ترجمه
آنان [= کسانی که خواهان زندگی دنیا و زینت آن بودهاند] کسانیاند که در آخرت جز آتش بهرهای ندارند و آنچه در آنجا ساختند تباه شد و آنچه که انجام میدادهاند باطل و پوچ است.[۱]
حدیث
۱) حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْخَشَّابُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَسِّنٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع:
وَ اللَّهِ مَا دُنْيَاكُمْ عِنْدِي إِلَّا كَسَفْرٍ عَلَى مَنْهَلٍ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا وَ لَا لَذَاذَتُهَا فِي عَيْنِي إِلَّا كَحَمِيمٍ أَشْرَبُهُ غَسَّاقاً وَ عَلْقَمٍ أَتَجَرَّعُهُ زُعَاقاً وَ سَمِّ أَفْعًى أَسْقَاهُ دِهَاقاً وَ قِلَادَةٍ مِنْ نَارٍ أُوهِقُهَا خِنَاقاً وَ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِي هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا وَ قَالَ لِيَ اقْذِفْ بِهَا قَذْفَ الْأُتُنِ لَا يَرْتَضِيهَا لِيَرْقَعَهَا فَقُلْتُ لَهُ اعْزُبْ عَنِّي:
فَعِنْدَ الصَّبَاحِ يَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى وَ تَنْجَلِي عَنَّا عُلَالاتُ [غَلَالاتُ] الْكَرَى
وَ لَوْ شِئْتُ لَتَسَرْبَلْتُ بِالْعَبْقَرِيِّ الْمَنْقُوشِ مِنْ دِيبَاجِكُمْ وَ لَأَكَلْتُ لُبَابَ هَذَا الْبُرِّ بِصُدُورِ دَجَاجِكُمْ وَ لَشَرِبْتُ الْمَاءَ الزُّلَالَ بِرَقِيقِ زُجَاجِكُمْ وَ لَكِنِّي أُصَدِّقُ اللَّهَ جَلَّتْ عَظَمَتُهُ حَيْثُ يَقُولُ:
«مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ»
فَكَيْفَ أَسْتَطِيعُ الصَّبْرَ عَلَى نَارٍ لَوْ قَذَفَتْ بِشَرَرَةٍ إِلَى الْأَرْضِ لَأَحْرَقَتْ نَبْتَهَا وَ لَوِ اعْتَصَمَتْ نَفْسٌ بِقُلَّةٍ لَأَنْضَجَهَا وَهْجُ النَّارِ فِي قُلَّتِهَا وَ أَيُّمَا خَيْرٌ لِعَلِيٍّ أَنْ يَكُونَ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مُقَرَّباً أَوْ يَكُونَ فِي لَظَى خَسِيئاً مُبَعَّداً مَسْخُوطاً عَلَيْهِ بِجُرْمِهِ مُكَذِّباً وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُرَقَّداً وَ تَحْتِي أَطْمَارٌ عَلَى سَفَاهَا مُمَدَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي أَغْلَالِي مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى فِي الْقِيَامَةِ مُحَمَّداً خَائِناً فِي ذِي يَتْمَةٍ أَظْلِمُهُ بِفَلْسَةٍ مُتَعَمِّداً وَ لَمْ أَظْلِمِ الْيَتِيمَ وَ غَيْرَ الْيَتِيمِ لِنَفْسٍ تُسْرِعُ إِلَى الْبَلَاءِ قُفُولُهَا وَ يَمْتَدُّ فِي أَطْبَاقِ الثَّرَى حُلُولُهَا وَ إِنْ عَاشَتْ رُوَيْداً فَبِذِي الْعَرْشِ نُزُولُهَا [۲]
الأمالي(للصدوق)، ص۶۲۰-۶۲۱
از امام صادق ع از پدرانش عليهم السلام روايت شده كه حضرت امير المؤمنين فرمود:
به خدا سوگند دنياى شما در پيش من نيست مگر مانند مسافرانى كه در کنار برکهای توقف کردهاند و جلودارشان فرياد ندا میدهد و كوچ میكنند؛ و لذات دنيا در چشم من نیست مگر مانند آب جوش چرکى كه قرار باشد آن را بنوشم یا مایع تلخی که قرار باشد آن را جرعه جرعه سر کشم یا زهر افعى که آن را اندك اندك بچشم، یا گردنبندهائى از آتش که در گردنم بسته باشند؛ و همانا آنقدر جامهام را وصله زدهام كه از وصله زنندهاش شرم دارم، او به من گفت این جامه را دور افكن و دیگر راضى نمىشود كه آن را وصله زند؛ پس به او گفتم از من این را نخواه که:
زر كامل عيار از بوته بىغش چهره افروزد دل صاحب نظر را سرخ، روز امتحان بينى[۳]
من اگر میخواستم، مىتوانستم از جامههاى ديباى رنگين شما بپوشم، و نان گندم با سينه بریان مرغ بخورم، و آبی زلال در جامهای بلورین بنوشم؛ ولى باور کردهام سخن خداى عز و جل را كه فرمود:
«کسی که روالش بر این باشد که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهد، به آنان [ثمره] کارهایشان را در آن [= زندگی دنیا] به طور کامل میدهیم و آنان در آن کم داده نشوند. آنها در کسانیاند که در آخرت جز آتش بهرهای ندارند»
پس چگونه توانائى شكيبائى دارم بر آتشى كه اگر شعلهاى از آن آتش بر زمين افتد تمام گياهانش را مىسوزاند و اگر کسی برای فرار از آن به قله کوهی پناه برد، شعاع حرارت آن از راه دور گوشت بدنش را بپزد!
و کدام براى على ع بهتر است؟ مقرب در پيشگاه صاحب عرش شود؟ يا در لهیب آتش رانده شده و به خاطر جرمش مورد غضب و تکذیب واقع شده باشد ؟ بخدا سوگند اگر بر روى خارهاى تيز بخوابم در حالی که جامههاى ژندهام بر روى تیغهايش كشيده باشد يا در غل و زنجیرها كشيده شوم برایم دوستداشتنیتر است از اينكه در قيامت، [حضرت] محمّد ص را خائن ديدار كنم در حق يتيمى كه او را به خاطر اندک مالی عامداً مورد ستم قرار داده باشم، و [بدانید که] من به خاطر بدنی كه نهایتش پوسیدن است و هرچقدر هم که زندگی کند، جایگاه نهاییاش درون لایههای زمین [= قبر] است و به جانب خداوند ذیالعرش روان میشود در حق يتيم و غير يتيم ستم نکنم.
۲) … أَ لَسْتُمْ فِي مَسَاكِنِ مَنْ كَانَ أَطْوَلَ مِنْكُمْ أَعْمَاراً وَ أَبْيَنَ آثَاراً وَ أَعَدَّ مِنْكُمْ عَدِيداً وَ أَكْثَفَ مِنْكُمْ جُنُوداً وَ أَشَدَّ مِنْكُمْ عُنُوداً تَعَبَّدُوا لِلدُّنْيَا أَيَّ تَعَبُّدٍ وَ آثَرُوهَا أَيَّ إِيْثَارٍ ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْهَا بِالصَّغَارِ أَ فَهَذِهِ تُؤْثِرُونَ أَمْ عَلَى هَذِهِ تَحْرِصُونَ أَمْ إِلَيْهَا تَطْمَئِنُّونَ يَقُولُ اللَّهُ مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ فَبِئْسَتِ الدَّارُ لِمَنْ لَمْ يَتَهَيَّبْهَا وَ لَمْ يَكُنْ فِيهَا عَلَى وَجَل …
تحف العقول، ص۱۸۲
… آیا شما ساكن خانههائى نيستيد كه صاحبان قبلى آن عمر بيشتر و اثر زيادتر و مال فراوانتر و سپاه افزونتر و لجاجت بيشتر داشتند، دلبسته دنیا بودند، چه دلبستگیای، و آن را بر همه چیز ترجیح میدادند، چه ترجیح دادنی؛ بزودى با خواری از آن كوچ كردند. آيا چنين چيزى را ترجیح میدهید؟ آیا برای این حرص میزنید؟ یا به چنین چیزی اطمينان كردهايد؟ در حالی که خداوند ميفرمايد:
«کسی که روالش بر این باشد که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهد، به آنان [ثمره] کارهایشان را در آن [= زندگی دنیا] به طور کامل میدهیم و آنان در آن کم داده نشوند. آنها در کسانیاند که در آخرت جز آتش بهرهای ندارند و آنچه درست کردند نابود شد و آنچه عمل کردند همگی هدر رفت»
پس [دنیا] بد جايگاهى است براى كسى كه از دنيا نترسد و نسبت به آن نگران و بیمناک نباشد…
تدبر
۱) در آیه قبل (دیروز) فرمود: «[ثمره] کارهایشان را در زندگی دنیا به طور کامل میدهیم و کم داده نمیشوند» در این آیه فرمود: «اقداماتشان یا «حبط» (فاسد و تباه) شد یا از ابتدا «باطل» بوده است».
