۲۴ رمضان ۱۴۳۹
ترجمه
و از آن سوی شهر مردی شتابان آمد، گفت ای مردم! این فرستادگان را پیروی کنید!
نکات ادبی
أَقْصَا
ماده «قصو» در اصل بر دوری و دور کردن دلالت میکند (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۹۴)؛ و «قَصِيّ» (فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكاناً قَصِيًّا؛ مریم/۲۲) به معنای «دور» (بعید) است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۷۳)
برخی بر این باورند که چون این ماده در مقابل ماده «دنو» به کار رفته است (إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوی؛ انفال/۴۲) دوریای است که بنوعی عُلُوّ هم در آن لحاظ شده است، (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۲۸۰)
این ماده غالبا در وزن افعل تفضیل به کار میرود (أَقْصَی الْمَدينَةِ؛ قصص/۲۰ و یس/۲۰) و در مورد تسمیه بیتالمقدس به « الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى» (اسراء/۱) هم گفتهاند احتمالا به اعتبار نسبت مکانش به پیامبر و اصحابش به این عنوان نامیده شده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۷۴)
این ماده جمعا ۴ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
۱) الف. ابو لیلی انصاری (داود بن بلال بن أُحَيْحَة) روایتی از رسول الله ص نقل کرده که شیعه و سنی با سندهای مختلف آن را روایت کردهاند؛ که رسول الله ص فرمودند:
صدّیقان سه نفرند:
حبیب نجار، همان مومن آل یاسین که آمد و گفت «از فرستادگان پیروی کنید؛ از کسانی پیروی کنید که از شما اجری درخواست نمیکنند و خود هدایتیافتهاند.» (یس/۲۰-۲۱)
حزقیل، همان مومن آل فرعون، که آمد و گفت «آیا مردی را به قتل میرسانید که میگوید پروردگارم الله است و از جانب پروردگارتان برای شما دلیلهای روشن آورده است؟» (غافر/۲۸)
و علی بن ابیطالب ع؛ و او برترینِ آنهاست.
الأمالي( للصدوق)، ص۴۷۶[۱]؛ فضائل الصحابة (لأحمد بن حنبل) ج۲، ص۶۵۵[۲] و ۶۲۷[۳]؛ تفسير فرات الكوفي، ص۳۵۴[۴]؛ الأربعون حديثا (للرازي)، ص۵۰[۵]؛ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج۲، ص۳۰۳-۳۰۷[۶]؛ عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، ص۲۲۰-۲۲۳)[۷]
أَبو لَيْلَى وَ اسْمُهُ دَاوُدُ بْنُ بِلَالِ بْنِ أُحَيْحَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصِّدِّيقُونَ ثَلَاثَةٌ: حَبِيبٌ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يَاسِينَ [الَّذِي] «قَالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» وَ حِزْقِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ [وَ] هُوَ الَّذِي «قَالَ: أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ، وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ» وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ.
و البته این سخن رسول الله را برخی دیگر از صحابه مانند ابوایوب انصاری (تفسير فرات الكوفي، ص۳۵۴)[۸] و داود بن سلمان (عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، ص۲۲۱)[۹] روایت کردهاند.
ب. این حدیث در برخی از منابع اهل سنت (و به تَبَعِ آنها در برخی از منابع شیعی) بدین عبارات از پیامبر روایت شده است:
سبقتگیرندگان امتها که چشم برهمزدنی به خداوند کفر نورزیدند سه نفرند:
علی بن ابیطالب ع، مومن آل یاسین، و مومن آل فرعون؛ پس آنان همان صدیقاناند و علی ع برترینشان است.
تفسير القرطبي، ج۱۵، ص۲۰؛ الكشف والبيان عن تفسير القرآن (ثعلبي) ج۸، ص۱۲۶؛ الكشاف، ج۴، ص۱۰؛ المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز (ابن عطية) ج۴، ص۴۵۰؛ البحر المحيط، ج۹، ص۵۵؛ غرائب القرآن و رغائب الفرقان (النيسابوري) ج۵، ص۵۲۹[۱۰]
أخبرنا أبو بكر عبد الرّحمن بن عبد الله بن علي بن حمشاد المزكى بقراءتي عليه في شعبان سنة أربعمائة فأقرّ به قال: أخبرنا أبو ظهير عبد الله بن فارس بن محمد بن علي ابن عبد الله بن سالم بن عبد الله بن عمر بن الخطاب في شهر ربيع الأول سنة ست وأربع وثلاثمائة قال: حدّثنا إبراهيم بن الفضل بن مالك قال: حدّثنا عن أخيه عيسى عن عبد الرّحمن ابن أبي ليلى عن أبيه قال: قال رسول الله صلّى الله عليه و [آله و] سلم:
سبّاق الأمم ثلاثة لم يكفروا بالله طرفة عين: علي بن أبي طالب، وصاحب آل يس، ومؤمن آل فرعون، فهم الصديقون وعلي أفضلهم.
