ترجمه
به جز نمازگزاران؛
نکات ترجمه
«الْمُصَلِّين»
جمع «مُصَلّی» است که این کلمه اسم فاعل از ماده «صلو» [یا «صلی»] است[۱] که به باب تفعیل (صلّی، یصلّی) رفته است؛ و استعمال آن در معنای «نماز» متعارف است. اما در اینکه اصل و خاستگاه این واژه چیست، بین اهل لغت اختلاف فراوانی است. اغلب معتقد به وجود دو معنای مستقل برای «صلو» و «صلی» هستند؛[۲] و اکثراً معنای دعا و نماز و عبادت را برای «صلو» و آتش زدن و برافروختن را معنای «صلی» میدانند[۳] که درباره این معنای دوم در جلسات ۱۶۳ و ۱۹۷ توضیحاتی داده شد.
مرحوم مصطفوی بر این باور است که «صلی» (به معنای آتش و برافروختن) در اصل از زبان عبری گرفته شده؛ اما ماده «صلو» یک ریشه در زبانهای سریانی و آرامی دارد، که از آن زبانها به زبان عبری هم منتقل شده و در همه این زبانها به معنای «یک عبادت مخصوص [= نماز]» بوده؛ اما در همین ماده در خود زبان عربی به معنای هرگونه «ثناگویی» به کار رفته؛ و نهایتا در «صلات» به معنای نماز، ظاهرا هر دو مولفه به هم پیوند خورده است؛ اما وقتی این کلمه با حرف «علی» میآید معنای دوم (مدح و ثنا) غلبه دارد؛ مثلا: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ» (احزاب/۵۶) «هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ» (احزاب/۴۳) «صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم» (توبه/۱۰۳) که اگر بتوان این را یک قاعده کلی دانست، آنگاه آیه «وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَدا» (توبه/۸۴) نه به معنای نهی از «نماز خواندن بر منافق» بلکه به معنای نهی از «ثنا کردن بر منافق» [= بعد از مرگش از او بخوبی یاد کردن] میباشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۶، ص۲۷۲-۲۷۵)
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است که پیامبر اکرم ص فرمودند: مَثَلِ نماز، مَثَلِ ستون خیمه است؛ هنگامی که ستون پابرجا باشد، طنابها و میخها و پارچه خیمه فایده دارد؛ اما همین که ستون بشکند نه طنابی به درد میخورد و نه میخی و نه پارچهای.
الكافي، ج۳، ص۲۶۶
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَثَلُ الصَّلَاةِ مَثَلُ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ إِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ نَفَعَتِ الْأَطْنَابُ وَ الْأَوْتَادُ وَ الْغِشَاءُ وَ إِذَا انْكَسَرَ الْعَمُودُ لَمْ يَنْفَعْ طُنُبٌ وَ لَا وَتِدٌ وَ لَا غِشَاء.
۲) از امام کاظم ع روایت شده است: هنگامی که پدرم در بستر مرگ به من فرمود:
پسرم! شفاعت ما به کسی که نماز را سبک میشمرد، نمیرسد.
الكافي، ج۳، ص۲۷۰
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع:
إِنَّهُ لَمَّا حَضَرَ أَبِيَ الْوَفَاةُ قَالَ لِي يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَا يَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ.
۳) در فرازی از زیارت امیرالمومنین ع در روز غدیر خم که توسط امام حسن عسکری از نحوه زیارت کردن پدرشان (امام هادی ع) روایت شده است:
خداوند متعال درجه شما بالاتر از همه امت قرار داد و منزلت شما را رفعت بخشید و فضل و برتری شما را آشکار کرد و شما را بر همه جهانیان شرافت بخشید، پس «هرگونه پلیدی را از شما دور کرد و کاملا تطیرتان نمود» (احزاب/۳۳) که خداوند عز و جل فرموده است: « بدرستی که انسان «هلوع» [= بسیار آزمند و بیتاب] آفریده شده است؛ هنگامی که بدی به او رسد، بسیار بیتاب؛ و هنگامی که خوبی به او رسد، بسیار منعکننده؛ به جز نمازگزاران» (معارج/۱۹-۲۲)؛ پس خداوند متعال پیامبرش مصطفی ص و تو را – ای سید اوصیاء – از جمیع خلایق استثنا کرد …
المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص۲۷۹
أَخْبَرَنِي الْفَقِيهُ الْأَجَلُّ أَبُو الْفَضْلِ شَاذَانُ بْنُ جَبْرَئِيلَ الْقُمِّيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ الْفَقِيهِ الْعِمَادِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ الطَّبَرِيِّ، عَنْ أَبِي عَلِيٍّ، عَنْ وَالِدِهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ قُولَوَيْهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ بْنِ رُوحٍ وَ عُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ الْعَمْرِيِّ، عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ، عَنْ أَبِيهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا، وَ ذَكَرَ أَنَّهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ زَارَ بِهَا فِي يَوْمِ الْغَدِيرِ فِي السَّنَةِ الَّتِي أَشْخَصَهُ الْمُعْتَصِمُ.