پس
آنچه در دنیا به ما میدهند، در واقع چیزی نیست (نحل/۹۶)؛ یا تباهشدنی است؛ یا از ابتدا باطل و پوچ بوده است. نعمت باشد یا نقمت، فقط به درد امتحان کردن میخورد (فجر/۱۵-۱۶). اگر واقعیت اینها را ببینیم به اینها دلخوش نمیشویم (حدیث). نه با آمدنش شاد میشویم و نه با رفتنش ناراحت (حدید/۲۳) مشکل این است که چشم حقیقتبینمان باز نشده است.
۲) اگر کسی در کارهایش جهتگیری خدایی و اخروی نداشته باشد، نابودی و جهنمی شدنش در قیامت جای اعتراض ندارد. خدا به زور کسی را به جهنم نمیبرد؛ اما راه را باز گذاشته که انسان میتواند باطن خود را بسوزاند و جهنم کند. خدا به ما اختیار داده است تا هرکسی خودش باطن خود را رقم زند. کسی که زندگی خود را به هیچ عنوان با حقیقت و باطن هستی سازگار نکرده، آیا باید انتظار داشت که حقیقت، او را جدی بگیرد و با او سازگار باشد. کسی که باطن خود را پوچ میانگاشته، وقتی وارد عالم باطن بشود جز با پوچی مواجه میگردد؟
به نظر میرسد آتش سادهترین کلمهای است که فهم انسان از پوچی خودش را نمایان میسازد:
آتش را میبینی، اما دست که به سویش ببری، چیزی دستت را پر نمیکند؛ ظاهرش زیباست، اما بشدت سوزاننده و نابود کننده است.
۳) علامه طباطبایی اشاره کرده که دو جمله «حَبِطَ ما صَنَعُوا فيها» و «باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُون» تفسیر جمله « أُولئِكَ الَّذينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ» میباشد. (المیزان۱۰ /۱۷۶) اما چگونه؟
تا به حال به آتش فکر کردهاید؟ خودش واقعیت «مشت پر کن» ندارد و هر واقعیتی هم که به چنگش بیفتد از بین میبرد. وقتی آتش به ما برخورد کند چه میکند: سوزش میگیرد و هرچه که هست، «نیست» میکند. تنها در صورتی مفید است که ابزار دیگری باشد که محدود و کنترلش کند (مثلا قابلمهای باشد که خودش نسوزد و مواد خام درون آن پخته شوند).
کسانی که به دنیا بسنده کردهاند، در آخرت چیزی ندارند جز آتش (ابزار دیگری ندارند): هم واقعیت «مشت پر کن»ی برایشان نیست؛ هم خودشان را میسوزاند (هر هویتی برای خود ایجاد کرده و ساخته بودند (صنعوا)، تباه میکند و پوچیاش را نشان میدهد) و هم اعمال و کارهایشان را میسوزاند و باطل میکند (باطل ما کانوا یعملون»).
۴) آنچه انسانها در عمرشان کسب میکنند دو قسم است: یا چیزی میسازند (صنعوا) و واقعیتی به واقعیتهای عالم اضافه میکنند (مانند قصرهای بهشتی)؛ یا عملی انجام میدهند (یعملون) که آثار عملشان باقی میماند (مانند لذتهای بهشتی). اما کسی که به دنیا دلخوش کرده، نه ساختههایش سالم میماند (حبط) و نه اثری از عملش باقی میماند (باطل).
