۱۳ جمادیالثانی ۱۴۴۰
ترجمه
و در بهشتم داخل شو!
اختلاف قرائت
وَ ادْخُلي جَنَّتي
عموما این آیه را به همین صورت قرائت کرده اند؛
اما در قرائت ابن مسعود، همانند آیه قبل حرف «فی» دارد؛ به صورت: «وَ ادْخُلي فی جَنَّتي»
و در یکی از قرائات غیرمشهور (عبدالله بن سالم) به جای «و ادخلی» به صورت «وَلِجی» (از ماده ولوج، به معنای آرام آرام و نرم نرم در چیزی داخل شدن) قرائت شده است.
(معجم القراءات، ج۱۰، ص۴۳۴)
نکات ادبی
جَنَّتي
قبلا بیان شد که ماده «جنن» در اصل به معنای «پوشش» (ستر) و مخفی شدن (تستّر) میباشد که مشتقات فراوانی از آن ساخته شده و در قرآن کریم به کار رفته است؛ از جمله:
«جِنّ» موجودی است که همانند انسان اختیار و تکلیف دارد؛ اما از ما انسانها پوشیده و مستور است و به همین جهت به او «جن» گفته میشود (و در زبان فارسی گاه به دیو و پری ترجمه میشود). به جماعت جنیان «جِنّة» گفته میشود: «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» (ناس/۶)؛ البته «جِنّة» (سبأ/۴۶) گاه به معنای «جنون» و دیوانگی هم به کار میرود از این جهت که گویی عقل شخص مخفی شده است؛ هرچند درباره «مجنون» (دیوانه) (دخان/۱۴) این احتمال هم مطرح است که از این جهت چنین نامیده شده که گمان می کردند دیوانها کسی است که جنیان بر او تسلط پیدا کردهاند.
«جنين» به بچه گویند مادام که در شکم مادر، پوشیده از دیدگان است؛ و جمع آن «أَجِنَّةٌ» (نجم/۳۲) است [توجه: برخلاف آنچه در عوام فارسیزبان رایج شده، أجنّه جمع جن نیست، بلکه جمع جنین است].
«جَنَانُ الليل» و «جُنُون الليل» هر دو به معنای «پوشش شب» است؛ «جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ» (انعام/۷۶) یعنی شب او را پوشاند.
«جُنَّةً» مجادلة/۱۶) به «سپر» میگویند برای اینکه رزمنده را در مقابل سلاح دشمن میپوشاند و حفظ میکند.
«جَنَّة» (جمع آن: «جنّات») به بوستان پردرخت میگویند از این جهت که با درختان پوشیده شده است (سبأ/۱۵-۱۶)؛ و به بهشت هم «جنت» گفته شده (آلعمران/۱۳۳)، یا به خاطر تشبیه به باغ و بوستان های زمینی؛ ویا از این جهت است که پاداشی است که فعلا از دیدگان ما پوشیده و مستور است.
حدیث
حدیث۱ جلسه قبل نیز به این آیه مرتبط میباشد که از تکرار آن خودداری شد.
۱) رسول خدا ص فرمودند:
کسی که خشنود میشود که همچون زندگی من زندگی کند و همچون مرگ من بمیرد و در بهشت من، همان بهشت «عدن»ی که خداوند خودش آن را به نحو خاص مهیا کرده، وارد شود، پس به ولایت علی ع تن دهد و برتری او و جانشینان بعدیش را به رسمیت بشناسد و از دشمنان من برائت جوید، که خداوند به آنان فهم و علم مرا داده است، آنان عترت من و از گوش و خون من هستند …
كامل الزيارات، ص۷۱
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الْكُوفِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُوسَى الْأَنْصَارِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مُصْعَبٌ عَنْ جَابِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مَمَاتِي وَ يَدْخُلَ جَنَّتِي جَنَّةَ عَدْنٍ غَرَسَهَا رَبِّي بِيَدِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ يَعْرِفُ فَضْلَهُ وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ بَعْدِهِ وَ يَتَبَرَّى مِنْ عَدُوِّي أَعْطَاهُمُ اللَّهُ فَهْمِي وَ عِلْمِي هُمْ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي …
۲) امام باقر ع در ضمن حدیثی طولانی در وصف قرآن کریم فرمود:
ای سعد! قرآن را بیاموزید که روز قیامت در بهترین شکلی که خلائق میتوانند بدان نگاه کنند ظاهر میشود …
… به نزد یکی از شیعیان ما میرود که قرآن را میشناخت و با آن در مقابل مخالفان بحث میکرد و به او میگوید: «مرا نمیشناسی؟»
آن شخص میگوید: «ای بنده خدا! من تو را نمیشناسم!»
پس قرآن به همان صورتی که در آفرینش ابتدایی ظهور میکرده درمیآید و و میگوید: «مرا نمیشناسی؟».
میگوید: «چرا، شناختم.»
پس قرآن لب به کلام میگشاید که: «من همانم که شبها را با من بیدار بودی و در زندگیات مثابل دیدگانت قرار دادی و به خاطر من اذیت شدی و مورد اهانت قرار گرفتی. بدانید که هر معاملهگری حقش کامل ادا خواهد شد و من امروز پشتوانه توام.» سپس قرآن به جانب ربالعزه تبارک و تعالی رو میکند و میگوید: «پروردگارا! پروردگارا! این بنده توست و تو به او آگاهتری که چگونه مرا با دقت نصبالعین خود قرار داده بود و به خاطر من اذیت شد و به خاطر من مورد دوستی و دشمنی قرار گرفت.»
