ترجمه
گفت مرا بر آنچه فراموش کردم مواخذه مکن! و مرا نسبت به کارم در سختی قرار مده!
نکات ادبی
«لا تُرْهِقْني» = «لا» (حرف نهی) + «تُرْهِقْ» (فعل مضارع مجزوم) + «ن» (نون وقایه) + «ی» (ضمیر متکلم وحده، مفعول اول)
درباره ماده «رهق» قبلا بیان شد که:
برخی گمان کردهاند که ماده «رهق» در اصل در دو معنا به کار میرود: یکی در معنای اینکه چیزی روی چیز دیگر را بپوشاند، و دوم در معنای عجله و تاخیر؛ و از باب نمونه، دو آیه «وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ» (یونس/۲۶) «فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً» (جن/۱۳) را به ترتیب بر این دو معنا تطبیق دادهاند. (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۴۵۱)
اما اغلب معنای اصلی را همان معنای اول دانستهاند هرچند توضیحات مختلفی از این مطلب ارائه شده:
برخی توضیح دادهاند که مثلا تعبیر «أَرْهَقْتُ الصّلاة» که به معنای «نمازم را به تاخیر انداختم» از این باب است که وقت بعدی میآید و وقت این نماز را میپوشاند؛ برخی بر بار منفی این کلمه تاکید کردهاند یعنی معتقدند اصل این ماده در مورد «پوشاندن با امری ناخوشایند» به کار میرود (نه مطلق پوشاندن) و مفاهیمی مانند عجله و تاخیر و … هم از مصادیق امور ناخوشایندی است که چیز دیگری را میپوشاند؛ و برخی هم توضیح دادهاند که این ماده غالبا در جایی به کار میرود که چیزی به چیز دیگری برسد و او را بپوشاند.
جلسه ۵۰۸ http://yekaye.ir/al-qalam-68-43/
«عُسْراً»
قبلا بیان شد که ماده «عسر» در اصل بر شدت و سختی و تنگنا دلالت دارد، و «عُسر» نقطه مقابل «یُسر» است؛ و وقتی ماده «عسر» بر وزن «عَسُرَ يَعْسُرُ» باشد مصدر آن «عُسْر» (إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً؛ انشراح/۶) خواهد بود؛ اما اگر بر وزن «عَسِرَ يَعْسَرُ» باشد، مصدر آن «عَسَر» و یا «عَسِر» خواهد بود، هرچند که «عَسِر» (يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ؛ قمر/۸) میتواند صفت مشبهه و هممعنای «عسیر» نیز به کار رود.
جلسه ۵۷۰ http://yekaye.ir/al-lail-92-10/
«لا تُرْهِقْنِي … عُسْراً»
برخی «إرهاق» را به معنای «به سختی و عسرت انداختن» دانستهاند (المصباح المنير، ج۲، ص۲۴۲) و اگر این را نپذیریم، دست کم میتوان گفت عبارت «أرهق عسراً» به معنای «کار مشقتباری را بر عهده کسی گذاشت» به کار میرود و مقصود از این تعبیر این است که با من سختگیری نکن و عرصه را بر من تنگ مکن. (مجمع البيان، ج۶، ص۷۴۸)[۱]
اختلاف قرائت[۲]
«نَسيتُ»
قبلا بیان شد که با اینکه معنای فراموش کردن برای کلمه «نسیان» خیلی متعارف است، اما برخی درباره ماده «نسی» گفتهاند بر دو معنای متفاوت دلالت دارد: فراموش کردن و ترک کردن؛
و برای معنای «ترک کردن» به آیه «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما» (طه/۱۱۵) استناد کردهاند؛ و در تایید آن، توضیح دادهاند که «فراموشی» امری غیرارادی است، پس مواردی که «نسیان» در قرآن کریم مورد مواخذه قرار گرفته همگی به معنای «ترک» است، چنانکه ما هم میگوییم «ما را از عطای خود فراموش نکن».
اما برخی بین این دو معنا چنین جمع کردهاند که: نسیان، ترک آن اموری است که قبلا انسان آنها را در قلب خود ثبت و ضبط کرده بود که میتواند ناشی از ضعف قلب ویا غفلت ویا حتی عمدی باشد.