البته در یکی از روایات شیعه (الخصال، ج۱، ص۱۷۴) که بحث از سبقتگیرندگان مطرح است، آسیه همسر فرعون را به جای مومن آل فرعون ذکر کرده است.[۱۱]
حدیث دیگری درباره اهمیت این شخص در بحث از آیه۲۷ (جلسه۷۷۴) خواهد آمد؛ ان شاء الله.
۲) از امام حسن عسکری روایت شده است که:
شخصی بر امام جواد ع وارد شد در حالی که شادمان بود. حضرت فرمود: از چه شادمانی؟
گفت: یا ابن رسول الله! از پدرت شنیدم که میفرمود: بهترین روزی که بندهای سزاوارت است در آن روز شادمان باشد روزی است که خداوند [توفیق ادای] صدقات و مبرّات و برطرف کردن نیازهای برادران مومنش را به او عطا فرموده است، و امروز ده تن از برادران دینیام که همگی از نیازمندان عیالوار بودند از شهرهای فلان و فلان به سراغم آمدند و من به همگیشان کمک کردم و به همین جهت شادمانم.
امام جواد ع فرمود: واقعا سزاوار است که شادمان باشی به شرطی که عملت را حبط نکرده باشی و از این پس هم آن را حبط نکنی!
گفت: چگونه ممکن است که من آن را حبط کنم در حالی که من از شیعیان مخلص شما هستم!
حضرت فرمود: آهان ! همین الان صدقه و نیکیات در حق برادرانت را حبط کردی!
گفت: آخر چرا یا ابن رسول الله؟!
امام جواد ع فرمود: این سخن خداوند عز و جل را بخوان «ای کسانی که ایمان آوردهاید صدقاتتان را با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل مکنید.» (بقره/۲۶۴)
گفت: یا ابن رسول الله! من نه بر آنانی که بدانها صدقه دادم منت گذاشتم و نه اذیتشان کردم.
حضرت فرمود: خداوند عز و جل صرفاً فرمود «ای کسانی که ایمان آوردهاید صدقاتتان را با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل مکنید.» و نفرمود با منت گذاشتن بر کسانی که بدانها صدقه میدهید یا اذیت کردن آنها؛ بلکه هر گونه اذیتی؛ به نظر تو اذیت کردن تو نسبت به آن کسانی که بدانها صدقه دادی بدتر است یا نسبت به حافظانت [= فرشتگانی که مامور به حفظ تو و اعمال تویند] و فرشتگان مقرب خداوند در پیرامون تواند و نسبت به ما؟
گفت: یا ابن رسول اله! این خیلی بدتر است!
فرمود: همانا تو مرا و آنها را اذیت کردی و صدقهات را باطل نمودی!
گفت: چرا؟
فرمود: به خاطر اینکه گفتی «چگونه ممکن است که من آن را حبط کنم در حالی که من از شیعیان مخلص شما هستم!» وای بر تو! آیا میدانی شیعه مخلص ما کیست؟ شیعه مخلص ما، حزقیلِ مومن است، همان مومن آل فرعون؛ و آن فرد در سوره یاسین که خداوند متعال در موردش فرمود «و از آن سوی شهر مردی شتابان آمد» (یس/۲۰) و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار؛ آیا خودت را با اینها برابر کردی؟ آیا با این کارت فرشتگان و ما را اذیت نکردی؟
گفت: باز پیشگاه خداوند طلب مغفرت و توبه میکنم. پس چگونه بگویم؟
فرمود: بگو من از موالیان و دوستداران شما هستم، و با دشمنانتان دشمن، و با دوستان شما دوستم.
گفت: چنین خواهم گفت و من این چنینم یا ابن رسول الله! و از آن سخنی که مورد انکار شما و انکار فرشتگان قرار گرفت توبه میکنم چرا که شما انکار نکردید مگر به سبب اینکه خداوند عز و جل آن را منکر شمرد.
امام جواد ع فرمود: الان ثوابهای آن صدقاتت به تو برگشت؛ و احباط از آن مرتفع شد.
