ترجمه
و براستی که آن را بین آنها [از حالتی به حالت دیگر] بازگرداندیم تا اینکه متذکر شوند اما اکثر مردم جز کفران [کفر به حق] نکردند.
نکات ترجمهای و نحوی
«صَرَّفْناه» = «صرَّف + نا + ه». «صرّف» از ماده «صرف» است که اصل این ماده دلالت دارد بر: از حالتی به حالت دیگر برگشتن و تبدیل کردن چیزی به چیز دیگر (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۸۳؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۶، ص۲۳۲) و در واقع، نوعی معنای «رجوع» در این ماده نهفته است چنانکه کلمه «انصراف» از همین ماده است و نیز در قرآن کریم به معنای «توبه» (فرقان/۱۹) هم به کار رفته و به محلی که پولی را به پول دیگر تبدیل میکنند «صیرفی» (در فارسی: صرافی) گفته میشود. (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۳۴۲-۳۴۳) وقتی این ماده به باب تفعیل میرود (که «صرّف» از همین باب است) دلالت بر کثرت میکند و در این حالت بویژه برای برگرداندن شیء از حالتی به حالت دیگر و از امری به امر دیگر به کار میرود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۸۳)
ضمیر «ه» در «صرفناه» مفعول است؛ اما اینکه مرجع ضمیر چیست، اغلب مرجع ضمیر را «آبی که خدا از آسمان فرو میفرستد» دانستهاند که مقصود این است که این باران از قومی به قوم دیگر و از محلی به محل دیگر در رفت و برگشت است و به این نحو نیست که برای یک قوم یکباره ببارد که نابودشان کند و بر قوم دیگر اصلا نبارد و از قحطی بمیرند (المیزان، ج۱۵، ص۲۲۸؛ مجمع البيان، ج۷، ص۲۷) اما برخی این احتمال را مطرح کردهاند که منظور خود این بیانات خاص درباره باد و باران است که آنگاه منظور از «بینهم» را برخی این دانستهاند که این مطالب در بین قرآن و کتب آسمانی مختلف به تعابیر مختلف بیان شده است (الصافی، ج۴، ص۱۸؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۵) و برخی هم منظور را «بین مردم» دانستهاند به این معنا که قرآن این مطالب گوناگون را به عنوان دلایل مختلف در بین مردم مطرح میکند (مفاتیحالغیب، ج۲۴، ص۴۷۳) و این احتمالات همگی با آیات دیگر قرآن سازگار است زیرا در قرآن کریم هم در مورد گردش بادها (بقره/۱۶۴؛ جاثیه/۵) تعبیر «تصریف» آمده و هم برای ارائه انواع وعیدها (طه/۱۱۳) ویا مَثَلها (اسراء/۸۹) در خود قرآن تعبیر «صرفنا» به کار رفته است.
«فأبی» = فـ + «أبی»: «أبی» به معنای امتناع و سر باز زدن از انجام کاری است (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۴۵) و برخی گفتهاند واژه «اباء» دلالت بر شدت امتناع میکند به طوری که هر ابایی امتناع هست اما هر امتناع و مانع تراشیای «اباء» نیست (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۸) (در فارسی این تعبیر بدون همزه پایانیاش متداول است: زید از انجام فلان کار ابا دارد)
كُفُور: از ماده «کفر» است که دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن میکند؛ به کشاورز »کافر» گفته میشود چون دانه را در دل خاک مخفی میکند و «کفاره» هم کفاره است چون گناه را میپوشاند و «تکفیر» هم به معنای اقدامی است که چنان روی گناه را میپوشاند که گویی انسان گناهی انجام نداده (در مقابل حبط که در مورد نابود شدن کارهای خوب است) [البته در زبان فارسی، حکم کردن به کفر شخص دیگری را «تکفیر» میگوییم که در زبان عربی تعبیر «إکفار» بدین معناست. مفردات/۷۱۶]؛ و کفر، هم در نقظه مقابل ایمان به کار میرود زیرا «حق را میپوشاند» و هم در نقطه مقابل «شکر» و به معنای «ناسپاسی» به کار میرود زیرا نعمت را میپوشاند. (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۱۹۱؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۱۴ و ۷۱۷)
در خصوص این مطلب اخیر، راغب اصفهانی توضیح داده که در مورد ناسپاسی نعمت، غالبا تعبیر «کفران» به کار میرود، و در مورد انکار خدا و نبوت و شریعت (بیدینی) غالبا تعبیر «کُفر» (که فاعل آن، «کافر» است) به کار میرود و «کُفُور» (که در آیه حاضر آمده است) در هر دو با هم به کار میرود.
