ترجمه
به نام خداوند رحمتگستر همواره مهربان؛
هرگونه سپاس و ستایش از آنِ خداوندی است که پدیدآرنده آسمانها و زمین است، فرشتگان را رسولانی قرار داده دارای بالهایی دو به دو و سه به سه و چهار به چهار، در خلقت هر چه بخواهد میافزاید؛ همانا خداوند بر هر کاری تواناست.
نکات ادبی
«فاطِر»
قبلا بیان شد که ماده «فطر» در اصل دلالت میکند بر گشودن و شکافتن چیزی همراه با ابراز و آشکار کردن؛ و شاید بتوان گفت این ماده معادل دو تعبیر «شکُفتن» و «شکافتن» در فارسی به کار میرود. و «فِطْر» و «إفطار» روزه هم از همین باب است؛ چنانکه به «قارچ» هم از این جهت که زمین را میشکافد و بیرون میزند «فُطْر» گویند.
این شکافتن گاهی از باب فساد و به منظور برملا کردن عیب و ایراد است، مانند «هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ» (ملك/۳) و گاهی از باب صلاح است ،به منظور آشکار شدن حقایقی که تاکنون مخفی بوده، مانند «السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ كانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا» (مزمل/۱۸) که البته با توجه به اینکه «فَطر» در معنای خلقت و ایجاد [شکافتن عدم و آشکار کردن وجود شیء] به کار رفته است، در این آیه اخیر، «انفطار» میتواند به معنای قبول ابداع و ایجاد الهی باشد؛ و بر همین اساس، «فطرت» (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها؛ روم/۳۰) به معنای آن چیزی است که خداوند در نهاد انسانها ایجاد کرده است.
برخی بر این باورند که اصل ماده «فطر» به معنای پدید آوردن یک حالت جدیدی [در چیزی] است به نحوی که حالت قبلی آن را به هم بزند، و به این جهت است که هم بر ایجاد و آفرینش و ابداع صدق میکند، هم بر شکافتن و گشودن، و هم بر آشکار کردن و ابراز نمودن چیزی.
در واقع، «فطر» مصداق بارز یک «فعل» (= انجام دادن کار) است و تفاوتش با «فعل» را هم در همین دانستهاند که «فعل» مطلقِ انجام دادن یک کار است؛ اما «فطر» انجام دادنی است که با «به منصه ظهور درآوردن» همراه باشد.
«فاطِر» (الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض؛ فاطر/۱) از اسماء خداوند است، یا از این جهت که حالات و وضع جدید در عالم پدید میآورد ویا از این جهت که اساساً ایجاد کننده و پدیدآورنده اشیاء است [گویی عدم را میشکافد و اشیاء را به منصه ظهور میرساند].
جلسه ۴۶۴ http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-18/
«الْمَلائِكَةُ»
قبلا بیان شد که برخلاف آنچه شاید در ابتدا به نظر برسد، اغلب اهل لغت، حتی برخی از کسانی که این کلمه را در ذیل ماده «ملک» مورد بررسی قرار دادهاند (مثلا المحيط في اللغة۶/ ۲۷۵؛ مجمع البحرين۵/ ۲۹۲) بر این باورند که کلمه «ملائکه» لزوماً از این ریشه «ملک» نیست.
معروفترین دیدگاه این است که اصل آن از «ألک» بوده است که به معنای «رسالت» (پیامرسانی) میباشد و در وزن مفعله (مألکه) قرار گرفته، بعد قلب رخ داده (جابجایی دو حرف «أ» و «ل») و به صورت «ملأکه» (بر وزن معفله) درآمده و بعد به صورت «ملائکه» درآمده است. در این دیدگاه، درباره اینکه آیا «ملَک» به معنای مفرد است یا جمع، نظر قطعیای داده نمیشود و برخی ملائکه را جمع ملک میدانند و برخی هر دو کلمه ملَک و ملائکه را جمع میدانند. (كتاب العين۵/ ۳۸۱؛ لسان العرب۱۰/ ۳۹۴ ؛ المصباح المنير۲/ ۱۹ ؛ تاج العروس۱۳/ ۵۱۱ ؛ مفردات ألفاظ القرآن/۸۲)
دیدگاه کمطرفدارتر این است که قلبی در آن رخ نداده، بلکه ریشه «لأک» بوده و این ماده هم به معنای رسالت (پیامرسانی) به کار میرود؛ و در اصل، «مَلْأَك» (بر وزن مَفعل) بوده است و در این کلمه، به خاطر سهولت در بیان، همزه ساقط شده و به صورت «مَلَک» درآمده و آنگاه جمع «مَلْأَك»، ملائکه شده که گاهی «ه» آن هم میافتد و «ملائک» گفته میشود. (النهاية في غريب الحديث و الأثر۴/ ۳۵۹) البته برخی در کتابشان ماده «لأک» را هم مطرح کردهاند، اما در پایان نظر قبلی را برتر دانستهاست. (لسان العرب۱۰/ ۴۸۲؛ تاج العروس۱۳/ ۶۳۴)
البته در میان قدما ابنکیسان معتقد بوده این کلمه از همان ماده «ملک» گرفته شده، در واقع مفرد آن «ملأک» بر وزن «فعأل» بوده که همزهاش چون زاید بوده افتاده و به «مَلَک» تبدیل شده و «ملائکه» بر وزن «فعائله» میباشد. (به نقل از مجمع البيان۱/ ۱۷۴) که بر این دیدگاه نقدهایی نیز وارد شده است. (لسان العرب۱۰/ ۴۸۲) [۱]
ظاهرا چون مهمترین گروه رسولان الهی غیر انسان، فرشتگان بودهاند این نام برای آنها به کار رفته است وگرنه با توجه به آیه «يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ»، فرشتگان غیر رسول هم داریم. (مجمع البيان۱/ ۱۷۵)
همچنین با این اوصاف معلوم میشود که تعبیر «مَلِک» که به معنای حکمران در انسان [و نیز خدا] به کار میرود از ماده «ملک» است؛ اما آنچه در مورد فرشتگان است «مَلَک» است که در اصل به معنای «پیامرسان» میباشد. (مفردات ألفاظ القرآن/۷۷۷)
جلسه ۱۰۰ http://yekaye.ir/al-qadr-097-04/
«أَجْنِحَةٍ»
ماده «جنح» را در اصل به معنای میل و انحراف دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۴۸۴) و برخی گفتهاند به میل و رغبت به کاری یا به چیزی یا به سمت و سویی گفته میشود و تفاوت سه واژه «میل» و «جنح» و «رغبت» این است که «میل» عنوانی مطلق است ولی «جنح» میلی است که همراه با عمل باشد و «رغبت» که میلی است که همراه با علاقه و گرایش درونی باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۲، ص۱۱۷ و ۱۱۹) و از این توضیح بخوبی معلوم میشود که وقتی قرآن در مورد دشمنان تعبیر «جنح للسلم» و نه تعبیر «رغب الی السلم» را به کار میبرد (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّه؛ انفال/۴۱) منظور صرفا ابراز تمایل به صلح نیست؛ بلکه گونهای از تمایل به صلح است که با عمل آنها واقعی بودنش را نشان دهد.
