ترجمه
و به آدم اسماء همگیاش را تعلیم داد سپس آنها را بر فرشتگان عرضه کرد و فرمود: مرا از اسمهای آنها خبر دهید اگر راست میگفتهاید.
نکات ترجمهای و نحوی
«الْأَسْماءَ»: جمع «إسم» است و ریشه اصلی آن را «سمو» دانستهاند با این قرینه که وزن صیغه جمع آن «افعال» (أسماء) است و نیز وقتی اسم مصغّر از این کلمه ساخته میشود به صورت «سمیّ» درمیآید و «سمو» به معنای «علو» و بلندی است وبه هرجایی که بر فراز جای دیگر باشد «سماء» گفته میشود چنانکه آسمان را هم چون فوق زمین است «سماء» میگویند و «اسم» را هم از همین ریشه گرفتهاند چون دلالت بر معنی دارد (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۹۸) یعنی به وسیله اسم است که مسمّی (=چیزی که اسم بر او دلالت میکند) در یاد افراد بالا میآید و شناخته میشود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۲۸)
«اسماء» صیغه جمعی است که روی آن «الـ» آمده است و اصطلاحا «جمعِ مُحَلّی به الف و لام» است که دلالت بر شمول کامل میکند؛ یعنی همه اسمها؛ و تعبیر «کلها» نیز این مطلب را مورد تاکید قرار میدهد.
«كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ» از آنجا که «أسماء» جمع مونث مجازی (غیرجاندار) است با ضمیر «ها» بدان اشاره شده است (فرمود: «کلها» و نفرمود «کلهم»). و همین که ضمیر را در «عرضهم» به صورت جمع مذکر سالم (هم) آورد نشان میدهد که مرجع این ضمیر غیر از خود «اسماء» است. در فارسی چنین تمایزی وجود ندارد و لذا وقتی خواننده فارسیزبان عبارت «اسماء همگیاش را تعلیم داد سپس آنها را عرضه کرد» میخواند ممکن است مرجعِ «آنها» را خود اسماء قلمداد کند. البته اینکه مرجع ضمیر «هُم» چیست بین مفسران اختلافنظر است و مشهورترین قول این است که مرجع این ضمیر، مسمیاتِ آن اسماء (آن واقعیاتی که این اسمها بدانها اشاره میکنند) باشد و شاهد بر این مطلب عبارت بعدی، یعنی «بِأَسْماءِ هؤُلاءِ» است که «هولاء» هم جمع مذکر سالم است.
حدیث
۱) امام حسن عسگری [در ادامه حدیثی که دیروز گذشت: جلسه۲۲۰، حدیث۱] میفرمایند:
سپس فرمود: «و تعلیم داد به آدم اسمها همگیاش را»، اسمهای انبیای الهی، و اسمهای محمد ص و علی ع فاطمه س و حسین ع و حسین ع، و پاکان از خاندان ایشان، و اسمهای خوبان از شیعیان ایشان و گردنکشان از دشمنان ایشان؛ «سپس آنها را عرضه کرد» عرضه کرد محمد ص و علی و ائمه ع را «بر فرشتگان» یعنی عرضه کرد شبحهای ایشان را در حالی که نورهایی در سایهها بودند «و فرمود: مرا از اسمهای آنها خبر دهید اگر راست میگفتهاید» که همگیتان تسبیح میگویید و تقدیس میکنید [ظاهرا کنایه است از اینکه ابلیس هم در میانتان است] ؛ و رها کردنتان در اینجا سزاوارتر است از وارد کردن شما در موقعیت بعدی، یعنی همان طور که غیب کسی را که در بین خودتان هست [اشاره به ابلیس] نمیدانید، سزاوار است که غیبی را که هنوز نیامده ندانید، همان گونه که اسمهای اشخاصی را که میبینید، نمی دانید.
