ترجمه
و اما کسی که ایمان آورد و [عمل] صالحی انجام دهد، برای اوست نیکوترین پاداش، و از دستور[ات]مان بر او [امر] آسانی خواهیم فرمود.
نکات ادبی
«صالِحاً»
قبلا بیان شد که «صالح» اسم فاعل از ماده «صلح» است. «صلاح» نقطه مقابل «فساد» میباشد (الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ؛ شعراء/۱۵۲) هرچند گاهی در مقابل «صلاح» از تعبیر «سیئة» استفاده شده است؛ (خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً؛ توبه/۱۰۲)
«صُلح» به معنای زدودن نفرت و دشمنی بین دو نفر (یا دو گروه) است؛ و «صلاح» را یک نحوه استقامت ناشی از حکمت، دانستهاند؛ خواه همراه با نفع باشد یا ضرر؛ البته در مورد ضرر در جایی به کار میرود که نهایتا نفعی برای شخص داشته باشد؛ همچنین گفته شده که «صلاح» تغییر حالت به وضعیتی است که آن وضعیت استقامت داشته باشد و «صالح» کسی است که حال خود را به چنین وضعی تغییر میدهد.
«صلاح»، تاحدودی به مفاهیم «صحت» (سلامتی) و «خیر» (خوبی) نزدیک است؛ تفاوتش با «صحت» این است که صلاح را غالبا در مورد ذات (انسان صالح) و فعل (عمل صالح) به کار میبرند؛ اما «صحت» را غالبا در مورد جسم؛ و تفاوتش با «خیر» در این است که خیر بیشتر دلالت بر حُسن و سرور دارد (البته جایی که سرور باشد اما کار نیکویی محسوب نشود، «خیر» گفته نمیشود) لذا مثلا ممکن است در مورد «بیماری» تعبیر اینکه «صلاحش در این است» به کار رود، اما اینکه بیماری «خیر» است به کار نمیرود؛ مگر به صورت «افعل تفضیل» و در مقام مقایسه (که مثلا بگویند الان بیماری برای او بهتر (=خیر) از سلامتی است) که اینجا در همان معنای «صلاح» به کار رفته است.
جلسه ۴۰۶ http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-9/
«عَمِلَ صالِحاً»
«صالحا» را میتوان وصفی که جایگزین موصوف شده (یعنی در اصل بوده «عملا صالحا») قلمداد کرد (المیزان، ج۱۳، ص۳۶۲) و آنگاه میتوان آن را مفعول به (عمل صالحی انجام دهد) یا مفعول مطلق (عملی انجام دهد که عملی صالح باشد) دانست (إعراب القرآن و بيانه، ج۶، ص۲۳).
«الْحُسْنی»
قبلا بیان شد که ماده «حسن» در اصل به معنای هر امر بهجتزا و شادیآفرینی است که مورد رغبت واقع میگردد و خوب و نیکو شمرده میشود. «حُسن» نقطه مقابل «قُبح» است و «حَسَنَة» هر نعمتی است که انسان در درون خویش آن را مییابد و نقطه «سيئة» است.
همچنین اشاره شد که درباره معنای «حُسْنی» دو نظر مطرح است: برخی آن را [مصدر و] در همان معنای «حسن» و «حَسَنه» (نیکی و نیکوکاری) دانسته و گفتهاند تفاوتشان در این است که این دو کلمه را هم در مورد اشیاء و هم در مورد اتفاقات و وقایع به کار میبرند؛ اما «حُسْنی» را در مورد اشیاء و اعیان به کار نمیبرند و تنها در مورد حوادث و وقایع به کار میبرند؛ اما برخی آن را افعل تفضیل (به معنای نیکوتر یا نیکوترین) دانستهاند، که صیغه افعل تفضیل از «حسن»، «أحسن» است، و مونث آن «حُسنی» میشود.
جلسه ۵۶۶ http://yekaye.ir/al-lail-92-6/
«جَزاءً»
قبلا بیان شد که «جزاء» از ماده «جزی» است که این ماده در اصل به معنای آن است که چیزی در جای چیز دیگری قرار گیرد و کار آن را انجام دهد (يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئا؛ بقره/۴۸)؛ و در معنای کفایت کردن و جبران کردن (خوبی با خوبی و بدی با بدی) رایج شده است.