«جَناح» را به بال پرندگان میگویند از این جهت که به دو سو میل میکند (طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ؛ انعام/۳۸) (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۴۸۴) و به پهلوی انسان و گاه به نحو استعاری به دست انسان هم به این مناسبت «جُناح» گفته میشود (وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى جَناحِكَ، طه/۲۲؛ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْب، قصص/۳۲) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۰۷) هرچند برخی بر این باورند که استعمال آن در مورد دست، مجازی نیست، و وجه تسمیه دست به «جناح» آن است که انسان به وسیله آن به سوی چیزی متمایل میشود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۲، ص۱۱۸)
«جُناح» به گناه میگویند از این جهت که از راه حق منحرف شده است (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۴۸۴؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۰۷) و تعبیر «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ» و تعابیر مشابه آن ۲۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
«مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ»
این سه کلمه را غالبا صفات معدوله دانستهاند؛ یعنی اصلش بوده: اثنین اثنین (دوتا دوتا)، ثلاثة ثلاثة (سهتا سهتا) و أربعة أربعة (چهارتا چهارتا) که موصوفش «أَجْنِحَةٍ» است (یعنی بالهای دوتا دوتا و سهتا سهتا و چهارتا چهارتا) (مجمعالبیان، ج۸، ص۵۲۵) و برخی این احتمال را مطرح کردهاند که این کلمات، حال هستند و عامل آن فعل محذوفی است که کلمه «رسلاً» بر آن دلالت میکند، یعنی «فرشتگانی که خداوند آنها را دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهارتا چهارتا میفرستد (البحر المحیط، ج۹، ص۱۱)
اختلاف قرائت
در قرائات مشهور، این آیه به همین صورتی که اعرابگذاری شده قرائت میشود؛ اما در قرائات غیرمشهور «فاطِرِ» به صورت «فَطَرَ» ، «جاعلِ الملائكةِ» به صورتهای «جاعلُ الملائكةِ» یا «جاعلَ الملائكةَ» یا «جَعَلَ الملائكةَ» و نیز «رُسُلاً» به صورت «رُسْلاً» قرائت شده است. (البحر المحيط، ج۹، ص۹-۱۰)[۲]
حدیث
۱) از امیرالمومنین ع خطبه ای روایت شده که به «خطبه اشباح» معروف است که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[۳] در فرازی درباره فرشتگان آمده است:
سپس خداوند سبحان براى سكونت دادن در آسمانهايش، و آباد ساختن پهنه اعلاى ملكوتش، مخلوقاتی بىنظير، یعنی فرشتگانش را آفرید … و آنان را به صورتهاى گوناگون، و اندازههاى مختلف آفرید، داراى بالهایی؛
آنان جلال عزّت او را تسبيح مىگويند، و آنچه را كه از صنع خداوند در آفرینش هويداست به خود نمىبندند، و آفرينش چيزى را كه آفريدنش مخصوص خداست ادعا نمىكنند، بلكه «آنان بندگان کرامتیافتهاند كه در گفتار بر او سبقت نمىگيرند و تنها به امر او عمل مىكنند» (انبیاء/۲۷).
خداوند آنان را در آنجا اهل امانت در وحى خود قرار داد، و آنان را با ودیعههای امر و نهيش به جانب پيامبران روانه فرمود، و همه آنان را از تزلزل شبهات معصوم قرار داد و از این رو، از ايشان كسى نيست كه از راه رضاى خدا منحرف شود؛
و آنان را از فواید كمك خود يارى داد، و دلهایشان را با تواضعِ همراه با آرامش قرين فرمود؛ درهایی تسهیلکننده تمجيدهاى خود را به رويشان گشود؛ و براى آنان مشعلهاى روشنى بر نشانههاى توحيدش نصب كرد.
بار گناهان آنان را سنگين نکند؛ و آمد و رفت شب و روز، آنان را به سوى مرگ سوق ندهد؛ شك و تردیدها از كمانهاى خود استحكام ايمانشان را نشان نگیرد؛ گمانهزنیها بر گرههای يقينشان لطمهای نزند؛ آتش عداوت در بينشان افروخته نشود؛ و حيرت، ايمانى را كه با باطن آنان پيوند خورده، و هيبت و جلالى را كه از حق در دلهاشان جاى گرفته، از آنان سلب ننماید؛ و وسوسهها به آنان طمع ندوزد که آلودگی خود بر فکرشان ضربه زند…
نهجالبلاغه، خطبه۹۱ (خطبه اشباح)
وَ مِنْهَا فِي صِفَةِ الْمَلَائِكَةِ ثُمَّ خَلَقَ سُبْحَانَهُ لِإِسْكَانِ سَمَاوَاتِهِ وَ عِمَارَةِ الصَّفِيحِ الْأَعْلَى مِنْ مَلَكُوتِهِ خَلْقاً بَدِيعاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ …[۴]
وَ أَنْشَأَهُمْ عَلَى صُوَرٍ مُخْتَلِفَاتٍ وَ أَقْدَارٍ مُتَفَاوِتَاتٍ أُولِي أَجْنِحَةٍ تُسَبِّحُ جَلَالَ عِزَّتِهِ لَا يَنْتَحِلُونَ مَا ظَهَرَ فِي الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ وَ لَا يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ يَخْلُقُونَ شَيْئاً مَعَهُ مِمَّا انْفَرَدَ بِهِ «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» جَعَلَهُمُ اللَّهُ فِيمَا هُنَالِكَ أَهْلَ الْأَمَانَةِ عَلَى وَحْيِهِ وَ حَمَّلَهُمْ إِلَى الْمُرْسَلِينَ وَدَائِعَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ وَ عَصَمَهُمْ مِنْ رَيْبِ الشُّبُهَاتِ فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ عَنْ سَبِيلِ مَرْضَاتِهِ وَ أَمَدَّهُمْ بِفَوَائِدِ الْمَعُونَةِ وَ أَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَوَاضُعَ إِخْبَاتِ السَّكِينَةِ وَ فَتَحَ لَهُمْ أَبْوَاباً