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: ۲۱۷
ثُمَّ قَالَ: وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها أَسْمَاءَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ، وَ أَسْمَاءَ مُحَمَّدٍ ص وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا، وَ أَسْمَاءِ خِيَارِ شِيعَتِهِمْ وَ عُتَاةِ أَعْدَائِهِمْ ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَرَضَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَّةَ عَلَى الْمَلائِكَةِ أَيْ عَرَضَ أَشْبَاحَهُمْ وَ هُمْ أَنْوَارٌ فِي الْأَظِلَّةِ. فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ إِنَّ جَمِيعَكُمْ تُسَبِّحُونَ وَ تُقَدِّسُونَ وَ إِنَّ تَرْكَكُمْ هَاهُنَا أَصْلَحُ مِنْ إِيرَادِ مَنْ بَعْدَكُمْ أَيْ فَكَمَا لَمْ تَعْرِفُوا غَيْبَ مَنْ [فِي] خِلَالِكُمْ- فَالْحَرِيُّ أَنْ لَا تَعْرِفُوا الْغَيْبَ الَّذِي لَمْ يَكُنْ، كَمَا لَا تَعْرِفُونَ أَسْمَاءَ أَشْخَاصٍ تَرَوْنَهَا.
۲) از امام صادق ع درباره سخن خداوند که «و به آدم اسماء همگیاش را تعلیم داد» سوال شد که چه چیزی را به او تعلیم داد؟ فرمودند: زمینها و کوهها و درهها و صحراها، سپس به فرشی که زیرش انداخته بودند نگاهی کرد و فرمود: و [حتی] این فرش هم جزء چیزهایی بود که به او آموختند.
و در حدیثی دیگر از ایشان روایت شده است: اسمهای وادیها و گیاهان و درختان کوههای زمین.
و در حدیثی دیگر از ایشان روایت شده است: حتی تمامی زبانها را هم به او آموخت، حتی زبان مارها و وزغها، و جمیع آنچه در خشکی و دریاست.
تفسير العياشي، ج۱، ص۳۲؛ البرهان في تفسير القرآن، ج۳، ص۳۴۵
عن أبي العباس عن أبي عبد الله ع سألته عن قول الله «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» ما ذا علمه قال: الأرضين و الجبال و الشعاب و الأودية، ثم نظر إلى بساط تحته فقال: و هذا البساط مما علمه. (تفسير العياشي، ج۱، ص۳۲)
و عن الفضل بن عباس عن أبي عبد الله ع قال سألته عن قول الله: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» ما هي قال: أسماء الأودية و النبات و الشجر و الجبال من الأرض (تفسير العياشي، ج۱، ص۳۲)[۱]
(تحفة الإخوان) قال: ذكر بعض المفسرين، بحذف الإسناد، عن أبي بصير، عن الصادق جعفر بن محمد (عليهما السلام)، أنه قال… قال الله تعالى: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» حتى عرف اللغات كلها، حتى لغات الحيات و الضفادع، و جميع ما في البر و البحر. (البرهان في تفسير القرآن، ج۳، ص۳۴۵)
۳) حنان بن سدیر میگوید حدیثی را از سدیف مکی از قول امام باقر ع شنیدم که ایشان فرمودهاند که جابر بن عبدالله انصاری برای ایشان تعریف کردهاند که:
“یکبار رسول خدا ص مهاجران و انصار را احضار کرد و آنها با سلاح آماده شدند و پیامبر ص بر منبر رفت و حمد و ثنای خدا را بجا آورد و فرمود: ای جماعت مسلمانان! کسی که بغض ما اهل بیت را داشته باشد، خداوند روز قیامت او را یهودی محشور میکند.
جابر گفت: من بلند شدم و گفتم: یا رسول الله! حتی اگر شهادت دهد که لا اله الا الله و محمدا رسول الله؟
فرمود: حتی اگر شهادت دهد که لا اله الا الله، با این شهادت، خود را از اینکه خونش ریخته شود ویا ملزم به پرداخت جزیه شود نگه داشته است، و دوباره فرمود: کسی که بغض ما اهل بیت را داشته باشد، خداوند روز قیامت او را یهودی محشور میکند و اگر دجال را درک کند همراه او خواهد بود؛ و اگر وی را درک نکند، [در رجعت] از قبرش برانگیخته میشود تا به او ایمان آورد.بدرستی که خداوند امتم را در گل برای من ممثل نمود و اسمهای آنها را به من تعلیم داد همان گونه که «اسمها، همگیاش را به آدم تعلیم داد» پس اصحاب پرچمها بر من گذر کردند، پس برای علی ع و شیعهاش طلب مغفرت کردم.”
