ترجمه
سنگدلی [= گستاخی درشتخو] که علاوه بر آن، بیریشه است؛
نکات ترجمه
«عُتُلّ»[۱]
ماده «عتل» در اصل بر شدت و غلظت و خشونتی دلالت دارد که خالی از هرگونه نرمش و عطوفت باشد (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۲۲۳؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۸، ص۲۸) چنانکه «فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ» (دخان/۴۷) را به معنای با شدت و خشونت در جهنم انداختن دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۴۶)
«عُتُلّ» دلالت بر شدت مبالغه دارد و به معنای شخص غلیظالقلب زورگوی خشک و خشن (الرجل الغليظ المتعنّف الجافي) میباشد. (التحقيق، ج۸، ص۲۸) برخی «عُتُلّ»را به معنای فرد پرخوری که دیگران را [ار نعمات الهی] بازمیدارد و با خشونت همه چیز را به سوی خود میکشد دانستهاند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۴۶)
از این ماده همین دو بار در قرآن کریم به کار رفته است.
«زَنيمٍ»
ماده «زنم» در اصل به معنای چیزی است که از خود اصالت و استقراری ندارد و وابسته و معلق به دیگری میباشد (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۲۹؛ التحقيق، ج۴، ص۳۵۳) لذا به شخص حرامزاده و هرگونه فرد بیاصل و نسب و بیریشه «زنیم» گویند؛ بویژه در مورد کسی که اصل و نسبش معلوم نیست و او را به گروهی نسبت میدهند. (معانیالقرآن (فراء)، ج۳، ص۱۷۳؛ النهاية، ج۲، ص۳۱۶)
این ماده همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
«بَعْدَ ذلِكَ»
کلمه «بعد» ظرف است که اغلب آن را متعلق و وابسته به «زنیم» دانستهاند؛ و آن را به معنای بعدیت رتبی معرفی کردهاند؛ یعنی به لحاظ زشتی و پلیدی، در رتبه بعد از همه اینها که گفتیم، او حرامزاده و بیاصل و نسب هم هست. (إعراب القرآن و بيانه، ج۱۰، ص۱۷) و برخی گفتهاند که این تعبیر در اینجا به معنای «مع ذلک» (علاوه بر این، با وجود این) میباشد. (إعراب القرآن (نحاس)، ج۵، ص۷)
حدیث
۱) از امام صادق ع درباره آیه «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ» سوال شد.
فرمودند: «عُتُلّ» یعنی کسی که کفرورزیاش عظیم است؛ «زَنِيمٍ» کسی است که کفرش را بیمبالات و گستاخانه ابراز میدارد.
و در روایت دیگری از اهل بیت ع، «زنیم» را «ولدالزنا» (حرامزاده) دانستهاند.
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ» قَالَ ع:
الْعُتُلُّ الْعَظِيمُ الْكُفْرِ وَ الزَّنِيمُ الْمُسْتَهْتِرُ بِكُفْرِه. (معاني الأخبار، ص۱۴۹)
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حُسَيْنِ بْنِ مُخْتَارٍ عَنْهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ» الثَّانِي «هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ» قَالَ:
الْعُتُلُّ الْكَافِرُ الْعَظِيمُ الْكُفْرِ وَ الزَّنِيمُ وَلَدُ الزِّنَاءِ. (تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۶۸۷)
۲) از رسول الله ص روایت شده است که: نه «جواظ» [شکمگنده] وارد بهشت میشود، و نه «جعظری» [خشکمزاج] و نه «عتلّ زنیم».
شخصی پرسید: جواظ و جعظری و عتل زنیم چیست؟
فرمودند: «جواظ» کسی است که جمع میکند و از دیگران بازمیدارد؛ او را میطلبد «شعلهای که زبانه میکشد، و پوست را [از بدن] برمیکند» (معارج/۱۵-۱۶)
جعظری، تندخوی سنگدل است که خداوند فرمود: «پس به رحمت الهى، بر آنان نرم شدى، و اگر تندخو و سنگدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مىشدند» (آلعمران/۱۵۹)
اما «عتلّ زنیم» بداخلاقِ شکمگشاد پرخوری است که دائما برای خود نوشیدنی و خوردنی فراهم میآورد و به مردم ظلم میکند.