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ع، ص۳۱۴-۳۱۶
قَالَ ع دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع وَ هُوَ مَسْرُورٌ، فَقَالَ: مَا لِي أَرَاكَ مَسْرُوراً قَالَ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، سَمِعْتُ أَبَاكَ يَقُولُ: أَحَقُّ يَوْمٍ بِأَنْ يُسَرَّ الْعَبْدُ فِيهِ يَوْمٌ يَرْزُقُهُ اللَّهُ صَدَقَاتٍ وَ مَبَرَّاتٍ وَ سَدَّ خَلَّاتٍ مِنْ إِخْوَانٍ لَهُ مُؤْمِنِينَ، وَ إِنَّهُ قَصَدَنِي الْيَوْمَ عَشَرَةٌ مِنْ إِخْوَانِيَ [الْمُؤْمِنِينَ] الْفُقَرَاءِ لَهُمْ عِيَالاتٌ، قَصَدُونِي مِنْ بَلَدِ كَذَا وَ كَذَا، فَأَعْطَيْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ فَلِهَذَا سُرُورِي.
فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع: لَعَمْرِي إِنَّكَ حَقِيقٌ بِأَنْ تُسَرَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ أَحْبَطْتَهُ أَوْ لَمْ تُحْبِطْهُ فِيمَا بَعْدُ.
فَقَالَ الرَّجُلُ: وَ كَيْفَ أَحْبَطْتُهُ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ الْخُلَّصِ؟!
قَالَ: هَاهْ قَدْ أَبْطَلْتَ بِرَّكَ بِإِخْوَانِكَ وَ صَدَقَاتِكَ.
قَالَ: وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟
قَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع: اقْرَأْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى .
قَالَ الرَّجُلُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا مَنَنْتُ عَلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ تَصَدَّقْتُ عَلَيْهِمْ وَ لَا آذَيْتُهُمْ!
قَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا قَالَ: لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى وَ لَمْ يَقُلْ لَا تُبْطِلُوا بِالْمَنِّ عَلَى مَنْ تَتَصَدَّقُونَ عَلَيْهِ، [وَ بِالْأَذَى لِمَنْ تَتَصَدَّقُونَ عَلَيْهِ] وَ هُوَ كُلُّ أَذًى، أَ فَتَرَى أَذَاكَ لِلْقَوْمِ الَّذِينَ تَصَدَّقْتَ عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ، أَمْ أَذَاكَ لِحَفَظَتِكَ وَ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ حَوَالَيْكَ، أَمْ أَذَاكَ لَنَا؟
فَقَالَ الرَّجُلُ: بَلْ هَذَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.
فَقَالَ: فَقَدْ آذَيْتَنِي وَ آذَيْتَهُمْ وَ أَبْطَلْتَ صَدَقَتَكَ.
قَالَ: لِمَا ذَا؟
قَالَ: لِقَوْلِكَ «وَ كَيْفَ أَحْبَطْتُهُ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ الْخُلَّصِ» وَيْحَكَ، أَ تَدْرِي مَنْ شِيعَتُنَا الْخُلَّصُ ]قَالَ: لَا. قَالَ: شِيعَتُنَا الْخُلَّصُ] حِزْقِيلُ الْمُؤْمِنُ، مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ صَاحِبُ يس الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى [فِيهِ]: وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ، أَ سَوَّيْتَ نَفْسَكَ بِهَؤُلَاءِ أَ مَا آذَيْتَ بِهَذَا الْمَلَائِكَةَ، وَ آذَيْتَنَا.
فَقَالَ الرَّجُلُ: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ، فَكَيْفَ أَقُولُ؟
قَالَ: قُلْ: أَنَا مِنْ مُوَالِيكُمْ وَ مُحِبِّيكُمْ، وَ مُعَادِي أَعْدَائِكُمْ، وَ مُوَالِي أَوْلِيَائِكُمْ.
فَقَالَ: كَذَلِكَ أَقُولُ، وَ كَذَلِكَ أَنَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، وَ قَدْ تُبْتُ مِنَ الْقَوْلِ الَّذِي أَنْكَرْتَهُ، وَ أَنْكَرَتْهُ الْمَلَائِكَةُ، فَمَا أَنْكَرْتُمْ ذَلِكَ إِلَّا لِإِنْكَارِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع: الْآنَ قَدْ عَادَتْ إِلَيْكَ مَثُوبَاتُ صَدَقَاتِكَ وَ زَالَ عَنْهَا الْإِحْبَاطُ.
