۲ رمضان ۱۴۳۸
ترجمه
ای کسانی که ایمان آوردهاند! یاد کنید نعمت خدا بر شما را، آن گاه که لشکریانی به سوی شما آمدند و ما بر آنها تندبادی و [نیز] لشکریانی که آنها را نمیدیدید فرستادیم و خداوند همواره به آنچه میکنید بیناست.[۱]
شأن نزول
در جنگ خندق وقتى كه محاصره مدينه شدت يافت و رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- ديد كه مردم از شدت سختیها به حال نزار افتادهاند، از کوه فتح بالا رفت و در مسجد فتح دو ركعت نماز خواند، سپس دست به دعا برداشت:
«خدایا ! اگر اين گروه هلاك شوند، در روى زمين كسى نيست تو را بپرستد».
پس خداوند تندبادی فرستاد كه خیمههای مشرکین را بركَند و بارهايشان را زير و رو نمود و سرماى شديدى بر آنها مستولی ساخت و خاك و شن را روى آنها ريخت. و فرشتگان نزد پيش پيغمبر- صلّى اللَّه عليه و آله- آمدند و گفتند: يا رسول اللَّه! خداوند ما را به اطاعت تو امر فرموده است ، پس هر چه خواهى امر بفرما.
حضرت فرمود: «مشركين را برانید و آنها را بترسانيد و پشت سر آنها باشيد».
پس ملائكه نيز آنچه را كه حضرت به آنان امر فرموده بود انجام دادند و خداوند نازل فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! یاد کنید نعمت خدا بر شما را، آن گاه که لشکریانی به سوی شما آمدند» یعنی احزاب مشرکان «و ما بر آنها تندبادی و [نیز] لشکریانی که آنها را نمیدیدید فرستادیم و خداوند همواره به آنچه میکنید بیناست؛ هنگامی که از بالای شما میآمدند»یعنی احزاب عرب «و از سمت پایین شما» یعنی یهود بنیقریظه هنگامی که با رسول خدا ص عهدشکنی کردند و همراه با احزاب علیه مسلمانان شدند.
الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۵۶
أَنَّ الْحِصَارَ لَمَّا اشْتَدَّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ فِي حَرْبِ الْخَنْدَقِ وَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْهُمُ الضَّجَرَ لِمَا كَانَ فِيهِ مِنَ الضُّرِّ صَعِدَ عَلَى مَسْجِدِ الْفَتْحِ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنْ تُهْلِكْ هَذِهِ الْعِصَابَةَ لَمْ تُعْبَدْ بَعْدَهَا فِي الْأَرْضِ فَبَعَثَ اللَّهُ رِيحاً قَلَعَتْ خِيَمَ الْمُشْرِكِينَ وَ بَدَّدَتْ رَوَاحِلَهُمْ وَ أَجْهَدَتْهُمْ بِالْبَرْدِ وَ سَفَتِ الرِّمَالَ وَ التُّرَابَ عَلَيْهِمْ وَ جَاءَتْهُ الْمَلَائِكَةُ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَمَرَنَا بِالطَّاعَةِ لَكَ فَمُرْنَا بِمَا شِئْتَ قَالَ زَعْزِعِي الْمُشْرِكِينَ وَ أَرْعِبِيهِمْ وَ كُونِي مِنْ وَرَائِهِمْ. فَفَعَلَتْ بِهِمْ ذَلِكَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ» يَعْنِي أَحْزَابَ الْمُشْرِكِينَ «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ» أَيْ أَحْزَابُ الْعَرَبِ «وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ» يَعْنِي بَنِي قُرَيْظَةَ حِينَ نَقَضُوا عَهْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ صَارُوا مَعَ الْأَحْزَابِ عَلَى الْمُسْلِمِينَ.
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است:
رسول خدا ص در غزوه احزاب در شبی ظلمانی و سرد بر تپهای که روی مسجد فتح بود ایستاد و فرمود: چه کسی میرود و خبر آنها (لشکر دشمن) را برایمان بیارد تا بهشت از آن او باشد؟ هیچکس بلند نشد؛ دوباره تکرار کرد؛ باز هیچکس بلند نشد.