پس خداوند عز و جل میفرماید: بندهام را در بهشتم وارد کنید و از حلههای بهشتی بر تن و تاجهای بهشتی بر سرش کنید …
الكافي، ج۲، ص۵۹۷-۵۹۸
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ سُفْيَانَ الْحَرِيرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
يَا سَعْدُ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّ الْقُرْآنَ يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ نَظَرَ إِلَيْهَا الْخَلْقُ … فَيَأْتِي الرَّجُلَ مِنْ شِيعَتِنَا الَّذِي كَانَ يَعْرِفُهُ وَ يُجَادِلُ بِهِ أَهْلَ الْخِلَافِ فَيَقُومُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَقُولُ مَا تَعْرِفُنِي فَيَنْظُرُ إِلَيْهِ الرَّجُلُ فَيَقُولُ مَا أَعْرِفُكَ يَا عَبْدَ اللَّهِ قَالَ فَيَرْجِعُ فِي صُورَتِهِ الَّتِي كَانَتْ فِي الْخَلْقِ الْأَوَّلِ وَ يَقُولُ مَا تَعْرِفُنِي فَيَقُولُ نَعَمْ فَيَقُولُ الْقُرْآنُ أَنَا الَّذِي أَسْهَرْتُ لَيْلَكَ وَ أَنْصَبْتُ عَيْشَكَ سَمِعْتَ الْأَذَى وَ رُجِمْتَ بِالْقَوْلِ فِيَّ أَلَا وَ إِنَّ كُلَّ تَاجِرٍ قَدِ اسْتَوْفَى تِجَارَتَهُ وَ أَنَا وَرَاءَكَ الْيَوْمَ قَالَ فَيَنْطَلِقُ بِهِ إِلَى رَبِّ الْعِزَّةِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَيَقُولُ يَا رَبِّ يَا رَبِّ عَبْدُكَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ قَدْ كَانَ نَصِباً فِيَّ مُوَاظِباً عَلَيَّ يُعَادَى بِسَبَبِي وَ يُحِبُّ فِيَّ وَ يُبْغِضُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخِلُوا عَبْدِي جَنَّتِي وَ اكْسُوهُ حُلَّةً مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةَ وَ تَوِّجُوهُ بِتَاجٍ …
۳) الف. از امام صادق ع روایت شده است: مسجدها به نزد خداوند شکایت کردند از کسانی که همسایه مسجد هستند ولی در مسجد حاضر نمیشوند؛ پس خداوند بدانان پاسخ فرمود: به عزت و جلالم سوگند، یک نماز هم از آنان قبول نخواهم کرد؛ و ننمی گذارم مردم معتقد به عدالت آنان شوند؛ و رحمتم را به آنان نمیچشانم؛ و در بهشت من آنها را همجوار خود نمیسازم.
الأمالي (للطوسي)، ص۶۹۶
عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْقَزْوِينِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ وَهْبَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ زَكَرِيَّا، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ، عَنْ رُزَيْقٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، يَقُولُ: شَكَتِ الْمَسَاجِدُ إِلَى اللَّهِ (تَعَالَى) الَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَهَا مِنْ جِيرَانِهَا، فَأَوْحَى اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَيْهَا: وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا قَبِلْتُ لَهُمْ صَلَاةً وَاحِدَةً، وَ لَا أَظْهَرْتُ لَهُمْ فِي النَّاسِ عَدَالَةً، وَ لَا نَالَتْهُمْ رَحْمَتِي، وَ لَا جَاوَرُونِي فِي جَنَّتِي.
ب. امام صادق ع از پدرانشان از پیامبر اکرم ص روایت کردهاند که:
هیچ بندهای نیست که روزهدار باشد و مورد دشنام و توهین قرار بگیرد اما [به جای مقابله به مثل] بگوید: من چون روزهام با تو به صلح و سلامت رفتار میکنم؛ مگر اینکه پروردگار تبارک و تعالی بفرماید: بندهام از [شر] بنده دیگرم به روزهاش پناه برد؛ پس او را از آتش من پناه دهید و در بهشتم در میان بندگانم وارد کنید.
الأمالي( للصدوق)، ص۵۸۶
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بُنَانِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
مَا مِنْ عَبْدٍ يُصْبِحُ صَائِماً فَيُشْتَمُ فَيَقُولُ إِنِّي صَائِمٌ سَلَامٌ عَلَيْكَ إِلَّا قَالَ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اسْتَجَارَ عَبْدِي بِالصَّوْمِ مِنْ عَبْدِي أَجِيرُوهُ مِنْ نَارِي وَ أَدْخِلُوهُ جَنَّتِي فِي عِبَادِي.
ج. عبیدالله بن ولید وصافی میگوید:
از امام باقر ع فرمود:
از زمره مطالبی خداوند به نجوا به حضرت موسی ع فرمود این بود که:
همانا مرا بندگانی است که بهشتم را بر آنان مباح کردم و آنان را در آنجا حاکمیت میبخشم.
موسی ع گفت: پروردگارا ! و آنان چه کسانیاند که بهشتت را بر آنان مباح فرمودی و حکومتشان میبخشی؟
خطاب آمد: کسی که در دل بنده مومنی سروری پدید آورد.
سپس فرمود: گاه میشود مومن در مملکت فرد جباری است که در پی اوست؛ پس او به سرزمین مشرکان میگریزد و به شخصی از مردم مشرک وارد میشود و آن مشرکان سایهساری برای او فراهم میآورد و با او مدارا میکند و از او پذیرایی مینماید. چون هنگام مرگش رسید خداوند عز و جل به او وحی میکند: به عزت و جلالم سوگند، اگر در بهشتم برای تو [از این جهت که مشرک هستی] جایی بود حتما تو را در آن جای میدادم؛ ولیکن بر هرکس که مشرک به من بمیرد آن را حرام کردهام؛ ولیکن ای آتش! او را بترسان، اما اذیتش نکن؛ و برایش در ابتدا و انتهای روز رزقی آورده میشود.
پرسیدم: از بهشت؟
فرمود: از آنجایی که خدا بخواهد.
الكافي، ج۲، ص۱۸۸-۱۸۹؛ المؤمن، ص۵۰
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ الْوَصَّافِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ:
إِنَّ فِيمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَبْدَهُ مُوسَى ع قَالَ إِنَّ لِي عِبَاداً أُبِيحُهُمْ جَنَّتِي وَ أُحَكِّمُهُمْ فِيهَا قَالَ يَا رَبِّ وَ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ تُبِيحُهُمْ جَنَّتَكَ وَ تُحَكِّمُهُمْ فِيهَا قَالَ مَنْ أَدْخَلَ عَلَى مُؤْمِنٍ سُرُوراً ثُمَّ قَالَ إِنَّ مُؤْمِناً كَانَ فِي مَمْلَكَةِ جَبَّارٍ فَوَلَعَ بِهِ فَهَرَبَ مِنْهُ إِلَى دَارِ الشِّرْكِ فَنَزَلَ بِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ فَأَظَلَّهُ وَ أَرْفَقَهُ وَ أَضَافَهُ فَلَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْ كَانَ لَكَ فِي جَنَّتِي مَسْكَنٌ لَأَسْكَنْتُكَ فِيهَا وَ لَكِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَى مَنْ مَاتَ بِي مُشْرِكاً وَ لَكِنْ يَا نَارُ هِيدِيهِ [هَارِبِيهِ] وَ لَا تُؤْذِيهِ وَ يُؤْتَى بِرِزْقِهِ طَرَفَيِ النَّهَارِ قُلْتُ مِنَ الْجَنَّةِ قَالَ مِنْ حَيْثُ شَاءَ اللَّهُ.
۴) روایت شده است که یکبار پیامبر ص فرمود: آیا میدانید چرا غنگینم و به چه چیزی فکر میکنم و به چه چیزی مشتاقم؟
اصحاب گفتند: نه ای رسول الله! ما نمیدانیم. خودتان بفرمایید از غم و فکر و شوقتان.
