بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت امیرالمومنین ع را تسلیت عرض می کنم
در سوره احزاب، خداوند متعال تذکر میدهد که انسان دو دل در سینه ندارد که دو جهتگیری ناسازگار را در دل خود جای دهد؛ لذا به پیامبرش [چه رسد به عموم مسلمانان] دستور داد از کافر و منافق اطاعت مکن و از وحی اطاعت کن و در این راه از چیزی نترس که اگر بر خدا توکل کنی خدا تو را کفایت میکند.
در این میان، پس از اینکه اعتبار رسومی مانند پدرخواندگی و یا اینکه زن همچون مادر باشد، را زیر سوال برد و فرمود که اینها فقط در حد لقلقه زبان است و ارزشی ندارد و معیار اصلی همان روابط واقعی والدین و فرزندان است (و البته تذکر داد اگر غیرعامدانه از این رسوم تبعیت کردید، زیاد عیبی ندارد؛ توبه کنید که خدا بخشنده است و به آنچه در دلتان میگذرد و عمداً میگویید بیشتر اهمیت میدهد)؛ اعتبار جدیدی را مطرح کرد و آن نسبتی است که پیامبر ص با امت برقرار میکند؛ که این نسبت از نسبت پدر-فرزندی بالاتر است.
سپس به سلسله تاریخی انبیاء اشاره کرد، که اگر سخن از اطاعت نکردن از کافر و منافق، مبارزه با سنتهای باطل، ولایت پیامبر بر مومنان، و خلاصه، تبعیت از وحی در تمام شئون زندگی است، تمام این سخنان ریشه در یک جریان واحد تاریخی دارند که توسط پیامبران برای بشر تبیین شده و خداوند در ابلاغ آن به بشر از همگیشان عهد گرفته و هدف این بوده که در این فراز و نشیبها، راستگویان و کافران به نتیجه عمل خود برسند.
در ادامه به سراغ داستان جنگ احزاب میرود که نمونهای عینی است از وضعیت دشوار مسلمانان و امداد الهی (یعنی همان که باید از کفار و منافقان اطاعت نکنند؛ و قبول کنند که خدا برایشان کافی است)، که چهبسا بتوان گفت آنچه در آیات قبل، در قالب یک بیانات کلی مطرح شد، در این آیات به نحو انضمامی و با گزارشی از واقعهای عینی، ارائه میشود تا امکان فهم عینیتر آن دستورالعمل کلی بهتر مهیا شود.
سیر واقعه در سوره به این صورت است که ابتدا از یک هجوم همهجانبه دشمن و ابتلای شدید یاد میکند و آنگاه به تشریح موضعگیری دو جبهه حق و باطلی که درون جامعه دینی وجود دارد، میپردازد: در یک جبهه منافقان و بیماردلان بودند که وعده خدا و رسول را فریب شمردند و منطقشان دو کلمه بود: نمیتوانیم، خودمان مشکلات مهمتری داریم و چه معنا دارد که برای ارزشهای دینی این اندازه هزینه دهیم؛ و در طرف دیگر مومنان واقعی بودند که همین سختیها بر ایمان و تسلیم آنها افزود.
قرآن کریم ریشه منطق منافقان و بیماردلان را دنیازدگی و غفلت از مساله مرگ دانست (که بالاخره مرگ یک واقعیت گریزناپذیر برای انسان است؛ و با فرار از جنگ، نمیتوانید از مرگ فرار کنید) و هشدار داد که اگر خدا بدی یا رحمتی برای شما بخواهد، هیچکس نمیتواند جلوی او بگیرد.
آنگاه کالبدشکافیای از وضعیت منافقان برای مخاطبان ارائه نمود که آنها سه ویژگی مهم دارند: مانعتراشی در کارها؛ پرمدعی و دارای نفوذ اجتماعی؛ و عافیتطلب؛ و سپس، این روحیه عافیتطلبی و منفعتطلبی آنان را تفصیل داد:
در مواجهه با شما زیادهخواه و خودخواهاند؛
در مواجهه با معرکههای سخت، هنگامی که ترس و خطر جدی است، از ترس نزدیک است قالب تهی کنند؛ اما همین که خطر دور و اوضاع تثبیت شد، طلبکار میشوند.
و توضیح داد که دلبستگی به زندگی و ترس از مرگ چگونه مدل محاسباتی آنها را دچار اختلال کرده و چه خیالاتی که در جان و روح آنها رقم میزند: شکست دشمن را حتی تا مدتی بعد از فرار دشمن، باور نمیکنند؛ و در مجموع، رفاه و امنیت در جامعه کفر را بر ماندن و مبارزه کردن با مشکلات در جامعه دینی ترجیح میدهند.
سپس سراغ مومنان واقعی رفت و بعد از اینکه تذکر داد که اسوه شما، نه این منافقان، بلکه پیامبر ص باید باشد، موضعگیری مومنان واقعی را این گونه معرفی کرد که این سختیها تنها بر ایمان و تسلیم آنها میافزاید و تا پای جان عهدشان را نمیشکنند لذا با توجه به استمرار این آزمونهای الهی در زندگی، مومنان واقعی نهایتا دو گروه میشوند: یا به شهادت میرسند و یا منتظر شهادتاند!
در نهایت نیز از ثمره این جنگ (به عنوان یک امتحان دشوار الهی) و هدف خداوند از همه مشکلاتی که برای جامعه دینی پیش میآورد، سخن گفت:
ثمرهاش در درون جامعه دینی این است که از طرفی صداقتپیشگان نتیجه صدق خود را ببینند؛ و از طرف دیگر تکلیف منافقان معلوم شود: یا نفاق وجودیشان آنها را جهنمی کند ویا اینکه در این سختیها تکانی بخورند توفیق توبه پیدا کنند
و ثمرهاش در نسبت جامعه اسلامی با دشمنان بیرونیاش این است که بالاخره خداوند هوای مومنان را دارد: احزاب مشرک، در حالی که همچنان غیظ و غضبشان باقی بود، ناکام برگشتند؛ یهودیانی که پیمانشکنی کردند نیز مغلوب مسلمانان شدند و زمین و اموالشان به غنیمت به مسلمانان رسید.
خلاصه کلام
مهم این است که در جامعه اسلامی، عدهای مومن واقعی و یکدل باشند که اولا نظام محاسباتی و منطق زندگی خود را، نه بر اساس دنیامداری، بلکه بر اساس ایمان به وعدههای الهی تنظیم کنند؛ و ثانیا با اتکاء به این وعدههای الهی و الگو قرار دادن پیامبر ص و سیره ایشان، وظیفه خود را تشخیص داده، بیهراس از هر دشمنی به حرکت خود ادامه دهند؛ که در این صورت، حتی اگر عدهای منافق در میان جامعه باشد که دائماَ ساز مخالف بزند، باز خداوند نصرتش را، به طرز باورنکردنیای، شامل حال جامعه دینی خواهد کرد.
مهم این است که در جامعه اسلامی، عدهای مومن واقعی و یکدل باشند که:
اولاً نظام محاسباتی و منطق زندگی خود را، نه بر اساس دنیامداری و تبعیت از منطق کافران و منافقان، بلکه بر اساس ایمان به وحی الهی تنظیم کنند؛
و
ثانیاً با اتکاء به وعدههای الهی و الگو قرار دادن پیامبر ص و سیره ایشان، وظیفه خود را تشخیص داده، بیهراس از هر دشمنی به حرکت خود ادامه دهند؛
که در این صورت،
حتی اگر عدهای منافق در میان جامعه باشند که دائماَ ساز مخالف بزنند و کارشکنی کنند، باز خداوند نصرتش را، به طرز باورنکردنیای، شامل حال جامعه دینی خواهد کرد!
توجه
برخی از دوستان پیشنهاد میدادند که در پایان هر بحثی، جمعبندی آن بحث در یک فایل صوتی ارائه شود.
از ۲۲ رمضان (۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶) به مدت چهار روز در مسجد دانشگاه باقرالعلوم ع مرور مختصری خواهم داشت بر آنچه از مباحث سوره احزاب که در روزهای گذشته مطرح شد؛ که انشاءالله فایلهایش به صورت روزانه در اینجا بارگذاری میشود.
http://www.souzanchi.ir/we-and-battle-of-the-trench/
چون امروز در آستانه شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان هستیم؛ مطلب با بحثی درباره شب قدر شروع شده است. در این لیالی ارزشمند از همگان التماس دعا دارم.
بازدیدها: ۶