جلسه ۴۰۴ http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-7/
«فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی»
در این عبارت «الْحُسْنی» مبتدای موخر است و «له» خبر مقدم است. نقش نحوی «جزاء» را سه گونه میتوان تحلیل کرد: میتوان آن را «حال» در نظر گرفت (برای او نیکوترین است در حالی که دارد پاداش میگیرد) یا تمییز (برای او نیکوترین است از حیث پاداش؛ برای او نیکوترین پاداش است) و یا مفعول مطلق (برای او نیکوترین است، پاداشی که ما به او پاداش میدهیم) (الميزان، ج۱۳، ص۳۶۲)[۱]
اختلاف قرائت
عبارت «جزاء الحسنی» در اغلب قرائتها (حتی در روایت ابوبکر از عاصم) به صورت «جَزاءُ الْحُسْنی» (مضاف و مضاف الیه) قرائت شده است (پاداشِ نیکو) اما در قرائت اغلب اهل کوفه (حمزه و کسائی و روایت حفص از عاصم، و نیز یعقوب، از قراء عشر، و اعمش، از قراء اربعه عشر، که این دو هم کوفیاند) و نیز در برخی قرائتهای غیرمشهور (ماند ابوبحریة، طلحه، ابنمناذر، ابوعبید، ابنسعدان، ابنعیسی اصطهبانی، ابنجبیر أنطاکی، و محمد بن جریر) به صورت «جَزاءً الْحُسْنی» قرائت شده، که به تحلیل نحوی آن اشاره شد. (البته در قرائتهای غیرمشهور حالات دیگری هم هست[۲]).
مجمع البيان، ج۶، ص۷۵۸[۳]؛ البحر المحيط، ج۷، ص۲۲۲-۲۲۳[۴]
«يُسْراً»
قبلا بیان شد که ماده «یسر» در اصل به معنای گشایش و سبکی است و کلمه «یُسر» به معنای آسانی و در مقابل «عُسر» (سختی) است «سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً» (طلاق/۷)
جلسه ۵۶۷ http://yekaye.ir/al-lail-92-7/
اختلاف قرائت[۵]
حدیث
۱) از امام رضا ع از پدرانشان روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند که رسول الله ص فرمودند: جبرئیل از جانب پروردگارش نزد من آمد و گفت: پروردگارم به تو سلام میرساند و میفرماید: محمد! مومنانی را که اعمال صالح انجام می دهند و به تو و به اهل بیت تو ایمان میآورند به بهشت بشارت ده که برای ایشان نزد من نیکوترین پاداش است در حالی که داخل بهشت میشوند؛ یعنی نیکوترین پاداش همان ولایت اهل بیت ع و داخل بهشت شدن و جاودانه در آنجا همراه آنان بودن است.
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۲۹۰-۲۹۱
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَاصِمٍ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مَوْلَايَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَتَانِي جَبْرَئِيلُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ يَقُولُ رَبِّي يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ يَا مُحَمَّدُ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ وَ يُؤْمِنُونَ بِكَ وَ بِأَهْلِ بَيْتِكَ بِالْجَنَّةِ فَلَهُمْ عِنْدِي جَزَاء الْحُسْنَى يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ أَيْ جَزَاء الْحُسْنَى، و هي ولاية أهل البيت ع و دخول الجنة و الخلود فيها في جوارهم.[۶]
۲) روایت شده است که امیرالمومنین ع به ابنعباس نامهای نوشت و فرمود:
اما بعد، انسان را چیزی واقعا خوشحال میکند که قرار نباشد آن را از دست بدهد، و چیزی واقعا غمگین میکند که هرچه بکوشد قرار نباشد تا ابد بدان برسد؛
حال که چنین است پس خوشحالیات در آنچه از عمل صالح یا قضاوت یا سخنی که از پیش میفرستی، باشد؛ و تاسف خوردنت برای آنچه که در اینها کوتاهی ورزیدی؛ و رها کن آنچه که در دنیا از دست دادی، و بر آن زیاد غمگین مشو، و بر آنچه از آن به تو رسید احساس خوشحالی مکن، و همّ و غمّ تو در آنچه بعد از مرگ پیش میآید باشد؛ والسلام.