فرمود: اگر خدا بخواهد به شما خبر میدهم. سپس فرمود: آه، چقدر مشتاق برادرانم هستم که بعد از من خواهند آمد.
ابوذر گفت: یا رسول الله ص آیا ما برادرانت نیستیم؟
فرمود: خیر؛ شما اصحابم هستید؛ ولی برادرانم بعد از من خواهند آمد، که شأن آنان شأن انبیاء است …
[سپس توضیحاتی درباره آنان فرمودند، از جمله عبودیت آنان در پیشگاه خداوند که در فرازی از آن توضیحات آمده است:]
پس خداوند میفرماید: ای فرشتگانم! همانا این ولیّ من نزدم همچون پیامبری از پیامبران است؛ و اگر این ولیام مرا بخواند و بخواهد در میان خلایق شاعت کند، شفاعت او را برای بیش از هفتاد هزار نفر میپذیرم؛ و برای بنده و ولیام در بهشتم هر آن چیزی است که آرزو کند. ای فرشتگانم؛ به عزت و جلالم سوگند، قطعا من از همه کس نسبت به ولیام رخیمترم؛ و من برایش از مال برای تاجر و کسب و کار برای کاسب بهترم؛ و در آخرت هم ولیام نه عذاب شود و نه ترسی برایش باشد…
التحصين في صفات العارفين (لابن فهد الحلی)، ص۲۳-۲۵
رَوَى الشَّيْخُ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْقُمِّيُّ نَزِيلُ الرَّيِّ فِي كِتَابِهِ الْمُنْبِئِ عَنْ زُهْدِ النَّبِيِّ ص مَرْفُوعاً إِلَى النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ:
أَ تَدْرُونَ مَا غَمِّي وَ فِي أَيِّ شَيْءٍ تَفَكُّرِي وَ إِلَى أَيِّ شَيْءٍ أَشْتَاقُ قَالَ أَصْحَابُهُ لَا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا عَلِمْنَا بِهَذِهِ مِنْ شَيْءٍ أَخْبِرْنَا بِغَمِّكَ وَ تَفَكُّرِكَ وَ تَشَوُّقِكَ قَالَ النَّبِيُّ ص أُخْبِرُكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ تَنَفَّسَ وَ قَالَ هَاهْ شَوْقاً إِلَى إِخْوَانِي مِنْ بَعْدِي فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْنَا إِخْوَانَكَ قَالَ لَا أَنْتُمْ أَصْحَابِي وَ إِخْوَانِي يَجِيئُونَ مِنْ بَعْدِي شَأْنُهُمْ شَأْنُ الْأَنْبِيَاءِ …[۱]
فَيَقُولُ اللَّهُ يَا مَلَائِكَتِي إِنَّ وَلِيِّي عِنْدِي كَمِثْلِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي وَ لَوْ دَعَانِي وَلِيِّي وَ شَفَعَ فِي خَلْقِي شَفَّعْتُهُ فِي أَكْثَرَ مِنْ سَبْعِينَ أَلْفاً وَ لِعَبْدِي وَ وَلِيِّي فِي جَنَّتِي مَا يَتَمَنَّى يَا مَلَائِكَتِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَنَا أَرْحَمُ بِوَلِيِّي وَ أَنَا خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ لِلتَّاجِرِ وَ الْكَسْبِ لِلْكَاسِبِ وَ فِي الْآخِرَةِ لَا يُعَذَّبُ وَلِيِّي وَ لَا خَوْفٌ عَلَيْه …[۲]
۵) از امام صادق ع روایتی در وصف نعمتهایی که خداوند در بهشت برای مومن آماده کرده، وارد شده است. در فرازی از آن می فرمایند:
همانا خداوند در مورد مومنان در هر روز جمعه اکرام ویژهای به عمل میآورد؛ هنگامی که روز جمعه شد، خداوند نزد مومنان فرشتهای را میفرستد که همراهش دو حُلّه (= جامه بهشتی) هست؛ او به درب بهشت میرسد و میگوید: برای من از فلانی اذن ورود بگیرید. به او گفته میشود فرستاده پروردگارت دم درب است. [فرستاده وارد میشود و جامههای بهشتی را تقدیم میکند و او بر تن میگوید] سپس به همسرانش میگوید: آیا تاکنون چیزی بر من نیکوتر از این دیده بودید؟
میگویند: سرور ما ! به کسی که بهشت را بر تو حلال کرد ما نیکوتر از این چیزی که خداوند برایت فرستاد بر تو ندیده بودیم. پس یکی را به تن می کند و دیگری را بر دوش میاندازد و برچیزی نمیگذرد مگر اینکه آن را نو.رانی و روشن میگرداند تا بوعدهگاه میرسد. هنگامی که همگی جمع شدند پروردگار تبارک و تعالی بر آنان تجلیای میکند؛ چون به سوی او، یعنی به رحمت او، نظر کنند همگی به سجده بیفتند. خداوند می فرماید: سر بردارید که امروز دیگر زمان سجده و عبادت نیست، که من هرگونه سختی را از شما برداشتهام.
میگویند: پروردگارا ! واقعا چه چیزی برتر این بهشتی که با عطا فرمودی؟!
خطاب میآید: برای هر یک از شما هفتاد برابر آنچه در اختیارتان دادهام نیز گوارایتان!
پس هر مومنی در هر جمعه هفتاد برابر آنچه تاکنون در اختیار داشته دریافت می کند و این همان است که فرمود «و نزد ما اضافهای است» (ق/۳۵) و آن در روز جمعه است که همانا شبش دلربا و روزش زیباست؛ پس در آن بسیار تسبیح (= سبحان الله) و تهلیل (= لا اله الا الله) و تکبیر (= الله اکبر) و حمد و ثنای بر خداوند و صلوات بر پیامبر ص گویید.
فرمود: سپس مومن برمیگردد و باز از چیزی عبور نمیکند مگر اینکه آن را نورافشان مینماید تا به نزد همسرانش برمیگردد. آنان به او میگویند: به کسی که بهشت را بر تو حلال کرد سوگند که ما تاکنون تو را نیکوتر از این لحظه ندیده بودیم.
میگوید این بدان سبب است که من به نور پروردگارم نگریستهام.
