ترجمه
دیدگانشان خاضع [= با خواری و ذلت، به زمین دوخته شده]، ذلت آنان را دربر گیرد؛ و اینان بودند که به سجده دعوت میشدند و سالم بودند.
نکات ترجمهای و نحوی
تَرْهَقُهُمْ
برخی گمان کردهاند که ماده «رهق» در اصل در دو معنا به کار میرود: یکی در معنای اینکه چیزی روی چیز دیگر را بپوشاند، و دوم در معنای عجله و تاخیر؛ و از باب نمونه، دو آیه «وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ» (یونس/۲۶) «فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً» (جن/۱۳) را به ترتیب بر این دو معنا تطبیق دادهاند. (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۴۵۱)
اما اغلب معنای اصلی را همان معنای اول دانستهاند هرچند توضیحات مختلفی از این مطلب ارائه شده:
برخی توضیح دادهاند که مثلا تعبیر «أَرْهَقْتُ الصّلاة» که به معنای «نمازم را به تاخیر انداختم» از این باب است که وقت بعدی میآید و وقت این نماز را میپوشاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۶۷)؛
برخی بر بار منفی این کلمه تاکید کردهاند یعنی معتقدند اصل این ماده در مورد «پوشاندن با امری ناخوشایند» به کار میرود (نه مطلق پوشاندن) و مفاهیمی مانند عجله و تاخیر و … هم از مصادیق امور ناخوشایندی است که چیز دیگری را میپوشاند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۴، ص۲۴۷)
برخی هم توضیح دادهاند که این ماده غالبا در جایی به کار میرود که چیزی به چیز دیگری برسد و او را بپوشاند (مجمع البيان، ج۶، ص۷۵۱)
این ماده و مشتقاتش جمعا ۱۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حال و حال و حال و حال!
تمامی عبارات «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ» و «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ» و «قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ» و «هُمْ سالِمُونَ» هر یک به لحاظ نحوی «حال» (قضیه حالیه) از عبارت قبل میباشند، حال و روز این افراد گناهکار را شرح میدهند (إعراب القرآن الكريم، ج۳، ص۳۷۲)؛ و در واقع، معنای این عبارات، چنین است: آنها دعوت به سجده میشوند، در حالی که دیدگانشان خاضع است، در حالی که ذلت آنان را دربر میگیرد؛ در حالی که اینان بودند که به سجده دعوت میشدند، در حالی که سالم بودند.
البته چنانکه برخی تذکر دادهاند که در میان این عبارات میتوان عبارت «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ» را عبارت استینافی (یعنی جمله مستقل، و نه حال از ماقبل خود) دانست (إعراب القرآن (نحاس)، ج۵، ص۱۱)
حدیث
۱) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل که «و اینان بودند که به سجده دعوت میشدند و سالم بودند» روایت شده است که: یعنی آنان توانایی آن را داشتند که بدانچه امر شده بودند تمسک ورزند و آنچه را که از آن نهی شده بودند ترک کنند؛ و بدین جهت مبتلا شدند؛
سپس فرمودند: برای هیچ بندهای از آنچه خدا بدان امر یا از آن نهی کرده، قبض و بسطی [= تنگنا یا گشایشی در انجام یا ترک آن امر و نهی] رخ نمیدهد مگر اینکه از جانب خداوند در آن مورد، ابتلاء، و قضا و قدری نهفته است.