۳) امام صادق ع سفارشاتی طولانی به عبدالله بن جندب دارند. در فرازی از آن سفارشات آمده است:
ای فرزند جندب! همانا شیعیان ما با ویژگیهای متعددی شناخته میشوند:
با سخاوتمندی و بخشش در حق برادران [دینی]
و به اینکه روز و شب پنجاه رکعت نماز میگذارند [مجموع نمازهای واجب و نافله یومیه]
شیعیان ما همانند سگ به مردم نمیپرند [هریر، زوزه سگ است در سرما، که کنایه از بدخلقی است] ؛ و همانند کلاغ طمع نمیکنند؛ با دشمنان ما همنشین نمیشوند؛ و از کسی که بغض ما را به دل دارد، حتی اگر از گرسنگی بمیرند، درخواستی نمیکنند؛ آنان مارماهی نمیخورند و از روی کفش مسح نمیکشند و بر وقت ظهر محافظت دارند و نوشیدنیِ سُکرآور [= مست کننده] نمینوشند*.
ابن جندب میگوید: گفتم: فدایت شوم، آنان را کجا بیابم؟
فرمود:بر فراز قله کوهها و در حاشیههای شهرها؛ و هنگامی که در شهری وارد شدی، بپرس از کسی که [این دنیاپرستانِ بظاهر مسلمان] با او همنشین نمیشوند و او هم از آنان دوری میگزیند، که همان مومن است، آن گونه که خداوند فرمود «و از آن سوی شهر مردی شتابان آمد» (یس/۲۰)؛ به خدا سوگند که حبیب نجار تنها بود.
تحف العقول، ص۳۰۳
و روي عن الإمام الصادق أبي عبد الله جعفر بن محمد ص فی وصيته ع لعبد الله بن جندب
… يَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنَّمَا شِيعَتُنَا يُعْرَفُونَ بِخِصَالٍ شَتَّى بِالسَّخَاءِ وَ الْبَذْلِ لِلْإِخْوَانِ وَ بِأَنْ يُصَلُّوا الْخَمْسِينَ لَيْلًا وَ نَهَاراً شِيعَتُنَا لَا يَهِرُّونَ هَرِيرَ الْكَلْبِ وَ لَا يَطْمَعُونَ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَا يُجَاوِرُونَ لَنَا عَدُوّاً وَ لَا يَسْأَلُونَ لَنَا مُبْغِضاً وَ لَوْ مَاتُوا جُوعاً شِيعَتُنَا لَا يَأْكُلُونَ الْجِرِّيَ وَ لَا يَمْسَحُونَ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَ يُحَافِظُونَ عَلَى الزَّوَالِ وَ لَا يَشْرَبُونَ مُسْكِراً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيْنَ أَطْلُبُهُمْ قَالَ ع عَلَى رُءُوسِ الْجِبَالِ وَ أَطْرَافِ الْمُدُنِ وَ إِذَا دَخَلْتَ مَدِينَةً فَسَلْ عَمَّنْ لَا يُجَاوِرُهُمْ وَ لَا يُجَاوِرُونَهُ فَذَلِكَ مُؤْمِنٌ كَمَا قَالَ اللَّهُ «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى» وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ حَبِيبَ النَّجَّارِ وَحْدَه.
* در برخی از فرقههای مسلمان، خوردن مارماهی، کشیدن مسح از روی کفش، و عجله کردن در نماز ظهر قبل از اذان، و خوردن سایر امور سُکرآور غیر از شراب انگور، جایز قلمداد میشوند.
۴) اصبغ بن نباته روایت میکند که امیرالمومنین ع بر منبر کوفه خطبه میخواند و میفرمود:
ای مردم! من شامّه ایمانم، من چشم و شامّه هدایتم!
ای مردم! در مسیر هدایت، به خاطر کمبود کسانی که آن را میپیمایند، دچار ترس و وحشت نشوید!
الغيبة للنعماني، ص۲۷[۱۲]؛ نهج البلاغة، حکمت ۲۰۱؛ الغارات، ج۲، ص۵۸۴
أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِيُّ مِنْ كِتَابِهِ فِي الْمُحَرَّمِ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي يَزِيدُ بْنُ إِسْحَاقَ الْأَرْحَبِيُّ وَ يُعْرَفُ بِشَعِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُخَوَّلٌ عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ يَقُولُ
أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا أَنْفُ الْإِيمَانِ أَنَا أَنْفُ الْهُدَى وَ عَيْنَاهُ أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ مَنْ يَسْلُكُهُ [لِقِلَّةِ أَهْلِه] …[۱۳]
تدبر
۱) « فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ … وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ»
امداد خداوند برای دین خویش، گاهی یاری رساندن مستقیم است و ارسال پیامبری دیگر؛ و گاهی غیرمستقیم است، و از درون خود مردم.