الكافي، ج۸، ص۲۴۰
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ رَفَعَهُ قَالَ: كَتَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ يَسُرُّ الْمَرْءَ مَا لَمْ يَكُنْ لِيَفُوتَهُ وَ يَحْزُنُهُ مَا لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ أَبَداً وَ إِنْ جَهَدَ فَلْيَكُنْ سُرُورُكَ بِمَا قَدَّمْتَ مِنْ عَمَلٍ صَالِحٍ أَوْ حُكْمٍ أَوْ قَوْلٍ وَ لْيَكُنْ أَسَفُكَ فِيمَا فَرَّطْتَ فِيهِ مِنْ ذَلِكَ وَ دَعْ مَا فَاتَكَ مِنَ الدُّنْيَا فَلَا تُكْثِرْ عَلَيْهِ حَزَناً وَ مَا أَصَابَكَ مِنْهَا فَلَا تَنْعَمْ بِهِ سُرُوراً وَ لْيَكُنْ هَمُّكَ فِيمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَ السَّلَامُ.
تفسير القمي، ج۱، ص۳۱۱
فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ فَأَمَّا الْحُسْنَى الْجَنَّةُ وَ أَمَّا الزِّيَادَةُ فَالدُّنْيَا مَا أَعْطَاهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا لَمْ يُحَاسِبْهُمْ بِهِ فِي الْآخِرَةِ وَ يَجْمَعُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ يُثِيبُهُمْ بِأَحْسَنِ أَعْمَالِهِمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة
تدبر
۱) «وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً»
در جلسه قبل گفته شد ذوالقرنین به قومی رسید که کافر و مشرک بودند و خداوند به او اختیار داد که آنان را عذاب کند یا با مهربانی با آنان برخورد کند. وی هم آنها را در دو دسته قرار داد. در آیه قبل، به شدت عملش با کسانی که اهل ستم کردن باشند اشاره کرد؛ و در این آیه میگوید که کسی که ایمان آورد و عمل صالحی انجام دهد، نیکوترین پاداش برای او خواهد بود، و ما هم درباره اوامرمان میفرماییم که بر او آسان بگیرند!
۲) «سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً»
مقصود از این جمله چیست؟ (بهویژه با توجه به دو کلمه «أمرنا» و «یُسرا»)
(ترجمه تحتاللفظی آن چنین میشود: «بزودی خواهیم گفت از امرمان بر او آسانیای را»)
الف. با او با نرمی و خوبی سخن میگوییم و دستوراتی میدهیم که انجامش بر او آسان باشد و او را به خاطر کفری که قبلا در پیش گرفته بود مواخذه نمی کنیم. (مجمعالبیان، ج۶، ص۷۵۸)
ب. مراد از «أمر» امر تکلیفی است یعنی برعهده او تکالیف شاق و دشواری که نتواند انجام دهد نمی گذاریم، بلکه دستوراتی در موردش میدهیم که انجامش برایش میسر باشد. (الميزان، ج۱۳، ص۳۶۲[۷]؛ البحر المحيط، ج۷، ص۲۲۲)
ج. در مورد اوامری که به عنوان سلطان صادر کردهایم (مانند مالیات و …) در مورد او سهلگیرانه برخورد میکنیم. (تفسير الصافي، ج۳، ص۲۶۲)[۸]
د. مقصود از «أمرنا» همان امری است که از جانب خدا به او شده بود که یا سختگیری کن یا مهربانی؛ و میخواهد بگوید در مورد اینها جانب مهربانی و اعتدال (حد میانه بین کشتن و عذاب آنها از سویی، و باقی گذاشتن آنها را در ضلالت از سوی دیگر) را رعایت خواهم کرد. (الفواتح الإلهية و المفاتح الغيبية، (نخجوانی، قرن۱۰) ج۱، ص۴۹۰)[۹]
ه. میدانیم که ذوالقرنین یکی از بزرگترین امپراطوریهای جهانی را به راه انداخته است؛ و شاید خداوند با چنین بیان، میخواهد ادبیات سلطانمنشانه او را نشان دهد: ما میفرماییم که از جانب امر ما [= از جانب اوامر ملوکانه ما] بر او آسان بگیرند!
