۱۰ جمادیالاولی ۱۴۴۰
ترجمه
[سنگهایی] نشانهدار نزد پروردگارت؛ و آن از ظالمان اصلا دور نیست.
نکات ادبی
مُسَوَّمَةً
ماده «سوم» در اصل دلالت دارد بر طلب کردن چیزی (معجم مقاييس اللغه، ج۳، ص۱۱۸). به تعبیر دیگر، معنای اصلی آن به دنبال چیزی رفتن است و در آن دو معنای «رفتن» و «درصدد چیزی بودن» لحاظ شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۳۸) کاربرد آن برای به چرا بردن چارپایان بسیار رایج است (هُوَ الَّذي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فيهِ تُسيمُونَ» (نحل/۱۰) و به چارپایانی که برای چریدن در صحرا رها شدهاند «مسومة» گویند: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ … وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ» (آل عمران/۱۴) (معجم مقاييس اللغه، ج۳، ص۱۱۸)
بر اساس این تحلیل، کلمه «سومة» به معنای علامتی که بر چیزی میگذارند – و «سیما» هم از همین تعبیر گرفته شده است (تَعْرِفُهُمْ بِسيماهُمْ، بقره/۲۷۳؛ سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ، فتح/۲۹) – بنوعی خروج از معنای اصلی «سوم» است (معجم مقاييس اللغه، ج۳، ص۱۱۸)
در مقابل، برخی اصل این ماده را از همین کلمه «سیما» به معنای علامت دانستهاند و گفتهاند «سائمه» (چهارپایی که به چرا برده میشود) و «مسومة» هم از همین گرفته شده؛ و وجه تسمیهاش این بوده که شترهایی که برای چرا میبردهاند در مرتع با شترهای دیگر اشتباه میشده و به همین جهت بر آنها علامتی مینهادند که متمایز گردند و لذا آنها را «مسومة» میخواندند (مجمع البيان، ج۵، ص۲۷۸) و در این معنا تعبیر «مسومه» به معنای «علامتگذاری شده» میباشد، که نشان از مرغوبیت شیء دارد؛ به تعبیر امروزیها: مارکدار است! در همین راستا، برخی اصل معنای این ماده را «چیزی را در معرض چیز دیگر قرار دادن» دانستهاند که هم در مورد «سیما» (به معنای علامت) درست درمیآید، و هم در مورد «سائمة» که حیوانی است که به چراگاه میبرند و مرتع را در معرض استفاده وی قرار میدهند. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۵، ص۳۳۶)
حتی وقتی وصف «مُسَوّم» برای فرشتگان هم به کار میرود (يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ؛ آلعمران/۱۲۵) هر دو احتمال مطرح شده است: اگر از سیما و علامت گرفته شده، در صورتی که قرائت اسم مفعولی از این کلمه (مُسَوَّمین) را در نظر بگیریم، به معنای «علامتدار» میباشد؛ یعنی فرشتگانی که نشانه خاصی داشتند و ویژه بودند؛ و در قرائت اسم فاعلی (مُسَوَّمین) به معنای «علامتگذار» میباشد؛ یعنی بر خود یا بر دشمن یا .. علامت میگذاشتند؛ و در حالتی که از معنای فرستادن و رها کردن مشتق شده باشد، آنگاه یعنی فرشتگانی که خداوند آنان را برای نابودی دشمنان فرستاده و درصدد این کار برآمدهاند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۳۸)[۱]
و بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت وصف «مُسَوَّمَةً» در آیه «مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّك» (هود/۸۳؛ ذاریات/۳۴) که برای سنگهایی به کار رفته که همچون بارانی بر سر قوم لوط فرو ریخت ، میتواند به معنای «علامت دار» باشد؛ و یا به معنای «رها و فرستاده شدن به سوی آنان»؛ البته اغلب مفسران آن را به همین معنای علامتدار گرفتهاند هرچند به ابنعباس و معدودی از مفسران نسبت دادهاند که این را به معنای «آمده از نزد خدا» یا «آماده شده نزد خدا» گرفتهاند که به معنای دوم برمیگردد. (البحر المحيط، ج۶، ص۱۹۲)[۲]
ماده «سوم» و مشتقات آن ۱۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است؛ و توجه شود که ماده «سوم» که فعلِ آن به صورت «سام یَسوم» (مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذاب؛ اعراف/۱۶۷) میباشد غیر از ماده «سأم» است که به معنای ملالت و بیحوصلگی ناشی از خستگی میباشد (این ماده اخیر هم در قرآن به کار رفته) و نیز غیر از ماده «سمو» است که به معنای «علو» میباشد و «إسم» از آن مشتق شده و قبلا (جلسه ۲۲۱ http://yekaye.ir/baqare-2-31/) دربارهاش توضیحاتی گذشت.