سپس فرمود: همانا همسرانش نه هووگری میکنند، و نه دچار حیض میشوند، و نه خودستایی و فخرفروشی میکنند [یا: نه با او با خشکی برخورد مینمایند] …
تفسير القمي، ج۲، ص۱۶۹-۱۷۰
حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: …[۳]
ثُمَّ قَالَ إِنَّ لِلَّهِ كَرَامَةً فِي عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ فِي كُلِّ يَوْمِ جُمُعَةٍ، فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ بَعَثَ اللَّهُ إِلَى الْمُؤْمِنِينَ مَلَكاً مَعَهُ حُلَّتَانِ فَيَنْتَهِي إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ فَيَقُولُ: اسْتَأْذِنُوا لِي عَلَى فُلَانٍ، فَيُقَالُ لَهُ هَذَا رَسُولُ رَبِّكَ عَلَى الْبَابِ، فَيَقُولُ لِأَزْوَاجِهِ أَيَّ شَيْءٍ تَرَيْنَ عَلَيَّ أَحْسَنَ فَيَقُلْنَ يَا سَيِّدَنَا وَ الَّذِي أَبَاحَكَ الْجَنَّةَ مَا رَأَيْنَا عَلَيْكَ شَيْئاً أَحْسَنَ مِنْ هَذَا قَدْ بَعَثَ إِلَيْكَ رَبُّكَ، فَيَتَّزِرُ بِوَاحِدَةٍ وَ يَتَعَطَّفُ بِالْأُخْرَى فَلَا يَمُرُّ بِشَيْءٍ إِلَّا أَضَاءَ لَهُ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْمَوْعِدِ فَإِذَا اجْتَمَعُوا تَجَلَّى لَهُمُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَإِذَا نَظَرُوا إِلَيْهِ أَيْ إِلَى رَحْمَتِهِ خَرُّوا سُجَّداً فَيَقُولُ عِبَادِي ارْفَعُوا رُءُوسَكُمْ لَيْسَ هَذَا يَوْمَ سُجُودٍ وَ لَا عِبَادَةٍ قَدْ رَفَعْتُ عَنْكُمُ الْمَئُونَةَ فَيَقُولُونَ يَا رَبِّ وَ أَيُّ شَيْءٍ أَفْضَلُ مِمَّا أَعْطَيْتَنَا [أَعْطَيْتَنَاهُ] الْجَنَّةَ، فَيَقُولُ لَكُمْ مِثْلُ مَا فِي أَيْدِيكُمْ سَبْعِينَ ضِعْفاً، فَيَرَى الْمُؤْمِنُ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ سَبْعِينَ ضِعْفاً مِثْلَ مَا فِي يَدِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ» وَ هُوَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ إِنَّهَا لَيْلَةٌ غَرَّاءُ وَ يَوْمٌ أَزْهَرُ فَأَكْثِرُوا فِيهَا مِنَ التَّسْبِيحِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّكْبِيرِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ، قَالَ فَيَمُرُّ الْمُؤْمِنُ فَلَا يَمُرُّ بِشَيْءٍ إِلَّا أَضَاءَ لَهُ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى أَزْوَاجِهِ فَيَقُلْنَ وَ الَّذِي أَبَاحَنَا الْجَنَّةَ يَا سَيِّدَنَا مَا رَأَيْنَاكَ أَحْسَنَ مِنْكَ السَّاعَةَ فَيَقُولُ إِنِّي قَدْ نَظَرْتُ إِلَى نُورِ رَبِّي.
ثُمَّ قَالَ: إِنَّ أَزْوَاجَهُ لَا يَغِرْنَ وَ لَا يَحِضْنَ وَ لَا يَصْلَفْنَ…[۴]
تدبر
۱) «وَ ادْخُلي جَنَّتي»
اضافه کردن «حنت» به «ی» (= من) دلالت بر شرافت خاصی دارد و این تعبیر فقط در همین آیه آمده است (الميزان، ج۲۰، ص۲۸۶)
در واقع، «جنت من» غیر از «الجنة» یا «جنات تجری من تحتها الانهار» است که برای افراد مختلف آماده شده است؛ یعنی بهشتی بسیار ویژه که به خود خدا منسوب میشود.
تاملی با خویش
خود خدا با خطاب مستقیم به خود انسان مطمئن میگوید: «تو وارد بهشت من شو!»
از این بالاتر میشود؟!
واقعا ما هدفمان را در چه افقی تعریف کردهایم؟ آخر خط را چه میبینیم؟ نهایت خواستهمان چیست؟
۲) «وَ ادْخُلي جَنَّتي»
بهشت یکسان نیست؛ مراتب دارد؛ و بهره انسانها از آن متفاوت است:
یکی در «جنات عدن»ی است که رودها از زیرش روان است و با انواع طلا و جواهرات و لباسهای باشکوه زینت میشود و بر اریکهها تکیه میزند: (کهف/۳۱)[۵] (حج/۲۳)[۶]
دیگری «مقربان»ی هستند در «جنات النعیم» که با هم گرم گفتگویند و خدمتکاران بهشتی با انواعی از پذیراییها در خدمت آناناند (واقعه/۱۱-۲۳)[۷]
برخی در «جنات فردوس»ی هستند که چنان مطلوب آنان است که دلشان هیچگونه تغییری نمیخواهد (کهف/۱۰۷-۱۰۸)[۸]
و دیگرانی نیز در فراز نهرهای بهشتی همراه با همسرانشان در حال بهرهمندی از روزیهای مختلف بهشتیاند (بقره/۲۵)[۹]
یکی بهشتش غرفههایی است که رودها از زیرش جاری اس (عنکبوت/۲۹)[۱۰]
دیگری بهشتش تنوعی از رودهای شیر و شراب و عسل و … و تنوعی از میوههاست (محمد/۱۵)[۱۱]
و آن یکی به سوی بهشتی میشتابد که گسترهاش به اندازه آسمانها و زمین است (آل عمران/۱۳۳)[۱۲] (حدید/۲۱)[۱۳]
اما در میان اینها، یکی هم هست که بهشت ویژه خود خداوند برای او مهیا شده است.
در قرآن کریم، از انواع بهشتها سخن گفته شده است؛ اما تنها همین یک آیه است که در مورد آن، خداوند از تعبیر «بهشت من» استفاده کرده است.
خوشا به حال کسی که به این بهشت راه یابد.
۳) «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة؛ فَادْخُلي في عِبادي؛ وَ ادْخُلي جَنَّتي»
خدا قبل از اینکه انسان را به ورود به بهشت دعوت کند، ابتدا او را به آرامش میرساند، راضی و مورد رضایت قرار میدهد، او را به ورود در میان بندگان حقیقی خود (همچون امیرالمومنین که عبادتش نه عبادت تجار، بلکه عبادت احرار بود) دعوت میکند، بعد بهشت به او میدهد:
دیوانه کنی هردو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
چه اندازه قرآن در میان ما مهجور است که علیرغم این آیات آشکار، برخی به اسلام اشکال میگیرند که با وعده بهشت، انسانها را تاجر بار میآورد نه عاشق؛ و برخی هم این سخنان را باور میکنند!