و …
۳) «وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً»
در آیه قبل که میخواست از آنچه استحقاق ظالمان است سخن گوید عذاب کردن توسط خود وی شروع کرد و سپس عذاب آخرت که عذابی ناشناختهتر است را برشمرد؛ اما در اینجا که میخواهد از آنچه استحقاق مومنان است سخن بگوید از پاداش نیکوی الهی – که نیکوترین پاداش است – شروع کرد و به پاداش خود (که سهلگیری در اوامر حکومتی است) اشاره کرد.
چرا؟
الف. در اولی خطابش به کافران است که با آنها باید با آنچه نزدیکتر و محسوستر است، سخن گفت؛ اما در دومی خطابش به مومنان است و فرد مومن امید و رجایش در درجه اول به خدا و نعمتهای بهشتی است. (البحر المحيط، ج۷، ص۲۲۲)[۱۰]
ب. …
۴) «قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ … وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً … سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً»
حاکم نباید با نيكان و بدان يكسان برخورد كند؛
و به تعبیر دیگر،
برخورد شديد با ستمگران و نرمش با مؤمنان، شيوهى رهبران الهى است. (تفسير نور، ج۷، ص۲۲۱)
۵) «قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ … وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً … سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً»
حرف «سين» (سَنَقُولُ) نشانه آینده نزدیک ( تسريع) و حرف «سوف» نشانه آینده دور (تأخير) است؛
این نوع تعبیر ذوالقرنین، یعنی:
در تشويق و پاداش سرعت بگيريد، ولى در كيفر و عذاب عجله نكنيد. (تفسير نور، ج۷، ص۲۲۱)
۶) «وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً»
کسی که ایمان آورد و عمل صالحی انجام دهد، برای اوست نیکوترین پاداش.
در عین حال که «صالح» را به صورت جمع (صالحات) نیاورد، «حسنی» را به صیغه افعل تفضیل (نیکوترین) آورد و نفرمود: جزاءآ حسناً (پاداشی نیکو)؛ یعنی،
نه فرمود کسی که اعمال صالح انجام می دهد نیکوترین پاداش را دارد؛ و
نه فرمود کسی که عمل صالحی انجام می دهد پاداشی نیکو دارد.
الف. شاید میخواهد نشان دهد که نظام جزای الهی بهقدری کریمانه است که اگر حتی یک عمل صالح هم واقعا با خود ببریم، آنجا به نیکوترین پاداشها میرسیم.
ب. …
[۱] . «جَزاءً» حال أو تمييز أو مفعول مطلق و التقدير: و أما من آمن و عمل عملا صالحا فله المثوبة الحسنى حال كونه مجزيا أو من حيث الجزاء أو نجزيه جزاء
[۲] . و قرأ عبد اللّه بن أبي إسحاق فَلَهُ جَزاءٌ مرفوع و هو مبتدأ و خبر و الْحُسْنی بدل من جَزاءٌ.
و قرأ ابن عباس و مسروق جَزاءَ نصب بغير تنوين الْحُسْنی بالإضافة، و يخرج علی حذف المبتدأ لدلالة المعنی عليه، أي فَلَهُ الجزاءُ جَزاءٌ الْحُسْنی و خرجه المهدوي علی حذف التنوين لالتقاء الساكنين. (البحر المحيط، ج۷، ص۲۲۳)
[۳] . قرأ أهل الكوفة غير أبي بكر و يعقوب «فَلَهُ جَزاءً» بالنصب و التنوين. و الباقون «جزاءُ الحسنی» بالرفع و الإضافة. قال أبو علي: من قال فله جزاء الحسنی كان المعنی فله جزاء الخلال الحسنی التي عملها لأن الإيمان و العمل الصالح خلال و من قال «فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی» فالمعنی له الحسنی جزاء فجزاء مصدر وقع موقع الحال أي فله الحسنی مجزية و قال أبو الحسن: و هذا لا يكاد العرب تتكلم به مقدما إلا في الشعر.
[۴] . و قرأ حمزة و الكسائي و حفص و أبو بحرية و الأعمش و طلحة و ابن مناذر و يعقوب و أبو عبيد و ابن سعدان و ابن عيسی الأصبهاني و ابن جبير الأنطاكي و محمد بن جرير فَلَهُ جَزاءً بالنصب و التنوين و انتصب جَزاءً علی أنه مصدر في موضع الحال أي مجازي كقولك في الدار قائما زيد. و قال أبو علي قال أبو الحسن: هذا لا تكاد العرب تكلم به مقدما إلّا في الشعر. و قيل: انتصب علی المصدر أي يجزي جَزاءً. و قال الفراء: و منصوب علی التفسير و المراد بالحسنی علی قراءة النصب الجنة. و قرأ باقي السبعة جَزاءً الْحُسْنی برفع جَزاءً مضافا إلی الْحُسْنی. قال أبو عليّ جزاء الخلال الحسنة التي أتاها و عملها أو يراد بالحسنی الحسنة و الجنة هي الجزاء، و أضاف كما قال دار الآخرة و جَزاءً مبتدأ و له خبره.
[۵] . و قرأ أبو جعفر يُسُراً بضم السين حيث وقع. (البحر المحيط، ج۷، ص۲۲۳)
[۶] . اینکه عبارات پایانی این حدیث، جزیی از متن حدیث است یا توضیح مولف، محل تردید است. مصحح کتاب به طوری پاراگرافبندی و اعرابگذاری کرده که گویی عبارت حدیث با کلمه «أَيْ جَزَاءُ الْحُسْنَى» پایان مییابد. مرحوم مجلسی در بحار الأنوار، ج۲۴، ص۲۶۹ همین عبارت را هم نیاورده (و البته مطلب را علاوه بر تأویل الأیات، از كنز جامع الفوائد، ص۱۴۶ هم نقل کرده)، اما مرحوم بحرانی در البرهان في تفسير القرآن، ج۳، ص۶۷۴ و مرحوم مشهدی در تفسير كنزالدقائق، ج۸، ص۱۴۹ تا آخر عبارت را به عنوان حدیث نقل کردهاند. یک احتمال هم این است که کلام جبرئیل تا قبل از این عبارت تمام شده است، و این جمله به بعد (یعنی نیکوترین پاداش …) توضیحی از جانب خود رسول خدا ص یا امیرالمومنین ع یا امام رضا ع بوده باشد.
[۷] . «وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً» اليسر بمعنى الميسور وصف أقيم مقام موصوفه و الظاهر أن المراد بالأمر الأمر التكليفي و تقدير الكلام و سنقول له قولا ميسورا من أمرنا أي نكلفه بما يتيسر له و لا يشق عليه
[۸] . سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا ممّا نأمر به من الخراج و غيره يُسْراً سهلًا ميسّراً غير شاقّ.
[۹] . سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا الذي قد أمرناه بالتخيير في امر أولئك الهالكين في تيه الغواية يُسْراً سهلا معتدلا بين افراط القتل و الاستئصال و تفريط الإبقاء على الكفر و الضلال مداهنة.
[۱۰] . و ما أحسن مجيء هذه الجمل لما ذكر ما يستحقه من ظلم بدأ بما هو أقرب لهم و محسوس عندهم، و هو قوله فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثم أخبر بما يلحقه آخرا يوم القيامة و هو تعذيب اللّه إياه العذاب النكر و لأن الترتيب الواقع هو كذا و لما ذكر ما يستحقه مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ذكر جزاء اللّه له في الآخرة و هو الْحُسْنى أي الجنة لأن طمع المؤمن في الآخرة و رجاءه هو الذي حمله على أن آمن لأجل جزائه في الآخرة، و هو عظيم بالنسبة للإحسان في الدنيا ثم أتبع ذلك بإحسانه له في الدنيا بقوله وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً أي لا نقول له ما يتكلفه مما هو شاق عليه أي قولا ذا يسر و سهولة كما قال قولا ميسورا. و لما ذكر ما أعد اللّه له من الحسنى جزاء لم يناسب أن يذكر جزاءه بالفعل بل اقتصر على القول أدبا مع اللّه تعالى و إن كان يعلم أنه يحسن إليه فعلا و قولا
بازدیدها: ۱۰۲