۷۶۸) اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ

 ۲۵ رمضان ۱۴۳۹

ترجمه

از کسانی پیروی کنید که از شما اجری درخواست نمی‌کنند و خود هدایت‌یافته‌اند.

حدیث

۱) الف. از امام سجاد ع از پدرانشان روایت شده که شخصی خدمت امیرالمومنین ع آمد و گفت:

یا امیرالمومنین ع! به خدا سوگند که من شما را دوست دارم!

حضرت فرمود: ولی من از تو بدم می‌آید!

گفت: چرا؟

فرمود: چون تو در اذان دنبال درآمد هستی و برای آموزش قرآن اجرت می‌گیری و از رسول الله ص شنیدم که کسی که بر تعلیم قرآن اجرت بگیرد، بهره‌اش در قیامت همان [اجرتی که در دنیا گرفته] خواهد بود!

تهذيب الأحكام، ج‏۶، ص۳۷۶

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُنَبِّهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّكَ لِلَّهِ!

فَقَالَ لَهُ وَ لَكِنِّي أُبْغِضُكَ لِلَّهِ!

قَالَ وَ لِمَ؟

قَالَ لِأَنَّكَ تَبْغِي فِي الْأَذَانِ [كَسْباً] وَ تَأْخُذُ عَلَى تَعْلِيمِ الْقُرْآنِ أَجْراً وَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ مَنْ أَخَذَ عَلَى تَعْلِيمِ الْقُرْآنِ أَجْراً كَانَ حَظَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

 

ب. فضل بن ابی‌قره می‌گوید: به امام صادق ع عرض کردم: همانا اینان می گویند که درآمد معلم، مصداق مال حرام است!

فرمود: این دشمنان خدا دروغ می گویند! همانا بدین وسیله می‌خواهند که قرآن تعلیم داده نشود؛ اگر شخصی به معلمی به اندازه دیه فرزندش بدهد برای آن معلم حلال است.

تهذيب الأحكام، ج‏۶، ص۳۶۵؛ الكافي، ج‏۵، ص۱۲۱

أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ شَرِيفِ بْنِ‏ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ إِنَّ كَسْبَ الْمُعَلِّمِ سُحْتٌ!

فَقَالَ كَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّمَا أَرَادُوا أَنْ لَا يُعَلِّمُوا الْقُرْآنَ وَ لَوْ أَنَّ الْمُعَلِّمَ أَعْطَاهُ رَجُلٌ دِيَةَ وَلَدِهِ كَانَ لِلْمُعَلِّمِ مُبَاحاً.

تذکر

یک جمع این دو روایت این است که اولی وظیفه اخلاقی – و نه تکلیف شرعی – خود فرد است و دومی، اقدام دیگران در قبال او؛ وجوه دیگری هم برای جمع این دو می‌توان مطرح کرد؛ به توضیحی که در تدبر۶ خواهد آمد، توجه کنید.

 

۲) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

کسی که به دستورات خدا عمل کند، به پاداش خود رسیده است.

تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۱۵۶

مَنْ عَمِلَ بِأَوَامِرِ اللَّهِ أَحْرَزَ الْأَجْرَ.[۱]

 

تدبر

۱) «اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»

این آیه توضیح دلیل آنهاست برای جمله قبل که گفتند «از فرستادگان پیروی کنید» که اگر من می‌گویم از اینان پیروی کنید به این دو دلیل است. چرا که وقتی کسی به پیروی از خویش دعوت می‌کند، برای نپذیرفتن دعوت وی دو گونه دلیل می‌توان آورد:

یکی اینکه آنان از این دعوت دنبال منافعی برای خودشان هستند، و چرا من برای تامین منافع او دنبال او راه بیفتم؟!

دوم اینکه آنان گمراه باشند و این پیروی ما را به گمراهی می‌کشانند؛

و وی این دو احتمال را نفی کرد:

اجرت طلب نمی‌کنند؛ پس دنبال منافع خود نیستند.

هدایت‌یافته‌اند؛ پس پیروی از آنها شما را به گمراهی نمی‌کشاند (این را که به چه دلیل آنها هدایت یافته‌اند، در آیه بعد توضیح می دهد). (المیزان، ج۱۷، ص۷۶)

 

۲) «اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً»

اخلاص در تبليغ، شرط جذب مردم است؛ و مناديان حقّ از مردم مزدى نمی‌خواهند. (تفسير نور، ج‏۹، ص۵۳۳)

 

۳) «اتَّبِعُوا مَنْ … هُمْ مُهْتَدُونَ»

هاديان بايد خود مهتدى (هدایت یافته) باشند. (تفسير نور، ج‏۹، ص۵۳۳)

 

۴) «اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»

صرف اینکه کسی خدمات رایگان به ما بدهد، دلیل موجهی نیست که از او پیروی کنیم؛

وقتی می‌خواهیم از کسی پیروی کنیم، یک ضابطه دیگر ما باید این باشد که او هدایت‌یافته باشد؛ نه اینکه بر اساس دلخواه ما رفتار کند.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

مقدمه۱.

