ترجمه
تا آن گاه که یکیشان را مرگ فرارسد، گوید: پروردگارا ! مرا بازگردانید!
نکات ترجمهای و نحوی
«ارْجِعُونِ» در اصل «ارجعونَنی = ارجعون + ن [وقایه] + ی» بوده است (الجدول في إعراب القرآن، ج۱۸، ص۲۰۹).
درباره اینکه چرا تعبیر جمع آمده (در حالی که ظاهرا باید میگفت: رب ارجعنی، پروردگارا ! مرا برگردان) ظاهرا این خطاب، خطاب به فرشتگان مرگ است و کلمه «ربِّ» از باب استغاثه و تضرع ابتدای کلام است (المیزان، ج۱۵، ص۶۷) [چنانکه در فارسی هم گاه گفته میشود: خدایا از دست شما ! چرا این طور میکنید؟!]
البته احتمالات دیگری هم مطرح شده است: مثلا اینکه از باب تعظیم و احترام نسبت به خدا، ضمیر جمع به کار رفته [که علامه طباطبایی معتقد است که اگر چه چنین احترامی به مخاطب رایج است اما در مورد خدا غالبا به کار نمیرود]
و یا اینکه جمع در اینجا از باب تکرار کلام است، یعنی شخص گفته: رب ارجعنی، ارجعنی، ارجعنی. (مجمعالبیان، ج۷، ص۱۸۷)
حدیث
۱) از امام سجاد ع روایت شده است:
بدرستی که علامت کسانی که به دنیا زهد میورزند و به آخرت متمایلند این است که هر شریک و دوست و همنشینی را که آنچه که آنها میخواهند نمی خواهد رها میکنند.
بدانید که کسی که برای ثواب آخرت عمل میکند کسی است که نسبت به زیبایی زودگذر دنیا زهد میورزد و برای مرگ آمادگی لازمش را کسب کرده، به جانب عمل میشتابد قبل از اینکه مهلت تمام شود و آنچه چارهای جز ملاقاتش نیست سر رسد، و قبل از وقوع زمانش، هشدارهای لازم را جدی میگیرد که خداوند عز و جل میفرماید: «تا آن گاه که یکیشان را مرگ فرارسد، گوید: پروردگارا ! مرا بازگردانید تا در آنچه از دست دادم کار صالحی انجام دهم» پس امروز هریک از شما خودش را در این دنیا در جایگاه کسی قرار دهد که به دنیا برگشته، و از آنچه از عمل صالح برای روز نیازمندیش کم گذاشته پشیمان است.
بندگان خدا ! بدانيد آن كس كه از شبيخون در هراس باشد، بالش را کنار میگذارد و از خوابيدن مىگذرد، و از ترس سلطه اهل دنيا تا حدّى از خوردن و نوشيدن خوددارى ميكند. واى بر تو اى فرزند آدم! پس چگونهاى از هراس شبيخون خداوند صاحب عزّت، با قبض روحی دردناك، و شبيخون او بر جماعت نافرمان و گناهكار، همراه با مرگهاى ناگهانى شب و روز؟! اين همان شبيخونى است كه نه راه نجاتى از او هست، و نه در ورای آن پناهگاهى و نه گريزگاهى …
تحف العقول، ص۲۷۲
و روي عن الإمام سيد العابدين علي بن الحسين ع
إِنَّ عَلَامَةَ الزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ تَرْكُهُمْ كُلَّ خَلِيطٍ وَ خَلِيلٍ وَ رَفْضُهُمْ كُلَّ صَاحِبٍ لَا يُرِيدُ مَا يُرِيدُونَ، أَلا وَ إِنَّ الْعَامِلَ لِثَوَابِ الْآخِرَةِ هُوَ الزَّاهِدُ فِي عَاجِلِ زَهْرَةِ الدُّنْيَا الْآخِذُ لِلْمَوْتِ أُهْبَتَهُ الْحَاثُّ عَلَى الْعَمَلِ قَبْلَ فَنَاءِ الْأَجَلِ وَ نُزُولِ مَا لَا بُدَّ مِنْ لِقَائِهِ وَ تَقْدِيمِ الْحَذَرِ قَبْلَ الْحَيْنِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ» فَلَيُنْزِلَنَّ أَحَدُكُمُ الْيَوْمَ نَفْسَهُ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا كَمَنْزِلَةِ الْمَكْرُورِ إِلَى الدُّنْيَا النَّادِمِ عَلَى مَا فَرَّطَ فِيهَا مِنَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ لِيَوْمِ فَاقَتِهِ وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّهُ مَنْ خَافَ الْبَيَاتَ تَجَافَى عَنِ الْوِسَادِ وَ امْتَنَعَ مِنَ الرُّقَادِ وَ أَمْسَكَ عَنْ بَعْضِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ مِنْ خَوْفِ سُلْطَانِ أَهْلِ الدُّنْيَا فَكَيْفَ وَيْحَكَ يَا ابْنَ آدَمَ مِنْ خَوْفِ بَيَاتِ سُلْطَانِ رَبِّ الْعِزَّةِ وَ أَخْذِهِ الْأَلِيمِ وَ بَيَاتِهِ لِأَهْلِ الْمَعَاصِي وَ الذُّنُوبِ مَعَ طَوَارِقِ الْمَنَايَا بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَذَلِكَ الْبَيَاتُ الَّذِي لَيْسَ مِنْهُ مَنْجًى وَ لَا دُونَهُ مُلْتَجَأٌ وَ لَا مِنْهُ مَهْرَب…
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
هنگامی که مومن میمیرد هفتاد هزار فرشته او را تا قبرش تشییع میکنند، چون داخل قبر شد نکیر و منکر نزدش میآیند و او را مینشانند و میگویند: پروردگارت کیست؟ و دینت چیست؟ و پیامبرت کیست؟ او میگوید: پروردگارم الله است و محمد ص پیامبرم است و اسلام دینم است. پس قبرش تا آنجا که چشمش کار میکند برایش گشوده میشود و طعامی از بهشت برایش میآورند و روح و ریحان (راحتی و بوی خوش) در قبرش وارد میشود و این همان است که خداوند فرمود: «و اما هرکس از مقربان باشد پس برایش روح و ریحان است» (واقعه/۸۸-۸۹) یعنی در قبرش «و بهشت نعمت است» (واقعه/۸۹) یعنی در آخرت.
سپس فرمود: وقتی کافر میمیرد، هفتاد هزار زبانیه [= شعله آتش] وی را تا قبرش تشییع میکنند و او به کسانی که جنازهاش را بر دوش گرفتهاند با صدایی که هر چیزی غیر از جم و انس میشنود التماس میکند و میگوید: «ای کاش مهلتی داشتم تا از مومنان باشم» (زمر/۵۸) و میگوید: «مرا بازگردانید شاید در آنچه از دست دادهام کار صالحی انجام دهم» (مومنون/۹۹-۱۰۰) پس آن زبانیه جوابش میدهد: «هرگز چنین نیست. این کلامی است که تو میگویی» (مومنون/۱۰۰) و فرشتهای آنها را ندا میدهد که «اگر برگردد دوباره بدانچه از آن نهی شده بازمیگردد» پس چون داخل قبر میشود و مردم او را تنها میگذارند نکیر و منکر در ترسناکترین صورت به سراغش میآیند و او را مینشانند و به او میگویند: پروردگارت کیست؟ و دینت چیست؟ و پیامبرت کیست؟ پس زبانش به لکنت میافتد و توانایی جواب دادن ندارد، پس چنان ضربهای از عذاب الهی بر او میزنند که هر چیزی از آن به وحشت میافتد. سپس دوباره میگویند: پروردگارت کیست؟ و دینت چیست؟ و پیامبرت کیست؟ او میگوید: نمیدانم. میگویند: ندانستی و هدایت نشدی و رستگار نگشتی. سپس برایش دری به سوی جهنم میگشایند و از آب جوشان جهنم به سوی او نازل میکنند و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود: پس هر کس از تکذیبکنندگان گمراه بود، پس جایگاهی در میان آب جوشان دارد.» (واقعه/۹۲-۹۳) یعنی در قبر «و سرانجامش جهنم خواهد بود» (واقعه/۹۴) یعنی در آخرت.
