۱۵۱) إِنَّ الَّذينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ

ترجمه

همانا کسانی که بعد از آنکه هدایت برایشان آشکار شد، به پشت سر خود برگشتند [= به حقیقت پشت کردند]، شیطان [زشتی‌ِ کارشان را مطابق میلشان] برایشان آراست و مهلت زندگی را برای آنها طولانی جلوه داد.

نکات ترجمه

«ارْتَدّ» از ماده «ردد» به معنای رجوع و برگشتن از وضعیتی که در آن بوده، می‌باشد؛ و در تفاوت «رد» با «رجوع» گفته‌اند که «رد» در اصل رجوع و برگشتنی بوده که با نوعی کراهت و ناخوشایندی از وضعیتی که در آن بسر می‌برده همراه بوده است؛ هرچند کم‌کم این دو کلمه در جای همدیگر هم به کار رفته است. (الفروق في اللغة/۱۰۷) کلمه «ارتداد» و «ردّه» در مورد «رجوع به راهی که از آن آمده بود» به کار می‌رود، با این تفاوت که «رده» حتما به معنای کافر شدن (رجوع به کفر) است، اما «ارتداد» گاهی درباره غیر آن هم به کار می‌رود چنانکه در قرآن هم درباره کافر شدن (مائده/۵) و هم درباره برگشت از یک مسیر (کهف/۶۴) به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص/۳۴۹)

«سَوَّلَ»: از ماده «سول» یا به تعبیر دقیق‌تر، از ماده «سؤل» می‌باشد.[۱] تسویل به معنای زینت دادن و آراستن کار زشت می‌باشد و با توجه به اینکه کلمه «سؤل» از سؤال و درخواست می‌آید، تسویل از این باب بوده که گویی آنچه مورد درخواست شخص است به او می‌دهند و به همین مناسبت، به کار شیطان، که کار زشتی را که افراد دلشان می‌خواهد انجام دهند مطابق دلخواهشان برای آنها زینت می‌دهد (خواسته بد آنها را به عنوان امری مطلوب برایشان جلوه می‌دهد) تسویل گویند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص/۳۴۹؛ معجم المقاييس اللغة۳/ ۱۱۸). در واقع، تسویل این است که وقتی شخصی می‌خواهد یک کار زشت را انجام دهد، به جای آنکه حقیقت و زشتیِ آن کار به او نشان داده شود، مطلب به گونه‌ای که او خودش دلش می‌خواهد برایش زینت داده شود.

«أَمْلى‏»: ماده «ملی» و مصدر «ملاوه» را به معنای «مدت زندگی» ویا «زندگی‌ای که امتداد پیدا می‌کند» معرفی کرده‌ (لسان‌العرب۱۵/ ۲۹۰؛ کتاب العین۸/ ۳۴۴؛ المحيط في اللغة۱۰/ ۳۶۴) و برخی اصل این ماده را به معنای «امتداد یافتن در بستر زمان» دانسته‌اند. (معجم المقاييس اللغة۵/ ۳۵۲) «أملی» متعلق به باب إفعال است، پس متعدی شده و دلالت بر «مهلت دادن در زندگی» می‌کند. (رعد/۳۲؛ حج/۴۴ و ۴۸). ظاهرا به همین مناسبت وقتی فاعل «املاء» شیطان باشد، معنایش «طولانی کردن آرزو» و «القای دور بودن مرگ» می‌شود.[۲]

حدیث

۱) امیرالمومنین ع می‌فرمایند:

… شيطان راههاى خود را به شما آسان مى‏نمايد، و می‌خواهد كه گره‌هاى استوار دينتان را يكى پس از ديگرى بگشايد، و به جاى هماهنگى بر پراكندگى‏تان بيفزايد. با این پراکندگی به فتنه بیندازد؛ پس، از دمدمه‌ها، و وسوسه‌های او روى برگردانيد، و نصيحت آن كس را كه خيرخواه شما است قبول كنيد، و به جان بپذيريد.

نهج‌البلاغه، خطبه۱۲۱؛ با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص۱۲۰

… ْ إِنَّ الشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ‏ وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ يُعْطِيَكُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغَاتِهِ‏ وَ نَفَثَاتِهِ وَ اقْبَلُوا النَّصِيحَةَ مِمَّنْ أَهْدَاهَا إِلَيْكُمْ وَ اعْقِلُوهَا عَلَى أَنْفُسِكُم‏.