یادمان باشد: حقیقت اصیل آن چیزی نیست که در دنیا میبینیم: این امری موقت و از بین رونده است. حقیقت آن چیزی است که در جهانی نامتناهی (آخرت) باقی میماند. برای همین اگرچه برخی نعمتهای وعده داده شده در آخرت ظاهرا شبیه نعمتهای دنیاست؛ اما یک تفاوت مهم دارند: اینها نعمت حقیقی نیست؛ درونشان پر از رنج و زحمت است (بلد/۴) و مهمتر اینکه باقی نمیماند (نحل/۹۶)؛ اما آخرت نه نعمتش زحمت دارد و نه نابودیپذیر است.
۵) شاید دو مورد فوق، اشاره به کارهای خوب و بد دنیاطلبان باشد. «حبط» در مورد نابودی کارهای خوب به کار میرود؛ و «باطل» مربوط به چیزی است که از ابتدا بد و پوچ است. انسان دنیامدار چیزی از حقیقت با خود ندارد. اگر در ظاهر کار خوب میکند «حبط» میشود و اگر کارهای نفسانی خودش (= کاری که بدیاش را ما درک میکنیم) را انجام میدهد، «باطل» است.
[۱] . ابتدا این گونه ترجمه کرده بودم و این توضیح نحوی را هم گذاشته بودم که همگی حذف شد
«آنان [که روالشان این است که زندگی دنیا و زینت آن را میخواهند] کسانیاند که در آخرت جز آتش بهرهای ندارند و آنچه در آنجا ساختند تباه شد و آنچه که همواره انجام میدهند باطل و پوچ است.»
نکته نحوی
تعبیر «کان یرید» (در آیه قبل) با تعبیر «کانوا یعملون» (در آیه حاضر) به لحاظ نحوی یکسان است (کان + فعل مضارع) و لذا هرگونه که اولی را ترجمه کنیم باید دومی را هم همان گونه ترجمه کنیم. اغلب ترجمهها اولی را به صورت مضارع (میخواهد) و دومی را به صورت ماضی (انجام دادهاند) ترجمه کردهاند. فقط ترجمه تفسیر نور (قرائتی) و ترجمه انصاریان در این مورد دقت داشته و دومی را هم به صورت مضارع (انجام میدهند) ترجمه کردهاند. ظاهرا علت این اشتباه این بوده که جمله «باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُون» عطف به جمله «حَبِطَ ما صَنَعُوا فيها» شده است و مترجمان ناخودآگاه ماضی بودن جمله اول را به دومی هم تسری دادهاند؛ («باطل» را به صورت «بطل» خواندهاند) در حالی که جمله دوم جمله اسمیه است و در تقدیر مضارع میباشد.
علت حذف شدن را در کانال این گونه توضیج دادم:
چنانکه یکی از کاربران محترم تذکر دادهاند و تذکر درستی هم بود ترکیب «کان + فعل مضارع» دلالت بر زمان ماضی میکند. بنابراین ترجمه آیات امروز و دیروز و توضیحات مربوطه اصلاح شد و نکته نحوی امروز حذف شد.
