ترجمه
هرکس در آسمانها و زمین، از او سوال و درخواست میکند؛ هر روز او در کاری است.
حدیث
۱) أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ أَبُو مُحَمَّدٍ الْبَيْهَقِيُّ الشَّعْرَانِيُّ بِجُرْجَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُحَمَّدٍ أَبُو مُوسَى الْمُجَاشِعِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ). قَالَ الْمُجَاشِعِيُّ: وَ حَدَّثَنَاهُ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، عَنْ أَبِيهِ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ):
قَالَ (تَبَارَكَ وَ تَعَالَى): «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» فَإِنَّ مِنْ شَأْنِهِ أَنْ يَغْفِرَ ذَنْباً، وَ يُفَرِّجَ كَرْباً، وَ يَرْفَعَ قَوْماً وَ يَضَعَ آخَرِينَ.[۱]
الأمالي (للطوسي)، ص۵۲۲
پیامبر اکرم ص فرمود: خداوند میفرماید: «هر روز او در شأن [کار]ی است»؛ از شأن او این است که گناهی را ببخشد، گشایشی برای سختیای قرار دهد، گروهی را بالا ببرد و گروه دیگری را پایین آورد.
۲) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ وَ غَيْرِهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ رَجُلٍ سَمَّاهُ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع خُطْبَةً بَعْدَ الْعَصْرِ فَعَجِبَ النَّاسُ مِنْ حُسْنِ صِفَتِهِ وَ مَا ذَكَرَهُ مِنْ تَعْظِيمِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ فَقُلْتُ لِلْحَارِثِ أَ وَ مَا حَفِظْتَهَا قَالَ قَدْ كَتَبْتُهَا فَأَمْلَاهَا عَلَيْنَا مِنْ كِتَابِهِ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ لِأَنَّهُ كُلَّ يَوْمٍ فِي شَأْنٍ مِنْ إِحْدَاثِ بَدِيعٍ لَمْ يَكُن …
اصول كافي، ج۱، ص۱۴۱
امیرالمومنین ع در ابتدای یکی از خطبههای غراء خود فرمودند:
سپاس و ستایش خدایی را که نمیمیرد و عجایبش پایانی ندارد، زیرا که او هر روز در کاری است: ایجاد چیزهای نویی که قبلا نبوده است…
۳) رُوِيَ عَنِ الْفَرَزْدَقِ الشَّاعِرِ أَنَّهُ قَالَ: حَجَجْتُ بِأُمِّي فِي سَنَةِ سِتِّينَ فَبَيْنَا أَنَا أَسُوقُ بَعِيرَهَا حِينَ دَخَلْتُ الْحَرَمَ إِذْ لَقِيتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع خَارِجاً مِنْ مَكَّةَ مَعَهُ أَسْيَافُهُ وَ تِرَاسُهُ …
ثُمَّ قَالَ لِي أَخْبِرْنِي عَنِ النَّاسِ خَلْفَكَ
فَقُلْتُ: الْخَبِيرَ سَأَلْتَ، قُلُوبُ النَّاسِ مَعَكَ وَ أَسْيَافُهُمْ عَلَيْكَ وَ الْقَضَاءُ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ
فَقَالَ صَدَقْتَ لِلَّهِ الْأَمْرُ وَ كُلَّ يَوْمٍ رَبُّنَا هُوَ فِي شَأْنٍ إِنْ نَزَلَ الْقَضَاءُ بِمَا نُحِبُّ فَنَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ عَلَى أَدَاءِ الشُّكْرِ وَ إِنْ حَالَ الْقَضَاءُ دُونَ الرَّجَاءِ فَلَمْ يَبْعُدْ مَنْ كَانَ الْحَقُّ نِيَّتَهُ وَ التَّقْوَى سَرِيرَتَه
الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۶۷
امام حسین ع در مسیر مکه به کوفه فرزدق را در راه میبیند و از او میپرسد که مردم کوفه در چه وضعی بودند. او میگوید: از آدم بااطلاعی سوال کردی! قلبهای مردم با تو، و شمشیرهایشان بر توست؛ و قضاء از آسمان نازل میشود و خداوند هرآنچه بخواهد میکند.