الدر المنثور، ج۶، ص۲۵۲[۲]؛ مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۲[۳]؛ البحر المحيط، ج۱۰، ص۲۳۸[۴]
و أخرج أحمد و عبد بن حميد و ابن أبى حاتم و ابن مردويه و ابن عساكر عن شهر بن حوشب قال حدثني عبد الرحمن بن غنم أن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قال: لا يدخل الجنة جواظ و لا جعظري و لا العتل الزنيم.
فقال له رجل من المسلمين ما الجواظ و الجعظري و العتل الزنيم؟
فقال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: أما الجواظ فالذي جمع و منع تدعوه لظى نَزَّاعَةً لِلشَّوى و أما الجعظري فالفظ الغليظ قال الله فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ و أما العتل الزنيم فشديد الخلق رحيب الجوف مصحح شروب واجد للطعام و الشراب ظلوم للناس.
۳) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
«زنیم» کسی است که اصل و نسبی ندارد.
مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۲
عن عليّ عليه السلام الزّنيم هو الذي لا اصل له[۵]
تدبر
۱) «وَ لا تُطِعْ كُلَّ … عُتُلٍّ ..»
افراد سنگدل و تندخو نباید در پستهای حکومتی – که دیگران باید از آنان اطاعت کنند – قرار گیرند. (اقتباس از تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۷۷)
۲) «وَ لا تُطِعْ كُلَّ … عُتُلٍّ ..»
از شخص تندخو و خشن نباید اطاعت کرد.
یعنی،
نه سزاوار است که از او بترسیم و آنچه را بر اساس خشن و تندخو بودنش دستور میدهد اطاعت کنیم؛
و نه به او اقتدا کنیم و شیوه تندخویی و خشونتورزی در پیش گیریم.
اما چرا از فرد تندخو و خشن و سنگدل نباید اطاعت کرد؟
شاید یکی از مهمترین دلایلش آن است که چنین فردی تصمیماتش بر اساس عقل نیست؛ بلکه قوه غضب بر او سیطره دارد و لذا تصمیم درستی اتخاذ نمیکند.
تذکر انسانشناختی
اگرچه خشن و تندخو بودن یک رذیله اخلاقی است، اما این بدان معنی نیست که هرگونه خشونتی محکوم باشد. در واقع در انسانها هم قوه غضب وجود دارد و هم عقل. اگر غضب بر وجود انسان حاکم شود آنگاه انسان تندخو و خشن میشود و این یک رذیله است. اما اگر عقل بر وجود انسان حاکم باشد و غضب تحت مدیریت عقل قرار گیرد، قطعا در مواردی نیاز به اعمال خشونت هست. سادهترین موردش جایی است که دشمن به خانه و کاشانه و دین و ناموس و … انسان حمله میکند. برای همگان واضح است که خشونت به خرج دادن در برابر چنین دشمنی نهتنها رذیله نیست، بلکه به عنوان دفاع امری کاملا ستودنی است. اما فقط همین مثال نیست.
اساساً قوه غضب (دافعه) برای ادامه حیات انسان ضروری است و مهم این است که تحت مدیریت عقل و شرع رفتار کند.
۳) « وَ لا تُطِعْ كُلَّ … زَنيمٍ ..»
افراد حرامزاده و بیاصل و نسب نباید در پستهای حکومتی – که دیگران باید از آنان اطاعت کنند – قرار گیرند. (اقتباس از تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۷۷)
شبهه
ولدالزنا که خودش مرتکب جرمی نشده است. چرا در اسلام چنین قوانین سختگیرانهای در قبال او وجود دارد؟
پاسخ
در اسلام اثبات «زنا» نیازمند شهادت دادن چهار شاهد عادل است که عمل زناکاری را به چشم خود مشاهده کردهاند، و حتی اگر سه شاهد عادل چنین شهادتی دهند، همگی از عدالت ساقط میشوند و باید تازیانه بخورند. خود شخص هم باید در چهار مجلس جداگانه علیه خود اقرار کند، تازه با چنین اقراری فقط خودش مجازات میشود و ادعایش در مورد شخصی که با او رابطه داشته پذیرفتنی نیست؛ و همین طور در مورد فرزندی که از آن شخص به دنیا میآید.