امام صادق ع در اینجا دستش را تکان داد و فرمود: و این مردم چه میخواستند؟ آیا چیزی بهتر از بهشت میخواستند؟
سپس [یک نفر بلند شد، پیامبر ص] فرمود: کیستی؟
گفت: حذیفه.
فرمود: آیا از ابتدای شب صدای مرا نمیشنیدی که چیزی نمیگفتی؟ نزدیک بیا!
حذیفه گفت: فدایت شوم. سرما و بیحالی مانع میشد که جواب دهم.
رسول الله ص فرمود: برو تا جایی که صدایشان را بشنوی و خبرشان را برایم بیاوری.
هنگامی که رفت رسول الله ص فرمود: خدایا او را از پیش و پس و چپ و راستش حفظ کن تا او را برگردانی.
و رسول الله ص به او گفت: حذیفه! تا وقتی نزد من برنگشتی کاری انجام نده!
پس حذیفه شمشیر و کمان و زرهش را برداشت و به راه افتاد. خود حذیفه تعریف کرده است که به راه افتادم در حالی که دیگر احساس سرما و بیحالی نمیکردم. پس از معبر خندق عبور کردم در حالی که مومنان و کافران در حوالی آن بودند.
چون حذیفه به راه افتاد رسول الله ص بلند شد و ندا داد: ای فریادرسِ به سختیافتادگان، و ای اجابتکننده مضطران، همّ و غمّ و سختی مرا رفع نما که حال مرا میبینی.
پس جبرئیل نازل شد و گفت: یا رسول الله! همانا خداوند – عز ذکره – سخنت و درخواستت را شنیدو اجابتت کرد و بیم دشمنت را کفایت نمود؛ آنگاه رسول الله ص بر زانویش نشست و دستانش را گشود و اشکهایش جاری شد و گفت: سپاس! سپاس! که بر من و اصحابم رحم آوردی.
سپس رسول الله ص فرمود: خداوند عز و جل تندبادی از آسمان دنیا فرستاد که در آن سنگریزه بود و تندبادی از آسمان چهارم که در آن جندل [سنگی که در فلاخن میگذارند و پرتاب میکنند] بود.
حذیفه تعریف کرده است که من نزدیک آتشی که آنها برافروخته بودند شدم که لشکریان اول خداوند آمد: بادی که در آن سنگریزه بود. هیچ آتش باقی نماند مگر اینکه خاموش شد؛ و هیچ خیمهای، مگر اینکه فروافتاد؛ و هیچ نیزهای، مگر اینکه به این سو و آن سو پرتاب شد؛ تا حدی که با سپرهایشان خود را از سنگریزهها میپوشاندند و صدای برخورد سنگریزهها با سپرها را میشنیدیم.
حذیفه [وارد اتاق فرماندهی شد و] بین دو نفر از مشرکین نشست و ابوسفیان – که شیطانی بود در قالب یکی از روسای مشرکان – گفت: ای مردم! شما در میدان جادوگر دروغگویی مستقر شدهاید و او از دست شما بیرون نمیرود؛ اما دیگر جای ماندن نیست که چارپایانمان هلاک شدند. دقت کنید و هرکس بببیند چه کسی کنار او نشسته، [مبادا (حضرت) محمد ص جاسوسی در میان ما فرستاده باشد].
حذیفه میگوید من سریعا با دست بر روی نفر سمت راستم زدم و گفتم: کیستی؟ گفت: معاویه. به سمت چپیام گفتم: کیستی؟ گفت:سهیل بن عمرو.
حذیفه گفت: اینجا بود که لشکر اعظم خداوند روی آورد و ابوسفیان سوار بر مرکبش شد و در قریش فریاد زد: خودتان را نجات دهید! خودتان را نجات دهید!
طلحه ازدی هم بلند شد و گفت: [حضرت] محمد ص بد بلایی بر سرتان آورد؛ و سوار مرکبش شد و در میان قبیله بنیاشجع فریاد زد: خودتان را نجات دهید! خودتان را نجات دهید!
عیینهبن حصین و حارث بنعوف مزنی و اقرع بنحابس هم همین کار را کردند و احزاب پراکنده شدند و حذیفه به نزد رسول الله ص بازگشت و به ایشان اوضاع را خبر داد.
و امام صادق ع فرمود: همانا آن وضعیت نزدیک بود که شبیه روز قیامت شود!
الكافي، ج۸، ص۲۷۸-۲۷۹؛ إعلام الورى بأعلام الهدى، ص۱۹۴؛ قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص۳۴۵
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى التَّلِّ الَّذِي عَلَيْهِ مَسْجِدُ الْفَتْحِ فِي غَزْوَةِ الْأَحْزَابِ فِي لَيْلَةٍ ظَلْمَاءَ قَرَّةٍ فَقَالَ مَنْ يَذْهَبُ فَيَأْتِيَنَا بِخَبَرِهِمْ وَ لَهُ الْجَنَّةُ فَلَمْ يَقُمْ أَحَدٌ ثُمَّ أَعَادَهَا فَلَمْ يَقُمْ أَحَدٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِيَدِهِ وَ مَا أَرَادَ الْقَوْمُ أَرَادُوا أَفْضَلَ مِنَ الْجَنَّةِ ثُمَّ قَالَ مَنْ هَذَا فَقَالَ حُذَيْفَةُ فَقَالَ أَ مَا تَسْمَعُ كَلَامِي مُنْذُ اللَّيْلَةِ وَ لَا تَكَلَّمُ أَ قُبِرْتَ [اقترب] فَقَامَ حُذَيْفَةُ وَ هُوَ يَقُولُ الْقُرُّ وَ الضُّرُّ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ مَنَعَنِي أَنْ أُجِيبَكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص انْطَلِقْ حَتَّى تَسْمَعَ كَلَامَهُمْ وَ تَأْتِيَنِي بِخَبَرِهِمْ فَلَمَّا ذَهَبَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اللَّهُمَّ احْفَظْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ حَتَّى تَرُدَّهُ وَ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا حُذَيْفَةُ لَا تُحْدِثْ شَيْئاً حَتَّى تَأْتِيَنِي فَأَخَذَ سَيْفَهُ وَ قَوْسَهُ وَ حَجَفَتَهُ قَالَ حُذَيْفَةُ فَخَرَجْتُ وَ مَا بِي مِنْ ضُرٍّ وَ لَا قُرٍّ فَمَرَرْتُ عَلَى بَابِ الْخَنْدَقِ وَ قَدِ اعْتَرَاهُ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْكُفَّارُ فَلَمَّا تَوَجَّهَ حُذَيْفَةُ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَادَى- يَا صَرِيخَ الْمَكْرُوبِينَ وَ يَا مُجِيبَ الْمُضْطَرِّينَ اكْشِفْ هَمِّي وَ غَمِّي وَ كَرْبِي فَقَدْ تَرَى حَالِي وَ حَالَ أَصْحَابِي فَنَزَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ قَدْ سَمِعَ مَقَالَتَكَ وَ دُعَاءَكَ وَ قَدْ أَجَابَكَ وَ كَفَاكَ هَوْلَ عَدُوِّكَ فَجَثَا رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى رُكْبَتَيْهِ وَ بَسَطَ يَدَيْهِ وَ أَرْسَلَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ شُكْراً شُكْراً كَمَا رَحِمْتَنِي وَ رَحِمْتَ أَصْحَابِي ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ رِيحاً مِنَ السَّمَاءِ الدُّنْيَا فِيهَا حَصًى وَ رِيحاً مِنَ السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ فِيهَا جَنْدَلٌ قَالَ حُذَيْفَةُ فَخَرَجْتُ فَإِذَا أَنَا بِنِيرَانِ الْقَوْمِ وَ أَقْبَلَ جُنْدُ اللَّهِ الْأَوَّلُ رِيحٌ فِيهَا حَصًى فَمَا تَرَكَتْ لَهُمْ نَاراً إِلَّا أَذْرَتْهَا وَ لَا خِبَاءً إِلَّا طَرَحَتْهُ وَ لَا رُمْحاً إِلَّا أَلْقَتْهُ حَتَّى جَعَلُوا يَتَتَرَّسُونَ مِنَ الْحَصَى فَجَعَلْنَا نَسْمَعُ وَقْعَ الْحَصَى فِي الْأَتْرِسَةِ فَجَلَسَ حُذَيْفَةُ بَيْنَ رَجُلَيْنِ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَقَامَ إِبْلِيسُ فِي صُورَةِ رَجُلٍ مُطَاعٍ فِي الْمُشْرِكِينَ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ قَدْ نَزَلْتُمْ بِسَاحَةِ هَذَا السَّاحِرِ الْكَذَّابِ أَلَا وَ إِنَّهُ لَنْ يَفُوتَكُمْ مِنْ أَمْرِهِ شَيْءٌ فَإِنَّهُ لَيْسَ سَنَةَ مُقَامٍ قَدْ هَلَكَ الْخُفُّ وَ الْحَافِرُ فَارْجِعُوا وَ لْيَنْظُرْ كُلُّ رَجُلٍ مِنْكُمْ مَنْ جَلِيسُهُ قَالَ حُذَيْفَةُ فَنَظَرْتُ عَنْ يَمِينِي فَضَرَبْتُ بِيَدِي فَقُلْتُ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ مُعَاوِيَةُ فَقُلْتُ لِلَّذِي عَنْ يَسَارِي مَنْ أَنْتَ فَقَالَ سُهَيْلُ بْنُ عَمْرٍو قَالَ حُذَيْفَةُ وَ أَقْبَلَ جُنْدُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ فَقَامَ أَبُو سُفْيَانَ إِلَى رَاحِلَتِهِ ثُمَّ صَاحَ فِي قُرَيْشٍ النَّجَاءَ النَّجَاءَ وَ قَالَ طَلْحَةُ الْأَزْدِيُّ لَقَدْ زَادَكُمْ مُحَمَّدٌ بِشَرٍّ ثُمَّ قَامَ إِلَى رَاحِلَتِهِ وَ صَاحَ فِي بَنِي أَشْجَعَ النَّجَاءَ النَّجَاءَ وَ فَعَلَ عُيَيْنَةُ بْنُ حِصْنٍ مِثْلَهَا ثُمَّ فَعَلَ الْحَارِثُ بْنُ عَوْفٍ الْمُزَنِيُّ مِثْلَهَا ثُمَّ فَعَلَ الْأَقْرَعُ بْنُ حَابِسٍ مِثْلَهَا وَ ذَهَبَ الْأَحْزَابُ وَ رَجَعَ حُذَيْفَةُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَخْبَرَهُ الْخَبَرَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّهُ كَانَ لَيُشْبِهُ يَوْمَ الْقِيَامَة.
۲) یهودیای بعد از رحلت پیامبر ص بر اصحاب پیامبر ص وارد شد و اعتراض کرد که چرا شما همه فضیلتها را به پیامبر خودتان نسبت میدهید و امیرالمومنین ع به او پاسخ داد. فرازهایی از این روایت در جلسه۱۷۰، حدیث۱ http://yekaye.ir/ya-seen-036-79/ و جلسه۴۲۶ حدیث۴ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-7/ گذشت. در فرازی دیگر از این گفتگو آمده است:
یهودی گفت:
این هود است که خداوند او را با تندبادی بر دشمنانش پیروز کرد. آیا برای [حضرت] محمد ص چنین کاری کرده است؟
امیرالمومنین ع فرمود: بله و به حضرت محمد ص بالاتر از این را داد. همانا خداوند عز و جل در جنگ خندق او را در برابر دشمنانش با تندبادی یاری کرد هنگامی که تندبادی فرستاد که سنگریزهها را بر سر آنان میریخت و نیز لشکریانی که نمیدیدندش؛ پس خداوند متعال حضرت محمد ص را با هشت هزار فرشته یاری کرد و از این جهت او را بر حضرت هود ع برتری داد، که تندباد عاد، تندباد خشم بود؛ و تندباد حضرت محمد ص، تندباد رحمت؛ خداوند متعال میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! یاد کنید نعمت خدا بر شما را، آن گاه که لشکریانی به سوی شما آمدند و ما بر آنها تندبادی و [نیز] لشکریانی که آنها را نمیدیدید فرستادیم»
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج۱، ص۲۱۲؛ روضة الواعظين، ج۱، ص۶۲[۲]
رُوِيَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: إِنَّ يَهُودِيّاً مِنْ يَهُودِ الشَّامِ وَ أَحْبَارِهِمْ كَانَ قَدْ قَرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ صُحُفَ الْأَنْبِيَاءِ ع وَ عَرَفَ دَلَائِلَهُمْ جَاءَ إِلَى مَجْلِسٍ فِيهِ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ فِيهِمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ ابْنُ مَسْعُودٍ وَ أَبُو سَعِيدٍ الْجُهَنِيُ فَقَالَ يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ مَا تَرَكْتُمْ لِنَبِيٍّ دَرَجَةً وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِيلَةً إِلَّا أَنْحَلْتُمُوهَا نَبِيَّكُمْ فَهَلْ تُجِيبُونِّي عَمَّا أَسْأَلُكُمْ عَنْهُ؟ فَكَاعَ الْقَوْمُ عَنْهُ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع نَعَمْ مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً دَرَجَةً وَ لَا مُرْسَلًا فَضِيلَةً إِلَّا وَ قَدْ جَمَعَهَا لِمُحَمَّدٍ ص وَ زَادَ مُحَمَّداً عَلَى الْأَنْبِيَاءِ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً فَقَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَهَلْ أَنْتَ مُجِيبِي؟ …
قَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَإِنَّ هَذَا هُودٌ قَدِ انْتَصَرَ اللَّهُ لَهُ مِنْ أَعْدَائِهِ بِالرِّيحِ فَهَلْ فَعَلَ لِمُحَمَّدٍ ص شَيْئاً مِنْ هَذَا؟
قَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ ص أُعْطِيَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ انْتَصَرَ لَهُ مِنْ أَعْدَائِهِ بِالرِّيحِ يَوْمَ الْخَنْدَقِ إِذْ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ رِيحاً تَذْرُو الْحَصَى وَ جُنُوداً لَمْ يَرَوْهَا فَزَادَ اللَّهُ تَعَالَى مُحَمَّداً ص بِثَمَانِيَةِ أَلْفِ مَلَكٍ وَ فَضَّلَهُ عَلَى هُودٍ بِأَنَّ رِيحَ عَادٍ رِيحُ سَخَطٍ وَ رِيحَ مُحَمَّدٌ رِيحُ رَحْمَةٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها».
تدبر
۱) «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيراً»
در سوره احزاب، خداوند متعال ابتدا به پیامبرش دستور داد از کافر و منافق اطاعت مکن (و چند مورد از رسوم بیاعتبار اجتماعی را که باید با آن مخالفت شود، برشمرد) و از وحی اطاعت کن (و چند مورد از رسوم دینی را که باید برقرار شود، برشمرد)؛ و تاکید شد که در این راه از چیزی نترس که اگر بر خدا توکل کنی خدا تو را کفایت میکند.
از این آیه تا آیه ۲۷ سراغ داستان جنگ احزاب میرود که نمونهای عینی است از وضعیت دشوار مسلمانان و امداد الهی (یعنی همان که باید از کفار و منافقان اطاعت نکنند؛ و قبول کنند که خدا برایشان کافی است)، که چهبسا بتوان گفت آنچه در آیات قبل، در قالب یک بیانات کلی مطرح شد، در این آیات به نحو انضمامی و با گزارشی از واقعهای عینی، ارائه میشود تا امکان فهم عینیتر آن دستورالعمل کلی بهتر مهیا شود.
۲) «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ»
خدا حکایت جنگ احزاب را، که از دشوارترین وضعیتهای مسلمانان، پس از تشکیل جامعه دینی بوده، با تعبیر «ای کسانی که ایمان آوردهاید! به یاد آرید نعمت خدا بر شما را» یاد میکند.
پس،
شخص باید ایمان داشته باشد تا نعمت خدا را در اوج سختیها ببیند.
۳) «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا … فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً وَ جُنُوداً … وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيراً»
شرط دریافت امداد الهی، ایمان و تلاش است. (قرائتی، تفسیر نور، ج۹، ص۳۳۵)
۴) «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها»
خدا حکایت جنگ احزاب را، که از دشوارترین وضعیتهای مسلمانان، پس از تشکیل جامعه دینی بوده، با تعبیر «ای کسانی که ایمان آوردهاید! به یاد آرید نعمت خدا بر شما را» یاد میکند.
چرا؟
الف. معمولا وقتی حال مومنان چنان است که پرداختن به مسائل جنبی و درگیری با مشکلات گوناگون آنها را از آرمانهای اصلی زندگیشان دور میکند، این جمله که «اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ» به کار میرود. (ایستاده در باد، ص۱۶۷)
ب. در منطق دینی، در دل هر سختیای نعمت و گشایشی هست (فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً؛ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً؛ انشراح/۵-۶) گاه وضعیت دشوار به گونهای است که یادمان میرود غرق بودن در نعمت الهی را؛ و این هشداری است برای چنین مواقعی.
ج. توجه به وقایع دشواری مانند جنگ احزاب، که مسلمانان در محاصره کامل بودند و بر اساس شواهد مادی، هیچ عامل نجاتی نداشتند و خداوند چگونه آنها را در این جنگ پیروز کرد، تذکر به نعمتی است که اگر جدی گرفته شود، جامعه دینی از مشکلات پیش رو نخواهد ترسید و استقامت به خرج خواهد داد.
د. …
تاملی در وضعیت اجتماعی خویش
اگر گاه جامعه ما در برابر سختیها کم میآورد، و تسلیم منطق کافران و منافقان میشود، چه اندازه ما آنها را با این منطق قرآنی آشنا کردهایم؟ و چه اندازه برای نشستن این منطق در عمق جان انسانها تلاش نمودهایم؟
چه اندازه خودمان این منطق را باور داریم؟ و در جانمان نشسته است؟
۵) «إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها»
در مورد امداد الهی، که شامل حال مومنان شد، علاوه بر تعبیر «تندباد»، تعبیر «جنود» را هم به کار برد. مقصود از این «جنود» چیست؟ و چرا چنین تعبیری به کار برد؟
الف. آنچه از جانب دشمن آمد، «جنود: لشکریان» بود. «پاسخ جنود را بايد با جنود داد.» (قرائتی، تفسیر نور، ج۹، ص۳۳۵)
ب. میخواهد اشاره کند که این تندباد، لشکر خداست؛ نه صرفا یک واقعه طبیعی که به طور تصادفی رخ داده است. یعنی «با اراده خداوند بادها هم سرباز مىشوند» (تفسیر نور، ج۹، ص۳۳۵)
ج. در کنار این تندباد، لشکریانی از فرشتگان هم در کار بودند.
نکته تخصصی جهانشناسی
در عالم، یک نظام طولی در کار است و یک نظام عرضی. نظام عرضی همان سلسله اسباب و علل مادیای است که یکی در مقابل دیگری مطرح میشود. مثلا یک اتاق را، ممکن است نور خورشید گرم کند، یا بخاری، یا شوفاژ و … . در اینجا علتها در عرض همدیگر هستند؛ و هیچکدام اثر خود را از دیگری نمیگیرد. اما نظام طولی، آنجایی است که علتها در طول همدیگرند، یعنی یکی کاملا تحتالشعاع دیگری کار میکند و استقلالی از آن ندارد. مثلا اینکه مطلبی مینویسم هم دستم در کار است و هم اراده من؛ اما دست من در طول اراده من کاری انجام میدهد.
آن گونه که از معارف دینی برمیآید امداد فرشتگان، از جنس نظام طولی است؛ یعنی این گونه نیست که کار آنها جایگزین کار ما بشود؛ بلکه ایمان و تلاش و کوشش ماست که امداد آنها را فرامیخواند (تدبر۳). در واقع، تفاوت مومن و کافر در این است که کافر فقط روی اسباب و علل عرضی عالم حساب میکند، اما مومن میداند که تمام این نظام عرضی، در طول نظام دیگری قرار دارد که آنجا تدبیر اینجا را برعهده دارد (فَالْمُدَبِّراتِ أَمْرا؛ نازعات/۵) و اگر وظیفه خود را درست انجام دهد، به ثمر رسیدن کار وی صرفا بر اساس محاسبات مادی نمیباشد؛ از جای دیگری کار او پیش میرود، که آنجا، هم بر وضعیت او، و هم بر وضعیت دشمنان او مسلط است. (برای تفصیل بحث از نصرت در نظام طولی و عرضی، ر.ک: ایستاده در باد، ص۱۵۰-۱۶۱)