ذُلُلًا إِلَى تَمَاجِيدِهِ وَ نَصَبَ لَهُمْ مَنَاراً وَاضِحَةً عَلَى أَعْلَامِ تَوْحِيدِهِ لَمْ تُثْقِلْهُمْ مُؤْصِرَاتُ الآْثَامِ وَ لَمْ تَرْتَحِلْهُمْ عُقَبُ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ لَمْ تَرْمِ الشُّكُوكُ بِنَوَازِعِهَا عَزِيمَةَ إِيمَانِهِمْ وَ لَمْ تَعْتَرِكِ الظُّنُونُ عَلَى مَعَاقِدِ يَقِينِهِمْ وَ لَا قَدَحَتْ قَادِحَةُ الْإِحَنِ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ لَا سَلَبَتْهُمُ الْحَيْرَةُ مَا لَاقَ مِنْ مَعْرِفَتِهِ بِضَمَائِرِهِمْ وَ مَا سَكَنَ مِنْ عَظَمَتِهِ وَ هَيْبَةِ جَلَالِهِ فِي أَثْنَاءِ صُدُورِهِمْ وَ لَمْ تَطْمَعْ فِيهِمُ الْوَسَاوِسُ فَتَقْتَرِعَ بِرَيْنِهَا عَلَى فِكْرِهِمْ …[۵]
۲) از امیرالمومنین ع درباره آفرینش فرشتگان روایت شده است:
و فرشتگانی که آنها را آفرید و در آسمانهایش سکنی داد، پس نه در آنان سستی راه یابد و نه غفلت همراهیشان کند و نه در آنان معصیتی باشد؛
آنان داناترینِ مخلوقاتِ تو هستند به تو، و ترسانترین آفریدگانت هستند از تو، و عملکننده ترین هستند به طاعت تو؛
نه خواب چشمان آنان را در برگیرد و نه فراموشی عقلها و نه سستی بدنها؛
نه در اصلاب [مردان] ساکن بودهاند و نه در رَحِمها [ی زنان] ، و نه آنان را از «آبی کمارزش» (مرسلات/۲۰) آفرید؛
آنان را پدید آورد چه پدیدآوردنی، پس در آسمانهایش ساکن فرمود، و به حضور در جوار خود کرامتشان بخشید، و بر وحی خود امینشان قرار داد، و آنان را از آفات دور داشت، و از بلاها حفظ کرد، و از گناهان پاک نمود؛
و اگر قوت تو نبود قوتی پیدا نمیکردند؛ و اگر تو تثبیتشان نمیکردی ثابتقدم نمیشدند؛ و اگر رحمت تو نبود اطاعت نمی کردند؛ و اگر تو نبودی، نبودند؛
اما آنان با همه جایگاهی که در قبال تو دارند و اطاعتی که از تو دارند و منزلتی که نزد تو دارند و اینکه در قبال امر تو اهل غفلت نیستند، اگر آنچه از تو از آنان مخفی است میدیدند، اعمالشان را حقیر میشمردند و به خود میپیچیدند و میفهمیدند که حق عبادت تو را ادا نکردهاند؛
وه که چه منزّه آفريدگار و معبودى هستي! و چه نیکو ابتلائاتی براى آفريدگانت داري!
تفسير القمي، ج۲، ص۲۰۷[۶]
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي خِلْقَةِ الْمَلَائِكَةِ:
«وَ مَلَائِكَةٌ خَلَقْتَهُمْ وَ أَسْكَنْتَهُمْ سَمَاوَاتِكَ فَلَيْسَ فِيهِمْ فَتْرَةٌ وَ لَا عِنْدَهُمْ غَفْلَةٌ وَ لَا فِيهِمْ مَعْصِيَةٌ، هُمْ أَعْلَمُ خَلْقِكَ بِكَ، وَ أَخْوَفُ خَلْقِكَ مِنْكَ، وَ أَقْرَبُ خَلْقِكَ إِلَيْكَ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِكَ، لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ، لَمْ يَسْكُنُوا الْأَصْلَابَ وَ لَمْ تَتَضَمَّنْهُمُ الْأَرْحَامُ وَ لَمْ تَخْلُقْهُمْ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ، أَنْشَأْتَهُمْ إِنْشَاءً فَأَسْكَنْتَهُمْ سَمَاوَاتِكَ وَ أَكْرَمْتَهُمْ بِجِوَارِكَ وَ ائْتَمَنْتَهُمْ عَلَى وَحْيِكَ وَ جَنَّبْتَهُمُ الْآفَاتِ وَ وَقَيْتَهُمُ الْبَلِيَّاتِ وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ لَوْ لَا قُوَّتُكَ لَمْ يَقْوَوْا وَ لَوْ لَا تَثْبِيتُكَ لَمْ يَثْبُتُوا وَ لَوْ لَا رَحْمَتُكَ لَمْ يُطِيعُوا وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ يَكُونُوا، أَمَا إِنَّهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ مِنْكَ وَ طَوَاعِيَتِهِمْ إِيَّاكَ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَكَ وَ قِلَّةِ غَفْلَتِهِمْ عَنْ أَمْرِكَ لَوْ عَايَنُوا مَا خَفِيَ عَنْهُمْ مِنْكَ لَاحْتَقَرُوا أَعْمَالَهُمْ وَ لَآزَرُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَعَلِمُوا أَنَّهُمْ لَمْ يَعْبُدُوكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ سُبْحَانَكَ خَالِقاً وَ مَعْبُوداً مَا أَحْسَنَ بَلَاءَكَ عِنْدَ خَلْقِك.[۷]
۳) سلیمان مروزی، متکلم معروف خراسان، در ایام اقامت امام رضا ع در طوس بدانجا میآید و مامون مجلس مناظرهای بین او و امام رضا ع تشکیل میدهد. فرازی از این گفتگو مربوط به مساله «بداء» بوده است:
امام رضا ع فرمود: سلیمان! چه چیزی موجب شده که منکر بداء باشی؛ در حالی که خداوند عز و جل میفرماید «آيا (اين) انسان به ياد نمىآورد كه همانا ما او را پيش از اين آفريديم در حالى كه چيزى نبود» (مریم/۶۷) و میفرماید «و اوست آن كس كه آفرينش را آغاز مىكند و باز آن را تجديد مىنمايد» (روم/۲۷) و میفرماید « [او] نوپديد آورنده آسمانها و زمين [است]» (بقره/۱۱۷) و میفرماید «در خلقت هر چه بخواهد میافزاید» (فاطر/۱) و میفرماید «و خلقت انسان را از گل آغاز نمود» (سجده/۷) و میفرماید «و عدّهاى ديگر [كارشان] موقوف به فرمان خداست: يا آنان را عذاب مىكند و يا توبه آنها را مىپذيرد» (توبه/۱۰۶) و میفرماید «و هيچ سالخوردهاى نه عمر دراز مىيابد و نه از عمرش كاسته نمىشود، مگر آنكه در كتابى [مندرج] است» (فاطر/۱۱) …
در فراز دیگری از بحث سلیمان میگوید: علم خدا همان اراده اوست.
امام رضا ع میفرماید: نادان! پس هر وقت چیزی را بداند آن را اراده کرده است؟!
گفت: بله!