جلسه ۹۴ http://yekaye.ir/ta-ha-020-115/
حدیث
۱) از رسول الله ص روایت شده است که اینکه حضرت موسی ع گفت «مرا مواخذه مکن بر آنچه فراموش کردم» یعنی برای آنچه از عهد تو ترک نکردم [و بدان عمل ننمودم]
تنزيه الأنبياء ع (سید مرتضی علمالهدی، م۴۳۶)، ص۸۴
قَدْ رُوِيَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنْ أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ: قَالَ مُوسَى «لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ» يَقُولُ بِمَا تَرَكْتُ مِنْ عَهْدِكَ.[۳]
۲) سعد بن طریف میگوید که خدمت امام باقر ع عرض کردم: چه می گویید در مورد کسی که علمی را از شما فراگرفت ولی آن را فراموش کرد؟
فرمود: حجتی علیه [= مواخذهای در مورد] او نیست؛ حجت علیه کسی است که حدیثی را از ما بشنود و آنگاه انکار کند، یا [حدیثی از ما] به او برسد اما بدان ایمان نیاورد و کفر بورزد؛ اما نسیان و فراموشی، از شما برداشته شده است [= به خاطرش مواخذه نمیشوید].
مختصر البصائر، ص: ۲۶۸
عَنْهُ [أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى] وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ غَيْرِهِمَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ الْخَفَّافِ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع: مَا تَقُولُ فِيمَنْ أَخَذَ عَنْكُمْ عِلْماً فَنَسِيَهُ؟
قَالَ: لَا حُجَّةَ عَلَيْهِ، إِنَّمَا الْحُجَّةُ عَلَى مَنْ سَمِعَ مِنَّا حَدِيثاً فَأَنْكَرَهُ، أَوْ بَلَغَهُ فَلَمْ يُؤْمِنْ بِهِ وَ كَفَرَ، فَأَمَّا النِّسْيَانُ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْكُمْ.[۴]
۳) از امام جواد از پدرانشان از امام حسین ع روایت شده است که فرمودند: یکبار وارد مسجد شدم و اُبَیّ بن کعب نزد رسول الله ص بود. پیامبر ص به من رو کردند و فرمودند:
آفرین بر تو ای اباعبدالله! ای زینت آسمانها و زمینها!
أبَیّ گفت: یا رسول الله! چگونه میشود که احدی غیر از تو زینت آسمانها و زمین باشد؟
فرمودند: اُبَیّ! به کسی که مرا به حق به پیامبری مبعوث فرمود همانا [مقام و اعتبار] حسین بن علی در آسمان بزرگتر از اوست در زمین، و همانا بر سمت راست عرش خداوند عز و جل نوشته شده است: [حسین] چراغ هدایت، و کشتی نجات، و امامی است بدون سستی، و سراسر عزت و شکوه و علم و گنجینه؛ و خداوند عز و جل در صلب او نطفه پاک و مبارک و مطهری قرار داده است؛ و همانا به او دعاهایی تلقین شده که هیچ مخلوقی با چنین دعایی خدا را نخواند مگر اینکه خداوند عز و جل وی را همراه او محشور کند و او شفیع وی در آخرت گردد و خداوند سختی را از او برطرف نماید و بدهیاش را به خاطر آن ادا کند و راهش را آشکار سازد و او را بر دشمنش برتری دهد و آبرویش را نریزد.
ابی گفت: آن دعاها چیست، یا رسول الله!
فرمود: هنگامی که نمازت تمام شد و در حالی که هنوز نشستهای بگو:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَلِمَاتِكَ وَ مَعَاقِدِ عَرْشِكَ وَ سُكَّانِ سَمَاوَاتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ أَنْ تَسْتَجِيبَ لِي فَقَدْ رَهِقَنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِي مِنْ أَمْرِي يُسْراً»
«خدایا همانا من به حق کلماتت و گرههای عرشت و ساکنان آسمانهایت و پیامبران و رسولانت از تو میخواهم که مرا اجابت کنی که همانا در کارم مشقت افتاده است، پس، از تو میخواهم که بر محمد و آل محمد صلوات بفرستی و در کارم سهولت قرار دهی.»
