ترجمه
بدرستی که انسان «هلوع» [= بسیار آزمند و بیتاب] آفریده شده است.
نکات ترجمه
«هَلُوع» صیغه مبالغه از ماده «هلع» است که این ماده در اصل دلالت بر سرعت و تیزی میکند و وقتی در مورد انسان به کار میرود، منظور از آن چیزی شبیه به حرص است (معجم المقاييس اللغة، ج۶، ص۶۲) برخی از اهل لغت، این ماده را معادل «حرص» دانسته (لسان العرب، ج۸، ص۳۷۴) و برخی دیگر، خصوصا با توجه به ادامه همین آیه که در مقام توضیح این خصلت انسان است، معنای اصلی آن را «جَزَع» (بیتابی و اضطراب شدید) (فقه اللغه، ص۷۰) معرفی کردهاند؛ که در میان صحابه و تابعین هردو نظر مطرح بوده (الدر المنثور، ج۶، ص۲۶۶)[۱]، و بسیاری از اهل لغت (کتاب العین، ج۱، ص۱۰۷؛ المحیط فی اللغه، ج۱، ص۱۱۴) و مفسران (مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۳۳) آن دو را با هم جمع کرده و به معنای «کسی که حرص شديد و جزع شديد دارد» گرفتهاند. در مقابل، برخی هم گفتهاند اصل این ماده دلالت بر تمایل به «در ناز و نعمت بسر بردن» دارد، که وقتی این میل فعال میشود به صورت حرص درمیآید، و وقتی شخص از به ثمر رسیدن آن ناامید میشود به صورت جزع خود را نشان میدهد، و معتقدند آنچه در ادامه آیه آمده، ثمره و اثر «هلوع» است نه معنای آن (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۱، ص۲۶۹). این ماده تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.[۲]
حدیث
۱) در فرازی از یکی از دعاهایی که از امام سجاد ع روایت شده، آمده است:
و اگر این ضرری که به من رسیده یا فقری که ذلیلم کرده ویا بلایی که سراغم آمده، اگر اینها، خدایا، ناشی از خشم تو بر من است، که از خشمت به حلم تو پناه میبرم؛ و اگر خواستهای با اینها مرا امتحان کنی، که تو خود ناتوانی و ضعف در تدبیر مرا میدانی هنگامی که فرمودی: «بدرستی که انسان «هلوع» [= بسیار آزمند و بیتاب] آفریده شده است؛ هنگامی که بدی به او میرسد جَزَع میکند و هنگامی که خوبی به او میرسد، [آن را از دیگران] منع میکند.» (معارج/۱۹-۲۱)
الدعوات (للراوندي)، ص۱۷۶
وَ كَانَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع يَدْعُو: … وَ إِنْ كَانَ الضُّرُّ قَدْ مَسَّنِي وَ الْفَقْرُ قَدْ أَذَلَّنِي وَ الْبَلَاءُ قَدْ جَاءَنِي فَإِنْ يَكُ ذَلِكَ يَا إِلَهِي مِنْ سَخَطِكَ عَلَيَّ فَأَعُوذُ بِحِلْمِكَ مِنْ سَخَطِكَ يَا مَوْلَايَ وَ إِنْ كُنْتَ أَرَدْتَ أَنْ تَبْلُوَنِي فَقَدْ عَرَفْتَ ضَعْفِي وَ قِلَّةَ حِيلَتِي إِذْ قُلْتَ «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعا».
۲) از امیرالمومنین ع از پیامبر اکرم ص روایت شده است که فرمودند:
ناله مریض ثبت میشود: اگر اهل صبر باشد، برایش حسنه ثبت میشود؛ و اگر جَزَع کند، به عنوان «هلوع» ثبت میشود که اجری ندارد.
الجعفريات (الأشعثيات)، ص۲۱۱؛ دعائم الإسلام، ج۱، ص۲۱۷
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
يُكْتَبُ أَنِينُ الْمَرِيضِ فَإِنْ كَانَ صَابِراً كُتِبَ حَسَنَاتٍ وَ إِنْ كَانَ جَزِعاً كُتِبَ هَلُوعاً لَا أَجْرَ لَهُ.