فرمود: پس چیزی را که اراده نکرده نمیداند؟!
گفت: بله!
فرمود: از کجا این را میگویی و چه دلیلی داری بر اینکه اراده او علم اوست؟ در حالی که او چیزهایی میداند که آن را اراده نکرده است، و این سخن خداوند عز و جل است که « و اگر بخواهيم، قطعاً آنچه را به تو وحى كردهايم مىبريم» (اسراء/۸۶) او میداند چگونه آن را ببَرَد ولی ابدا نمیبَرَد.
سلیمان گفت: چون او از امر فارغ شده پس چیزی در آن نمیافزاید.
امام رضا ع فرمود: این همان سخن یهود است در حالی که خداوند عز و جل میفرماید «مرا بخوانید تا اجابتتان کنم» (غافر/۶۰)
سلیمان گفت: منظورش این است که او بر این کار تواناست.
فرمود: آیا پس وعدهای میدهد که بدان وفا نمیکند؟! پس چگونه است که خداوند عز و جل میفرماید «در خلقت هر چه بخواهد میافزاید» (فاطر/۱) و میفرماید «خداوند آنچه بخواهد محو میکند و آنچه بخواهد اثبات مینماید و امالکتاب نزد اوست.
و وی دیگر پاسخی نداشت…
التوحيد (للصدوق)، ص۴۴۳ و ۴۵۱-۴۵۲؛ الإحتجاج (للطبرسي)، ج۲، ص۴۰۱؛ مختصر البصائر، ص۳۷۷
حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ الْفَقِيهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ صَدَقَةَ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْأَنْصَارِيُّ الْكَجِّيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ الْحَسَنَ بْنَ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيَّ يَقُولُ قَدِمَ سُلَيْمَانُ الْمَرْوَزِيُّ مُتَكَلِّمُ خُرَاسَانَ عَلَى الْمَأْمُونِ فَأَكْرَمَهُ وَ وَصَلَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ إِنَّ ابْنَ عَمِّي عَلِيَّ بْنَ مُوسَى قَدِمَ عَلَيَّ مِنَ الْحِجَازِ وَ هُوَ يُحِبُّ الْكَلَامَ وَ أَصْحَابَهُ فَلَا عَلَيْكَ أَنْ تَصِيرَ إِلَيْنَا يَوْمَ التَّرْوِيَةِ لِمُنَاظَرَتِهِ …
قَالَ ع وَ مَا أَنْكَرْتَ مِنَ الْبَدَاءِ يَا سُلَيْمَانُ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَ وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ يَقُولُ بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ وَ يَقُولُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتاب …
قَالَ سُلَيْمَانُ لِأَنَّ إِرَادَتَهُ عِلْمُهُ قَالَ الرِّضَا ع يَا جَاهِلُ فَإِذَا عَلِمَ الشَّيْءَ فَقَدْ أَرَادَهُ قَالَ سُلَيْمَانُ أَجَلْ قَالَ ع فَإِذَا لَمْ يُرِدْهُ لَمْ يَعْلَمْهُ قَالَ سُلَيْمَانُ أَجَلْ قَالَ ع مِنْ أَيْنَ قُلْتَ ذَاكَ وَ مَا الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ إِرَادَتَهُ عِلْمُهُ وَ قَدْ يَعْلَمُ مَا لَا يُرِيدُهُ أَبَداً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ فَهُوَ يَعْلَمُ كَيْفَ يَذْهَبُ بِهِ وَ هُوَ لَا يَذْهَبُ بِهِ أَبَداً قَالَ سُلَيْمَانُ لِأَنَّهُ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَيْسَ يَزِيدُ فِيهِ شَيْئاً قَالَ الرِّضَا ع هَذَا قَوْلُ الْيَهُودِ فَكَيْفَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ قَالَ سُلَيْمَانُ إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلَيْهِ قَالَ ع أَ فَيَعِدُ مَا لَا يَفِي بِهِ فَكَيْفَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ وَ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَمْ يُحِرْ جَوَابا…
۴) از امام صادق ع روایت شده است که: همانا قضا و قدر دو آفریده از آفرینش خداوندند و خداوند «در خلقت هر چه بخواهد میافزاید» (فاطر/۱)
التوحيد (للصدوق)، ص۳۶۴؛ المحاسن، ج۱، ص۲۴۵[۸]؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۴۰[۹]
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الْقَضَاءَ وَ الْقَدَرَ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ «وَ اللَّهُ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ»[۱۰]
تدبر
۱) «الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلا أُولي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ…»
سزاوار است که آن خدایی را حمد و سپاس گوییم که پدیدآرنده آسمانها و زمین است، فرشتگان را رسولانی قرار داده و… . این آیه را از حیث ستایش خدا، دست کم دو گونه میتوان فهمید؛ و بر هر فهمی، نتایجی بار میشود:
الف. این حمد ناظر به کل عبارات بعدی به صورت مجموعی است؛ یعنی میخواهد بفرماید خدایی که آسمانها و زمین را پدید آورد، فرشتگان را این گونه رسول کرد و …، خدایی است که تمامی کارهایش ستودنی است. (المیزان، ج۱۷، ص۶)
ب. این حمد ناظر به تکتک این عبارتها بالاستقلال است؛ یعنی میخواهد تذکر دهد:
ب.۱. زندگی و بقای ما در پیوند کاملی با جهان (آسمانها و زمین) میسر است؛ و همه جهان وابسته به اوست؛ و اگر این آفرینش منسجم نبود، زندگی و بقای ما هم بیمعنا بود؛ پس به خاطر چنین آفرینش او را باید حمد گفت.
ب.۲. اینکه خداوند ما را به حال خود رها نکرده است، بلکه ملکوتیان عالم را دائما به سوی ما گسیل میدارد، او را سزاوار حمد می کند.
ب.۳. اینکه نظام عالم یک نظام بسته نیست و خداوند دائما بر خلقت میافزاید، امری ستودنی است.
ب.۴. اینکه خداوند بر هر کاری تواناست، انسان را در برابر او به خضوع و ستایش وامیدارد.
۲) «فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
آفرينش جهان، امرى بديع و ابتكارى است. (تفسير نور، ج۹، ص۴۷۰)
۳) «جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ»
فرشتگان را رسولانی قرار داده دارای بالهایی دو به دو و سه به سه و چهار به چهار.