۴) «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة؛ فَادْخُلي في عِبادي؛ وَ ادْخُلي جَنَّتي»
«در بندگان وارد شدن» و «به بهشت وارد شدن» عطف بر همدیگرند. و هر دو ثمره «بازگشت به رب در حالت رضایت» است؛ آن هم برای کسی که به آرامش رسیده.
پس این چند کار از هم جدایی ندارند: اگر به آرامش نرسیدهایم؛ اگر رضایت نداریم، اگر خلائق را بندگان خدا نمیبینیم و بودن ما در میان آنها همچون «بودن افراد متمایز» است نه «بودن جمعی که همه به یک خدا وصلند»، و اگر …،
پس هنوز لایق آن بهشت خاص نشدهایم.
۵) «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة؛ فَادْخُلي في عِبادي؛ وَ ادْخُلي جَنَّتي»
تدبری در این چند آیه سوره فجر از امام خمینی ره
… آنی که اطمینان میآورد و نفس را از آن تزلزلی که دارد و خواهشی که دارد بیرون میآورد «ذکر الله» است. نه ذکر الله به اینکه با لفظ، ما «لا إله إلّا الله» بگوییم. [بلکه] ذکر اللهی که در قلب واقع میشود، یاد خدا، توجه به او: ألا بذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ. و بعد در آیات دیگر میفرماید که یَا أیَّتُهَا النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادی وَادْخُلِی جَنَّتِی.
اگر انسان بخواهد خصوصیات این آیات شریفه را بگوید طولانی است. من یک اشاره به آن بکنم. و آن اینکه آن «نَفْس مطمئنّه»؛ یعنی آن نفسی که دیگر هیچ خواهشی ندارد. اینطور نیست که حالا نخست وزیر شده میگوید این کم است، باید رئیس جمهور بشوم؛ رئیس جمهور شده است میگوید این کم است، من باید رئیس جمهور کشورهای اسلامی باشم. به اینجا رسید میگوید این کم است. به هر جا برسد کم است. تمام عالم را اگر یک لقمه کنند و به دست او بدهند، وقتی فکر میکند میبیند نقیصه دارد؛ خواهشش غیر این است.
آن وقت مطمئن میشود که به کمال مطلق برسد. کمال مطلق آن وقتی است که او باشد؛ غیر او نباشد در کار. توجه به ریاست، توجه به سلطنت، توجه به عالم ماده، توجه به عالمهای دیگر به غیب، به شهادت، هیچ نباشد. یاد منحصر شده باشد به یاد خدا. آنجا نفس «مطمئن» میشود.
آن وقت است که مورد این خطاب واقع میشود که یا أَیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ! ای نفسی که به آنجا رسیدی که مطمئن شدی؛ از لغزش بیرون رفتی و توجه نداری به جای دیگر. یا أَیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إلی رَبِّکِ حالا دیگر هیچ چیز دیگر برای تو نمیشود. تو برگرد به سوی خدای «خودت»: «رَبِّکِ». ربِّ نفس مطمئنّه.
فَادْخُلی فی عِبادی، نه عبادالله، عباد صالحین نه. «عبادی». با این ریزه کاری. وقتی که واقع شدی در عباد، آن وقت وَادْخُلی جَنَّتی نه الجنَّه.آن جنت مال دیگران است. آن جنت با همه عرض و طولش مال «عباد صالح» است، «عبادی» نیست. مالِ «عبادی» آنچه دیگر هیچ نیست جز عبادت، آن هم عبادت «هو».
وقتی آنجا رسیدی، «ادخلی جنّتی». جنّتِ لقاء، جنّت ذات؛ نه جنت دیگران. جنّت شما که ان شاء الله همه وارد بشوید در آن جنت، با این جنت فرق دارد. آن جنتِ «عباد صالح»، «عبادالله الصالحین» است. اما این جنتی است که انتساب به هیچ جا ندارد، الّا به «هو». آن وقت «نفس مطمئنّه» وارد شده است در یک منبع نور و در یک کمال مطلق، و رسیده است به آن چیزی که عاشق او بود.
به هیچ چیزی عشق ندارد؟ خیال میکند! قدرتهای بزرگ خیال میکنند که قدرت رسیدن به زمین و هرچه در اینجاست کافیشان است. دلیل اینکه کافی نیست [این است که] میبینید که در فطرت همه هست که یک قدرتی من داشته باشم که هیچ محدود به حدی نباشد. اگر به آن بگویند که خوب، حالا همه قدرتِ مُلْک و ملکوت را داری، لکن یک قدرت دیگری هم هست، میخواهی یا نمیخواهی، جواب مثبت است! [اگر] بگوید همه قدرتهایی که در عالم هست، عالم مُلْک و ملکوت و جبروت، هرچه که هست، به تو دادم و تو فرمانفرمای عالم مُلْک و ملکوت شدی، لکن یک چیز دیگری هست بالاتر از این، میخواهی یا آن را دیگر نمیخواهی؟ میگوید میخواهم. فطرت انسانی میگوید میخواهم. هیچ کس از شما نیست که وقتی عرضه به او داشتند، بگوید من نمیخواهم…
شما قانعید که یک اداره دیگری را دستتان بدهند، چون حالا نمیدانید. اما اگر هر یک از شما را به جای رئیس جمهور امریکا بگذارند، یا شوروی بگذارند، همان آشوبی که زیادتر الآن در دل آنها هست و در دل شما شعلهاش کمتر است همان آشوب در قلب شما زیادتر میشود. و اگر همه دنیا را به شما بدهند، آشوب زیادتر خواهد شد؛ تزلزل زیاد میشود. آنکه انسان را از تزلزل بیرون میآورد ذکر خداست. با یاد خداست که تزلزلها ریخته میشوند؛ اطمینان پیدا میشود. وقتی اطمینان پیدا شد و ذکر خدا و یاد خدا شد، وقتی است که مخاطب میشود به این خطاب: یا أیَّتُها النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ در روایتی است که خطاب به حضرت سیدالشهداست. آن وقت است که به شما میگویند که فادخلی فی عِبادی. نه فی عبادالله؛ نه فی عباد دیگر. «فی عِبادی». یک عنایت خصوصی است مال خودم. این بشر مالِ خودش است. وقتی اینطور شد، جنّتش هم فرق دارد با جنّتهای دیگر. شما خیال نکنید که بهشت شماها و ماها مثل بهشت رسول الله است. خیر، آن وضع دیگری است، «جنّتی» است. «الجنّه» مال همه [است] ان شاء الله؛ لکن وقتی به آنجا رسید، «جنّتی» است دیگر. دیگر دل به جای دیگر نمیرسد. پس دنبال چه میگردید شماها که با قلمتان، با زبانتان، کوشش میکنید که مثلاً یک چیزی دستتان بیاید. شما خیال میکنید که دست میشود. مطلب دستتان که آمد، دیگر مطمئن میشوید، نه! وقتی دستتان آمد، زیادتر متزلزل میشوید، نگرانیها بیشتر میشود. برای آن درویشی که یک گوشهای نشسته و فرض کنید یک لقمه نانی پیدا میکند، تشویش خاطر کمتر است از رئیس جمهور امریکا. او تشویش خاطرش زیادتر است؛ ناآسودهتر است؛ متزلزلتر است؛ نگرانتر است. کاری بکنید نگرانیها رفع بشود، نه زیاد کنید نگرانیها را. هرچه بروید جلو، نگرانیها زیاد میشود.