بر اساس توضیحات ایشان اگر بخواهیم با توجه به این دو معنای ناسپاسی (کفران نعمت) و بیدینی، مشتقات این ماده را دسته بندی کنیم باید بگوییم:
الف. «کفران» غالبا برای ناسپاسی نعمت به کار میرود، و کسی که زیاد کفران نعمت میکند، «کَفور» است و«کَفّار» بلیغتر از «کَفور» است، و غالبا برای جمع بستن کسی که کفران نعمت میکند از تعبیر «کَفَرَة» استفاده میشود.
ب. «کُفر» غالبا برای بیدینی به کار میرود، و کسی که منکر خدا یا نبوت یا شریعت است «کافر» است که جمع آن «کُفّار» است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۱۴-۷۱۶)
و توجه شود که اینها معانی پراستعمال است وگرنه چنانکه اشاره شد برای «زارع» و کشاورز هم تعبیر «کافر» به کار میرود و لذا «کُفّار» که جمع «کافر» است در آیه ۲۰ سوره حدید، میتواند به معنای «زُرّاع» (کشاورزان) باشد و میتواند به همان معنای مخالفان اسلام باشد.
تذکر ۱:
لازم به ذکر است که اگرچه در فرهنگ دینی غالبا کلمه «کافر» فقط به معنای منکر خدا و نبوت و شریعت به کار میرود اما در ادبیات قرآنی در مورد منکر ولایت و امامت الهی هم این تعبیر به کار میرود چنانکه کسانی که به جای ولایت الله، ولایت طاغوت را پذیرفته باشند کارشان «کفر» معرفی شده (بقره/۲۵۶) و حتی منافق هم (که ظاهرا مسلمان است و خدا و نبوت و شریعت را قبول دارد) کافر خوانده شده است (نساء/۱۳۷-۱۳۸؛ منافقون/۱-۳). همچنین قبلا حدیثی گذشت که توضیح داده بود که کفر در قرآن به پنج معنا به کار رفته: کفر حجود (انکار) [که دو قسم میشد: انکار از روی ظن و گمان، ویا کاملا آگاهانه در برابر حقیقت ایستادن]، ترک آنچه خدا دستور داده، کفر برائت و کفر نعمت (جلسه۱۵۹، حدیث۱)
تذکر۲، تکملهای درباره معنای «کُفُور»:
در اغلب کتب لغت توضیح دادهاند که «كَفْر» به معنای زمینی است که از مردم دور باشد و کسی در آنجا پیاده نشود و کسی از آن گذر نکند و اگر کسانی در چنین جایی زندگی کنند به آنها «اهل کُفور» میگویند و گفتهاند اهالی کُفور در مقابل اهالی شهرها شبیه مردگان در برابر زندگان میباشند (كتاب العين، ج۵، ص۳۵۷) از این جهت که چون از اهل علم و فرهنگ دور بودهاند جهالت و بیخبری بر آنها غلبه دارد (تاجالعروس، ج۷، ص۴۵۳-۴۵۶) و برخی گفتهاند «کَفر» از زبان سریانی وارد شده و به معنای «قریه: سرزمینی که عدهای در آن جمع میشوند» است (توضیح «قریه» در جلسه۱۷۲) و «کُفُور» به معنای قریهها (روستاها) میباشد (لسان العرب، ج۵، ص۱۵۰؛ تاجالعروس، ج۷، ص۴۵۳)
در هر صورت، تردیدی نیست که (چنانکه راغب اصفهانی هم گفت) بین کَفور و کُفور تفاوت است و در اینکه «کَفور» به معنای ناسپاس است، بحثی نیست؛ اما در میان اهل لغت، هر کسی که از تعبیر «کُفور» بحث کرده آن را به همین معنای سرزمینی دانسته با این توضیح که یا انسان در آن نیست یا اگر باشد غالبا مردمانش از فرهنگ و تمدن به دور بودهاند (علاوه بر دو کتاب فوق، همچنین: معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۱۹۲؛ المصباح المنیر، ج۲، ص۵۳۵؛ فرهنگ ابجدی، ص۷۲۳) آن مقدار که جستجو شد تنها راغب اصفهانی (ویا کسانی که از ایشان نقل قول کردهاند مانند تاجالعروس، ج۵، ص۴۵۱) است که «کُفور» را به معنای جمع بین کافر و کفران (هم ناسپاس و هم منکر دین) معرفی کرده است و استناد ایشان هم تنها به دو آیه قرآن (یکی همین آیه محل بحث و دیگری آیه «فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا كُفُوراً» (إسراء/۹۹) است (که اصطلاحا مستلزم دور است)[۱]. با توجه به این نکته آیا ترجمه دیگری برای این آیه نباید در نظر گرفت؟ (با جستجو در ۵۵ ترجمه فارسی، هیچیک معنایی غیر از ناسپاسی و یا کفر به حق در نظر نگرفته بودند)[۲]
حدیث
۱) از پیامبر اکرم ص روایت شده است که:
بر اهل دنیا از زمانی که خداوند عز و جل آن را آفرید روزی نگذشته است مگر اینکه آسمان در آن بارش داشته اشت و خداوند عز و جل هرجا که خواسته آن را قرار داده است.
من لا يحضره الفقيه، ج۱، ص۵۲۵
قَالَ النَّبِيُّ ص مَا أَتَى عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا يَوْمٌ وَاحِدٌ مُنْذُ خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا وَ السَّمَاءُ فِيهَا تَمْطُرُ فَيَجْعَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ حَيْثُ يَشَاءُ.
۲) از امام باقر ع روایت شده است:
هیچ سالی باران [مجموع بارانی که روی زمین میبارد] کمتر از سال دیگری نیست ولی خداوند آن را هر جا که بخواهد قرار میدهد. بدرستی که خداوند عز و جل، هنگامی که قوم و جماعتی به معصیت روی آورند آن مقدار بارانی را که در آن سال برایشان مقدّر فرموده بود به جانب مردم دیگر و بیابانها و دریاها و کوهها برمیگرداند؛ و خداوند سوسک [یا: سوسمار] را که میتواند به جایی غیر از محلی که اهل معصیت هستند برود [و نمیرود] با نفرستادن باران بر زمینی که او در آنجا زندگی میکند به خاطر گناهان کسانی که در آنجایند، در لانهاش عذاب میکند؛ «پس عبرت بگیرید ای اهل بصیرت» (حشر/۲)
الكافي، ج۲، ص۲۷۲؛ المحاسن، ج۱، ص۱۱۷؛ الأمالي( للصدوق)، ص۳۰۸
ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّهُ مَا مِنْ سَنَةٍ أَقَلَّ مَطَراً مِنْ سَنَةٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِي صَرَفَ عَنْهُمْ مَا كَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِي تِلْكَ السَّنَةِ إِلَى غَيْرِهِمْ وَ إِلَى الْفَيَافِي وَ الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَيُعَذِّبُ الْجُعَلَ فِي جُحْرِهَا بِحَبْسِ الْمَطَرِ عَنِ الْأَرْضِ الَّتِي هِيَ بِمَحَلِّهَا بِخَطَايَا مَنْ بِحَضْرَتِهَا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهَا السَّبِيلَ فِي مَسْلَكٍ سِوَى مَحَلَّةِ أَهْلِ الْمَعَاصِي قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ.[۳]
تدبر
۱) «وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً»
اینکه «صرفناه» مربوط به گردش باد و باران در جوامع مختلف یا ارائه انواعی از مطالب در قرآن باشد دو احتمالی است که هر دو با آیات دیگر قرآن سازگار است زیرا در قرآن کریم هم در مورد گردش بادها (بقره/۱۶۴؛ جاثیه/۵) تعبیر «تصریف» آمده و هم برای ارائه انواع وعیدها (طه/۱۱۳) ویا مَثَلها (اسراء/۸۹) در خود قرآن تعبیر «صرفنا» به کار رفته است.