۲) «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ …»
در یک جمله فعلیه، جار و مجرور بعد از فاعل میآید و اینجا که مقدم شده، نشاندهنده نوعی تاکید است.
این تاکید وقتی بیشتر جلوه می کند که توجه کنیم که شبیه این عبارت در حکایت نزاع بین حضرت موسی ع و قبطی پیش آمده که مومن آل فرعون «از آن سوی شهر شتابان میآید» تا به وی خبر میدهد که مراقب باش که قصد دستگیری تو را دارند؛ اما در آنجا کلمه «رجل» را مقدم ذکر کرده است: «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ» (قصص/۲۰).[۱۴]
چرا در اینجا چنین تاکیدی بر اینکه «او از جانب دوردست شهر آمده» وجود دارد؟
الف. میتواند بدین جهت باشد که نشان دهد هیچ تبانیای بین او و فرستادگان در کار نبوده است. (المیزان، ج۱۷، ص۷۵)
ب. حمايت از حقّ، مرز و منطقه ندارد؛ و براى حمايت از حقّ، مسافت طولانى نبايد مانع باشد. (تفسير نور، ج۷، ص۵۳۰)
ج. …
۳) وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ «يَسْعى» قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ
اگر عجله و شتاب در خیلی عرصهها بد باشد، برای دفاع از اهل حق و پیام خدا، باید شتافت و سرعت عمل به خرج داد.
۴) «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ «رَجُلٌ» يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ»
با اینکه قرآن در بسیاری از موارد اسم اشخاص را دقیقا مطرح کرده، چرا از این شخصی که شتابان برای حمایت از فرستادگان الهی آمد، اسم نبرد و تعبیر «رجلٌ: مردی» را به کار برد. چرا؟
الف. چهبسا نشان دهد کسی که از حق و از پیامبران خدا و دین خدا دفاع میکند، اسمش مهم نیست؛ اقدامش مهم است. (اقتباس از المیزان، ج۱۷، ص۷۶)[۱۵]
به تعبیر دیگر، طرفدارى از حقّ، انگيزه و سوز لازم دارد نه نشان و عنوان. (تفسير نور، ج۷، ص۵۳۰)
ب. با توجه به اینکه در جملات بعدیاش نوعی عبودیت محض (که خدا را چون خداست میپرستد، نه حتی برای بهشت و جهنم) مطرح است، شاید میخواهد ذهن را چنان به نحوه دفاع او و دغدغههای او و اخلاص او معطوف کند که اصلا اسم او را هم نمیآورد؛ گویی او در این عمل خالصانهاش چنان در عبودیت فانی شده که اصلا خودش مطرح نیست. (اقتباس از المیزان، ج۱۷، ص۷۶)
ج. چهبسا تاکید علاوه بر نکره بودن، بر مفرد بودن هم باشد؛ یعنی
گاهى يك تنه بايد حركت كرد و فرياد كشيد؛ چنانکه حضرت على عليه السلام مىفرمايد: در راه حقّ از اندك بودن پيروان نهراسيد. (تفسير نور، ج۷، ص۵۳۰)
د. …
۵) «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ»
دعوت انسانها به پیروی از فرستادگان الهی، تنها وظیفه خود این فرستادگان نیست.
کسی هم که به حقانیت آنان پی برد، سزاوار است دیگران را به پیروی از آنان دعوت کند.
۶) «اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ»
فقط «شنیدن» و «با احترام گوش دادن» به سخن فرستادگان الهی کافی نیست؛ از این فرستادگان باید «پیروی» کرد!
تذکری به خویش
این نکته شامل رابطه ما با قرآن کریم هم میشود
۷) «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ»
شكستن سكوت و فرياد زدن در محيطهاى انحرافى، براى حمايت از رهبرى حقّمداران مورد ستايش خداوند است. (تفسير نور، ج۷، ص۵۳۰)
این را به دلایلی در کانال نگذاشتم
۸) «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ»
حکایت
عبدالله بن ابی یعقوب می گوید: به زید بن علی [فرزند امام سجاد ع که قیام کرد و شهید شد] گفتم: مردم در مورد شما اختلاف نظر دارند؛ پاسخ آن را با کتاب خدا چیزی به من تعلیم فرما.
گفت: آیا سوره یاسین را نخواندهای آنجا که می فرماید «آنگاه که دو نفر سوی آنان فرستادیم، پس آن دو را تکذیب کردند، پس با سومین نفر [آنان را] عزت بخشیدیم».
گفتم. بله.