حضرت فرمود:
راست گفتی! کار به دست خداست، و هر روز پروردگارمان در کاری است؛ اگر قضا مطابق آنچه دوست داشتیم نازل شد که خداوند را به خاطر نعمتهایش حمد می کنیم و او یاریگر ما در ادای شکر است؛ و اگر قضا برخلاف آن چیزی بود که امید داشتیم، پس، کسی که نیتش، حق، و باطنش، تقواست، بیراهه نرفته است.
۴) مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الطِّرَازِيُّ قَالَ عَنْ عَبْدِ الْبَاقِي بْنِ بزداد [يَزْدَادَ] أَيَّدَهُ اللَّهُ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع… خَرَّ سَاجِداً … ثُمَّ سَمِعْتُهُ يَقُولُ
… أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنْ تَأْذَنَ لِفَرَجِ مَنْ بِفَرَجِهِ فَرَجُ أَوْلِيَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ بِهِ تُبِيدُ الظَّالِمِينَ وَ تُهْلِكُهُمْ عَجِّلْ ذَلِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ …
فَلَمَّا فَرَغَ رَفَعَ رَأْسَهُ قُلْتُ:
جُعِلْتُ فِدَاكَ سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَدْعُو بِفَرَجِ مَنْ بِفَرَجِهِ فَرَجُ أَصْفِيَاءِ اللَّهِ وَ أَوْلِيَائِهِ أَ وَ لَسْتَ أَنْتَ هُوَ؟
قَالَ لَا ذَاكَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ ع.
قُلْتُ فَهَلْ لِخُرُوجِهِ عَلَامَةٌ
قَالَ نَعَمْ كُسُوفُ الشَّمْسِ عِنْدَ طُلُوعِهَا ثُلُثَيْ سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ وَ خُسُوفُ الْقَمَرِ [فِي] ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ وَ فِتْنَةٌ يُظِلُّ أَهْلَ مِصْرَ الْبَلَاءُ وَ قَطْعُ النِّيلِ اكْتَفِ بِمَا بَيَّنْتُ لَكَ وَ تَوَقَّعْ أَمْرَ صَاحِبِكَ لَيْلَكَ وَ نَهَارَكَ فَإِنَّ اللَّهَ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ ذَلِكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَ بِهِ تَحْصِينُ أَوْلِيَائِهِ وَ هُمْ لَهُ خَائِفُونَ.[۲]
بحار الأنوار، ج۹۵، ص۱۵۸
حماد بن عثمان میگوید: در ۲۱ رمضان بر امام صادق ع وارد شدم و ایشان مشغول نماز و دعایی بودند و در فرازی از آن دعا در سجده میگفتند:
خداوند از تو میخواهم … که بر محمد و آل او درود فرستی و اذن به فرج و گشایش کار کسی دهی که گشایش کار او، گشایش کار اولیاء و برگزیدگانی در میان خلائق است و با او ظالمیان را به ذلت میکشانی و هلاک میسازی. ای پروردگار عوالم، در این کار تعجیل فرما…
وقتی سر از سجده برداشتند، به ایشان عرض کردم:
فدایت شوم. شنیدم که دعا برای فرج و گشایش کسی میکردی که گشایش کار برگزیدگان و اولیای خدا به گشایش کار اوست. آیا مگر چنین کسی خود شما نیستید؟
فرمود: خیر، او همان قائم آل محمد ع است.
