ترجمه
البته اگر منافقان و کسانی که در دلهایشان مرضی هست و اضطرابافکنان [= شایعهسازان] در این شهر [از کار خود] بازنایستند، بهیقین تو را علیه آنان بشورانیم، سپس در آنجا جز اندکی در جوار تو نمانند.
نکات ترجمه
«الْمُنافِقونَ»
منافق، اسم فاعل از ماده «نفق» در باب مفاعله است که درباره آن به تفصیل در جلسه ۴۰۸ توضیح داده شد.
. http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-11/
«الْمُرْجِفُونَ»
اسم فاعل از ماده «رجف» است که قبلا بیان شد که اصل این ماده دلالت بر اضطراب و تکان خوردن شدید دارد و وقتی در مورد انسانها این تعبیر را به کار ببرند، به معنای کسانی است که در مطلب ناصوابی فرو رفته، شایعهسازی میکنند و اضطرابی را پدید میآورند.
جلسه ۴۶۰ http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-14/
« لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ … لَنُغْرِینَّكَ: لـ + إن + لم + ینتهِ … لـ + نُغری + نّ + ک»
لام اول، لام موطئه برای قسم (زمینهساز سوگند) است؛ و لام دوم، لام جواب قسم؛ که هر دو حاوی معنای تاکید هستند.
«إن» حرف شرط است و «لم ینتنه» جمله شرطیه است. با توجه به اینکه «نغرینک» جواب قسم است، همین بر جواب شرط هم دلالت دارد و لذا اصطلاحا جواب شرط را محذوف میدانند به قرینه جواب قسم.
«یتنه» در اصل «یَنتَهِیُ» بوده است که چون حرف جزم (لم) بر سر آن آمده، انتهایش ساکن شده (یَنتَهِیْ)، و چون سکون بر یاء ثقیل است، حرف یاء حذف شده است. این کلمه از ماده «نهی» است که درباره اینکه اصل این ماده دلالت بر «به انتها رسیدن» است یا «بازداشتن و مانع شدن» اختلافی بین اهل لغت است که در این باره در جلسه۳۶۱ توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-alaq-96-15/
«نُغری»
از ماده «غری» [یا «غرو»] است که به باب افعال رفته است. اصل این ماده را گفتهاند که دلالت بر الصاق (چسباندن) و به هم وصل کردن دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۰۶)
برخی گفتهاند الصاقی است که همراه با استیلاء و سلطه بر آن چیز باشد. آنگاه «فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ» مائده/۱۴) یعنی دشمنی و بغض را به آنها منضم کردیم به نحوی که همواره بر آنها دشمنی و بغض مسلط است؛ و «لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ» یعنی تو را در حالی که کاملا به آنها متصل هستی بر آنها سیطره میدهیم و مسلط میسازیم. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۷، ص۲۱۷)
از این ماده تنها همین دو مورد در قرآن کریم آمده است.