حنان بن سدیر میگوید: این حدیث را برای امام صادق ع تعریف کردم؛ به من فرمود: خودت این را از سُدَیف شنیدی؟
گفتم امشب هفت شب میگذرد از زمانی که از خودش شنیدم.
فرمود: این حدیثی است که گمان نمیکردم پدرم آن را برای هیچ کسی نقل کرده باشد.
الأمالي (للمفيد)، ص۱۲۶؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۸۶
قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْمُظَفَّرِ الْبَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِدْرِيسُ بْنُ زِيَادٍ الْكَفَرْثُوثِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَنَانُ بْنُ سَدِيرٍ عَنْ سُدَيْفٍ الْمَكِّيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع وَ مَا رَأَيْتُ مُحَمَّدِيّاً قَطُّ يَعْدِلُهُ قَالَ حَدَّثَنِي جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ: نَادَى رَسُولُ اللَّهِ ص فِي الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَحَضَرُوا بِالسِّلَاحِ وَ صَعِدَ النَّبِيُّ ص الْمِنْبَرَ- فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيّاً قَالَ جَابِرٌ فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ إِنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ وَ إِنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَإِنَّمَا احْتَجَزَ مِنْ سَفْكِ دَمِهِ أَوْ يُؤَدِّيَ الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُوَ صَاغِرٌ ثُمَّ قَالَ ص مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيّاً فَإِنْ أَدْرَكَ الدَّجَّالَ كَانَ مَعَهُ وَ إِنْ هُوَ لَمْ يُدْرِكْهُ بُعِثَ فِي قَبْرِهِ فَآمَنَ بِهِ إِنَّ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ مَثَّلَ لِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عَلَّمَنِي أَسْمَاءَهُمْ كَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها فَمَرَّ بِي أَصْحَابُ الرَّايَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لِعَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ- قَالَ حَنَانُ بْنُ سَدِيرٍ فَعَرَضْتُ هَذَا الْحَدِيثَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ لِي أَنْتَ سَمِعْتَ هَذَا مِنْ سُدَيْفٍ فَقُلْتُ اللَّيْلَةُ سَبْعٌ مُنْذُ سَمِعْتُهُ مِنْهُ- فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْحَدِيثَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّهُ خَرَجَ مِنْ فِي أَبِي إِلَى أَحَدٍ.
این حدیث با سندهای مختلف و توضیحات مختلف از خود امام صادق ع برای عدهای نقل شده است که میتوانید به منابع زیر مراجعه کنید: الكافي،[۲] ج۱، ص۴۴۴؛ تفسير فرات الكوفي[۳]، ص۳۹۲-۳۹۴؛ بصائر الدرجات[۴]، ج۱، ص۸۵-۸۶
۴) از امام صادق ع روایت شده است که برای رسول خدا «والجوج» (یا دانجوج) [ظاهرا یک نوع خوردنی است] هدیه آوردند که دارای حبههای گوناگونی بود. حضرت حبهها را یکی یکی به علی ع میداد و میپرسید این چیست و حضرت علی ع از آنها خبر میداد. پیامبر خدا فرمود: اما جبرئیل به من خبر داده است که خدا همه اسمها را به تو، ای علی، یاد داده است همان گونه که «اسمها، همگیاش را به آدم یاد داد.»
بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۱۸
حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أُهْدِيَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص والجوج [دانجوج] فِيهِ حَبٌّ مُخْتَلِطٌ فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُلْقِي إِلَى عَلِيٍّ حَبَّةً وَ حَبَّةً وَ يَسْأَلُهُ أَيُّ شَيْءٍ هَذَا وَ جَعَلَ عَلِيٌّ يُخْبِرُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَا إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَخْبَرَنِي أَنَّ اللَّهَ عَلَّمَكَ اسْمَ كُلِّ شَيْءٍ كَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها.[۵] [۶]
تدبر
۱) «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»
خداوند برای اینکه برتری انسان بر فرشتگان و لیاقت انحصاری انسان برای کسب مقام خلیفةاللهی را نشان دهد، بر این نکته دست گذاشته که به آدم علمی داده است که فرشتگان نداشتهاند. پس برترین چیزی که انسان داراست که او را از فرشتگان هم برتر میکند، از مقوله علم است.
