ترجمه
و مهلتشان میدهم! بدستی که ترفند[های] من متین [محکم و استوار] است.
حدیث
۱) حسین بن حسن می گوید به امام رضا ع عرض کردم: من ابن قیام را که از دشمنترین خلایق با شما بود ترک کردم.
حضرت فرمود: آن [= همراه بودن تو با او و مدارایت با او] برای او بدتر بود!
گفتم: فدایتان شوم. چقدر این سخنی که از شما شنیدم عجیب است!
فرمود عجیبتر از آن ابلیس است که در جوار خداوند عز و جل و در قرب او بود و خدا به او دستوری داد و او سرپیچی کرد و خود را بزرگ شمرد و از کافران شد پس خداوند به او مهلت داد؛ و خداوند با چیزی شدیدتر از املاء (مهلت دادن) عذاب نکرده است. حسین! به خدا سوگند که آنها را به چیزی شدیدتر از املاء عذاب نکرده است.
رجال الكشي، ج۲، ص۸۲۸-۸۲۹
أبو صالح خَلَفُ بْنُ حَمَّارٍ قال: حدثني أبو سعيد سَهْل بْنِ زِيَادٍ الادمي، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع: إِنِّي تَرَكْتُ ابْنَ قِيَامَا مِنْ أَعْدَى خَلْقِ اللَّهِ لَكَ.
قَالَ ذَلِكَ شَرٌّ لَهُ!
قُلْتُ مَا أَعْجَبَ مَا أَسْمَعُ مِنْكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ!
قَالَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ إِبْلِيسُ كَانَ فِي جِوَارِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْبِ مِنْهُ فَأَمَرَهُ فَأَبَى وَ تَعَزَّزَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ فَأَمْلَى اللَّهُ لَهُ وَ اللَّهِ مَا عَذَّبَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَشَدَّ مِنَ الْإِمْلَاءِ وَ اللَّهِ يَا حُسَيْنُ مَا عَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَشَدَّ مِنَ الْإِمْلَاءِ.[۱]
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
هنگامی که خداوند خیر بنده اش را بخواهد وقتی او گناهی مرتکب می شود ، در پی آن سختی ای دامنگیرش می گردد و به یاد استغفار کردن می افتد؛
و هنگامی که خداوند برای بنده اش شر بخواهد هنگامی که آن بنده گناهی مرتکب می شود در پی آن نعمتی می فرستد تا استغفار از یادش برود و آن گناه را ادامه دهد و این همان سخن خداوند عز و جل است که می فرماید: بزودی آنان را تدریجا به هلاکت کشانیم از جایی که نمی دانند؛ یعنی با نعمتها در هنگام معصیت.
الكافي، ج۲، ص۴۵۲؛ علل الشرائع، ج۲، ص۵۶۱
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ وَ يُذَكِّرُهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ لِيُنْسِيَهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ يَتَمَادَى بِهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِي.
۳) از امیر المومنین ع روایت شده است:
چه بسیار کسی که با احسانی که در حق او شده به استدراج (سیر تدریجی به سوی هلاکت) مبتلا گردیده؛
و چه بسیار بنده ای که به خاطر اینکه گناهش را پوشانده اند مغرور شده؛
و چه بسیار بنده ای که به خاطر آنکه از او نیک گفته اند دچار فتنه و لغزش گردیده است
و خداوند سبحان هیچکس را با چیزی [=مصیبتی] مثل املاء (مهلت دادن) مبتلا نکرده است.
نهج البلاغه، حکمت۱۱۶ و ۲۶۰
كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسِّتْرِ عَلَيْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ.[۲]
۴) از امام صادق ع روایت شده است
خداوند تبارک و تعالی فرشته ای را به زمین فرستاد و او زمانی طولانی در زمین درنگ کرد و سپس به آسمان عروج نمود. به او گفته شد: چه دیدی؟
گفت عجایب فراوانی دیدم و عجیبترین چیزی که دیدم این بود که بنده ای را دیدم غرق در نعمت بود و روزی تو را می خورد و ادعای ربوبیت می کرد. از جسارتش به تو و بردباری تو درباره تو تعجب کردم.
خداوند عزو جل فرمود: پس، از بردباریم درباره او تعجب کردی؟!
گفت آری، پروردگارا !