۳) از امیرالمومنین ع از پیامبر اکرم ص روایت شده است که:
دو تشنهاند که هرگز سیر نمیشوند: دنیاطلب و علمطلب؛
پس هرکه از دنیا به آنچه خدا برایش حلال کرده بسنده کند، سالم میماند؛ و کسی که آن را از غیر حلالش به دست آورد، هلاک میشود مگر اینکه توبه کند یا برگرداند؛
و کسی که علم را از اهلش بگیرد و به علمش عمل کند نجات مییابد و کسی که با آن دنیا را بخواهد، همان [دنیا] بهره او خواهد بود.
الكافي، ج۱، ص۴۶
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
مَنْهُومَانِ لَا يَشْبَعَانِ طَالِبُ دُنْيَا وَ طَالِبُ عِلْمٍ فَمَنِ اقْتَصَرَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَهُ سَلِمَ وَ مَنْ تَنَاوَلَهَا مِنْ غَيْرِ حِلِّهَا هَلَكَ إِلَّا أَنْ يَتُوبَ أَوْ يُرَاجِعَ وَ مَنْ أَخَذَ الْعِلْمَ مِنْ أَهْلِهِ وَ عَمِلَ بِعِلْمِهِ نَجَا وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ الدُّنْيَا فَهِيَ حَظُّهُ.
تدبر
۱) «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»
«هلوع» از کلماتی است که در روایات مختلف هم به معنای «حرص زدن و زیادهخواهی» به کار رفته (مثلا: هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ، ، صحيفه سجاديه، دعاء ۱۴) و هم به معنای «جَزَع و بیتابی و صبر و تحمل نداشتن» (حدیث۱). در این آیه این ویژگی به عنوان یکی از خصلتهایی که در متن آفرینش انسان است، مطرح شده است.
نکته تخصصی انسانشناسی
چرا خدا انسان را چنین آفریده؟
الف. انسان قرار است مسیر سعادت جاودان را بپیماید، پس خداوند در او حرص و ولع شدیدی به کمالاتی که انسان میتواند به دست آورد قرار داده، به نحوی که به هیچ حدی قانع نمیشود و از اینکه به کمال و خیری نرسد، ناراحت و بیتاب میگردد. پس، این لزوما یک بُعد نامطلوب در انسان نیست؛ تنها اگر در مسیر ناصواب قرار بگیرد، بُعد مذمومی خواهد شد. (الميزان، ج۲۰، ص۱۴) درواقع، اگر چنین چیزی در انسان نباشد، محرکی برای پیمودن این راه دشوار و بینهایت در کار نخواهد بود.
ب. قبلا بیان شد که خدا انسان را از «گِل» آفرید و از روحی در او دمید که این روح او را از ملائکه برتر کرد (حجر/۲۸-۲۹). درواقع، یک حقیقت عظیم ماورایی را با یک بدن مادی درآمیختهاند. طبیعی است که هلوع شود: آن ظرفیت عظیم، دائما بی نهایت میخواهد و این بستر مادی، تحمل بینهایت را ندارد؛ پس هم حرص میزند و هم بیتاب میگردد. مهم این است که «هلوع» بودن را چگونه مدیریت کنیم، که موضوع آیات بعدی است.
ج. …
۲) «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»
برخی ویژگیهای انسان هست که در متن آفرینش او قرار داده شده است.
ثمره در انسانشناسی و جامعهشناسی
برخلاف تلقی برخی جامعهشناسان، انسان کاملا برساخته جامعه نیست، بلکه برخی عناصر در متن خلقت وی قرار داده شده است: مانند همین «هلوع» بودن (حرصورزی و کمتحملی، که حکایتگر میل به بینهایت و عدم امکان ارضای او در دنیا است)
[۱] . أخرج عبد بن حميد و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم عن عكرمة رضى الله عنه قال سئل ابن عباس رضى الله عنهما عن الهلوع فقال هو كما قال الله إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كان جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ كان مَنُوعاً فهو الهلوع
و أخرج الطستي عن ابن عباس ان نافع بن الأزرق قال له أخبرني عن قوله عز و جل إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً قال ضجورا جزوعا نزلت في أبى جهل بن هشام قال و هل تعرف العرب ذلك قال نعم أما سمعت بشر بن أبى حازم و هو يقول «لا مانعا لليتيم بخلقه / و لا مكبا بخلقه هلعا»
و أخرج ابن المنذر عن الحسن انه سئل عن قوله إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً قال اقرأ ما بعدها فقرأ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً قال هو هكذا خلق
و أخرج ابن المنذر عن سعيد بن جبير في قوله هَلُوعاً قال شحيحا جزوعا
و أخرج ابن المنذر عن عكرمة رضى الله عنه هَلُوعاً قال الضجر
و أخرج عبد الرزاق و ابن المنذر عن قتادة رضى الله عنه هَلُوعاً قال جزوعا
و أخرج ابن المنذر عن ابن عباس رضى الله عنهما هَلُوعاً قال الشره
و أخرج ابن المنذر عن حصين بن عبد الرحمن هَلُوعاً قال الحريص
و أخرج ابن المنذر عن الضحاك هَلُوعاً قال الذي لا يشبع من جمع المال
و أخرج الديلمي عن عليّ مرفوعا يكتب أنين المريض فان كان صابرا كان أنينه حسنات و ان كان جزوعا كتب هَلُوعاً لا أجر له.