الأمالي( للصدوق)، ص۲۹۱
أَخْبَرَنِي عَلِيُّ بْنُ حَاتِمٍ الْقَزْوِينِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ سُلَيْمَانَ بْنِ مُقْبِلٍ الْمَدِينِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ شَيَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ إِلَى قَبْرِهِ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ فَيُقْعِدَانِهِ وَ يَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَنْ نَبِيُّكَ فَيَقُولُ رَبِّيَ اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ نَبِيِّي وَ الْإِسْلَامُ دِينِي فَيَفْسَحَانِ لَهُ فِي قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ وَ يَأْتِيَانِهِ بِالطَّعَامِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُدْخِلَانِ عَلَيْهِ الرَّوْحَ وَ الرَّيْحَانَ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ يَعْنِي فِي قَبْرِهِ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ يَعْنِي فِي الْآخِرَةِ ثُمَّ قَالَ ع إِذَا مَاتَ الْكَافِرُ شَيَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفاً مِنَ الزَّبَانِيَةِ إِلَى قَبْرِهِ وَ إِنَّهُ لَيُنَاشِدُ حَامِلِيهِ بِصَوْتٍ يَسْمَعُهُ كُلُّ شَيْءٍ إِلَّا الثَّقَلَانِ وَ يَقُولُ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَقُولُ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ فَتُجِيبُهُ الزَّبَانِيَةُ كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ أَنْتَ قَائِلُهَا وَ يُنَادِيهِمْ مَلَكٌ لَوْ رُدَّ لَعَادَ لِمَا نُهِيَ عَنْهُ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ وَ فَارَقَهُ النَّاسُ أَتَاهُ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ فِي أَهْوَلِ صُورَةٍ فَيُقِيمَانِهِ ثُمَّ يَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَنْ نَبِيُّكَ فَيَتَلَجْلَجُ لِسَانُهُ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْجَوَابِ فَيَضْرِبَانِهِ ضَرْبَةً مِنْ عَذَابِ اللَّهِ يُذْعَرُ لَهَا كُلُّ شَيْءٍ ثُمَّ يَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَنْ نَبِيُّكَ فَيَقُولُ لَا أَدْرِي فَيَقُولَانِ لَهُ لَا دَرَيْتَ وَ لَا هُدِيتَ وَ لَا أَفْلَحْتَ ثُمَّ يَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَى النَّارِ وَ يُنْزِلَانِ إِلَيْهِ الْحَمِيمَ مِنْ جَهَنَّمَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ» يَعْنِي فِي الْقَبْرِ «وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» يَعْنِي فِي الْآخِرَةِ.
۳) از امام صادق ع روایت شده است:
کسی که یک قیراط [حدود یک بیستم دینار] از زکات را هم مانع شود [از پرداخت آن طفره رود، یا مانع دیگران از پرداخت زکاتشان شود] نه مومن است و نه مسلمان و مصداق این سخن خداوند عز و جل است که «پروردگارا ! مرا بازگردانید تا در آنچه از دست دادهام کار صالحی انجام دهم» و در روایت دیگری هست که «نمازش قبول نمیشود»
[توجه: این مضمون که «مانع الزکاة» مصداق این آیه است در روایات فراوانی آمده است.][۱]
الكافي، ج۳، ص۵۰۳
يُونُسُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ مَنَعَ قِيرَاطاً مِنَ الزَّكَاةِ فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُسْلِمٍ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ». وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى وَ لَا تُقْبَلُ لَهُ صَلَاةٌ.
تدبر
۱) «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ»:
بسیاری از افراد، در لحظه مرگ، تقاضای برگشتن به دنیا و اصلاح کارهای خود را دارند. چرا؟ چون آماده مرگ نبودهاند و زندگی خود را با توجه به اینکه میمیرند، تنظیم نکردهاند.
