ترجمه
سپس سببی [دیگر] را پی گرفت؛
اختلاف قرائت[۱]
حدیث
۱) از امیرالمومنین ع روایت شده است[۲]:
ذوالقرنین بر قومی وارد شد که خورشید آنان را سوزانده بود [آفتاب سوخته بودند] و پیکرشان و رنگشان را چنان تغییر داده بود که همانند ظلمتشان کرده بود. «سپس پی گرفت» ذوالقرنین «سببی [دیگر] را» در ناحیه ظلمت؛ «تا چون به بین دو سد رسید …»
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: إِنَّ ذَا الْقَرْنَيْنِ وَرَدَ عَلَى قَوْمٍ قَدْ أَحْرَقَتْهُمُ الشَّمْسُ وَ غَيَّرَتْ أَجْسَادَهُمْ وَ أَلْوَانَهُمْ حَتَّى صَيَّرَتْهُمْ كَالظُّلْمَةِ «ثُمَّ أَتْبَعَ» ذو القرنين «سَبَباً» في ناحية الظلمة، «حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ…
۲) جابر بن یزید جعفی می گوید: روزی خدمت امام باقر ع نشسته بودم؛ رو به من کرد و فرمود:
جابر آیا تو مرکبی داری که ما بین مشرق و مغرب را در یک شب بپیماید؟!
گفتم: فدایت شوم؛ خیر!
فرمود: اما من در مدینه مردی را میشناسم که مرکبی بدارد که بر آن سوار میشود و در یک شب مشرق و مغرب را درمی نوردد.
بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۹۷؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۹۷؛ الهداية الكبرى، ص۲۳۹؛ اثبات الوصية، ص۱۸۰
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الزَّيَّاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: كُنْتُ يَوْماً عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ جَالِساً فَالْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا جَابِرُ أَ لَكَ الْحِمَارُ فَيَقْطَعُ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فِي لَيْلَةٍ فَقُلْتُ لَهُ لَا جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ إِنِّي لَأَعْرِفُ رَجُلًا بِالْمَدِينَةِ لَهُ حِمَارٌ يَرْكَبُهُ فَيَأْتِي الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ فِي لَيْلَةٍ.[۳]
توجه
این آیه کاملاً شبیه آیه ۸۹ (جلسه۶۷۱) است؛ از این رو اغلب احادیث و نکات تدبری آنجا به این آیه هم مرتبط میباشد و مجددا تکرار نمیشود. http://yekaye.ir/al-kahf-18-89
تدبر
۱) «ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً»
این آیه سراغ سومین مسیری میرود که ذوالقرنین در پیش گرفت. دو مسیر قبلیاش، ظاهرا یکی به سمت مغرب بود و یکی به سمت مشرق؛ اما درباره اینکه این سفر به کدام سمت بوده، در آیه سخنی گفته نشده است.
اغلب مفسران اهل سنت بر این باورند که این به سمت شمال بوده (مثلا البحر المحيط، ج۷، ص۲۲۴؛ التحرير و التنوير، ج۱۵، ص۱۳۱) اما در مفسران شیعه سخن خاصی در این زمینه نقل نشده، جز اینکه در برخی روایات، تعبیر شده که در ناحیه ظلمت بود (حدیث۱)
برای تامل بیشتر
این تعبیر که بقیه مسیر در ظلمات بود، با توجه به روایات دیگری که از حرکت ذوالقرنین و همراهیانش در ظلمات و یافتن آب حیات توسط خضر سخن گفتهاند (مثلا در جلسه ۶۶۵، آیه۸۳، حدیث۳) چهبسا بتوان نتیجه گرفت که این حرکت ذوالقرنین، حرکتی در ملکوت زمین بوده است؛ که اگر چنین باشد، معنای شمس و طلوع و غروب و پوشش نداشتن و … هم معنایی متناسب با آن خواهد شد؛ و در ظلمات بودن، همچنین درک جدیدی ایجاد میکند از ناتوانی آن قوم در فهمیدن یا فهماندن مطالب خود.
مطلبی که این چنین معنایی را بسیار تقویت میکند این است که چنین سدی که ذوالقرنین بنا کرده و تا نفخ صور هم پابرجاست و کارکرد خود را هم حفظ میکند (کهف/۹۸؛ انبیاء/۹۶)، در حالی که اگر صرفا یک سد فیزیکی بود حتما باید امروزه کاملا شناخته شده و مشهور میبود.
[۱] . قبلا (آیه۸۵) اشاره شد که «ثمّ اتبع» در اینجا به دو صورت قرائت شده است:
در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و شام (ابنعامر) و برخی از قرائات غیرمشهور (اعمش و زید بن علی و طلحه و ابنابیلیلی) به صورت «ثُمَّ أَتْبَعَ» قرائت شده است؛
و در قرائت اهل مدینه (نافع) و مکه (ابنکثیر) و بصره (ابوعمرو) به صورت «ثُمَّ اتَّبَعَ» قرائت شده است.
