۹ ربیعالاول ۱۴۴۰
ترجمه
همانا کسانی که کفر را با ایمان خریدند هرگز هیچ زیانی به خداوند نخواهند رساند؛ و آنان را عذابی دردناک است.
اختلاف قرائت[۱]
نکات ادبی
الْكُفْرَ
قبلا بیان شد که ماده «کفر» در اصل دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن میکند؛ به کشاورز «کافر» گفته میشود چون دانه را در دل خاک مخفی میکند و «کفاره» هم کفاره است چون گناه را میپوشاند و «تکفیر» هم به معنای اقدامی است که چنان روی گناه را میپوشاند که گویی انسان گناهی انجام نداده (در مقابل حبط که در مورد نابود شدن کارهای خوب است.
کفر، هم در نقطه مقابل ایمان به کار میرود زیرا «حق را میپوشاند»، و هم در نقطه مقابل «شکر» و به معنای «ناسپاسی» به کار میرود، زیرا نعمت را میپوشاند؛ و از نظر راغب اصفهانی، در مورد ناسپاسی نعمت، غالبا تعبیر «کفران» به کار میرود، و در مورد انکار خدا و نبوت و شریعت (بیدینی) غالبا تعبیر «کُفر» (که فاعل آن، «کافر» است) به کار میرود.
لازم به ذکر است که اگرچه در فرهنگ دینی غالبا کلمه «کافر» فقط به معنای منکر خدا و نبوت و شریعت به کار میرود اما در ادبیات قرآنی در مورد منکر ولایت و امامت الهی هم این تعبیر به کار میرود چنانکه کسانی که به جای ولایت الله، ولایت طاغوت را پذیرفته باشند کارشان «کفر» معرفی شده (بقره/۲۵۶) و حتی منافق هم (که ظاهرا مسلمان است و خدا و نبوت و شریعت را قبول دارد) کافر خوانده شده است (نساء/۱۳۷-۱۳۸؛ منافقون/۱-۳)
جلسه ۲۰۵ http://yekaye.ir/al-furqan-025-50/
همچنین قبلا حدیثی گذشت که توضیح داده بود که کفر در قرآن به پنج معنا به کار رفته: کفر حجود (انکار) [که دو قسم میشد: انکار از روی ظن و گمان، ویا کاملا آگاهانه در برابر حقیقت ایستادن]، ترک آنچه خدا دستور داده، کفر برائت و کفر نعمت.
جلسه۱۵۹، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-jathiyah-45-24/
بِالْإِيْمانِ: بِـ + الْإِيْمانِ
ماده «أمن» را در اصل در معنای طمانینه نفس و امنیت و سکون و زوال ترس[۲] دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۰؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۱۵۰). برخی اصل این را در دو معنا دانستهاند: یکی همین امانت، نقطه مقابل خیانت، که به نوعی سکون قلب برمیگردد؛ و دیگری تصدیق کردن؛ و البته تذکر دادهاند که خود این دو معنا بسیار به هم نزدیکاند؛ و شاهد بارز بر معنای «تصدیق» را آیه «وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقين» (یوسف/۱۷) دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۱۳۳)؛ ولی دیگران هم با اینکه اذعان داشتهاند که در این آیه، ایمان به معنای تصدیق است؛ اما چنین توجیه کردهاند که اساساً ایمان تصدیقی است که نوعی امنیتبخشی را با خود همراه دارد و به همین جهت است که در اینجا از تعبیر «مومن» استفاده شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۰)
به نظر میرسد همان طور که امانت، نقطه مقابل خیانت است؛ «أمن» هم نقطه مقابل «خوف» است: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْف» (نساء/۸۳) که در این زمینه به توضیحاتی که در آیه ۱۷۵ در بحث از ماده «خوف» داده شد مراجعه کنید:
جلسه ۸۴۶ http://yekaye.ir/ale-imran-3-175/
از پرکاربردین استعمالات ماده «أمن» کاربرد آن در باب إفعال است:
درباره فعل «آمَنَ» و مصدر آن (ایمان) برخی توضیح دادهاند که این فعل هم میتواند لازم باشد که در این صورت «آمَنَ» (= ایمان آورد) به معنای «ایمن شد» به کار رفته است؛ و هم میتواند متعدی باشد و «آمنتُهُ» به معنای «او را در امن قرار دادم» خواهد بود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۱) به تعبیر دیگر، «إیمان» خود یا دیگری را در امن و سکون قرار دادن است و «ایمان به خدا» یعنی «حصول اطمینان و سکون به خداوند متعال» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱)