همانا خداوند عز و جل در کارت سهولت قرار میدهد و به تو شرح صدر میدهد و هنگام وفات، شهادت به لا اله الا الله را به تو تلقین میکند.
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۱، ص۵۹-۶۰
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ ثَابِتٍ الدَّوَالِينِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَاصِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عِنْدَهُ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ص مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَا زَيْنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ
قَالَ لَهُ أُبَيٌّ وَ كَيْفَ يَكُونُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص زَيْنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ أَحَدٌ غَيْرُكَ؟
قَالَ يَا أُبَيُّ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ فِي السَّمَاءِ أَكْبَرُ مِنْهُ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَكْتُوبٌ عَنْ يَمِينِ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِينَةُ نَجَاةٍ وَ إِمَامٌ غَيْرُ وَهْنٍ وَ عِزٌّ وَ فَخْرٌ وَ عِلْمٌ وَ ذُخْرٌ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِي صُلْبِهِ نُطْفَةً طَيِّبَةً مُبَارَكَةً زَكِيَّةً وَ لَقَدْ لُقِّنَ دَعَوَاتٍ مَا يَدْعُو بِهِنَّ مَخْلُوقٌ إِلَّا حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ وَ كَانَ شَفِيعَهُ فِي آخِرَتِهِ وَ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ كَرْبَهُ وَ قَضَى بِهَا دَيْنَهُ وَ يَسَّرَ أَمْرَهُ وَ أَوْضَحَ سَبِيلَهُ وَ قَوَّاهُ عَلَى عَدُوِّهِ وَ لَمْ يَهْتِكْ سِتْرَهُ
فَقَالَ لَهُ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ وَ مَا هَذِهِ الدَّعَوَاتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص
قَالَ تَقُولُ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ صَلَاتِكَ وَ أَنْتَ قَاعِدٌ «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَلِمَاتِكَ وَ مَعَاقِدِ عَرْشِكَ وَ سُكَّانِ سَمَاوَاتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ أَنْ تَسْتَجِيبَ لِي فَقَدْ رَهِقَنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِي مِنْ أَمْرِي يُسْراً» فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُسَهِّلُ أَمْرَكَ وَ يَشْرَحُ صَدْرَكَ وَ يُلَقِّنُكَ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِكَ.
قَالَ لَهُ أُبَي …
تدبر
۱) «قالَ لا تُؤاخِذْني بِما نَسيتُ وَ لا تُرْهِقْني مِنْ أَمْري عُسْراً»
خضر در ابتدا به حضرت موسی ع گفت که تو طاقت با من بودن را نداری. اما وی نپذیرفت. در مقام عمل هم نشان داد که طاقت ندارد. باز هم نپذیرفت و از خضر خواست که این را به حساب فراموشی وی بگذارد و خیلی سختگیرانه برخورد نکند
ثمره انسانشناسی
انسانی که دلش چیزی را میخواهد، براحتی در مورد انصراف از آن، قانع نمیشود؛ یعنی نهتنها با تذکر دیگران، بلکه حتی با یکی دوبار تجربه ناموفق داشتنن.
۲) «قالَ لا تُؤاخِذْني بِما نَسيتُ وَ لا تُرْهِقْني مِنْ أَمْري عُسْراً»
حضرت موسی ع که برای شاگردی و کسب علم سراغ خضر رفته بود، وقتی خلاف قرارشان رفتار کرد، از وی خواست که خیلی بر او سخت نگیرد و این را به حساب فراموش وی بگذارد.
