ترجمه
به نام خداوند رحمتگستر که رحمتش همیشگی است؛ سوگند میخورم به روز قیامت [۱]
نکات ترجمهای و نحوی
«لا أُقْسِمُ»
درباره این تعبیر قبلا در جلسه ۱۳۶ (قیامت/۲ http://yekaye.ir/al-qiyamah-075-02/) و جلسه۳۳۰ (بلد/۱ http://yekaye.ir/al-balad-90-1/) توضیح داده شد.
«الْقِيامَةِ»
از ماده «ق و م» است. این ماده در زبان عربی در دو معنای اصلی به کار رفته است: یکی به معنای «جماعتی از مردم» [قوم و قبیله] و دیگری به معنای برخاستن (انتصاب) و عزم و تصمیم (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۳). برخی اصل این ماده را در معنای نقطه مقابل نسشتن (قعود)، یعنی برخاستن و به کاری اقدام کردن (فعلیة العمل)، دانسته و توضیح دادهاند که معنای اول آن از زبان سریانی وارد عربی شده است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۳۴۱-۳۴۴) البته برخی از مفسران اهل لغت مانند ابوحیان به قرینه اینکه در آیه «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ» (حجرات/۱۱) قوم را در مقابل «نساء» به کلمه برده است «قوم» را به معنای «رجال» (مردان) دانسته؛ و شاهدی هم در اشعار جاهلی بر آن آورده؛ و بر اساس آنچه از زمخشری در راستای همین نظر نقل شده در ذهن آنها دو مفهوم «قیام» و «قوم» به یک اصل برمیگشته با این توضیح زمخشری که کلمه «قوم» جمع مکسری برای کلمه «قائم» است، شبیه رکب و راکب. وی همچنین از زمخشری نقل کرده که کاربردش در تعابیری مانند «قوم فرعون» یا «قوم عاد» که شامل عموم زنان و مردان میشود از این باب بوده که مردان تصمیم گیر اصلی بودهاند و زنان تابع آنها بودهاند؛ و خود ابوحیان این احتمال را هم میدهد که از باب تغلیب باشد. (البحر المحيط، ج۹، ص۵۱۷[۱])
از این ماده مشتقات قرآنی فراوانی به کار رفته است:
«قیام» مصدر ثلاثی مجرد از این ماده است که انحای مختلفی دارد: یا «قیام به چیزی» است یا «قیام بر چیزی» و یا قیام به معنای «عزم به کاری» ویا به معنای اسم برای «چیزی که امور دیگر بدان تکیه میزنند» (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۹۰-۶۹۱):
- قیام به چیزی [همان معنای «ایستادن» میدهد] مانند «مِنْها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ» (هود/۱۰۰) ، «ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلی أُصُولِها» (حشر/۵) «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً» (آل عمران/۱۹۱)
- قیام بر چیزی، به معنای مراعات کردن و حفظ و مراقبت از آن چیز است، که در این صورت غالبا با حرف «علی» میآید؛ مثلا: «أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَت» (رعد/۳۳) یا تعبیر «إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً» (آل عمران/۷۵) که این دومی به معنای در طلب آن مطلب ثابت قدم ماندن است.
