۲۰ ذیالقعده ۱۴۳۹
ترجمه
امروز در آن آتش افروخته درآيید، به [جرمِ/ سببِ] این که کفر میورزیدید.
نکات ادبی
اصْلَوْهَا
«اصْلَوْا» فعل امر از ماده «صلی» است که به معنای آتش زدن و برافروختن میباشد و اغلب اهل لغت بین این ماده و ماده «صلو» (که اکثراً معنای دعا و نماز و عبادت به کار میرود) تفاوت گذاشتهاند که در این باره در جلسه ۲۹۳ توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-maaarij-70-22/
در اینجا فقط میافزاییم که برخی گفتهاند “اصل «صلاء» به معنای ملازمت و همراهی است؛ و منظور از این تعبیر، همنشین و ملازم آتش شدن است؛ و از ابومسلم نقل شده که منظور از «اصْلَوْهَا» ، «صيروا صلاها: ماده سوختنیِ آتش شوید، هیزمِ آتش شوید» است.” (مجمع البيان، ج۸، ص۶۷۳)[۱]
تَكْفُرُونَ
قبلا بیان شد که ماده «کفر» در اصل دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن میکند؛ به کشاورز «کافر» گفته میشود چون دانه را در دل خاک مخفی میکند و «کفاره» هم کفاره است چون گناه را میپوشاند و «تکفیر» هم به معنای اقدامی است که چنان روی گناه را میپوشاند که گویی انسان گناهی انجام نداده (در مقابل حبط که در مورد نابود شدن کارهای خوب است.
کفر، هم در نقطه مقابل ایمان به کار میرود زیرا «حق را میپوشاند»، و هم در نقطه مقابل «شکر» و به معنای «ناسپاسی» به کار میرود، زیرا نعمت را میپوشاند؛ و از نظر راغب اصفهانی، در مورد ناسپاسی نعمت، غالبا تعبیر «کفران» به کار میرود، و در مورد انکار خدا و نبوت و شریعت (بیدینی) غالبا تعبیر «کُفر» (که فاعل آن، «کافر» است) به کار میرود.
لازم به ذکر است که اگرچه در فرهنگ دینی غالبا کلمه «کافر» فقط به معنای منکر خدا و نبوت و شریعت به کار میرود اما در ادبیات قرآنی در مورد منکر ولایت و امامت الهی هم این تعبیر به کار میرود چنانکه کسانی که به جای ولایت الله، ولایت طاغوت را پذیرفته باشند کارشان «کفر» معرفی شده (بقره/۲۵۶) و حتی منافق هم (که ظاهرا مسلمان است و خدا و نبوت و شریعت را قبول دارد) کافر خوانده شده است (نساء/۱۳۷-۱۳۸؛ منافقون/۱-۳)
جلسه ۲۰۵ http://yekaye.ir/al-furqan-025-50/
همچنین قبلا حدیثی گذشت که توضیح داده بود که کفر در قرآن به پنج معنا به کار رفته: کفر حجود (انکار) [که دو قسم میشد: انکار از روی ظن و گمان، ویا کاملا آگاهانه در برابر حقیقت ایستادن]، ترک آنچه خدا دستور داده، کفر برائت و کفر نعمت.