[۲] . ادامه حدیث بدین شرح است:
مَعَاشِرَ شِيعَتِي احْذَرُوا فَقَدْ عَضَّتْكُمُ الدُّنْيَا بِأَنْيَابِهَا تَخْتَطِفُ مِنْكُمْ نَفْساً بَعْدَ نَفْسٍ كَذِئَابِهَا وَ هَذِهِ مَطَايَا الرَّحِيلِ قَدْ أُنِيخَتْ لِرُكَّابِهَا أَلَا إِنَّ الْحَدِيثَ ذُو شُجُونٍ فَلَا يَقُولَنَّ قَائِلُكُمْ إِنَّ كَلَامَ عَلِيٍّ مُتَنَاقِضٌ لِأَنَّ الْكَلَامَ عَارِضٌ وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ قُطَّانِ الْمَدَائِنِ تَبِعَ بَعْدَ الْحَنِيفِيَّةِ عُلُوجَهُ وَ لَبِسَ مِنْ نَالَةِ دِهْقَانِهِ مَنْسُوجَهُ وَ تَضَمَّخَ بِمِسْكِ هَذِهِ النَّوَافِجِ صَبَاحَهُ وَ تَبَخَّرَ بِعُودِ الْهِنْدِ رَوَاحَهُ وَ حَوْلَهُ رَيْحَانُ حَدِيقَةٍ يَشَمُّ نَفَاحَهُ وَ قَدْ مُدَّ لَهُ مَفْرُوشَاتُ الرُّومِ عَلَى سُرُرِهِ تَعْساً لَهُ بَعْدَ مَا نَاهَزَ السَّبْعِينَ مِنْ عُمُرِهِ وَ حَوْلَهُ شَيْخٌ يَدِبُّ عَلَى أَرْضِهِ مِنْ هَرَمِهِ وَ ذُو يَتْمَةٍ تَضَوَّرَ مِنْ ضُرِّهِ وَ مِنْ قَرْمِهِ فَمَا وَاسَاهُمْ بِفَاضِلَاتٍ مِنْ عَلْقَمِهِ لَئِنْ أَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْهُ لَأَخْضَمَنَّهُ خَضْمَ الْبُرِّ وَ لَأُقِيمَنَّ عَلَيْهِ حَدَّ الْمُرْتَدِّ وَ لَأَضْرِبَنَّهُ الثَّمَانِينَ بَعْدَ حَدٍّ وَ لَأَسُدَّنَّ مِنْ جَهْلِهِ كُلَّ مَسَدٍّ تَعْساً لَهُ أَ فَلَا شَعْرٌ أَ فَلَا صُوفٌ أَ فَلَا وَبَرٌ أَ فَلَا رَغِيفٌ قَفَارُ اللَّيْلِ إِفْطَارٌ مُقَدَّمٌ [أَ فَلَا رَغِيفٌ قَفَارٌ لِلَّيْلِ إِفْطَارٌ مُعْدِمٌ] أَ فَلَا عَبْرَةٌ عَلَى خَدٍّ فِي ظُلْمَةِ لَيَالٍ تَنْحَدِرُ وَ لَوْ كَانَ مُؤْمِناً لَاتَّسَقَتْ لَهُ الْحُجَّةُ إِذَا ضَيَّعَ مَا لَا يَمْلِكُ وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا أَخِي وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعَةً وَ عَاوَدَنِي فِي عُشْرِ وَسْقٍ مِنْ شَعِيرِكُمْ يُطْعِمُهُ جِيَاعَهُ وَ يَكَادُ يَلْوِي ثَالِثَ أَيَّامِهِ خَامِصاً مَا اسْتَطَاعَهُ وَ رَأَيْتُ أَطْفَالَهُ شُعْثَ الْأَلْوَانِ مِنْ ضُرِّهِمْ كَأَنَّمَا اشْمَأَزَّتْ وُجُوهُهُمْ مِنْ قُرِّهِمْ فَلَمَّا عَاوَدَنِي فِي قَوْلِهِ وَ كَرَّرَهُ أَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي فَغَرَّهُ وَ ظَنَّنِي أُوتِغُ دِينِي فَأَتَّبِعُ مَا سَرَّهُ أَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً لِيَنْزَجِرَ إِذْ لَا يَسْتَطِيعُ مِنْهَا دُنُوّاً وَ لَا يَصْبِرُ ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ فَضَجَّ مِنْ أَلَمِهِ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ يَئِنُّ مِنْ سُقْمِهِ وَ كَادَ يَسُبُّنِي سَفَهاً مِنْ كَظْمِهِ وَ لِحَرْقَةٍ فِي لَظًى [أَضْنَى] لَهُ مِنْ عُدْمِهِ فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِمَدْعَبِهِ وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا مِنْ غَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى وَ اللَّهِ لَوْ سَقَطَتِ الْمُكَافَاةُ عَنِ الْأُمَمِ وَ تُرِكَتْ فِي