- قیام به معنای تصمیم و عزم به انجام کاری، مانند «إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ» (مائده/۶) ویا «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» (مائده/۵۵) یعنی دائما آن را انجام میدهند و بر آن محافظت دارند؛ (بیتن تعبیر قیام به نماز و اقامه نماز تفاوتی هست که در ادامه توضیح داده میشود)
- «قیام» و «قِوام» به معنای اسم برای چیزی که بدان تکیه زده میشود و موجب ایستاده ماندن چیز دیگری میشود و قوامبخش آن است؛ مانند : «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً» (نساء/۵) ویا «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ» (مائده/۹۷)
«قیامة» (قیامت) که به معنای برپایی آن ساعت خاص است (وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ؛ روم/۱۲)، از «قیام» به اضافه «ة» (که علامت «دفعه» است) درست شده، یعنی آنجایی است که انسان یکدفعه قیام میکند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۹۱)
«مَقام» به معنای مکانی است که شخص در آن جا میایستد، معادل کلمه «جایگاه» (لا مَقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا، أحزاب/۱۳؛ إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ، دخان/۵۱)، که به «جایگاه» از آن جهت که در آن میایستند «مقام»؛ و از آن جهت که در آن مینشینند «مَقعد» (في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر؛ قمر/۵۵) گفته میشود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۹۲)
«إِقامَة» در یک مکان هم به معنای ثابت ماندن در آنجاست، (عَذابٌ مُقِيمٌ؛ هود/۳۹) و بر همین اساس «اقامة یک چیز» به معنای حق آن را به طور کامل ادا کردن میباشد «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَيْءٍ حَتَّی تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ» (مائده/۶۸) و «مُقَامَة» (الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ؛ فاطر/۳۵) هم به همان معنای «اقامت» است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۹۲)
با این توضیح معلوم میشود که در مورد رفتن به سراغ نماز، اگر از مصدر «قیام» استفاده شود، صرفا به معنای به نماز ایستادن است و لزوما بار معنایی مثبت ندارد، مانند «وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا كُسالی» (نساء/ ۱۴۲)؛ اما وقتی از مصدر «اقامه» استفاده میشود به معنای حق آن را به طور کامل ادا کردن است و لذا بار معنایی مثبت دارد، مانند: «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ» (إبراهيم/۴۰) «فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» (توبه/۱۱). (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۹۳). [۲]
تعبیر «قامَ الرَّجلُ المَرْأَةَ» یا «قامَ عليها» را گفتهاند کاربردی مجازی است که در جایی به کار میرود که مرد متکفل شؤون زن شود و به انجام امور وی اقدام کند؛ که چنین مردی را «قوّام» آن زن گویند [الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ؛ نساء/۳۴] (تاج العروس، ج۱۷، ص۵۹۲[۳]). بدین ترتیب، کلمه «قوّام»، با توجه به معنای مبالغهای که در این صیغه هست، به معنای کسی است که برای کاری ویا انجام امور کس دیگری با جدیت قیام میکند؛ که اگر با حرف «بـ» بیاید به معنای «متصدی کاری شدن» است: قام بأمر الخلافة، یعنی امر خلافت را به دست گرفت [در قرآن کریم هم میفرماید: «كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ» (نساء/۱۳۵)[۴]] و وقتی با «علی» بیاید آن حالت تسلط و اختیار در دست گرفتن را میفهماند. (نظام خانوادگی اسلام، مطهری، ص۱۶)
در واقع، سه کلمه «قیّم» و «قیّوم» و «قوّام» همگی از قیام گرفته شده و دلالت بر مبالغه و تکثیر دارد (مجمع البيان، ج۳، ص۶۸): «قوام» که توضیح داده شد؛ «قَیّم» صفت است، به معنای کسی که دیگری به او تکیه داده و پابرجا گردیده و قوام کارش به اوست؛ مانند «ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ»[۵] (يوسف/۴۰) یا «فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ» (بينة/۳)؛ و «قیّوم» هم صیغه مبالغه در همین معنا میباشد (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم؛ بقره/۲۱۴). (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۹۱؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۳۴۳)
این ماده و مشتقات آن ۶۶۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
۱) از امام باقر ع روایت شده است:
کسی که بر خواندن [سوره] «لا أُقْسِمُ» مداومت بورزد و همواره بدان عمل نماید، خداوند عز و جل او را همراه با رسول خدا ص از قبرش در بهترین صورت برمیانگیزاند و به او بشارت میدهد و در روی او میخندد تا از صراط و میزان عبور کند.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۱۲۱؛ تفسير جوامع الجامع، ج۴، ص۳۹۹
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَن الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ لا أُقْسِمُ وَ كَانَ يَعْمَلُ بِهَا بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ قَبْرِهِ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ يُبَشِّرُهُ وَ يَضْحَكُ فِي وَجْهِهِ حَتَّی يَجُوزَ عَلَی الصِّرَاطِ وَ الْمِيزَانِ.[۶]
۲) روایت شده که شخصی به نام یزید بن سلام سوالاتی را از پیامبر اکرم ص پرسید. از جمله اینکه:
گفت: از دنیا به من خبر بده که چرا دنیا نامیده شد؟
فرمود: دنیا ، دنی [پست] است، و دونِ [= پایینتر و پستتر از] آخرت آفریده شد؛ و اگر همراه آخرت آفریده میشد اهل آن فانی نمیشدند همان طور که اهل آخرت فانی نمیشوند.
پرسید: پس، از قیامت به من بگو؛ که چرا قیامت نامیده شد؟
فرمود: چون در آن، قیام خلق برای حساب رخ میدهد.
گفت: پس چرا آخرت آخرت نامیده شد؟
فرمود: چون متاخر است، بعد از دنیا میآید؛ سالهایش وصف نمیشود و ایامش به شماره در نمیآید و ساکنانش نمیمیرند.