ثمره اخلاقی
سزاوار است عالم و معلم از لغزش متعلم [تا جایی که به فرایند تعلیم خدشه وارد نشود] درگذرد (بحار الأنوار، ج۲، ص۴۱)[۵] و تا حد امکان کار را بر شاگردانش سخت نگیرد. (تفسیر نور، ج۷، ص۲۰۶)
۳) «قالَ لا تُؤاخِذْني بِما نَسيتُ»
درباره اینکه مقصود از «نسیان» در این آیه چیست، چند احتمال مطرح شده است:
الف. به همان معنای فراموشی است (مجمع البيان، ج۶، ص۷۴۷)، و علیرغم اینکه فاصله زیادی رخ نداده بود باز هم جای تعجبی هم ندارد، زیرا بسیار میشود که وقتی انسان بشدت دلمشغول چیزی میشود، مطلبی که اندکی قبل رخ داده را هم فراموش کند. (تنزيه الأنبياء (سید مرتضی علمالهدی، م۴۳۶)، ص۸۴؛ متشابه القرآن (ابن شهر آشوب)، ج۱، ص۲۴۶)
ب. «نسیان» در اینجا به معنای «ترک انجام کار» است، چنانکه در «نکات ادبی» اشاره شد که یکی از معانی نسیان را «ترک کردن» دانستهاند (همچنین: حدیث۱؛ و ابنعباس، به نقل مجمع البيان، ج۶، ص۷۴۷)
ج. چهبسا نوعی عذرخواهی مودبانه باشد که در میان ما هم متداول است؛ و معنایش این نیست که واقعا فراموش کردم، بلکه مقصود این است که تو این را به حساب فراموشی بگذار! و وضعیت مرا شبیه کسی که فراموش کرده در نظر بگیر. (اقتباس از تنزيه الأنبياء، ص۸۴ [۶]؛ متشابه القرآن (ابن شهر آشوب)، ج۱، ص۲۴۶[۷])
د. از باب «معاریض کلام» و اصطلاحاً «تعریض» است (= کلامی که گوینده دقیقا معنای خود لفظ را مد نظر ندارد، اما به نحوی سخن میگوید که مخاطب معنای خاصی به ذهنش میرسد، که غالبا در مقام توریه به کار میرود) [یعنی نگفته که در این مورد من فراموش کردم، بلکه به طور کلی گفته که: در آنچه که فراموش کردم مرا مواخذه نکن!] (اُبَیّ بن کعب، به نقل مجمع البيان، ج۶، ص۷۴۷)
ه. …
۴) «وَ لا تُرْهِقْني مِنْ أَمْري عُسْراً»
در «نکات ادبی» بیان شد که «رهق» به معنای پوشاندن (و یا عجله کردن) است، «عسر» هم که به معنای سختی و مشقت است. مقصود از تعبیر «مپوشان مرا از امر من، با سختی و مشتقی» چیست؟
گفتهاند «امر من» به معنای اوضاع و احوال من است؛ و میخواهد بفرماید حال و روز مرا با دشواری و مشقت احاطه مکن به اینکه مرا به خاطر فراموشیام مواخذه کنی، که در این صورت همراهی با تو بر من خیلی پر عُسر و حرج میشود. (تفسير الصافي، ج۳، ص۲۵۳[۸]) و به زبان ساده، میخواهد بگوید بر من سخت مگیر.
اما اگر چنین است چرا بسادگی نفرمود: «لا تُعَسِّرنی»؛
و یا چرا نفرمود «لا تُرْهِقْني عُسْراً» و کلمه «من امری» را افزود؟
و اگر هم میخواهد چنین تعبیری اضافه کند، چرا نفرمود «فی أَمْري»؟
[۱] . أي لا تكلفني مشقة تقول أرهقته عسرا إذا كلفته ذاك و المعنى عاملني باليسر و لا تعاملني بالعسر و لا تضيق علي الأمر في صحبتي إياك.
[۲] . «عُسراً» در اغلب قرائات به صورت «عُسْراً» قرائت شده، اما ابوجعفر (از قراء عشره) در همه جای قرآن این کلمه را به صورت «عُسُراً» قرائت کرده است. (البحر المحيط، ج۷، ص۲۰۸: و قرأ أبو جعفر عُسْراً بضم السين حيث وقع)
وی در ج۲، ص۲۰۰توضیح داده است: و قرأ أبو جعفر، و يحيى بن وثاب، و ابن هرمذ، و عيسى بن عمر: اليسر و العسر، بضم السين فيهما، و الباقون بالإسكان.