شأن نزول[۱]
حدیث
از امام صادق ع روایت شده است:
۱) منافق به دوریش از رحمت خداوند رضایت داده است، زیرا اعمالی انجام میدهد که ظاهرش شبیه شریعت است، در حالی که دلش سرگرم و بیهودهکار و غافل از حق آنهاست و آنها را به مسخره گرفته است؛ و علامت نفاق کممبالاتی است در دروغگویی، و خیانت، و بیشرمی [وقاحت] ، و ادعای بیپشتوانه، و نگاه حرام داشتن، و سفاهت، و به غلط انداختن، و کمحیایی، و کوچک شمردن گناهان، و درصدد تخریب بزرگان دین برآمدن، و گرفتاریهای در راه دین را سبک و بیارج دانستن، و تکبر، و چاپلوسیپسندی، و حسادت، و ترجیح دنیا بر آخرت و بدی بر خوبی، و دنبال سخنچینی رفتن، و لهو و سرگرمیِ [باطل] را دوست داشتن، و اهل گناه و ستم را یاری کردن، و از انجام خوبیها فرار کردن، و اهل آن را کمارزش شمردن، و اعمال خود را خوب و زیبا، و اعمال دیگران را زشت و ناپسند قلمداد کردن، و امثال اینها که فراوان است؛ وخداوند در مواضع مختلف منافقان را توصیف کرده است، چنانکه میفرماید «و از مردم، کس هست که خدا را در حاشیه میپرستد» و این را تفسیر کرد که یعنی: «پس اگر خوشیای به او رسد، بدان دلگرم شود، و اگر فتنهای به او رسد بر وجه [سابق] خویش دگرگون گردد، در دنیا و آخرت زیان کرده است؛ این است همان زیان آشکار.» (حج/۱۱) و نیز خداوند متعال در وصفشان فرمود «و از مردم، کس هست که میگوید به خدا و روز قیامت ایمان آوردیم در حالی که مومن نیستند؛ [می خواهند] به خدا و کسانی که ایمان آوردهاند خدعه بزنند در حالی که جز به خود خدعه نمیزنند و احساس نمیکنند؛ در دلهایشان مرضی است و خداوند آن مرض را بیفزاید» (بقره/۸-۱۱)
۲) و پیامبر ص میفرمود: منافق هنگامی که وعده دهد خلف وعده میکند؛ و هنگامی که کاری انجام دهد، بد میکند؛ و هنگامی که سخن بگوید دروغ میگوید؛ و هنگامی که مورد اعتماد قرار گیرد خیانت میورزد؛ و هنگامی که به او روزی داده شد سر به سبکسری و طغیان برمیدارد؛ و هنگامی که روزی از او دریغ شود، سرگرم زندگی میشود.
۳) و نیز فرمود: کسی که ظاهرش با باطنش ناسازگار باشد منافق است، [تفاوتی نمیکند: ] هر کس و هرجا و در هر زمان و هر جایگاهی که میخواهد باشد، باشد.
مصباح الشريعة، ص۱۴۴-۱۴۶
قَالَ الصَّادِقُ ع
۱) الْمُنَافِقُ قَدْ رَضِيَ بِبُعْدِهِ عَنْ رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّهُ يَأْتِي بِأَعْمَالِهِ الظَّاهِرَةِ شَبِيهاً بِالشَّرِيعَةِ وَ هُوَ لَاهٍ وَ لَاغٍ وَ بَاغٍ بِالْقَلْبِ عَنْ حَقِّهَا مُسْتَهْزِئٌ فِيهَا وَ عَلَامَةُ النِّفَاقِ قِلَّةُ الْمُبَالاةِ بِالْكَذِبِ وَ الْخِيَانَةُ وَ الْوَقَاحَةُ وَ الدَّعْوَى بِلَا مَعْنًى وَ اسْتِخَانَةُ الْعَيْنِ وَ السَّفَهُ وَ الْغَلَطُ وَ قِلَّةُ الْحَيَاءِ وَ اسْتِصْغَارُ الْمَعَاصِي وَ اسْتِيضَاعُ أَرْبَابِ الدِّينِ وَ اسْتِخْفَافُ الْمَصَائِبِ فِي الدِّينِ وَ الْكِبْرُ وَ حُبُّ الْمَدْحِ وَ الْحَسَدُ وَ إِيثَارُ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَ الشَّرِّ عَلَى الْخَيْرِ وَ الْحَثُّ عَلَى النَّمِيمَةِ وَ حُبُّ اللَّهْوِ وَ مَعُونَةُ أَهْلِ الْفِسْقِ وَ الْبَغْيِ وَ التَّخَلُّفُ عَنِ الْخَيْرَاتِ وَ تَنَقُّصُ أَهْلِهَا وَ اسْتِحْسَانُ مَا يَفْعَلُهُ مِنْ سُوءٍ وَ اسْتِقْبَاحُ مَا يَفْعَلُهُ غَيْرُهُ مِنْ حَسَنٍ وَ أَمْثَالُ ذَلِكَ كَثِيرَةٌ وَ قَدْ وَصَفَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ فِي غَيْرِ مَوْضِعٍ قَالَ تَعَالَى «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ» فِي التَّفْسِيرِ أَيْ «فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ» قَالَ تَعَالَى فِي وَصْفِهِمْ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ. يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ. فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً».