علل الشرائع، ج۲، ص۴۷۰
حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ يَحْيَی بْنِ ضُرَيْسٍ الْبَجَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ عُمَارَةُ السَّكُونِيُّ السُّرْيَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَاصِمٍ بِقَزْوِينَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَارُونَ الْكَرْخِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ بْنِ سَلَّامِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مَوْلَی رَسُولِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَزِيدَ قَالَ حَدَّثَنِي يَزِيدُ بْنُ سَلَّامٍ أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص …[۷]
قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الدُّنْيَا لِمَ سُمِّيَتِ الدُّنْيَا؟
قَالَ الدُّنْيَا دَنِيَّةٌ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ الْآخِرَةِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مَعَ الْآخِرَةِ لَمْ يَفْنَ أَهْلُهَا كَمَا لَا يَفْنَی أَهْلُ الْآخِرَةِ.
قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْقِيَامَةِ لِمَ سُمِّيَتِ الْقِيَامَةَ؟
قَالَ لِأَنَّ فِيهَا قِيَامَ الْخَلْقِ لِلْحِسَابِ.
قَالَ فَأَخْبِرْنِي لِمَ سُمِّيَتِ الْآخِرَةُ آخِرَةً؟
قَالَ لِأَنَّهَا مُتَأَخِّرَةٌ تَجِيءُ مِنْ بَعْدِ الدُّنْيَا لَا تُوصَفُ سنيها [سِنِينُهَا] وَ لَا تُحْصَی أَيَّامُهَا وَ لَا يَمُوتُ سُكَّانُهَا.
تدبر
۱) «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛ لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ»
مقصود از «لا» در ابتدای «لا اقسم …» چیست؟
الف. «لا» زائد (برای تاکید) است و معنایش این است که «سوگند میخورم به …» (ابن عباس و سعيد بن جبير، به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۹۷؛ تفسیر القمی، ج۲، ص۳۲۹)[۸]
ب. «رد» بر کسانی است که منکر رستاخیز هستند[۹]؛ گویی ابتدا میفرماید: نه چنین است که گمان میکنید، و سپس سوگند را شروع میکند؛ تا تفاوتی باشد بین سوگندی که ابتدا به ساکن انجام میشود با سوگندی که در مقابل کسانی که با مطلب مخالفاند اقامه میگردد. (مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۹۷) و گفتن «لا» قبل از سوگند خوردن در عربی متداول است، مانند «لا واللّه» [در فارسی هم تعبیر «نه به خدا» رایج است] (معاني القرآن، ج۳، ص۲۰۷)
ج. به معنای «سوگند نمیخورم» است و درباره چرایی این تعبیر هم دو نظر بیان شده است (مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۹۷):
ج.۱. چون مطلب با دلایل عقلی و نقلی بقدری واضح است که سوگند خوردن نیاز ندارد.
ج.۲. چون شما آن را باور ندارید و بدان اقرار نمیکنید.
د. …
۲) «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ»
قبلا بارها بیان شد که وقتی در جایی سوگندی خورده میشود هم دلالت بر عظمت و اهمیت آن چیزی دارد که بدان سوگند خورده شده، و هم دلالت دارد بر اهمیت آن چیزی که به خاطر آن سوگند خورده شده (= جواب قسم).
در اینجا جواب قسم محذوف است و عموم مفسران اتفاق نظر دارند که سیاق آیات دلالت دارد که آن محذوف، عبارتِ «لَتُبعَثُنّ: حتما مبعوث خواهید شد» میباشد؛ و علت حذف را این داسنتهاند که با این حذف کردن و نامش را نبردن، به نحو کنایهای بر عظمت و بزرگی آن تاکید میشود (الميزان، ج۲۰، ص۱۰۴)
بدین ترتیب، معنای آیه چنین میشود:
«سوگند میخورم به روز قیامت که شما حتما برانگیخته خواهید شد»
اگر توجه کنیم که «قیامت» دلالت بر همان معنای رستاخیز و بپا خاستن دارد، آنگاه نکته جالب توجه این است که در اینجا، چیزی که بدان سوگند خورده شده، با چیزی که برای تاکید بر آن سوگند خورده شده، یکی است: سوگند به روز رستاخیز که شما رستاخیزی در پیش دارید.
اما چرا؟
الف. شاید میخواهد نشان دهد که مساله قیامت بقدری واضح و آشکار است، که با توجه دادن به آن، وجودش غیرقابل انکار خواهد بود. (قریب به مضمون «إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِنَ الْبَعْث …؛ حج/۵» که میخواهد بفرماید برانگیخته شدن اصلا جای تردید ندارد. توضیح در جلسه۳۱۰، تدبر۷ http://yekaye.ir/al-hajj-22-5/)
ب. …
۳) «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛ لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ»
گاه فضای انکار بقدری در میان ما آدمیان شدید است که:
خداوند رحمان و رحیم، اولا برای اینکه ما باور کنیم مجبور میشود سوگند یاد کند؛
و ثانیا قبل از اینکه سوگندش را هم بیان کند، مجبور است با تعبیر «لا» ابتدا با این انکار ما مخالفت کند و بفرماید چنین نیست که شما گمان میکنید!
[۱] . و قوم مرادف رجال، كما قال تعالى: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ»، و لذلك قابله هنا بقوله: وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ، و في قول زهير: «و ما أدري و سوف إخال أدري / أقوم آل حصن أم نساء» و قال الزمخشري: و هو في الأصل جمع قائم، كصوم و زور في جمع صائم و زائر. انتهى و ليس فعل من أبنية الجموع إلا على مذهب أبي الحسن في قوله: إن ركبا جمع راكب. و قال أيضا الزمخشري: و أما قولهم في قوم فرعون و قوم عاد: هم الذكور و الإناث، فليس لفظ القوم بمتعاط للفريقين، و لكن قصد ذكر الذكور و ترك ذكر الإناث، لأنهن توابع لرجالهن. انتهى. و غيره يجعله من باب التغليب و النهي.
[۲] . در باب وجه تسمیه «قیمت» و نسبت آن با ماده «قوم» توضیحی در کتب لغت نیافتم. البته اینکه «تقویم» به معنای «ارزیابی کردن» از مفهوم «تعیین قیمت» گرفته شده را همگی اشاره کرده اند، اما اینکه چرا «قیمت» را قیمت نامیدند چیزی گفته نشده است.
[۳] . و مِن المجازِ: قامَ الرَّجلُ المَرْأَةَ، و قامَ عليها: ما نَها و قامَ بشَأْنِها مُتَكفِّلًا بأَمْرِها، فهو قَوَّامٌ عليها مائِنٌ لها.
[۴] . که تفاوت ظریفی هست بین این آیه با آیه «كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ» (مائده/۸)
[۵] . البته «قیّمة» در آیه «وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» (بينة/۵) مضاف الیه است نه صفت؛ و لذا گفتهاند مقصود از آن امت قائم به قسط است که در آیاتی مانند «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ» (آل عمران/۱۱۰) و «كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ» نساء/۱۳۵) بدان اشاره شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۹۱)
[۶] . در تفسير جوامع الجامع، ج۴، ص۳۹۹ روایت زیر را هم در فضیلت این سوره ذکر کرده است:
فی حديث أبی: و من قرأ سورة القيامة شهدت له أنا و جبرئيل يوم القيامة أنه كان مؤمنا بيوم القيامة.
در نفسیر برهان از کتاب خواص القران، علاوه بر نقل روایت فوق از رسول خدا ص، روایات زیر را هم در فضیلت این سوره ذکر کرده است:
و من (خواص القرآن): روي عن النبي (صلی الله عليه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة شهدت له أنا و جبرئيل يوم القيامة أنه كان موقنا بيوم القيامة، و خرج من قبره و وجهه مسفر عن وجوه الخلائق، يسعی نوره بين يديه، و إدمان قراءتها يجلب الرزق و الصيانة و يحبب إلی الناس».