د. تعبیر «جنود» در جایی است که نفرات جنگی و مبارزه و جنگ در کار باشد. خداوند با این تعبیر میخواهد اشاره کند که جنگ حق و باطل، یک جنگ واقعی و تمام عیار است که در تمام زندگی بشر کشیده شده است. اصرار قرآن بر استفاده از این کلمه و اینکه تمام آسمان و زمین را «جنود» خداوند میخواند «و لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» (فتح/۴ و۷) «ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُو» (مدثر/۳۱) و بر مساله «دشمن» (چه دشمنی شیطان و چه دشمنان بیرونی) بسیار تاکید میکند [چنانکه ماده «عدو: دشمن» و مشتقات آن ۱۰۶ بار در قرآن کریم آمده است] نشاندهنده جدی بودن این مساله در زندگی ماست و کسی که این این منطق قرآنی را در محاسبات خود جدی نگیرد و نسبت به وجود دشمن آسودهخاطر باشد، دچار یک سادهاندیشی خطرناک است. (ایستاده در باد، ص۱۶۳-۱۶۶)
و. …
۶) «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها»
یاری خدا هم با عوامل کاملا طبیعی انجام میشود (تندباد) و هم با عواملی که چهبسا دیده نشود (لشکریانی که آنها را نمیدیدید)
پس،
برای فهم نصرت الهی، حتما روی عوامل ظاهری و عادی نباید حساب کرد،
و حتی نباید انتظار داشت که لشکر خدا را که به یاریمان آمده، با چشم ظاهر ببینیم؛
البته آنها که اهل دلاند، دست نصرت خدا را در تمام مراحل تحولات جامعه دینی میبینند.
شهید مطهری از امام خمینی نقل میکنند که «در یک جلسه خصوصی ایشان به من می گفت فلانی این ما نیستیم که چنین می کنیم. من دست خدا را به وضوح حس می کنم.» (آینده انقلاب اسلامی ایران، ص۵۱)
رهبر معظم انقلاب اسلامی هم بارها فرمودند « لذا امام آنوقت -آنطور که به ما اطّلاع دادند- فرموده بودند این انقلاب پیروز خواهد شد، چون نشانهی حضور دست قدرتمند الهی است. یک وقت دیگری هم به خود من ایشان فرمودند، گفتند من در طول این انقلاب یک دست قدرتی را همیشه پشت این حرکت عظیم مردمی دیدم … میخواهم این را عرض بکنم که در اینجور حوادث که شما دست قدرت الهی را پشت سرش بوضوح میبینید و برکاتش را مشاهده میکنید، باید شکر کرد.» (۱۳۹۵/۹/۳ http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=34995 )
۷) «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيراً»
در پایان این آیه تعبیر «و خدا همواره به آنچه انجام میدهید بیناست» را آورد تا:
الف. نشان دهد که اگر خدا یاریتان کرد، این گونه نبود که شما دست روی دست گذاشته بودید: ایمان و استقامت و عمل شما را دید و شما را یاری کرد.
ب. این احساس را در ما زنده کند که خدا ما را در سختیها و تنگناها رها نمیکند و از ما غافل نیست، و آنچه برای ما رخ میدهد همه برخاسته از بصیرت و حکمت اوست. (ایستاده در باد، ص۱۶۶-۱۶۷)
ثمره اخلاقی
اگر این را بفهمیم، دیگر نه برای خدا تعیین تکیلف میکنیم و نه با وقوع یا عدم وقوع این اتفاق یا آن اتفاق، ایمانمان دستخوش تحول خواهد شد.
به قول حافظ:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند
https://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh177/
و نیز
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
https://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh231/
ج. …
[۱] . موارد اختلاف قرائت به نقل از البحر المحيط في التفسير، ج۸، ص۴۵۸:
و قرأ الحسن: و جَنودا، بفتح الجيم و الجمهور: بالضم.
و قرأ أبو عمرو في رواية، و أبو بكرة في رواية: لم يروها، بياء الغيبة و باقي السبعة، و الجمهور: بتاء الخطاب.
[۲] . قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع
…وَ إِنَّ هُوداً قَدِ انْتَصَرَ اللَّهُ لَهُ مِنْ أَعْدَائِهِ بِالرِّيحِ وَ انْتَصَرَ لِمُحَمَّدٍ مِنْ أَعْدَائِهِ بِالرِّيحِ يَوْمَ الْخَنْدَقِ إِذْ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ رِيحاً تُدِيرُ الْحَصَى وَ جُنُوداً لَمْ يَرَوْهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها
بازدیدها: ۱۷۱