۲) «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»:
اسم دریچهای به شناخت معنا؛ و معنا و مفهوم، دریچه انسان به شناخت همه چیز است؛ پس
الف. اگر همه اسمها را به کسی بیاموزند، یعنی همه آنچه شناخت بدان میتواند تعلق بگیرد را به آدم آموختهاند؛ و
ب. اگر توجه کنیم که آیه در مقام بیان فلسفه اعطای مقام خلیفةاللهی به انسان است؛ و این مقام، نه خاص یک نفر (حضرت آدم) بلکه یک جایگاهی است که برای انسان در نظر گرفته شده (چنانکه در آیات ۲۸ و ۲۹ هم از منتهای خدا بر تمام انسانها سخن گفت)
آنگاه نتیجه میشود که همه انسانها ظرفیت برخورداری از علم به همه چیز را دارند.
۳) «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»
علم به اسماء که انسان را از فرشتگان هم برتر میکند، چیست؟
بحث تخصصی انسانشناختی
برخی از مفسران بلندمرتبه چنین توضیح دادهاند که مقصود از تعلیم اسماء غیر از علمی است که ما به اسمهای اشیاء داریم؛ زیرا:
دانستن معنای کلمات و علم به یک زبان که حاصل قرارداد بین انسانهاست، امری نیست که ارزشی داشته باشد که انسان را برتر از فرشتگان کند؛
و اگر فقط یک اطلاع از معانی اسمها باشد فرشتگان هم بعد از خبر دادن حضرت آدم کاملا به همان اندازه علم پیدا میکنند و دیگر برتریای برای آدم نسبت به آنها نمیماند؛
و فایده زبان هم فقط برای انتقال منویات درونی به همدیگر است و معنی ندارد که خدا علم به زبانی که بعدا انسانها برای تفهمی و تفاهم بین خودشان به کار میبرند را عامل برتری آنها بر فرشتگانی قرار دهد که مقاصدشان را به نحو بیواسطه میتوانند به هم منتقل کنند؛
و چون در ادامه تعبیر «عرضهم» آمده (با «هم» بدانها اشاره شده) پس منظور از آن یک موجودات عاقل و حیای است که تحت حجاب غیب مستور بودهاند (المیزان، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷)
ویا اینکه منظور از آن علم به مسمیات (چیزهایی که این اسمها بدان نامیده میشوند) و ویژگیها و خصوصیات آن اشیاء است (الکشاف، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶)
و به تعبیر دیگر، منظور از آن، «آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم است» (تفسير نمونه، ج۱، ص۱۷۶)
اما به نظر میرسد این تحلیلها، ناشی از عدم توجه به اهمیت و نقش زبان در وجود انسان است و اینکه زبان صرفا در حد یک امر قراردادی فروکاسته شده است. در حالی که اگر توجه کنیم که:
زبان، عامل امتیاز جدی انسان از تمام موجودات زنده زمینی است،
و اصلا با وجود زبان است که فرهنگ و تنوع و تبادل فرهنگی و انتقال میراث معرفتی ممکن میشود؛
و توان کسب معرفت از طریق زبان بسیار گستردهتر از توان کسب معرفت مستقیم است (هم به لحاظ عرضی، چنانکه دانشمندترین دانشمندان، کسی است که با مطالعه، اندختههای معرفتی دیگران را به اندخته معرفتی خود بیفزاید؛ و هم به لحاظ طولی، چنانکه حوزههایی از خداشناسی و معارف بنیادین وجود دارد که حتی علم حضوری هم بدان راهی ندارد اما با زبان میتوان به آن حوزهها اشاره و از آنها حکایت کرد مانند مقام هویت غیبیه در بحثهای عرفانی)،
آنگاه بعید نیست که تعلیم اسماء همان توان برخورداری از معرفتی باشد که با زبان حاصل میشود (چنانکه بنیاد درک زبان، بر وجود اسم و توان دلالت اسمی نهفته است)
بویژه که فضای احادیث هم بر تعلیم اسم همه چیز اصرار دارد؛ یعنی شناختی که با کمک اسم حاصل میشود. (حدیث۲ و ۳ و ۴)
(درباره اهمیت زبان در انسانشناسی، در احادیث و تدبرهای جلسه ۴۳ (علق/۴) و نیز در جلسه۵۹، تدبر۲ و جلسه۱۶۶، تدبر۲ و جلسه ۲۱۶، تدبر۱-ب توضیحاتی ارائه شد)
علامه طباطبایی «مسمیات و حقیقت آنها (نه اسم آنها) بر ملائکه عرضه شده» را شاهدی بر برداشت خود گرفتهاند اما به نظر میرسد که همین تعبیر شاهدی علیه نظر ایشان و موید برداشت فوق باشد؛ زیرا که مسمیات را عرضه کرد و اسم آنها را خواست، نه وصف آنها را؛ در حالی اگر مساله، معرفی خود حقیقت آنها باشد، با توجه به اینکه ایشان علم ملائکه را از جنس علم حضوری میدانند همین که آن حقایق را بر فرشتگان عرضه کند، کافی است که بدانها آگاه شوند و حداکثر این است که باید از آنها توصیف و بیان چیستی آن حقایق را طلب کند، نه اسم آنها را.
