ترجمه
بلکه انسان میخواهد که پیش رویش [پرده تقوی و دیانت] را بدرد. [جلوی خود را برای انجام گناهان باز کند]
نکات ترجمهای و نحوی
«لِيَفْجُرَ» = «لـ» + [أن] + «یفجرَ». یفجر فعل مضارع از ماده «فجر» است که مصدر آن «فجور» میشود که توضیح آن گذشت. (شمس/۸ ، جلسه۱۳۵)
در اینجا فقط اضافه میشود که در تفاوت «فسق» و «فجور» گفتهاند «فسق» به معنای خروج از طاعت خداوند بر اثر ارتکاب معصیت است، اما «فجور» حالت برانگیخته شدن در معصیتها و گشاده کردن باب معاصی بر خویش است، مثلا کلمه «فاجر» را، نه برای کسی که مقدار کمی شراب بخورد، بلکه برای کسی که چنان مست شود که چیزی جلودارش نباشد، به کار میبرند. (الفروق في اللغة، ص۲۲۵) همچنین لازم به ذکر است که فجور در لغت، به طور خاص، به معنای «کذب» نیز به کار میرود به طوری که به شخص دروغگو، فاجر میگویند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۲۶)
«أَمامَهُ» «أمام» به معنای جلو (قدّام) و پیش رو، و نقطه مقابل «خَلف: پشت سر» میباشد (از ریشه «أمم» است که به معنای قصد کردن میباشد و ظاهرا از این جهت است که انسان غالبا قصد هرکاری میکند رویش را متوجه آن میکند؛ و با کلمه «إمام» همخانواده است). این کلمه ظرف مکان میباشد، که بسیاری بر این باورند در این آیه به نحو استعارهای در معنای ظرف زمان به کار رفته است، بدین معنا که «انسان میخواهد دائما جلویش باز باشد و به فجورش ادامه دهد» (إعراب القرآن و بيانه، ج۱۰، ص۲۹) و بسیاری از مترجمان هم اساساً همین گونه ترجمه کردهاند که مثلا: «انسان مىخواهد هر چه (در عمر) پيش رود گناه كند» (مشکینی)
همچنین ضمیر «ه» در نگاه اول، به خود انسان برمیگردد چنانکه اغلب مترجمان و مفسران چنین در نظر گرفتهاند؛ اما همچنین میتوان مرجع آن را «خداوند» قرار داد، آن گونه که برخی چنین ترجمه کردهاند: «انسان مىخواهد كه در پيشگاه او فسادكارى كند» (فولادوند)
حدیث
۱) پیامبر اکرم ص در فرازی از توصیه طولانیای که به عبدالله بن مسعود داشت، (که فرازهای دیگری هم قبلا گذشت[۱]) فرمود:
ابنمسعود! گناه را جلو نینداز و توبه را به تاخیر نینداز؛ بلکه توبه را جلو بینداز و گناه را به تاخیر بینداز [یعنی به جای اینکه با خود بگویی فعلا گناه می کنم و بعدا فرصت هست که توبه کنم، بگو فعلا توبه میکنم و بعدا فرصت هست که گناه کنم!] که خداوند متعال در کتابش میفرماید: «بلکه انسان میخواهد که پیش رویش را برای انجام گناهان باز کند »
مكارم الأخلاق، ص۴۵۴
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ … قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
يَا ابْنَ مَسْعُودٍ لَا تُقَدِّمِ الذَّنْبَ وَ لَا تُؤَخِّرِ التَّوْبَةَ وَ لَكِنْ قَدِّمِ التَّوْبَةَ وَ أَخِّرِ الذَّنْبَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَه.
۲) از امام صادق ع روایت شده است که «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ امَامَهُ» یعنی «[بلکه انسان میخواهد که] او [= امامش] را تکذیب کند».
و از برخی از اصحاب ائمه ع از ایشان روایت شده است که منظور از این سخن خداوند عز و جل که «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ امَامَهُ» این است که [انسان] میخواهد در قبال امیرالمومنین ع فجوری مرتکب شود، یعنی کید و فریبی درباره او مرتکب گردد.
(لازم به ذکر است که فجور در لغت، به معنای «کذب» نیز به کار میرود به طوری که به شخص دروغگو، فاجر میگویند؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۲۶)
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۷۱۶
رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقْرَأُ «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ امَامَهُ» أَيْ يُكَذِّبَهُ وَ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْهُمْ ع إِنَّ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ «يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ امَامَهُ» قَالَ يُرِيدُ أَنْ يَفْجُرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَعْنِي يَكِيدَه[۲]
۳) از امام صادق ع روایت شده است: خداوند دری از امور دنیا را برای بنده ای باز نکرد، مگر اینکه [دری] همانند آن از حرص هم برایش باز کرد.