۲) از پیامبر اکرم ص روایت شده است:

در روز قیامت گروهی از اصحابم که نزد من اعتبار و جایگاهی داشتند می‌آورند که از صراط عبور دهند؛ هنگامی که آنان را می‌بینم و مرا می‌بینند و میشناسمشان و مرا می‌شناسند؛ آنها را با تازیانه از برابر من دور می‌کنند [و به سوی جهنم می‌برند].

پس من می‌گویم: پروردگارا ! اصحابم! اصحابم!

خطاب می‌شود نمی‌دانی که بعد از تو چه کردند؟! آنها هنگامی که از آنها جدا شدی «به پشت سر خود برگشتند.»

پس خواهم گفت: دوری و هلاکت باد بر شما.

كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏۲، ص۵۹۹.

وَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ قَال‏ علی ع …وَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ:

لَيَجِيئَنَّ قَوْمٌ مِنْ أَصْحَابِي مِنْ أَهْلِ الْعِلْيَةِ وَ الْمَكَانَةِ مِنِّي لِيَمُرُّوا عَلَى الصِّرَاطِ فَإِذَا رَأَيْتُهُمْ وَ رَأَوْنِي وَ عَرَفْتُهُمْ وَ عَرَفُونِي اخْتَلَجُوا دُونِي فَأَقُولُ أَيْ رَبِّ أَصْحَابِي أَصْحَابِي فَيُقَالُ مَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِم حَيْثُ فَارَقْتَهُمْ فَأَقُولُ بُعْداً وَ سُحْقاً

این روایت با عبارات مختلف از زبان پیامبر ص در کتب معتبر اهل سنت آمده است؛ چنانکه چهار بار در صحیح بخاری (ج۲، ص۶۵۵؛ ج۲، ص۹۳۰؛ ج۲، ص۹۷۰؛ ج۳، ص۱۳۲۳) و با یک عبارت و چهار سند مختلف در صحیح مسلم (ج ۱۷، ص ۱۹۴) آمده است.[۳]

۳) امام صادق ع درباره آیه «کسانی که به پشت سر خود برگشتند بعد از آنکه هدایت برایشان آشکار شد» فرمودند: منظور از هدایت، راه علی ع است.

تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۵۶۹

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ سُلَيْمَانَ الزُّرَارِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»

قَالَ الْهُدَى هُوَ سَبِيلُ عَلِيٍّ ع.

۴) امام صادق ع درباره عبارت آیه «کسانی که به پشت سر خود برگشتند» فرمودند: از ایمان برگشتند به خاطر اینکه ولایت امیرالمومنین علی ع را ترک کردند.

تفسير القمي، ج‏۲، ص۳۰۸

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ الْكِنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْفَارِسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ عَنِ الْإِيمَانِ بِتَرْكِهِمْ وَلَايَةَ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع[۴]

تدبر

۱) «ارْتَدُّوا … مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»:

عده‌ای با اینکه مسیر هدایت برایشان آشکار می‌شود، باز عقب‌گرد می‌کنند؛ پس، این گونه نیست که اگر راه هدایت برای افراد معلوم شود، حتما آنها در این مسیر گام بردارند. علم و شناخت بتنهایی کفایت نمی‌کند؛ باید ریشه‌های میل به باطل را خشکاند و مراقب وسوسه‌های شیطان نیز بود.

۲) «ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»: تعبیر «عَلى‏ أَدْبارِهِمْ» نشان می‌دهد که ممکن است عده‌ای در راه هدایت هم گام نهاده باشند، اما بعد از مدتی به سمت عقب‌ برگردند؛ و شاهد خوبی برای وقوع «ریزش‌ها» در یک نظام مبتنی بر هدایت (نظام اسلامی) است.

این عقب‌گرد، حتما به این نیست که ارتداد ظاهری انجام دهند و رسما کافر شوند و رسما در مقابل اسلام بایستند؛ یعنی این آیه هیچ تصریحی ندارد که آنها حتما این عقب‌گرد خود را در مقابل دیگران علنی و اظهار کرده باشند (مجمع‌البیان۹/ ۱۵۸) بلکه همین که در آیه بعد تصریح می‌کند که خدا از مخفی‌کاری آنها باخبر است، نشان می‌دهد که این برگشت خود را مخفی می‌کرده‌اند.