کاری بکنید که این پردههایی که بین شما و بین خدای تبارک و تعالی است اینها کنار زده بشود. پرده بزرگ، خودتان هستید. انسان خودش حجاب است. تو خود حجاب خودی. فکر بکنید بخواهید اطمینان قلبی پیدا کنید. بخواهید آسایش داشته باشید؛ نه تزلزل و نگرانی. انسان در همین دنیا هم این نگرانیها در جهنم انسان را نگه میدارد. این نگرانیهایی که برای انسان است یک بابی از جهنم است. کوشش کنید این نگرانیها رفع بشود. رفع شدن نگرانیها به این نیست که یک پُست اگر دارید دو تا داشته باشید. نه، اضافه نگرانی است. کاری بکنید که این وحشتِ نَفْسی که در انسان هست، این نگرانی و این چیزهایی که دنبال این خودخواهیهاست، اینها رفع بشود. خودتان را از بین بردارید.خودتان حجابید. اگر خودتان را از بین برداشتید، تمام نگرانیها تمام خواهد شد…
صحیفه امام خمینی، ج۱۴، ص۲۰۶-۲۰۸
http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=14&tid=56
[۱] . قَوْمٌ يَفِرُّونَ مِنَ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ وَ مِنَ الْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ مِنَ الْقَرَابَاتِ كُلِّهِمْ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ يَتْرُكُونَ الْمَالَ لِلَّهِ وَ يُذِلُّونَ أَنْفُسَهُمْ بِالتَّوَاضُعِ لِلَّهِ لَا يَرْغَبُونَ فِي الشَّهَوَاتِ وَ فُضُولِ الدُّنْيَا مُجْتَمِعُونَ فِي بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ اللَّهِ كَأَنَّهُمْ غُرَبَاءُ مَحْزُونِينَ لِخَوْفِ النَّارِ وَ حُبِّ الْجَنَّةِ فَمَنْ يَعْلَمُ قَدْرَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَهُمْ قَرَابَةٌ وَ لَا مَالٌ يُعْطُونَ بِهَا بَعْضُهُمْ لِبَعْضِ أَشْفَقُ مِنَ الِابْنِ عَلَى الْوَالِدِ وَ مِنَ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ وَ مِنَ الْأَخِ عَلَى الْأَخِ. هَاهْ شَوْقاً إِلَيْهِمْ. يُفَرِّغُونَ أَنْفُسَهُمْ مِنْ كَدِّ الدُّنْيَا وَ نَعِيمِهَا بِنَجَاةِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ عَذَابِ الْأَبَدِ وَ دُخُولِ الْجَنَّةِ لِمَرْضَاةِ اللَّهِ. وَ اعْلَمْ يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ لِلْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَجْرُ سَبْعِينَ بَدْرِيّاً يَا أَبَا ذَرٍّ وَاحِدٌ مِنْهُمْ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقَ اللَّهُ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ. يَا أَبَا ذَرٍّ قُلُوبُهُمْ إِلَى اللَّهِ وَ عَمَلُهُمْ لِلَّهِ. لَوْ مَرِضَ أَحَدُهُمْ لَهُ فَضْلُ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ صِيَامٌ نَهَارُهَا وَ قِيَامٌ لَيْلُهَا. وَ إِنْ شِئْتَ حَتَّى أَزِيدَكَ يَا أَبَا ذَرٍّ.
قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ زِدْنِي.
قَالَ لَوْ أَنَّ أَحَداً مِنْهُمْ مَاتَ فَكَأَنَّمَا مَاتَ مَنْ فِي السَّمَاءِ الدُّنْيَا مِنْ فَضْلِهِ عَلَى اللَّهِ وَ إِنْ شِئْتَ أَزِيدُكَ.
قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ زِدْنِي.
قَالَ يَا أَبَا ذَرٍّ لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ تُؤْذِيهِ قَمْلَةٌ فِي ثِيَابِهِ فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ أَجْرُ أَرْبَعِينَ حَجَّةً وَ أَرْبَعِينَ عُمْرَةً وَ أَرْبَعِينَ غَزْوَةً وَ عِتْقُ أَرْبَعِينَ نَسَمَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ ع وَ يُدْخِلُ وَاحِدٌ مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً فِي شَفَاعَتِهِ.
قَالَ فَقُلْتُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ قَالُوا مِثْلَ قَوْلِي سُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَرْحَمَهُ بِخَلْقِهِ وَ أَلْطَفَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَلَى خَلْقِهِ.
فَقَالَ النَّبِيُّ ص أَ تَعْجَبُونَ مِنْ قَوْلِي وَ إِنْ شِئْتُمْ حَتَّى أَزِيدَكُمْ.
قَالَ أَبُو ذَرٍّ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ زِدْنَا.
فَقَالَ النَّبِيُّ ص يَا أَبَا ذَرٍّ لَوْ أَنَّ أَحَداً مِنْهُمْ اشْتَهَى شَهْوَةً مِنْ شَهَوَاتِ الدُّنْيَا فَيَصْبِرُ وَ لَا يَطْلُبُهَا كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ بِذِكْرِ أَهْلِهِ ثُمَّ يَغْتَمُّ وَ يَتَنَفَّسُ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ نَفَسٍ أَلْفَيْ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَيْ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَيْ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ إِنْ شِئْتَ حَتَّى أَزِيدَكَ يَا أَبَا ذَرٍّ.
قَالَ حَبِيبِي رَسُولَ اللَّهِ زِدْنِي.
قَالَ لَوْ أَنَّ أَحَداً مِنْهُمْ يَصْبِرُ مَعَ أَصْحَابِهِ لَا يَقْطَعُهُمْ وَ يَصْبِرُ فِي مِثْلِ جُوعِهِمْ وَ مِثْلِ غَمِّهِمْ كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ سَبْعِينَ مِمَّنْ غَزَا مَعِي غَزْوَةَ تَبُوكَ وَ إِنْ شِئْتَ حَتَّى أَزِيدَكَ.
قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ زِدْنَا.
