ترجمه
یا شریکانی دارند؟! پس شریکانشان را بیارند، اگر راستگو بودهاند!
اختلاف قرائت[۱]
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است:
اگر عدهای خداوندی را که واحد است و شریک ندارد بپرستند و نماز به پا دارند و زکات بدهند و حج خانه خدا بجا آورند و ماه رمضان روزه بگیرند، سپس در مورد کاری که خداوند انجام داده یا کاری که پیامبر ص انجام داده بگویند: چرا برخلاف این کار را انجام نداد یا در دلشان نسبت به این مطلب کدورتی داشته باشند، به همین سبب [یا: به همین اندازه] مشرک خواهند بود؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود:
«به پروردگارت سوگند ایمان نمیآورند مگر اینکه تو را در آنچه موردش اختلاف نظر دارند حَکَم قرار دهند سپس در خود حَرَجی نسبت بدانچه حکم کردی نیابند و کاملا تسلیم باشند» (نساء/۶۵)
سپس امام صادق ع ادامه دادند: پس بر شما باد به تسلیم بودن [حق و حقیقتی که در برابر خدا و رسول ارائه میدهند].
الكافي، ج۲، ص۳۹۸
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى الْكَاهِلِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ النَّبِيُّ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً»
ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: فَعَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ.
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
هر کس از شخصی در معصیت اطاعت کند، او را پرستیده است.
الكافي، ج۲، ص۳۹۸
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ أَطَاعَ رَجُلًا فِي مَعْصِيَةٍ فَقَدْ عَبَدَهُ.
۳) از امام باقر ع روایت شده است:
کسی که گوش[ ِجان] به سخنگویی بسپارد، او را پرستیده است:
پس اگر آن سخنگو مطلبی را از جانب خداوند عز و جل ادا کند، خدا را پرستیده؛
و اگر آن سخنگو مطلبی را از جانب شیطان ادا کند، شیطان را پرستیده است.
الكافي، ج۶، ص۴۳۴
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَرْمَنِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ الشَّيْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّيْطَانَ.
۴) ابوبصیر میگوید از امام صادق ع درباره این آیه سوال کردم که میفرماید: «[یهودیان،] احبار [= علمای دین] و راهبانشان را به جای خدا به عنوان «رب» [= پروردگار] اتخاذ کردند.» (توبه/۳۱)
فرمودند: اما – به خدا سوگند – آنها را به پرستش خویش نخواندند، که اگر چنین میکردند آنها اجابتشان نمیکردند؛ ولیکن حرامی را حلال کردند و حلالی را حرام کردند، و از این جهت از جایی که متوجه نشدند آنها را پرستیدند.
الكافي، ج۱، ص۵۳
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قُلْتُ لَهُ «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»
فَقَالَ ع: أَمَا وَ اللَّهِ مَا دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ دَعَوْهُمْ مَا أَجَابُوهُمْ وَ لَكِنْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً وَ حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ حَلَالًا فَعَبَدُوهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ.
تدبر
۱) «أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقينَ»
عدهای انتظار دارند خداوند بین اینان که کفرورزیدهاند با آنان که مسلمان و تسلیم حقیقتاند هیچ تفاوتی نگذارد!
خداوند در آیات قبل گزینههایی را که برای پذیرش یک ادعا معقول بود مطرح کرد (دلیل عقلی یا نقلی یا یک توافق قبلی) و نشان داد که ادعای اینان فاقد همه آن گزینههاست.
در اینجا گزینه نامعقولی را که احتمالا در ذهن برخی از آنان بوده، مطرح میکند و آن را به چالش میکشد.
آنان مشرک بودهاند؛ پس شاید به آن شریکان دروغینی که برای خدا قرار دادهاند، اعتماد کردهاند؛ که این شریکان بیایند و در روز قیامت اینان را همرتبه مسلمانان حقیقی قرار دهند؟!
خداوند به پیامبرش می فرماید: اگر راست میگویند این شریکانشان را بیاورند که آیا اصلا در همین دنیا کاری از دست آنها برمیآید، تا اینکه آنان بخواهند در قیامت روی شفاعت اینها حساب کنند؟! (اقتباس از المیزان، ج۱۹، ص۳۸۴)
نکته تفسیری
برخی مفسران در مورد مراد و منظور این آیه، نظرات دیگری را مطرح کردهاند، از جمله:
الف. آنان همفکران خود (کسانی که در این باور با آنها شریکند) را بیاورند؛
ب. آنان شاهدانی که بر صحت باور آنها شهادت دهند بیاورند؛
اما علامه طباطبایی این برداشتها را مردود میدانند، در مورد اولی، از این جهت که گفتن چنین جملهای در مقام احتجاج هیچ فایدهای ندارد[۲]؛ و در مورد دومی، علاوه بر اینکه شاهد لفظیای برای این معنا وجود ندارد، حداکثر، همان مفادی میشود که در آیه قبل فرموده بود و صرفا یک مطلب تکراری خواهد بود.
