ترجمه
شیطان بر آنها چیره شد[۱] و خدا را از یادشان برد؛ آنان حزب شیطاناند؛ بدان که قطعا حزب شیطان همان زیانکاراناند.
نکات ترجمهای و نحوی
«اسْتَحْوَذَ»: از ماده «حوذ» میباشد که برخی گفتهاند این ماده به معنای «احاطه پیدا کردن» است (کتاب العین۳/ ۲۸۴) و برخی آن را به معنای سبکی و سرعت و سیر دادن سریع (هل دادن از عقب که به نحوی که موجب حرکت سریع شود) دانستهاند (معجم المقاييس اللغة۲/ ۱۱۵) ویا هل دادن همراه با تندی و زور به نحوی که نشان دهنده استیلا و غلبه بر شیء (یا شخص) مورد نظر است، دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن/۲۶۲) برخی بین این دیدگاههای مختلف این گونه جمع کردهاند که معنای اصلی این ماده «حرکت و هل دادن سریعی است که همراه با استیلا و احاطه بر شیء باشد»[۲] (التحقيق في كلمات القرآن الكريم۲/ ۳۰۶) با این توضیحات شاید عبارتی که بتواند بار معنایی جمله (استحوذ علیهم الشیطان) را درست منتقل کند این باشد که: «شیطان بر پشت آنها سوار شد و زمام امورشان را به دست گرفت.»
تعبیر «الْخاسِرُون» اسم فاعل است و اسم فاعل دلالت بر ثبوت و استقرار فعل در فاعل میکند؛ یعنی این گونه نیست که فقط یک ضرر و خسرانی به آنها نسبت داده شده باشد، بلکه اساسا خسران و زیان امری است که همواره همراه آنهاست.
در عبارت «إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُون» هم آمدن «الـ» بر روی خبر (الخاسرون) و هم آمدن ضمیر فصل (هُم)، دلالت بر حصر میکند (یعنی فقط حزب شیطان زیانکارند؛ یا به تعبیر دیگر، زیانکاران همگی منحصرا در حزب شیطان قرار دارند) و همچنین آوردن «ألا» (ادات هشدار) و «إنّ» در ابتدای این جمله، و نیز استفاده از جمله اسمیه برای رساندن مقصود، و استفاده از اسم فاعل (خاسرون) به جای فعل (یخسرون) در محل خبر، تاکید مطلب را شدیدتر کرده است. درواقع، در این یک جمله، شش گونه تاکید برای نشان دادن اهمیت مطلب به کار رفته است.
حدیث
۱) امیرالمومنین ع در خطبهای حزب شیطان را همان منافقان معرفی کرده، در وصف آن فرمودند:
… بندگان خدا! شما را به تقوای الهی و حذر کردن از منافقان سفارش میکنم، كه آنان گمراهند و گمراه كننده، خطا كارند و به خطاكارى وادارنده.
پى در پى رنگ مىپذيرند و دائما فتنه برمیانگیزند.
به هر ستونی استنادتان میدهند، و از هر سو بر سر راهتان مىنشينند.
قلبهایشان بيمار است و ظاهرشان پاك؛ و پوشيده مىروند، چون خزندهاى زيانمند و زهرناك؛ وصفشان داروست و گفتارشان شفا؛ اما كردارشان درد بىدرمان.
حسادتورزان بر راحتی [ديگران]اند؛ و افزایندهی بلاى [مردمان] ؛ و نوميد كننده اميدواران.
در هر راه يكى را به خاك هلاك افكندهاند، و به هر دلى راهى بردهاند و بر هر اندوهى اشكها ريختهاند؛
به همدیگر مدح و ثنا قرض میدهند [به تعبیر عامیانه: برای همدیگر نوشابه باز میکنند] و چشم در پى پاداش دوخته.
اگر چیزی بخواهند، اصرار فراوان ورزند، و اگر ملامت كنند پردهدرى كنند، و اگر داورى كنند اسراف ورزند.
به ازای هر حقّى، باطلى آماده کردهاند؛ و برابر هر راستى، انحرافی؛ و براى هر زندهاى، قاتلى؛ و براى هر دری، كليدى؛ و براى هر شبی، چراغی.
به آنچه طمع دارند خود را نوميد مینمايانند، تا بازار خويش بيارايند، و بر بهاى كالاشان بيفزايند.
سخن مىگويند تا به شبهه بیندازند؛ و توصیف میکنند تا به ابهام بیفکنند.
راه [باطل] را آسان جلوه میدهند، و [افراد] را در پيچ و خمهایش سرگردان میسازند.
آنان ياران شيطانند و زبانههاى آتش سوزان. «آنان حزب شیطاناند؛ بدان که قطعا حزب شیطان همان زیانکاراناند.»