انسان، به دلایل مختلف – از جمله به این دلیل که همه چیز را نمی‌داند و نمی‌تواند صرفاً به تجربه خود اکتفا کند (توضیح در پی‌نوشت)* – در زندگی خود، چاره‌ای جز پیروی از این و آن ندارد؛ و هدف هرکس از هر پیروی، رسیدن به وضع بهتر است.

مقدمه۲.

در درون ما انسانها، دو گونه محرک برای پیرو دیگران شدن وجود دارد: (۱) میل و غریزه صرف، یعنی دلخواه‌های فوری و دم‌دستی‌مان؛ و (۲) فطرت، یعنی خواسته‌های عمیق و بنیادی‌مان؛ و چون این دو انگیزه درون ما هست، هرکس ما را به پیروی از خویش می‌خواند بر روی همین دو نکته سرمایه‌گذاری می‌کند.

مقدمه ۳.

کسی منطقا می تواند ما را به وضع بهتر برساند که اولا وضع بهترش واقعا بهتر باشد و وضع بهتر را درست بشناسد؛ و ثانیا راه معتبری را برای رسیدن به وضع بهتر سراغ داشته باشد؛ و این دو روی هم یعنی «هدایت یافتگی». کلمه «هدایت» در جایی مطرح می‌شود که موضوع آن، امری دم‌دستیِ همگان  نباشد؛ و رسیدن به آن صرفا با رعایت دلخواه‌های دم‌دستی حاصل نشود؛ پس، «هدایت یافته بودنِ» یک دعوت‌کننده، یعنی او علاوه بر اینکه راه رسیدن به مقصود خود را بلد است، در افق نیازهای فطری، ما را به پیروی از خویش بخواند؛ و نه صرفا در راستای تامین دلخواه‌های فوری و دم‌دستی.

مقدمه۴.

عرصه خواسته‌های غریزیِ صرف، عرصه دنیا و عالم ماده است، که عرصه تزاحم است؛ یعنی خواسته من اگر بخواهد تامین شود، با تامین خواسته شما درگیر می‌شود: مثلا: اگر غذایی را من بخورم، شما دیگر نمی‌توانید آن را بخورید؛ و اگر پولی به من داده شود، دیگر به شما داده نمی‌شود؛ و … . اما عرصه خواسته‌های اصیل فطری، عرصه ماوراء و عالم معنوی است، و خودش به‌خودیی خود اقتضای درگیری ندارد، مثلا اگر من به شناختی دست پیدا کنم، شما هم می‌توانید به همان شناخت دست پیدا کنید؛ و اگر دانشی را به من بدهند، همان را هم می‌توانند به شما بدهند.

نتیجه

اگر کسی با دست گذاشتن روی نیازهای غریزیِ صرف، ما را به پیروی از خویش بخواند (یعنی قبول دعوت وی صرفا دلخواه غریزیِ ما باشد، و نه در افق تعالی ما)، چون عالم ماده، محل تزاحم است، او حتما دنبال منافع خویش است، نه منافع ما؛ هرچند ادعا کند اجرت و پاداشی از ما نمی‌خواهد.

ثمره اخلاقی_اجتماعی

یکی از اساتید ما نقل می‌کردند که حضرت آیت الله بهجت بارها می‌فرمود:

اگر کفار در جایی به شما خدمات رایگان ارائه کردند، یقین بدانید که چند برابر آن را از جیب شما برخواهند داشت!

(قابل توجه کسانی که از پیام‌رسان‌های غربی دل نمی‌کنند)

 

* توضیح مربوط به مقدمه۱:

هر انسانی می‌داند که وضع موجودش، مطلوب نیست؛ و همین عامل حرکت و پویایی در انسانهاست، که وضع موجود را رها کند و دنبال وضع بهتری باشد.