البته در کاربردهای قرآنی گاه این فعل به کسانی که به شریعت پیامبر اکرم ص ایمان آوردهاند اطلاق شده است «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئين» (بقره/۶۲) « إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذينَ آمَنُوا» (آل عمران/۶۸) و … ؛ و نهتنها غالبا در عرصه اعتقادات و باورهای شخص و در عرض عمل مطرح شده [چنانکه ترکیب «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» ۵۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است] بلکه برخی بر این باورند که گاه برای اشاره به خود «عمل صالح» هم به کار رفته است؛ چنانکه معتقدند در آیه «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضيعَ إيمانَكُمْ» ایمان به معنای نماز بوده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۱)
بر این اساس، کلمه پرکاربرد «مؤمن» (در مقابل «کافر») به معنای «کسی که در امنیت قرار گرفته است» میباشد؛ هرچند از باب ذم در مورد برخی از کافران هم به کار رفته است از این باب که گویی آنان با چیزی میخواهند به امن و اطمینان برسند که اقتضایش عدم امنیت و اطمینان است: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ» (نساء/۵۱) چنانکه تعبیر «شرح صدر» را هم با همین ملاحظه برای کافران به کار برده است «مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ» (نحل/۱۰۶) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۱)
البته میدانیم که لفظ «مومن» درباره خداوند هم به کار رفته و یکی از اسماء الله است: « هُوَ اللَّهُ الَّذي … السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ …؛ حشر/۲۳)؛ که عموما آن را – برخلاف کاربردش در مورد انسانها – به معنای متعدیاش، یعنی «کسی که امنیت و اطمینان میبخشد» دانستهاند؛ و البته ابنفارس هم با توجه به دو معنایی که برای ماده «امن» باور داشت – علاوه بر اینکه احتمال مذکور را قبول دارد- از برخی از اهل علم نقل میکند که عبارت «مؤمن» در مورد خداوند چهبسا از باب معنای «تصدیق» باشد؛ یعنی به معنای کسی که وعدههای ثوابی را که به بندگانش داده است، تصدیق و محقق خواهد کرد. (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۱۳۵)
کلمات «أمن» (فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ؛ انعام/۸۱) ، «أمانت» و «أمان» در اصل، مصدر هستند که گاهی به عنوان اسم برای حالتی که انسان در آن حالت بسر میبرد به کار میرود (تو در امانی) و گاه به عنوان اسم در مورد چیزی که مورد امنیت قرار گرفته و از انسان در مورد آن، ایمن میباشند (امانت چیزی است که به کسی سپرده میشود و در مورد اینکه آن شخص آن را حفظ میکند اطمینان دارند و آن چیز را نزد وی در امان میدانند): « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» (نساء/۲۸) لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ» (انفال/۲۷) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۰) و البته گاه تعابیر به نحوی است که هم معنای اسمی و هم معنای مصدری در آن محتمل است، مانند «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» (مومنون/۸؛ معارج/۳۲). (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۱۵۱) چنانکه درباره کلمه «امانت» در آیه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ …» (احزاب/۷۲) بسیاری آن را در معنای اسمی (با مصادیقی مانند توحید، عدالت، حروف الفبا، عقل) قلمداد کردهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۰) ولی برخی اصرار دارند که این در معنای مصدریاش است یعنی خداوند طمانینه و سکون و عدم وحشت در قبال حوادث و تکالیف تکوینی و تشریعی را عرضه کرد، که از مصادیقش تحمل نبوت و قبول خلافت و استعداد ولایت و … است. (التحقيق، ج۱، ص۱۵۱)
و «آمِن» آن امر ساکن و مطمئنی است که جای ترس و نگرانی ندارد: «قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ» (نحل/۱۱۲) «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً» (بقره/۱۲۶؛ ابراهیم/۳۵) «مَنْ يَأْتي آمِناً يَوْمَ الْقِيامَة» (فصلت/۴۰)
