ترجمه
پس، طواف کنندهای [=بلایی جامع] از جانب پروردگارت بر آن [باغ] به گردش درآمد، در حالی که آنان خواب بودند.
نکات ترجمه
«طافَ» «طائِف»[۱]
درباره ماده «طوف» برخی بر این باورند که در اصل دلالت میکند بر دَوَران چیز به دور چیز دیگر و به آن پیچیدن، و «طوفان» (اعراف/۱۳۳؛ عنکبوت/۱۴) هم از همین ماده است به معنای آنچه دور اشیا میچرخد و آنها را با آب میپوشاند (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۴۳۲) اما برخی بر این باورند که اصل این ماده دلالت دارد بر پوشاندن چیزی (با غلظت یا قوت) به نحوی که حدود آن چیز را دربربگیرد؛ چنانکه طوفان آبی است که هر مکانی را میپوشاند (فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ، اعراف/۱۳۳؛ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ … فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ، عنکبوت/۱۴) ویا «طَوف» به معنای دستهای از نی ویا چوب است که محکم به هم بسته میشود و روی آب قرار میگیرد تا بر آن سوار شوند و «طواف» دربرگرفتن اطراف چیزی است که دور آن گردیده میشود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۳۶) در واقع، گفتهاند «طوفان» به هر حادثهای که انسان را احاطه کند گفته میشود و به خاطر کاربرد این واژه در مورد طوفان نوح بوده که به طور خاص، در مورد آب عظیمی که به عنوان بلا انسان را دربرگیرد رایج شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۳۱) و البته کاربرد این ماده به صورت فعل ثلاثی مجرد درقرآن کریم بیشتر نظر کسانی که آن را به معنای دوران چیزی به دور چیز دیگر می دانستهاند تقویت میکند؛ چنانکه در خصوص بهشتیان: «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ» (طور/۲۴) «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ» (واقعه/۱۷؛ انسان/۱۹) «يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعينٍ» (صافات/۴۵) «يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ» (زخرف/۷۱) «وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَواريرَا» (انسان/۱۵) و حتی در مورد جهنمیان آمده است: «يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ آنٍ» (الرحمن/۴۴) (در غیر این موارد، فقط یک مورد به صورت فعل ثلاثی مجرد آمده: «فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ» (قلم/۱۹) که در ادامه در مورد آن بحث می شود)
و این ماده وقتی به صورت فعل در مورد طواف خانه خدا [و سعی صفا و مروه] به کار رفته در باب تفعل استعمال شده است: «وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ» (حج/۲۹) «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما» (بقره/۱۵۸) که این صیغه دلالت بر تکلف و اصرار به متصف شدن به وضف مربوطه (طواف) دارد و ظاهرا میخواهد اشاره کند به اوج جدیت و اخلاص آنان در طواف. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۳۶)
«طائف» به معنی کسی است که دور چیز دیگری میگردد و نه تنها به کسانی که دور خانه خدا طواف میکنند : «أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ» (بقرة/۱۲۵)، بلکه به جنیانی که دور قلب انسان میگردند تا او را وسوسه کنند «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا» (اعراف/۲۰۱) یا بلایی که دورادور نعمتی را فرامیگیرد «فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ» (قلم/۱۹) یا به نگهبان خانه که غالبا دور خانه میگردد نیز گفته میشود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۳۱)[۲]
«طوّاف» (نور/۵۸) هم صیغه مبالغه «طائف» است (المصباح المنیر، ج۲، ص۳۸۰) و در آیه «لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ … لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى بَعْض» (نور/۵۸) ظاهرا به معنای کثرت ارتباط بین افراد است که گویی دائما دور هم میگردند.
