۱۸۷) لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ

ترجمه

تا شاید من کار شایسته‌ای انجام دهم در آنچه که وانهاده‌ام. اصلاً و ابدا؛ همانا این سخنی است که او [فقط] گوینده آن است؛ و ورای آنها برزخی است تا روزی که برانگیخته می‌شوند.

میلاد باسعادت امام موسی کاظم ع بر همه دوست‌داران اهل بیت ع و شیعیان آن حضرت ع مبارک باد.

بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر

کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر

قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل

آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر

صادق آل نبى را داده حّى بى نیاز

از براى تشنگان علم، دریایى دگر

گرچه زهرا را به عالم نیست همتایى، ولى

شد حمیده با چنین فرزند، زهرایى دگر

اى صبا بر گو به زهرا: دیده روشن، چون خدا

داده بر فرزند تو، شمسِ دلارایى دگر

گر که مریم مام یک عیسى بود، حق از کرم

داده بعد از پنج عیسى بر تو عیسایى دگر

از پى ترویج دین و حفظ قرآن مجید

هادى ما در طریقت گشته مولایى دگر

تاجهان مرده را زانفاس گرمش جان دهد

زد قدم دراین جهان اینک مسیحایى دگر

یوسفى آمد که یوسف هم بود زندانیش

زانکه زندان رفتن او راست معنایى دگر

تا کَنَد از ریشه بنیاد بنى العباس را

زد قدم امروز انسان‌سازِ فردایى دگر …

غیر آلُ اللّه ‌ما را نیست در محشر شفیع

از در دربار آنان پس مرو جایى دگر

در جزا برگ عبور ما به امضاءبسته است

معتبر جز مهر آنان نیست امضایى دگر

گر به تیغى بند بند شیعه را سازى جدا

در سرش جز عشق آنان نیست سودایى دگر

شعر من ران ملخ هست و منِ «ژولیده» مور

غیر اینم بر سلیمان نیست کالایى دگر

ژولیده نشابورى

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً»: لَعَلِّی = «لَعلَّ + ی». «لعل» از حروف ناصبه است که برای بیان آرزو به کار برده می‌شود و «ی» (= من) اسم آن و «اعمل صالحا» خبر آن است. کلمه «صالحاً» که به صورت مفرد نکره آمده است بر «یک واحد نامتعین» دلالت می‌کند، یعنی حتی اگر فقط یک کار شایسته بتوانند انجام دهند آرزویشان برآورده شده است. در این جمله، این کلمه را هم می‌توان «مفعول به» در نظر گرفت و هم «مفعول مطلق» (اعراب القرآن و بیانه، ج۶، ص۵۴۶) در صورت اول بدین معناست که «کار شایسته‌ای را انجام دهم» اما در صورت دوم تاکید بر این است که بتوانم کاری انجام دهم که البته آن کار صالح باشد؛ یعنی در حالت اول، آرزوی «انجام عملی خوب» مد نظر است، اما در حالت دوم در اصل، آرزوی «انجام یک عمل (اختیاری)» دارد که البته این بار کارش کار خوبی باشد.

«فيما تَرَكْتُ» مرجع موصول (= ما: آنچه)، می‌تواند «اموال و دارایی‌ها»یی باشد که با مردن پشت سر خود گذاشته، و می‌تواند «دنیا» باشد که او با مردن دنیا را ترک کرده است (المیزان، ج۱۵، ص۶۷) و نیز چه‌بسا اشاره به عمر و مهلتی داشته که تمام شده است. به نظر می‌رسد روایاتی که مصداق بارز این آیه را «مانع الزکاة» معرفی کرده بودند (جلسه۱۸۶، حدیث۳) ناظر به معنای اول است، روایاتی که این آیه را وصف حال کافران دانسته، بیشتر ناظر به معنای دوم باشد (جلسه۱۸۶، حدیث۲) و روایاتی که این آیه را هشداری نسبت به زودگذر بودن و برگشت‌ناپذیری دنیا گرفته، بیشتر ناظر به معنای سوم (جلسه۱۸۶، حدیث۱) و نیز معنای دوم باشد. به لحاظ نحوی نیز این عبارت را هم می‌توان متعلق به «صالحا» دانست و هم متعلق به «أعمَلُ»، که به ترتیب، بر دو معنایی که در بند قبل بدان اشاره شد (که صالحا «مفعول به» باشد یا «مفعول مطلق») دلالت می‌کند.

«إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها» مرجع ضمیر «إنها» به جمله «رب ارجعون لعلی اعمل صالحا» برمی‌گردد. جمله «هو قائلها» صفت برای «کلمة»، و خودش یک جمله است که «هو» مبتدای آن و «قائلها» خبر آن است؛ و اینکه اولا جمله به صورت جمله اسمیه آمده و ثانیا خبر آن (قائلها) به صورت اسم فاعل، و نه به صورت فعل آمده، نشان دهنده تاکید شدید بر مطلب و نیز ثبات و دوام این مطلب است؛ یعنی از سویی تاکید می‌شود که این سخن وی، بیش از یک گفته و لقلقه زبان نیست؛ و از سوی دیگر تاکید می‌شود که این گفته‌ای است که دیگر همواره بر زبان او جاری است و دائما حسرت آن را می‌خورد.

«برزخ» برخی این کلمه را مُعرَّب (عربی شده) از کلمه «برزه» دانسته[۱]‌ و معنای آن را امری که حائل و حجاب و موجب فاصله انداختن بین دو چیز می‌شود، دانسته‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۱۸؛ معجم المقاييس اللغة، ج‏۱، ص۳۳۳؛ المیزان، ج۱۵، ص۶۸) اما با توجه به اینکه حرف «خ» به آن اضافه شده و این حرف دلالت بر «مبالغه» می‌کند (معجم المقاييس اللغة، ج‏۱، ص۳۳۳) برخی ریشه آن را کلمه «برز» (که در زبان عربی وجود دارد و به معنای «بارز و آشکار شدن» است) دانسته‌، و لذا معنای «برزخ» را «حالت جدیدی که با وضعیت قبلی شیء متفاوت و البته مرتبط است»، معرفی کرده‌اند، که مدعی‌اند که این معنا علاوه بر اینکه با عالم برزخ بسیار تناسب دارد، سایر آیاتی را هم که این کلمه در آنها ظاهرا بر «مانع و حجاب» دلالت دارد (الرحمن/۲۰، فرقان/۵۳) بهتر توجیه می‌کند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱، ص۲۵۳)

حدیث

۱) از امام سجاد ع روایت شده است:

سخت ترین ساعات بر فرزند آدم، سه زمان است: زمانی که با ملک الموت روبرو می‌شود، و زمانی که از قبرش قیام می‌کند و زمانی که در محضر خداوتد تبارک و تعالی قرار می‌گیرد که یا بهشتی و یا جهنمی می‌شود.

سپس فرمود: ای فرزند آدم! اگر در هنگام مرگ نجات یافتی، که تو تویی [= خوش به حالت] وگرنه هلاکی؛ و اگر هنگامی که مردم به جانب صراط برده می‌شوند نجات یافتی، که تو تویی وگرنه هلاکی؛ و اگر هنگامی که مردم در محضر پروردگار جهانها ایستادند نجات یافتی، که تو تویی؛ وگرنه هلاکی.

سپس تلاوت کرد: «و ورای آنها برزخی است تا روزی که برانگیخته می‌شوند»

فرمود: منظور قبر است که در آن معیشتی تنگ دارند؛ به خدا سوگند که قبر یا باغی از باغ‌های بهشت است و یا حفره‌ای از حفره‌های آتش.