درباره اینکه تفاوت معنایی ایجاد میکند یا خیر هم توضیح داده شد.
[۲] . البته فراز ابتدایی این روایت در بحث از آیه ۹۰ (جلسه ۶۷۲، حدیث۲) گذشته بود.
[۳] . این روایت که در الإختصاص (للمفید)، ص۳۲۲-۳۲۳ و بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۰۴-۴۰۵ آمده است:
عنه [= الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سَلَمَةَ اللُّؤْلُؤِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بَقَّاحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَة] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» قَالَ وَ كُنْتُ مُطْرِقاً إِلَى الْأَرْضِ فَرَفَعَ يَدَهُ إِلَى فَوْقُ ثُمَّ قَالَ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَنَظَرْتُ إِلَى السَّقْفِ قَدِ انْفَرَجَ حَتَّى خَلَصَ بَصَرِي إِلَى نُورٍ سَاطِعٍ وَ حَارَ بَصَرِي دُونَهُ ثُمَّ قَالَ لِي رَأَى إِبْرَاهِيمُ مَلَكُوتَ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ هَكَذَا ثُمَّ قَالَ لِي أَطْرِقْ فَأَطْرَقْتُ ثُمَّ قَالَ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا السَّقْفُ عَلَى حَالِهِ ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِي فَقَامَ وَ أَخْرَجَنِي مِنَ الْبَيْتِ الَّذِي كُنْتُ فِيهِ وَ أَدْخَلَنِي بَيْتاً آخَرَ فَخَلَعَ ثِيَابَهُ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِ وَ لَبِسَ ثِيَاباً غَيْرَهَا ثُمَّ قَالَ لِي غُضَّ بَصَرَكَ فَغَضَضْتُ بَصَرِي فَقَالَ لَا تَفْتَحْ عَيْنَيْكَ فَلَبِثْتُ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ لِي تَدْرِي أَيْنَ أَنْتَ قُلْتُ لَا قَالَ أَنْتَ فِي الظُّلْمَةِ الَّتِي سَلَكَهَا ذُو الْقَرْنَيْنِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ تَأْذَنُ لِي أَنْ أَفْتَحَ عَيْنِي فَأَرَاكَ فَقَالَ لِي افْتَحْ فَإِنَّكَ لَا تَرَى شَيْئاً فَفَتَحْتُ عَيْنِي فَإِذَا أَنَا فِي ظُلْمَةٍ لَا أُبْصِرُ فِيهَا مَوْضِعَ قَدَمَيَّ ثُمَّ سَارَ قَلِيلًا وَ وَقَفَ فَقَالَ هَلْ تَدْرِي أَيْنَ أَنْتَ فَقُلْتُ لَا أَدْرِي فَقَالَ أَنْتَ وَاقِفٌ عَلَى عَيْنِ الْحَيَاةِ الَّتِي شَرِبَ مِنْهَا الْخَضِرُ ع وَ سِرْنَا فَخَرَجْنَا مِنْ ذَلِكَ الْعَالَمِ إِلَى عَالَمٍ آخَرَ فَسَلَكْنَا فِيهِ فَرَأَيْنَا كَهَيْئَةِ عَالَمِنَا هَذَا فِي بِنَائِهِ وَ مَسَاكِنِهِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ خَرَجْنَا إِلَى عَالَمٍ ثَالِثٍ كَهَيْئَةِ الْأَوَّلِ وَ الثَّانِي حَتَّى وَرَدْنَا عَلَى خَمْسَةِ عَوَالِمَ قَالَ ثُمَّ قَالَ لِي هَذِهِ مَلَكُوتُ الْأَرْضِ وَ لَمْ يَرَهَا إِبْرَاهِيمُ ع وَ إِنَّمَا رَأَى مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ هِيَ اثْنَا عَشَرَ عَالَماً كُلُّ عَالَمٍ كَهَيْئَةِ مَا رَأَيْتُ كُلَّمَا مَضَى مِنَّا إِمَامٌ سَكَنَ إِحْدَى هَذِهِ الْعَوَالِمِ حَتَّى يَكُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمَ فِي عَالَمِنَا الَّذِي نَحْنُ سَاكِنُوهُ ثُمَّ قَالَ لِي غُضَّ بَصَرَكَ ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِي فَإِذَا فِي الْبَيْتِ الَّذِي خَرَجْنَا مِنْهُ فَنَزَعَ ذَلِكَ الثِّيَابَ وَ لَبِسَ ثِيَابَهُ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِ وَ عُدْنَا إِلَى مَجْلِسِنَا فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَمْ مَضَى مِنَ النَّهَارِ فَقَالَ ثَلَاثُ سَاعَات.
بازدیدها: ۸