حدیث
۱) از امام باقر ع روایت شده است:
همانا رسول الله ص از جبرئیل پرسید که عذاب قوم لوط چگونه بود؟
او گفت: همانا قوم لوط اهل دیاری بودند که نه در قضای حاجت، نظافت میکردند و نه برای جنابت تطهیر مینمودند؛ افرادی بخیل که بر غذا خوردن حرص میزدند؛ و همانا حضرت لوط سی سال در میانشان درنگ کرد؛ و او بر آنان وارد شده بود، و از آنان نبود و قوم و خویشی هم در میان آنان نداشت. و همانا او آنان را به خداوند متعال و ایمان به او و پیروی از دستوراتش می خواند؛ و آنان را از فحشاء برحذر می داشت و به طاعت خداوند ترغیب مینمود؛ پس او را اجابت نکردند و از او پیروی ننمودند. و خداوند متعال هنگامی که خواست آنان را عذاب کند پیامبرانی انذاردهنده بر آنان فرستاد تا عذری نماند و هشدار داده شود؛ چون از امر او سرپیچی کردندن فرشتگانی را فرستاد تا هرکسی از مومنان که در دیار آنان هستند بیرون ببرند؛ پس جز خانهای از مسلمین در آن نیافتند (ذاریات/۳۶) پس آنان را بیرون بردند و به لوط گفتند: «پس به پارهای [ظلمتی] از شب [گذشته]، با خانوادهات کوچ کن، و از شما هیچکس روی برنگرداند، و بروید بدانجا که به شما دستور داده شده» (حجر/۶۵).
پس چون نیمه شب شد لوط با دخترانش به راه افتاد ولی زنش از وی سرپیچی کرد و به سوی قومش برگشت و از لوط نزد آنان سعایت (خبرچینی) کرد و بدانان خبر داد که لوط با دخترانش شبانه به راه افتاده است.
و همانا هنگامی که سپیده دمید از جانب عرش به من ندا داده شد که ای جبرئیل! آن سخن از خداوند به قطعیت عذاب بر قوم لوط محقق شد؛ پس به دیار قوم لوط و اطرافش هبوط کن و آن را از زیر هفت سرزمین برکَن و به آسمان بالا ببر و همانجا [بین زمین و آسمان] نگه دار تا امر پروردگارت در زیر و رو کردنش سررسد و از آن یک نشانه روشن از منزل لوط باقی بگذار که مایه عبرت گذرکنندکان باشد. پس من بدان دیار ظالمان هبوط کردم با دو جناح راست خویش بر شرق آن و با دو جناح چپ خویش بر مغرب آن زدم و آن را از ریشه از تحت هفت سرزمین برکندم جز منزل لوط را که آیه و نشانهای برای گذرکنندگان قرار دادم؛ سپس آن را به بالا بردم چنانکه فریادشان را آسمانیان میشنیدند و چون خورشید دمید از جانب عرش ندا آمد که ای جبرئیل این دیار را بر سر ساکنانش زیر و رو کن پس آن را زیر و رو کردم و خداوند «بارانی از سجیلی که نشانهدار نزد پروردگارت بود بر آنان بارید؛ و آن» ای محمد «از ظالمانِ» امت تو «اصلا دور نیست».