وجود چنین حکمی در اسلام نشان میدهد که علیرغم سختگیریهایی که اسلام در مورد عمل شنیع زناکاری در پیش گرفته، اما براحتی نمیتوان کسی را متهم به زناکاری ویا حرامزادگی کرد. بدین ترتیب، به نظر میرسد احکام محدودکننده حرامزادهها، بیش از آنکه در مقام محدود کردن این عده خاص برآیند، کارکرد اصلیشان این است که قبح این کار را در جامعه حفظ میکنند.
یکبار دیگر دقت کنید:
در چه صورتی امکان دارد که حرامزادگی یک نفر لو برود؟ یا چهار شاهد عادل اصل عمل را دیده باشند، که عملا جز در جامعهای که فحشاء کاملا علنی باشد چنین چیزی بسیار بعید است! و یا هم زن و هم مرد چنان اینجا و آنجا خود را بیآبرو کرده باشند که حداقل در چهار مجلس علنی بر کار خود اقرار کرده باشند!
یعنی اگر کسی واقعا حرامزاده بود و حتی سه شاهد عادل از این واقعه خبردار بود و گفت، هرسه تازیانه میخورند و آن شخص متهم نخواهد شد!
بله، در اسلام نباید حرامزاده در مصدر امور قرار گیرد؛ اما حرامزادهای که حرامزادگیاش اثبات شده باشد؛ حداقل به این دلیل که وجود چنین کسی در مصدر امور، برای از بین بردن قبح چنین عملی کافی است.
۴) «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيمٍ»
چرا همه وصفها را به طور عادی پشت سر هم ذکر کرد، اما در مورد «زنیم» بودن تعبیر «بعد ذلک» را به کار برد؟
الف. شاید میخواهد بگوید این ریشه همه آنهاست. یعنی کسی که آن رذایل را دارد، حتما حرامزاده هم هست. (به نقل از کشف الریبه، ص۴۱)
ب. این «بعد ذلک» شبیه «ثم» در آیه «ثُمَّ كاَنَ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا» (بلد/۱۷) است؛ یعنی این مطلب هم، بعد از آن مطالب که قبلا گفته شد، قابل ذکر است. (البحر المحیط، ج۱، ص۲۳۹ و ۴۳۴)
ج. بعدیت در «بعد ذلک» در مقام بیان کسی است که دارد وضعیت وی را وصف میکند؛ یعنی بعد از اینکه آن مطالب را گفتم حالا این را هم میگویم. (ابنعطیه، به نقل البحر المحیط، ج۱، ص۲۳۹)
د. شاید میخواهد اشاره کند که این مطلب (حرامزاده بودن) در رتبه بعد از آنهاست (نکات ترجمه)، یعنی بعد از اینکه همه آن رذایل را دارد، بدانید که حرامزاده هم هست. یعنی از ابتدا این را مد نظر قرار نمیدهیم؛ بلکه مشکل اصلیاش آن خصلتهای مذموم است؛ اما علاوه بر اینها بدانید که او حرامزاده هم هست.
ه. این «بعد بودن» اصطلاحا «تراخی رتبی» دارد[۶]، یعنی دارد بد بودن او را یک مرتبه بالاتر میبرد (التحریر و التنویر، ج۲۹، ص۷۰) یعنی علاوه بر همه اینها که گفتیم، بدانید که او حرامزاده هم هست و از آن هم که فکر میکردید بدتر است.
و. شاید میخواهد اشاره کند به شخصی خاص. یعنی میخواهد بفرماید این که گفتم از چنان کسی پیروی نکن، نمیخواستم صرفا یک حرف کلی بزنم؛ بلکه منظورم از این صفات شخص خاصی بوده است، همان که علاوه بر این رذایل، حرامزاده هم هست.