الكافي، ج۲، ص۳۱۹
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بَاباً مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَهُ.[۳]
تدبر
۱) « بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»:
قبل و بعد این آیه، سخن کسانی است که در آخرت تردید میافکنند. قرآن به ریشه مشکل اشاره میکند که گمان نکنید واقعا این برای آنها سوال است؛ «بلکه میخواهند راه دریدگی و هوسرانی را باز کنند.»
نکته تخصصی:
این آیه دقیقا روحیه اومانیستی و لیبرالیستی حاکم بر انسان مدرن را به چالش میکشد:
انسان مدرن میخواهد هر کاری دلش خواست انجام دهد و هیچ مانعی در مقابل خواستههای وی نباشد. بیهوده نیست که تردید در آخرت و زندگی پس از مرگ در دوره مدرن این اندازه شدید شده است.
این درست نقطه مقابل حال و هوای دینداری است که امروز در دعای عرفه بدان سمت میرفتیم. حال و هوای دینداری، این است که مرگ و آخرت را جدی بگیرد و خود را در مسیری که خداوند برایش معرفی کرده، نگهدارد؛ و البته به ضعف خویش هم واقف است و میداند که گاه میلغزد؛ اما اگر هم لغزید، بر اشتباه خود اصرار نمیورزد، بلکه به لغزش خود اعتراف و از آن توبه میکند، و در عشقبازی با خدا به راه اصلی برمیگردد:
ثُمَّ أَنَا يَا إِلَهِي الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِي فَاغْفِرْهَا لِي
أَنَا الَّذِي أَخْطَأْتُ
أَنَا الَّذِي أَغْفَلْتُ
أَنَا الَّذِي جَهِلْتُ
أَنَا الَّذِي هَمَمْتُ
أَنَا الَّذِي سَهَوْتُ
أَنَا الَّذِي اعْتَمَدْتُ
أَنَا الَّذِي تَعَمَّدْتُ
أَنَا الَّذِي وَعَدْتُ و أَنَا الَّذِي أَخْلَفْتُ
أَنَا الَّذِي نَكَثْتُ
أَنَا الَّذِي أَقْرَرْتُ …
فَهَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ يَا سَيِّدِي خَاضِعاً ذَلِيلًا حَصِيراً حَقِيراً
لَا ذُو بَرَاءَةٍ فَأَعْتَذِرَ
وَ لَا ذُو قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ
وَ لَا حُجَّةَ لِي فَأَحْتَجَّ بِهَا
وَ لَا قَائِلٌ لَمْ أَجْتَرِحْ وَ لَمْ أَعْمَلْ سُوءً
وَ مَا عَسَى الْجُحُودُ لَوْ جَحَدْتُ يَا مَوْلَايَ يَنْفَعُنِي؟ وَ كَيْفَ وَ أَنَّى ذَلِكَ؟ وَ جَوَارِحِي كُلُّهَا شَاهِدَةٌ عَلَيَّ بِمَا قَدْ عَمِلْت
خدایا این منم که به گناهم اعتراف میکنم تا مرا ببخشایی
منم که بد کردم
منم که خطا کردم
منم که تصمیم گرفتم
منم که نادانی کردم
منم که غفلت کردم
منم که سهلانگاری کردم
منم که [بیجا به خودم] اعتماد کردم
منم که تعمد ورزیدم
منم که وعده دادم و منم که خلف وعده کردم
منم که پیمان شکستم
منم که اقرار کردم …
و آه اکنون که در پیش روی توام ای سرورم، خاضع و ذلیل، در تنگنا و حقیر،
نه اماننامهای دارم که با آن عذر به درگاهت آورم،
و نه قدرتی دارم که یاریم کند،
و نه دلیلی دارم که بدان استناد کنم،
و نه میگویم که مرتکب نشدهام و کار بدی نکردهام،
و اگر هم بخواهم انکار کنم، چه فایدهای دارد ای مولای من، چگونه و کجا [میتواند انکار مشکل مرا حل کند]؟ در حالی که اعضای بدنم همگی بر عملی که انجام دادهاند شاهدند …
۲) «بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»:
تعبیر «یفجر امامه» نشان میدهد مسیر معینی برای حرکت انسان نردهگذاری شده است؛ البته به او اختیار هم داده شده (یرید)، و او وقتی میخواهد مسیر اصلی را نرود؛ چارهای ندارد مگر اینکه این نردههای مسیر را بشکند و از راه اصلی بیرون رود؛ و برای این کار به توجیه کردن خود نیاز دارد. پس میکوشد با تردیدافکنی در برخی واقعیات، این مسیر معلوم را مشکوک و قابل مناقشه کند تا القا کند که ممکن است راه اصلی در شکستن نردههای حاشیه مسیر و خروج از این مسیر اصلی باشد.