آنگاه پیامبر ص ب فرمود: جبرئیل! و دیار آنان در کدامین سرزمین بود؟
جبرئیل گفت: محل دیار آنان در منطقه بُحیرَة طبریه امروز واقع شده، در نزدیکیهای شام.
رسول الله ص فرمود: آیا آن هنگام که آن را بر سرشان زیر و رو میکردی دیدی که دیار آنان و ساکنانش در کدام موقعیت از زمین واقع شد؟
گفت: محمد! در ما بین دریای شام تا مصر، و تپهای شد در دریا.
علل الشرائع، ج۲، ص۵۵۰-۵۵۱؛ صص الأنبياء (للراوندي)، ص۱۱۷-۱۱۸؛ تفسير العياشي، ج۲، ص۱۵۷-۱۵۸
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع:
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سَأَلَ جَبْرَئِيلَ كَيْفَ كَانَ مَهْلِكُ قَوْمِ لُوطٍ فَقَالَ إِنَّ قَوْمَ لُوطٍ كَانُوا أَهْلَ قَرْيَةٍ لَا يَتَنَظَّفُونَ مِنَ الْغَائِطِ وَ لَا يَتَطَهَّرُونَ مِنَ الْجَنَابَةِ بُخَلَاءَ أَشِحَّاءَ عَلَى الطَّعَامِ وَ إِنَّ لُوطاً لَبِثَ فِيهِمْ ثَلَاثِينَ سَنَةً وَ إِنَّمَا كَانَ نَازِلًا عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَكُنْ مِنْهُمْ وَ لَا عَشِيرَةٌ لَهُ [فیهم] وَ لَا قَوْمٌ وَ إِنَّهُ دَعَاهُمْ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَى الْإِيمَانِ بِهِ وَ اتِّبَاعِهِ وَ نَهَاهُمْ عَنِ الْفَوَاحِشِ وَ حَثَّهُمْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ فَلَمْ يُجِيبُوهُ وَ لَمْ يُطِيعُوهُ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا أَرَادَ عَذَابَهُمْ بَعَثَ إِلَيْهِمْ رُسُلًا مُنْذِرِينَ عُذْراً نُذْراً فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ أَمْرِهِ بَعَثَ إِلَيْهِمْ مَلَائِكَةً لِيُخْرِجُوا مَنْ كَانَ فِي قَرْيَتِهِمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدُوا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ» فَأَخْرَجَهُمْ مِنْهَا وَ قَالُوا لِلُوطٍ «أَسْرِ بِأَهْلِكَ مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ اللَّيْلَةَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ» فَلَمَّا انْتَصَفَ اللَّيْلُ سَارَ لُوطٌ بِبَنَاتِهِ وَ تَوَلَّتِ امْرَأَتُهُ مُدْبِرَةً فَانْقَطَعَتْ إِلَى قَوْمِهَا تَسْعَى بِلُوطٍ وَ تُخْبِرُهُمْ أَنَّ لُوطاً قَدْ سَارَ بِبَنَاتِهِ وَ إِنِّي نُودِيتُ مِنْ تِلْقَاءِ الْعَرْشِ لَمَّا طَلَعَ الْفَجْرُ يَا جَبْرَئِيلُ حَقَّ الْقَوْلُ مِنَ اللَّهِ بِحَتْمِ عَذَابِ قَوْمِ لُوطٍ فَاهْبِطْ إِلَى قَرْيَةِ قَوْمِ لُوطٍ وَ مَا حَوَتْ فَاقْلَعْهَا مِنْ تَحْتِ سَبْعِ أَرَضِينَ ثُمَّ اعْرُجْ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ فَأَوْقِفْهَا حَتَّى يَأْتِيَكَ أَمْرُ الْجَبَّارِ فِي قَلْبِهَا وَ دَعْ مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً مِنْ مَنْزِلِ لُوطٍ عِبْرَةً لِلسَّيَّارَةِ فَهَبَطْتُ عَلَى أَهْلِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِينَ فَضَرَبْتُ بِجَنَاحِيَ الْأَيْمَنِ عَلَى مَا حَوَى عَلَيْهِ شَرْقِيُّهَا وَ ضَرَبْتُ بِجَنَاحِيَ الْأَيْسَرِ عَلَى مَا حَوَى عَلَيْهِ غَرْبِيُّهَا فَاقْتَلَعْتُهَا يَا مُحَمَّدُ مِنْ تَحْتِ سَبْعِ أَرَضِينَ إِلَّا مَنْزِلَ لُوطٍ آيَةً لِلسَّيَّارَةِ ثُمَّ عَرَجْتُ بِهَا فِي خَوَافِي جَنَاحِي حَتَّى أَوْقَفْتُهَا حَيْثُ يَسْمَعُ أَهْلُ السَّمَاءِ زُقَاءَ دُيُوكِهَا وَ نُبَاحَ كِلَابِهَا فَلَمَّا طَلَعَتِ الشَّمْسُ نُودِيتُ مِنْ تِلْقَاءِ الْعَرْشِ يَا جَبْرَئِيلُ اقْلِبِ الْقَرْيَةَ عَلَى الْقَوْمِ فَقَلَبْتُهَا عَلَيْهِمْ حَتَّى صَارَ أَسْفَلُهَا أَعْلَاهَا وَ أَمْطَرَ اللَّهُ «عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ» «مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ» يَا مُحَمَّدُ «مِنَ الظَّالِمِينَ» مِنْ أُمَّتِكَ «بِبَعِيدٍ».
قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ وَ أَيْنَ كَانَتْ قَرْيَتُهُمْ مِنَ الْبِلَادِ؟
فَقَالَ جَبْرَئِيلُ كَانَ مَوْضِعُ قَرْيَتِهِمْ فِي مَوْضِعِ بُحَيْرَةِ طَبَرِيَّةَ الْيَوْمَ وَ هِيَ فِي نَوَاحِي الشَّامِ.
قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ رَأَيْتَكَ حِينَ قَلَبْتَهَا عَلَيْهِمْ فِي أَيِّ مَوْضِعٍ مِنَ الْأَرَضِينَ وَقَعَتِ الْقَرْيَةُ وَ أَهْلُهَا؟
فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ وَقَعَتْ فِيمَا بَيْنَ بَحْرِ الشَّامِ إِلَى مِصْرَ فَصَارَتْ تُلُولًا فِي الْبَحْرِ.
۲) روایت شده که نزد امام صادق ع قرآن قرائت میشد. وقتی قاری به این آیه رسید که میفرماید «و بر آن بارانی از سنگهایی از سجّیلِ [= سنگگِلِ] نضجیافته و درهمتنیده باریدیم؛ [سنگهایی] نشانهدار نزد پروردگارت؛ و آن از ظالمان اصلا دور نیست.» امام ع فرمود:
کسی که بمیرد در حالی که مصرّ بر انجام لواط است، نمیمیرد مگر اینکه خداوند با سنگی از آن سنگها او را هدف قرار میدهد که مرگ وی در همان است؛ ولی احدی آن را نمیبیند.
الكافی، ج۵، ص۵۴۸؛ تفسير العياشي، ج۲، ص۱۵۸
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مَيْمُونٍ الْبَانِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُرِئَ عِنْدَهُ آيَاتٌ مِنْ هُودٍ فَلَمَّا بَلَغَ «وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ؛ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ» قَالَ:
فَقَالَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَى اللِّوَاطِ لَمْ يَمُتْ [فَلَمْ يَتُبْ] حَتَّى يَرْمِيَهُ اللَّهُ بِحَجَرٍ مِنْ تِلْكَ الْحِجَارَةِ تَكُونُ فِيهِ مَنِيَّتُهُ وَ لَا يَرَاهُ أَحَدٌ.