«أمین» بر وزن فعیل در معنای مفعول است: یعنی «مورد اطمینان»؛ و این کلمه نهتنها در مورد انسانها (إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ؛ شعراء/۱۰۷ و ۱۲۵ و ۱۴۲ و ۱۷۸ و دخان/۱۸) و بلکه هر موجود ذیشعوری (مُطاعٍ ثَمَّ أَمينٍ؛ تکویر/۲۱) به کار میرود، بلکه در مورد هر چیزی که انسان بتواند به او اطمینان کند نیز به کار میرود: «إِنَّ الْمُتَّقينَ في مَقامٍ أَمينٍ» (دخان/۵۱) چنانکه خود کلمه «مأمون» نیز همین طور است: «إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ» (معارج/۲۸)
«مأمن» اسم مکان است و به معنای جایگاهی است که شخص در آن ایمن است: «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ»(توبة/۶) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۱)
وقتی ماده «أمن» به باب افتعال میرود به معنای «امین واقع شدن» و «پذیرش و قبول امانت» است از این جهت که بودن اشیاء نزد وی را در امن و امان میدانند: «فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ» (بقره/۲۸۳)
کلمه «أَمَنَةٌ» وقتی در وصف انسان به کار برده میشود (مثلا رجل أَمَنَةٌ) به معنای کسی است که بسادگی به هر کس اطمینان میکند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۱) اما در آیه «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً» (بقره/۱۵۳) و آیه «إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْه» (انفال/۱۱) برخی آن را مصدر (همانند غَلَبَه) دانستهاند که بر «کثرة الامن» دلالت دارد (التحقيق، ج۱، ص۱۵۲) و برخی علاوه بر اینکه آن را مصدری همانند «أمن» دانستهاند این را که همانند «کَتَبه» اسم جمع (امنیتها) باشد نیز احتمال دادهاند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۰)
از کلماتی که ظاهرا از همین باب است اما به نظر میرسد معنای متفاوتی دارد کلمه «آمین» است که در لهجه حجازی به صورت «أمین» (با الف مقصوره و نه با مد) هم تلفظ میشود و برخی اصل این کلمه را همین دانستهاند و مد را صرفا اشباع کلمه در لهجه بنیعامر میدانند، به این دلیل که در زبان عربی، وزن «فاعیل» وجود ندارد؛ و تذکر دادهاند که تلفظ آن با تشدید خطاست. (المصباح المنیر، ج۲، ص۲۴-۲۵) همگان اتفاق نظر دارند که این کلمهای دعایی و به معنای «خدایا انجام بده» یا «اجابت فرما» میباشد. برخی صریحا آن را اسم فعل دانستهاند – همانند صه و مه – (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۲). برخی احتمال دادهاند از همان ماده «أمن» باشد از این باب که تعبیر «أمّن» به معنای «ایمنی داد» است و آمین هم تقاضای ایمنی یافتن و اجابت دعا از خداست، چرا که با عنایت خداوند است که انسان از بلاها و ناملایمات ایمنی مییابد (النهاية، ج۱، ص۷۲) و از حسن بصری نقل شده که این اسمی از اسمای خداوند است؛ ولی از ابوعلی فارسی نقل شده که مقصود وی این بوده که هر وقت کسی این را بر زبان میآورد در ضمیر خود، خداوند را خطاب کرده و از او تقاضای استجابت میکند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۹۲) البته مرحوم مصطفوی تذکر داده که این کلمه عیناً در زبان عبری وجود دارد و احتمال اینکه اساساً از زبان عبری وارد شده باشد بعید نیست، هرچند که همین ماده «أمن» با تلفظ و معنایی نزدیک به همین تلفظ و معنای عربی نیز در زبان عبری وجود دارد؛ و از این جهت بعید نیست که واقعاً کلمهای عربی و صیغه امر از باب افعال (آمِن: تصدیق کن و ایمنی بده) باشد که تلفظش به صورت «آمین» درآمده است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۱۵۲)
ماده «أمن» و مشتقات آن ۸۷۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
توجه
کلمه «اَیمان» جمع «یمین: سوگند» و از ماده «یمن» است و با «ایمان» که از ماده «امن» است تفاوت دارد و درباره این ماده قبلا توضیح داده شد در جلسه ۲۳۷ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-17/ .
