۸۲۱ ) أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیدینا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ

 ۶ محرم ۱۴۴۰

ترجمه

آیا ندیده‌اند که ما برای آنها به دست خویش چارپایانی آفریدیم تا آنان صاحب اختیارشان باشند؟!

اختلاف قرائت[۱]

نکات ادبی

أَنْعاماً

قبلا بیان شد که ماده «نعم» در اصل دلالت بر برخورداری از رفاه (ترفّه) و خوشایند بودن معیشت (طیب العیش) و «بر وفق مراد بودن» امور دارد و از این ماده مشتقات فراوانی ساخته شده است که قبلا به تفصیل بیان شد.

یکی از معانی «نَعَم» را شتر دانسته‌اند، از این جهت که برخورداری از آن برای عرب نعمت بزرگی بوده؛ و گفته‌اند که جمع آن را که «أنعام» است، درباره چهارپایان اهلی (مشخصا شتر و گاو و گوسفند) به کار می‌برند «وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً» (أنعام/۱۴۲) و تاکید کرده‌اند زمانی این برای چارپایان اهلی به کار می‌رود که حتما در میانشان شتر وجود داشته باشد؛ اما به نظر می‌رسد که اگرچه احتمالا اصل این کلمه را ابتدا برای «شتر» استفاده کرده باشند، اما تدریجا حتی مفرد آن (نَعَم) را برای مطلق چارپایان اهلی به کار برده باشند چنانکه اغلب، آیه «مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ» (مائده/۹۵) را مختص شتر ندانسته‌اند؛ و دیگران هم این کلمه را شامل حال همه بهائم دانسته‌اند.

جلسه ۴۵۸ http://yekaye.ir/al-qalam-68-34/

مالِكُونَ

ماده «ملک» را به معنای تسلط بر چیزی به طوری که اختیار آن چیز به دست شخص باشد، دانسته‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۱، ص۱۶۳).

بدین ترتیب، «مَلْك» و ‏«مِلک» (ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زينَةِ الْقَوْم؛ طه/۸۷؛ و کلمه «مَلْك» در این آیه، به صورت ‏«مِلک» هم قرائت شده) به معنای مال و اموالی است که تحت اختیار و مالکیت انسان باشد (كتاب العين، ج‏۵، ص۳۸۱)؛

ولی «مُلک» به معنای با حکم و دستور در چیزی تصرف کردن است (لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ، غافر/۱۶؛ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا،‌بقره/۲۴۷) و به معنای خود محدوده تصرف و سلطنت هم به کار می‌رود (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى‏ مُلْكِ سُلَيْمان، بقره/۱۰۲؛ وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، آل‌عمران/۱۸۹)؛ و دارنده آن [اسم فاعلِ آن] «مَلِک» (=پادشاه، سلطان) است (صُواعَ الْمَلِک، یوسف/۷۲؛ دينِ الْمَلِكِ، یوسف/۷۶؛ فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَق، طه/۱۱۴ و مومنون/۱۱۶؛ مَلِكِ النَّاسِ، ناس/۲) به معنای کسی است که با امر و نهی خویش در انسانها تصرف می‌کند و عملا اختیار انسانها را به دست می‌گیرد و صرفاً به انسانها می‌تواند اضافه شود، نه به اشیاء، و می‌تواند شامل حال کسی که زمام نفس خویش را در اختیار گرفته هم باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۷۵)؛ ولی چنانکه اشاره شد، دارنده [= اسم فاعل] «مِلک» ، «مالک» است.