۴) «فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»
چرا تعبیر «إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ» را آورد؟
الف. میخواهد اشاره کند که شما در این ادعا که فقط اهل تسبیح و تقدیس هستید صادق نیستید، زیرا ابلیس در آن زمان در بین آنها بود و قرآن کریم در جای دیگر تعبیری به کار برده که معلوم میشود وی همان موقع هم که باطنش آشکار نشده بود، در باطن کفر میورزید (بقره/۳۴) (حدیث۱)
ب. میخواهد اشاره کند که شما در این ادعا که برتر از آدم هستید و توانایی کسی مقام خلیفةاللهی را دارید سخن راست و درستی نگفتید زیرا در این عرصه آدم بر شما برتری دارد.
ج. …
۵) «وَ عَلَّمَ … الْأَسْماءَ … ثُمَّ عَرَضَهُمْ … فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ»
چرا اسمها را عرضه نکرد بلکه مسمیات را عرضه کرد و اسم آنها را خواست؟
الف. شاید شاهدی است بر ادعای تدبر۲، بدین جهت که اگر فرشتگان با زبان آشنا نیستند، باید سوال از «حقیقت» شود و ما به ازای زبانی آن – که آنها هیچ درکی ندارند – از آنها خواسته شود تا به عجز خود پی ببرند؛ وگرنه عرضه اسم بر کسی که اصلا درکی از زبان ندارد، ممکن نیست و او چیزی از این اسم نمیفهمد که حتی بخواهد به عجر خود پی ببرد (مانند اینکه اگر در عالم دنیا اسمها را بر حیوانی عرضه کنیم او جز صوتی که به گوشش میخورد متوجه چیز دیگری نمیشود)
ب. …
در کانال نگذاشتم
۶) «وَ عَلَّمَ … الْأَسْماءَ … ثُمَّ عَرَضَهُمْ … فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ»
برای اشاره به «الاسماء» باید ضمیر «ها» یا «هن» به کار رود؛ اما ضمیر «هم» به کار رفت؛ که غالبا این را دلیل گرفتهاند که مسمیات اسماء عرضه شده است، نه خود اسماء (تدبر۵). اما وقتی در ادامه تعبیر میکند که مرا از «أسْماءِ هؤُلاءِ» خبر دهید و در آیه۳۳ به آدم هم تاکید میکند که از «اسمائهم» خبر بده و باز تاکید میکند که آدم «اسمائهم» را به فرشتگان خبر داد (أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِم) نشان میدهد که گویی قرآن میخواهد ما را متوجه مطلب خاصی کند.
شاید مقصود آیه این باشد که همگی علوم را به آدم آموخت، و فرشتگان به برخی از علوم احاطه داشتند و به برخی از حقایق دسترسی نداشتند و خدا آن حقایق را بر فرشتگان عرضه کرد و متوجه شدند که به آنها دسترسی نداشتهاند و آدم از آن حقایق خبر داد. یعنی با این تعبیر نشان دهد که حوزه معلومات آدم گستردهتر از معلومات فرشتگان است.