مَضَاجِعِهَا بَالِيَاتٌ فِي الرَّمَمِ لَاسْتَحْيَيْتُ مِنْ مَقْتِ رَقِيبٍ يَكْشِفُ فَاضِحَاتٍ مِنَ الْأَوْزَارِ فَصَبْراً عَلَى دُنْيَا تَمُرُّ بِلَأْوَائِهَا كَلَيْلَةٍ بِأَحْلَامِهَا تَنْسَلِخُ كَمْ بَيْنَ نَفْسٍ فِي خِيَامِهَا نَاعِمَةٌ وَ بَيْنَ أَثِيمٍ فِي جَحِيمٍ يَصْطَرِخُ وَ لَا تَعْجَبُ مِنْ هَذَا وَ أَعْجَبُ بِلَا صُنْعٍ مِنَّا مِنْ طَارِقٍ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَاتٍ زَمَّلَهَا فِي وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ بَسَطَهَا فِي [عَلَى] إِنَائِهَا فَقُلْتُ لَهُ أَ صَدَقَةٌ أَمْ نَذْرٌ أَمْ زَكَاةٌ وَ كُلٌّ يَحْرُمُ عَلَيْنَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ عُوِّضْنَا مِنْهُ خُمُسَ ذِي الْقُرْبَى فِي الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ فَقَالَ لِي لَا ذَاكَ وَ لَا ذَاكَ وَ لَكِنَّهُ هَدِيَّةٌ فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ أَ فَعَنْ دِينِ اللَّهِ تَخْدَعُنِي بِمَعْجُونَةٍ غرقتموها [عَرَّقْتُمُوهَا] بِقَنْدِكُمْ وَ خَبِيصَةٍ صَفْرَاءَ أَتَيْتُمُونِي بِهَا بِعَصِيرِ تَمْرِكُمْ أَ مُخْتَبِطٌ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ أَ لَيْسَتِ النُّفُوسُ عَنْ مِثْقَالِ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مَسْئُولَةً فَمَا ذَا أَقُولُ فِي مَعْجُونَةٍ أَتَزَقَّمُهَا مَعْمُولَةً وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا وَ اسْتُرِقَّ قُطَّانُهَا مُذْعِنَةً بِأَمْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا شَعِيرَةً فَأَلُوكَهَا مَا قَبِلْتُ وَ لَا أَرَدْتُ وَ لَدُنْيَاكُمْ أَهْوَنُ عِنْدِي مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا وَ أَقْذَرُ عِنْدِي مِنْ عُرَاقَةِ خِنْزِيرٍ يَقْذِفُ بِهَا أَجْذَمُهَا وَ أَمَرُّ عَلَى فُؤَادِي مِنْ حَنْظَلَةٍ يَلُوكُهَا ذُو سُقْمٍ فَيَبْشَمُهَا فَكَيْفَ أَقْبَلُ مَلْفُوفَاتٍ عَكَمْتَهَا فِي طَيِّهَا وَ مَعْجُونَةً كَأَنَّهَا عُجِنَتْ بِرِيقِ حَيَّةٍ أَوْ قيئا [قَيْئِهَا] اللَّهُمَّ نَفَرْتُ عَنْهَا نِفَارَ الْمُهْرَةِ مِنْ كَيِّهَا أُرِيهِ السُّهَا وَ يُرِينِي الْقَمَرَ أَ أَمْتَنِعُ مِنْ وَبَرَةٍ مِنْ قَلُوصِهَا سَاقِطَةٍ وَ أَبْتَلِعُ إِبِلًا فِي مَبْرَكِهَا رَابِطَةً أَ دَبِيبَ الْعَقَارِبِ مِنْ وَكْرِهَا أَلْتَقِطُ أَمْ قَوَاتِلَ الرُّقْشِ فِي مَبِيتِي أَرْتَبِطُ فَدَعُونِي مِنْ دُنْيَاكُمْ بِمِلْحِي وَ أَقْرَاصِي فَبِتَقْوَى اللَّهِ أَرْجُو خَلَاصِي مَا لِعَلِيٍّ وَ نَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ تُنْتِجُهَا [تَنْحَتُهَا] الْمَعَاصِي سَأَلْقَى وَ شِيعَتِي رَبَّنَا بِعُيُونٍ مُرْهٍ وَ بُطُونٍ خِمَاصٍ- لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سَيِّئَاتِ الْأَعْمَالِ.
الأمالي( للصدوق)، ص۶۲۲-۶۲۳
[۳] . نکته: ترجمه شعر را از ترجمه سید جعفر شهیدی از خطبه ۱۶۰ نهجالبلاغه برگرفتم که مضامینی بسیار نزدیک به این خطبه دارد.
بازدیدها: ۱۸