المحاسن، ج۱، ص۲۷۹؛ التوحيد (للصدوق)، ص۳۴۹[۱]؛ مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۱۰[۲]
عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ» قَالَ ع: وَ هُمْ يَسْتَطِيعُونَ الْأَخْذَ لِمَا أُمِرُوا بِهِ وَ التَّرْكَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ لِذَلِكَ ابْتُلُوا؛
وَ قَالَ ع: لَيْسَ فِي الْعَبْدِ قَبْضٌ وَ لَا بَسْطٌ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَوْ نَهَى عَنْهُ إِلَّا وَ مِنَ اللَّهِ فِيهِ ابْتِلَاءٌ وَ قَضَاء.[۳]
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
به خداوند متعال سوگند، قطعاً زیان نکرده است کسی که حقیقت سجده را – ولو یک بار در عمرش – بجا آورده باشد؛ و رستگار نشود کسی که در مثل چنین حالتی بخواهد خدا را فریب دهد، که همانند کسی است که خود را فریب داده: غافل و بیتوجه به آنچه خداوند متعال برای سجدهکنندگان از بشر در دنیا و آخرت مهیا نموده است؛
و هیچگاه از خداوند متعال دور نشود کسی که در سجده بخوبی به خداوند تقرب جست؛
و هرگز به او نزدیک نشود کسی که بیادبی ورزید و حرمتش را ضایع کرد به اینکه دلش در حال سجده به غیر او تعلق پیدا کرده بود؛
پس سجده کن، سجده کسی که خود را در برابر خداوند متواضع و ذلیل میبیند، و میداند که از خاکی آفریده شده که خلائق آن را لگدمال میکنند و از نطفهای ترکیب یافته که هرکسی آن را خوار و بیمقدار میشمرد؛ و پدید آمده در حالی که قبلا نبود؛
و خداوند حقیقت سجده را راهی برای تقرب به سوی خویش با دل و سرّ و روح قرار داده است؛ پس هرکه به او نزدیک شد، از غیر او دور شود؛
آیا نمیبینی که در ظاهر هم سجده حاصل نشود مگر به اینکه انسان از همه اشیاء چشم بپوشد و هرآنچه که به دیده آید از او محجوب گردد؟ خداوند متعال امر باطن را نیز همین گونه اراده کرده است … .
مصباح الشريعة، ص۹۱-۹۲
قَالَ الصَّادِقُ ع:
مَا خَسِرَ وَ اللَّهِ تَعَالَى قَطُّ مَنْ أَتَى بِحَقِيقَةِ السُّجُودِ وَ لَوْ كَانَ فِي عُمُرِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً وَ مَا أَفْلَحَ مَنْ خَلَا بِرَبِّهِ فِي مِثْلِ ذَلِكَ الْحَالِ شَبِيهاً بِمُخَادِعِ نَفْسِهِ غَافِلًا لَاهِياً عَمَّا أَعَدَّ اللَّهُ تَعَالَى لِلسَّاجِدِينَ مِنَ الْبِشْرِ الْعَاجِلِ وَ رَاحَةِ الْآجِلِ وَ لَا بَعُدَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى أَبَداً مَنْ أَحْسَنَ تَقَرُّبَهُ فِي السُّجُودِ وَ لَا قَرُبَ إِلَيْهِ أَبَداً مَنْ أَسَاءَ أَدَبَهُ وَ ضَيَّعَ حُرْمَتَهُ بِتَعْلِيقِ قَلْبِهِ بِسِوَاهُ فِي حَالِ السُّجُودِ فَاسْجُدْ سُجُودَ مُتَوَاضِعٍ لِلَّهِ ذَلِيلٍ عَلِمَ أَنَّهُ خُلِقَ مِنْ تُرَابٍ يَطَؤُهُ الْخَلْقُ وَ أَنَّهُ رُكِّبَ مِنْ نُطْفَةٍ يَسْتَقْذِرُهَا كُلُّ أَحَدٍ وَ كُوِّنَ وَ لَمْ يَكُنْ وَ لَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ مَعْنَى السُّجُودِ سَبَبَ التَّقَرُّبِ إِلَيْهِ بِالْقَلْبِ وَ السِّرِّ وَ الرُّوحِ فَمَنْ قَرُبَ مِنْهُ بَعُدَ عَنْ غَيْرِهِ أَ لَا تَرَى فِي الظَّاهِرِ أَنَّهُ لَا يَسْتَوِي حَالُ السُّجُودِ إِلَّا بِالتَّوَارِي عَنْ جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ وَ الْإِحْجَابِ عَنْ كُلِّ مَا تَرَاهُ الْعُيُونُ كَذَلِكَ أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى أَمْرَ الْبَاطِنِ …[۴]
۳) از امام رضا ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع از رسول الله ص روایت شده است:
کسی که بخواهد دینداری کند [= خدا را بپرستد] بدون شنیدن، البته که خداوند او را به فنا و نابودی میکشاند؛ و کسی که بخواهد دینداری کند با شنیدن از غیر دروازهای که خداوند عز و جل برای خلائق باز کرده است، شرک ورزیده است؛ و دروازهای که بر وحی خداوند تبارک و تعالی مورد اطمینان است، [حضرت] محمد ص میباشد.