از سوی دیگر، هرکسی اگر اندکی تامل کند، بوضوح می‌یابد که آنچه دلخواهِ الان اوست، لزوما آن وضع بهتری نیست؛ که در عمق وجود خویش آن را می‌جوید؛ و این واقعیتی است که همگان تجربه کرده‌اند: بارها و بارها با شوق و علاقه دنبال چیزی بوده‌ایم و پس از رسیدن به آن، پشیمان شده‌ایم؛ و یا بالعکس:

«عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏» (بقره/۲۱۶)

«عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيرا» (نساء/۱۹)

بدین جهت است که چاره‌ای جز پیروی از دیگران – که آنها را دانای به راه رسیدن به وضع مطلوب می داند – ندارد؛ و دین هم مبتنی است بر ایمان به اینکه خدایی هست که همه آنچه  را ما و دیگران نمی دانیم، می‌داند (آیه اول: والله یعلم و انتم لا تعلمون).

 

۵) «اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»

در تدبر قبل تبیین شد که تنها و تنها دعوت کسی واقعا در راستای خیر و کمال ماست، که پاداش نخواستنش واقعی باشد، و این تنها در افق فطرت ممکن است؛

اکنون می‌افزاییم: دقت در همان مقدمات نشان می‌دهد که

اگر می‌خواهیم از کسی پیروی کنیم که این پیروی نهایتا به پشیمانیِ ما منجر نشود، باید او علاوه بر اینکه پاداشی از ما نخواهد، در افق فطرت «هدایت‌یافته» هم باشد.

به تعبیر دیگر، صرف اینکه موضوع دعوت ظاهرا در افق فطرت باشد، کافی نیست؛ باید مطمئن باشیم که در این افق، او از روی هدایت سخن می‌گوید و مفاد او چیزی است که فطرت و عقل تایید می‌کند.

ثمره اخلاقی_ اجتماعی

پیروی از مدعیان عرفان، و نیز عرفان‌های تازه به دوران رسیده‌ای، که محور دعوت خود را کنار گذاشتن تعقل و استدلال می دانند، اگر آسیبش بیشتر نباشد از پیروی از کسانی که در ظاهر هم دنیاپرستند، کمتر هم نیست.

 

۶) «اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً …»

کسی که منفعتی از پیروی ما نمی‌برد، ارزش پیروی کردن دارد.

شبهه:

آیا این بدان معنا نیست که «تنها کسی ارزش پیروی کردن دارد که هیچ گونه منفعتی از پیروی ما نبرد»؛ و به تعبیر دیگر، «اگر کسی منفعتی از پیروی ما می‌برد، پس ارزش پیروی کردن ندارد»؟

بویژه که بالاخره پیروی از خود پیامبران برای آنها شهرت و قدرت و .. می‌آورد!

پاسخ

این نتیجه‌گیری، مصداقی از مغالطه «ایهام انعکاس»، ویا حالت خاصی از مغالطه «رفع مقدم» است؛ یعنی

به لحاظ منطقی از «اگر الف، آنگاه ب» نمی توان نتیجه گرفت که «اگر ب، آنگاه الف» ویا «اگر نقیض الف، آنگاه نقیض ب».

اگر بخواهیم جدای از اصطلاحات منطقی، و با فهم عرفی سخن بگوییم،

به دو بیان می‌توان مطرح کرد:

الف. اینجا در مقام بیان یک ضابطه و شاخص و علامت است در تایید یک عده؛ و وجود یک شاخص برای شناساییِ یک عده، درباره کسانی که از آن شاخص بی‌بهره‌اند، سخنی نفیا و ایجاباً ندارد، نه اینکه اگر کسی آن ویژگی را نداشت، حتما خلاف آن را دارد. (اصطلاحاً: اثبات شیء نفی ما عدی نمی‌کند)

مثلا می‌گویند کسی که از سرعت مجاز را رعایت نکند، جریمه می‌شود؛ اما این سخن معنایش این نیست که اگر کسی از سرعت مجاز رعایت کند، حتما جریمه نخواهد شد؛ چرا که ممکن است به دلیل دیگری جریمه شود.

ب. دنبال اجر و پاداش نبودن، غیر از آن است که اجر و پاداشی به آنها نرسد. مثلا اگر کسی تنها و تنها برای رضای خدا کار خوبی را انجام داد، بعدا دیگران مطلع شدند و از او قدردانی کردند، معنایش این است که دیگر، کار او برای رضای خدا نمی‌شود.

 

۷) رَجُلٌ «يَسْعى»‏… «يا قَوْمِ» «اتَّبِعُوا» الْمُرْسَلينَ «اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»

حمايت از حقّ، بايد با شدّت، سرعت، منطق و عاطفه همراه باشد. (تفسير نور، ج‏۷، ص۵۳۰)


[۱] . همچنین از امیرالمومنین ع روایت شده است: لَا يُحْرِزُ الْأَجْرَ إِلَّا مَنْ أَخْلَصَ عَمَلَهُ. (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۱۵۵)

بازدیدها: ۴۱۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*