عرض کردم: آیا خروج و قیام او علامتی دارد؟
فرمود: بله، کسوف خورشید در هنگام طلوعش به مدت دوسوم یک ساعت از روز [یا: وقتی به اندازه دوسوم یک ساعت از طلوع آفتاب گذشته باشد] و خسوف ماه در بیست و سوم، و فتنهای که بلایش بر اهل مصر سایه میافکند و قطع شدن رود نیل؛ پس بدانچه برایت گفتم بسنده کن و شب و روزت منتظر کار صاحبت باش که همانا خداوند هر روزی در کاری است، هیچ کاری او را از کار دیگر باز ندارد، چنین است پروردگار عالمین، و حفاظت او اولیایش بر عهده اوست و آنها فقط از او بیمناکاند.[۳]
تدبر
۱) سوال به معنای ایراد و اشکال گرفتن از خدا جایی ندارد (انبیاء/۲۳) پس سوال از خدا یا به معنای درخواست حاجت است، یا به معنای پرس و جو کردن. پس تعبیر «یسئله» چند معنا دارد که همگی صحیحاند (در جلسه ۹ و جلسه ۴۰ بیان شد که استعمال یک لفظ در بیش از یک معنا ممکن است):
الف) خود او را [به عنوان حاجت اصلی خود] درخواست میکنند؛ او را جستجو میکنند؛ نشان از او میپرسند.
ب) از او [حاجاتشان را] درخواست میکنند؛ پاسخ سوالاتشان را از او میخواهند.
بر اساس هریک از این دو معنا، جمله دوم (كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْن) معنای متفاوتی را القا میکند.
۲) بر اساس معنای «الف»، کل آیه شاید اشاره باشد به اینکه خداوند هرلحظه به گونهای تجلی میکند ویا جلوه جدیدی ایجاد میکند (حدیث۲) تا کسی که طالب اوست هرگونه به نحوی مشاهده جمال او کند.
به قول فروغی بسطامی:
با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
http://ganjoor.net/forooghi/divan-forooghi/ghazalf/sh9/
یا این بیت منسوب به ملای رومی:
هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد؛ دل برد و نهان شد.
۳) نهتنها ما انسانها، بلکه هرکس در آسمانها و زمین است، به خدا مراجعه میکند. همه ما به سوی یک حقیقت رو میکنیم و یک حقیقت پاسخ همه ما را میدهد؛ البته به گونههای مختلف و چه بسا کاملا برعکس همدیگر (نه به شأن واحد). (حدیث ۱)
۴) هر یک از ما هم هربار که حاجتی به نزد خدا میبریم، به گونهای متفاوت پاسخ میگیریم، نه به شأن واحد. وحدانیت خدا منافاتی با انجام کارهای گوناگون ندارد و کسی که این را بفهمد و رحیمیت خدا را هم باور داشته باشد، هرکاری که در نظام الهی رخ دهد راضی است (حدیث ۳) (اتفاقا آیه بعد هم همین را میفرماید: پس کدام نعمت خدا را تکذیب می کنید؟)
۵) این آیه از مستندات بحث «بداء» است (خصوصا با توضیح حدیث ۲ و ۴) «بداء» یعنی انسانها (حتی اولیاءالله) بر اساس قوانین عالم (که بر اساس علم خداست) انتظار واقعیتی را دارند، اما واقعیت به گونه دیگری رخ میدهد؛ پس قوانین عالم دست خدا را نبسته است، و او هر لحظه در کاری است، و ممکن است مقدرات ما، که تاکنون به نحو خاصی پیشبینی میشد، عوض شود.
اگرچه اصل ظهور امام زمان ع بداءپذیر نیست؛ اما ظاهرا زمانش بداءپذیر است؛ لذا امام از طرفی علائمی را برای ظهور مطرح میکند، و از طرف دیگر، میفرماید هر صبح و شب منتظر ظهور باش (حدیث۴).