حدیث
۱) از امام باقر ع روایت شده است:
همانا حضرت علی ع دری بود که خداوند آن را گشود؛ کسی که در آن داخل شود مومن است و کسی که از آن خارج شود کافر است.
الكافي، ج۲، ص۳۸۸
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ:
إِنَّ عَلِيّاً ص بَابٌ فَتَحَهُ اللَّهُ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً.
۲) نامهای از امام صادق ع خطاب به عدهای از فقها نوشته شده است. در فرازی از آن آمده است:
هشدار میدهمت از رها کردن حق به خاطر خسته و ملول شدن؛ و از میل به باطل کردن بر اساس جهل و گمراهی؛ چرا که ما نیافتیم کسی را که از دلخواه خویش پیروی کند و از آن حدودی که بیان کردیم بگذرد و در عین حال شخص رشید و فرهیختهای باشد.
المحاسن، ج۱، ص۲۱۰
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رِسَالَتِهِ إِلَى أَصْحَابِ الرَّأْيِ وَ الْقِيَاسِ:
… وَ إِيَّاكَ وَ تَرْكَ الْحَقِّ سَأْمَةً وَ مَلَالَةً وَ انْتِجَاعَكَ الْبَاطِلَ جَهْلًا وَ ضَلَالَةً لِأَنَّا لَمْ نَجِدْ تَابِعاً لِهَوَاهُ جَائِزاً عَمَّا ذَكَرْنَا قَطُّ رَشِيداً.
۳) از امام صادق ع روایت شده است:
کمترین چیزی که شخص را از اسلام بیرون میبرد آن است که بفهمد که نظری برخلاف حق است اما بر سر آن بایستد.
تفسير العياشي، ج۱، ص: ۲۹۷
عَنْ أَبَانِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع:
يَقُولُ أَدْنَى مَا يَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِسْلَامِ أَنْ يَرَى الرَّأْيَ بِخِلَافِ الْحَقِّ فَيُقِيمَ عَلَيْه.
تدبر
۱) «إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً»
در يك انقلاب عقيدتى و فرهنگى، از ريزشهاى جزئى نگران مباشيد. (تفسير نور، ج۲، ص۲۰۵)
۲) «وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً … إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»
همان طور که شتافتن افراد در کفر ضرری به خداوند نمیزند، اینکه کسی از ایمان به سوی کفر برود هم ضرری به خداوند نمیزند؛ و خودش است که گرفتار عذابی دردناک خواهد شد.
۳) «إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ»
مقصود از اینکه «کفر را با ایمان خریدند» چیست؟ و چرا از تعبیر «فروختن» استفاده کرد؟
الف. این مطلب را که کفرشان را با ایمان عوض کردند، مجازاً به عنوان خرید این با آن تعبیر کرده است (مجمعالبیان، ج۲، ص۸۹۱) یعنی ایمان خود را فروختند و به جای آن کفر خریدند؛ به تعبیر دیگر، کفر را به قیمت از دست دادن ایمان خریدند.