و از این توضیح معلوم می‌شود که «مِلک» به منزله جنس برای «مُلک» است؛ یعنی هر «مُلک»ی «مِلْك» هست اما هر «مِلْك»ی «مُلْك» نیست؛ و البته می‌شود کسی مالکِ مُلک باشد: (اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ؛ آل‌عمران/۲۶) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۷۵)

فعل «مَلِک یَملِک» از فعلهای پر کاربرد در قرآن است (لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي؛ اسراء/۱۰۰) و از این فعل، اسم فاعل «مالک» (فَهُمْ لَها مالِكُون، یس/۷۱؛ ) و اسم مفعول آن «مَمْلُوك» (عَبْداً مَمْلُوكاً؛ نحل/۷۵) هم به کار رفته که در خصوص «مملوک» اگرچه به معنای هر چیزی است که به ملکیت درآمده باشد، اما بتدریج منحصر شده است در «انسانی که تحت مالکیت شخص دیگر باشد [= برده]» و البته قرآن کریم همواره برای به کار بردن تعبیر فعل برای مالک کسی شدن، از تعبیر «مِلک یمین» به جای «مِلک عبید» استفاده می‌کند (الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ‏، نور/۵۸؛ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ‏، نساء/۳؛ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَ،‏ نور/۳۱) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۷۵).

«مُلوک» (جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً؛ مائده/۲۰) جمعِ «مَلْک» است، به معنای پادشاهان (لسان العرب، ج‏۱۰، ص۴۹۲)، و برخی آن را علاوه بر آن، جمعِ «مَلِک» هم دانسته‌اند و در تفاوت این دو گفته‌اند که «مَلْک» برای غیر خداوند به کار می‌رود، اما «مَلِک» و «مَلِيك‏» (في‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ؛ قمر/۵۵) هم برای خدا و هم برای غیر خدا به کار می‌رود. (تاج العروس، ج‏۱۳، ص۶۴۸)

درباره «مَلَكُوت» (كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ،‏ أنعام/۷۵؛ أوَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ،‏ أعراف/۱۸۵) نیز اغلب آن را به معنای سلطنت و مُلک دانسته‌اند، که در آن معنای عزت هم لحاظ شده است؛ و برخی آن را مختص خداوند دانسته‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۷۵) اما از «لحیانی» کاربرد آن در مورد غیر خداوند (له مَلَكُوت العِرَاق‏) هم نقل شده است (لسان العرب، ج‏۱۰، ص۴۹۲؛ تاج العروس، ج‏۱۳، ص۶۴۸) هرچند برخی این کلمه و نیز «مَلَک» و «ملائکه» را برگرفته از زبانهای عبری و سریانی دانسته اند. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۱، ص۱۶۳)

البته درباره «مَلَک» و «ملائکه» اگرچه ظاهرش شبیه همین ماده است و ابن‌کیسان نقل شده که از همین ماده «ملک» است، اما قریب به اتفاق اهل لغت آن را از ماده «لأک» یا «ألک» دانسته‌اند که در معنای پیام‌رسانی می‌باشد و درباره‌اش قبلا توضیح داده شد.

جلسه ۱۰۰ http://yekaye.ir/al-qadr-097-04/

ماده «ملک» و مشتقات آن (بدون احتساب «مَلَک» و «ملائکه» که ۸۸ بار استفاده شده) جمعاً ۱۱۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است. (بحث ماده «ملک» بعدا در جلسه ۱۱۳۴ تکمیل شد: https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-04-2/ )

حدیث

۱) روایت شده است که یکبار امام صادق ع در سفر بودند که به شخصی برخوردند که آثار غم و غصه در چهره‌اش نمایان بود.

فرمودند: چه شده است؟

گفت: مرکب من سرکشی می‌کند و راه نمی‌رود.

حضرت فرمود: عجب! خوب این آیه را در گوش او بخوان: «آیا ندیده‌اند که ما برای آنها به دست خویش چارپایانی آفریدیم تا آنان صاحب اختیارشان باشند؟! و آنها را برایشان رام گرداندیم؛ پس، از آنهاست سواری‌شان، و از آنها می‌خورند.»

طب الأئمة عليهم السلام، ص۳۶

حَاتِمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ الْمُقْرِئُ إِمَامُ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ قَالَ:

حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ: بَيْنَا هُوَ فِي سَفَرٍ إِذْ نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ عَلَيْهِ كَآبَةٌ وَ حُزْنٌ؛ فَقَالَ مَا لَكَ؟

قَالَ دَابَّتِي حَرُونٌ.