۲) قَالَ النَّبِيُّ ص الْمُنَافِقُ مَنْ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا فَعَلَ أَسَاءَ وَ إِذَا قَالَ كَذَبَ وَ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ وَ إِذَا رُزِقَ طَاشَ وَ إِذَا مُنِعَ عَاشَ.
۳) وَ قَالَ أَيْضاً مَنْ خَالَفَتْ سَرِيرَتُهُ عَلَانِيَتَهُ فَهُوَ مُنَافِقٌ كَائِناً مَنْ كَانَ وَ حَيْثُ كَانَ وَ فِي أَيِّ زَمَنٍ كَانَ وَ عَلَى أَيِّ رُتْبَةٍ كَان.[۲]
تدبر
۱) «لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِینَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا یجاوِرُونَكَ فیها إِلاَّ قَلیلاً»
در مسیر اجرای حکم خدا سه گروه در جامعه دینی سنگاندازی میکنند که خداوند آنها را تهدید میکند که اگر دست از کارهایشان برندارند پیامبر ص را – به عنوان حاکم جامعه اسلامی – علیه آنان چنان بشوراند که بقای آنها در این جامعه را با چالشی جدی مواجه کند.
این سه گروه عبارتند از: منافقان، بیماردلان، و شایعهپراکنان.
علیالقاعده، این سه دسته نماینده سه طیف در جامعهاند؛ اما اینها چه کسانیاند و چرا این سه دسته؟
الف.
منافقان: کسانیاند که از دیدگاه نظری تسلیم قوانین و آموزههای دینی نبوده و میکوشند محدود شدن گستره دین را در زندگی، از طریق ترویج کبراهای غیردینی در میان مسلمانان تئوریزه کنند. (درباره «کبرای غیر دینی» به جلسه۴۲۰، تدبر۴ مراجعه کنید. http://yekaye.ir/al-ahzab-33-1/ )
بیماردلان: گناهکارانیاند که در مقام عمل معضلات اجتماعی ایجاد میکنند (مانند کسانی که در آیه قبل، متعرض زنان میشدند)
اراجیفبافان و شایعهپردازان: کسانیاند که نه توان فکری برای نظریهپردازیهای باطل دارند و نه خودشان اهل ارتکاب معاصیاند؛ بلکه افراد سطحی و کمخردی هستند که در بدنه جامعه، با گفتارهای سست و دامن زدن به شایعات بیاساس، به دو دسته دیگر کمک میکنند.
ب.
منافقان، اقلیتی هستند که میکوشند اجرای آن دسته از قوانین الهی در جامعه که با منافع آنها ناسازگار است، با چالش مواجه کنند. این اقلیت، اگر تنها خودشان باشند، چالشی نمیتوانند ایجاد کنند، پس باید فضای جامعه نیز با آنان همراهی کند. در این زمینه دو گروه دیگر مهماند؛
بیماردلان، کسانیاند که اگرچه لزوما منافق (و درصدد ترویج منطق بیدینی تحت لوای دین) نیستند، اما در مقام عمل، خواستهها و منافع مشترکی با منافقان دارند و منافقان نیز دائما عرصه را برای اینها باز میکنند. (خود منافقان هم بیماردلاند: بقره/۸-۱۰)
شایعهپراکنان؛ دو دسته فوق همچنان در اقلیتاند و اکثریت جامعه دینی را مردمانی تشکیل میدهند که نه منافقاند و نه بیماردل؛ اگر در زمره اولیاء الله نیستند، انسانهای جزء منافقان و بیماردلان هم نیستند. پس نیاز به گروهی هست که با شایعهپراکنی و رواج دادن اخبار نادرست، فضای عمومی جامعه را به سمت و سویی بکشانند که مردم خواستههای منافقان را در راستای خواستهها و دغدغههای خودشان بشمرند و با آنان همراهی کنند.
۲) «لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ … الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِینَّكَ بِهِمْ …»
اهمیت و خطر منافقان، و نیز افراد بیماردل و گناهکار نسبتاً واضح است؛ اما چرا «شایعهپراکنان» را در عداد اینها آورد؟
الف. کلام، زبان و بیان، پایه اساسی در ارتباطات انسانی و رکن رکین شکلگیری اجتماع آدمیان است. اگر این نکته را جدی بگیریم، می توان فهمید که وقتی اراجیفبافی، یعنی مزخرف و بیپایه سخن گفتن رواج مییابد، سلامت اجتماع بشری به نحو غیرقابل جبرانی تهدید میشود. این بقدری اهمیت دارد که خداوند در جای دیگر میفرماید: «قُلْ لِعِبادي يَقُولُوا الَّتي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُم: به بندگان من بگو به بهترین شکل ممکن سخن بگويند که همانا شيطان ميانشان را بر هم مىزند.» (اسراء/۵۳) تو گویی شیطان که هدفی جز فاسد کردن ارتباطات و اجتماع انسانی ندارد، بیش از همه به نحوه سخن گفتن انسانها چشم دوخته است. از این رو، قرآن فقط از ما نمیخواهد که خوب سخن بگوییم؛ بلکه میخواهد که همیشه به بهترین وجه سخن بگوییم. (ایستاده در باد، ص۵۰۱-۵۰۲)
تاملی در جامعه خویش
آیا در میان ما بیمبنا و صرفا بر اساس شنیدهها سخن گفتن واقعا قبیح است؟ آیا به صرف اینکه یک خبر توجه ما را به خود جلب میکند و با دغدغههای شخصی و گروهی و سیاسیِ ما همراستاست، اقدام به رواج اخبار تلگرامی و اینترنتی و … نمی کنیم؟ آیا سیاستورزی دینی، با این گونه نشر هر سخنی علیه مخالفان خود سازگار است؟ مگر خداوند نفرمود: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی: و البتّه نبايد دشمنىِ گروهى، شما را بر آن دارد كه عدالت نورزید؛ عدالت پیشه کنيد كه آن به تقوا نزديكتر است» (مائده/۸)
حتی در میان ما مذهبیها و در ترویج مسائل دینی، معیارمان چیزی جز جذاب و جالب بودن است؟ مثلا چرا پدیدههایی مانند خوابنما شدن و دلبستنهای بیپایه به کرامات و امور خارقالعاده، این اندازه در ما رواج دارد؟ توجه شود که در مقام نفی رویای صادقه و یا کرامات واقعی اهل بیت ع نیستیم، بلکه بحث بر سر این است که چه سخنی را تحت چه شرایطی برای این و آن بازگو میکنیم یا در شبکههای اجتماعی بازنشر میدهیم؟!
۳) «لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِینَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا یجاوِرُونَكَ فیها إِلاَّ قَلیلاً»
سعهى صدر حدّ و اندازه دارد و هميشه تساهل و تسامح جوابگو نيست. (تفسير نور، ج۹، ص۴۰۲)
در واقع، اگرچه اسلام بنای اولیهاش در برخوردهای اجتماعی مهربانی و مدارا و و تحمل و بخشش (فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ …فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ؛ آلعمران/۱۵۹) و تا حد امکان چشمپوشی از خطای دیگران است (وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُم؛ نور/۲۲)، و پیامبرش را برای رحمت به همگان فرستاده است (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين؛ انبیاء/۱۰۷)، اما در خصوص سه گروه (منافقان، بیماردلان [= معصیتپیشگان]، شایعهپراکنان) چشمپوشی و تسامح را نمیپسندد و اولتیماتوم میدهد که یا دست از اقداماتتان بردارید یا با شما چنان همین پیامبر رحمت را بر شما بشورانیم که دیگر جای ماندن نداشته باشید.
۴) «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ … لَنُغْرِيَنَّكَ»
قبل از برخورد با متخلّفان، اتمام حجّت كنيد. (تفسير نور، ج۹، ص۴۰۲)
۵) «لَنُغْرِيَنَّكَ»
قيام مسلمين، بر اساس انتقام يا هوس نيست، بلكه با اراده و فرمان خداست؛ و اوّل كسى كه بايد در برابر به مخاطره اندازان امنيّت جامعه قيام كند، رهبر جامعه اسلامى است. (تفسير نور، ج۹، ص۴۰۲)
در واقع، از ویژگیهای رهبر جامعه اسلامی این است که دشمنشناس باشد و فتنهانگیزان را در تنگنا قرار دهد.
۶) «لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ»
اسلام چنان به امنيّت جامعه اهميّت مىدهد كه فرمانِ اخراج كسانى را كه در ميان مردم دلهره ايجاد مىكنند، صادر نموده است. (تفسير نور، ج۹، ص۴۰۲)
۷) «لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ»
دشمنان داخلی را هم بايد از اقدام انقلابى مسلمين ترساند. (تفسير نور، ج۹، ص۴۰۲)
۸) «لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِینَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا یجاوِرُونَكَ فیها إِلاَّ قَلیلاً»
مقصود از این زمان قلیل چیست؟
الف. فاصله بین صدور حکم اخراج آنها و اجرای این حکم (المیزان، ج۱۶، ص۳۴۰)
ب. در عرصههای اجتماعی، و بویژه سیاسی، غالبا به کسانی که اقدامات مخالف و مشکلداری انجام میدهند مهلتی میدهند که دست از کارشان بردارند. در واقع، زمانی میتوان فهمید که آنها دست از کارشان برداشتهاند یا خیر، که مدتی بگذرد و آنها آن کار را تکرار نکنند؛ و این همان مهلت مذکور است. به تعبیر دیگر، اگر آنها ادعا میکنند دست از کارشان برداشتهاند، نه سخن آنها قبول میشود و نه رد میشود؛ بلکه مهلتی داده میشود تا معلوم شود آیا واقعا دست برداشتهاند یا خیر.
ج. …
۹) «لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِینَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا یجاوِرُونَكَ فیها إِلاَّ قَلیلاً»
در این آیه این سه گروه را تهدید میکند که اگر از کارشان دست نکشند عرصه را بر آنان تنگ خواهد کرد.
اگرچه برخی شأن نزول این آیه را شایعهپراکنیهایی دانستهاند که منافقان و اراجیفگویان برای تضعیف روحیه مردم در خصوص غزوات پیامبر ص میساختند؛ اما با توجه به اینکه (۱) معنای آیه منحصر به شأن نزولش نمیشود؛ و (۲) در آیه قبل، حکم حجاب را بر زنان مسلمان واجب کرد تا از آزار هوسبازان در امان بمانند؛ شاید بتوان نتیجه گرفت که این سه گروه مهمترین موانع اجرای قانون حجاباند.
نکته تخصصی جامعهشناسی
چهبسا این آیه دارد راهکار میدهد که اگر میخواهید حجاب را در جامعه عمومی سازید، باید موانع گسترش آن را هم جدی بگیرید؛ و در این مسیر در درجه اول، نه بر خود بدحجابان، بلکه بر سر محدود کردن سه گروه تمرکز کنید: منافقان (کسانی که بیحجابی و بدحجابی را تئوریزه میکنند و با انواع توجیهات میکوشند قبح آن را از بین ببرند)، هوسبازان و بیماردلان، و شایعهپراکنان و اراجیفبافان.
به تعبیر دیگر، مقابله قانونی بیش از اینکه خود بدحجابان را هدف قرار دهد، باید عرصه را بر تئوریپردازان پشت صحنه و اراجیفبافانی که آن تئوریها را گسترش میدهند باشد، تنگ کند؛ و در میان بدحجابان هم در درجه اول به سراغ آنان برود که درصدد هوسبازیاند، نه آنان که اقدامشان ناشی از بیتوجهی و ناآگاهی است.
[۱] . و أما قوله لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أي شك وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ؛ نَزَلَتْ فِي قَوْمٍ مُنَافِقِينَ كَانُوا فِي الْمَدِينَةِ يُرْجِفُونَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا خَرَجَ فِي بَعْضِ غَزَوَاتِهِ يَقُولُونَ قُتِلَ وَ أُسِرَ فَيَغْتَمُّ الْمُسْلِمُونَ لِذَلِكَ وَ يَشْكُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِي ذَلِكَ «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ» إِلَى قَوْلِهِ «ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فِيها إِلَّا قَلِيلًا» أَيْ نَأْمُرُكَ بِإِخْرَاجِهِمْ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَّا قَلِيلا (تفسير القمي، ج۲، ص۱۹۷)
[۲] . این حدیث در الكافي، ج۲، ص۳۹۶ نیز در همین فضا قابل توجه است:
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ص قَالَ قَالَ: إِنَّ الْمُنَافِقَ يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي وَ يَأْمُرُ بِمَا لَا يَأْتِي وَ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ اعْتَرَضَ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا الِاعْتِرَاضُ قَالَ الِالْتِفَاتُ وَ إِذَا رَكَعَ رَبَضَ يُمْسِي وَ هَمُّهُ الْعَشَاءُ وَ هُوَ مُفْطِرٌ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ النَّوْمُ وَ لَمْ يَسْهَرْ إِنْ حَدَّثَكَ كَذَبَكَ وَ إِنِ ائْتَمَنْتَهُ خَانَكَ وَ إِنْ غِبْتَ اغْتَابَكَ وَ إِنْ وَعَدَكَ أَخْلَفَكَ.
و ظاهرا کاملترش این است:
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ [الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ] أَبِي طَالِبٍ قَالَ: الْمُؤْمِنُ خَلَطَ عِلْمَهُ بِالْحِلْمِ يَجْلِسُ لِيَعْلَمَ وَ يُنْصِتُ لِيَسْلَمَ وَ يَنْطِقُ لِيَفْهَمَ لَا يُحَدِّثُ أَمَانَتَهُ الْأَصْدِقَاءَ وَ لَا يَكْتُمُ شَهَادَتَهُ الْأَعْدَاءَ وَ لَا يَفْعَلُ شَيْئاً مِنَ الْحَقِّ رِيَاءً وَ لَا يَتْرُكُهُ حَيَاءً إِنْ زُكِّيَ خَافَ مِمَّا يَقُولُونَ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِمَّا لَا يَعْلَمُونَ لَا يَغُرُّهُ قَوْلُ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَخْشَى إِحْصَاءَ مَنْ قَدْ عَلِمَهُ وَ الْمُنَافِقُ يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي وَ يَأْمُرُ بِمَا لَا يَأْتِي إِذَا قَامَ فِي الصَّلَاةِ اعْتَرَضَ وَ إِذَا رَكَعَ رَبَضَ وَ إِذَا سَجَدَ نَقَرَ وَ إِذَا جَلَسَ شَغَرَ يُمْسِي وَ هَمُّهُ الطَّعَامُ وَ هُوَ مُفْطِرٌ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ النَّوْمُ وَ لَمْ يَسْهَرْ إِنْ حَدَّثَكَ كَذَبَكَ وَ إِنْ وَعَدَكَ أَخْلَفَكَ وَ إِنِ ائْتَمَنْتَهُ خَانَكَ وَ إِنْ خَالَفْتَهُ اغْتَابَكَ. (الأمالي( للصدوق)، ص۴۹۴)
بازدیدها: ۱
بهترین وبسایتی که تاحالا
دیدم.ازتون متشکرم