ترجمه
و پروردگار توست بسیار آمرزنده و صاحب رحمت؛ اگر [به فرض میخواست] آنان را به آنچه به دست آوردهاند مؤاخذه کند، حتما برایشان در عذاب تعجیل میکرد؛ بلکه آنان را وعدهگاهی است که هرگز از [غیر] او راه نجاتی نیابند.
نکات ترجمه
«الْغَفُورُ»
قبلا بیان شد که ماده «غفر» در اصل در معنای «پوشاندن» ویا «محو کردن اثر شیء» است؛ و در تفاوت «مغفرت» با «عفو» گفته شده که در عفو، شخص از مذمت و عذاب کردن منصرف میشود، و لذا در مورد انسانهای عادی هم «عفو کردن و طلب عفو» به کار برده میشود؛ اما در مغفرت، گناه شخص را میپوشاند و آبروی او را نمیبرد و در واقع، نحوهای ساقط کردن عذاب است که نوعی پاداش دادن را در دل خود دارد، و لذا کلماتی همچون «مغفرت» و «استغفار» فقط در مورد خداوند به کار میرود.
جلسه ۱۸۳ . http://yekaye.ir/an-nisa-004-099/
«ذُو الرَّحْمَةِ» = ذو + رحمة
«رحمة» از ماده «رحم» است که قبلا بیان شد که اصل این ماده را به معنای «رقت قلبی که توام با احسان کردن باشد» دانسته اند که در مورد خداوند تنها به معنای احسان میباشد
جلسه۸۹ http://yekaye.ir/yunus-010-058/
(در جلسه ۱ بعدا مطلب بسیار کاملتر شد)
«رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ»
«رَبُّكَ» مبتداست و «الْغَفُورُ» و «ذُو الرَّحْمَةِ» خبر اول و دوم آن است. از آنجچا که «ال» بر روی خبر آمده دلالت بر حصر یا تاکید شدید میکند.
«مَوْعِدٌ»
قبلا بیان شد که «مَوْعِد» از ماده «وعد» است؛ و «وعده» به معنی «قرار گذاشتن» در زبان فارسی نیز رایج است. از این ماده، کلمه «وعید» را فقط در مورد «وعده تهدیدآمیز و ناخوشایند» به کار میبرند؛ اما «وعد» را در مورد هرگونه قرار (چه قرار خوب و چه بد) به کار میبرند. کلمه «موعد»، هم به معنای اسم مکان (مکان وعده، محل ملاقات) (مثلا: فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ؛ هود/۱۷)، هم به معنای اسم زمان (زمان وعده، قرار ملاقات) (مثلا: إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْح؛ هود/۸۱) میآید، و گاه به معنای مصدر (وعده، دیدار) هم به کار میرود.
جلسه ۲۸۲ http://yekaye.ir/al-hegr-15-43/
«مَوْئِلاً»
اغلب اهل لغت ریشه کلمه «موئل» را «وأل» دانستهاند. همگان اتفاق نظر دارند که ماده «وأل» دلالت بر پناه بردن دارد، اما اینکه چه معنای اضافهای در بر دارد؛ برخی آن معنای اضافه را تجمع (در یکجا جمع شدن) دانستهاند (معجم مقاييس اللغة، ج۶، ص۷۹) و برخی آن را «نجات و خلاصی یافتن» (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۱۳، ص۱۰)
در میان اهل لغت، تنها راغب اصفهانی است که این کلمه را اسم مکان از ماده «أول» قلمداد کرده (= موضعی که شخص بدان رجوع میکند و برمیگردد) و همریشه با کلمه «تأویل» معرفی نموده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۹)
ماده «وأل» ظاهرا تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
اختلاف قرائت
کلمه «موئلا» مشهورترین قرائت این واژه است، اما در میان قرائات غیرمشهور به صورت ««مَوِّلاً» (قرائت زهری) و «مَوْلاً» (ابوجعفر از حلوانی) نیز قرائت شده است. (البحر المحيط، ج۷، ص۱۹۵)[۱]
توجه
در جلسه ۵۰۹ و ۵۱۰ به مناسبت بحث از آیات «فَذَرْني وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَديثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُون؛ وَ أُمْلي لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتين«؛ (قلم/۴۴-۴۵) احادیث و نکاتی درباره سنت املاء و استدراج گذشت که بسیاری از آنها به آیه حاضر نیز مرتبط میباشد و از این رو از تکرار آنها خودداری میکنیم.
حدیث
مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج۴، ص۴۳۵
روي أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ: وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا مِنَ النَّاسِ أَحَدٌ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِعَمَلِهِ قَالُوا وَ لَا أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ لَا أَنَا إِلَّا أَنْ يَتَغَمَّدَنِيَ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى فَوْقِ رَأْسِهِ وَ طَوَّلَ بِهَا صَوْتَهُ.
الكافي، ج۲، ص۴۵۲
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِمَا قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِسَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِثَنَاءِ النَّاسِ عَلَيْهِ.
نهجالبلاغه، حکمت۳۰
وَ قَالَ ع الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَر.
