ترجمه
و [هیچ] استثنا نکنند [انشاء الله نگفتند]
نکات ترجمه
«یَسْتَثْنُونَ»
ماده «ثنی» در اصل دلالت دارد بر تکرار یک چیز یا تکرار و پشت سر هم آمدن دو چیز؛ و از این ماده است کلمه اثنان به معنای «دو» معروف است.
استثنا کردن از همین نکته است که گویی در استثنا مطلب مورد نظر را دوبار میآوریم: یکبار فی الجمله و یکبار به تفصیل؛ مثلا وقتی میگوییم «مردم آمدند غیر از زید» زید یکبار در مردم اجملا اشاره شده و یکبار مستقیما با اسم خودش متمایز گردیده است. (معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۳۹۲)
از آنجا که استثنا کردن به معنای آن است که از یک حکم کلی، مواردی را خارج کنیم، گفتن تعبیر «ان شاء الله» (= اگر خدا بخواهد) را به طور خاص «استثناء» میگویند که توصیه شده در مورد هر کاری انجام دهیم؛ یعنی در انجام هر کاری، این مطلب را که «ممکن است مشیت خدا برخلاف این تعلق گرفته باشد» مد نظر قرار دهیم و وقتی وعده انجام کاری را میدهیم این حالت را از آن استثنا کنیم (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۸۰)؛ و در واقع، این جمله شرطیه، معنای استثناء را القا میکند: وقتی میگویم: من بیرون میروم اگر خدا بخواهد؛ یعنی بیرون نمیروم مگر اینکه خدا بخواهد. (الکشاف، ج۴، ص۵۹۰)
ماده «ثنی» ۲۹ بار در قرآن کریم به کار رفته که غیر از مورد فوق، همه موارد دیگر به همان معنای «دو» و مفاهیم ناظر به آن مرتبط است.
حدیث
۱) روایت شده است که یکبار امام صادق ع به منزل زید [بن علی بن حسین ع، عموی امام صادق ع] رفتند و او عازم عمره بود. به وی مکتوبی را دادند که عموی ایشان مخارج اهل و عیال خود و اینکه برای هرکس چقدر باید داده شود نوشته بود که در آن این طور بود که برای فلانی و فلانی و فلانی این قدر؛ و در آن استثناء [= انشاءالله] ننوشته بود.
حضرت فرمود: کسی که این مطالب را نوشته و ان شاء الله نیاورده، چگونه گمان میکند که این به سرانجام برسد؟!
سپس قلم و دوات خواستند و جلوی هر اسمی انشاءالله اضافه کردند.
النوادر(للأشعري)، ص۵۷
رَوَى لِي مُرَازِمٌ قَالَ: دَخَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَوْماً إِلَى مَنْزِلِ زَيْدٍ وَ هُوَ يُرِيدُ الْعُمْرَةَ فَتَنَاوَلَ لَوْحاً فِيهِ كِتَابٌ لِعَمِّهِ فِيهِ أَرْزَاقُ الْعِيَالِ وَ مَا يَخْرُجُ لَهُمْ فَإِذَا فِيهِ لِفُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ لَيْسَ فِيهِ اسْتِثْنَاءٌ فَقَالَ لَهُ مَنْ كَتَبَ هَذَا الْكِتَابَ وَ لَمْ يَسْتَثْنِ فِيهِ كَيْفَ ظَنَّ أَنَّهُ يُتِمُّ ثُمَّ دَعَا بِالدَّوَاةِ فَقَالَ أَلْحِقْ فِيهِ فِي كُلِّ اسْمٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى.
۲) از امام باقر درباره آیه «و قطعا پیش از این با آدم عهدی بستیم اما فراموش کرد و در او عزمی نیافتیم» (طه/۱۱۵) روایت شده که فرمودهاند: همانا خداوند عز و جل هنگامی که به آدم فرمود که وارد بهشت شو؛ به او فرمود: آدم! به این درخت نزدیک مشو! و میدید که او چنین خواهد کرد.
آدم به پروردگارش عرض کرد: چگونه [ممکن است که] من نزدیک آن شوم در حالی که من و همسرم را از آن نهی فرمودهای؟!
خداوند به آن دو فرمود به آن نزدیک نشوید؛ یعنی از آن نخورید.