نهجالبلاغه، خطبه۱۹۴؛ با اقتباس از ترجمه شهيدى، ص۲۲۹-۲۲۸
أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ يَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً وَ يَعْمِدُونَكُمْ بِكُلِّ عِمَادٍ وَ يَرْصُدُونَكُمْ بِكُلِّ مِرْصَادٍ قُلُوبُهُمْ دَوِيَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِيَّةٌ يَمْشُونَ الْخَفَاءَ وَ يَدِبُّونَ الضَّراءَ وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَيَاءُ حَسَدَةُ الرَّخَاءِ وَ مُؤَكِّدُو الْبَلَاءِ وَ مُقْنِطُو الرَّجَاءِ لَهُمْ بِكُلِّ طَرِيقٍ صَرِيعٌ وَ إِلَى كُلِّ قَلْبٍ شَفِيعٌ وَ لِكُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ يَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاءَ إِنْ سَأَلُوا أَلْحَفُوا وَ إِنْ عَذَلُوا كَشَفُوا وَ إِنْ حَكَمُوا أَسْرَفُوا قَدْ أَعَدُّوا لِكُلِّ حَقٍّ بَاطِلًا وَ لِكُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَ لِكُلِّ حَيٍّ قَاتِلًا وَ لِكُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَ لِكُلِّ لَيْلٍ مِصْبَاحاً يَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْيَأْسِ لِيُقِيمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ يُنْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُمْ يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ وَ يَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِيقَ وَ أَضْلَعُوا الْمَضِيقَ فَهُمْ لُمَةُ الشَّيْطَانِ وَ حُمَةُ النِّيرَانِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ
۲) رسول خدا ص فرمود:
کسی که دوست دارد در کشتی نجات سوار شود و به عروة الوثقی درآویزد و به ریسمان محکم الهی چنگ زند، پس بعد از من ولایت علی ع را بپذیرد و با دشمنانش دشمنی ورزد و امامانِ هدایتِ پس از وی را امام خویش گیرد، که آنها جانشینان و اوصیای من و حجتهای خدا بر خلایق پس از من و سروران امتم و رهبران متقیناند، حزبشان حزب من، و حزب من حزب الله است؛ و حزب دشمنانشان حزب شیطان است.
الأمالي( للصدوق)، ص۱۹
حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَرْكَبَ سَفِينَةَ النَّجَاةِ وَ يَسْتَمْسِكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَ يَعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللَّهِ الْمَتِينِ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً بَعْدِي وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْيَأْتَمَّ بِالْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِي وَ سَادَةُ أُمَّتِي وَ قَادَةُ الْأَتْقِيَاءِ إِلَى الْجَنَّةِ حِزْبُهُمْ حِزْبِي وَ حِزْبِي حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِمْ حِزْبُ الشَّيْطَانِ.[۳]
۳) یکی از شیعیان خدمت امام حسن عسگری ع نامهای نوشت و از ایشان درباره اختلافی که در شیعیان افتاده راهنمایی خواست. ایشان در پاسخ نوشتند:
خداوند فقط عاقل را مخاطب خود قرار داده است؛ و مردم در مورد ما چند گروهند:
گروهی که به بصیرت رسیده و در راه نجاتاند، به حق چنگ زده و به شاخه تنه اصلی درآویختهاند، اهل شک و تردید نیستند، و غیر از ما پناهگاهی نمییابند.
و گروهی که حق را از اهلش نگرفتهاند، همانند کسی که سوار قایقی در دریا گرفتار آمده، با موجش تکان میخورد و با سکونش ساکن میشود؛
و گروهی که شیطان بر آنها چیره شده است، کارشان مخالفتورزی با اهل حق و کنار زدن حق به وسیله باطل است به خاطر حسادتی که در درون دارند؛
پس کسی را که راست و چپ میرود رها کن، که چوپان چون بخواهد گوسفندانش را گرد آورد با کمترین تلاشی گرد آورد؛ و برحذر باش از افشای اسرار و قدرتطلبی، که این دو [انسان را] به هلاکت میخواند.