سپس رو به یکی از هم‌نشینانش کرد و فرمود: ساکن آسمان می‌داند چه کسی ساکن بهشت و چه کسی ساکن حهنم است، پس تو از کدام آنهایی و کدام سرا سرای توست؟

الخصال، ج‏۱، ص۱۲۰

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَشَدُّ سَاعَاتِ ابْنِ آدَمَ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ السَّاعَةُ الَّتِي يُعَايِنُ فِيهَا مَلَكَ الْمَوْتِ وَ السَّاعَةُ الَّتِي يَقُومُ فِيهَا مِنْ قَبْرِهِ وَ السَّاعَةُ الَّتِي يَقِفُ فِيهَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ ثُمَّ قَالَ إِنْ نَجَوْتَ يَا ابْنَ آدَمَ عِنْدَ الْمَوْتِ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَكْتَ وَ إِنْ نَجَوْتَ يَا ابْنَ آدَمَ حِينَ تُوضَعُ فِي قَبْرِكَ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَكْتَ وَ إِنْ نَجَوْتَ حِينَ يُحْمَلُ النَّاسُ عَلَى الصِّرَاطِ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَكْتَ وَ إِنْ نَجَوْتَ حِينَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَكْتَ ثُمَّ تَلَا «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» قَالَ هُوَ الْقَبْرُ وَ إِنَّ لَهُمْ فِيهِ لَمَعِيشَةً ضَنْكاً وَ اللَّهِ إِنَّ الْقَبْرَ لَرَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى رَجُلٍ مِنْ جُلَسَائِهِ فَقَالَ لَهُ لَقَدْ عَلِمَ سَاكِنُ السَّمَاءِ سَاكِنَ الْجَنَّةِ مِنْ سَاكِنِ النَّارِ فَأَيُّ الرَّجُلَيْنِ أَنْتَ وَ أَيُّ الدَّارَيْنِ دَارُكَ.

۲) اصبغ بن نباته می‌گوید که اواخر عمر سلمان فارسی نزد او بودم و مریض شده بود و به من گفت پیامبر ص به من وعده داده که وقتی اواخر عمرت باشد مردگان با تو سخن خواهند گفت. مرا به نزد قبور ببر. او را همراه عده‌ای نزد قبور می‌برند و وی آنها را خطاب قرار می‌دهد و یکی از مردگان – که در حین صحبت معلوم می‌شود از بهشتیان است – با او شروع به سخن گفتن می‌کند تا بدینجا می‌رسد که به او می‌گوید:

… سلمان! بنده خدا ! بدان که وقتی در بسترم در قبر قرار گرفتم گمان کردم که از آسمان به زمین در قبرم افتادم و سنگها را رویم چیدند و خاک بر من ریختند تا کاملا از دیده‌ها مخفی شدم، آنگاه بود که روح از زبان جدا شد و شنوایی و بینایی زیر و رو گردید، پس چون منادی به مردم اعلان کرد که برگردند، پشیمانی مرا فرا گرفت و از قبر و تنگی‌ و فشارش به گریه افتادم و گفتم کاشکی از کسانی بودم که برمی‌گشتم و عمل صالحی انجام می‌دادم، که جوابی از گوشه قبر شنیدم که «اصلاً و ابدا؛ همانا این سخنی است که او [فقط] گوینده آن است؛ و ورای آنها برزخی است تا روزی که برانگیخته می‌شوند.» گفتم تو کیستی که با من سخن می‌گویی و صحبت می‌کنی؟ گفت: من مُنَبّه [آگاه کننده] هستم. گفتم: مُنَبّه! تو کیستی؟ گفت :…

الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص: ۸۹

حَدَّثَنَا الْإِمَامُ شَيْخُ الْإِسْلَامِ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَهْدِيُّ بِالْإِسْنَادِ الصَّحِيحِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ مَعَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَحِمَهُ اللَّه‏… ِ فَإِذَا هُوَ بِمَيِّتٍ قَدْ نَطَقَ مِنْ قَبْرِه‏ …