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۲، ص۹
حَدَّثَنَا أَبُو أَسَدٍ عَبْدُ الصَّمَدِ بْنُ عَبْدِ الشَّهِيدِ الْأَنْصَارِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِسَمَرْقَنْدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ الْعَلَوِيُّ الْمُوسَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ أَخْبَرَنِي عَمِّيَ الْحَسَنُ بْنُ إِسْحَاقَ قَالَ سَمِعْتُ عَمِّي عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع يَقُولُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَنْ دَانَ بِغَيْرِ سَمَاعٍ أَلْزَمَهُ اللَّهُ الْبَتَّةَ إِلَى الْفَنَاءِ وَ مَنْ دَانَ بِسَمَاعٍ مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ الْبَابُ الْمَأْمُونُ عَلَى وَحْيِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مُحَمَّدٌ ص.
تدبر
۱) «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ»
کسی که در دنیا و در حالی که توان و اختیار داشت، اهل خشوع و سجده در پیشگاه خدا نباشد، در آخرت چنان ذلت و خواری او را فرامیگیرد که آثار این خشوع در چشمانش هم نمایان است؛ اما دیگر چه سود![۵]
تاملی با خویش
یا در زندگی کوتاه دنیا خاشع باشیم و در عمر جاودان آخرت سرافراز؛ یا در دنیا از خشوع سرباز زنیم و تا ابد خوار و ذلیل گردیم!
۲) «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ»
چرا در میان این همه اعضای بدن ویا به جای اسم بردن از کل بدن، از خشوع «دیدگان» سخن گفت؟
الف. مجرم رویی برای سر بلند کردن و نگاه کردن ندارد. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۷)
ب. در نگاه هرکس همه احوالات وجودی او را میتوان خواند. یک انسان را ممکن است مجبور کنند که در ظاهر در برابر کسی زانو بزند و خود را خاشع نشان دهد، اما اگر واقعا خاشع نباشد در چشمانش میتوان این را خواند. زمانی چشم خاشع میشود که خشوع سراسر وجود، و ظاهر و باطن وی را فراگرفته باشد.
ج. …
۳) «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»
ذلت قیامت فراگیر است (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۷) و تمام وجود شخص را میپوشاند.
۴) «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ»
سجده در برابر هرکس، در حالت عادی، علامت ذلیل بودن است.
اما در پیشگاه خداوند مساله برعکس است:
کسانی را ذلت میپوشاند که اهل سجده بر خداوند نبودهاند و در قیامت هم توان سجده ندارند!
و کسانی که اهل سجدهاند بر طارم اعلی نشینند:[۶]
به قول حافظ شیرازی
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست
https://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh35/
به قول شاه نعمت الله ولی:
پادشاهی چه بندگی خداست بندگی کن که پادشاه گداست
از هوا بگذر و خدا را جو هرچه غیر از وی است باد هواست
https://ganjoor.net/shahnematollah/ghazalshv/sh190/
۵) «وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ»
مقصود از این که «به سجده دعوت میشدند در حالی که سالم بودند» چیست؟
الف. وقتی در دنیا بودند از آنان خواسته میشد در برابر خداوند سجده کنند و تسلیم باشند و سرکشی نکنند؛ و آن موقع توانایی این کار را داشتند اما سرباز میزدند. (المیزان، ج۱۹، ص۳۸۵)
ب. مقصود این است که در دنیا به نماز فراخوانده میشدند اما آنها تمرد کرده، نماز نمیخواندند. سعید بن جبیر گفته اینان کسانی بودند که حی علی الفلاح را میشنیدند اما پاسخ نمیگفتند. (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۵۱۰)
ج. مقصود همه طاعات است و از این جهت به سجده اشاره شده که بزرگترین طاعت است. (البحر المحیط، ج۱۰، ص۲۴۸)
د. …
حکایت
گفتهاند ربیع بن خثیم (از زهاد مشهور، که مرقد وی تحت عنوان «خواجه ربیع» در مشهد معروف است) را دیدند که فلج شده بود و دو نفر زیر بغل او را گرفته برای نماز جماعت به مسجد میبردند. به او گفتند: ابایزید! کاش در خانه مینشستی، که تو با این وضعیت از شرکت نکردن در نماز جماعت معذوری. گفت: کسی که صدای «حی علی الفلاح» را میشنود باید اجابت کند ولو سینهخیز! (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۵۱۰)
۶) «يُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ؛ … وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ»
ظاهر و باطن امور گاه چه اندازه با هم متفاوت است:
انسانهایی در این دنیا دعوت میشوند که سجده کنند، چون ظاهربیناند، اعتنایی نمیکنند.