۳) الف. در منابع اهل سنت از رسول الله ص روایت شده است:
در آخر امتم قومی خواهند بود که مرداننشان به مردان اکتفا میکنند و زنانشان به زنان؛ پس هنگامی که چنین شد منتظر عذاب قوم لوط باشید که خداوند بر آنان سنگهایی از سجّیل بفرستد؛ سپس رسول الله ص تلاوت فرمود: «و آن از ظالمان اصلا دور نیست.»
تفسير القرطبي، ج۹، ص۸۳؛ البحر المحيط، ج۶، ص۱۹۲
وَرُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ[آله و] سَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ:
سَيَكُونُ فِي آخِرِ أُمَّتِي قَوْمٌ يَكْتَفِي رِجَالُهُمْ بِالرِّجَالِ وَنِسَاؤُهُمْ بِالنِّسَاءِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَارْتَقِبُوا عَذَابَ قَوْمِ لُوطٍ أَنْ يُرْسِلَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ؛ ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ «وَما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ».
ب. در منابع شیعه بدین صورت روایت نشده، اما اصل اینکه از علائم آخرالزمان چنین واقعهای است، آمده است؛ مثلا محمد بن مسلم روایت کرده که از امام باقر ع میپرسدم: یا ابن رسول الله! چه موقع قائم شما خروج می کند؟
فرمود: هنگامی که مردان خود را به زنان شبیه کنند و زنان به مردان؛ و مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان؛ …
كمال الدين و تمام النعمة، ج۱، ص۳۳۱
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِيٍّ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنِيعَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَاقِرَ ع يَقُولُ …
قَالَ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَتَى يَخْرُجُ قَائِمُكُمْ؟
قَالَ إِذَا تَشَبَّهَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ اكْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ…
تدبر
۱) «وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ؛ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ»
عذابهای الهی کاملا حساب و کتاب دارد. حتی سنگهایی که برای عذاب قوم لوط نازل شد همگی نزد پروردگار نشانهدار بود؛ و از پیش معلوم بود که هریک چه کسی را باید هدف قرار دهد!
۲) «فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا … ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ»
قوم لوط تا مدتی معین مهلت داده شدند؛ اما وقتی مهلتشان به سر آمد و امر خداوند سررسید؛ هلاک شدند؛ و این فقط داستان قوم لوط نیست؛ هر جامعهای به ظلم روی آورد و از مسیر حق و عدالت رویگردان باشد، چنین عاقبتی از او دور نیست!
۳) «حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ؛ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ»
تعبیر «مسومة» (نشانهدار) در این آیه، علی القاعده صفت است برای حجازه در آیه قبل؛ یعنی آن سنگها نزد پروردگارت نشانهدار بوده؛ مقصود از این تعبیر چیست و چرا با سنگهایی نشانهدار آنان را هلاک کرد؟
الف. علاماتی در آن قرار داد تا معلوم شود که اینها برای عذاب آماده شده است. (مجمع البيان، ج۵، ص۲۸۲) و با این تعبیر، تهدید [دیگرانی که میخواهند مرتکب چنان کاری شوند] را شدت بخشید (الميزان، ج۱۰، ص۳۴۴) بدین بیان که ببینید خداوند با سنگهایی که کاملا برای عذاب آنها نشانهگذاری شده بود آنان را به هلاکت رساند؛ و پرتاب سنگها کاملا هدفمند بود؛ نه اینکه صرفا بارانی از سنگ بارید که به هرکسی خورد خورد؛ که اگر کسی به پناهگاه برود جان سالم به در بَرَد!