قَالَ وَيْحَكَ اقْرَأْ هَذِهِ الْآيَةَ فِي أُذُنِهَا «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ».

 

۲) از امام صادق ع روایت شده است:

هرکس که چارپایی را می‌خرد، سواری‌اش برای اوست و روزی‌اش را خدا می‌دهد.

مكارم الأخلاق، ص۲۶۲

عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ:

مَنِ اشْتَرَى دَابَّةً كَانَ لَهُ ظَهْرُهَا وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا.

 

۳) از پیامبر اکرم ص روایت شده است:

هر چارپایی بر عهده صاحبش حقوقی دارد:

وقتی پیاده شد ابتدا به علف دادن او اقدام کند؛

و اگر بر آبی عبور کردند، اجازه آب خوردن به او دهد؛

وبر صورتش نزند چرا که او به ستایش پروردگارش تسبیح می‌گوید؛

و بر پشت او نایستند مگر در راه خدا؛

و باری فوق طاقتش بر رویش نگذارد؛

و جز آن مقدار که طاقت دارد، او را بر رفتن مجبور نسازد.

مكارم الأخلاق، ص۲۶۲

عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ:

إِنَّ لِلدَّابَّةِ عَلَى صَاحِبِهَا خصال [خِصَالًا] يَبْدَأُ بِعَلْفِهَا إِذَا نَزَلَ وَ يَعْرِضُ عَلَيْهَا الْمَاءَ إِذَا مَرَّ بِهِ وَ لَا يَضْرِبُ وَجْهَهَا فَإِنَّهَا تُسَبِّحُ بِحَمْدِ رَبِّهَا وَ لَا يَقِفُ عَلَى ظَهْرِهَا إِلَّا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يُحَمِّلُهَا فَوْقَ طَاقَتِهَا وَ لَا يُكَلِّفُهَا مِنَ الْمَشْيِ إِلَّا مَا تُطِيقُ.

 

تدبر

۱) «أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیدینا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ»

بعد از اینکه در چند آیه قبل‌تر هشدار داد که اگر بخواهیم بینایی‌شان را می‌گیریم، آنها را مسخ می‌کنیم؛ و یادآوری کرد که آنان می‌بینند که با افزایش عمر، آنان را در سراشیبی ضعف می‌اندازیم، و در همه اینها نیاز شدید ما به خداوند را گوشزد کرد، اکنون سراغ یکی از امکاناتی که در عالَم و بیرون از وجود انسانها در اختیارِ آنان قرار داده و این نیاز را کاملاً ملموس می‌سازد، می‌آید:

در چند آیه به چارپایانی خدا خداوند برای انسان آفریده، می‌پردازد:

چارپایانی که انسانها کاملا خود را مالک و اختیاردار آنها فرض می‌کنند، از آنان سواری می‌گیرند، از گوشتشان تغذیه می‌کنند؛ ‌از شیرشان می‌آشامند و منافع دیگری که از اینها عاید انسانها می‌شود.

تذکر اخلاقی

امروزه به نظر می‌رسد که برای مرکب سواری چندان نیازی به حیوانات نداریم، اما همچنان گوشت و شیر آنها از مهمترین مواد غذایی ما محسوب می‌شود و همچنان پوست و پشم آنان از مهمترین مواد اولیه پوشاک ماست.