… قَدْ أَعْلَى اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَكُمْ، وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ، وَ أَبَانَ فَضْلَكُمْ، وَ شَرَّفَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ، فَأَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً، قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ: «إن الإنسان خلق هلوعا إذا مسه الشر جزوعا و إذا مسه الخير منوعا إلا المصلين» فَاسْتَثْنَى اللَّهُ تَعَالَى نَبِيَّهُ الْمُصْطَفَى وَ أَنْتَ يَا سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ جَمِيعِ الْخَلْقِ…
تدبر
۱) «إلا الْمُصَلِّين»
انسانی که اهل نماز نباشد، در برابر شر، مضطرب میشود و در برابر خیر، منعکننده. در هر دو صورت، دست و پای خود را گم میکند. چه ربطی هست بین نمازگزاری و این گونه نشدن؟
در جلسه۲۹۰، تدبر۱، اشاره شد که یک حقیقت عظیم ماورایی را با یک بدن مادی درآمیختهاند. مشکل این است که در افق ماده گیر افتادهایم؛ نماز یادآوری مکرر این است که ما مال اینجا نیستیم و به حقیقتی برتر گره خوردهایم؛ که با اتصال به او، نه سختی و بدیای ما را میتواند از پا درآورد (اگر او نخواهد) و نه مال و ثروت و هر خیری که به ما داده، واقعا مال ماست که بخواهیم از دیگران منعش کنیم.
۲) «إلا الْمُصَلِّين»
«الا» استثناء از چه چیزی است؟
الف: استثناء از از کل سه جمله قبل، در واقع استثناء در نحوه آفرینش انسان (هلوع بودن) است؛ آنگاه این استثناء چند معنی میتواند داشته باشد:
الف.۱ این مربوط به اصل آفرینش است که آیه اشاره به نحوه خاصی از آفرینش برخی انسانها دارد که مهمترین ویژگی آنها این است که «نمازگزارند» (حدیث۳)
الف.۲. «هلوع» بودن خصلتی است که در آفرینش انسان قرار داده شده، اما با نمازگزار بودن میتوان بر این خصلت فائق آمد و آن را تحت مدیریت خود گرفت.
الف.۳.
ب: استثناء فقط از دو جمله آخر است: آنگاه «هلوع» بودن یک ویژگی مربوط به انسان است که بعد مادی و معنوی را با هم دارد (جلسه ۲۹۰، تدبر۱)، آنگاه اگر به حال خود رها شود و خود را مدیریت نکند، جزوع و منوع [بسیار بیطاقت و منع کننده از خوبیها] میشود؛ و اگر با نماز خود را مدیریت کند، همان خصلت مایه رشد سریع او میگردد. (توضیح بیشتر در تدبر۱)
ب.۲.
ج. استثناء فقط از جمله آخر است؛ آنگاه
ج.۱. بشدت دنبال خوبیها بوده (حرص) و کمتحملی در برابر سختیها، یک امر عادی است؛ اما اینکه وقتی انسان به خیری رسید آن را از دیگران دریغ کند، امر نامطلوبی است که کسی که نمازگزار باشد به این وضعیت مبتلا نمیشود
ج.۲
۳) « إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً إلا الْمُصَلِّين»
کسی که واقعا نمازگزار باشد در برابر ناملایمات صبور است.
ثمره اخلاقی
آیا ما واقعا نمازگزاریم؟
۴) « وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً، إلا الْمُصَلِّين»
کسی که واقعا نمازگزار باشد اهل بخل نیست
ثمره اخلاقی
آیا ما واقعا نمازگزاریم؟
[۱] . اغلب ریشه آن را «صلو» دانستهاند چون جمع آن صلوات و مثای آن «صلوان» است (كتاب العين، ج۷، ص۱۵۳؛ المحيط في اللغة، ج۸، ص۱۸۴) اما برخی آن را از ماده «صلی» دانستهاند (مانند راغب اصفهانی در پاورقی بعد)
[۲] . مثلا: معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۳۰۰؛ اما در قابل برخی مانند راغب اصفهانی بعد از اینکه «صلاه» را در ذیل ماده «صلی: برافروختن آتش» آورده و می گوید «صلاه» به معنای دعا و عبادت است، دیدگاهی را مطرح میکند که معتقد است که «صلات» از «صلی» به معنای آتش گرفته شده از این جهت که نمازگزار با نماز خود را از آتش جهنم حفظ میکند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۹۱) و خودش درباره اینکه این دیدگاه را قبول دارد، موضعی نمی گیرد؛ ویا این قول مطرح شده که «صلات» از «صلیتِ العود بالنار: عود را با آتش گرم و نرم کردم» گرفته شده از این جهت که نمازگزار با نمازش در مقابل خدا نرم و خاشع می گردد (المصباح المنير، ج۲، ص۳۴۶)
[۳] .
بازدیدها: ۱۰۵