۶۸۰) قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا

ترجمه

گفت این رحمتی از جانب پروردگارم است؛ اما چون وعده پروردگارم در رسد آن را متلاشی [نرم و هموار] کند و وعده پروردگارم همواره حق است.

نکات ادبی

«هذا رَحْمَةٌ»

درباره اینکه چرا با اینکه «رحمة» مونث است، از تعبیر «هذه» استفاده نشده، برخی توضیح داده اند که چون در اصل «هذا السد» و چیزی شبیه این بوده (الکشاف، ج۲، ص۷۴۸) و برخی هم گفته‌اند که چون «رحمة» مونث مجازی است، اینکه به صورت مذکر محسوب بشود بلامانع است (أمالي المرتضى، ج‏۱، ص۷۱)، و نظیر آن در جاهای دیگر قرآن هم آمده است مانند (إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنين‏؛ اعراف/۵۶)

دَكَّاءَ

در مورد ماده «دکک» برخی بر این باورند که بر دو معنای مستقل دلالت دارد: یکی کوبیدن و هموار کردن، که کلمه «دکّاء» و «دکّه» و «دُکّان» (که در فارسی «دکان» گفته می‌شود) به معنای زمینی است که برای نشستن کوبیده و صاف و هموار کرده‌اند و یا النّاقة الدّكّاء به شتر بدون کوهان گویند؛ و معنای دیگر، خرد و ریز کردن و در مورد زمین رمل به کار می‌رود که وقتی می‌گویند کوهی دکّ شد، یعنی به صورت رمل و شن نرمی درآمد (فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً؛ اعراف/۱۴۳) (معجم المقاييس اللغة، ج‏۲، ص۲۵۹)

این دو را با هم در نظر گرفته و گفته‌اند که این ماده به معنای نرم و هموار شدن (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۱۶) ویا کوبیدن و از هم پاشیدنی است که کاملا صاف شود و اثری از آن چیز باقی نماند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۳، ص۲۳۱) و با توجه به برخی تعابیر قرآنی مانند (وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً، الحاقه/۱۴؛ كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا، فجر/۲۱) به نظر می‌رسد واقعا دو معنای مستقل در کار نباشد.[۱]

ماده «دکک» در قرآن همین ۷ بار آمده است.

اختلاف قرائت[۲]

حدیث

۱) در بحث از آیه ۹۶ (جلسه ۶۷۸، حدیث۲) ‌روایتی از امیرالمومنین ع گذشت. در ادامه آن آمده است:

پس ذوالقرنین «گفت این رحمتی از جانب پروردگارم است؛ اما چون وعده پروردگارم در رسد آن را متلاشی [نرم و هموار] کند و وعده پروردگارم همواره حق است.» فرمود: قبل از قیامت و در آخرالزمان، این سد منهدم شود و یاجوج و ماجوج به جانب دنیا خارج شوند و مردم را بخورند! و این همان سخن خداوند است که فرمود: «و هنگامی که بر یاجوج و ماجوج گشوده شود و آنان از هر بلندی‌ای سرازیر شوند.» (انبیاء/۹۶)

تفسير القمي، ج‏۲، ص۴۱

وَ سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنْ ذِي الْقَرْنَيْن‏ …

فقَالَ ذُو الْقَرْنَيْنِ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا قَالَ إِذَا كَانَ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ انْهَدَمَ ذَلِكَ السَّدُّ وَ خَرَجَ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ إِلَى الدُّنْيَا وَ أَكَلُوا النَّاسَ‏ و هو قوله: «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ»

 

۲) ابوالطفیل از حذیفه بن اسید نقل کرده که یکبار ما در جایی نشسته بودیم و درباره قیامت گفتگو می کردیم که رسول الله ص بر ما وارد شد و فرمود:

قیامت برپا نشود تا اینکه ده آیت رخ دهد: دجال، و دود، و طلوع خورشید از محل غروبش، و دابّة الارض (جنبنده زمین؛ نمل/۸۲) و یاجوج و ماجوج، و سه خسوف [یا: سه شکاف و ریزش عظیم در زمین] : خسوفی در مشرق و خسوفی در مغرب، و خسوفی در جزیرة‌العرب، و آتشی که از قعر عَدَن درآید و مردم را به  سوی محشر سوق دهد، فرود آید هنگامی که فرود آیند و روی آورد هنگامی که روی آورند.