ب. این سنگهای رگههایی سرخ یا سفید یا سیاه داشت که کاملا آنها را از سنگهای عادی متمایز می کرد. (عکرمه و قتاده، ابنعباس، حسن بصری، به نقل از مجمع البيان، ج۵، ص۲۸۲[۳] و البحر المحيط، ج۶، ص۱۹۱[۴])
ج. بر هر سنگی اسم کسی که قرار بود با آن مورد اصابت قرار گیرد ثبت شده بود. (ربیع، به نقل از مجمع البيان، ج۵، ص۲۸۲)
د. آنان را نشانهدار کرد تا بفهماند که آنان از سنگهای عادی زمینی نبودند (ابنجریح، به نقل از مجمع البيان، ج۵، ص۲۸۲)
ه. مهر و موم بر آنان نهاده شده بود (حسن بصری و سدی، به نقل از مجمع البيان، ج۵، ص۲۸۲)
و. …
۴) «مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ»
مقصود از تعبیر «عند ربک» چیست؟
الف. یعنی این مطلب در علم پروردگارت رقم خورده بود.
ب. یعنی از خزائن پروردگارت که کسی جز او بدان دسترسی ندارد.
ج. یعنی از جانب پروردگارت آمد (ابنعباس و مقاتل، به نقل از البحر المحيط، ج۶، ص۱۹۲) یعنی تاکیدی است بر اینکه خود خداوند دستور عذابی خاص را داده بود؛ تا کسی گمان نبرد که هلاکت آنان صرفاً یک اتفاق زمینی بود که اتفاقا به این قوم برخورد، مانند تصور اغلب افراد از پدیدههایی مثل سیل و زلزله.
د. یعنی اینها نزد پروردگارت آماده شده بود. (هذلی، به نقل از البحر المحيط، ج۶، ص۱۹۲)
ه. یعنی برای این آمده که گستره قدرت خداوند و شدت عذاب او را برساند. (ابنالانباری، به نقل از البحر المحيط، ج۶، ص۱۹۲)
و. …
۵) «ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ»
مهمترین مشکل قوم لوط، انجام عمل لواط بود که این را از دعوتهای حضرت لوط بخوبی میتوان دریافت.
خداوند آنان را عذاب کرد؛ و در این جمله، فرمود این وضعیت از «ظالمان دور نیست»
یعنی از طرفی نشان داد که عمل قوم لوط (لواط یا به تعبیر امروزی، رفتار همجنسگرایانه) مصداق ظلم است، و نه یک حق؛ (انحرافات اخلاقى و جنسى، ظلم است؛ تفسير نور، ج۴، ص۱۰۴)
و از طرف دیگر نشان داد که این عاقبت، تنها و تنها مربوط به یک امتی در گذشته نیست؛ بلکه هر جامعهای که این ظلم در آنها عادی شود، انتظار چنان عذابی را داشته باشد. (هر كس همچون دنياى غرب، همجنسبازى را جايز و آزاد بداند، بايد منتظر قهر خدا و زير ورو شدن منطقهى فساد باشد. تفسير نور، ج۴، ص۱۰۴)
۶) «وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ»
با توجه به اینکه مرجع ضمیر اشاره «هی» را چه بدانیم، مراد از چیزی که از ظالمان دور نیست متفاوت میشود و معانی متعددی از آیه قابل استنباط است که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست که همگی مد نظر باشد:
الف. مرجع آن، «الحجارة» است؛ یعنی آن سنگهایی که برای عذاب قوم لوط فرستاده شد، از ظالمان اصلا دور نیست؛ و این گونه عذابی ممکن است بر سر سایر ظالمان امتهای دیگر هم فرود آید. (الميزان، ج۱۰، ص۳۴۴)