[۲] . ظاهرا «هلع» به معنایی از «حرص» که ما در فارسی میگوییم «حرصش گرفت» هم به کار میرود. به این حدیث ابنمسعود توجه کنید:
وَ مِمَّا رَوَاهُ ابْنُ مَسْعُودٍ رض قَالَ: دَخَلْتُ يَوْماً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَرِنِي الْحَقَّ لِأَتَّصِلَ بِهِ فَقَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ لِجِ الْمُخْدَعَ قَالَ فَوَلَجْتُ الْمُخْدَعَ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ يُصَلِّي وَ هُوَ يَقُولُ فِي رُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ اغْفِرْ لِلْخَاطِئِينَ مِنْ شِيعَتِي فَخَرَجْتُ حَتَّى أُخْبِرَ بِهِ رَسُولَ اللَّهِ ص فَرَأَيْتُهُ وَ هُوَ يُصَلِّي وَ يَقُولُ اللَّهُمَّ بِحَقِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَبْدِكَ اغْفِرْ لِلْخَاطِئِينَ مِنْ أُمَّتِي قَالَ فَأَخَذَنِي هَلَعٌ حَتَّى غُشِيَ عَلَيَّ فَرَفَعَ النَّبِيُّ ص رَأْسَهُ وَ قَالَ يَا ابْنَ مَسْعُودٍ أَ كُفْراً بَعْدَ إِيمَانٍ فَقُلْتُ حَاشَا وَ كَلَّا يَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لَكِنِّي رَأَيْتُ عَلِيّاً يَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى بِكَ وَ رَأَيْتُكَ تَسْأَلُ اللَّهَ بِهِ فَلَمْ أَعْلَمْ أَيُّكُمْ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ ص لِي اجْلِسْ فَجَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ لِي اعْلَم … (الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص۱۲۹)
در روایات ما هم به معنای جزع و به عنوان وصف بدن هم به کار رفته است:
أَنْ تَرْحَمَ هَذِهِ النَّفْسَ الْجَزُوعَةَ وَ هَذَا الْبَدَنَ الْهَلُوعَ الَّذِي لَا يُطِيقُ حَرَّ شَمْسِك (الإقبال، ج۲، ص۱۳۹) َ تَرْحَمَ هَذِهِ النَّفْسَ الْجَزُوعَةَ وَ هَذَا الْبَدَنَ الْهَلُوعَ وَ الْجِلْدَ الرَّقِيقَ وَ الْعَظْمَ الدَّقِيق (الإقبال، ج۲، ص۱۴۲)
و البته به عنوان وصف نفس هم آمده است: َ اغْفِرْ لِهَذَهِ النَّفْسِ الْهَلُوعَةِ وَ لِهَذَا الْقَلْبِ الْجَزُوعِ الَّذِي لَا يَصْبِرُ عَلَى حَرِّ الشَّمْس (العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، ص۲۴)
و هم به معنای «حرص» آمده است، مثلا: اللَّهُمَّ … وَ أَيِّدْنِي مِنْكَ بِنِيَّةٍ صَادِقَةٍ وَ صَبْرٍ دَائِمٍ وَ أَعِذْنِي مِنْ سُوءِ الرَّغْبَةِ وَ هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ، وَ صَوِّرْ فِي قَلْبِي مِثَالَ مَا ادَّخَرْتَ لِي مِنْ ثَوَابِكَ،… (الصحيفة السجادية، دعاء ۱۴)
بازدیدها: ۹۰۳