ز. …
۵) «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيمٍ»
درباره معنای لغت «عُتُلّ» بیان شد که به معنای کسی است که خشکی و خشونت و سنگدلی داشته باشد (نکات ترجمه). اما اینکه مراد از آن در این آیه چیست، این دیدگاهها مطرح شده است:
- کسی که کفرورزیاش شدید و عظیم است. (حدیث۱) یعنی بر کفرش خیلی مصر دارد (قوی فی کفره) (قتاده، مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۱)
- بسیار بدالخلاق و تندخو (حدیث۲)
- کسی که بشدت بر باطل اصرار میورزد (الشديد الخصومة بالباطل) (فراء، معانیالقرآن، ج۳، ص۱۷۳؛ کلبی، به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۲)
- شخص پرخوری که [نعمتهای الهی را] از دیگران بازمیداشته است (خلیل، به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۲) و (حدیث۲)
- کسی که با مردم به خشونت رفتار میکرده و آنها را به زندان یا شکنجه میکشانده است (به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۲)
- فاجرِ پست و فرومایه و بدخلق (قتاده، به نقل الدر المنثور، ج۶، ص۲۵۲)
- بیآبروی پست و فرومایه (ابیامامه و حسن و ابیالعالیه، به نقل الدر المنثور، ج۶، ص۲۵۲)
- کسی که با اینکه سالم است بسیار میخورد و مینوشد (پرخور و شکمو) (شهر بن حوشب، به نقل الدر المنثور، ج۶، ص۲۵۲)
- شخص بسیار بد دهان و هتاک (ابنعباس، به نقل الدر المنثور، ج۶، ص۲۵۲)
این مورد را در کانال نگذاشتم
۶) «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيمٍ»
درباره کلمه «زَنِيمٍ» بیان شد که در لغت به معنای کسی است که بیاصل و ریشه باشد (نکات ترجمه) و در کلامی از امیرالمومنین ع نیر به همین معنا اشاره شده (حدیث۳). اغلب مفسران آن را صریحا به معنای «حرامزاده» و «ولدالزنا» دانستهاند؛ در عین حال برخی توضیحات دیگری درباره مراد از این کلمه دادهاند:
- شخصی که او را با تکلف به قومی نسبت دهند در حالی که واقعا اصل و نسبش از آنان نیست، بویژه در جایی که چند نفر درباره اینکه این بچه حرامزاده، از آن کدامیک از آنهاست اختلاف داشته باشند. (مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۲)
- کسی که به فرومایگی معروف و شناخته شده است، مانند گوسفندی که با «زنمه» شناخته میشود [برای علامت گذاشتن تکهای از گوش او را شکاف میدهند و به حالت آویزان قرار میگیرد] (عکرمه، مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۲)
- کسی است که نماد بدی و شر است به طوری که تا از او یاد شود ذهن به یاد بدی او میافتاد مانند زنمه گوشفند (شعبی، مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۲)
- شخص پست و فرومایه [= مستهجن] ای که به بدی معروف است (سعید بن جبیر، مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۰۲)
- شخص خشن بدقیافهای که گویی «زنمه» زایدی در دستش دارد و علامت اوست (مجاهد، الدر المنثور، ج۶، ص۲۵۲)
- شخص فاجر و فاسق (شهر بن حوشب، الدر المنثور، ج۶، ص۲۵۲)
- کافری که براحتی از مومن بازشناخته میشود همان طور که گوسفندی که زنمه دارد از گوسفندی که چنین نیست بازشناخته میشود (عکرمه، الدر المنثور، ج۶، ص۲۵۲)
- کسی که به خاطر ولدالزنا بودنش مشهور است همانند گوسفندی که به خاطر زنمهاش شناخته شده است.