تدبر
۱) «وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا»
در این آیه، دو جمله اول، همانند دو نفر متخاصماند که جمله سوم قاضی و حَکَم بین آنها شده است:
در جمله اول بر بسیار آمرزنده بودن خداوند و همه رحمتها را از او دانستن تاکید شده؛
در جمله دوم اینکه کسانی که کفر ورزیدند به خاطر آنچه انجام دادهاند شایسته ایناند که هرچه زودتر عذاب شوند؛
و آنگاه در جمله سوم، حالت بینابین اتخاذ میشود: غفاریت و رحمت گسترده خدا موجب میشود که فعلا آنان عذاب نشوند و باز به آنان مهلت داده شود، اما نهایتا وعدهگاهی میرسد که دیگر، پناهگاه و راه نجاتی از آن نیابند. (المیزان، ج۱۳، ص۳۳۴)
۲) «وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ …»
با اینکه بحث درباره کافرانی است که سزاوار عذاباند و میفرماید که خداوند با توجه به غفاریت و رحمتش عذاب آنها را به تاخیر میاندازد، چرا فرمود «پروردگار تو» غفور و … است؛ و نفرمود «پروردگار آنان» چنین است؟
الف. میتواند از باب ملاطفت با پیامبر و بهنوعی تسلای خاطر ایشان باشد، یعنی در آیات قبل از ایمان نیاوردن آنان سخن گفت؛ در اینجا به پیامبر خطاب میکند که بدان پروردگار تو چنین است، و از چنین پروردگاری جز این اندازه صبر انتظار نداشته باش.
ب. چهبسا نشان میدهد که این غفران و مغفرتی که مانع میشود که عذاب بلافاصله بر آنان وارد شود، مربوط به همان مقامی است که ربوبیت برترین انسان از آنجا سرچشمه گرفته، یعنی مربوط به ربوبیت مرتبه خلیفةاللهی انسان است؛ به تعبیر دیگر، چون خدا در مقام آن است که به انسان فرصت خلیفةاللهی بدهد، به آنان این اندازه مهلت میدهد.
ج. شاید میخواهد نشان دهد که اگر مغفرت و رحمتی هم به آنان میرسد با واسطه پیامبر ص است که همان مقام خاص شفاعت ایشان است که در قرآن کریم «مقام محمود» تعبیر شده است. (به تعبیر دیگر، به نحوی اشاره به مقام واسطه فیض بودن وی باشد)
د. …
۴) «وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ»
چرا اول به غفور بودن خداوند اشاره شد و بعد به «دارای رحمت بودن» و چرا تعبیر «ذو رحمت» آورد، نه رحمن و رحیم و مانند آن؟
الف. غفور بودن ناظر است به بخشش گناهان، و رحمت ناظر است به نعمتهایی که اضافه بر آنان میدهد (مجمعالبیان، ج۶، ص۷۳۹)
ب. «غفور بودن» خداوند به منزله زمینهسازی است برای اینکه مشمول رحمت قرار گیرد؛ کلمه «غفران» دلالت بر محو کردن گناه دارد، گویی با صفت مغفرت، موانعی که مانع شمول رحمت میشده برداشته میشود؛ آنگاه رحمتی که – اگر مانعی پیش رویش نباشد – هر چیزی را دربرمی گیرد، شامل حال آنان شود؛ و ذو الرحمة (بویژه با توجه به «الِ» آن، که «ال» جنس است) دلالت بر مطلقِ رحمت میکند و همه رحمتهای رحمانی و رحیمی را شامل میشود؛ و لذا توسعه معنایی بیشتری دارد از رحمان، که تاکیدش بر کثرت رحمت است؛ و نیز از رحیم، که تاکیدش بر ثبات و دوام رحمت است. (المیزان، ج۱۳، ص۳۳۴)
ج. گفته شده غفور بودن ناظر به کسی است که توبه کند و رحمت ناظر به کسی است که حتی توبه نکرده باشد. (مجمعالبیان، ج۶، ص۷۳۹)
د. غفور بودن ناظر به این است که بلافاصله آنان را مواخذه نمیکند و رحمت داشتن ناظر به این است که مهلت میدهد تا توبه کنند (مجمعالبیان، ج۶، ص۷۳۹).
ه. صاحب رحمت بودن بدین معناست که همه رحمت در اختیار خداست و هیچکس اختیار هیچ رحمتی را ندارد که شامل حال آنان کند (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۱۳، ص۱۰)؛ پس اگر قرار است رحمتی به آنها برسد تنها و تنها از جانب خدا می تواند باشد.
و. …
۵) «بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا»
اغلب مترجمان ضمیر «ه» در «من دونه» را به «موعد: وعدهگاه» یا «العذاب» برگرداندهاند و گفتهاند «از آن ملجأ و پناهگاه و گریزگاهی نمییابند» و معدودی از مترجمان ضمیر را به «خدا» برگردانده و گفتهاند «غیر از خدا پناهی نمییابند». اگرچه هر دو معنا میتواند مد نظر باشد، اما به نظر میرسد معنای دوم از این جهت ترجیح داشته باشد که در قرآن کریم جمعا ۳۷ بار تعبیر «من دونه» آمده است که ۳۶ بار دیگر آن همگی بوضوح، مرجع ضمیرشان «خداوند» بوده است؛ و با سیاق آیه – که در مقام این است که همه غفرانیت و رحمت از آن خداست – نیز این معنا بیشتر سازگار است، به علاوه که در ارجاع ضمیر به «وعدهگاه یا عذاب» عملا عبارت «دون» گویی مورد ملاحظه قرار نمیگیرد.
۶) «بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا»
ممکن است خداوند به بدکاران مهلت دهد، اما همه آنها به زمان و موقعیتی میرسند که هیچ راه نجاتی از آن نخواهند یافت.
ثمره اجتماعی
انتظار نداشته باشیم که بدکاران در دنیا حتما به جزای عملشان برسند؛ و اگر ظالمی علیرغم همه ظلمهایی که کرد از دنیا رفت و عذاب نشد، گمان نکنیم «از دست خدا در رفته است و عدالت برقرار نخواهد شد»!
[۱] . و قرأ الزهري موّلا بتشديد الواو من غير همز و لا ياء. و قرأ أبو جعفر عن الحلواني عنه مولا بكسر الواو خفيفة من غير همز و لا ياء. و قرأ الجمهور بسكون الواو و همزة بعدها مكسورة
بازدیدها: ۷۵