بر اساس تناسب حکم و موضوع، به کار بردن تعبیر بال برای فرشته، لزوما به معنای بالی که از تعدادی پر و گوشت و استخوان و … در پرندگان میفهمیم، نیست [چنانکه وقتی تعبیر بال را برای نهنگ، مگس، انسان، هواپیما، و … به کار میبریم، خبری از پر و … نیست] (المیزان، ج۱۷، ص۷). بال در کاربرد عادی، یکی ناظر است به اطراف یک چیز، و دیگری ناظر است به آنچه موجب توانایی حرکت سریع چیزی میشود. در اینجا به نظر میرسد بال فرشتگان کنایه است از امکانات و تواناییهایی که خداوند (بویژه برای سیر در عالم و رساندن پیام خداوند) بدیشان داده است؛ و اغلب مفسران این را از این جهت که فرشتگان دائما از عوالم بالا نازل میشوند و دوباره بدانجا صعود میکنند، دانستهاند (مجمع البیان، ج۸، ص۶۲۵؛ المیزان، ج۱۷، ص۷)
با این توضیح، مقصود از دوبه دو و سه به سه و چهار به چهار چیست؟
الف. اینها وصفِ بال فرشتگان است، یعنی فرشتگانی که دو بال یا سه بال یا چهار بال دارند که اشاره است به امکانات و تواناییهای مختلف آنان برای انجام رسالتی که خداوند بر دوش آنان نهاده است. (مجمع البیان، ج۸، ص۶۲۵؛ المیزان، ج۱۷، ص۷؛ البحر المحیط، ج۹، ص۱۰)
ب. اینها میتواند وصف رسول بودن آنان باشد، یعنی خداوند آنان را دوتا دوتا و سهتا سهتا و … میفرستد؛ و شاید اشاره باشد به اینکه در بسیاری از امور عالم خداوند چندین فرشته را با هم میفرستد. (البحر المحیط، ج۹، ص۱۱)
ج. …
۴) «يَزيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ»
مقصود از اینکه «در خلقت هر چه بخواهد میافزاید» چیست؟
الف. اشاره است به تعبیر «دوبه دوتا و سه به سه و چهار به چهار، که یعنی این اقدام خداوند (خواه به معنای بال دادن به فرشتگان باشد یا ارسال چندتایی آنان با هم) به این اعداد خلاصه نمیشود و خداوند فرشتگانی با بالهای بیشتر میآفریند، و یا تعدادی که میفرستد ممکن است بیش از اینها باشد.
ب. ناظر است به کل عبارات قبل، یعنی خداوندی که پدیدآرنده آسمانها و زمین است، و فرشتگان را رسولانی آنچنانی قرار داده، آفرینشش به همین منحصر نمیشود و این گونه نیست که کار آفرینش یکبار انجام و تمام شده باشد، بلکه دائما در حال خلق و آفرینش است؛ شبیه به مضمون «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ: هر روز در کاری است» (الرحمن/۲۹)
ج. ناظر به کل عبارت قبل است، و اشاره دارد به مساله بداء؛ یعنی آفرینش همواره دارای امکان جدیدی هست؛ و دست خدا در تغییر آفرینش باز است؛ و موید این معنا، ادامه آیه است که خدا را بر هر کاری توانا معرفی کرده است. (احادیث ۳ و ۴)
د. اشاره است به تفاوتهای انسانها (بلکه کل موجودات] در آفرینش، اینکه خداوند به یک انسان مثلا صوت زیبا اضافه داده است و به انسانی دیگر جمال زیبا و … (عيون أخبار الرضا ع، ج۲، ص۶۹[۱۱]؛ مجمع البيان، ج۸، ص۶۲۶[۱۲])
ه. نشان میدهد که خداوند دائما در حال توسعه عالم آفرینش است. (تفسير نور، ج۹، ص۴۷۱)
و. …
۵) «يَزيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ»
خداوند بر هر کاری تواناست، حتی بر افزودن در آفرینش؛ پس این گونه نیست که علم ازلی خداوند محدودیتی برای آفرینش او بیاورد.
اما این چگونه ممکن است؟ آیا در علم خدا تغییری رخ میدهد؟
تاملی در مفهوم «بداء»
الف. یک توجیه آن بر اساس قبول «نظریه جهانهای ممکن» است. بر اساس این نظریه،
این گونه نیست که قابلیت اشیاء ذاتیِآنان باشد و در نتیجه جایگاه هر موجودی در عالم، ذاتیِ آن بوده، و تنها یک عالم فرض داشته باشد، و آن همین باشد که بالفعل موجود شده؛ و فرض هر عالم دیگری محال باشد!
بلکه «واقعیت» گستردهتر از «وجود» است، و بینهایت جهان ممکن «واقعی» قابل فرض است، که جهان ما تنها یک جهان از میان آن بینهایت است؛ و خداوند به همه آنها علم دارد؛ پس همواره خداوند میتواند جهان دیگری از این جهانهای واقعاً ممکن را بیافریند و به عالم وجود آورد، بدون اینکه این کار منجر به تغییری در علم او شود.
(درباره ربوبیت خداوند نسبت به همه جهانها در جلسه۳۶، تدبر۴ http://yekaye.ir/fateha-alketab-1-2/
و درباره «جهانهای ممکن» در جلسه ۴۰۳، تدبر۲ http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-6/
نکاتی گذشت.
ب. …
۶) «… جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولي أَجْنِحَةٍ … إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ»
با آن كه خداوند بر هر کاری تواناست؛ اما این دلیل نمیشود که در نظام آفرینش را بر اساس اسباب و مسبّبات قرار ندهد (تفسير نور، ج۹، ص۴۷۰) و برخی از امور را واسطه برای انجام برخی از کارها نگرداند.
پس گمان اینکه اقتضای توحید این باشد که مستقیما همه چیز را از خود خدا بخواهیم و واسطههایی را که خود او در عالم قرار داده، انکار کنیم، خلاف منطق قرآن کریم است.
[۱] . و في المحكم لابن سيدة ترجمة أَلك مقدَّمة على ترجمة لأَك، و قال في كتابه ما نصه: … و أَما قول رُوَيْشِدٍ:
فأَبْلِغْ مَالَكاً أَنَّا خَطَبْنا فإنا لم نُلايِمْ بَعْدُ أَهلا
قال: فإنه ظن مَلَك الموت من م ل ك فصاغ مالَكاً من ذلك، و هو غلط منه؛ و قد غلط بذلك في غير موضع من شعره كقوله:
غَدا مالَكٌ يَبْغِي نسائي، كأَنما نِسائي لسَهْمَيْ مالَكٍ غَرَضانِ
و قوله:
فيا رَبِّ فاتْرُكْ لي جُهَيْنَةَ أَعْصُراً فمالَكُ مَوْتٍ بالفِراق دَهاني
و ذلك أَنه رآهم يقولون مَلَكٌ، بغير همزة، و هم يريدون مَلأَك فتوهم أَن الميم أَصل و أَن مثال مَلَك فَعَلٌ كفَلَكٍ و سَمَكٍ، و إنما مثالهِ مَلأَكٌ مَفْعَلٌ، و العين محذوفة أُلزمت التخفيف إلا في الشاذ؛ و هو قوله:
فلسْتَ لإِنْسِيٍّ، و لكن لمَلأَكٍ تَنَزَّلَ من جَوِّ السماء يَصُوبُ
و مثل غلط رُوَيْشد كثير في شعر الأَعراب الجُفاة.