آیا اینها را می‌بینیم و واقعا متوجه این نعمتها هستیم؟

 

۲) «أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ … أَنْعاماً»

انسان مى‏تواند براى شناخت قدرت خدا، از توجّه به موجوداتى كه در دسترس اوست كمك بگيرد. (تفسير نور، ج‏۹، ص۵۵۹)

 

۳) «أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیدینا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ»

تعبیر «ما عملت ایدینا» یعنی «به دست خودمان» . می‌دانیم که همه آفریده‌های خدا و همه حیوانات به دست قدرت خدا آفریده شده‌اند. اما کاربرد این تعبیر در مورد «چارپایان» حکایت از عنایت خاصی در مورد آنان است؛ آن چیست؟

الف. خداوند حیوانات فراوانی آفریده، اما در این میان، حیواناتی را به نحوی آفریده که همگان نام آنان را حیوانات اهلی گذاشته‌اند، یعنی اساساً آنان را به نحوی آفریده که در برابر انسان رام باشند و خود را در اختیار انسان قرار دهند؛ و از سوی دیگر، بقدری آنان را متناسب با نیازهای ما آفریده که ما کاملا در مورد آنان – برخلاف سایر حیوانات – احساس مالکیت می‌کنیم و جالب است که این احساس مالکیت را نسبت به اغلب حیوانات نداریم. (در این برداشت، حرف «فـ» در ابتدای جمله «فهم لها مالکون» دارد می‌گوید چون به دست خودم آفریدم شما توانستید مالک آنها شوید؛ و اگر این عنایت ویژه نبود،‌ آنان همانند سایر حیوانات وحشی می‌بودند که نمی‌توانستید آنها را راه در اختیار گیرید)

ب. گویی خداوند می‌خواهد بفرماید من که انسان را خلیفه در زمین قرار دادم، خودم به دست خود چیزهای خاصی را هم در زمین برای او آفریدم که معلوم شود که این را بر بقیه زمینیان برتری‌ داده‌ام.

ج. می‌خواهد اشاره کند که آفرينش خداوند ابتكارى است نه تقليدى. (تفسير نور، ج‏۹، ص۵۵۹)

د. …

 

۴) «أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ»

مقصود از «مالکون» در اینجا چیست؟

الف. «مالک» از کلمه «مِلک» و به همان معنای صاحب یک چیز است؛ و از این جهت تعبیر «مالک» را به کار برده که انواع منافع از آنها عاید انسان می‌شود. (مجمع البيان، ج‏۸، ص۶۷۶)

ب. «مالک» از کلمه «مُلک» و به معنای مسلط و حاکم بر آنهاست، از این جهت که این حیوانات هستند که رام انسان می‌باشند و وحشی نیستند. (مجمع البيان، ج‏۸، ص۶۷۶)[۲]

ج. …

 

۵) «خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیدینا أَنْعاماً»

در آیه ۳۵ این سوره اشاره شد که در توليد گياهان و ميوه‏ها، انسان نقشى دارد (لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ)، [ولى در اینجا توجه داده که خداوند به دست خود آفرید، یعنی] در آفرينش چهارپايان، انسان نقشى ندارد.

و از نشانه‏‌هاى لطف خداوند همين بس كه انسان در پيدايش این حيوانات نقشى ندارد، ولى به راحتى مالك آنها مى‌‏شود (تفسير نور، ج‏۹، ص۵۶۰)

 


[۱] . أجمع القراء علی أن «عَمِلَتْ» بغیر ها هنا … و ذکر العکبری أنه قرئ هنا بزیادة هاء «عملته» (معجم القراءات، ج۷، ص۵۱۹)

[۲] . و موید این معنا تعبیر «ذللناها لهم» در آیه بعد است؛ هرچند علامه با توجه به این قاعده که «تاسیس بهتر از تاکید است» (یعنی اینکه تفسیر کلام جدید به اینکه حاوی مطلب جدیدی باشد ترجیح دارد بر اینکه تاکید بر مطلب قبل باشد) معنای الف را ترجیح داده است. (المیزان، ج۱۷، ص۱۱۰)

بازدیدها: ۵۰

One Reply to “۸۲۱ ) أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیدینا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ”

  1. با سلام
    ** ضرب المثل : با چشمهای خودت می بینی و باور نمی کنی، وای به حال اینکه بشنوی، (در مورد کسانی است که دیر باور و یا به نوعی بدبین هستند، طعنه به افراد لجباز و خیره سر و حرف گوش نکن است ).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*