ترجمه
اختلاف قرائت
نکات ادبی
حدیث
تدبر
۱) کسی واقعا میشنود که ایمان به آیات (نفرمود «ایمان» بتنهایی؛ یا «ایمان به خدا») بیاورد؛ یعنی وقتی آیه و نشانهای جلویش گذاشتند آن را جدی بگیرد.
۲) در اینجا نسب به آیه قبل کور را هم اضافه کرد؛ اما جالب اینجاست که در جمعبندی محور را روی شنیدن برد تا دیدن. این مطلب جای تامل جدی دارد؛ آیا امکان ندارد کسی کور باشد اما شنوا باشد؟ در این صورت آیا هدایت میشود یا خیر؟
الف. شاید آیه میخواهد حتی بین شنیدن و هدایت شدن هم فرق بگذارد؛ یعنی گاهی میتوان سخن حق را به کسانی شنواند تا حدی که آنها بفهمند که این حق است؛ اما در عین حال چون کورند ایمان نمیآورند و بر گمراهیشان میمانند؛ شبیه آیه جحدوا بها و استیقنتها انفسهم که در اوایل همین سوره گذشت. البته مطلب مذکور در تدبر ۳ این احتمال را تضعیف میکند.
ب. شاید فرق باشد بین انتساب چیزی را به کسی شنواندن با هدایت کردن؛ یعنی نهایت کار پیامبر ص این است که چیزی را به سمع کسی برساند یا نشان دهد؛ اما اینکه هدایت شود یا نه، دیگر کار او نیست؛ شبیه مضمون «إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين» (قصص/۵۶)؛ اما این پاسخ هم شاید این اشکال را دارد که در نگاه توحیدی همان طور که هدایت فقط به خدا منسوب میشود شنواندن هم فقط به او منسوب میگردد.
ج. چهبسا از این جهت است که وقتی وارد بعد معنوی میشویم شنوا بودن و بینا بودن با هم تلازم داشته باشد؛ یعنی اگر کسی گوش شنیدنش نسبت به حقیقت باز باشد چشمش هم نسبت به حقیقت بیناست و بالعکس؛ که اگر چنین باشد آنگاه تعبیر «إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ» در دل خودش «إِنْ تُبْصِرُ إِلاَّ» را هم دارد. در این صورت اصل سوال که «آیا امکان ندارد کسی کور باشد اما شنوا باشد؟» پاسخ منفی مییابد؛ یعنی خیر؛ این در عالم مادی است که امکان دارد؛ نه در عالم معنا. اما این پاسخ هم این اشکال را دارد که واقعا به نظر میرسد که این تفکیک در عالم معنا هم امکان دارد چنانکه مثلا در وصف انسان «محدث» گفتهاند کسی است که صدای فرشتگان را میشنود اما شخص آنان را نمیبیند؛ بلکه وقتی وارد بعد معنوی میشویم به نظر میرسد شنوا بودن (لااقل در مواردی مانند محدث) مقدمه بینا بودن باشد؛ یعنی تا گوش کسی نسبت به حقایق شنوا نشده باشد چشمش بینا نخواهد شد؛ و لذا اگر شنوایی در او مهیا شد آماده این میشود که بینا هم بشود. لذا این پاسخ هم چندان قانعکننده به نظر نمیرسد.
د.
۳) «آنگاه» چنین کسانی کسانیاند که تسلیماند؛ آيا این آنگاه به کل جمله میخورد (یعنی کسانی که شنوایند به خاطر اینکه به آیات ما ایمان دارند) یا فقط به جمله اخیر (کسانی که به آیات ما ایمان دارند)؟ در واقع ایمان به آیات و شنوا بودن با هم تلازمی دارند؛ و تفریع میشود که آنها تسلیماند؛ این تفریع بر مجموع است یا فقط بر ایمان؟ یعنی آیا دارد شرح میدهد مومنان واقعی را؛ که آنان کسانیاند که تسلیماند (که در این صورت مضمونش مضمون آیه «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليما» (نساء/۶۵) میشود یا دارد شرح میدهد شنوا بودن را که لازمه شنوا بودن این است که شخص بنایش بر تسلیم بودن باشد؟ به تعبیر دیگر، ظاهرا این مقدار از ظهور آیه که اقتضای ایمان تسلیم بودن است جای بحث ندارد؛ اما آیا میتوان گفت از این آیه درمیآید که اقتضای شنوا بودن هم تسلیم بودن است؟ لااقل بدین معنا که کسی واقعا شنوا خواهد بود که به اقتضائات مترتب بر شنیدنش پایبند باشد؟!
بازدیدها: ۴