۶) اگر انسان توجه کند که خدا هر روز در کاری است، نه سختیها او را ناامید میکند؛ و نه خوشحالیها او را مغرور؛ هر لحظه ممکن است اوضاع عوض شود؛ پس فانی بودن همه چیر آشکار میگردد و هر لحظه و در هر کاری خدا در نظر میآید؛ و آنگاه انسان به چیزی غیر از خدا دل نمیبنند. شاید حدیث امام علی ع که فرمود «عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِم» (نهجالبلاغه، حکمت۲۵۰) از همین باب باشد.
۷) اگر انسان توجه کند که خدا هر روز در کاری است، اولا میفهمد که عاقبت به خیری مهم است نه وضعیت فعلی؛ و ثانیا دنیا هیچکس را – هرچند بسیار آدم بدی به نظر برسد – از خودش بالاتر نمیبیند، زیرا چه بسا وضع عوض شود.
مطلب زیر را در کانال نگذاشتم
۸) یکی از استدلالهای فلسفی مشرکان (!) این است که نمیتوان کارهای مختلف را به خدای واحد محض نسبت داد. آیه به آنها پاسخ میدهد: در هر لحظه در یک شأن بودن، منافاتی با وحدت محض ندارد؛ زیرا این تکثر به تکثر مخلوقات (من فی السموات و من فی الارض) و نسبت برقرار کردن آنها با او (یسئله) برمیگردد، نه به تکثری در ذات خدا.[۴]
[۱] . این حدیث به طرق اهل سنت هم مکرر از قول ابیالدرداء نقل شده است مثلا در سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۳۴
[۲] . متن کامل روایت و دعای مذکور که مرحوم مجلسی در قسمت دعاهای مختص روز ۲۱ ماه مبارک رمضان آورده، چنین است:
دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- لَيْلَةَ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ لِي يَا حَمَّادُ اغْتَسَلْتَ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَدَعَا بِحَصِيرٍ ثُمَّ قَالَ إِلَى لِزْقِي فَصَلِّ فَلَمْ يَزَلْ يُصَلِّي وَ أَنَا أُصَلِّي إِلَى لِزْقِهِ حَتَّى فَرَغْنَا مِنْ جَمِيعِ صَلَاتِنَا ثُمَّ أَخَذَ يَدْعُو وَ أَنَا أُؤَمِّنُ عَلَى دُعَائِهِ إِلَى أَنِ اعْتَرَضَ الْفَجْرُ فَأَذَّنَ وَ أَقَامَ وَ دَعَا بَعْضَ غِلْمَانِهِ فَقُمْنَا خَلْفَهُ فَتَقَدَّمَ وَ صَلَّى بِنَا الْغَدَاةَ فَقَرَأَ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فِي الْأُولَى وَ فِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةَ- بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ التَّسْبِيحِ وَ التَّحْمِيدِ وَ التَّقْدِيسِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ ص وَ الدُّعَاءِ لِجَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ خَرَّ سَاجِداً لَا أَسْمَعُ مِنْهُ إِلَّا النَّفَسَ سَاعَةً طَوِيلَةً ثُمَّ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَالِقَ الْخَلْقِ بِلَا حَاجَةٍ فِيكَ إِلَيْهِمْ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُبْدِئَ الْخَلْقِ لَا يَنْقُصُ عَنْ مُلْكِكَ شَيْءٌ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بَاعِثَ مَنْ فِي الْقُبُورِ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُدَبِّرَ الْأُمُورِ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ دَيَّانَ الدِّينِ وَ جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُجْرِيَ الْمَاءِ فِي الصَّخْرَةِ الصَّمَّاءِ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُجْرِيَ الْمَاءِ فِي النَّبَاتِ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُكَوِّنَ طَعْمِ الثِّمَارِ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُحْصِيَ عَدَدِ الْقَطْرِ وَ مَا تَحْمِلُهُ السَّحَابُ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُحْصِيَ عَدَدِ مَا تَجْرِي بِهِ الرِّيَاحُ فِي الْهَوَاءِ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُحْصِي مَا فِي الْبِحَارِ مِنْ رَطْبٍ وَ يَابِسٍ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُحْصِيَ مَا يَدِبُّ فِي ظُلُمَاتِ الْبِحَارِ وَ فِي أَطْبَاقِ الثَّرَى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ وَ أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ سَمَّاكَ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِكَ مِنْ نَبِيٍّ أَوْ صِدِّيقٍ أَوْ شَهِيدٍ أَوْ أَحَدٍ مِنْ مَلَائِكَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي إِذَا دُعِيتَ بِهِ أَجَبْتَ وَ إِذَا سُئِلْتَ بِهِ أَعْطَيْتَ وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِمْ وَ بَرَكَاتُكَ وَ بِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ أَنَلْتَهُمْ بِهِ فَضْلَكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ الدَّاعِي إِلَيْكَ بِإِذْنِكَ وَ سِرَاجِكَ السَّاطِعِ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ وَ نُوراً اسْتَضَاءَ بِهِ الْمُؤْمِنُونَ فَبَشِّرَنَا بِجَزِيلِ ثَوَابِكَ وَ أَنْذَرَنَا الْأَلِيمَ مِنْ عِقَابِكَ أَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوهُ ذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِيمِ أَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا رَبَّاهْ يَا رَبَّاهْ يَا رَبَّاهْ يَا سَيِّدِي يَا سَيِّدِي يَا سَيِّدِي يَا مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَسْأَلُكَ فِي هَذِهِ الْغَدَاةِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ أَوْفَرِ عِبَادِكَ وَ سَائِلِيكَ نَصِيباً وَ أَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ بِفَكَاكِ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ أَسْأَلُكَ بِجَمِيعِ مَا سَأَلْتُكَ وَ مَا لَمْ أَسْأَلْكَ مِنْ عَظِيمِ جَلَالِكَ مَا لَوْ عَلِمْتُهُ لَسَأَلْتُكَ بِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنْ تَأْذَنَ لِفَرَجِ مَنْ بِفَرَجِهِ فَرَجُ أَوْلِيَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ بِهِ تُبِيدُ الظَّالِمِينَ وَ تُهْلِكُهُمْ عَجِّلْ ذَلِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ وَ أَعْطِنِي سُؤْلِي يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ فِي جَمِيعِ مَا سَأَلْتُكَ لِعَاجِلِ الدُّنْيَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ يَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَيَّ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي وَ اقْلِبْنِي بِقَضَاءِ حَوَائِجِي يَا خَالِقِي وَ يَا رَازِقِي وَ يَا بَاعِثِي وَ يَا مُحْيِيَ عِظَامِي وَ هِيَ رَمِيمٌ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتَجِبْ لِي دُعَائِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ فَلَمَّا فَرَغَ رَفَعَ رَأْسَهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَدْعُو بِفَرَجِ مَنْ بِفَرَجِهِ فَرَجُ أَصْفِيَاءِ اللَّهِ وَ أَوْلِيَائِهِ أَ وَ لَسْتَ أَنْتَ هُوَ قَالَ لَا ذَاكَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ ع- قُلْتُ فَهَلْ لِخُرُوجِهِ عَلَامَةٌ قَالَ نَعَمْ كُسُوفُ الشَّمْسِ عِنْدَ طُلُوعِهَا ثُلُثَيْ سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ وَ خُسُوفُ الْقَمَرِ [فِي] ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ وَ فِتْنَةٌ يُظِلُّ أَهْلَ مِصْرَ الْبَلَاءُ وَ قَطْعُ النِّيلِ اكْتَفِ بِمَا بَيَّنْتُ لَكَ وَ تَوَقَّعْ أَمْرَ صَاحِبِكَ لَيْلَكَ وَ نَهَارَكَ فَإِنَّ اللَّهَ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ ذَلِكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَ بِهِ تَحْصِينُ أَوْلِيَائِهِ وَ هُمْ لَهُ خَائِفُونَ.