برخی گفتهاند «عُسْراً» لهجه بنیتمیم و بنیاسد و عموم قیسیهاست؛ اما علاوه بر ابوجعفر (از قراء عشره) و نیز عیسی بن عمر و یحیی بن وثاب نیز این را به صورت «عُسُراً» قرائت کردهاند که گفتهاند این لهجه اهل حجاز است. (معجم القرائات، ج۵، ص۲۶۶)
[۳] . در علل الشرائع، ج۱، ص۶۰ این مطلب از قول امام صادق ع آمده که در جلسه ۶۴۶ حدیث۴ متن کامل این حدیث گذشت.
[۴] . درباره اینکه نسیان موجب گناه نمیشود دو روایت مشهور هست که در کافی، ج۲، ص۴۶۳ آمده است:
(۱) الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَمْرُو بْنُ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي أَرْبَعُ خِصَالٍ خَطَأُهَا وَ نِسْيَانُهَا وَ مَا أُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ مَا لَمْ يُطِيقُوا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ» وَ قَوْلُهُ «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ».
(۲) الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وُضِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعُ خِصَالٍ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانِ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ الطِّيَرَةُ وَ الْوَسْوَسَةُ فِي التَّفَكُّرِ فِي الْخَلْقِ وَ الْحَسَدُ مَا لَمْ يُظْهِرْ بِلِسَانٍ أَوْ يَدٍ.
[۵] . سخن مرحوم مجلسی چنین است:
أقول يظهر من كيفية معاشرة موسى ع مع هذا العالم الرباني و تعلمه منه أحكام كثيرة من آداب التعليم و التعلم من متابعة العالم و ملازمته لطلب العلم و كيفية طلبه منه هذا الأمر مقرونا بغاية الأدب مع كونه ع من أولي العزم من الرسل و عدم تكليفه أن يعلمه جميع علمه بل قال مِمَّا عُلِّمْتَ و تأديب المعلم للمتعلم و أخذ العهد منه أولا و عدم معصية المتعلم للمعلم و عدم المبادرة إلى إنكار ما يراه من المعلم و الصبر على ما لم يحط علمه به من ذلك و عدم المبادرة بالسؤال في الأمور الغامضة و عفو العالم عن زلة المتعلم في قوله لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرا
چنین برخورد بزرگمنشانه توام با اغماض از جانب معلم همواره در روایات مورد تاکید بوده است؛ شاید معروفترینش حق متعلم است که در رساله حقوق امام سجاد ع (الخصال، ج۲، ص۵۶۷) آمده است:
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا خَيْرَانُ بْنُ دَاهِرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ الْجَبَلِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: هَذِهِ رِسَالَةُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع إِلَى بَعْضِ أَصْحَابِه: … وَ أَمَّا حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِالْعِلْمِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا جَعَلَكَ قَيِّماً لَهُمْ فِيمَا آتَاكَ مِنَ الْعِلْمِ وَ فَتَحَ لَكَ مِنْ خَزَائِنِهِ فَإِنْ أَحْسَنْتَ فِي تَعْلِيمِ النَّاسِ وَ لَمْ تَخْرَقْ بِهِمْ وَ لَمْ تَضْجَرْ عَلَيْهِمْ زَادَكَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ إِنْ أَنْتَ مَنَعْتَ النَّاسَ عِلْمَكَ أَوْ خَرِقْتَ بِهِمْ عِنْدَ طَلَبِهِمُ الْعِلْمَ مِنْكَ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْلُبَكَ الْعِلْمَ وَ بَهَاءَهُ وَ يُسْقِطَ مِنَ الْقُلُوبِ مَحَلَّك.
[۶] . الوجه الثالث أنه أراد لا تؤاخذني بما فعلته مما يشبه النسيان فسماه نسيانا للمشابهة كما قال المؤذن لأخوة يوسف ع إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ أي إنكم تشبهون السراق.
[۷] . قال ابن عباس لا تؤاخذني بما فعلته مما يشبه النسيان فسماه نسيانا للمشابهة كما قال المؤذن لإخوة يوسف إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ
[۸] . قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً و لا تغشني عسراً من امري بالمضايقة و المؤاخذة على المنسيّ فانّ ذلك يعسر عليّ متابعتك.
بازدیدها: ۹۲