[۲] . و قرأ الضحاك و الزهري: فطر، جعله فعلا ماضيا و نصب ما بعده. قال أبو الفضل الرازي: فأما على إضمار الذي فيكون نعتا للّه عز و جل، و أما بتقدير قد فيما قبله فيكون بمعنى الحال. انتهى. و حذف الموصول الاسمي لا يجوز عند البصريين، و أما الحال فيكون حالا محكية، و الأحسن عندي أن يكون خبر مبتدأ محذوف، أي هو فطر، …
و قرأ الحسن: جاعل بالرفع، أي هو جاعل و عبد الوارث عن أبي عمرو: و جاعل رفعا بغير تنوين، الملائكة نصبا، حذف التنوين لالتقاء الساكنين. و قرأ ابن يعمر، و خليد بن نشيط: جعل فعلا ماضيا، الملائكة نصبا، و ذلك بعد قراءته فاطر بألف، و الجر كقراءة من قرأ: فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً.
و قرأ الحسن، و حميد بن قيس: رسلا بإسكان السين، و هي لغة تميم.
و قال الزمخشري: و قرىء الذي فطر السموات و الأرض و جعل الملائكة. فمن قرأ: فطر و جعل، فينبغي أن تكون هذه الجمل إخبارا من العبد إلى ما أسداه إلينا من النعم، كما تقول: الفضل لزيد أحسن إلينا بكذا خولنا كذا، يكون ذلك جهة بيان لفعله الجميل، كذلك يكون في قوله: فطر، جعل، لأن في ذلك نعما لا تحصى. و من قرأ: و جاعل، فالأظهر أنهما اسما فاعل بمعنى المضي، فيكونان صفة للّه، و يجيء الخلاف في نصب رسلا. فمذهب السيرافي أنه منصوب باسم الفاعل، و إن كان ماضيا لما لم يمكن إضافته إلى اسمين نصب الثاني. و مذهب أبي علي أنه منصوب بإضمار فعل، و الترجيح بين المذهبين مذكور في النحو. و أما من نصب الملائكة فيتخرج على مذهب الكسائي و هشام في جواز إعمال الماضي النصب، و يكون إذ ذاك إعرابه بدلا. و قيل: هو مستقبل تقديره: يجعل الملائكة رسلا، و يكون أيضا إعرابه بدلا.
[۳] . جلسه ۱۲۴، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-jathiyah-045-03/
جلسه ۲۵۷، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-hegr-15-19/
جلسه ۵۱۲، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-qalam-68-47/
[۴] . مَلَأَ بِهِمْ فُرُوجَ فِجَاجِهَا وَ حَشَى بِهِمْ فُتُوقَ أَجْوَائِهَا وَ بَيْنَ فَجَوَاتِ تِلْكَ الْفُرُوجِ زَجَلُ الْمُسَبِّحِينَ مِنْهُمْ فِي حَظَائِرِ الْقُدُسِ وَ سُتُرَاتِ الْحُجُبِ وَ سُرَادِقَاتِ الْمَجْدِ وَ وَرَاءَ ذَلِكَ الرَّجِيجِ الَّذِي تَسْتَكُّ مِنْهُ الْأَسْمَاعُ سُبُحَاتُ نُورٍ تَرْدَعُ الْأَبْصَارَ عَنْ بُلُوغِهَا فَتَقِفُ خَاسِئَةً عَلَى حُدُودِهَا.
[۵] . وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ فِي خَلْقِ الْغَمَامِ الدُّلَّحِ وَ فِي عِظَمِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ وَ فِي قَتْرَةِ الظَّلَامِ الْأَيْهَمِ
وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ أَقْدَامُهُمْ تُخُومَ الْأَرْضِ السُّفْلَى فَهِيَ كَرَايَاتٍ بِيضٍ قَدْ نَفَذَتْ فِي مَخَارِقِ الْهَوَاءِ وَ تَحْتَهَا رِيحٌ هَفَّافَةٌ تَحْبِسُهَا عَلَى حَيْثُ انْتَهَتْ مِنَ الْحُدُودِ الْمُتَنَاهِيَةِ قَدِ اسْتَفْرَغَتْهُمْ أَشْغَالُ عِبَادَتِهِ وَ [وَصَّلَتْ] وَصَلَتْ حَقَائِقُ الْإِيمَانِ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَطَعَهُمُ الْإِيقَانُ بِهِ إِلَى الْوَلَهِ إِلَيْهِ وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلَى مَا عِنْدَ غَيْرِهِ قَدْ ذَاقُوا حَلَاوَةَ مَعْرِفَتِهِ وَ شَرِبُوا بِالْكَأْسِ الرَّوِيَّةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ وَ تَمَكَّنَتْ مِنْ [سُوَيْدَاوَاتِ] سُوَيْدَاءِ قُلُوبِهِمْ وَشِيجَةُ خِيفَتِهِ فَحَنَوْا بِطُولِ الطَّاعَةِ اعْتِدَالَ ظُهُورِهِمْ وَ لَمْ يُنْفِدْ طُولُ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ مَادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ وَ لَا أَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظِيمُ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهِمْ وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمُ الْإِعْجَابُ فَيَسْتَكْثِرُوا مَا سَلَفَ مِنْهُمْ وَ لَا تَرَكَتْ لَهُمُ اسْتِكَانَةُ الْإِجْلَالِ نَصِيباً فِي تَعْظِيمِ حَسَنَاتِهِمْ وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَرَاتُ فِيهِمْ عَلَى طُولِ دُءُوبِهِمْ وَ لَمْ تَغِضْ رَغَبَاتُهُمْ فَيُخَالِفُوا عَنْ رَجَاءِ رَبِّهِمْ وَ لَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُنَاجَاةِ أَسَلَاتُ أَلْسِنَتِهِمْ وَ لَا مَلَكَتْهُمُ الْأَشْغَالُ فَتَنْقَطِعَ بِهَمْسِ الْجُؤَارِ إِلَيْهِ أَصْوَاتُهُمْ وَ لَمْ تَخْتَلِفْ فِي مَقَاوِمِ الطَّاعَةِ مَنَاكِبُهُمْ وَ لَمْ يَثْنُوا إِلَى رَاحَةِ التَّقْصِيرِ فِي أَمْرِهِ رِقَابَهُمْ. وَ لَا تَعْدُو عَلَى عَزِيمَةِ جِدِّهِمْ بَلَادَةُ الْغَفَلَاتِ وَ لَا تَنْتَضِلُ فِي هِمَمِهِمْ خَدَائِعُ الشَّهَوَاتِ قَدِ اتَّخَذُوا ذَا الْعَرْشِ ذَخِيرَةً لِيَوْمِ فَاقَتِهِمْ وَ يَمَّمُوهُ عِنْدَ انْقِطَاعِ الْخَلْقِ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ بِرَغْبَتِهِمْ لَا يَقْطَعُونَ أَمَدَ غَايَةِ عِبَادَتِهِ وَ لَا يَرْجِعُ بِهِمُ الِاسْتِهْتَارُ بِلُزُومِ طَاعَتِهِ إِلَّا إِلَى مَوَادَّ مِنْ قُلُوبِهِمْ غَيْرِ مُنْقَطِعَةٍ مِنْ رَجَائِهِ وَ مَخَافَتِهِ لَمْ تَنْقَطِعْ أَسْبَابُ الشَّفَقَةِ مِنْهُمْ فَيَنُوا فِي جِدِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسِرْهُمُ الْأَطْمَاعُ فَيُؤْثِرُوا وَشِيكَ السَّعْيِ عَلَى اجْتِهَادِهِمْ لَمْ يَسْتَعْظِمُوا مَا مَضَى مِنْ أَعْمَالِهِمْ وَ لَوِ اسْتَعْظَمُوا ذَلِكَ لَنَسَخَ الرَّجَاءُ مِنْهُمْ شَفَقَاتِ وَجَلِهِمْ وَ لَمْ يَخْتَلِفُوا فِي رَبِّهِمْ بِاسْتِحْوَاذِ الشَّيْطَانِ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يُفَرِّقْهُمْ سُوءُ التَّقَاطُعِ وَ لَا تَوَلَّاهُمْ غِلُّ التَّحَاسُدِ وَ لَا تَشَعَّبَتْهُمْ مَصَارِفُ [الرَّيْبِ] الرِّيَبِ وَ لَا اقْتَسَمَتْهُمْ أَخْيَافُ الْهِمَمِ فَهُمْ أُسَرَاءُ إِيمَانٍ لَمْ يَفُكَّهُمْ مِنْ رِبْقَتِهِ زَيْغٌ وَ لَا عُدُولٌ وَ لَا وَنًى وَ لَا فُتُورٌ
وَ لَيْسَ فِي أَطْبَاقِ السَّمَاءِ مَوْضِعُ إِهَابٍ إِلَّا وَ عَلَيْهِ مَلَكٌ سَاجِدٌ أَوْ سَاعٍ حَافِدٌ يَزْدَادُونَ عَلَى طُولِ الطَّاعَةِ بِرَبِّهِمْ عِلْماً وَ تَزْدَادُ عِزَّةُ رَبِّهِمْ فِي قُلُوبِهِمْ عِظَماً.
[۶] . در اینجا دو حدیث دیگر هم درباره فرشتگان آمده است:
قَالَ الصَّادِقُ ع خَلَقَ اللَّهُ الْمَلَائِكَةَ مُخْتَلِفَةً وَ قَدْ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص جَبْرَئِيلَ وَ لَهُ سِتُّمِائَةِ جَنَاحٍ عَلَى سَاقِهِ الدُّرُّ مِثْلُ الْقَطْرِ عَلَى الْبَقْلِ قَدْ مَلَأَ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ قَالَ: إِذَا أَمَرَ اللَّهُ مِيكَائِيلَ بِالْهُبُوطِ إِلَى الدُّنْيَا صَارَتْ رِجْلُهُ الْيُمْنَى فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ الْأُخْرَى فِي الْأَرْضِ السَّابِعَةِ وَ إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً أَنْصَافُهُمْ مِنْ بَرْدٍ وَ أَنْصَافُهُمْ مِنْ نَارٍ يَقُولُونَ يَا مُؤَلِّفاً بَيْنَ الْبَرْدِ وَ النَّارِ ثَبِّتْ قُلُوبَنَا عَلَى طَاعَتِكَ، وَ قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً بُعْدُ مَا بَيْنَ شَحْمَةِ أُذُنَيْهِ إِلَى عَيْنَيْهِ مَسِيرَةُ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ خَفَقَانَ الطَّيْرِ، وَ قَالَ: إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَا يَأْكُلُونَ وَ لَا يَشْرَبُونَ وَ لَا يَنْكِحُونَ وَ إِنَّمَا يَعِيشُونَ بِنَسِيمِ الْعَرْشِ، وَ إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً رُكَّعاً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً سُجَّداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا مِنْ شَيْءٍ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ أَكْثَرَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ إِنَّهُ لَيَهْبِطُ فِي كُلِّ يَوْمٍ أَوْ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ فَيَأْتُونَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ فَيَطُوفُونَ بِهِ ثُمَّ يَأْتُونَ رَسُولَ اللَّهِ ص ثُمَّ يَأْتُونَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَيُسَلِّمُونَ عَلَيْهِ ثُمَّ يَأْتُونَ الْحُسَيْنَ ع فَيُقِيمُونَ عِنْدَهُ، فَإِذَا كَانَ عِنْدَ السَّحَرِ وُضِعَ لَهُمْ مِعْرَاجٌ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لَا يَعُودُونَ أَبَداً
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ إِسْرَافِيلَ وَ جَبْرَائِيلَ وَ مِيكَائِيلَ مِنْ تَسْبِيحَةٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ لَهُمُ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ جَوْدَةَ الْعَقْلِ وَ سُرْعَةَ الْفَهْمِ
[۷] . این روایات هم در مورد فرشتگان قابل توجه است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ [أَبِيهِ] جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَيْسَ خَلْقٌ أَكْثَرَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِنَّهُ لَيَنْزِلُ كُلَّ لَيْلَةٍ مِنَ السَّمَاءِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ فَيَطَّوَّفُونَ بِالْبَيْتِ الْحَرَامِ لَيْلَتَهُمْ وَ كَذَلِكَ فِي كُلِّ يَوْمٍ . (الكافي، ج۸، ص۲۷۲)
حَدَّثَنَا ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص الْمَلَائِكَةُ عَلَى ثَلَاثَةِ أَجْزَاءٍ جُزْءٌ لَهُ جَنَاحَانِ وَ جُزْءٌ لَهُ ثَلَاثَةُ أَجْنِحَةٍ وَ جُزْءٌ لَهُ أَرْبَعَةُ أَجْنِحَةٍ. (الكافي، ج۸، ص۲۷۲)
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ مَيْسَرَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ فِي الْجَنَّةِ نَهَراً يَغْتَمِسُ فِيهِ جَبْرَئِيلُ ع كُلَّ غَدَاةٍ ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهُ فَيَنْتَفِضُ فَيَخْلُقُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ كُلِّ قَطْرَةٍ تَقَطَّرُ مِنْهُ مَلَكاً.
عَنْهُ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَكاً مَا بَيْنَ شَحْمَةِ أُذُنِهِ إِلَى عَاتِقِهِ مَسِيرَةُ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ خَفَقَانِ الطَّيْرِ. (الكافي، ج۸، ص۲۷۲)
الْحُسَيْنُ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ دِيكاً رِجْلَاهُ فِي الْأَرْضِ السَّابِعَةِ وَ عُنُقُهُ مُثْبَتَةٌ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ جَنَاحَاهُ فِي الْهَوَى إِذَا كَانَ فِي نِصْفِ اللَّيْلِ أَوِ الثُّلُثِ الثَّانِي مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ ضَرَبَ بِجَنَاحَيْهِ وَ صَاحَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنَا اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبِينُ فَلَا إِلَهَ غَيْرُهُ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ فَتَضْرِبُ الدِّيَكَةُ بِأَجْنِحَتِهَا وَ تَصِيح (الكافي، ج۸، ص۲۷۲-۲۷۳)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ تَمِيمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِي مِخْنَفٍ لُوطِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع عَنْ قُدْرَةِ اللَّهِ تَعَالَى جَلَّتْ عَظَمَتُهُ فَقَامَ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَلَائِكَةً لَوْ أَنَّ مَلَكاً مِنْهُمْ هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ مَا وَسِعَتْهُ لِعِظَمِ خَلْقِهِ وَ كَثْرَةِ أَجْنِحَتِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَوْ كُلِّفَتِ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ أَنْ يَصِفُوهُ مَا وَصَفُوهُ لِبُعْدِ مَا بَيْنَ مَفَاصِلِهِ وَ حُسْنِ تَرْكِيبِ صُورَتِهِ وَ كَيْفَ يُوصَفُ مِنْ مَلَائِكَتِهِ مَنْ سَبْعُمِائَةِ عَامٍ مَا بَيْنَ مَنْكِبَيْهِ وَ شَحْمَةِ أُذُنَيْهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسُدُّ الْأُفُقَ بِجَنَاحٍ مِنْ أَجْنِحَتِهِ دُونَ عِظَمِ بَدَنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنِ السَّمَاوَاتُ إِلَى حُجْزَتِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدَمُهُ عَلَى غَيْرِ قَرَارٍ فِي جَوِّ الْهَوَاءِ الْأَسْفَلِ وَ الْأَرَضُونَ إِلَى رُكْبَتَيْهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَوْ أُلْقِيَ فِي نُقْرَةِ إِبْهَامِهِ جَمِيعُ الْمِيَاهِ لَوَسِعَتْهَا وَ مِنْهُمْ مَنْ لَوْ أُلْقِيَتِ السُّفُنُ فِي دُمُوعِ عَيْنَيْهِ لَجَرَتْ دَهْرَ الدَّاهِرِينَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِين (التوحيد (للصدوق)، ص۲۷۸)
حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ وَ هِشَامٍ أَبِي سَاسَانَ وَ أَبِي طَارِقٍ السَّرَّاجِ عَنْ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ قَالَ: كُنْتُ فِي الْبَيْتِ يَوْمَ الشُّورَى فَسَمِعْتُ عَلِيّاً ع وَ هُوَ يَقُولُ اسْتَخْلَفَ النَّاسُ أَبَا بَكْرٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَحَقُّ بِالْأَمْرِ وَ أَوْلَى بِهِ مِنْهُ وَ اسْتَخْلَفَ أَبُو بَكْرٍ عُمَرَ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَحَقُّ بِالْأَمْرِ وَ أَوْلَى بِهِ مِنْهُ إِلَّا أَنَّ عُمَرَ جَعَلَنِي مَعَ خَمْسَةَ نَفَرٍ أَنَا سَادِسُهُمْ لَا يُعْرَفُ لَهُمْ عَلَيَّ فَضْلٌ وَ لَوْ أَشَاءُ لَاحْتَجَجْتُ عَلَيْهِمْ بِمَا لَا يَسْتَطِيعُ عَرَبِيُّهُمْ وَ لَا عَجَمِيُّهُمْ الْمُعَاهَدُ مِنْهُمْ وَ الْمُشْرِكُ تَغْيِيرَ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّه … قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ لَهُ أَخٌ مِثْلُ أَخِي جَعْفَرٍ الْمُزَيَّنِ بِالْجَنَاحَيْنِ فِي الْجَنَّةِ يَحِلُّ فِيهَا حَيْثُ يَشَاءُ غَيْرِي قَالُوا اللَّهُمَّ لا (الخصال، ج۲، ص۵۵۵)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِي صَفِيَّةَ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ يَعْنِي ابْنَ عَلِيٍّ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ يَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ بِهِمَا جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي الْجَنَّةِ كَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. (الخصال، ج۱، ص۶۸)
[۸] . در محاسن با این سند آمده است: عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ هِشَامٍ وَ عُبَيْدٍ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
[۹] . در بصائر با یک اضافه آمده اما سند همان است: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْقَضَاءِ وَ الْقَدَرِ فَقَالَ هُمَا خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ وَ أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْمَشِيَّةِ فَنَظَرَ إِلَيَّ فَقَالَ يَا جَمِيلُ لَا أُجِيبُكَ فِي الْمَشِيَّةِ.
[۱۰] . ناظر به این فراز از آیه، روایات زیر هم قابل توجهاند:
عن زرارة قال سألت أبا جعفر ع عن قول الله: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي» قال: خلق من خلق الله، و الله يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاء (تفسير العياشي، ج۲، ص۳۱۶)
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أُجْرِيَ الْقَلَمُ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ فَمَنْ أَصْفَاهُ اللَّهُ بِالرِّضَا فَقَدْ أَكْرَمَهُ وَ مَنِ ابْتَلَاهُ بِالسَّخَطِ فَقَدْ أَهَانَهُ وَ الرِّضَا وَ السَخَطُ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ. (مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص۳۴)
[۱۱] . حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يُوسُفَ بْنِ زُرَيْقٍ الْبَغْدَادِيُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُيَيْنَةَ مَوْلَى الرَّشِيدِ قَالَ حَدَّثَنِي دَارِمُ بْنُ قَبِيصَةَ بْنِ نَهْشَلِ بْنِ مَجْمَعٍ النَّهْشَلِيُّ الصَّغَانِيُ بِسُرَّمَنْرَأَى قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ ع عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: ص حَسِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِكُمْ فَإِنَّ الصَّوْتَ الْحَسَنَ يَزِيدُ الْقُرْآنَ حُسْناً وَ قَرَأَ وَ اللَّهُ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاء
[۱۲] . قيل أراد بقوله «يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ» حسن الصوت عن الزهري و ابن جريج و قيل هو الملاحة في العينين عن قتادة و روى أبو هريرة عن النبي ص قال هو الوجه الحسن و الصوت الحسن و الشعر الحسن.
بازدیدها: ۶۲