[۳] . ۴) قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبَّاسٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِمَا[۳] فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحَسَنِ ع عَنْ أَبِيهَا الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ص قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ بَيْنَ كُلِّ رَكْعَتَيْنِ مِنْ صَلَاةِ الزَّوَالِ الرَّكْعَتَانِ الْأَوَّلَتَانِ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَكْرَمُ مَأْتِيٍّ وَ أَكْرَمُ مَزُورٍ … يَا عَظِيمُ إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الْعَظِيمَ إِلَّا الْعَظِيمُ يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ يَا مَنْ هُوَ كُلَّ يَوْمٍ فِي شَأْنٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لِي فِي شَأْنِكَ شَأْنَ حَاجَتِي وَ حَاجَتِي هِيَ فَكَاكُ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ الْأَمَانُ مِنْ سَخَطِكَ وَ الْفَوْزُ بِرِضْوَانِكَ وَ جَنَّتِكَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ امْنُنْ بِذَلِكَ عَلَيَّ وَ بِكُلِّ مَا فِيهِ صَلَاحِي…
فلاح السائل و نجاح المسائل، ص۱۳۸
رسول اکرم ص بعد از هر دورکعت از نوافل نماز ظهر دعا میکرد؛ در فرازی از دعای بعد از دو رکعت اول ایشان آمده است:
خداوندا! …. اى بزرگ، بىگمان گناه بزرگ را جز بزرگواری نمىآمرزد که تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از او درخواست مىكنند، هر روزى او در كارى است؛ اى كسى كه هر روز در كارى هستى، بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و امر حاجت مرا از جمله امور خويش قرار ده، و حاجتم همان رهايىام از آتش جهنّم، و ايمنى از ناخشنودى تو، و كاميابى به خشنودى و بهشتت مىباشد. بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و به اين امور و هر چيزى كه صلاح من در آن است، بر من منّت گذار …
[۴] . بدین بیان، شاید این آیه ردی بر «قاعده الواحد» هم باشد. قاعده الواحد یک مشکل فلسفی مهم نیز دارد: می گویند خدا حیث واحد دارد و … . سوال این است که آیا خود حیثیت مقدم برخداست یا خداوند است که «حیثیت» را حیثیت کرده است: «كَيْفَ أَصِفُهُ بِحَيْثٍ وَ هُوَ الَّذِي حَيَّثَ الْحَيْثَ حَتَّى صَارَ حَيْثاً فَعُرِفَتِ الْحَيْثُ بِمَا حَيَّثَ لَنَا مِنَ الْحَيْث» (کافی۱ /۱۰۴) اگر حیثیت امری متاخر از خداست، پس نمیتوان با حیثیت خدا را محدود کرد. پس تعبیر «حیثیت واحد دارد» از باب سلب تکثر در اوست، نه از باب توصیف حقیقی او؛ و لذا نمیتوان بر آن نتیجه منطقی (لوازم حیثیت) را بار کرد. البته ظاهرا فلاسفه متاخر (به ویژه در حکمت متعالیه) متوجه این اشکال بودهاند و لذا بسیط بودن را در معنای عرفانی به کار گرفتهاند (که همه حیثیات را در خود دارد) نه در معنای فلسفی (که فقط یک حیثیت دارد) و لذا با قبول «وجود منبسط» (اولین فیض الهی که حاوی همه متکثرات است) در واقع بین «کل یوم هو فی شأن» با آیه «و ما امرنا الا واحده» جمع کردهاند. خدا هر روز در شأنی است؛ اما نه به این معنا که این کارهای مختلف را در زمانها مختلف انجام دهد، بلکه کل کار او یکجا و فرازمان است؛ و عملا قاعده الواحد با کارکردهایی که در فلسفه مشاء داشت، از خاصیت افتاده است.
بازدیدها: ۱۷