آدم و همسرش گفتند: چشم، پروردگارا ! نه بدان نزدیک میشویم و نه از آن میخوریم؛ و در سخنشان، [مشیت خدا را] استثنا نکردند [= انشاءالله نگفتند].
پس خداوند آنها را به خودشان و حافظه خودشان واگذار کرد؛ و خداوند در کتاب خود به پیامبرش فرمود: «و هرگز مگو که من فردا انجام دهنده این کار هستم؛ مگر اینکه [بعدش بگویی: مگر] خدا بخواهد» (کهف/۲۳) که آن را انجام ندهم، که اگر در مشیت خداوند چنین رقم خورده باشد که آن را انجام ندهم توان آن را نخواهم داشت که انجامش دهم.
امام ع در ادامه فرمود: بدین جهت است که خداوند عز و جل [در ادامهاش] فرمود: «و یاد کن پروردگارت را وقتی که فراموش کردی» (کهف/۲۴)یعنی مشیت خدا را در انجام کارت استثنا کن.
الكافي، ج۷، ص۴۴۸
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِمَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قَالَ فَقَالَ
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا قَالَ لآِدَمَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ لَهُ يَا آدَمُ لَا تَقْرَبْ هَذِهِ الشَّجَرَةَ قَالَ وَ أَرَاهُ إِيَّاهَا فَقَالَ آدَمُ لِرَبِّهِ كَيْفَ أَقْرَبُهَا وَ قَدْ نَهَيْتَنِي عَنْهَا أَنَا وَ زَوْجَتِي قَالَ فَقَالَ لَهُمَا لَا تَقْرَبَاهَا يَعْنِي لَا تَأْكُلَا مِنْهَا فَقَالَ آدَمُ وَ زَوْجَتُهُ نَعَمْ يَا رَبَّنَا لَا نَقْرَبُهَا وَ لَا نَأْكُلُ مِنْهَا وَ لَمْ يَسْتَثْنِيَا فِي قَوْلِهِمَا نَعَمْ فَوَكَلَهُمَا اللَّهُ فِي ذَلِكَ إِلَى أَنْفُسِهِمَا وَ إِلَى ذِكْرِهِمَا قَالَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ ص فِي الْكِتَابِ «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» أَنْ لَا أَفْعَلَهُ فَتَسْبِقَ مَشِيئَةُ اللَّهِ فِي أَنْ لَا أَفْعَلَهُ فَلَا أَقْدِرَ عَلَى أَنْ أَفْعَلَهُ قَالَ فَلِذَلِكَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ» أَيْ اسْتَثْنِ مَشِيئَةَ اللَّهِ فِي فِعْلِكَ.[۱]
تدبر
۱) «وَ لا يَسْتَثْنُونَ»
مقصود از «استثنا نکردند» در این آیه چیست؟
الف. در انجام کار خود مشیت خدا را استثنا نکردند (ان شاء الله نگفتند)؛ گویی همه امور دست آنهاست و اگر آنهاا بخواهند کاری را انجام دهند حتما میتوانند. (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۵۰۷؛ التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۶۰۷)
ب. در اینکه از محصول باغشان به نیازمندان ندهند، هیچ گروهی از نیازمندان را استثنا نکردند. (یعنی تاکید کردند که بیاستثنا به هیچکس کمک نخواهیم کرد) (التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۶۰۷)
ج. …
۲) «وَ لا يَسْتَثْنُونَ»
سزاوار است که انسان اگر میخواهد تدبیری برای آینده بیندیشد حتما «ان شاء الله» بگوید و باور داشته باشد که همه عالم وابسته به مشیت اوست و تنها و تنها اگر او اراده کند، انجام هر کاری امکانپذیر خواهد بود.
در کانال نگذاشتم
۳) «وَ لا يَسْتَثْنُونَ»
با اینکه داستان مربوط به یک واقعه گذشته است و فعلهای آیات قبل را هم ماضی آورد، چرا این فعل را مضارع آورد.
الف. شاید میخواهد نشان دهد که این کار را به عنوان یک روال مستمر در پیش گرفتند (فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد)
ب. …
[۱] . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو.( الكافي، ج۵، ص۸۳)
بازدیدها: ۲۶