قَالَ لَوْ أَنَّ أَحَداً مِنْهُمْ وَضَعَ جَبِينَهُ عَلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَقُولُ آهِ. فَتَبْكِي مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ لِرَحْمَتِهِمْ عَلَيْهِ. قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يَا مَلَائِكَتِي مَا لَكُمْ تَبْكُونَ. فَيَقُولُونَ يَا إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا وَ كَيْفَ لَا نَبْكِي وَ وَلِيُّكَ عَلَى الْأَرْضِ يَقُولُ فِي وَجَعِهِ آهِ. فَيَقُولُ اللَّهُ يَا مَلَائِكَتِي اشْهَدُوا أَنْتُمْ أَنِّي رَاضٍ عَنْ عَبْدِي بِالَّذِي يَصْبِرُ فِي الشِّدَّةِ وَ لَا يَطْلُبُ الرَّاحَةَ. فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ يَا إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا لَا تُضِرُّ الشِدَّةُ بِعَبْدِكَ وَ وَلِيِّكَ بَعْدَ أَنْ تَقُولَ هَذَا الْقَوْلَ.
[۲] . ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ طُوبَى لَهُمْ يَا أَبَا ذَرٍّ لَوْ أَنَّ أَحَداً مِنْهُمْ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ فِي أَصْحَابِهِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رَجُلٍ يَعْبُدُ اللَّهَ فِي جَبَلِ لُبْنَانٍ عُمُرَ نُوحٍ وَ إِنْ شِئْتَ حَتَّى أَزِيدَكَ يَا أَبَا ذَرٍّ.
قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ.
قَالَ لَوْ أَنَّ أَحَداً مِنْهُمْ يُسَبِّحُ تَسْبِيحَةً خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَصِيرَ لَهُ جِبَالُ الدُّنْيَا ذَهَباً وَ نَظْرَةٌ إِلَى وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَظْرَةٍ إِلَى بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ لَوْ أَنَّ أَحَداً مِنْهُمْ يَمُوتُ فِي شِدَّةٍ بَيْنَ أَصْحَابِهِ لَهُ أَجْرُ مَقْتُولٍ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَهُ أَجْرُ مَنْ يَمُوتُ فِي حَرَمِ اللَّهِ وَ مَنْ مَاتَ فِي حَرَمِ اللَّهِ آمَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ؛ وَ إِنْ شِئْتَ حَتَّى أَزِيدَكَ يَا أَبَا ذَرٍّ.
قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ.
قَالَ يَجْلِسُ إِلَيْهِمْ قَوْمٌ مُقَصِّرُونَ مُثْقَلُونَ مِنَ الذُّنُوبِ فَلَا يَقُومُونَ مِنْ عِنْدِهِمْ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَيْهِمْ فَيَرْحَمَهُمْ وَ يَغْفِرَ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ لِكَرَامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ.
ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ ص الْمُقَصِّرُ مِنْهُمْ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ أَلْفِ مُجْتَهِدٍ مِنْ غَيْرِهِمْ؛ يَا أَبَا ذَرٍّ! ضِحْكُهُمْ عِبَادَةٌ وَ فَرَحُهُمْ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُهُمْ صَدَقَةٌ وَ أَنْفَاسُهُمْ جِهَادٌ وَ يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ فِي كُلِّ يَوْمٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ يَا أَبَا ذَرٍّ! إِنِّي إِلَيْهِمْ لَمُشْتَاقٌ.
ثُمَّ غَمَّضَ عَيْنَيْهِ وَ بَكَى شَوْقاً. ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ احْفَظْهُمْ وَ انْصُرْهُمْ عَلَى مَنْ خَالَفَ عَلَيْهِمْ وَ لَا تَخْذُلْهُمْ وَ أَقِرَّ عَيْنِي بِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون».
[۳] . مَا مِنْ عَمَلٍ حَسَنٍ يَعْمَلُهُ الْعَبْدُ إِلَّا وَ لَهُ ثَوَابٌ فِي الْقُرْآنِ إِلَّا صَلَاةَ اللَّيْلِ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يُبَيِّنْ ثَوَابَهَا لِعِظَمِ خَطَرِهَا عِنْدَهُ فَقَالَ تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ إِلَى قَوْلِهِ يَعْمَلُونَ.
[۴] . قَالَ الرَّاوِي قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ شَيْءٍ أَسْتَحِي مِنْهُ قَالَ سَلْ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلْ فِي الْجَنَّةِ غِنَاءٌ قَالَ إِنَّ فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةً يَأْمُرُ اللَّهُ رِيَاحَهَا فَتَهَبُّ فَتَضْرِبُ تِلْكَ الشَّجَرَةُ بِأَصْوَاتٍ لَمْ يَسْمَعِ الْخَلَائِقُ مِثْلَهَا حُسْناً ثُمَّ قَالَ: هَذَا عِوَضٌ لِمَنْ تَرَكَ السَّمَاعَ لِلْغِنَاءِ فِي الدُّنْيَا مِنْ مَخَافَةِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْجَنَّةَ بِيَدِهِ وَ لَمْ تَرَهَا عَيْنٌ وَ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهَا مَخْلُوقٌ يَفْتَحُهَا الرَّبُّ كُلَّ صَبَاحٍ فَيَقُولُ ازْدَادِي رِيحاً ازْدَادِي طِيباً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون.
[۵] . أُولئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئينَ فيها عَلَى الْأَرائِک.
[۶] . إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فيها حَرير
[۷] . أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ؛ في جَنَّاتِ النَّعيمِ …عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ؛ مُتَّكِئينَ عَلَيْها مُتَقابِلينَ؛ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ؛ بِأَكْوابٍ وَ أَباريقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعينٍ؛ لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ؛ وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ؛ وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ؛ وَ حُورٌ عينٌ؛ كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ …
[۸] . إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً؛ خالِدينَ فيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلا
[۹] . أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُونَ
[۱۰] . «لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار»
[۱۱] . مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِم
[۱۲] . وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ
[۱۳] . سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْض
بازدیدها: ۵۱۹
سلام و عرض ادب.
تو تفسیر شما یه حدیثه جعلی هست بنظرم:
حدیث ۳) قسمت ج
فکر نمیکنید این حدیث جعلی باشه؟
این حدیث خلاف متن صریح قران هستش.تو قران نوشته اعمال نیک کفار حبط خواهد شد:
ایه ۲۳ سوره فرقان
ایه ۳۹ سوره نور
ایه ۲۲ ال عمران
ایه ۱۰۵ سوره کهف
وچند ایه دیگر…..
خود پیامبر{ص} میگفت دروغ گو ها زیاد شده اند و احادیث رو به قران عرضه کنید.
البته یه تعداد احادیث شبیه به این حدیث هم وجود داره که شهید مطهری بهش اشاره کرده.بنظرم کثرت احادیث در این باره را نباید دلیل بر صحت این احادیث بگیریم چرا که خلاف متن صریح قرانه.