شاید بدین جهت است که در روایات، مصداق بارز این افراد، کافران (یعنی کسانی که اصلا خدا ویا زندگی پس از مرگ را باور ندارند) (حدیث۲) ویا مسلمانانی که برخی واجبات قطعی را (که وضعیت پس از مرگ ما بشدت با این امور گره خورده) انجام نمیدهند (حدیث۳) معرفی شده است.
۲) «إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ …»:
این آیه یک گزاره شرطیه است: جمله مقدم (آن گاه که یکیشان را مرگ فرارسد) جملهای است که برای همه ما روزی رخ خواهد داد. فکر میکنید جمله تالی (قال …) برای ما چگونه خواهد بود؟
با توجه به اینکه در آن لحظه، نمیتوان دروغ گفت: آیا از آن وضعیت نمیترسیم؟ آیا نگران آن وضعیت نیستیم؟
اگر انسان این سوال را جدی بگیرد و بتواند جواب آن را آماده کند، در زمره اولیاءالله قرار خواهد گرفت که «نه ترسی دارند و نه نگرانیای»
آماده کردن جواب آن، یعنی به نحوی زندگی کند که هر لحظه از دنیا رفت چنان از او استقبال شود که اصلا تقاضای برگشتن نکند. مانند آنچه در آیه ۳۲ سوره نحل گذشت (جلسه ۱۸۵، بویژه حدیث۱)
۳) «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ»:
در عمرمان خطرات زیادی پیش آمده که میتوانسته منجر به مرگ ما شود (و گاه خودمان هم متوجه نشدهایم مانند برخی عوارض داخلی سیستم ایمنی بدن)؛ و علیالقاعده اگر همان لحظه مرگ ما میرسید – اگر از اولیاءالله نبوده باشیم – از خدا میخواستیم که مهلتی دهد که برای آخرتمان کاری کنیم.
در واقع، اغلب ما چنین تقاضایی کردهایم و خدا هم با نجات جانمان، بارها و بارها به ما پاسخ مثبت داده، و شاید بدین جهت است که کافر یا مسلمانی که واجباتش را جدی نمیگیرد، باز هم به او مهلت دهند، تغییری نخواهد کرد.
اینکه علیرغم گناهانمان هنوز زندهایم و از نعمتهای خدا استفاده میکنیم، یعنی خدا به ما مهلتی دوباره داده است! بکوشیم که این بار درست استفاده کنیم.
۳) «قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ»:
انسانی که مرگ را فراموش کند و به دنیا وابسته شود، خدا را حتی در لحظه مرگ جدی نمی گیرد: چنین آدمی میگوید «پروردگارا»، اما این جملهاش فقط بیان درماندگی اوست و حتی در اینجا هم از پروردگارش تقاضای کمک نمیکند: نمیگوید: «ارجعنی» (مرا برگردان)، بلکه از فرشتگانی که میبیند یا اطرافیانش که دور و برش را گرفتهاند (حدیث۲) تقاضا میکند او را برگردانند (ارجعونی: مرا برگردانید).
کسی که یک عمر خدا و حضور و نقشآفرینی خدا را جدی نگرفت، حتی با مردن هم جدی نمی گیرد.
[۱] . ظاهرا زکات در اصطلاح قرآنی، شامل همه انفاقات واجب (مانند خمس و زکات و …) میشود و زکاتی که امروز در میان ما معنای خاصی دارد در قرآن با تعبیر«صدقه» آمده است (توبه/۱۰۳)
بازدیدها: ۱۰۵
شکل مفرد ارجعونی باز هم نیازمند نون وقایه است یعنی باید گفته شود ارجعنی
لطفا در متن ارجعی را به ارجعنی اصلاح کنید .
این جا فعل متعدی است ؛ مرا بازگردان . اما ارجعی لازم است یعنی برگرد .
سلام علیکم
ممنون از تذکر شما. اصلاح شد