فرمود: من او را چهارصد سال است که مهلت داده ام و در این مدت اندک آسیبی به او نرسیده و از دنیا چیزی نخواسته مگر بدان رسیده و در این مدت خوردنی و آشامیدنی هایش بر او ناگوار نشده است.
الخصال، ج۱، ص۴۱-۴۲
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَهْبَطَ مَلَكاً إِلَى الْأَرْضِ فَلَبِثَ فِيهَا دَهْراً طَوِيلًا ثُمَّ عَرَجَ إِلَى السَّمَاءِ فَقِيلَ لَهُ مَا رَأَيْتَ فَقَالَ رَأَيْتُ عَجَائِبَ كَثِيرَةً وَ أَعْجَبُ مَا رَأَيْتُ أَنِّي رَأَيْتُ عَبْداً مُتَقَلِّباً فِي نِعْمَتِكَ يَأْكُلُ رِزْقَكَ وَ يَدَّعِي الرُّبُوبِيَّةَ فَعَجِبْتُ مِنْ جُرْأَتِهِ عَلَيْكَ وَ مِنْ حِلْمِكَ عَنْهُ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ فَمِنْ حِلْمِي عَجِبْتَ قَالَ نَعَمْ يَا رَبِّ قَالَ قَدْ أَمْهَلْتُهُ أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ لَا يَضْرِبُ عَلَيْهِ عِرْقٌ وَ لَا يُرِيدُ مِنَ الدُّنْيَا شَيْئاً إِلَّا نَالَهُ وَ لَا يَتَغَيَّرُ عَلَيْهِ فِيهَا مَطْعَمٌ وَ لَا مَشْرَبٌ.
۵) از امیرالمؤمنین ع روایت شده است:
ای فرزند آدم! هنگامی که دیدی پرودگارنت -که منزه است – نعمتها را پیاپی به سوی تو گسیل می دارد در حالی که تو معصیتش می کنی، از [مکر] او برحذر باش و بترس.
نهج البلاغه، حکمت۲۵
قَالَ ع يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ.[۳]
تدبر
۱) «وَ أُمْلي لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ»
اینکه خدا به کسی مهلت میدهد، اصلا به معنای این نیست که خدا از او راضی است!
مهلت های الهی، تدبیری برای هلاکت بدکاران است. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۸)
۲) «إِنَّ كَيْدي مَتينٌ»
مقصود از این تعبیر چیست؟
الف. یعنی عذاب من «منیع» است و هیچ مانعی نمیتواند از تحقق آن ممانعت کند. (مجمعالبیان، ج۴، ص۷۷۶) و علت اینکه از عذاب به «کید» تعبیر کرده این است که از جایی که حسابش را نمیکنند بر آنها فرو میآید. (البحر المحیط، ج۵، ص۲۳۴)؛ یعنی مقصود از این تعبیر این است که: این گونه نیست که وقتی مهلت بدهم اینها از عذاب من بتوانند فرار کنند.
ب. می خواهد نشان دهد کاری که خدا با آنها انجام میدهد شبیه «کید» و مکر است از این جهت که ظاهرش احسان است اما باطنش خذلان و بدبختی است. (البحر المحیط، ج۵، ص۲۳۴)
ج. توطئههای بشری خنثی میشود اما تدبیر الهی محکم است. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۸)
د. تدبیر خداوند بسیار پیچیده است، هرچند ما به ظرافتهای آن پی نبریم؛ لذا به تعبیر امیرالمومنین ع، خدا کسی است که در سختیها نباید امید به او را از دست داد؛ و در نعمتها هم نباید خوف از او را کنار گذاشت: (الْمَأْمُولُ مَعَ النِّقَمِ الْمَرْهُوبُ مَعَ النِّعَمِ، نهجالبلاغه، خطبه۶۵)
ه. …
۳) «وَ أُمْلي لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ»
چرا با اینکه آخرین جمله آیه قبل (= بحث استدراج) را با تعبیر متکلم معالغیر (ما) آورد، دوباره این آیه و سنت املاء (= مهلت دادن) را دوباره با متکلم وحده (من) تعبیر کرد؟!
الف. املاء (= مهلت دادن) تاخیر انداختن اجل است؛ و اجل در قرآن کریم به غیر خدا نسبت داده نمیشود چنانکه فرمود «ثُمَّ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ» (أنعام/۲) در حالی که در استدراج (ادامه دادن افاضه نعمتها) فرشتگانی هم مامور هستند. (المیزان، ج۸، ص۳۴۷؛ و ج۱۹، ص۳۹۶)
ب. این تعبیر دلالتش بر محروم شدن آنها از رحمت الهی شدیدتر است (المیزان، ج۸، ص۳۴۷) در واقع، با این تعبیر، میخواهد نشان دهد که این سنت املاء – برخلاف تصور اغلب انسانها – چه عذاب شدیدی است. (حدیث۱ و حدیث۳)
ج . …
۴) «وَ أُمْلي لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ»
ما انسانها وقتی ظلم و گناهی میبینیم یا میبینیم که عدهای در مقابل حق و حقیقت ایستاده و حق را تکذیب میکنند، دلمان میخواهد خداوند خیلی سریع آن را تلافی کند. این عجله کردن ما ریشه در این دارد که میترسیم موقعیت از دست برود. اما هیچکس و هیچ چیز از خدا نمیتواند فرار کند؛ و لذاست که او مهلت میدهد؛ آن هم چه مهلتهایی (حدیث۴).
به تعبیر زیبای امام سجاد ع:
وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَيْسَ فِي حُكْمِكَ ظُلْمٌ، وَ لَا فِي نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ، وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ، وَ إِنَّمَا يَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيفُ، وَ قَدْ تَعَالَيْتَ يَا إِلَهِي عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً. و دانستم که نه در حکم تو ظلمی هست و نه در به سختی افکندن (عذاب دادن) تو عجلهای است؛ همانا کسی عجله میکند که نگران «از دست رفتن» است؛ و کسی به ظلم کردن نیاز دارد که ضعیف است، و تو – خدایا – از اینها بسیار برتری (الصحيفة السجادية، دعاء۴۸)
[۱] . این سه روایت در التوحيد (للصدوق)، ص۳۵۴ نیز در همین راستا قابل توجه است. البته شبیه اینها در جلسه۵۰۸ حدیث۱ هم گذشت:
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ قَبْضٍ وَ لَا بَسْطٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهِ الْمَنُّ وَ الِابْتِلَاءُ.
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ قَبْضٍ وَ لَا بَسْطٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهِ مَشِيَّةٌ وَ قَضَاءٌ وَ ابْتِلَاءٌ.
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَيْسَ شَيْءٌ فِيهِ قَبْضٌ أَوْ بَسْطٌ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَوْ نَهَى عَنْهُ إِلَّا وَ فِيهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ابْتِلَاءٌ وَ قَضَاءٌ.
[۲] . از امام سجاد ع و امام صادق ع نیز شبیه این عبارت روایت شده است.
روی عن الامام سيد العابدين علي بن الحسين ع: كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِحُسْنِ السَّتْرِ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ. (تحف العقول، ص۲۸۱)
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِمَا قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِسَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِثَنَاءِ النَّاسِ عَلَيْهِ. (الكافي، ج۲، ص۴۵۲)
و از خود امیرالمومنین ع هم در الكافي، ج۵، ص۸۱-۸۲ به طور تفصیلیتر چنین روایت شده است:
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع كَثِيراً مَا يَقُولُ اعْلَمُوا عِلْماً يَقِيناً أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اشْتَدَّ جَهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ كَثُرَتْ مُكَابَدَتُهُ أَنْ يَسْبِقَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ وَ لَمْ يَحُلْ مِنَ الْعَبْدِ فِي ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَنْ يَزْدَادَ امْرُؤٌ نَقِيراً بِحِذْقِهِ وَ لَمْ يَنْتَقِصِ امْرُؤٌ نَقِيراً لِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَتِهِ وَ الْعَالِمُ لِهَذَا التَّارِكُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِي مَضَرَّتِهِ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْه وَ رُبَّ مَغْرُورٍ فِي النَّاسِ مَصْنُوعٌ لَهُ فَأَفِقْ أَيُّهَا السَّاعِي مِنْ سَعْيِكَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِكَ وَ انْتَبِهْ مِنْ سِنَةِ غَفْلَتِكَ وَ تَفَكَّرْ فِيمَا جَاءَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ ص …
[۳] . همچنین در نهج البلاغه، حکمت۳۰ آمده است:
وَ قَالَ ع الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَر.
بازدیدها: ۳۰