در آن دنیا وقتی به حقیقت و باطن سجده پی میبرند و سجده کردن مومنان را میبینند و دلشان میخواهد سجده کنند، اما نمیتوانند.
براستی؛ این حقیقت سجده (قرب خدا)[۷] چیست که در آخرت که پردهها کنار زده میشود، مومن و کافر، همه مشتاق آناند؟
۷) «يُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ؛ … وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ»
قیامت تجسم دنیاست. آن که در دنیا اهل سجده نبوده است، در قیامت توان سجده کردن ندارد. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۷)
۸) «قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ»
کسانی که از فرصت سلامتی [برای حرکت در مسیر قرب خدا] استفاده نکنند، در انتظار روزی باشند که دیگر چنین فرصتی نخواهند داشت. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۷)
[۱] البته در نقل صدوق هم سند و هم عبارات اندکی متفاوت است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّيَّارِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ» قَالَ مُسْتَطِيعُونَ يَسْتَطِيعُونَ الْأَخْذَ بِمَا أُمِرُوا بِهِ وَ التَّرْكَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ بِذَلِكَ ابْتُلُوا؛
ثُمَّ قَالَ ع: لَيْسَ شَيْءٌ مِمَّا أُمِرُوا بِهِ وَ نُهُوا عَنْهُ إِلَّا وَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ ابْتِلَاءٌ وَ قَضَاء
[۲] . در روایت مرحوم طبرسی، به نحوی این روایت و روایت دومی که در جلسه قبل آمد جمع شده است:
روي عن أبي جعفر و أبي عبد الله (ع) أنهما قالا في هذه الآية أفحم القوم و دخلتهم الهيبة و شخصت الأبصار و بلغت القلوب الحناجر لما رهقهم من الندامة و الخزي و المذلة و قد كانوا يدعون إلى السجود و هم سالمون أي يستطيعون الأخذ بما أمروا به و الترك لما نهوا عنه و لذلك ابتلوا؛
و بعدش هم این روایت آمده است: في الخبر أنه تصير ظهور المنافقين كالسفافيد.
[۳] . در التوحيد (للصدوق)، ص۳۵۱ هم این روایت آمده است:
حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُمَا اللَّهُ قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْحَذَّاءِ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا يَعْنِي بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ» قَالَ وَ هُمْ مُسْتَطِيعُونَ.
[۴] . فَمَنْ كَانَ قَلْبُهُ مُتَعَلِّقاً فِي صَلَاتِهِ بِشَيْءٍ دُونَ اللَّهِ تَعَالَى فَهُوَ قَرِيبٌ مِنْ ذَلِكَ الشَّيْءِ بَعِيدٌ عَنْ حَقِيقَةِ مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْهُ فِي صَلَاتِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِه
[۵] . آقای قرائتی چنین نوشته است: کسی که خشوع اختیاری را در برابر خداوند نپذیرد، در روز قیامت خشوع و ذلت اجباری را خواهد پذیرفت. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۷)
[۶] . و به قول عطار نیشابوری:
روز و شب بر درگه سلطان جان تا ابد کوس وفایی میزنیم
پادشاهانیم و ما را مُلک نیست لاجرم دم با گدایی میزنیم
https://ganjoor.net/attar/divana/ghazal-attar/sh621/
و به قول مولوی:
ز تو است این تقاضا به درون بیقراران و اگر نه تیره گل را به صفا چه آشنایی
فلکی به گرد خاکی شب و روز گشته گردان فلکا ز ما چه خواهی نه تو معدن ضیایی
نفسی سرشک ریزی نفسی تو خاک بیزی نه قراضه جویی آخر همه کان و کیمیایی
مثل قراضه جویان شب و روز خاک بیزی ز چه خاک میپرستی نه تو قبله دعایی
چه عجب اگر گدایی ز شهی عطا بجوید عجب این که پادشاهی ز گدا کند گدایی
و عجبتر اینک آن شه به نیاز رفت چندان که گدا غلط درافتد که مراست پادشاهی
https://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh2838/
به قول شاه نعمت الله ولی:
بیا که جان و دلم در هوای درویش است بیا که شاه جهانی گدای درویش است
https://ganjoor.net/shahnematollah/ghazalshv/sh261/
[۷] . حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ. (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۲، ص۷)
بازدیدها: ۳۲
بازتاب: ۱۱۲۷) سوره عبس (۸۰) آیه ۴۱ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ | یک آیه در روز