ب. مرجع ضمیر « القرى: شهرهای آنها» است که با ضمیر «جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها» نیز بدان اشاره شده بود. یعنی آن شهرهایی که زیر و رو شد، از این ظالمان و مشرکان قریش که در زمان پیامبر به ایشان ظلم میکردند، اصلا دور نیست؛ میتوانند بروند و آنجا را ببینند و عبرت بگیرند؛ چنانکه در جای دیگر درباره این سرزمینهای ویران شده فرمود «وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ: و البته آن [شهرهاى ويران] بر سر راهى است داير و بر جاى مانده» (حجر/۷۶) ویا «وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ: و همانا شما (اهل مكه در سفرتان به سوى شام) بر آنها مىگذريد، صبحگاهان؛ و در شب؛ آیا پس نمی اندیشید؟!» (صافات/۱۳۸). (الميزان، ج۱۰، ص۳۴۴)
ج. …
۷) «وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ»
مقصود از «ظالمانی» که وقوع این عذاب از آنان دور نیست، چه کسانیاند؟
الف. ظالمان از امت پیامبر اکرم ص، بویژه مشرکان مکه (مجمع البيان، ج۵، ص۲۸۲)؛ که این تعبیر نوعی تهدید آنهاست. (الميزان، ج۱۰، ص۳۴۴)
ب. خود قوم لوط (مجمع البيان، ج۵، ص۲۸۲)؛ در واقع، آوردن کلمه «ظالمان» وصفی جدید برای قوم لوط است که با آوردن آن، هم عمل آنان را ظلم معرفی میکند و هم علت نابودیِ آنان را بازگو مینماید؛ یعنی میخواهد بفرماید:
اولا آنان به خاطر انجام عمل لواط ظالم محسوب میشوند (یعنی کسی گمان نکند که عمل لواط، صرفا یک قبح فرهنگی دارد و از جنس آداب و رسوم است که از این جامعه به آن جامعه فرق میکند و مصداق ظلم و تجاوز از حق نیست)؛
و ثانیا علت نابود شدنشان هم دقیقا همین بود که کارشان ظلم بود، نه اینکه صرفا یک اقدام فرهنگی و آداب و رسومی صرف مجازات شده باشند.
ج. مقصود هرکسی است که عمل آنان را انجام دهد. (حدیث۳؛ و نیز: ابنعباس، به نقل از البحر المحيط، ج۶، ص۱۹۲)
د. …
۸) «مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ»
با اینکه مطالب را در آیات قبل با ضمیر متکلم (أَمْرُنا؛ جَعَلْنا: ما) بیان کرد، چرا سیاق آیات یکدفعه به صورت مخاطب (رَبِّكَ: تو) درآمد؟
الف. موید آن است که مقصود اصلی از ظالمان، ظالمان در امت پیامبر ص و مشرکان مکه و مخاطبان اوست؛ یعنی تهدید را برای مخاطبان و معاشران پیامبر جدیتر میکند: [یعنی میفرماید «ما آنها را چنین و چنان کردیم؛ و پروردگار توست که چنین کرد»؛ پس ای کسانی که با این پیامبر مخالفت میکنید مواظب باشید که پروردگار او همان کسی است که آنان را زیر و رو کرد؛] و اگر هم اصرار شود که ظالمان، به معنای مطلق ظالمان میباشد، آنگاه این تعریضی به ظالمان مخاطب پیامبر دارد. (الميزان، ج۱۰، ص۳۴۴)
ب. …
[۱] . و قوله عزّ و جلّ في الملائكة: «مُسَوَّمِينَ» أي: معلَّمين، و مُسَوِّمِينَ معلِّمين لأنفسهم أو لخيولهم، أو مرسلين لها، ورُوِيَ عَنْهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ: «تَسَوَّمُوا فَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ قَدْ تَسَوَّمَتْ».
[۲] . قال ابن عباس و مقاتل: معنى من عند ربك، جاءت من عند ربك. و قيل: معدة عند ربك قاله: أبو بكر الهذلي.
[۳] . قيل مطوقة بها نضخ من حمرة عن قتادة و عكرمة
[۴] . و قال عكرمة و قتادة: إنه كان فيها بياض… و عن ابن عباس، و الحسن: بياض في حمرة. و عن ابن عباس أيضا: الحجر أبيض فيه نقطة سوداء، و أسود فيه نقطة بيضاء. و عن عكرمة و قتادة أيضا: فيها خطوط حمر على هيئة الجزع.
بازدیدها: ۵۷