گفت: مَثَلِ آنان در این امت، مَثَلِ حضرت علی ع و امام حسن ع و امم حسین ع است؛ و چهارمین آنان همان مردی است که از آن سوی شهر شتابان آمد و گفت ای مردم! این فرستادگان را پیروی کنید! و او همان شخص مورد انتظار از آل محمد ص است، که به همان چیزی دعوت میکند که او دعوت میکرد
شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج۲، ص۴۹۶
عبد اللّه بن أبي يعقوب، قال: قلت لزيد بن علي بن الحسين: إن الناس قد اختلفوا في أمركم، فأخبرني بذلك بشيء أعلمه من كتاب اللّه عزّ و جلّ.
قال: أ ما تقرأ من سورة ياسين [قوله تعالى]: «إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ».
قلت: نعم.
قال: مثلهم في هذه الامة مثل علي و الحسن و الحسين عليهم السّلام و الرابع بعدهم الرجل الذي جاء من أقصى المدينة يسعى، قال يا قوم اتبعوا المرسلين، و هو المنتظر من آل محمّد، يدعوا الى ما دعوا إليه.
قلت: فأنت هو؟
قال: لو كنت أنا هو، فإني إذن السعيد.[۱۶]
[۱] . حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَلَمَةَ الْأَهْوَازِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِمْرَانَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي لَيْلَى الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ خَالِدِ بْنِ عِيسَى الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
[۲] . حدیث ۱۱۱۷ – وَفِيمَا كَتَبَ إِلَيْنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ غَنَّامٍ الْكُوفِيُّ، يَذْكُرُ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى الْمَكْفُوفَ حَدَّثَهُمْ قَالَ: أنا عَمْرُو بْنُ جَمِيعٍ الْبَصْرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي لَيْلَى، عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى، عَنْ أَبِيهِ أَبِي لَيْلَى قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ” الصِّدِّيقُونَ ثَلَاثَةٌ: حَبِيبٌ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يَاسِينَ الَّذِي قَالَ: {يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ} ، وَحِزْقِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ الَّذِي قَالَ: {أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ} ، وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الثَّالِثُ، وَهُوَ أَفْضَلُهُمْ.
[۳] . حدیث ۱۰۷۲ – حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ قثنا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ: نا عَمْرُو بْنُ جَمِيعٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى، عَنْ أَخِيهِ عِيسَى، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: الصِّدِّيقُونَ ثَلَاثَةٌ: حَبِيبُ بْنُ مُرِّيٍّ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يَاسِينَ، وَخِرْتِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ، وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الثَّالِثُ، وَهُوَ أَفْضَلُهُمْ
[۴] . فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ غَنَّامٍ [قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى] عَنْ [أَخِيهِ] عِيسَى بْنِ [عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ] عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
[۵] . حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ [بْنُ] أَحْمَدَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَعْقُوبَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ [بْنُ مُحَمَّدٍ] بْنِ عَبْدِ الْكَرِيمِ: حَدَّثَنَا عَمِّي أَبُو زُرْعَةَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ الْبَصْرِيُّ: حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي لَيْلَى، عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي لَيْلَى الْأَنْصَارِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
[۶] . أَخْبَرَنَا أَبُو أَحْمَدَ بْنُ أَبِي الْحَسَنِ الْمِيكَالِيُّ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ فِي قَصْرِهِ مِنْ أَصْلِهِ، أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ الْكَرَجِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ كَامِلٍ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يُونُسَ؛ وَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ الْمِصْبَاحِيُّ حَدَّثَنَا أَبُو سَهْلٍ سَعِيدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُيَيْنَةَ الْقَاضِي حَدَّثَنَا أَبُو الْوَلِيدِ هِشَامُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مَسْرُوقٍ النَّصِيبِيُّ بِهَا، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يُونُسَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَنْصَارِيُّ الْكُوفِيُّ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَخِيهِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
أَخْبَرَنَا الْجَمَاعَةُ قَالُوا: أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرِّيوَنْجِيُّ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ سُفْيَانَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ وَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الدِّينَوَرِيُّ قِرَاءَةً وَ اللَّفْظُ لَهُ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ حَدَّثَنَا حَازِمُ بْنُ يَحْيَى الْحُلْوَانِيُّ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي لَيْلَى حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ الْبَصْرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَبِي لَيْلَى وَ اسْمُهُ دَاوُدُ بْنُ بِلَالِ بْنِ أُحَيْحَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
أخبرنا أبو سعيد الجرجاني أخبرنا أبو محمد التميمي حدثنا أبو يحيى البزاز، حدثنا أحمد بن داود الحنظلي حدثنا الحسن بن عبد الرحمن به مثله.
