ترجمه
در حالی که توانا بودند بر منع [نیازمندان] صبح کردند.
نکات ترجمهای و نحوی
«غَدَوْا»
ماده «غدو» در اصل به معنای مقطعی از زمان (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۴۱۵) است، یعنی ابتدای روز؛ و نقطه مقابل آن در قرآن «اصل، آصال» (بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ؛ أعراف/۲۰۵) و «عشاء، عشِیّ» (بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ؛ أنعام/۵۲) است که به معنای شب وآخر شب میباشد. البته «غَد» (سَيَعْلَمُونَ غَداً؛ قمر/۲۶) به معنای «فردا» میباشد. این ماده وقتی به صورت فعل به کار میرود، به معنای «صبح کردن» و یا اقدامی را در صبح انجام دادن میباشد. «غداء» به معنای غذایی است که در صبح خورده میشود (صبحانه) (آتِنا غَداءَنا؛ کهف/۶۲) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۰۳)
این ماده و مشتقاتش جمعا ۱۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
«حَرْدٍ»
ماده «حرد» در اصل بر سه معنای مختلف دلالت دارد: «قصد»، «غضب» و «رویگردان شدن» (تنحّی) (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۵۱؛ مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۵[۱]) و در این آیه ظاهراً به معنای «قصد» میباشد یعنی همان قصد منع کردن نیازمندان (همان؛ و نیز: مجمعالبیان، ج۱۰، ص۵۰۶؛ البحر المحیط، ج۱۰، ص۲۴۳) برخی معتقدند که دو معنای اول با هم در این ماده لحاظ شده و در واقع به معنای منع کردنی است که همراه با شدت و غلظت باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۲۷) برخی هم بر این باورند که معنای اصلی آن «رویگردان شدن» (تنحی) همراه با شدّت و حدّت است و در این آیه هم به همین معنا به کار رفته است؛ یعنی صبح کردند در حالی که قصدشان این بود که از نیازمندان رویگردان شوند و اگر به آنها مواجه شدند با شدت و حدت آنها را کنار بزنند. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۲، ص۱۹۰)
اقوال مفسران درباره معنای این تعبیر در این آیه بسیار متعدد است که انشاءالله در قسمت تدبر اشاره خواهد شد.
ماده «حرد» تنها همین یکبار در قرآن کریم آمده است.
«غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرينَ»
«قادرین» حال برای فعل «غدوا» میباشد (صبح کردند در حالی که توانا بودند [یا: خود را توانا میدیدند])؛
اما «علی حرد» را به لحاظ نحوی، هم میتوان متعلق به فعل «غدوا» دانست (با قصد منع نیازمندان صبح کردند) و هم متعلق به «قادرین» (بر منع نیازمندان توانا بودند [یا: خود را توانا میدیدند])
حدیث
۱) از امام باقر ع روایت شده است: شخصی خدمت امیرالمومنین ع آمد و گفت: یا امیرالمومنین! به چه چیزی خدایت را شناختی؟
فرمود: به برهم زدن تصمیمهای قطعی، و مانع شدن از اهتمامها؛ هنگامی که به امری اهتمام ورزیدم، بین من و اهتمامم قرار گرفت؛ و تصمیمی قطعی گرفتم اما قضا و قدر الهی با تصمیم من مخالفت کرد؛ پس دانستم که تدبیرکننده امور، غیر من است.
روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج۱، ص۳۰؛
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع:
قَامَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا ذَا عَرَفْتَ رَبَّكَ؟
قَالَ ع: بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ مَنْعِ الْهِمَّةِ لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ بِأَمْرٍ فَحَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هِمَّتِي وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِي عَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْرِي.[۲]
۲) ابان بن تغلب میگوید: امام صادق ع به حسین صحاف فرمود:
حسین! خداوند نعمتهایش را بر هیچ بندهای آشکار نکرد مگر اینکه مؤونه مردم را هم بر او آشکار کرد؛ پس هر که بر مردم صبر کرد و کار مردم را راه انداخت، خداوند در نعمت هایش بر او نزد آنان بیفزاید؛ و کسی که بر ایشان صبر نکرد و کارشان را راه نیانداخت، خداوند عز و جل آن نعمت را از او زایل گرداند.