يَا سَلْمَانُ يَا عَبْدَ اللَّهِ اعْلَمْ أَنِّي لَمَّا وَقَعْتُ مِنْ سَرِيرِي إِلَى لَحْدِي تُخُيِّلَ لِي أَنِّي قَدْ سَقَطَتْ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ فِي لَحْدِي وَ شُرِّجَ عَلَيَّ اللَّبِنُ وَ حُثِيَ التُّرَابُ عَلَيَّ وَ وَارَوْنِي فَعِنْدَ ذَلِكَ سُلِبْتُ الرُّوحَ مِنَ اللِّسَانِ وَ انْقَلَبَ السَّمْعُ وَ الْبَصَرُ فَلَمَّا نَادَى الْمُنَادِي بِالانْصِرَافِ أَخَذْتُ فِي النَّدَمِ وَ بَكَيْتُ مِنَ الْقَبْرِ وَ ضِيقِهِ وَ ضَغَطِهِ وَ قُلْتُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مِنَ الرَّاجِعِينَ لَعَمَلْتُ عَمَلًا صَالِحاً فَجَاوَبَنِي مُجِيبٌ مِنْ جَانِبِ الْقَبْرِ كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ فَقُلْتُ لَهُ مَنْ أَنْتَ يَا هَذَا الَّذِي تُكَلِّمُنِي وَ تُحَدِّثُنِي فَقَالَ أَنَا مُنَبِّهٌ فَقُلْتُ لَهُ مَنْ أَنْتَ يَا مُنَبِّه‏…

کل این حکایت را در لینک زیر می‌توانید مطالعه کنید.

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/5248/7009/84955

و متن کامل اصلی‌اش را در لینک زیر:

http://lib.eshia.ir/15090/1/86

۳) عمرو بن یزید می‌گوید:

به امام صادق ع عرض کردم: شنیده‌ام که شما فرموده‌اید که همه شیعیان ما با هر وضعی که هستند در بهشت خواهند بود؟

فرمود: بله، به تو راست گفتم. همه‌شان به خدا سوگند در بهشت خواهند بود.

گفتم: فدایت شوم: گناهان فراوان و کبیره است! [یعنی بسیاری از آنها مرتکب گناه شده‌اند]

فرمود: بدان که در قیامت همه شما با شفاعت پیامبری که سخنش مورد اطاعت واقع می‌شود ویا وصی آن پیامبر در بهشت خواهید بود، ولکن به خدا سوگند که از برزخ بر شما می‌ترسم؟ [یعنی شفاعت مال قیامت است، نه برزخ؛ و گناهکاران شما در برزخ عذاب خواهند شد]

گفتم: برزخ چیست؟

فرمود: [عالَمِ] قبر است ، از زمان مرگش تا روز قیامت.

الكافي، ج‏۳، ص۲۴۲

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ كُلُّ شِيعَتِنَا فِي الْجَنَّةِ عَلَى مَا كَانَ فِيهِمْ قَالَ صَدَقْتُكَ كُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الذُّنُوبَ كَثِيرَةٌ كِبَارٌ فَقَالَ أَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَكُلُّكُمْ فِي الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِيِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِيِّ النَّبِيِّ وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ قُلْتُ وَ مَا الْبَرْزَخُ قَالَ الْقَبْرُ مُنْذُ حِينِ مَوْتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.[۲]

 تدبر

۱) «لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»:

انسان وقتی لحظه مرگ می‌رسد قدر عمل صالح را می‌فهمد. دلش می‌خواهد برگردد و حداقل یک عمل صالح انجام دهد («صالحاً» مفرد نکره است، یعنی به یک عمل صالح هم راضی است؛ توضیح در «نکات ترجمه»). چرا الان که فرصت داریم، قدر عمل صالح را نمی‌دانیم؟