أخبرنا أبو طالب الجعفري أخبرني أبو الحسين الكلابي حدثني عثمان بن محمد بن علان الذهبي حدثنا محمد بن بشر بن موسى و محمد بن عبد الله بن سليمان، قالا: حدثنا الحسن بن عبد الرحمن بذلك.
و أخبرناه عاليا عبد الرحمن بن الحسن حدثنا محمد بن إبراهيم بن سلمة حدثنا مطين حدثنا الحسن بن عبد الرحمن به كلفظ محمد بن يونس سواء، إلا أنه زاد الثالث [كذا].
[۷] . بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَخِيهِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ وَ فِيمَا كَتَبَ إِلَيْنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ غَنَّامٍ الْكُوفِيُّ يَذْكُرُ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى الْمَكْفُوفَ حَدَّثَهُمْ قَالَ أَخْبَرَنَا عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ الْبَصْرِيَّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ أَبِي لَيْلَى قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
۳۵۱ وَ مِنْ مَنَاقِبِ الْفَقِيهِ ابْنِ الْمَغَازِلِيِّ بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ بْنِ شَوْذَبٍ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ أَرْبَعِ مِائَةٍ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ حَمْدَانَ بْنِ مَالِكِ بْنِ شَبِيبٍ الْقَطِيعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يُونُسَ أَبُو الْعَبَّاسِ الْكَرِيمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَنْصَارِيُّ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَخِيهِ عِيسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ إِذْناً قَالَ أَخْبَرَنَا عُمَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَوْذَبٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَدْلِ الْوَاسِطِيُّ الْحَافِظُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ أَبِي شَيْبَةَ وَ أَحْمَدُ بْنُ عَمَّارِ بْنِ خَالِدٍ قَالا حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ الْبَصْرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِي عِيسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّبِيِّ ص
[۸] . فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَضْرَمِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصِّدِّيقُونَ ثَلَاثَةٌ حِزْقِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ حَبِيبٌ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يس وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ.
[۹] . وَ مِنَ الْجُزْءِ الثَّانِي مِنْ أَجْزَاءِ اثْنَيْنِ مِنْ كِتَابِ الْفِرْدَوْسِ وَ هُوَ نِصْفُ الْكِتَابِ تَصْنِيفِ ابْنِ شِيرَوَيْهِ الدَّيْلَمِيِّ فِي بَابِ الصَّادِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سَلْمَانَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصِّدِّيقُونَ ثَلَاثَةٌ حَبِيبٌ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يَاسِينَ وَ حِزْبِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ .
[۱۰] . و برخی از منابع شیعی که این را از کتب مختلف اهل سنت نقل کردهاند:
تفسير جوامع الجامع (طبرسی)، ج۳، ص۳۸۴؛ مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۲، ص۶
[۱۱] . حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْأَصْبَهَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَصْبَهَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ حُمَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُغِيرَةِ الشَّهْرَزُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ الْحُسَيْنِ الْمَدَائِنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ لَهِيعَةَ عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثَةٌ لَمْ يَكْفُرُوا بِالْوَحْيِ طَرْفَةَ عَيْنٍ مُؤْمِنُ آلِ يس وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ آسِيَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ.
همچنین در الفصول المختارة، ص۲۶۰ از ابنعباس سبقتگیرندگان را چهار نفر معرفی کرده که این بار به جای مومن آل فرعون، یوشع بن نون است ولی عملا سه نفر را شمرده: سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجِيحٍ عَنْ مُجَاهِدٍ وَ أَثَرَهُ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص السُّبَّاقُ أَرْبَعَةٌ سَبَقَ يُوشَعُ بْنُ نُونٍ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع وَ صَاحِبُ يَاسِينَ إِلَى عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع وَ سَبَقَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص.
[۱۲] . این مطلب با دو سند ذکر شده و در سند اول که در متن آمده تعبیر «قلة من یسلکه» آمده است؛ اما سند دوم چنین است:
وَ رَوَاهُ لَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ نُوحٍ عَنِ ابْنِ عُلَيْمٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ قَالَ أَخْبَرَنِي مَنْ سَمِعَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ ذَكَرَ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ: لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ.
و در نهجالبلاغه هم «لقلة اهله» آمده است.