تحف العقول، ص۴۸۷
عن الإمام الخالص الهادي أبي محمد الحسن بن علي ع
… وَ كَتَبَ إِلَيْهِ بَعْضُ شِيعَتِهِ يُعَرِّفُهُ اخْتِلَافَ الشِّيعَةِ فَكَتَبَ ع إِنَّمَا خَاطَبَ اللَّهُ الْعَاقِلَ وَ النَّاسُ فِيَّ عَلَى طَبَقَاتٍ الْمُسْتَبْصِرُ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ مُتَمَسِّكٌ بِالْحَقِّ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ الْأَصْلِ غَيْرُ شَاكٍّ وَ لَا مُرْتَابٍ لَا يَجِدُ عَنِّي مَلْجَأً وَ طَبَقَةٌ لَمْ تَأْخُذِ الْحَقَّ مِنْ أَهْلِهِ فَهُمْ كَرَاكِبِ الْبَحْرِ يَمُوجُ عِنْدَ مَوْجِهِ وَ يَسْكُنُ عِنْدَ سُكُونِهِ وَ طَبَقَةٌ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ شَأْنُهُمُ الرَّدُّ عَلَى أَهْلِ الْحَقِّ وَ دَفْعُ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ فَدَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَإِنَّ الرَّاعِيَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَجْمَعَ غَنَمَهُ جَمَعَهَا بِأَهْوَنِ سَعْيٍ وَ إِيَّاكَ وَ الْإِذَاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئَاسَةِ فَإِنَّهُمَا يَدْعُوَانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.
تدبر
۱) «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ …»: با اینکه شیطان در ابتدا کاری جز اغواگری و وسوسه نمیتواند انجام دهد (نحل/۹۹، جلسه۱۴۳) اما در صورت تن دادن به سرپرستیاش ویا شرک ورزیدن به او (نحل/۱۰۰، جلسه۱۴۴) میتواند سیطره کامل بر انسان پیدا کند؛ چنان تسلطی که گویی که بر پشت انسان سوار شده و زمام انسان را به دست گرفته (معنای کلمه «استحوذ») و «میبرد آنجا که خاطرخواه اوست!».
پس، دقت کنیم: اینکه شیطان نمیتواند کاری جز وسوسه انجام دهد، در مورد توانایی اولیه شیطان در مواجهه با هرانسانی است؛ اما اگر به او میدان دهیم، میتواند زمام تمام امور ما را به دست گیرد.
۲) «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ»: مهمترین ثمره چیرگی کامل شیطان بر انسان، فراموشی یاد خداست. شیطان، کارش را از اینکه مومنی دلش در برابر ذکر الله خاشع نشود، شروع میکند (حدید/۱۶، جلسه۷۹، تدبر۱) و در مورد برخی، کار را به جایی میرساند که وقتی خدا یاد شود، دچار حالت انزجار میشوند (زمر/۴۵، جلسه۷۲، تدبر۱ و ۲).
یاد خدا صرفا به این نیست که تلقیای از خدا را همواره در حافظه نگه داریم؛ یاد خدا، به این است که عالم را محضر خدا ببینیم و همواره خود را در حضور خدا بدانیم. این همان معنایی است که حضرت عیسی توصیه میکرد با کسی نشست و برخاست کنید که شما را به یاد خدا بیندازد. (جلسه۵۴، حدیث۴)
(درباره جایگاه ذکر الله در زندگی انسان، قبلا (جلسه۵۵) عباراتی از امام خمینی ذکر شد که در لینک زیر میتوانید ملاحظه کنید)
۳) «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ»: مهمترین علامت اینکه شیطان بر وجود کسی چیره شده است یا خیر، این است که چه اندازه یاد خدا در زندگیاش حضور دارد. این یک مقیاسی است برای اینکه بدانیم تا چه اندازه در مسیر خدا هستیم یا در مسیر شیطان؟
ظاهرا به همین جهت است که اصرار ویژهای بر اهمیت نماز در اسلام شده است. حقیقت نماز ذکر الله است (طه/۱۴)؛ و هر میزان که نماز را با حضور قلب بخوانیم معلوم میشود همان اندازه ذکر الله در زندگیمان حضور دارد.
نتیجه:
الف. شاید به همین جهت است که تارکالصلوه بودن برای یک مسلمان (یعنی برای کسی که میداند خدا نمازخواندن را از او خواسته است) از بدترین گناهان کبیره شمرده شده است؛ زیرا ترک نماز نشان میدهد که «یاد خدا» – آن گونه که خدا آن را قبول دارد، نه آن گونه که باب میل شیطان و هوای نفس باشد- از زندگی شخص رخت بربسته و شیطان کاملا بر شخص چیره شده است.
ب. بر اساس نمازهای روزانهمان میتوانیم از میزان تسلط شیطان بر خود آگاه شویم: نماز همانند آزمایشگاهی است که روزانه پنجبار در آنجا تست قلب میدهیم تا بدانیم چه اندازه این قلب در تسلط خدا یا در تسلط شیطان است.
۴) «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ…»: شیطان حزب هم دارد. یعنی اولاً این اندازه روی طرفدارانش سرمایهگذاری میکند که برخی جزء حزب او میشوند؛ و ثانیا این اندازه برای کار جمعی و تشکیلاتی سرمایهگذاری میکند (جلسه۱۴۱، تدبر۲) که حزب راه میاندازد.