«طائفه» به جماعتی از مردم گفته میشود از این جهت که دور یک نفر یا یک چیز گرد آمدهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۴۳۲) و برخی گفتهاند در اصل افرادی بودند که دائما در سفر در حال گردش بودهاند، اما تدریجا به هر جماعتی گفته شده، و کمکم حتی بر دو نفر و بر یک نفر هم اطلاق گردیده است؛ چنانکه آیات «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما» (حجرات/۹) یا «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِی الدّین» (توبه/۱۲۲) را در جایی که بین دو نفر نزاع شود یا حتی یک نفر برای تفقه در دین اقدام کند جاری دانستهاند. (الفروق في اللغة، ص۲۷۳)[۳]
ماده «طوف» و مشتقات آن ۴۱ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
۱) امیرالمومنین در فرازی از اولین خطبهای که در ابتدای خلافت خود خواندند فرمودند:
…به خدا سوگند هیچ قومی نبودند که در نعمتهای گوارای زندگی باشند و آن نعمت از آنها گرفته شود مگر به خاطر گناهانی که مرتکب شدند؛ چرا که قطعا خداوند «ظلمکننده به بندگانش نیست» (آلعمران/۱۸۲) و اگر مردم هنگامی که نقمتها بر آنها نازل میشد و نعمتها از ایشان سلب میگردید، با صدق نیت و شیدایی دل به پیشگاه پروردگارشان تضرع میکردند، قطعا هر آنچه از آنان رمیده بود بدانها برمیگشت و هر فسادی برایشان اصلاح میگردید…
نهج البلاغه، خطبه۱۷۸
… وَ ايْمُ اللَّهِ مَا كَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِي غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَيْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوهَا لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ حِينَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِيَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ كُلَّ فَاسِدٍ…
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا این دنیا هرچند [ساکنانش را] از شادیهایی بهرهمند میسازد و با زیورآلاتش میفریبد؛ اما بناچار پایانی دارد همچون پایان بهاری که بالاخره سرسبزیاش فرو میریزد و در انتهای مدتش به خشکی میگراید؛
و بر کسی که خیرخواه خویش است و حقیقتِ آن چیزی را که به سود یا زیانش است میشناسد، لازم است که بپرهیزد از نگریستن در آن همچون نگریستن کسی که از پروردگار جل و علا غافل گردیده است، و نیز خود را برحذر بدارد از سرانجام بد آن؛ چرا که این دنیا با مردمانی خدعه کرد و از آنها جدا شد که بسیار آنها را شاد کرده بود و بسیار بیشتر به وی دلبسته بودند، مرگهایشان شبانه در حالی که خواب بودند یا در روز هنگامی که به بازی مشغول بودند به سراغشان آمد؛ پس [بنگر که] چگونه از آن خارج شدند و بعدش به چه رسیدند، عاقبتشان درد بود و میراثشان پشیمانی، تلخی را جرعه جرعه در گلویشان ریخت و آنها را از جام فراق خود نوشانید؛
پس وای بر کسی که بدان رضایت دهد و چشمش را با آن روشن کند؛ آیا به خاک افتادن پدرانش و گذشتگان خود، از دوست و دشمن، را ندیده است؟! …
مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۱۷۷
قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ كَثِيرٍ التَّمَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِي يَاسِرٌ مَوْلَى الرَّبِيعِ قَالَ سَمِعْتُ الرَّبِيعَ يَقُولُ لَمَّا حَجَّ الْمَنْصُورُ وَ صَارَ بِالْمَدِينَةِ سَهِرَ لَيْلَةً فَدَعَانِي فَقَالَ يَا رَبِيعُ انْطَلِقْ فِي وَقْتِكَ هَذَا عَلَى أَخْفَضِ جَنَاحٍ وَ أَلْيَنِ مَسِيرٍ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ وَحْدَكَ فَافْعَلْ حَتَّى تَأْتِيَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد …ثُمَّ قَالَ ع
يَا رَبِيعُ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا وَ إِنْ أَمْتَعَتْ بِبَهْجَتِهَا وَ غَرَّتْ بِزِبْرِجِهَا فَإِنَّ آخِرَهَا لَا بُدَّ وَ أَنْ يَكُونَ كَآخِرِ الرَّبِيعِ الَّذِي يَرُوقُ بِخُضْرَتِهِ ثُمَّ يَهِيجُ عِنْدَ انْتِهَاءِ مُدَّتِهِ وَ عَلَى مَنْ نَصَحَ لِنَفْسِهِ وَ عَرَفَ حَقَّ مَا عَلَيْهِ وَ لَهُ أَنْ لَا يَنْظُرَ إِلَيْهَا نَظَرَ مَنْ غَفَلَ عَنْ رَبِّهِ جَلَّ وَ عَلَا وَ حَذِرَ سُوءَ مُنْقَلَبِهِ فَإِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا قَدْ خَدَعَتْ قَوْماً فَارَقُوهَا أَسَرَّ مَا كَانُوا إِلَيْهَا وَ أَكْثَرَ مَا كَانُوا اغْتِبَاطاً بِهَا طَرَقَتْهُمْ آجَالُهُمْ بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ أَوْ ضُحًى وَ هُمْ يَلْعَبُونَ فَكَيْفَ أُخْرِجُوا عَنْهَا وَ إِلَى مَا صَارُوا بَعْدَهَا أَعْقَبَتْهُمُ الْأَلَمَ وَ أَوْرَثَتْهُمُ النَّدَمَ وَ جَرَّعَتْهُمْ مُرَّ الْمَذَاقِ وَ غَصَّصَتْهُمْ بِكَأْسِ الْفِرَاقِ فَيَا وَيْحَ مَنْ رَضِيَ عَنْهَا أَوْ أَقَرَّ عَيْناً بِهَا أَ مَا رَأَى مَصْرَعَ آبَائِهِ وَ مَنْ سَلَفَ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ أَوْلِيَائِه …
تدبر
۱) «فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ»
گاه نعمت کاملا برای انسان مهیا شده است، اما چون شخص مسیر گناه و کفران نعمت را در پیش میگیرد، همان نعمت آماده، نیست و نابود میشود، در حالی که شخص در خواب غفلت فرو رفته و متوجه از دست دادن نعمت نیست.