الخصال، ج‏۲، ص۴۳۱-۴۳۲[۳]

[عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَامِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَمْرٍو عَنْ تَمِيمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ عُثْمَانَ عَنْ وَكِيعٍ عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عَنْ فُرَاتٍ الْقَزَّازِ] عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أَسِيدٍ قَالَ: اطَّلَعَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ غُرْفَةٍ لَهُ وَ نَحْنُ نَتَذَاكَرُ السَّاعَةَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَكُونَ عَشْرُ آيَاتٍ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَ دَابَّةُ الْأَرْضِ وَ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ ثَلَاثٌ خُسُوفٍ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ وَ خَسْفٌ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَى الْمَحْشَرِ تَنْزِلُ مَعَهُمْ إِذَا نَزَلُوا وَ تُقِيلَ مَعَهُمْ إِذَا قَالُوا [تُقْبِلُ مَعَهُمْ إِذَا أَقْبَلُوا.]

 

۳) حَکَم بن عتیبة از شخصی از حذیفة بن اسید روایت می‌کند که از رسول الله ص شنیدم: ده آیه در پیشاپیش قیامت در کار خواهد بود: پنج تا در مشرق و پنج تا در مغرب؛ سپس دابّة (جنبنده زمین؛ نمل/۸۲) و دجال و طلوع خورشید از مغرب و [نزول] عیسی بن مریم، و یاجوج و ماجوج و اینکه او بر اینها غلبه می‌کند و آنان را در دریا غرق می‌کند، را برشمرد و تمام آیات را برنشمرد.

الخصال، ج‏۲، ص۴۴۷

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعِيدٍ الْعَسْكَرِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ الْقَاضِي قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَاكِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ حَمْزَةَ الْبُخَارِيُّ وَ عَمِّي قَالا حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُوسَى غُنْجَارٌ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ رَقَبَةَ وَ هُوَ ابْنُ مَصْقَلَةَ الشَّيْبَانِيُّ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ عَمَّنْ سَمِعَ حُذَيْفَةَ بْنَ أَسِيدٍ يَقُولُ سَمِعْتُ النَّبِيَّ ص يَقُولُ:

عَشْرُ آيَاتٍ بَيْنَ يَدَيِ السَّاعَةِ خَمْسٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَمْسٌ بِالْمَغْرِبِ فَذَكَرَ الدَّابَّةَ وَ الدَّجَّالَ وَ طُلُوعَ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ع وَ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ وَ أَنَّهُ يَغْلِبُهُمُ وَ يُغْرِقُهُمْ فِي الْبَحْرِ وَ لَمْ يَذْكُرْ تَمَامَ الْآيَاتِ.

تدبر

۱) «قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا»

ذوالقرنین سدی در برابر یأجوج و مأجوج ساخت که نه از آن می‌توانستند بالا روند و نه در آن نقبی زنند. وی این را رحمتی از جانب پروردگار خویش دانست؛ اما نه سدی که همیشه برقرار بماند؛ بلکه خبر داد از وعده‌ای از وعده‌های خدا، که چون زمان آن وعده سررسد، این سد استوار، متلاشی، و همچون زمینی نرم و هموار شود؛ و تاکید کرد که وعده پروردگارم همواره حق است.

اینکه آن وعده چیست و در چه موعدی این سد متلاشی خواهد شد، دیدگاه‌هایی مطرح شده است؛ از جمله:

الف. آن قبل از قیامت (و در واقع، قبل از نفخ صور) است؛ و از ابن‌مسعود نقل شده که بعد از آن است که حضرت عیسی ع دجال را به هلاکت رساند (مجمع‌البیان، ج۶، ص۷۶۴)

ب. می‌تواند به عنوان یکی از «اشراط الساعة: علائم قیامت» باشد که ذوالقرنین به الهام الهی از آن مطلع شده و خبر داده، و ممکن است از باب حکم عام قیامت باشد که در آیات متعددی به «درهم کوبیده و صاف و هموار شدن زمین و کوهها اشاره کرده است [وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً، الحاقه/۱۴؛ كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا، فجر/۲۱] (المیزان، ج۱۳، ص۳۳۶)

ج. مقارن ظهور امام زمان ع است، از این جهت که در برخی احادیث، آمدن آنها و حضرت عیسی ع را با هم دانسته و گفته‌اند شر آنها توسط حضرت عیسی ع دفع می‌شوند؛ و می‌دانیم رجوع حضرت عیسی هم مقارن ظهور امام زمان ع است. (حدیث۳)

د. …

 

۲) «قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي»

«هذا» اشاره به چیست؟

الف. سد، از این جهت که شر یاجوج و ماجوج را دفع می‌کند. (مجمع‌البیان، ج۶، ص۷۶۴)

ب. ممکن است اشاره باشد به این اقتدار و مِکنت خود، که امکانِ ساختِ چنان سدی را فراهم آورد. (الکشاف، ج۲، ص۷۴۸)

ج. ممکن است اشاره باشد که به ثمره ساخته شدن سد، یعنی اینکه یاجوج و ماجوج نمی‌توانند از این سد عبور کنند و زحمتی ایجاد کنند.