و جالب این است که این حزب شیطان در درون جامعه دینی درست میشود: این آیه تنها آیهای است که در قرآن کریم، تعبیر «حزب الشیطان» مطرح شده، و اگر به آیات قبل دقت شود، معلوم میشود که آیات در وصف منافقان است، نه در وصف کافران (همچنین احادیث ۱ و ۲)
اگر بر طبق این آیه، مهمترین علامت حزب شیطان، فراموشی یاد خداست؛ و اگر حزب شیطان در جامعه دینی فعال است؛ پس فراموشی یاد خدا در درون جامعه، به این معنا نیست که حتما مردم کافر و یا بتپرست شوند؛ همین که سخنان و دستورات الهی در زندگی و روابط انسانها جدی گرفته نشود، یعنی خدا فراموش شده است.
با این بیان معلوم میشود اگر سکولاریسم به معنای کنار گذاشتن دین در تصمیمگیریهای اجتماعی است، پس روشنفکران سکولار، بر طبق این آیه، رسما حزب شیطان در جامعه دینی هستند.
۵) «أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُون»: چنانکه در «نکات ترجمه» گذشت، در این جمله شش تاکید به کار رفته بر این مطلب که «حزب شیطان، زیانکارند». غالبا تاکید در کلامی استفاده میشود که احتمال میرود مخاطب در قبول مطلب، تردید داشته باشد؛ و حقیقت این است که تردید در زیانکار بودن حزب شیطان (یعنی منافقان و دنیامدارانی که خدا را فراموش کردهاند اما هرجا که بتوانند از نام خدا و دین سوءاستفاده میکنند) در جامعه ما هم بسیار فراگیر است.
همه ما در پیرامون خود افرادی از حزب شیطان را میبینیم که چهبسا در این کشور مسئولیتهایی هم داشته باشند؛ اما خدا را فراموش کردهاند، به چپاول مشغولند، و تمام همّ و غمّشان این است که خدا در زندگی مردم جدی گرفته نشود، اما چنان ظاهرسازی میکنند که گویی درد دین و درد مردم دارند؛ و چون به خاطر سوءاستفادههایشان به قدرت و ثروتی رسیدهاند، خودشان را انسانهایی زرنگ قلمداد میکنند و بسیاری از مردم هم زرنگ بودن آنها را باور میکنند و به حال آنها غبطه میخورند (قصص/۷۹). اما در این آیه شش بار تاکید کرده آنهایند که واقعا زیانکارند.
اما چرا آنها این اندازه زیانکارند؟
چون علیرغم همه ثروت و قدرتی که دارند، در همین دنیا وقتی وارد زندگی خصوصی آنها شوید میبینید که در درون خود آرامش ندارند و – علاوه بر گرفتاری به انواع مریضیهای دل، مانند حسادت (حدیث۳) – همواره در اضطرابند که مبادا دستشان رو شود (توبه/۶۴)؛ و از آن مهمتر اینکه در آخرت، که عرصه زندگی حقیقی و بیپایان انسانهاست، تا ابد در بدترین جای جهنم (حتی پستتر از کافران) جای دارند (نساء/۱۴۵)
[۱] . زمام امورشان را به دست گرفت
[۲] . أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو السير و السوق السريع مع الاستيلاء و الإحاطة
[۳] . این دو روایت زیر هم قریب به همین مضمون را میرسانند:
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْأَصْبَهَانِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَبْسِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ السُّلَمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ إِنَّ فِي عَلِيٍّ خِصَالًا لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ ص مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ ص عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ ص عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ ص عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَ قَوْلُهُ ص حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ ص وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ ص عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ ص حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ وَ قَوْلُهُ ص حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَ قَوْلُهُ ص عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ ص عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ ص مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ ص شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
الأمالي( للصدوق)، ص۸۹
حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ لِخَمْسٍ بَقِينَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ حَدَّثَنِي الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ بِكُمْ يُفْتَحُ هَذَا الْأَمْرُ وَ بِكُمْ يُخْتَمُ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَ«إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ» أَنْتُمْ حِزْبُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُكُمْ حِزْبُ الشَّيْطَانِ طُوبَى لِمَنْ أَطَاعَكُمْ وَ وَيْلٌ لِمَنْ عَصَاكُمْ أَنْتُمْ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى مَنْ تَمَسَّكَ بِهَا اهْتَدَى وَ مَنْ تَرَكَهَا ضَلَّ أَسْأَلُ اللَّهَ لَكُمُ الْجَنَّةَ لَا يَسْبِقُكُمْ أَحَدٌ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ- فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهَا.
الأمالي (للمفيد)، ص۱۱۰
بازدیدها: ۱۸۱