ترجمه
تسلط او فقط بر کسانی است که به سرپرستیاش تن دهند، و کسانی که آنها به او شرک میورزند.
نکات نحوی
«يَتَوَلَّوْنَهُ»: «تولی» از ماده «ولی» (دوستی توام با سرپرستی) است که چون به باب «تفعُّل» رفته، معنای مطاوعه (= قبول و پذیرش) پیدا کرده است؛ لذا به معنای «قبول ولایت» (شخصی را به عنوان ولیّ قبول کردن) میباشد که ترجمه سادهاش میشود: «سرپرستی او را بر خود قبول کنند» یا «به سرپرستیاش تن دهند»
«بِهِ مُشْرِكُونَ»: حرف «بـ» میتواند باء سببیه باشد، یعنی به واسطه او (با اغواگری او) مشرک میشوند؛ و میتواند باء تعدی باشد، یعنی او را شریک [خدا] میگیرند. در مورد مرجع ضمیر «به»، علیالقاعده به شیطان برمیگردد؛ اما برخی (مجاهد) این احتمال را هم مطرح کردهاند که مرجع ضمیر به «خدا» برگردد (به خدا شرک میورزند) (به نقل از مجمعالبیان۶/ ۵۹۳)؛ هرچند برخی با آن مخالفت کردهاند زیرا مستلزم آن است که مرجع سه ضمیری که در این آیه آمده مختلف شود [در اینکه مرجع دوضمیر اول (در: «سُلْطانُهُ» و «يَتَوَلَّوْنَهُ»)، شیطان است، تردیدی نیست] (المیزان۱۲/ ۳۴۵) و البته بسیاری از مترجمان به این اشکال توجه نکردهاند.
حدیث
۱) ابوبصیر میگوید: از امام صادق ع در مورد این آیات سوال کردم که: «پس، هنگامی که قرآن میخوانی، از شیطان رجیم به خدا پناه ببر؛ بدرستی که او هیچ تسلطی بر کسانی که ایمان آوردهاند و تنها بر پروردگارشان توکل میکنند، ندارد.»
فرمودند: به خدا سوگند که بر بدن مومن مسلط میشود اما بر دینش مسلط نمیشود؛ چنانکه بر ایوب مسلط شد به طوری که بدن او را زشت و انزجارآور کرد؛ اما بر دینش مسلط نشد؛ و گاه بر بدنهای مومنان هم مسلط میشود اما بر دینشان مسلط نمیشود.
گفتم: پس اینکه خدا میفرماید «تسلط او فقط بر کسانی است که به سرپرستیاش تن دهند، و کسانی که آنها به او شرک میورزند» چیست؟
فرمود: کسانی که به خدا شرک بورزند هم بر بدنهایشان و هم بر دینشان مسلط میشود.
الكافي (ط – الإسلامية)، ج۸، ص۲۸۸؛ تفسير العياشي، ج۲، ص: ۲۶۹
عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قُلْتُ لَهُ «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ يُسَلَّطُ وَ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ عَلَى بَدَنِهِ وَ لَا يُسَلَّطُ عَلَى دِينِهِ قَدْ سُلِّطَ عَلَى أَيُّوبَ ع فَشَوَّهَ خَلْقَهُ وَ لَمْ يُسَلَّطْ عَلَى دِينِهِ وَ قَدْ يُسَلَّطُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى أَبْدَانِهِمْ وَ لَا يُسَلَّطُ عَلَى دِينِهِمْ
قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَى «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»
قَالَ الَّذِينَ هُمْ بِاللَّهِ مُشْرِكُونَ يُسَلَّطُ عَلَى أَبْدَانِهِمْ وَ عَلَى أَدْيَانِهِمْ.
۲) از امام صادق ع سوال میشود درباره آیه «بدرستی که او [= شیطان] هیچ تسلطی بر کسانی که ایمان آوردهاند و تنها بر پروردگارشان توکل میکنند، ندارد». ایشان میفرمایند:
او تسلطی ندارد که مومنان را از ولایت خارج کند؛ اما در مورد گناهان، پس آنها نیز مرتکب گناهان میشوند همانند دیگران.
(ظاهرا در این گونه روایات، منظور از مومنان، کسانیاند که ولایت خدا و رسول و اهل بیت ایشان را که خدا بدانها دستور داده، پذیرفتهاند.)
تفسير القمي، ج۱، ص: ۳۹۰ ؛ تفسير العياشي، ج۲، ص۲۷۰[۱]
عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى يَرْفَعُهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَيْسَ لَهُ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ أَنْ يُزِيلَهُمْ عَنِ الْوَلَايَةِ وَ أَمَّا الذُّنُوبُ فَإِنَّهُمْ يَنَالُونَهَا كَمَا تُنَالُ مِنْ غَيْرِهِم.
۳) امیرالمومنین ع فرمودند:
نقطه آغاز وقوع فتنهها تنها دو چیز است: هواهای نفسانیای که مورد تبعیت قرار میگیرد و بدعتهایی که گذاشته میشود که در آنها با کتاب الله مخالفت میگردد و برخی بر برخی دیگر بر اساسی غیر از دین خدا ولایت و سرپرستی پیدا میکنند؛
اگر به فرض باطل از آمیختگیاش با حق جدا میشد، بر طلبکنندگان مخفی نمیماند؛
و اگر حق از پوشش باطل خالص میشد، زبان عنادورزان از او کوتاه میگشت؛
ولی اندکی از این و اندکی از آن گرفته میشود و به هم درمیآمیزند، اینجاست که شیطان بر کسانی که ولایتش را پذیرفتهاند مستولی میشود، و کسانی نجات مییابند که از جانب خدا خوبی برایشان رقم زده شده است. [= توسط خدا خالص شده باشند]
نهجالبلاغه، خطبه۵۰ ؛ الكافي، ج۱، ص۵۴؛ ج۸، ص۵۸
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى
تدبر
۱) «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»: ابلیس اگرچه در ابتدا، در مورد هیچکس، توانی بیش از اغواگری و وسوسه کردن ندارد، اما در دو صورت توان بیشتری پیدا میکند و حتی بر عدهای مسلط میشود؛ تا حدی که نهتنها برخی از جنیان، بلکه برخی از انسانها هم کاملا تحت ولایت شیطان («أَوْلِياءَ الشَّيْطان» نساء/۷۶) و بلکه در زمره شیاطین قرار میگیرند («شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن» انعام/۱۱۲).
طبق این آیه شریفه، این دو صورت عبارتاند از:
الف. تن دادن به سرپرستی شیطان
ب. شرک ورزیدن (برای کسی در عرض نقشی قبول کردن)
و با توجه به کلمه «انما» (که دلالت بر حصر دارد) همه کارهایی که زمینهساز تسلط شیطان بر ما میشود، به همین دو مورد برمیگردد.
۲) «سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ»: «تولی» یعنی قبول ولایت و تن دادن به سرپرستی کسی؛ یعنی به سخن او گوش دادن و از او اطاعت کردن؛ اطاعت کردنی که با نوعی محبت و اذعان به برتری او همراه باشد. هرجا که کسی دعوت شیطان را بپذیرد و به گناهی روی آورد، به سرپرستی شیطان تن داده است؛ و وقتی او سرپرست کسی شد، علیالقاعده آن شخص را در گمراهی بیشتری فرو میبرد.
ظاهرا بدین جهت است که هرگناهی زمینهساز گناهان بعدی میشود و با همین مکانیسم است که انسانهای عادی کمکم به چنان جنایتکارانی تبدیل میشوند که باورکردنی نیست.
۳) «سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ»: کسی که به سرپرستی شیطان تن دهد، شیطان بر او مسلط میشود. و این یک قاعده کلی است: قبول و تن دادن به سرپرستی هرکس، به معنای میدان دادن برای تسلط او بر ماست. شاید به همین دلیل است که در اسلام این اندازه مفهوم «ولایت» مهم است (در احادیث تاکید شده که اگرچه در اسلام واجبات مهمی مثل نماز و انفاق و… وجود دارد؛ اما به هیچ واجبی به اندازه «ولایت» اصرار نشده است؛ اصول كافي۲/ ۱۸)[۲]؛ و فقط قبول کردن ولایت الله یا کسانی که خداوند تعیین کرده مجاز شمرده شده (مائده/۵۵) و تمام زندگی هر انسانی با یک «ولایت»ی گره خورده که این «ولایت»ها در ولایت الله و ولایت طاغوت منحصر گردیده است (بقره/۲۵۷).
اگر با قبول سرپرستی شیطان، راه سلطه شیطان بر آدمی باز شد، دیگر فقط با وسوسه و اغوای او سر و کار نداریم؛ بلکه کمکم با امر و نهی او سروکار خواهیم داشت؛ و موقعیت به گونهای درمیآید که «باید از او اطاعت کنیم»
ظاهرا اینکه انسان گاهی میبیند که در وضعیتی قرار گرفته که چارهای جز گناه کردن برایش نمانده است، ناشی از همین است که خودش راه سلطه شیطان بر خود را باز کرده است. (مانند کسی که با گفتن یک دروغ، کمکم مجبور به گفتن دروغهای دیگر و گناهان دیگر میشود)
در حدیث۳ هم نشان میدهد کسانی که سرپرستی شیطان را پذیرفتهاند کسانیاند که هنگام درهمآمیخته شدن حق و باطل توان تشخیص ندارند و توسط شیطان گمراه میشوند
پس، اگر دیدیم موقعیتهای گناه برایمان چنان پیش میآید که گویی چاره دیگری برایمان نمانده است، احتمال جدی بدهیم که تحت ولایت و سلطه شیطان قرار گرفتهایم و سعی کنیم هرچه سریعتر با توبه خالصانه خود را از این وضعیت خارج نماییم.
۴) «سُلْطانُهُ عَلَى … الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»: شرک ورزیدن یعنی او را همرتبه و شریک خدا قرار دادن. ممکن است کسی تن به سرپرستی شیطان ندهد، اما همین که برای وسوسه او در عرض دستورات خدا جایگاهی قائل شود، راه را برای تسلط او باز کرده است. در واقع، کسانی که منطقشان این است که «هم خدا را میخواهند و هم خرما را»، گاهی سخن خدا را گوش می دهند و بنده خدایند و گاهی سخن شیطان را، اینها شیطان را شریک خدا قرار دادهاند؛ و لذا راه سلطه شیطان را بر خود باز کردهاند؛ و در تدبر قبل بیان شد که اگر راه سلطه شیطان بر آدمی باز شود، چه خواهد شد.
۵) « إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»:
در آیات قرآن کریم، اگرچه مومنان را از تن دادن به ولایتهای غیرالهی برحذر داشته، اما هیچگاه در مورد کسی که ولایت غیر خدا را قبول کرده تعبیر مومن را به کار نبرده؛ ولی تعبیر شرکورزیدن را در مورد مومنان به کار برده است (یوسف/۱۰۶). بر این اساس، به نظر میرسد شرک ورزیدن، مرتبه کمتری از تسلط شیطان است، که البته میتواند مقدمهای باشد برای قبولی سرپرستی کامل شیطان؛ و شاید با توجه به همین میزان و شدت تسلط شیطان بوده که تعبیر «کسانی که تن به سرپرستی او دادهاند» را مقدم بر «کسانی که به او شرک میورزند» آورده است.
[۱] . عبارت آخر در تفسیر عیاشی بدین صورت آمده: ليس له أن يزيلهم عن الولاية، فأما الذنوب و أشباه ذلك فإنه ينال منهم- كما ينال من غيرهم
[۲]. ۱) حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ الزِّيَادِيِّ «۱» عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ.
۲) أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَكُوا هَذِهِ يَعْنِي الْوَلَايَةَ.
بازدیدها: ۱۹