[۱] . عن داود بن سرحان العطار قال كنت عند أبي عبد الله ع، فدعا بالخوان فتغدينا ثم جاءوا بالطشت و الدست سنان فقلت: جعلت فداك- قوله: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» الطشت و الدست سنانه منه فقال: و الفجاج و الأودية و أهوى بيده كذا و كذا
تفسير العياشي، ج۱، ص۳۳
[۲] . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: إِنَّ اللَّهَ مَثَّلَ لِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عَلَّمَنِي أَسْمَاءَهُمْ كَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها فَمَرَّ بِي أَصْحَابُ الرَّايَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ إِنَّ رَبِّي وَعَدَنِي فِي شِيعَةِ عَلِيٍّ خَصْلَةً قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هِيَ قَالَ الْمَغْفِرَةُ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ وَ أَنْ لَا يُغَادِرَ مِنْهُمْ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً وَ لَهُمْ تَبَدُّلُ السَّيِّئَاتِ حَسَنَاتٍ. و نیز با سند زیر در بصائر الدرجات، ج۱، ص۸۳: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ… و نیز در ص۸۶ با این سند: حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنِ ابْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ إِنَّ رَبِّي…؛ و مختصر البصائر، ص۴۰۷
[۳] . فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَارِثِ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ سِنَانٍ الْبَاهِلِيُّ عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رَبَاحٍ قَالَ: قُلْتُ لِفَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ أَخْبِرِينِي جُعِلْتُ فِدَاكِ بِحَدِيثٍ أُحَدِّثُ وَ أَحْتَجُّ بِهِ عَلَى النَّاسِ قَالَتْ نَعَمْ أَخْبَرَنِي أَبِي أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ نَازِلًا بِالْمَدِينَةِ وَ أَنَّ مَنْ أَتَاهُ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ مَرِسُوا أَنْ يَفْرِضُوا لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَرِيضَةً يَسْتَعِينُ بِهَا عَلَى مَنْ أَتَاهُ فَأَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَالُوا قَدْ رَأَيْنَا مَا يَنُوبُكَ مِنَ النَّوَائِبِ وَ إِنَّا أَتَيْنَاكَ لِتَفْرِضَ [لِنَفْرِضَ] مِنْ أَمْوَالِنَا فَرِيضَةً تَسْتَعِينُ بِهَا عَلَى مَنْ أَتَاكَ قَالَ فَأَطْرَقَ النَّبِيُّ ص طَوِيلًا ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ [وَ قَالَ] إِنِّي لَمْ أُومَرْ [عَلَى] أَنْ آخُذَ مِنْكُمْ عَلَى مَا جِئْتُمْ بِهِ شَيْئاً انْطَلِقُوا إِنِّي [فَإِنِّي] لَمْ أُومَرْ بِشَيْءٍ وَ إِنْ أُمِرْتُ بِهِ أَعْلَمْتُكُمْ قَالَ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ قَدْ سَمِعَ مَقَالَةَ قَوْمِكَ وَ مَا عَرَضُوا عَلَيْكَ وَ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فَرِيضَةً قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى [قَالَ] فَخَرَجُوا وَ هُمْ يَقُولُونَ مَا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَّا أَنْ تَذِلَّ [يذل] لَهُ الْأَشْيَاءُ وَ تَخْضَعَ [يخضع] لَهُ الرِّقَابُ مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ لِبَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ قَالَ فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص [النَّبِيُ] إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنِ اصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَ ادْعُ النَّاسَ إِلَيْكَ ثُمَّ قُلْ [يَا] أَيُّهَا النَّاسُ مَنِ انْتَقَصَ أَجِيراً أَجْرَهُ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ النَّارَ [وَ مَنِ ادَّعَى إِلَى غَيْرِ مَوَالِيهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ] وَ مَنِ انْتَفَى مِنْ وَالِدَيْهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ قَالَ فَقَامَ رَجُلٌ وَ قَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا لَهُنَّ مِنْ تَأْوِيلٍ فَقَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ ثُمَّ أَتَى [فَأَتَى] رَسُولَ اللَّهِ ص فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ النَّبِيُّ [رَسُولُ اللَّهِ] وَيْلٌ لِقُرَيْشٍ مِنْ تَأْوِيلِهِنَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ انْطَلِقْ فَأَخْبِرْهُمْ أَنِّي أَنَا الْأَجِيرُ الَّذِي أَثْبَتَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُ مِنَ السَّمَاءِ ثُمَّ أَنَا وَ أَنْتَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَلَمَّا اجْتَمَعُوا قَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ عَلِيّاً أَوَّلُكُمْ إِيمَاناً بِاللَّهِ وَ أَقْوَمُكُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ أَوْفَاكُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَعْلَمُكُمْ بِالْقَضِيَّةِ وَ أَقْسَمُكُمْ بِالسَّوِيَّةِ وَ أَرْحَمُكُمْ بِالرَّعِيَّةِ وَ أَفْضَلُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَزِيَّةً [حُرْمَةً] ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مَثَّلَ لِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عَلَّمَنِي أَسْمَاءَهُمْ كَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ فَمَرَّ بِي أَصْحَابُ الرَّايَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ وَ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ تَسْتَقِيمَ أُمَّتِي عَلَى عَلِيٍّ مِنْ بَعْدِي فَأَبَى إِلَّا أَنْ يُضِلَّ مَنْ يَشَاءُ وَ يَهْدِيَ مَنْ يَشَاءُ ثُمَّ ابْتَدَأَنِي رَبِّي فِي عَلِيٍ بِسَبْعِ [سبع] خِصَالٍ أَمَّا أُولَاهُنَّ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ يَنْشَقُّ [عَنْهُ] الْأَرْضُ [مَعِي] وَ لَا فَخْرَ وَ أَمَّا الثَّانِيَةُ فَإِنَّهُ [يَذُودُ [أَعْدَاءَهُ] عَنْ حَوْضِي كَمَا] يَذُودُ الرُّعَاةُ غَرِيبَةَ الْإِبِلِ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَإِنَّ مِنْ فُقَرَاءِ شِيعَةِ عَلِيٍّ لَيَشْفَعُ فِي مِثْلِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ يَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ مَعِي وَ لَا فَخْرَ وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ يُزَوَّجُ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ مَعِي وَ لَا فَخْرَ وَ أَمَّا السَّادِسَةُ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ يَسْكُنُ مَعِي فِي عِلِّيِّينَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَمَّا السَّابِعَةُ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ يُسْقَى مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْكٌ وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ.
[۴] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُثِّلَ أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عُلِّمْتُ الْأَسْمَاءَ كَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها وَ رَأَيْتُ أَصْحَابَ الرَّايَاتِ فَكُلَّمَا مَرَرْتُ بِكَ يَا عَلِيُّ وَ بِشِيعَتِكَ اسْتَغْفَرْتُ لَكُمْ.
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِعَلِيٍّ ع إِنَّ رَبِّي مَثَّلَ أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عَلَّمَنِي أَسْمَاءَهُمْ كَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها فَمَرَّ بِي أَصْحَابُ الرَّايَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لَكَ وَ لِشِيعَتِكَ.
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ رَبِّي مَثَّلَ بِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عَلَّمَنِي أَسْمَاءَ أُمَّتِي كَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها فَمَرَّ بِي أَصْحَابُ الرَّايَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ.
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ أَوْ غَيْرُهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ سُدَيْفٍ الْمَكِّيِّ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ع يَقُولُ قَالَ حَدَّثَنِي جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ رَبِّي مَثَّلَ لِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عَلَّمَنِي أَسْمَاءَ الْأَنْبِيَاءِ كَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها فَمَرَّ بِي أَصْحَابُ الرَّايَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ.
[۵] . همچنین است حدیث زیر:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أُهْدِيَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص حَبُّ فيطر [فَطِيرٍ] مِنَ الْيَمَنِ فَوَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ مَا هَذِهِ وَ مَا هَذِهِ فَأَخَذَ عَلِيٌّ ع يُجِيبُهُ عَنْ شَيْءٍ فَقَالَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَخْبَرَنِي أَنَّ اللَّهَ عَلَّمَكَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا كَمَا عَلَّمَ آدَمَ ع. (بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۱۹)
[۶] . حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّمَا سُمِّيَ آدَمُ آدَمَ لِأَنَّهُ خُلِقَ مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ. (علل الشرائع، ج۱، ص۱۴)
بازدیدها: ۱۹۶