[۱۳] . إِنَّ النَّاسَ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ قَلِيلٍ شِبَعُهَا كَثِيرٍ جُوعُهَا- وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ الْغَضَبُ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ صَالِحٍ وَاحِدٌ فَأَصَابَهُمُ اللَّهُ بِعَذَابِهِ بِالرِّضَا لِفِعْلِهِ وَ آيَةُ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ. فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ وَ قَالَ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها وَ لا يَخافُ عُقْباها أَلَا وَ مَنْ سُئِلَ عَنْ قَاتِلِي فَزَعَمَ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ فَقَدْ قَتَلَنِي أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ سَلَكَ الطَّرِيقَ وَرَدَ الْمَاءَ وَ مَنْ حَادَ عَنْهُ وَقَعَ فِي التِّيهِ ثُمَّ نَزَلَ.
[۱۴] . چهبسا در آن آیه که «رجل» را مقدم آورده، به نحوی تاکید بر خود آن شخص است که حتی حضرت موسی ع در میان فرعونیان، مرید و پیرو دارد که دلنگران اویند.
[۱۵] . عبارات علامه که این نکته و نکته بعد از آن اقتباس شده چنین است:
و قد اشتد الخلاف بينهم في اسم الرجل و اسم أبيه و حرفته و شغله و لا يهمنا الاشتغال بذلك في فهم المراد و لو توقف عليه الفهم بعض التوقف لأشار سبحانه في كلامه إليه و لم يهمله. و إنما المهم هو التدبر في حظه من الإيمان في هذا الموقف الذي انتهض فيه لتأييد الرسل (ع) و نصرتهم فقد كان على ما يعطيه التدبر في المنقول من كلامه رجلا نور الله سبحانه قلبه بنور الإيمان يؤمن بالله إيمان إخلاص يعبده لا طمعا في جنة أو خوفا من نار بل لأنه أهل للعبادة و لذلك كان من المكرمين و لم يصف الله سبحانه في كلامه بهذا الوصف إلا ملائكته المقربين و عباده المخلصين، و قد خاصم القوم فخصمهم و أبطل ما تعلق به القوم من الحجة على عدم جواز عبادة الله سبحانه و وجوب عبادة آلهتهم و أثبت وجوب عبادته وحده و صدق الرسل في دعواهم الرسالة ثم آمن بهم.
[۱۶] . این مطلب به نحوی دیگر توسط فرات کوفی روایت شده (تفسير فرات الكوفي، ص۳۵۳) که ظاهرش با باورهای زیدیه سازگارتر است، بویژه اگر دقت شود که در مورد فرات کوفی، برخی احتمال زیدی بودن ویا دست کم سابقه زیدی داشتن را منتفی نمیدانند:
قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي يَعْقُوبَ الْعَبْدِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ عِنْدَهُ أَصْحَابُهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ يَا أَبَا [ابن] يَعْقُوبَ مَنْ زَعَمَ مِنْكُمْ [أَنَ] مِنَّا أَئِمَّةً مَفْرُوضَةً طَاعَتُهُمْ فَهُمُ الْغَالُونَ قَالَ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مَنْ قَدْ مَاتَ مِنْ شِيعَتِكُمْ عَلَى هَذَا الرَّأْيِ مِنْ أَهْلِ الْقُرْآنِ وَ أَهْلِ الْخَيْرِ وَ أَهْلِ الْوَرَعِ إِنَّا بِرَاءٌ مِنْهُمْ قَالَ لَا تَبْرَأْ مِنْهُمْ قَالَ قُلْتُ عَافَاكَ اللَّهُ مَا الَّذِي يَحْمِينَا عَلَى أَمْرِنَا فِي عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ [ع] عِنْدَكَ مِنْهُ بُرْهَانٌ قَالَ نَعَمْ أَ مَا تَقْرَأُ يس قُلْتُ بَلَى ثُمَّ قَرَأَ زَيْدٌ وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ فَمَثَلُ الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فِي [الْقُرْآنِ فِي] هَذِهِ الْأُمَّةِ [الْآيَةِ] مَثَلُ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ [ع] وَ هَذَا الرَّابِعُ الَّذِي يَظْهَرُ مَثَلُ الَّذِي جَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قَالَ قُلْتُ فَإِنِّي أَرْجُو أَنْ تَكُونَ أَنْتَ هُوَ قَالَ مَا شَاءَ اللَّهُ [ما و الله].
همچنین در خصوص کراد از این روایت دو احتمال دیگر هم دارد، یکی استفهام انکاری باشد یعنی آیا شما که میگویید امام مفروض الطاعة نداریم پس باید برائت بجوییم از شیعیان که میگویند اجداد شما مفروض الطاعة بودند؟ و احتمال دیگر اینکه مقصودش برائت جستن از شیعیان زید باشد که قائل هستند که امام مفروض الطاعة نداریم. (به نقل از استادم)
بازدیدها: ۱۳۰