حکایت لشکر ذی‌القرنین در ظلمات

گویند وقتی لشکر ذی‌القرنین در ظلمات می‌رفتند، به جایی رسیدند. خضر گفت تا می‌توانید از سنگ و ریگِ اینجا بردارید، هر کسی که چیزی برندارد پشیمان می‌شود و البته اگر هم بردارد باز پشیمان می‌شود؛ اما من به شما می‌گویم که تا می‌توانید بردارید. برخی گفتند اگر برداریم پشیمان می‌شویم، پس چه لزومی دارد که بار خود را سنگین کنیم؛ و برخی دیگر گفتند: حال چیزی برمی‌داریم. وقتی از ظلمات بیرون آمدند و به نور روشنایی رسیدند، دیدند آنها طلا و جواهر بوده است. آنان که برنداشته بودند به پشیمانی افتادند که چرا برنداشتند؛ و آنان که برداشته بودند می‌گفتند که چرا بیشتر برنداشته‌اند؟

این همان عمل صالح ماست که هرچقدر برداریم کم است. شاید بدین جهت است که این آیه را هم در وصف بسیاری از بهشتیان دانسته‌اند (حدیث۲) و هم در وصف جهنمیان (جلسه۱۸۵، حدیث۲).

ای بحر حقایق که زمین موج و کف توست

پنهانی و در فعل چه پیدا و پدیدی

ای چشمه خورشید که جوشیدی از آن بحر

تا پرده ظلمات به انوار دریدی

هر خاک که در دست گرفتی همه زر شد

شد لعل و زمرد ز تو سنگی که گزیدی

http://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh2626/

۲) «لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»:

هم ایمان و هم عمل صالح زمانی ارزشمند است، که از روی اختیار باشد، نه از روی اجبار. برای همین، لحظه مرگ که انسان با حقیقت روبرو می‌شود، تصمیم‌گیری سودی ندارد؛ نه ایمان آوردنش فایده‌ای دارد (یونس/۹۰-۹۱) و نه ابراز اینکه برگردم و عمل صالحی انجام دهم، واقعی و فراتر از لقلقه زبان است.

به قول سعدی:

بس بگردید و بگردد روزگار

دل به دنیا درنبندد هوشیار

ای که دستت می‌رسد کاری بکن

پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

اینهمه رفتند و مای شوخ چشم

هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار…

آنچه دیدی بر قرار خود نماند

وینچه بینی هم نماند بر قرار

دیر و زود این شکل و شخص نازنین

خاک خواهد بودن و خاکش غبار

گل بخواهد چید بی‌شک باغبان

ور نچیند خود فرو ریزد ز بار…

خفتگان، بیچاره در خاک لحد

خفته اندر کَلّه‌ی سر، سوسمار

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست

ای برادر سیرت زیبا بیار …

پیش از آن کز دست بیرونت برد

گردش گیتی زمام اختیار

گنج خواهی، در طلب رنجی ببر

خرمنی می‌بایدت، تخمی بکار

http://ganjoor.net/saadi/mavaez/ghasides/sh28/

۳) «لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ»:

ما در دنیا همه دارایی‌هایمان را ترک می‌کنیم و باقی می‌گذاریم. اگر با این دارایی عمل صالحی انجام دادیم، آن را با خود برده‌ایم؛ وگرنه در لحظه مرگ حسرت می‌خوریم که کاش در این چیزهایی که ترک کرده‌ایم عمل صالحی بود که با ما می‌آمد.

حکایت

گویند پیامبر گوسفندی ذبح کرده، تمامی اعضای آن را در راه خدا داده، فقط یک مقدار مختصری را برای منزل خود نگاه داشتند. عایشه گفت: یا رسول الله، همه‌اش رفت و فقط همین برایمان ماند! پیامبر فرمود: «همه‌اش ماند و فقط همین از دست ما رفت».