ب. میخواهد نشان دهد سرمايه اصلى انسان، ايمان و يا زمينههاى فطرى ايمان است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۰۵)
ج. میخواهد با این تعبیر، بر اختیار آنان در زمینه خیر و شر تاکید کند (البحر المحیط، ج۳، ص۴۴۳) یعنی همان طور که در خرید و فروش انسان کاملا اختیار مال خود را دارد، و اگر ضرر کند به خودش برمیگردد در اینکه ایمانش را بدهد و کافر بشود هم همین طور است.
د. کفر را به وسیله ایمان خریدند؛ یعنی به جای اینکه با ایمان خود بهشت را به دست بیاورند، ایمانشان را کالایی قرار دادند که به وسیله آن کفر بخرند؛ و منظور منافقانی است که با ظاهرنمایی و ابراز ایمان، دنبال منافع دنیویاند و عملا در کفرورزی پیش میروند.
ه. شاید میخواهد به این مطلب اشاره کند که اینها قبلا ایمان داشتند و بعدا کافر شدند «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ … ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» (منافقون/۱-۳)، (نه کسانی که از ابتدا منافقانه و برای رسیدن به منافع خود اظهار ایمان کردند) یعنی چون ایمانشان، عمیق و درست نبود، با همین ایمانشان به ورطه کفر غلطیدند؛ و منظور چهبسا آن دسته از منافقانی است که از راه افراط و نفهمی در دینداری (مانند خوارج)، به ورطه کفر غلطیدند.
و. …
۴) «الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ … لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ؛ إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ … لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»
در مورد کسانی که در کفر میشتابند تعبیر «عذاب عظیم» را به کار برد؛ و درباره کسانی که کفر را به بهای ایمان میخرند، تعبیر «عذاب دردناک». چرا؟
الف. شتاب در کفر یعنی ازدیاد کفر، و هرچه کفر شخص بیشتر شود طبیعی است که عذابش بزرگ و بزرگتر گردد؛
اما کسی که ایمان را بهای کفر میفروشد در واقع میخواهد منافع و لذت بیشتری در دنیا ببرد که به جای ایمان کفر را ترجیح داده؛ و او چون دنبال لذت است، تهدیدش به این است که به جای لذت و خوشی، به درد مبتلا خواهد شد.
ب. …
۵) «إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ»
خرید کفر به قیمت ایمان ، به نظر میرسد مصادیق متعددی در قرآن کریم دارد:
الف. خرید گمراهی به بهای هدایت و با دینفروشی «أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى» (بقره/۱۶ و ۱۷۵) «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ» (نساء/۴۴)
ب. خرید دنیا به بهای آخرت: «أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ» (بقره/۸۶)
ج. خرید متاع ناچیز دنیا به قیمت جعل و تحریف معارف دین: «اشْتَرَوْا بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً» (توبه/۹) «وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً» (بقره/۴۱؛ مائده/۴۴) «وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً» (نحل/۹۵)
د. خرید مطالب مضر به قیمت فروش جان و باطن خویش: «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ … وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون» (بقره/۱۰۲)
# در مقابل همه اینها، آن خرید و فروشی که میارزد این است که:
انسان آخرت را به قیمت دنیا بخرد «فَلْيُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ» (نساء/۷۴)
یعنی جان و مالش را بدهد و در ازای آن بهشت را بخرد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (بقره/۱۱۱)
بلکه جانش را در راه آنچه موجب رضایت خداست بدهد: «يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» (بقره/۲۰۷)
[۱] . «لَنْ يَضُرُّوا» قرأالاعمش فیه بکسر الضاد: لَنْ يَضِرُّوا (معجم القرائات، ج۱، ص۶۲۷)
[۲] . به نظر میرسد همان طور که امانت، نقطه مقابل خیانت است؛ «أمن» هم نقطه مقابل «خوف» است: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْف» (نساء/۸۳)
بازدیدها: ۳۴
بازتاب: یک آیه در روز - ۱۰۷۲) وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یطیعُكُمْ فی كَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَب
بازتاب: ۱۱۳۰-۲) نکات ادبی آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ …» | یک آیه در روز