جلسه۱۵۹، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-jathiyah-45-24/
حدیث
۱) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبههایشان میفرمایند:
و بدانيد! كه اين پوست نازك را بر آتش سوزان شكيبايى نيست، پس بر خويشتن رحمت آريد، که شما توان خود را در مصيبتهاى اين جهان آزموديد؛ آيا نديديد از خارى كه بر يكى از شما خلد، چگونه زارى كند، و يا به سر در افتادگى، كه خون آلودش گرداند، و يا ريگ تفته كه او را بسوزاند؟ تا چه رسد كه ميان دو طبقه از آتش بود سوزان، همخوابه او سنگ، و همنشينش شيطان. آيا مىدانيد چون مالك [= خازن جهنم] بر آتش دوزخ خشم آرد، شعلههای آتش بر یکدیگر میکوبند و همدیگر را خرد كنند، و چون بانگ بر آن زند، شعلهها از نهیب او در میان درهای جهنم به هر طرف زبانه کشند؟
اى پير سالخورده كه پيرى در تو راه يافته، چگونهاى آن گاه كه طوقهاى از آتش تافته، گِرد گردنت افتد، و غُلهايى كه گردن و دستها را به هم فرو برد، چنانكه گوشت بازوها را بخورد؟
پس خدا را، خدا را، اى گروه بندگان! حال كه سالم و تندرستيد نه بيمار، و در گشايش هستيد نه به تنگى دچار، در گشودن گردنهاى خود بكوشيد، پيش از آنكه آنچه در گرو است بگيرند …
الدروع الواقية، ص۲۷۱؛ نهجالبلاغه، خطبه۱۸۳ (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص۱۹۵)
وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ لِهَذَا الْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ، فَارْحَمُوا نُفُوسَكُمْ فَإِنَّكُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ الدُّنْيَا فَرَأَيْتُمْ جَزَعَ أَحَدِكُمْ مِنَ الشَّوْكَةِ تُصِيبُهُ، وَ الْعَثْرَةِ تُدْمِيهِ، وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ. فَكَيْفَ إِذَا كَانَ بَيْنَ طَابَقَيْنِ مِنْ نَارٍ، ضَجِيعَ حَجَرٍ وَ قَرِينَ شَيْطَانٍ؟ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِكاً إِذَا غَضِبَ عَلَى النَّارِ حَطَمَ بَعْضُهَا بَعْضاً لِغَضَبِهِ، وَ إِذَا زَجَرَهَا تَوَثَّبَتْ بَيْنَ أَبْوَابِهَا جَزَعاً مِنْ زَجْرَتِهِ؟ أَيُّهَا الْيَفَنُ الْكَبِيرُ الَّذِي قَدْ لَهَزَهُ الْقَتِيرُ، كَيْفَ أَنْتَ إِذَا الْتَحَمَتْ أَطْوَاقُ النِّيرَانِ بِعِظَامِ الْأَعْنَاقِ وَ نَشِبَتِ الْجَوَامِعُ حَتَّى أَكَلَتْ لُحُومَ السَّوَاعِد؟ فَاللَّهَ اللَّهَ مَعْشَرَ الْعِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِي الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِي الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّيقِ فَاسْعَوْا فِي فَكَاكِ رِقَابِكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا.[۲]
۲) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
و اما اهل معصیت؛ پس در آتش جاودان شدند، و بر پاهایشان بند زده شد و دستانشان را با غلها به گردنشان زنجیر کردند و بر پیکرهایشان لباسهایی از قطران [قیر مذاب] پوشاندند، و برایشان لباسهایی از آتش بریده و آماده شد؛ آنان در عذابی هستند که حرارتش شدت یافته، و آتشی که درپوشش بر اهل آن بسته شده، که هرگز بر آنان باز نشود و ابدا نسیمی بر آنان نوزد و هیچگاه غم و اندوه از میانشان رخت برنبندد؛ و عذابش همواره شدید است، و عقوبتش همواره جدید است؛ نه منزلی است که زایل شود و نابود گردد؛ و نه زمان بودن آنان در آنجا به پایان رسد.
تفسير القمي، ج۲، ص۲۸۹
قال أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع:
وَ أَمَّا أَهْلُ الْمَعْصِيَةِ فَخُلِّدُوا [فَخَذَلَهُمْ] فِي النَّارِ، وَ أُوثِقَ مِنْهُمُ الْأَقْدَامُ، وَ غُلَّ مِنْهُمُ الْأَيْدِي إِلَى الْأَعْنَاقِ، وَ أُلْبِسَ أَجْسَادُهُمْ سَرَابِيلَ الْقَطِرَانِ وَ قُطِّعَتْ لَهُمْ مُقَطَّعَاتٌ مِنَ النَّارِ، هُمْ فِي عَذَابٍ قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ وَ نَارٍ قَدْ أُطْبِقَ عَلَى أَهْلِهَا، فَلَا يُفْتَحُ عَنْهُمْ أَبَداً، وَ لَا يَدْخُلُ عَلَيْهِمْ رِيحٌ أَبَداً، وَ لَا يَنْقَضِي مِنْهُمُ الْغَمُّ [عُمُرٌ] أَبَداً وَ الْعَذَابُ أَبَداً شَدِيدٌ وَ الْعِقَابُ أَبَداً جَدِيدٌ، لَا الدَّارُ زَائِلَةٌ فَتَفْنَى وَ لَا آجَالُ الْقَوْمِ تُقْضَى.[۳]
۳) از امام سجاد ع از پدرشان از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
گاه میشد که پیامبر اکرم ص ما را بیم میداد و میفرمود:
به کسی که جان مجمد ص در دست اوست، اگر قطرهای از «زقوم» (واقعه/۵۲) بر کوههای زمین بچکد، تا هفت وادی زمین را درهمپیچد و طاقتش را ندارند؛ پس چگونه است حال و روز کسی که این طعامش است؟!