۴) «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»:

انسان با مرگ نیست و نابود نمی‌شود؛ و این گونه نیست که پرونده‌اش تا قیامت (که از قبر برانگیخته شود) بسته شود. حد فاصل مرگ تا قیامت، برزخ است که تکلیف بسیاری از افراد در آنجا یکسره می‌شود. ممکن است یکسره با مردن به سوی بهشت ویا جهنم رانده شود (حدیث۱)؛ و ممکن است در برزخ سالها در عذاب باشد تا در قیامت پاک وارد شود و مشمول شفاعت گردد. (حدیث۳)

۵) «لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها … إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»:

اینکه (قائلها) به صورت اسم فاعل، و نه به صورت فعل آمده، نشان دهنده تاکید شدید بر مطلب و نیز ثبات و دوام این مطلب است؛ یعنی از سویی تاکید می‌شود که این سخن وی، بیش از یک گفته و لقلقه زبان نیست؛ و از سوی دیگر تاکید می‌شود که این گفته‌ای است که دیگر همواره بر زبان او جاری است و دائما حسرت آن را می‌خورد. یعنی کسی که در دنیا قدر عمل صالح را ندانسته، همواره تا قیامت ابراز می‌کند که ای کاش برگردم و عمل صالحی انجام دهم.

۶)‌ «رَبِّ ارْجِعُونِ؛ لَعَلِّي أَعْمَلُ …»:

تقاضاى بازگشت از سوى كفّار جدى است؛ ولى سخن آنان در مورد انجام عمل صالح مشكوك است. (قرائتی، تفسیر نور، ج۸، ص۱۲۹)

 


[۱] اما نگفته‌اند معرب از چه زبانی است. در فارسی «برزه» هم به معنای «کاشت» (برزگر) و هم به معنای «شاخه درخت» به کار رفته که هیچیک نسبتی با معنای حائل و مانع ندارد؛ و بعید است که از فارسی به عربی رفته باشد.

[۲] . خطبه ۲۲۱ نهج‌البلاغه هم عالی است اما چون طولانی بود در کانال نگذاشتم:

سَلَكُوا فِي بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبِيلًا سُلِّطَتِ الْأَرْضُ عَلَيْهِمْ فِيهِ فَأَكَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمَائِهِمْ فَأَصْبَحُوا فِي فَجَوَاتِ قُبُورِهِمْ جَمَاداً لَا يَنْمُونَ وَ ضِمَاراً لَا يُوجَدُونَ لَا يُفْزِعُهُمْ وُرُودُ الْأَهْوَالِ وَ لَا يَحْزُنُهُمْ تَنَكُّرُ الْأَحْوَالِ وَ لَا يَحْفِلُونَ بِالرَّوَاجِفِ وَ لَا يَأْذَنُونَ لِلْقَوَاصِفِ غُيَّباً لَا يُنْتَظَرُونَ وَ شُهُوداً لَا يَحْضُرُونَ وَ إِنَّمَا كَانُوا جَمِيعاً فَتَشَتَّتُوا وَ [أُلَّافاً] آلَافاً فَافْتَرَقُوا وَ مَا عَنْ طُولِ عَهْدِهِمْ وَ لَا بُعْدِ مَحَلِّهِمْ عَمِيَتْ أَخْبَارُهُمْ وَ صَمَّتْ دِيَارُهُمْ وَ لَكِنَّهُمْ سُقُوا كَأْساً بَدَّلَتْهُمْ بِالنُّطْقِ خَرَساً وَ بِالسَّمْعِ صَمَماً وَ بِالْحَرَكَاتِ سُكُوناً فَكَأَنَّهُمْ فِي ارْتِجَالِ الصِّفَةِ صَرْعَى سُبَاتٍ جِيرَانٌ لَا يَتَأَنَّسُونَ وَ أَحِبَّاءُ لَا يَتَزَاوَرُونَ بَلِيَتْ «۱» بَيْنَهُمْ عُرَا التَّعَارُفِ وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ الْإِخَاءِ فَكُلُّهُمْ وَحِيدٌ وَ هُمْ جَمِيعٌ وَ بِجَانِبِ الْهَجْرِ وَ هُمْ أَخِلَّاءُ لَا يَتَعَارَفُونَ لِلَيْلٍ صَبَاحاً وَ لَا لِنَهَارٍ مَسَاءً أَيُّ الْجَدِيدَيْنِ ظَعَنُوا فِيهِ كَانَ‏ عَلَيْهِمْ سَرْمَداً شَاهَدُوا مِنْ أَخْطَارِ دَارِهِمْ أَفْظَعَ مِمَّا خَافُوا وَ رَأَوْا مِنْ آيَاتِهَا أَعْظَمَ مِمَّا قَدَّرُوا [فَكِلَا] فَكِلْتَا الْغَايَتَيْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلَى مَبَاءَةٍ فَاتَتْ مَبَالِغَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ فَلَوْ كَانُوا يَنْطِقُونَ بِهَا لَعَيُّوا بِصِفَةِ مَا شَاهَدُوا وَ مَا عَايَنُوا وَ لَئِنْ عَمِيَتْ آثَارُهُمْ وَ انْقَطَعَتْ أَخْبَارُهُمْ لَقَدْ رَجَعَتْ فِيهِمْ أَبْصَارُ الْعِبَرِ وَ سَمِعَتْ عَنْهُمْ آذَانُ الْعُقُولِ وَ تَكَلَّمُوا مِنْ غَيْرِ جِهَاتِ النُّطْقِ فَقَالُوا كَلَحَتِ الْوُجُوهُ النَّوَاضِرُ وَ خَوَتِ الْأَجْسَامُ النَّوَاعِمُ وَ لَبِسْنَا أَهْدَامَ الْبِلَى وَ تَكَاءَدَنَا ضِيقُ الْمَضْجَعِ وَ تَوَارَثْنَا الْوَحْشَةَ وَ [تَهَدَّمَتْ‏] تَهَكَّمَتْ عَلَيْنَا الرُّبُوعُ الصُّمُوتُ فَانْمَحَتْ مَحَاسِنُ أَجْسَادِنَا وَ تَنَكَّرَتْ مَعَارِفُ صُوَرِنَا وَ طَالَتْ فِي مَسَاكِنِ الْوَحْشَةِ إِقَامَتُنَا وَ لَمْ نَجِدْ مِنْ كَرْبٍ فَرَجاً وَ لَا مِنْ ضِيقٍ مُتَّسَعاً فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ بِعَقْلِكَ أَوْ كُشِفَ عَنْهُمْ مَحْجُوبُ الْغِطَاءِ لَكَ وَ قَدِ ارْتَسَخَتْ أَسْمَاعُهُمْ بِالْهَوَامِّ فَاسْتَكَّتْ وَ اكْتَحَلَتْ أَبْصَارُهُمْ بِالتُّرَابِ فَخَسَفَتْ وَ تَقَطَّعَتِ الْأَلْسِنَةُ فِي أَفْوَاهِهِمْ بَعْدَ ذَلَاقَتِهَا وَ هَمَدَتِ الْقُلُوبُ فِي صُدُورِهِمْ بَعْدَ يَقَظَتِهَا وَ عَاثَ فِي كُلِّ جَارِحَةٍ مِنْهُمْ جَدِيدُ بِلًى سَمَّجَهَا وَ سَهَّلَ طُرُقَ الآْفَةِ إِلَيْهَا مُسْتَسْلِمَاتٍ فَلَا أَيْدٍ تَدْفَعُ وَ لَا قُلُوبٌ تَجْزَعُ لَرَأَيْتَ أَشْجَانَ قُلُوبٍ وَ أَقْذَاءَ عُيُونٍ لَهُمْ فِي كُلِّ فَظَاعَةٍ صِفَةُ حَالٍ لَا تَنْتَقِلُ وَ غَمْرَةٌ لَا تَنْجَلِي فَكَمْ أَكَلَتِ الْأَرْضُ مِنْ عَزِيزِ جَسَدٍ وَ أَنِيقِ لَوْنٍ كَانَ فِي الدُّنْيَا غَذِيَّ تَرَفٍ وَ رَبِيبَ شَرَفٍ يَتَعَلَّلُ بِالسُّرُورِ فِي سَاعَةِ حُزْنِهِ وَ يَفْزَعُ إِلَى السَّلْوَةِ إِنْ مُصِيبَةٌ نَزَلَتْ بِهِ ضَنّاً بِغَضَارَةِ عَيْشِهِ وَ شَحَاحَةً بِلَهْوِهِ وَ لَعِبِهِ فَبَيْنَا هُوَ يَضْحَكُ إِلَى الدُّنْيَا وَ تَضْحَكُ إِلَيْهِ فِي ظِلِّ عَيْشٍ غَفُولٍ إِذْ وَطِئَ الدَّهْرُ بِهِ حَسَكَهُ وَ نَقَضَتِ الْأَيَّامُ قُوَاهُ وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ الْحُتُوفُ مِنْ كَثَبٍ فَخَالَطَهُ بَثٌّ لَا يَعْرِفُهُ وَ نَجِيُّ هَمٍ‏ مَا كَانَ يَجِدُهُ وَ تَوَلَّدَتْ فِيهِ فَتَرَاتُ عِلَلٍ آنَسَ مَا كَانَ بِصِحَّتِهِ فَفَزِعَ إِلَى مَا كَانَ عَوَّدَهُ الْأَطِبَّاءُ مِنْ تَسْكِينِ الْحَارِّ بِالْقَارِّ وَ تَحْرِيكِ الْبَارِدِ بِالْحَارِّ فَلَمْ يُطْفِئُ بِبَارِدٍ إِلَّا ثَوَّرَ حَرَارَةً وَ لَا حَرَّكَ بِحَارٍّ إِلَّا هَيَّجَ بُرُودَةً وَ لَا اعْتَدَلَ بِمُمَازِجٍ لِتِلْكَ الطَّبَائِعِ إِلَّا أَمَدَّ مِنْهَا كُلَّ ذَاتِ دَاءٍ حَتَّى فَتَرَ مُعَلِّلُهُ وَ ذَهَلَ مُمَرِّضُهُ وَ تَعَايَا أَهْلُهُ بِصِفَةِ دَائِهِ وَ خَرِسُوا عَنْ جَوَابِ السَّائِلِينَ عَنْهُ وَ تَنَازَعُوا دُونَهُ شَجِيَّ خَبَرٍ يَكْتُمُونَهُ فَقَائِلٌ يَقُولُ هُوَ لِمَا بِهِ وَ مُمَنٍّ لَهُمْ إِيَابَ عَافِيَتِهِ وَ مُصَبِّرٌ لَهُمْ عَلَى فَقْدِهِ يُذَكِّرُهُمْ أُسَى الْمَاضِينَ مِنْ قَبْلِهِ فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ عَلَى جَنَاحٍ مِنْ فِرَاقِ الدُّنْيَا وَ تَرْكِ الْأَحِبَّةِ إِذْ عَرَضَ لَهُ عَارِضٌ مِنْ غُصَصِهِ فَتَحَيَّرَتْ نَوَافِذُ فِطْنَتِهِ وَ يَبِسَتْ رُطُوبَةُ لِسَانِهِ فَكَمْ مِنْ مُهِمٍّ مِنْ جَوَابِهِ عَرَفَهُ فَعَيَّ عَنْ رَدِّهِ وَ دُعَاءٍ مُؤْلِمٍ بِقَلْبِهِ سَمِعَهُ فَتَصَامَّ عَنْهُ مِنْ كَبِيرٍ كَانَ يُعَظِّمُهُ أَوْ صَغِيرٍ كَانَ يَرْحَمُهُ وَ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَرَاتٍ هِيَ أَفْظَعُ مِنْ أَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَةٍ أَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ أَهْلِ الدُّنْيَا.

 

بازدیدها: ۹۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*