(نکته: این آیه، بویژه با حدیث۲، که از احادیث کاملا معتبر نزد اهل سنت نیز هست، نشان می‌دهد تلقی اهل سنت درباره «عدالت همه صحابه پیامبر» تلقی نادرستی است.)

۳)‌ «الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ» «تسویل» یعنی زینت دادن بدی‌ها، اما نه هر گونه بدی‌ای، بلکه بدی‌هایی که انسان در درون خویش بدانها تمایل دارد. پس، باید بسیار مراقب خواسته‌های مخفی خویش باشیم که اگر خواسته باطلی در درون‌مان راه پیدا کند، دستگیره خوبی است برای شیطان که ما را گمراه کند.

۴) «الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ» شاید تسویل (توجیه کردن بدی‌هایی که دلمان می‌خواهد انجام دهیم، و بدی‌ها را زینت دادن) از عمومی‌ترین راهکارهای شیطان برای اغوای انسان‌ها باشد. انسان‌ها غالبا کار بد را، مادام که بد بدانند، انجام نمی‌دهند؛ بلکه زمانی به انجام آن روی می‌آورند که ابتدا آن را برای خود توجیه، و به نحوی در ذهن خود خوب تلقی کنند.

کسی که مبنای زندگی و تصمیم‌گیری‌هایش را، بر اساس «دلم می‌خواهد» و «خوشم می‌آید» قرار دهد، حتما شیطان بر او مسلط می‌شود؛ زیرا وی به جای آزاداندیشی مبتنی بر تعقل (جلسه۱۴۰، تدبر۱)، عرصه را برای توجیه کردن دلخواه‌های خود (تسویل) باز کرده است؛ و یادمان باشد: شیطان بر هیچکس تسلط عقلی (ارائه استدلال معتبر عقلی برای قانع کردن) ندارد (جلسه۱۴۸، تدبر۲)، اما توان اغواگری و توجیه‌گری‌اش بسیار بالاست.(ص/۸۲ ، جلسه۱۴۱)

۵) «الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ»: چرا علاوه بر «توجیه‌گری و زینت دادن بدی‌ها» مساله «طولانی جلوه دادن عمر» را هم مطرح کرد. ظاهرا زمانی «توجیه کردن» (به معنای منفی کلمه) می‌تواند کارساز باشد که مرگ مورد غفلت قرار گیرد. کسی که دارد کار زشت خویش را توجیه می‌کند، اگر احتمال جدی بدهد که همان روز خواهد مُرد، به احتمال خیلی زیاد، دست از توجیه کردن برمی‌دارد و به فکر جبران می‌افتد. پس شیطان دو کار را با هم انجام می‌دهد. اول اینکه آن بدی‌ای را که بدان تمایل داریم به عنوان یک کار خوب و لازم برای‌مان توجیه می‌کند، دوم اینکه عمر را طولانی جلوه داده، انسان را از توجه به مرگ غافل می‌کند.

 


[۱] . گفته شده که اصل «السول» با همزه [السؤل] بوده و چون تلفظ همزه بدین نحو دشوار بوده کم‌کم به صورت «ـُ» تلفظ شده است و شاهد بر این مطلب که اصلش «سؤل» بوده این آیه است که: «قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى‏» (طه/۳۲) (لسان العرب‏۱۱/ ۳۵۰)

[۲] . با این بیان، به نظر می‌رسد در اشتقاق کبیر «أمل» (= آرزو) با «إملاء» مرتبط باشند.

[۳] . صحیح بخاری

ج۲، ص۶۵۵ (۳۱۲۲)- [۳۳۴۹] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ كَثِيرٍ، أَخْبَرَنَا سُفْيَانُ، حَدَّثَنَا الْمُغِيرَةُ بْنُ النُّعْمَانِ، قَالَ: حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِيِّ (ص) قَالَ: ” إِنَّكُمْ مَحْشُورُونَ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا، ثُمَّ قَرَأَ «كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ»؛ وَأَوَّلُ مَنْ يُكْسَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِبْرَاهِيمُ، وَإِنَّ أُنَاسًا مِنْ أَصْحَابِي يُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ: أَصْحَابِي، أَصْحَابِي، فَيَقُولُ: إِنَّهُمْ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ فَأَقُولُ كَمَا، قَالَ: الْعَبْدُ الصَّالِحُ، «وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي» إِلَى قَوْلِهِ «الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ».

ج۲، ص۹۳۰ (۴۲۸۴)- [۴۶۲۵] حَدَّثَنَا أَبُو الْوَلِيدِ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، أَخْبَرَنَا الْمُغِيرَةُ بْنُ النُّعْمَانِ، قَالَ: سَمِعْتُ سَعِيدَ بْنَ جُبَيْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَقَالَ: ” يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ مَحْشُورُونَ إِلَى اللَّهِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا، ثُمَّ قَالَ: «كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ» إِلَى آخِرِ الْآيَةِ، ثُمَّ قَالَ: أَلَا وَإِنَّ أَوَّلَ الْخَلَائِقِ يُكْسَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِبْرَاهِيمُ، أَلَا وَإِنَّهُ يُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِي، فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ: يَا رَبِّ أُصحَابِي، فَيُقَالُ: إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، فَأَقُولُ: كَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ، «وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»، فَيُقَالُ: ” إِنَّ هَؤُلَاءِ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ”

ج۲، ص۹۷۰  بَاب:كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا

(۴۳۹۶)- [۴۷۴۰] حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ النُّعْمَانِ شَيْخٌ مِنْ النَّخَعِ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: خَطَبَ النَّبِيُّ (ص) فَقَالَ: ” إِنَّكُمْ مَحْشُورُونَ إِلَى اللَّهِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا «كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ»، ثُمَّ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ يُكْسَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِبْرَاهِيمُ أَلَا إِنَّهُ يُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِي فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ: يَا رَبِّ، أَصْحَابِي، فَيُقَالُ: لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، فَأَقُولُ: كَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ، «وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ» إِلَى قَوْلِهِ «شَهِيدٌ»، فَيُقَالُ: إِنَّ هَؤُلَاءِ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ ”

ج۳، ص ۱۳۲۳ (۶۰۷۲)- [۶۵۲۶] حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ الْمُغِيرَةِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَامَ فِينَا النَّبِيُّ (ص) يَخْطُبُ فَقَالَ: ” إِنَّكُمْ مَحْشُورُونَ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا، «كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ» الْآيَةَ، وَإِنَّ أَوَّلَ الْخَلَائِقِ يُكْسَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِبْرَاهِيمُ، وَإِنَّهُ سَيُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِي فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ يَا رَبِّ: أَصْحَابِي، فَيَقُولُ: إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، فَأَقُولُ كَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ «وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ» إِلَى قَوْلِهِ: «الْحَكِيمُ»، قَالَ: فَيُقَالُ: إِنَّهُمْ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ ”

صحیح مسلم

ج۱۷، ص۱۹۴  (۵۱۰۸)- [۲۸۶۳] حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ حَدَّثَنَا وَكِيعٌ.ح

وحَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُعَاذٍ، حَدَّثَنَا أَبِي كِلَاهُمَا، عَنْ شُعْبَةَ.ح

وحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى،

وَمُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ وَاللَّفْظُ لِابْنِ الْمُثَنَّى، قَالَا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ الْمُغِيرَةِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَامَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) خَطِيبًا بِمَوْعِظَةٍ، فَقَالَ: ” يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ تُحْشَرُونَ إِلَى اللَّهِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا،«كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ»، أَلَا وَإِنَّ أَوَّلَ الْخَلَائِقِ يُكْسَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ السَّلَام، أَلَا وَإِنَّهُ سَيُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِي، فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ: يَا رَبِّ أَصْحَابِي، فَيُقَالُ: إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، فَأَقُولُ: كَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ: وَ«كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ، فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ،إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»، قَالَ: فَيُقَالُ لِي: إِنَّهُمْ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ “،

وَفِي حَدِيثِ وَكِيعٍ وَمُعَاذ، فَيُقَالُ: إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ

[۴] . «الشَّيْطانُ» يعني فلانا «سَوَّلَ لَهُمْ» يعني بني فلان و بني فلان و بني أمية قوله «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ» هو ما افترض الله على خلقه من ولاية أمير المؤمنين ع «سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ» قال دعوا بني أمية إلى ميثاقهم- ألا يصيرون لنا الأمر بعد النبي ص و لا يعطونا من الخمس شيئا- و قالوا إن أعطيناهم الخمس استغنوا به- فقال سنطيعكم في بعض الأمر- أي لا تعطوهم من الخمس شيئا- فأنزل الله على نبيه «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ- أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ- بَلى‏ وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ»

Visits: 35

2 Replies to “۱۵۱) إِنَّ الَّذينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*