۲) «أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقينَ»
خداوند که حق و حقیقت محض است، واحد است و شریکی ندارد؛ نه همرتبه او کسی هست؛ و نه در انجام کارهای عالَم همکاری دارد. همه عالَم تنها و تنها در طول او و تحت مشیت اوست؛ و هر چیزی که در کنار او و همعرض او بخواهد مطرح شود جز باطل نیست.
پس هر کس، به هر سخن غیر حقی دل بدهد (حدیث۳)،
یا کار ناشایستهای (= گناهی را علیرغم دستور خدا) انجام دهد (حدیث۲)،
یا چیزی را بدون استناد به خدا و صرفاً بر اساس سلیقه و دلخواه خود یا دیگران مجاز یا ممنوع بشمرد (حدیث۴)،
یا حتی در ته دلش نسبت به حکم خدا و رسولش – که حق و حقیقت محض است – ناخرسند باشد (حدیث۱)،
مشرک است و به خداوند شرک ورزیده است؛ هرچند در ظاهر خود را مسلمان و موحد بشمرد!
پس، ای کسانی که به سخن غیر خدایی، رفتار غیر خدایی، ویا قانون غیرخدایی دل بسته و اینها را شریک خداوند قرار دادهاید! آنچه را که شریک خدا قرار داده، بیاورید و ببینید آیا در مقابل خداوند – یعنی در مقابل حق و حقیقت محض – واقعا جایی و حقانیتی برای آنها میماند؟!
۳) «أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقينَ»
مشرکان کسانی بودند که خدا را قبول داشتند، اما در عرض او و مستقل از او، اعتقاد به تاثیرگذاری امور دیگری هم داشتند.
این آیه ما را به یک حکم واضح عقلی ارجاع میدهد:
اگر کسی برای امری از امور عالم، تاثیری مستقل را باور دارد، باید بتواند «تاثیرگذار بودن او به طور مستقل» را نشان دهد، اگر راست می گوید!
تاملی با خویش
آیا ما ناخودآگاه برای بسیاری از امور پیرامون خود (از اشیای عینی مانند آب و آتش و …؛ تا امور اعتباری مانند پول و ریاست و …) تاثیر مستقل باور نداریم و روی آنها حساب ویژهای باز نکردهایم؟!
آیا انتظار داریم که در قیامت اینها به فریادمان برسند؟
۴) «أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقينَ»
خداوند در آیات قبل گزینههایی را که برای پذیرش یک ادعا معقول بود با خود آنها مستقیما مطرح کرد (دلیل عقلی یا نقلی یا یک توافق قبلی) و نشان داد که ادعای اینان فاقد همه آن گزینههاست.
اما در این ادعایشان دیگر آنها را مخاطب قرار نداد، بلکه از پیامبرش خواست این چالش را در برابر ادعایشان مطرح کند.
چرا دیگر آنها را مخاطب قرار نداد؟
علاوه بر مواردی که در جلسه قبل، تدبر۳ بیان شد، میتوان این موارد را هم برشمرد:
الف. روشهای قبلی روشهای معقول برای پذیرش یک باور بود، و چالش آنها این بود که فاقد آن بودند. اما این روش که برای خدا شریکی قائل شوند و بر اساس اعتماد به آن شریک بخواهند باورهای خود را سامان دهند به قدری نامعقول است که ارزش اینکه مستقیما با آنان سخن گفته شود ندارند. (توضیح بیشتر در تدبر۱)
ب. شرک در منطق قرآن کریم ظلمی عظیم (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيم؛ لقمان/۱۳) است و تنها گناهی است که اگر شخص توبه نکند هیچ امیدی به بخشش آن نخواهد داشت و مشمول مغفرت عمومی خداوند قرار نخواهد گرفت (إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ؛ نساء/۴۸ و ۱۱۶). کسی که چنین ظلم و گناه عظیمی مرتکب میشود چنان توهینی در حق خداوند روا داشته که اصلا لیاقت ندارد که خداوند با او سخن بگوید.
ج. …
[۱] . قرأ الجمهور: أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ و عبد اللّه و ابن أبي عبلة: فليأتوا بشركهم (البحر المحيط في التفسير، ج۱۰، ص۲۴۶)
[۲] . البته کسانی که این احتمال را مطرح کردهاند چنین توضیح دادهاند که: بگویید سایر مردمانی که در چنین باوری با شما شریکند بیایند تا معلوم شود که هیچکس چنین سخن باطلی را قبول ندارد، همان گونه که هیچ کتاب آسمانی و نه عهدی از جانب خدا بر این دلالت داشت و نه کسی متکفل آن میشد. (البحر المحيط في التفسير، ج۱۰، ص۲۴۶)
بازدیدها: ۴