و قال الصادق (عليه السلام): «قراءتها تخشع و تجلب العفاف و الصيانة، و من قرأها لم يخف من سلطان، و حفظ في ليله- إذا قرأها- و نهاره بإذن الله تعالی». (البرهان في تفسير القرآن، ج۵، ص۵۳۳)
درباره خواندن این سوره و آداب آن روایات زیر قابل توجه است:
استحباب خواندن آن در رکعت اول نماز عشاء: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْقِرَاءَةُ فِي الصَّلَاةِ فِيهَا شَيْءٌ مُوَقَّتٌ قَالَ لَا إِلَّا الْجُمُعَةَ تُقْرَأُ بِالْجُمُعَةِ وَ الْمُنَافِقِينَ قُلْتُ لَهُ فَأَيُّ السُّوَرِ تُقْرَأُ فِي الصَّلَوَاتِ قَالَ أَمَّا الظُّهْرُ وَ الْعِشَاءُ الْآخِرَةُ تُقْرَأُ فِيهِمَا سَوَاءً وَ الْعَصْرُ وَ الْمَغْرِبُ سَوَاءً وَ أَمَّا الْغَدَاةُ فَأَطْوَلُ وَ أَمَّا الظُّهْرُ وَ الْعِشَاءُ الْآخِرَةُ- فَ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ نَحْوُهُمَا وَ أَمَّا الْعَصْرُ وَ الْمَغْرِبُ- فَ إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ وَ نَحْوُهُمَا وَ أَمَّا الْغَدَاةُ فَ عَمَّ يَتَساءَلُونَ وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ وَ لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ وَ هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ. (تهذيب الأحكام، ج۲، ص۹۵)
استحباب گفتن سبحانک اللهم بعد از قرائت آن: ۵- حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَجَاءَ بْنَ أَبِي الضَّحَّاكِ يَقُول … وَ كَانَ [الرضا ع] إِذَا قَرَأَ لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ قَالَ عِنْدَ الْفَرَاغِ مِنْهَا سُبْحَانَك.
[۷] . فَقَالَ لَهُ لِمَ سُمِّيَ الْفُرْقَانُ فُرْقَاناً قَالَ لِأَنَّهُ مُتَفَرِّقُ الْآيَاتِ وَ السُّوَرِ أُنْزِلَتْ فِي غَيْرِ الْأَلْوَاحِ وَ غَيْرُهُ مِنَ الصُّحُفِ وَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ الزَّبُورُ نَزَلَتْ كُلُّهَا جُمْلَةً فِي الْأَلْوَاحِ وَ الْوَرَقِ قَالَ فَمَا بَالُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ لَا يَسْتَوِيَانِ فِي الضَّوْءِ وَ النُّورِ قَالَ لَمَّا خَلَقَهُمَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَطَاعَا وَ لَمْ يَعْصِيَا شَيْئاً فَأَمَرَ اللَّهُ تَعَالَی جَبْرَئِيلَ ع أَنْ يَمْحُوَ ضَوْءَ الْقَمَرِ فَمَحَاهُ فَأَثَّرَ الْمَحْوُ فِي الْقَمَرِ خُطُوطاً سَوْدَاءَ وَ لَوْ أَنَّ الْقَمَرَ تُرِكَ عَلَی حَالِهِ بِمَنْزِلَةِ الشَّمْسِ وَ لَمْ يُمْحَ لَمَا عُرِفَ اللَّيْلُ مِنَ النَّهَارِ وَ لَا النَّهَارُ مِنَ اللَّيْلِ وَ لَا عَلِمَ الصَّائِمُ كَمْ يَصُومُ وَ لَا عَرَفَ النَّاسُ عَدَدَ السِّنِينَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِي لِمَ سُمِّيَ اللَّيْلُ لَيْلًا قَالَ لِأَنَّهُ يُلَايِلُ الرِّجَالَ مِنَ النِّسَاءِ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أُلْفَةً وَ لِبَاساً وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ فَمَا بَالُ النُّجُومِ تَسْتَبِينُ صِغَاراً وَ كِبَاراً وَ مِقْدَارُهَا سَوَاءٌ قَالَ لِأَنَّ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ السَّمَاءِ الدُّنْيَا بَحْراً يَضْرِبُ الرِّيحُ أَمْوَاجَهَا فَلِذَلِكَ تَسْتَبِينُ صِغَاراً وَ كِبَاراً وَ مِقْدَارُ النُّجُومِ كُلُّهَا سَوَاءٌ
[۸] . این نظر با قرائت ابنکثیر که «لأقسم» خوانده نیز سازگار است «زاید» بودن به معنای این است که در إعراب و نحو جایگاهی ندارد، نه اینکه (آن گونه که نویسنده بیان المعانی، ج۱، ص۲۳۷ گمان کرده) به معنای زیادی و بیفایده باشد که بودنش در کلام خدا مورد انکار قرار بگیرد.
[۹] یا منکر سخنان پیامبر درباره معاد هستند و پیامبر را در اخبار از معاد دروغگو میشمرند. (التبيان في إعراب القرآن، ص۳۸۱)
بازدیدها: ۳۲
بازتاب: یک آیه در روز - 930) وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ وَ ق