- حرامزادهای که پست و فرومایه است و خود را به این و آن منسوب میکند (ابنعباس، الدر المنثور، ج۶، ص۲۵۲)
- آدم شکاک و متزلزلی که به بدی معروف است (ابنعباس، الدر المنثور، ج۶، ص۲۵۲)
- شخص ظلوم [= بسیار ظالم] (ابنعباس، الدر المنثور، ج۶، ص۲۵۲)
[۱] . اختلاف قرائت: در همه قرائتهای موجود به همین صورت «عُتُلٍّ» (مجرور) قرائت شده اما در قرائت حسن بصری به صورت «عُتُلٌّ» (مرفوع) قرائت شده است. (البحر المحيط في التفسير، ج۱۰، ص۲۳۸)
[۲] . این روایات هم در همین کتاب در این زمینه روایت شده است:
و أخرج البخاري و مسلم و الترمذي و النسائي و ابن ماجة و ابن مردويه عن حارثة بن وهب سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول أ لا أخبركم باهل الجنة كل ضعيف متضعف لو أقسم على الله لأبره ا لا أخبركم باهل النار كل عتل جواظ جعظري متكبر
و أخرج عبد الرزاق و ابن جرير و ابن المنذر عن زيد بن أسلم قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم تبكى السماء من عبد أصح الله جسمه و أرحب جوفه و أعطاه من الدنيا فكان الناس ظلوما فذلك العتل الزنيم
و أخرج ابن أبى حاتم عن القاسم مولى معاوية و موسى بن عقبة قالا سئل رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم عن العتل الزنيم قال هو الفاحش اللئيم
و أخرج أبو الشيخ و ابن مردويه و الديلمي عن ابى الدرداء عن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم في قوله بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ قال العتل كل رحيب الجوف وثيق الخلق أكول شروب جموع للمال منوع له
و أخرج الحاكم و صححه و ابن مردويه عن عبد الله بن عمر و انه تلا مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ إلى زَنِيمٍ فقال سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول أهل النار كل جعظري جواظ مستكبر مناع و اهل الجنة الضعفاء المغلوبون
[۳] . البته سند و عبارات وی اندکی متفاوت است:
عن شداد ابن أوس قال قال رسول الله ص لا يدخل الجنة جواظ و لا جعظري و لا عتل زنيم قلت فما الجواظ قال كل جماع مناع قلت فما الجعظري قال الفظ الغليظ قلت فما العتل الزنيم قال كل رحيب الجوف سيء الخلق أكول شروب غشوم ظلوم زنيم
وی همچنین دو روایت دیگر نزدیک به این مضمون روایت کرده است:
روي أنه سأل النبي ص عن العتل الزنيم فقال هو الشديد الخلق الشحيح الأكول الشروب الواجد للطعام و الشراب الظلوم للناس الرحيب الجوف؛
«عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ» أي هو عتل مع كونه مناعا للخير معتديا أثيما و هو الفاحش السيئ الخلق روي ذلك في خبر مرفوع.
[۴] . البته سند و عبارت وی هم اندکی متفاوت است:
في حديث شداد بن أوس قلت: يعني لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. و ما العتل الزنيم؟ قال:الرحيب الجوف، الوتير الخلق، الأكول الشروب، الغشوم الظلوم.
[۵] . روایتی از امیرالمومنین ع درباره آخرالزمان آمده که یکی از خروجکنندگان آخرالزمان را با این وصف (عتل زنیم) توصیف فرموده است:
عَنِ الْحُصَيْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَمْرِو بْنِ سَعْدٍ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا تَقُومُ الْقِيَامَةُ حَتَّى تُفْقَأَ عَيْنُ الدُّنْيَا وَ تَظْهَرَ الْحُمْرَةُ فِي السَّمَاءِ وَ تِلْكَ دُمُوعُ حَمَلَةِ الْعَرْشِ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ حَتَّى يَظْهَرَ فِيهِمْ عِصَابَةٌ لا خَلاقَ لَهُمْ يَدْعُونَ لِوَلَدِي وَ هُمْ بِرَاءٍ مِنْ وَلَدِي تِلْكَ عِصَابَةٌ رَدِيئَةٌ لا خَلاقَ لَهُمْ عَلَى الْأَشْرَارِ مُسَلَّطَةٌ وَ لِلْجَبَابِرَةِ مُفَتِّنَةٌ وَ لِلْمُلُوكِ مُبِيرَةٌ تَظْهَرُ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ يَقْدُمُهُمْ رَجُلٌ أَسْوَدُ اللَّوْنِ وَ الْقَلْبِ رَثُّ الدِّينِ لَا خَلَاقَ لَهُ مُهَجَّنٌ زَنِيمٌ عُتُلٌّ تَدَاوَلَتْهُ أَيْدِي الْعَوَاهِرِ مِنَ الْأُمَّهَاتِ مِنْ شَرِّ نَسْلٍ لَا سَقَاهَا اللَّهُ الْمَطَر… (الغيبة للنعماني، ص۱۴۸)
[۶] . این بر آن اساس است که به جای اینکه «بعد ذلک» را حال و یا ظرف برای «زنیم» بدانیم، «هو» در تقدیر بگیریم که جمله چنین بوده باشد: «هو بعد ذلک زنیم».
بازدیدها: ۸۱
اقا لینک مطلبو من پیدا نکردم.میشه راهنماییم کنید؟
سلام
لینک کدام مطلب؟
سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران وبسایت به این خوبی سپاسگزارم