الكافي، ج۴، ص۳۷
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِحُسَيْنٍ الصَّحَّافِ يَا حُسَيْنُ مَا ظَاهَرَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ النِّعَمَ حَتَّى ظَاهَرَ عَلَيْهِ مَئُونَةَ النَّاسِ فَمَنْ صَبَرَ لَهُمْ وَ قَامَ بِشَأْنِهِمْ زَادَهُ اللَّهُ فِي نِعَمِهِ عَلَيْهِ عِنْدَهُمْ وَ مَنْ لَمْ يَصْبِرْ لَهُمْ وَ لَمْ يَقُمْ بِشَأْنِهِمْ أَزَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ تِلْكَ النِّعْمَةَ.[۳]
تدبر
۱) «وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرينَ»
مراد از «علی حرد»، و به تبع آن، مراد از کل آیه چیست؟
الف. «قصد منع فقرا»، یعنی با قصد اینکه نیازمندان را از رسیدن به محصولات منع کنند صبح کردند و با خود گمان میکردند که توانایی دارند که آنها را منع کنند و خودشان تمام محصولات را بردارند. (مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۶؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۷۴)
ب. به همان معنای «قصد منع فقرا» است اما منظور از آیه این است که آنها قصد داشتند فقرا را منع کنند و خودشان تمام محصول را بردارند، اما صبح کردند در حالی که فقط بر منع فقرا توانایی داشتند. (کنزالدقائق، ج۱۳، ص۳۸۷)
ج. به همان معنای «قصد منع فقرا» است اما منظور از آیه این است که صبح کردند در حالی که تنها بر منع فقرا توانایی داشتند به جایی اینکه بر بهرهمند کردن فقرا توانایی داشته باشند (کنزالدقائق، ج۱۳، ص۳۸۷)
(در این دو حالت «ب» و «ج»، ظاهرا نکتهاش در این است که با توجه به تقدم «علی حرد» بر «قادرین»، این را به عنوان دلالت بر حصر مورد توجه قرار داده است)
د. «با جدّ و جهدی که در کارشان داشتند»؛ یعنی با جد و جهدی که در کارشان داشتند صبح کردند و خود را بر کارشان توانا میدیدند (مجاهد، قتاده و ابوالعالیه، به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۶)
ه. «بر جدیت در منع» (تا حدودی شبیه معنای الف) (ابوعبیده، به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۶)
و. «با غیط و غضب نسبت به فقرا» (سفیان، به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۶)
ز. «با غیظ و غضب نسبت به همدیگر» یعنی صبح کردند در حالی که – با توجه به اینکه باغشان سوخته بود- تنها بر غیظ و غضب نسبت به خودشان توانایی داشتند (سفیان و سدی، به نقل البحر المحيط، ج۱۰، ص۲۴۳) یعنی مضمونی شبیه آیه۳۰ همین سوره که میفرماید: همدیگر را ملامت میکردند. (کنزالدقائق، ج۱۳، ص۳۸۷)
ح. «حرد» به معنای «قصد» است اما نه قصد منع، بلکه قصد چیدن میوهها در صبحدم؛ یعنی صبح کردند در حالی که فکر میکردند بر قصد چیدن میوهها در صبحدم – که قبلا با هم توافق کرده بودند- توانایی دارند. (ابومسلم، به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۶) به تعبیر دیگر، صبح کردند در حالی که به سرعت قصد باغشان را کردند با گمان اینکه توانایی بر چیدن میوهها را دارند (ابنعباس، به نقل البحر المحيط، ج۱۰، ص۲۴۳)
ط. «حرد» به معنای «رویگردان شدن همراه با شدت و حدّت» است؛ یعنی صبح کردند با این قصد که از نیازمندان رویگردان شوند و با آنها خشونت به خرج دهند در حالی که توانا بودند که در حق آنها خوبی کنند. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۲، ص۱۹۰) (بر این اساس که «علی حرد» متعلق به «غدوا» است و ربطی به «قادرین» ندارد.)
ی. …[۴]
۲) «وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرينَ»
با نعمتی که خداوند به صاحبان باغ بخشیده بود، در ابتدا قدرت داشتند که هم خودشان استفاده کنند و هم به دیگران نفعی رسانند؛ اما همین که تصمیم گرفتند دیگران را از این نعمت بازدارند، قدرتشان به همین «منع کردن» محدود شد و قدرتی برای استفاده خودشان هم باقی نماند.