و این آیه، مقدمه مهمی برای یک نکته بسیار مهمی در حوزه انسانشناسی است که در اواخر همین سوره بدان نکته تصریح میشود: اینکه انسان به حال خود رها شده نیست (قیامت/۳۶).
۳) «بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»
یکی از عجایب وجود آدمی این است که از سویی بشدت تحت تاثیر دیگران است و از رفتارهای دیگران الگو میگیرد؛ و از سوی دیگر، وقتی همین مساله به صورت آگاهانه برایش مطرح شود، و الگوی صحیح و راه صحیح پیش روی او گذاشته شود، نفس امارهاش آزادی خود را محدود میبیند و میکوشد آن را به چالش بکشد. شاید به همین مناسبت است که در برخی احادیث، چالش کشیدن پیش رو را به چالش کشیدن امام (که همواره جلوی انسان قرار دارد) تعبیر کردهاند (حدیث۲).[۴]
۴) «بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»:
نفس اماره انسان میخواهد که جلوی خود را برای انجام گناهان باز کند و مسیر خودش را برود.
آنها که اولیاءاللهاند که از این مشکلات ندارند. اما ما انسانهای عادی که بدین وضعیت مبتلاییم، چه کنیم؟
پیامبر اکرم ص با اشارهای به این آیه، به زیبایی تمام، راه علاج را برای ما انسانها معمولی نشان میدهد (حدیث۱):
نفست برای اینکه راه خودش را باز کند، تو را بازی میدهد. خوب، تو هم او را بازی بده! او میگوید وقت داری که بعدا توبه کنی! تو هم بگو وقت داری که بعدا گناه کنی!
هر وقت خیلی دلت خواست کاری انجام دهی که گناه است، و حریف نفست نمیشوی، وعدهاش بده. بگو:
باشد! حالا که ما هستیم، همه چیز هم مهیاست. فعلا بگذار فلان کارم را بکنم، بعدا میآیم این کار را که تو میگویی انجام میدهم.
[۱] . جلسه ۶۸، حدیث۱ ؛ جلسه۷۷، حدیث۲ ؛ جلسه۱۳۶، حدیث۱ ؛ جلسه ۱۵۸، حدیث۱ ؛ جلسه۱۶۲، حدیث۲
[۲] . این روایت هم در همین راستا مساله را بیشتر باز کرده است:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَبْدِ الرَّحِيمِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ بْنِ أَبِي لَيْلَى قَالَ حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ الْفَضْلِ الْخَيَّاطُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ ابْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ» دَخَلَ أَبُو بَكْرٍ عَلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ لَهُ سَلِّمْ عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ؟ قَالَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ ثُمَّ دَخَلَ عُمَرُ قَالَ سَلِّمْ عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ؟ فَقَالَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ فَقَالَ ثُمَّ نَزَلَتْ «يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ» مِمَّا لَمْ يَفْعَلْهُ لِمَا أُمِرَ بِهِ مِنَ السَّلَامِ عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِين.
اليقين باختصاص مولانا علي ع بإمرة المؤمنين (لابن طاووس) ص۴۰۷
[۳] . متناسب با آیه حاضر حدیث زیر هم تناسب دارد که البته قبلا در جلسه ۴۹ همین عبارت از نهجالبلاغه به عنوان حدیث دوم ذکر شد:
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ يَحْيَى بْنِ عُقَيْلٍ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّمَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتَيْنِ: اتِّبَاعَ الْهَوَى وَ طُولَ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ.
الكافي، ج۲، ص۳۳۶
[۴] . البته برخی بر این باورند که این توضیح امام بر اساس قرائتی است که آیه را به صورت «إمامه» می خواند نه «أمامه». ر.ک: پاورقیِ ص۷۱۶ از کتاب تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة.
بازدیدها: ۷۵
متشکرم از مطلب خوبتون
تاثیر گرایشات درونی انسان و ناخودآگاه انسان بر افکار و روش تفکر، در روانشناسی به صورت مفصل بحث شده و در فهم این دسته از آیات بسیار کمک کننده است.
انسان به دنبال گرایشات اصلی خودش است. اما اینکه به کدام سو برود بستگی به ولی ای که برای خودش انتخاب کرده دارد. طاغوت یا الله