د. …

 

۳) «قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا»

اگر مقصود از وعده الهی، خود وقوع قیامت باشد، طبیعی است که به همان دلیلی که همه عالم زیر و رو می‌شود، این سد نیز متلاشی شود.

اما در آن حالتی که این واقعه‌ای قبل از قیامت است، اگر این سد رحمت خداوندی است، و با شکسته شدن این سد، دوباره یاجوج و ماجوج در میان جوامع سرازیر می‌شوند و مشکلاتی پدید می‌آورند، چرا متلاشی می‌شود؟

الف. در دنیا و تا پیش از وقوع قیامت، همه آنچه از خوبی و بدی در عالم ممکن است باید به ظهور رسد. در واقع، چه‌بسا گشوده شدن این سد، از باب همان فتنه‌هایی باشد که کل زندگی انسانها در دنیا را در برگرفته است؛ و انسان تا از این فتنه‌ها گذر نکند، به رشد مطلوب خویش نمی‌رسد.

ب. …

 

۴) «قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا»

در این آیه سه بار کلمه «ربی» تکرار شده است. چرا این تکرارها صورت گرفته و به آوردن ضمیر بسنده نشده است؟

الف. نشان دهد که همه‏ى تلاش‏ها و تغيير و تحوّل‏ها براى پرورش و رشد انسان‏هاست. (تفسير نور، ج‏۷، ص۲۲۷)

ب. بر اینکه همه کارها از خداست، تاکید کند؛ هم بنا شدن سد، هم درهم‌کوبیده شدن آن.

ج.

 

۵) «قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي»

مردان الهى، توفيقات خويش را از رحمت خداوند مى‏دانند، و هرگز مغرور نمى‏شوند.

 

۶) «قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي»

ايجاد امنيّت، رحمت الهى است. (ساخت سد[ی که مانع هرگونه نفوذ دشمن شود،] براى امنيّت بود.) (تفسير نور، ج‏۷، ص۲۲۷)

 

۷) «فَمَا اسْطاعُوا … كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا»

هم بايد كارهاى دنيايى را بى‏خلل و استوار انجام داد، هم بايد متذكّر قدرت الهى و پوچى قدرت خود شد.

و

رهبران الهى، هم دنياى مردم را آباد مى‏كنند و هم آخرت آنان را متذكّر مى‏شوند. (تفسير نور، ج‏۷، ص۲۲۸)

 


[۱] . توجه شود ماده «دکأ» هم وجود دارد، اما ربطی به این کلمه حاضر ندارد، بلکه ماده «دکأ» به معنای درگیری و مزاحمت دو نفر برای هم به کار می‌رود.

[۲] . و قرأ أهل الكوفة «دَكَّاءَ» بالمد و الهمزة و الباقون «دَكّاً» منونا غير مهموز… و أما قوله جعله دكا فإنه يحتمل أمرين (أحدهما) أنه لما قال جعله دكا كان بمنزلة خلق و عمل فكأنه قال دكه دكا فحمله على الفعل الذي دل عليه قوله «جَعَلَهُ» و الوجه الآخر أن يكون جعله ذا دك فحذف المضاف و يمكن أن يكون حالا في هذا الوجه و من قرأ «دَكَّاءَ» فعلى حذف المضاف كأنه جعله مثل دكاء قالوا ناقة دكاء أي لا سنام لها و لا بد من تقدير الحذف لأن الجبل مذكر فلا يوصف بدكاء (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۵۹)

و قرأ ابن أبي عبلة «هذه رحمة من ربي» بتأنيث اسم الإشارة.

و قرأ الكوفيون: «دَكَّاءَ» بالمدّ ممنوع الصرف و باقي السبعة «دكّاً» منونة مصدر دككته (البحر المحيط، ج‏۷، ص۲۲۸)

[۳] . در ص۴۴۹ همین حدیث با سند دیگری (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَرَجِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ بَيَانٍ الْمُقْرِئُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ قَالَ حَدَّثَنَا زَائِدَةُ عَنِ الْأَعْمَشِ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتٌ الْقَزَّازُ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أَسِيدٍ الْغِفَارِيِّ قَالَ) و تفاوتهای خیلی مختصری در عبارات آمده، و البته الدخان را ذکر نکرده است.

بازدیدها: ۹۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*