هر دوی اینها، یعنی هم اینکه خداوند باران را در میان جوامع مختلف میگرداند و این گونه نیست که یکجا همواره ببارد و جای دیگر اصلا نبارد، و هم این انواع مطالبی که به بیانهای گوناگون درباره تدبیرهای خداوند در عالم مطرح شده، هر دو باید عاملی شود که ما رحمت و عنایت خدا به خویش را جدی بگیریم؛ اما این گونه عنایات خداوند بقدری در زندگی ما زیاد است که برایمان عادی شده و جدی نمیگیریم.
۲) «وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ»
اگر گردش و توزیع بارش در جوامع مختلف به عنایت الهی است، و اگر خداوند در همین دنیا نیز گاه ثمرات کار خوب و بد انسانها را به آنها میچشاند، پس طبیعی است که گناهان و طاعات ما در بهرهمندی بیشتر و کمتر ما از بارش نزولات آسمانی موثر باشند. (حدیث۲)
۳) تعبیر «فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً: ابا و امتناع کردند اکثر مردم جز اینکه کفور باشند» را میتوان این گونه ساده کرد که «اکثر مردم متمایل بودند که فقط کفور باشند» با توجه به نکته۲ که در بحث نکات ترجمه گذشت، شاید بتوان گفت این آیه نهفقط در مقام مواخذه ناسپاسی انسانها، بلکه در مقام بیان ریشه این ناسپاسیهاست:
اینکه اکثر مردم از مواجهه با این آیات الهی متذکر نمیشوند، ریشه در این دارد که متمایلند همچون انسانهای جاهل و بیتمدن که به علت زندگی به دور از آبادی، درک مناسبی از جایگاه انسان در عالم ندارند، باشند و همانند آنها، بدون هیچ عبرت گرفتنی، با پدیدههای عالم مواجه شوند.
[۱] . در قرآن کریم کلمه «کَفور» زیاد به کار رفته است؛ اما کلمه «کُفور» فقط سه مورد به کار رفته است؛ مورد سوم آیه «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ في هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً» (اسراء/۸۹) است.
[۲] . با توجه به این نکته آیا در ترجمه این آیه نباید گفت که منظور این بوده که «اکثر مردم ابا داشتند از اینکه جز مانند افراد بیتمدن و به دور از آب و آبادی زندگی کنند»
جالب اینجاست که در میان قرائات مشهوره و شاذهای که به ما رسیده، هیچیک قرائت «کَفور» نیست.
[۳] . در تفاسیر اهل سنت (الدر المنثور في تفسير المأثور، ج۵، ص۷) قریب به این مضمون از ابنعباس و ابنمسعود نقل شده که احتمالا روایتی را پیامبر اکرم ص شنیدهاند: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: مَا مِنْ عَامٍ بِأَقَلَّ مَطَراً مِنْ عَامٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَصْرِفُهُ حَيْثُ يَشَاءُ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا و أخرج الخرائطى في مكارم الأخلاق عن ابن مسعود مثله
بازدیدها: ۱۵۰
بازتاب: یک آیه در روز - ۱۰۷۲) وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیكُمْ رَسُولَ اللهِ لَوْ یطیعُكُمْ فی كَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّ
بازتاب: ۱۰۴) قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ | یک آیه در روز
بازتاب: ۱۱۳۰-۲) نکات ادبی آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ …» | یک آیه در روز