذَلِكَ فَاسْمَعْ لَا أَقُولُ غَيْرَ ذَلِكَ» قَالَ: فَكَمْ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ؟ قَالَ: «مَسِيرَةُ يَوْمٍ لِلشَّمْسِ تَطْلُعُ مِنْ مَطْلَعِهَا فَتَأْتِي مَغْرِبَهَا مَنْ حَدَّثَكَ غَيْرَ ذَلِكَ كَذَبَ»
[۴] . تَفْسِيرِ الْقُشَيْرِيِّ وَ إِبَانَةِ الْعُكْبَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ سَلَمَةَ بنِ كُهَيْلٍ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ أَنَّهُ سَأَلَ ابْنُ الْكَوَّاءِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا الْآيَةَ فَقَالَ ع إِنَّهُمْ أَهْلُ حَرُورَاءَ ثُمَّ قَالَ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً فِي قِتَالِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلَا يُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً ذلِكَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما كَفَرُوا بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ اتَّخَذُوا آيَاتِ الْقُرْآنِ وَ رُسُلِي يَعْنِي مُحَمَّداً هُزُواً وَ اسْتَهْزَءُوا بِقَوْلِهِ أَلَا مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ أَنْزَلَ فِي أَصْحَابِهِ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الْآيَةَ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ نَزَلَتْ فِي أَصْحَابِ الْجَمَلِ
[۵] . و أخرج ابن المنذر و ابن أبى حاتم عن أبى خميصة عبد الله بن قيس قال سمعت على بن أبى طالب يقول في هذه الآية قل هل أنبئكم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا انهم الرهبان الذين حبسوا أنفسهم في السواري
و أخرج ابن مردويه عن أبى الطفيل قال سمعت على بن أبى طالب و سأله ابن الكواء فقال من هل أنبئكم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا قال فجرة قريش
و أخرج عبد الرزاق و الفريابي و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و ابن مردويه من طريق عن على أنه سئل عن هذه الآية قل هل أنبئكم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا قال لا أظن الا أن الخوارج منه
[۶] . و اختلفوا في الذين عنوا بذلك فقال علي بن أبي طالب: «هم الرهبان و القسوس الذين حبسوا أنفسهم في الصوامع»؛ و روى سفيان عن سلمة بن كهيل عن أبي الطفيل قال: سأل عبد الله بن الكوّا عليا عن قوله: هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا، قال: «أنتم يا أهل حروراء»
[۷] . عَنْ إِمَامِ بْنِ رِبْعِيٍّ قَالَ: قَامَ ابْنُ الْكَوَّاءِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً قَالَ أُولَئِكَ أَهْلُ الْكِتَابِ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ ابْتَدَعُوا فِي دِينِهِمْ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَ مَا أَهْلُ النَّهْرِ مِنْهُمْ بِبَعِيد
[۸] . وَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: خَطَبَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع … قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا الْآيَةَ قَالَ كَفَرَةُ أَهْلِ الْكِتَابِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ قَدْ كَانُوا عَلَى الْحَقِّ فَابْتَدَعُوا فِي أَدْيَانِهِمْ وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً ثُمَّ نَزَلَ عَنِ الْمِنْبَرِ وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى مَنْكِبِ ابْنِ الْكَوَّاءِ ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ الْكَوَّاءِ وَ مَا أَهْلُ النَّهْرَوَانِ مِنْهُمْ بِبَعِيدٍ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا أُرِيدُ غَيْرَكَ وَ لَا أَسْأَلُ سِوَاكَ قَالَ فَرَأَيْنَا ابْنَ الْكَوَّاءِ يَوْمَ النَّهْرَوَانِ فَقِيلَ لَهُ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ بِالْأَمْسِ تَسْأَلُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَمَّا سَأَلْتَهُ وَ أَنْتَ الْيَوْمَ تُقَاتِلُهُ؟ فَرَأَيْنَا رَجُلًا حَمَلَ عَلَيْهِ فَطَعَنَهُ فَقَتَلَهُ.
[۹] . مِنْ كَلَامِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع: لَيْسَ الْعَاقِلُ مَنْ يَعْرِفُ الْخَيْرَ مِنَ الشَّرِّ وَ لَكِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ يَعْرِفُ خَيْرَ الشَّرَّيْن (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۶، ص۳۲۲؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۶؛ مرحوم مجلسی این را از «كِتَابِ مَطَالِبِ السَّئُولِ» لِمُحَمَّدِ بْنِ طَلْحَة نقل کرده است)
[۱۰] . أَعْمالًا: تمييز، و جاز جمعه، لأنه منصوب عن أسماء الفاعلين.
[۱۱] . انتصب أَعْمالًا على التمييز و جمع لأن أعمالهم في الضلال مختلفة و ليسوا مشتركين في عمل واحد.
[۱۲] . قيل: و لم يقل: بالأخسرين عملا، مع أن الأصل في التمييز أن يأتي مفردا و المصدر شامل للقليل و الكثير للإيذان بتنوع أعمالهم و قصد شمول الخسران لجميعها
بازدیدها: ۱۱۰
عالی