و اگر قطرهای از «غِسلین» (الحاقه/۳۶) ویا از «صدید» (ابراهیم/۱۶) بر کوههای زمین بچکد، تا هفت وادی زمین را درهمپیچد و طاقتش را ندارند؛ پس چگونه است حال و روز کسی که این نوشیدنیاش است؟!
و به کسی که جانم به دست اوست سوگند، اگر تنها یک گرز از آن گرزهایی که خداوند در کتابش یاد کرده (حج/۲۱) بر کوههای زمین زده شود، تا هفت وادی زمین را درهمپیچد و طاقتش را ندارند؛ پس چگونه است حال و روز کسی که با این گرز روز قیامت در آتش بر سرش کوبند؟!
الدروع الواقية، ص۲۷۳-۲۷۴
قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ الْقُمِّيُّ فِي كِتَابِ زُهْدِ النَّبِيِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فِيمَا رَوَاهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ:
رُبَّمَا خَوَّفَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَيَقُولُ:
وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ قَطَرَتْ عَلَى جِبَالِ الْأَرْضِ لَسَاخَتْ أَسْفَلَ سَبْعِ أَرَضِينَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ، فَكَيْفَ بِمَنْ هُوَ طَعَامُهُ؟!
وَ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الْغِسْلِينِ أَوْ مِنَ الصَّدِيدِ قَطَرَتْ عَلَى جِبَالِ الْأَرْضِ لَسَاخَتْ أَسْفَلَ سَبْعِ أَرَضِينَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ، فَكَيْفَ بِمَنْ هُوَ شَرَابُهُ؟!
وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ مِقْمَاعاً وَاحِداً مِمَّا ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وُضِعَ عَلَى جِبَالِ الْأَرْضِ لَسَاخَتْ إِلَى أَسْفَلِ سَبْعِ أَرَضِينَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ، فَكَيْفَ بِمَنْ يُقْمَعُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي النَّارِ؟
تدبر
۱) «اصْلَوْهَا الْیوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ»
عامل اصلی و اولیه چشیدن آتش جهنم، کفرورزیدن است.
نکته تخصصی انسانشناسی
انسان، وقتی میخواهد از راه حق فاصله بگیرد، گاهی گناه میکند، یعنی عمل ناشایست انجام میدهد؛ و گاهی کفر میورزد؛ یعنی در مقابل حقیقت، تسلیم نمیشود.
ساحت ایمان و کفر در وجود آدمی، غیر از ساحت حسنات و سئیات (اعمال نیک و اعمال بد) است؛ و اگرچه این دو در هم تاثیر دارند، یعنی اقتضای اولیه ایمان، عمل صالح است؛ و اقتضای اولیه کفرورزیدن، گناهکاری است؛ اما این اقتضا به معنای وجوب نیست؛ یعنی:
گاه میشود که کسی کفر میورزد، اما عملی که ما آن را عمل خوب میپنداریم، از او سر میزند (چنانکه در آیات ۳۹ و ۴۰ سوره نور، اعمال کافران را دو قسم دانسته: اعمالی که همچون سراب در منظر تشنگان، آب مینماید (که همان اعمال بظاهر خوبِ آنهاست) و اعمالی که ظلمت بر روی ظلمت است (که همان اعمال بد آنهاست)[۴]؛ و در آیه ۲۳ سوره فرقان وعده داده که همه اعمال [خوب] آنان را پوچ و «هباءاً منثوراً» میگردانیم[۵])
و گاه میشود که کسی که مومن است گناهی عظیم (که قرآن از آن به «فاحشة» یا «ظلم به خویشتن» تعبیر میکند؛ آل عمران/۱۳۵[۶]) مرتکب میشود.