۲) «فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ»
مقصود از «طائف من ربک» چیست؟
الف. آتشی است که آن باغ را سوزاند (ابنعباس، به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۵)
ب. درهمکوبندهای و عذابی از جانب پروردگار که آن نعمتها را درهم کوبید. (قتاده، به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۵؛ البحر المحيط، ج۱۰، ص۲۴۲)
ج. شعلهای که از وادی جهنم سرکشیده بود (ابنجریر، البحر المحيط، ج۱۰، ص۲۴۲)
د. …[۴]
۳) «فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ»
قهر الهی مخصوص آخرت نیست، بلکه گاه در دنیا و بسیار سریع واقع میشود (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۰)
[تعبیر «فـ» برای حالتی است که بلافاصله رخ دهد]
۴) «فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ»
چرا این بلای آسمانی را از جانب «ربک» دانست و تعبیری مانند «الله» و … به کار نبرد؟
الف. تنبیه و کیفر از شؤون ربوبیت است و جنبه تربیتی دارد. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۰)
ب. شاید میخواهد ارتباط برقرار کند با تهدیدی که در آیه قبل برای مشرکان زمان پیامبر ص مطرح کرد. یعنی کسی که الان دشمنان تو را تهدید میکند، همان پروردگار تو است که قبلا هم آن صاحبان باغ را عذاب کرد.
ج. شاید میخواهد به جنبه ربوبیتی خداوند اشاره کند اما نه از زاویه بند الف، بلکه از زاویه یاری رسانی به شخص پیامبرص، یعنی ای پیامبر اگر ما تو را فرستادیم و عدهای تکذیبت میکنند نگران نباش؛ زیرا اقتضای ربوبیتی که نسبت به تو داریم این است که موانع را از پیش روی تو برداریم و اگر لازم شد دشمنانت را درهم بکوبیم همان گونه که قبلا هم صاحبان آن باغ را مستأصل و درمانده ساختیم.
د. …
۵) «وَ لا يَسْتَثْنُونَ … وَ هُمْ نائِمُونَ»
کسی که خواب دارد و به خواب میرود، معلوم میشود که بر همه چیز تسلط ندارد، پس نباید بدون واگذاری امور به خدا (ان شاءالله گفتن) هیچ تصمیمی بگیرد.
به تعبیر دیگر،
هیچکس نمیتواند بر خداوند سبقت بگیرد؛ آنها صبح زود را برای چیدن میوهها قرار گذاشتند اما خداوند شبانگاه باغشان را سوزاند. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۸۰)
این را در کانال نگذاشتم
۶) «فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ»
چرا این عذابی که بر آنها فرستاده شد را با تعبیر «طائف: طواف کننده» و عمل آن را با فعل «طاف: طواف کرد» تعبیر فرمود؟
الف. شاید میخواهد نشان دهد که به هم زدن تصمیمات قطعی افراد برای خدا کاری ندارد. کافی است یک نفر از جانب خدا در جایی بگردد، وضع آنجا کاملا زیر و رو میشود.
ب. …
[۱] . اختلاف قرائت: نخعی آن را به صورت «طیف» قرائت کرده (البحر المحيط في التفسير، ج۱۰، ص۲۴۲) که همان معنای »طائف» می دهد و در مورد آیه «طائف من الشیطان» (اعراف/۲۰۱) نیز قرائت «طیف» به عنوان یک قرائت شایع وجود دارد.
[۲] . البته فراء طائف را به معنای عذابی که شبانه نازل شود دانسته (معانی القران، ج۳، ص۱۷۵) و علامه طباطبایی هم همین نظر را پسندیده (المیزان، ج۱۹، ص۳۷۳) اما ابوحیان بر فراء خرده گرفته و گفته است آیه «طائف من الشیطان» برای نقض نظر وی کافی است (البحر المحيط، ج۱۰، ص۲۴۲) هرچند برخی بر آناند که هم در عذاب و هم در «طائف من الشیطان» به همان معنای احاطه کردن و دربرگرفتن و پوشاندن باشد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۳۶) اما این با «طائف» خانه خدا بودن چندان سازگار نیست.
[۳] . کسانی که محور این ماده را «دربرگرفتن» دانستهاند، گفتهاند «طائفه» به معای «قطعهای از چیزی» است و احتمال دادهاند که به معنای قسمتی از حاشیههای آن چیز ویا از آنچه بدان احاطه دارد، باشد. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۳۷) اما دیگران بر این باورند که این تعبیر «طائفة من الثوب» (که در آن طائفه به معنای قطعه به کار رفته) را تعبیر مجازی دانسته و گفتهاند چون «طائفه» در خصوص جماعتی از مردم (و نه همه آنها) به کار میرفته به همین مناسبت برای قطعهای از چیزی هم این تعبیر را به کار بردهاند. (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۴۳۲)
[۴] . دیدگاهی هم صرفا به عنوان «قیل» (گفته شده) مطرح شده که چون هیچ سندیتی نداشت در متن نیاوردم: طائف مبهم. فقيل: هو جبريل عليه السلام، اقتلعها و طاف بها حول البيت، ثم وضعها حيث مدينة الطائف اليوم، و لذلك سميت بالطائف، و ليس في أرض الحجاز بلدة فيها الماء و الشجر و الأعناب غيرها. البحر المحيط، ج۱۰، ص۲۴۲
بازدیدها: ۳۵
بازتاب: یک آیه در روز - ۱۰۷۴) وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری