ترجمه
و این چنین [خودشان و دیگران را] بر [حال و وضع] آنان آگاه ساختیم تا بدانند که قطعا وعده خداوند حق است و قطعا آن ساعتی است که تردیدی در آن نیست، در آن هنگام که بینشان در کارشان با هم نزاع میکردند، پس گفتند بر آنان بنایی [دیواری] بنا کنیم، پروردگارشان بدانها داناتر است، آنان که بر کارشان غلبه یافتند گفتند قطعا بر آنان مسجدی برخواهیم گرفت.
نکات ترجمه
«أَعْثَرْنا»
وقتی چیزی به پای اسب برخورد کند و او را به زمین بزند تعبیر «عثر الفرس» به کار میرود (کتاب العین، ج۲، ص۱۰۵) و «عاثور» گودالی است که برای به دام انداختن شیر حفر میکنند (مجمع البيان، ج۶، ص۷۰۷)
برخی گفتهاند اصل این ماده دلالت دارد بر «ورود در جایی به طور ناگهانی و بدون توجه» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۸، ص۳۲)؛ و برخی نظرشان این است که ماده «عثر» در اصل به معنای «سقوط و افتادن» میباشد و کاربرد آن در خصوص «اطلاع یافتن بر چیزی، بویژه در موردی که دیگران از آن آگاه نیستند» به نحو مجازی بوده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۴۶) اما برخی همین را معنای اصلی این ماده دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۲۲۸).
در قرآن کریم این ماده تنها ۲ بار در قرآن کریم به کار رفته است (مورد دیگر: فَإِنْ عُثِرَ عَلى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْما، مائده/۱۰۷) که در هر دو بار در همین معنای اخیر به کار رفته است.
«ابْنُوا» «بُنْياناً»
ماده «بنی» در اصل به معنای «چیزی را به چیزی منضم کردن» است (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۳۰۳) به منظور اینکه بنایی با شکل و هیئت خاصی حاصل شود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۳۴۴) که عموما در معنای بنا کردن و ساختمانسازی به کار میرود.
هم «بِناء» و هم «بُنْيَان» مصدر هستند که به صورت اسم هم به کار میروند؛ و در این صورت اسم هستند برای چیزی که بنا میشود (الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءًا، بقره/۲۲؛ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِد، نحل/۲۶) (أساس البلاغة، ص۵۲).
درباره «بنیان» برخی گفتهاند که واحدی است که جمع ندارد [یعنی واحد و جمعش یکسان است] (كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ، صف/۴؛ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّه، توبه/۱۰۹) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۴۷) و برخی گفتهاند این کلمه «جمع» است و مفردش «بنیانة» است [همانند تمر و تمره] (المحيط في اللغة، ج۱۰، ص۴۰۵)
لازم به ذکر است که «بنیان» گاه به طور خاص معنای «دیوار» (الحائط؛ الجدار) هم به کار میرود (كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ؛ مجمع البحرين، ج۱، ص۶۳) و بعید نیست که در این آیه هم به همین معنا باشد.
«مَبنیّ» اسم مفعول از «بنی» است [= بنا شده] که وقتی در وصف ساختمانی به کار میرود منظور ساختمان برافراشته و چشمنواز است (تاج العروس، ج۱۹، ص۲۲۱) و مونث آن «مَبْنِيَّة» میشود (لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ؛ زمر/۲۰)
ماده «بنی» و مشتقات آن جمعاً ۲۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
(لازم به ذکر است که این ماده غیر از ماده «بنو» است که «ابن: فرزند» از آن ساخته میشود)
اختلاف قرائت[۱]
حدیث
۱) [در ادامه حدیث۱ جلسه۵۹۹] از امام باقر ع درباره این آیات روایت شده است:
«وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ» یعنی [این چنین آنان را] بر آن جوانان [= اصحاب کهف] مطلع ساختیم «تا بدانند که قطعا وعده خداوند حق است» در مورد برانگیختن [قیامت] «و قطعا آن ساعتی است که تردیدی در آن نیست» یعنی هیچ شکی نیست که آن حتما واقع میشود.
تفسير القمي، ج۲، ص۳۴
وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ … وَ قَوْلُهُ «وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ» يَعْنِي أَطْلَعْنَا عَلَى الْفِتْيَةِ «لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» فِي الْبَعْثِ «وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيها» يَعْنِي لَا شَكَّ فِيهَا بِأَنَّهَا كَائِنَةٌ.[۲]
۲) از امام باقر ع روایت شده است که در میان آنچه لقمان به فرزندش نصیحت کرد آمده است:
فرزندم! اگر در مورد مرگ شک داری از خویش خواب را دور کن، و هرگز نخواهی توانست؛
و اگر در برانگیخته شدن شک داری، از خودت بیدار شدن را دور کن، و هرگز نخواهی توانست؛
پس اگر بیندیشی خواهی دانست که خویشتنت به دست غیر خودت است؛
و همانا خواب به منزله مرگ است و بیداری بعد از خواب به منزله برانگیخته شدن پس از مرگ.
قصص الأنبياء ع (للراوندي)، ص۱۹۱
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٍ مِنْهُمْ الْأَخَوَانِ الشَّيْخُ مُحَمَّدِ وَ عَلِيِّ ابْناً عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ السَّيِّدِ أَبِي الْبَرَكَاتِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْحُسَيْنِي عَنْ ابْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ النَّخَعِيِّ عَنْ أَخِيهِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ فِيمَا وَعَظَ بِهِ لُقْمَانُ ع ابْنِهِ أَنْ قَالَ:
يَا بُنَيَّ إِنْ تَكُ فِي شَكٍّ مِنْ الْمَوْتِ فَارْفَعْ عَنْ نَفْسِكَ النَّوْمِ وَ لَنْ تَسْتَطِيعُ ذَلِكَ وَ إِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِنْ الْبَعْثَ فَادْفَعْ عَنْ نَفْسِكَ الِانْتِبَاهِ وَ لَنْ تَسْتَطِيعُ ذَلِكَ فَإِنَّكَ إِذَا فَكَّرْتَ عَلِمْتَ أَنْ نَفْسِكَ بِيَدِ غَيْرُكَ وَ إِنَّمَا النَّوْمِ بِمَنْزِلَةِ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا الْيَقَظَةِ بَعْدَ النَّوْمِ بِمَنْزِلَةِ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ.[۳]
۳) در معتبرترین منابع اهل سنت روایت شده است:
پیامبر خدا ص به اصحابش آموزش داده بود که به زیارت قبور بروند و بگویند سلام بر اهل این دیار از مومنان و مسلمانان؛ و همانا ما انشاء الله به شما ملحق میشویم، و از خداوند برای خودمان و برای شما درخواست عافیت داریم.
صحیح مسلم، ج۳، ص۶۷۱
حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، وَزُهَيْرُ بْنُ حَرْبٍ، قَالَا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْأَسَدِيُّ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مَرْثَدٍ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ بُرَيْدَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ:
كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ يُعَلِّمُهُمْ إِذَا خَرَجُوا إِلَى الْمَقَابِرِ، فَكَانَ قَائِلُهُمْ يَقُولُ – فِي رِوَايَةِ أَبِي بَكْرٍ -: السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الدِّيَارِ، – وَفِي رِوَايَةِ زُهَيْرٍ-: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ، وَإِنَّا، إِنْ شَاءَ اللهُ لَلَاحِقُونَ، أَسْأَلُ اللهَ لَنَا وَلَكُمُ الْعَافِيَةَ.[۴]
و همچنین از عمر روایت کردهاند که پیامبر ص فرمود: کسی که قبر مرا زیارت کند یا مرا زیارت کند من شفیع او خواهم بود ویا بر این کارش شهادت خواهم داد.
(در منابع شیعه این سخن پیامبر ص از طریق امام صادق ع و امام باقر ع روایت شده است: قرب الإسناد، ص۶۵)[۵]
مسند ابیداود الطیالسی، ج۱، ص۶۶؛ السنن الکبری (بیهقی) ج۵، ص۴۰۳؛ مسند الفاروق (ابنکثیر)، ص۳۲۷-۳۲۸
حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا سَوَّارُ بْنُ مَيْمُونٍ أَبُو الْجَرَّاحِ الْعَبْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي رَجُلٌ مِنْ آلِ عُمَرَ، عَنْ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «مَنْ زَارَ قَبْرِي» أَوْ قَالَ: «مَنْ زَارَنِي كُنْتُ لَهُ شَفِيعًا أَوْ شَهِيدًا»
و همچنین از رسول الله ص روایت کردهاند که فرمودند:
کسی که مرا بعد از مرگم زیارت کند همانند کسی است که مرا در زندگیام زیارت کرده باشد.
سنن الدار القطنی، ص۳۳۲؛ المجالسه و جواهر العلم، ص۴۴۴[۶]؛ شعبالایمان، ج۶، ص۴۶
حَدَّثَنَا أَبُو عُبَيْدٍ , وَالْقَاضِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ , وَابْنُ مَخْلَدٍ , قَالُوا: نا مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ الْبُسْرِيُّ , نا وَكِيعٌ , نا خَالِدُ بْنُ أَبِي خَالِدٍ , وَأَبُو عَوْنٍ , عَنِ الشَّعْبِيِّ , وَالْأَسْوَدِ بْنِ مَيْمُونٍ , عَنْ هَارُونَ بْنِ أَبِي قَزَعَةَ , عَنْ رَجُلٍ مِنْ آلِ حَاطِبٍ , عَنْ حَاطِبٍ , قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ زَارَنِي بَعْدَ مَوْتِي فَكَأَنَّمَا زَارَنِي فِي حَيَاتِي.[۷]
تدبر
۱) «وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً»
این آیه از آیاتی است که با توجه به اینکه فرازی از داستان اصحاب کهف را حذف کرده و نیز به خاطر وضعیت نحویاش (ضمایر و …) معانی بسیار متعددی از آن برداشت شده است. در اینجا فقط به مشهورترین برداشت اشاره میکنیم:
ظاهرا داستان محذوف چنین است که یکی از اصحاب کهف برای تهیه غذا به شهر میرود ولی با توجه به اینکه سکهای که برای خرید غذا میدهد از رونق افتاده بود، توجه افراد را به خود جلب میکند و راز آنها برملا میشود و همراه با حاکم این زمان – که موحد بوده – و عدهای از مردم به سراغ بقیه دوستانش در غار میآیند؛ و البته موقعیتی بوده که عدهای از مردم درباره قیامت هم دچار تردید بودهاند و در واقع نزاعی بین موحدان آخرتباور و کسانی که در آخرت تردید واشتهاند در مردم وجود داشته است.
اکنون آیه میفرماید:
“و این چنین بود که [آن مردم] را از احوال اینان [= اصحاب کهف] مطلع ساختیم تا [همه آن مردم] بدانند که وعده خداوند حق است و در آن ساعت [وقوع قیامت] هم تردیدی نیست؛ در هنگامی که بین آنها [مردمی که سراغ اصحاب کهف آمده بودند] نزاعی [بر سر وقوع یا عدم وقوع قیامت] واقع شده بود.”
دوباره آیه قسمتی از واقعه را حذف کرده (اینکه آن شخصی که به شهر رفته بود به بقیه گفت شما وارد نشوید که دوستانم هراسان نشوند و من بروم به آنها اطلاع دهم و وقتی اطلاع داد نهایتا آنان از خدا خواستند که آنها را دیگر بار بمیراند و سپس درباره اینکه اکنون با آنها چه کنند بین مردمی که آمده بودند اختلاف افتاد) و سپس ادامه میدهد:
“[عدهای، که ظاهرا همانهایند که قیامت را انکار میکردند و وقوع این واقعه به ضررشان تمام شده بود] گفتند دیواری بر آنان بنا کنید [تا دیگر کسی بدانان دسترسی نداشته باشد، چرا که] پروردگارشان به وضع و حال آنان آگاهتر است [و اگر میخواست اینها مطرح باشند آنها را دوباره بلافاصله نمیمیراند؛] و کسانی که برای [به دست گرفتن] امورشان [= امور اصحاب کهف] تسلط یافتند گفتند حتما ما بر سر مزار اینان مسجدی خواهیم ساخت [تا یاد آنها زنده بماند و همواره نشانهای باشند برای موحدانِ آخرتباور].”
المیزان، ج۱۳، ص۲۶۳-۲۶۷؛ مجمع البیان، ج۶، ص۷۱۰-۷۱۱؛ البحر المحیط، ج۷، ص۱۵۷-۱۵۹
تمامی مواردی که داخل کروشه گذاشته شده، مواردی است که برای اینکه این معنای خاص از آیه فهمیده شود به متن افزوده شد و با عوض کردن این افزودهها، گزینههای دیگری هم برای معنای این آیه میتوان در نظر گرفت که در تفاسیر فوق هم به آنها به عنوان اقوال دیگر اشاره شده است؛ اما این معنا مشهورترین و پرطرفدارترین معنایی است که در روایات، و نیز در اغلب تفاسیر شیعه و سنی برای این آیه مطرح شده است.
مجددا یادآوری میشود که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست بسیاری از معانی محتمل دیگری که برای این آیه وجود دارد واقعا مد نظر بوده باشد و خداوند با این آیه نکات مختلف متعددی را بیان کرده باشد.
۲) «وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ + لِـ + يَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فيها»
با اینکه همین که خداوند وعده دهد کافی است که آن مطلب حق باشد؛ با این حال، خداوند گاه کارهایی انجام میدهد تا حقانیت وعدهاش بر همگان کاملا آشکار شود.
۳) «فيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً»
حتی معجزهای مثل واقعه اصحاب کهف هم میتواند بهانه باشد برای نزاع در درون جامعه!
جالب اینجاست که آنان که میخواهند این واقعه فراموش شود مساله را به خدا و اینکه خدا به کار اینها آگاهتر است ارجاع میدهند؛ اما کسانی که موضع حق را دارند، با این بهانهها دست از موضع خویش برنمیدارند.
ثمره جامعهشناسی دینی
صرف اینکه امری مایه سوءاستفاده و نزاع و … میشود بتنهایی دلیل نمیشود که آن امر را کنار بگذاریم. هر حقیقتی ظرفیت سوءاستفاده هم دارد و وقتی دل بیمار شد هر معجزهای را هم بهانه میکند تا در جامعه نزاع بیندازد.
پس به صرف اینکه عدهای نزاع انداختند نباید موحدان کنار بکشند و کار را به کسانی واگذار کنند که قصد سوءاستفاده دارند. [تعبیر «غلبوا علی امرهم» چهبسا نشانگر این است که چه اندازه قاطعانه بر موضع خود اصرار کردهاند که خداوند از غلبه آنان سخن میگویند]
۴) «وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فيها … قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً»
تجدید بنا و بزرگداشت قبور اولیاء و صالحان که یاد آنها انسان را به یاد خدا میاندازد، و بنا کردن مسجدی بر مزار آنان که محل مراجعه عمومی شود، در امتهای گذشته رایج بوده و قرآن مجید هم با تجلیل از این اقدام در مورد کسانی که مسجدی را در کنار قبر اصحاب کهف بنا کردند یاد میکند؛ پس تجلیل و تعظیم قبور پیامبر ص و اهل بیت ایشان هم امری لازم است. (المزار (للشهيد الاول)، ص۲)[۸]
و به طور خلاصه، ساختن مسجد بر مزار اولياى خدا، ريشهى قرآنى دارد. (تفسير نور، ج۷، ص۱۵۶)
نکته تخصصی دینشناسی
متاسفانه وهابیت تبلیغاتی راه انداخته است در مذمت زیارت بزرگان دین؛ و این را شرک معرفی میکند! و با همین توجیه نابخردانه بارگاه ائمه بقیع ع را تخریب کردند!
عدهای از افرادی که هم با قرآن ناآشنایند و هم از سنت نبوی ص به دورند، با چنین تبلیغاتی همراه میشوند. این آیه بخوبی نشان میدهد که بنا کردن مسجد و عبادتگاهی در کنار مزار صالحان و اولیاءالله یک سنت حسنه بوده است و در روایات نبوی (از جمله روایات معتبر نزد اهل سنت) نیز بر چنین کاری اصرار شده است. (حدیث۳)
چون از پاسخهای زیر چندان مطمئن نبودم این را در کانال نگذاشتم.
۵) «فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً»
چرا سخن اول را با تعبیر خطاب «ابنو علیهم بنیانا: بر آنان بنیانی بنا کنید» آورد ولی سخن دوم را با تعبیر متکلم «ما بر آنان مسجدی برخواهیم گرفت»؟
الف. میخواهد نشان دهد که واقعا دو گروه شدند و اختلافی پیش آمد و در این میان جریان امور در دست موحدان بود. در واقع، اصحاب کهف در زمانهای بیدار شدند که حکومت در دست موحدان بود و آن کسانی که باقی ماندن یاد اینان را خوش نداشتند عملا قدرت را هم در اختیار نداشتند بلکه فقط در حد پیشنهاد سخنی را خطاب به موحدان مطرح کردند؛ اما موحدان که قدرت را هم در اختیار داشتند گفتند ما آنچه خود صلاح بدانیم انجام میدهیم.
ب. اغلب افراد سطحى و سادهانديش، حال كار ندارند و به ديگران مىگويند كار كنند، ولى افراد نيرومند مىگويند ما خودمان انجام مىدهيم. (تفسير نور، ج۷، ص۱۵۶)
[۱] . و قرأ الحسن و عيسى الثقفي: غلبوا بضم الغين و كسر اللام (البحر المحيط، ج۷، ص۱۵۹)
[۲] . روایتی طولانی از امیرالمومنین ع در محاجه با عالم یهودی در پاورقی جلسه مطرح شد. فراز مربوط به آیه حاضر (بر اساس دو نقل مختلف آن روایت) تقدیم میشود:
… فَقَالُوا يَا تمليخا أَ تُرِيدُ أَنْ نَكُونَ عِبْرَةً لِلْخَلْقِ؟ قَالَ لَا. فَقَالُوا يَا تمليخا ارْفَعْ يَدَيْكَ وَ نَرْفَعُ أَيْدِيَنَا وَ نَدْعُو أَنْ يَسْتُرَنَا رَبَّنَا وَ لَا يَفْضَحْنَا فَفَعَلُوا ذَلِكَ وَ قَالُوا رَبَّنَا بِحَقِّ الَّذِي أَرَيْتَنَا مِنَ الْعَجَائِبِ وَ أَحْيَيْتَنَا بَعْدَ أَنْ أَمَتَّنَا أَنْ تَقْبِضَ أَرْوَاحَنَا وَ تُعَجِّلَ عِنْدَكَ فِي الْجَنَّةِ. قَالَ فَمَا تَمَّ كَلَامُهُمْ حَتَّى قُبِضَتْ أَرْوَاحُهُمْ. قَالَ فَوَقَفَ الْمَلِكُ سَاعَةً طَوِيلَةً فَمَا رَأَى مِنْهُمْ أَحَداً قَالَ لِأَصْحَابِهِ: اذْهَبُوا فَاطْلُبُوا الْقَوْمَ قَالَ فَطَلَبُوهُمْ فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ أَثَراً إِلَّا عَلَامَةَ الْغَارِ وَ قَدْ طَمَسَ اللَّهُ عَلَى بَابِ الْغَارِ. فَقَالَ الْمَلِكُ هَذِهِ عِبْرَةٌ أَرَاكُمُ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ الْمَلِكُ ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً يَعْنِي مَسْجِداً. فَكَانَ عَلَى الْمَدِينَةِ مَلِكٌ آخَرُ كَافِرٌ فَقَالَ الْكَافِرُ مَاتُوا عَلَى دِينِنَا أَبْنِي عَلَى بَابِ الْكَهْفِ كَنِيسَةً. فَتَقَاتَلَ الْمُسْلِمُونَ وَ الْكُفَّارُ فَهُزِمَ الْكُفَّارُ وَ تَحَكَّمَ الْمُسْلِمُونَ وَ انْقَلَبَ الْكُفَّارُ وَ بَنَى عَلَيْهِمْ مَسْجِداً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً. (التحصين لأسرار ما زاد من كتاب اليقين، ص۶۵۵)
… فَقَالُوا يَا تمليخا تُرِيدُ أَنْ تُصَيِّرَنَا فِتْنَةً لِلْعَالَمِينَ قَالَ فَمَا تُرِيدُونَ قَالُوا ارْفَعْ يَدَيْكَ وَ نَرْفَعْ أَيْدِيَنَا فَرَفَعُوا أَيْدِيَهُمْ وَ قَالُوا اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَا أَرَيْتَنَا مِنَ الْعَجَائِبِ فِي أَنْفُسِنَا إِلَّا قَبَضْتَ أَرْوَاحَنَا وَ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْنَا أَحَدٌ فَأَمَرَ اللَّهُ مَلَكَ الْمَوْتِ بِقَبْضِ أَرْوَاحِهِمْ وَ طَمَسَ اللَّهُ بَابَ الْكَهْفِ فَأَقْبَلَ الْمَلِكَانِ يَطُوفَانِ حَوْلَ الْكَهْفِ سَبْعَةَ أَيَّامٍ فَلَا يَجِدَانِ لَهُ بَاباً وَ لَا مَنْفَذاً وَ لَا مَسْلَكاً فَأَيْقَنَا حِينَئِذٍ بِلُطْفِ صُنْعِ اللَّهِ الْكَرِيمِ وَ أَنَّ حَالَهُمْ كَانَتْ عِبْرَةً أَرَاهُمُ اللَّهُ إِيَّاهَا فَقَالَ الْمُسْلِمُ عَلَى دِينِي مَاتُوا أَنَا أَبْنِي عَلَى بَابِ الْكَهْفِ مَسْجِداً وَ قَالَ النَّصْرَانِيُّ بَلْ عَلَى دِينِي مَاتُوا فَأَنَا أَبْنِي دَيْراً فَاقْتَتَلَ الْمَلِكَانِ فَغَلَبَ الْمُسْلِمُ النَّصْرَانِيَّ فَبَنَى عَلَى بَابِ الْكَهْفِ مَسْجِداً فَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً (كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، ص۴۴۶)
[۳] . قسمتی از این حدیث قبلا در جلسه ۴۲ آمده بود: http://yekaye.ir/67-27-an-naml/
[۴] . این روایت نیز در همان راستاست: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى التَّمِيمِيُّ، وَيَحْيَى بْنُ أَيُّوبَ، وَقُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ – قَالَ يَحْيَى بْنُ يَحْيَى: أَخْبَرَنَا، وقَالَ الْآخَرَانِ: – حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ شَرِيكٍ وَهُوَ ابْنُ أَبِي نَمِرٍ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّهَا قَالَتْ: كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – كُلَّمَا كَانَ لَيْلَتُهَا مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – يَخْرُجُ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ إِلَى الْبَقِيعِ، فَيَقُولُ: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ، وَأَتَاكُمْ مَا تُوعَدُونَ غَدًا، مُؤَجَّلُونَ، وَإِنَّا، إِنْ شَاءَ اللهُ، بِكُمْ لَاحِقُونَ، اللهُمَّ، اغْفِرْ لِأَهْلِ بَقِيعِ الْغَرْقَدِ صحیح مسلم، ج۳، ص۶۶۹
[۵] . وَ عَنْهُ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ: أَنَّ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ:
«مَنْ زَارَنِي حَيّاً وَ مَيِّتاً كُنْتُ لَهُ شَفِيعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ»
[۶] . ابتدای سند وی چنین است: حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْبَصْرِيُّ، نَا مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ، نَا وَكِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ …
[۷] . در منابع شیعه نهتنها زیارت معصومین، بلکه بر زیارت مومنان صالح هم تاکیدات فراوانی شده است. مثلا در كامل الزيارات، ص۳۱۹ آمده است:
حَدَّثَنِي أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ الْقُرَشِيُّ الْكُوفِيُّ عَنْ خَالِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ الرَّازِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع يَقُولُ مَنْ لَمْ يُقَدِّرْهُ أَنْ يَزُورَنَا فَلْيَزُرْ صَالِحِي مَوَالِينَا- يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِيَارَتِنَا وَ مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى صِلَتِنَا فَلْيَصِلْ عَلَى صَالِحِي مَوَالِينَا يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ صِلَتِنَا.
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى صِلَتِنَا فَلْيَصِلْ عَلَى صَالِحِي مَوَالِينَا- يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ صِلَتِنَا وَ مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى زِيَارَتِنَا فَلْيَزُرْ صَالِحِي مَوَالِينَا- يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِيَارَتِنَا.
[۸] . و لا مشاحّة أنّ مسألة بناء قبور الأولياء و الصالحين و تشييدها و تعظيمها كانت مألوفة عند الامم السابقة، فهذه كتب التراجم و التاريخ تخبرنا بأنّ العديد من القبور قد اتخذت أماكن يتبرّك بها «۳» بل إنّ القرآن المجيد يحدّثنا عن قصّة أصحاب الكهف، و أنّ الذين غلبوا على أمرهم قالوا: «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً» «۴» فاذا كان هذا- عزيزي القارئ- تجليل أصحاب الكهف و غيرهم لأنّهم من آيات اللّه، فتجليل و تعظيم آل النّبي صلوات اللّه عليهم أجمعين أولى و أوجب لأنّهم أعلام آيات اللّه، و أنّهم الذين اختصّوا بالعصمة و بانتمائهم و انتسابهم إليه صلى اللّه عليه و آله، و أنّ لحمهم لحمه، و دمهم دمه، و حربهم حربه، و سلمهم سلمه، و أنّه صلّى اللّه عليه و آله يحبّهم و يحبّ من يحبّهم، و ببغض من يبغضهم، ناهيك عن وجوب مودّتهم كما تقدّم.
بازدیدها: ۲۹