آنچه مهم است این است که اگرچه برای بسیاری از گناهان وعده عذاب داده شده است؛ اما آنچه به طور قطعی افرادی را جهنمی میکند این است که روال کفر ورزیدن در پیش گرفته باشند.
این نشان میدهد که اگرچه برای یک زندگی سعادتمندانه هم ایمان و هم اخلاق و عمل صالح لازم است؛ اما اگر قرار باشد بین خود این دو عنصر (یعنی ایمان از سویی، و عمل صالح از سوی دیگر) قضاوت شود، – برخلاف آنچه در فضای به اصطلاح روشنفکری تبلیغ میشود – ایمان بسیار مهمتر از اخلاقیات و عمل صالح است.
نکته تخصصی جامعهشناسی دینی
اگر مطلب فوق درست فهمیده شود، معلوم میشود که «جامعه ایمانیای که در آن گناه شود» بهتر است از «جامعه کافری که [ظاهرا] در آن کارهای خوب انجام میشود»؛
و این حکم، نه یک قضاوت متعصبانه، بلکه بر اساس تحلیلی عمیق از ساحتهای مختلف انسان، میباشد.
۲) «اصْلَوْهَا الْیوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ»
فرمود «بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ» و نفرمود «بِما کَفَرْتُم»؛ این نشان میدهد:
الف. آنچه قطعا جهنمی شدن را در پی دارد، استمرار در کفرورزیدن است.
ب. …
۳) «كُنْتُمْ تُوعَدُونَ؛ اصْلَوْهَا الْیوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ»
خداوند بارها وعده جهنّم داد، ولى كافران باور نكردند. (تفسير نور، ج۹، ص۵۵۳)
عبرت اخلاقی
یکی از استاید ما از قول آیت الله بهجت نقل میکردند که ایشان مکرر میفرمودند:
«روز قیامت، بیش از همه، ما چوب عدم باورهایمان را خواهیم خورد.»
http://mfeb.ir/partahzb/akhlaq/6756-2017-02-18-14-14-34.html
۴) «اصْلَوْهَا الْیوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ»
تعبیر «تکفرون» نشان میدهد که نعمتی بوده که مورد کفران واقع شده است (مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج۲۶، ص۳۰۲)؛
در واقع، با این تعبیر، عملا چراییِ سزاوار مواخذه و عذاب بودنِ آنان نیز معلوم میشود.
۵) «اصْلَوْهَا الْیوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ»
با اینکه معلوم است که مقام صدور این کلام در قیامت است، چرا با آوردن کلمه «الیوم» بر این مطلب تاکید کرد؟
الف. در قیامت است که افراد طعم عذاب را میچشند؛ یعنی اگر در دنیا میبینیم که بسیاری از تبهکاران و کفرپیشگان بدون اینکه به مجازات خویش برسند زندگیشان را به پایان میرسانند، این را نشانه ناعادلانه بودن عالَم نگیریم! وعدهگاه عذاب آنان روز قیامت است.
ب. …
[۱] . «اصْلَوْهَا الْيَوْمَ» أي ألزموا العذاب بها و أصل الصلاء اللزوم و منه المصلي الذي يجيء في أثر السابق للزومه أثره و قيل معناه صيروا صلاها أي وقودها عن أبي مسلم
[۲] . البته این روایت قبلا در جلسه ۲۸۲، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-hegr-15-43/ و جلسه ۴۹۹، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-qalam-68-33/ نیز گذشت.
[۳] . این روایت در تفسير القمي، ج۲، ص۲۵۸ هم قابل توجه است:
أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ أَهْوَنَ النَّاسِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَرَجُلٌ فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ عَلَيْهِ نَعْلَانِ مِنْ نَارٍ وَ شِرَاكَانِ مِنْ نَارٍ يَغْلِي مِنْهَا دِمَاغُهُ كَمَا يَغْلِي الْمِرْجَلُ مَا يَرَى أَنَّ فِي النَّارِ أَحَداً أَشَدَّ عَذَاباً مِنْهُ وَ مَا فِي النَّارِ أَحَدٌ أَهْوَنُ عَذَاباً مِنْهُ.
[۴] . وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَريعُ الْحِسابِ؛ أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ.
[۵] . وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً.
[۶] . وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ …
بازدیدها: ۶۱