در واقع، خداوند با دادن نعمت، به آنها قدرتی داد، اما با تصمیم غلط خودشان (بخل ورزیدن) و عدم استفاده از این قدرت در راهی که خدا دستور داده، قدرت خود را چنان محدود کردند که خودشان هم بیبهره ماندند. (حدیث۲)
۳) «وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرينَ»
انسان محاسبه و تدبیر میکند و خود را بر انجام کاری توانا میبیند، اما همواره تدبیری فوق او در کار است.
نکته انسانشناسی و خداشناسی
بسیار میشود که انسان محاسبه و تدبیر میکند و بر اساس محاسبات خود، خود را کاملا بر انجام کاری توانا میبیند، اما خدا امورات عالم را به نحو دیگری تدبیر کرده است
از این به هم خوردن تدبیر، هم به نقص و نیاز خود باید بیشتر آگاه شذ و هم میتوان به وجود مدبری که فوق تدبیر ماست ره برد. (حدیث۱)
همچنین مراجعه کنید به جلسه۴۸۶، حدیث۱، و تدبر۳
۴) «وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرينَ»
انسان خود را بر انجام بسیاری از کارها توانا میبیند، اما چون به همه چیز احاطه ندارد، امور به طور دیگری رخ میدهد و ناتوانی وی برملا میگردد.
۵) «وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرينَ»
یکی از علل تصمیمهای ناروا و زمین خوردنها این است که انسان فقط ظواهر امور را دیده و با تحلیلی ظاهربینانه خود را بر انجام کاری توانا دیده است.
اگر کسی خدا را شناخته باشد میفهمد که اگر خدا نخواهد، انسان توانایی بر هیچ کاری ندارد، هرچند همه ظواهر به نفع وی باشد.
[۱] البته تعبیر سه معنا به صورت فوق، عبارت ابنفارس است وگرنه مرحوم طبرسی چنین میگوید: و الحرد المنع من قولهم حاردت السنة إذا منعت قطرها و حاردت الناقة إذا منعت لبنها قال الكميت:
و حاردت المكد الجلاد و لم يكن بعقبة قدر المستعيرين معقب
و يروى النكد و هي النوق الغزيرات الألبان
و قيل إن أصل الحرد القصد قال:
أقبل سيل جاء من عند الله يحرد حرد الجنة المغلة
أي يقصد و حرد يحرد حردا
و قيل الحرد الغضب و الحنق قال الأشهب بن رميلة:
أسود شرى لاقت أسود خفية تساقوا على حرد دماء الأساود
[۲] . در نهج البلاغه، حکمت۲۵۰ آمده است:
وَ قَالَ ع عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ.
[۳] . عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْمَدَنِيِّ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ عَبْدٍ تَظَاهَرَتْ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ نِعْمَةٌ إِلَّا اشْتَدَّتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَيْهِ فَمَنْ لَمْ يَقُمْ لِلنَّاسِ بِحَوَائِجِهِمْ فَقَدْ عَرَضَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَالِ قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَنْ يَقْدِرُ أَنْ يَقُومَ لِهَذَا الْخَلْقِ بِحَوَائِجِهِمْ فَقَالَ إِنَّمَا النَّاسُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ وَ اللَّهِ الْمُؤْمِنُونَ. (الكافي، ج۴، ص۳۷)
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ عَظُمَتْ عَلَيْهِ النِّعْمَةُ اشْتَدَّتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَيْهِ فَإِنْ هُوَ قَامَ بِمَئُونَتِهِمْ اجْتَلَبَ زِيَادَةَ النِّعْمَةِ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَقَدْ عَرَضَ النِّعْمَةَ لِزَوَالِهَا. (الكافي، ج۴، ص۳۷)
[۴] . اقوال دیگری هم مطرح شده که هیچ دلیلی بر آنها وجود ندارد مانند اینکه برخی گفتهاند «علی حرد» یعنی «علی انفراد» یعنی تنهایی و بدون اینکه مسکینی همراهیشان کند صبح به راه افتادند؛ یا اینکه ازهری گفته «حرد» اسم روستا، و سدی گفته که اسم باغشان بوده است؛ یعنی صبح به سراغ روستا (یا باغشان) رفتند در حالی که خود را توانا میدیدند؛ یا اینکه «قادرین» از «قدر» به معنای «تنگ گرفتن» باشد (شبیه آیه وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ) یعنی در حالی که بر مسکینان تنگ گرفته بودند. (به نقل البحر المحيط، ج۱۰، ص۲۴۳)
بازدیدها: ۶۷