یا علی
سلام علیکم
سلام علیکم
احادیث را باید بر قرآن عرضه کرد اما عرضه درست نه صرف اینکه چیزی به نظر شما رسید سریع حکم به جعلی بودن بدهید. وقتی می خواهید عرضه کنید باید به این سوالات جواب دهید:
۱) آیا قرآن فقط گفته حبط می شوند و هیچ چیز دیگری نگفته است؟
۲) آیا قرآن گفته صد در صد اعمال خوبشان حبط می شود؟ یا به نحو مجمل گفته است؟ به تعبیر منطقی آیا با سور گفته یا بدون سور که در تقدیر جزییه است؟
۳) آیا کافری که عملش حبط می شود هرکسی است که ظاهرا کافر مرده است یا کافری که از عمق وجودش کفر ورزیده مد نظر است؟ آیا هرکسی که در ظاهر شرک ورزید روز قیامت که پرده ها کنار رود صریحا و عمیقا مشرک است؟ یا ممکن است جاهل قاصر باشد؟ آیا همین مشرکی که به یک مومن پناه داده همین قرینه نیست که کفر تمام وجود او را نگرفته است؟
و دهها سوال دیگر می شود پرسید تا معلوم شود آیا واقعا این حدیث با آیاتی که گفتید تعارض دارد یا شما احساس تعارض کرده اید
سلام خدمت مدیر محترم این سایت
باید بگم که حق با جناب مهدی کوشان می باشد و اون حدیث توسط دروغگو ها ساخته شده
از شما مفسر محترم این سایت هم تقاضا دارم که این حدیث جعلی و دروغی را از متن تفسیر پاک کنید
برای اثبات دروغ بودن این حدیث حتی لازم نیست که به خودمون زحمت بدیم و ان را به قران عرضه کنیم چون که این حدیث توسط امام رضا{ع} مورد طعن و تمسخر واقع شده و تکذیب شده است(ر.ک:بحار، ۳/۲۸۵ طبع کمپانى.)
1_تمام اعمال نیکشان از دم نابود خواهد شد:
وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (بقره/۲۱۷)
2_هیچ تخفیف عذابی برای این کفار نمک نشناس در کار نیست:
خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (بقره ۱۶۲)
و هزاران ایه ی دیگر قران که اگه اینجا بنویسم، کامنتم تبدیل به مقاله ۲۰۰ صفحه ای میشود
سلام علیکم
ظاهرا شما پاسخ بنده را با دقت نخواندید. عرض نکردم حبط عمل در کار نیست.
بنده منکر حبط عمل نیستم و هزاران آیه نیست بلکه ۱۶ آیه است که قبلا کل آیات حبط عمل را در ذیل آیه اول سوره حجرات گرد آورده ام که از لینک زیر می توانید مطالعه کنید (تدبر۶)
https://yekaye.ir/al-hujurat-49-02/
و احادیث مختلف درباره حبط عمل را هم جستجویی کرده ام و دسته بندی ای از آنها در قسمت احادیث همان آیه قرار داده ام که در لینک زیر می توانید ببینید: (از حدیث ۶ به بعد)
https://yekaye.ir/al-hujurat-49-02/
بلکه عرض بنده این بود که هم کفر در افراد مختلف، مختلف است و هم به تبع نکته فوق حبط عمل برای افراد مختلف، مختلف است.
آیه اول که بوضوح درباره افراد مرتد است نه همه کافران
آیه دوم هم درباره کسانی است که بر کفر خود اصرار فراوان دارند و در حالی که کفر می ورزند می میرند. آیه قبلی اش این است:
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعين
دقت کنید قرآن دو وصف برای اینها برشمرد اولا اینکه کافرند ثانیا در حالی که کفر می ورزند می میرند. آیا جمله فوق تفاوتی دارد با اینکه این قید را نمی آورد و صرفا می فرمود «الذین کفروا»؟!
رد حدیث ضابطه دارد و صرف اینکه به فهم ناقص ما چنین شود که خلاف قرآن است نباید حدیث را رد کنیم. همان اهل بیتی که در مورد احادیث جعلی هشدار دادند همانها هشدار جدی دادند که وقتی حدیثی را نفهمیدید و به نظر شما خلاف آمد سریع رد نکنید بلکه در موردش سکوت کنید و بگویید علمش را به اهلش واگذار می کنم که مبادا آن حدیث درست باشد و با این انکارتان معصوم را انکار کرده باشید.
سلام
اتفاقا این شما هستید که کامنت مرا به دقت نخوندید
بحث من بر سر عرضه حدیث به قرآن نبود که
بحث من سر این بود که خود امام رضا(علیه سلام) این حدیث را مسخره اش کرده و گفته که این حدیث دروغه(ر.ک:بحار،۳/۲۸۵ طبع کمپانی)
سلام علیکم
بحث شما دوفراز داشت. یکی استناد به یک حدیث بود بدون اینکه آن را بیاورید و دیگری استناد به مخالفت حدیث نقل شده توسط بنده با قرآن بود.
لذا بحث عرضه بر قرآن را هم مطرح کردید
اما در مورد حدیثی که ادعا کردید
بنده در نرم افزارها دو تا چاپ از بحار الانوار دارم. طبع بیروت و طبع دار الکتب الاسلامیه
در ج۳ ص ۲۸۵ هیچکدام از این دو کتاب حدیثی از امام رضا ع وجود ندارد و احادیث آن صفحات احادیث ناظر به توحید است.
(طبع کمپانی ظاهرا اولین چاپ (ظاهرا چاپ سنگی) بحار الانوار است که کل کتاب در ۲۵ جلد آمده است)
لطفا متن حدیث را بفرستید تا بعد قضاوت کنیم که آیا واقعا این حدیث که بنده نقل کردم را امام رضا ع حدیث امام باقر ع را مسخره کرده است؟!!! یا امام رضا ع مطلبی گفته که شما از آن چنین برداشتی کرده اید؟ (توجه شود که حدیثی که بنده نقل کردم از امام باقر ع است و در کافی است و سندش هم سند خوبی است. البته درباره محمد بن سنان برخی بحثهایی دارند که طبق تحقیق بنده اشکالشان وارد نیست). عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ الْوَصَّافِيِّ هم کوفی است و برخی از زجالیون اهل سنت خیلی علیه او موضع گرفته اند ولی در رجال نجاشی توثیق شده است و این احتمال تقویت می شود که وی شیعه مهمی بوده که این گونه علیه او موضع دارند. مرحوم مجلسی در روضه المتقین هم سند این حدیث که بنده نقل کردم را قوی ارزیابی کرده است (ج۹ ص۴۰۳)
اولا که همچنان گمانم این است که شما برداشت استباهی از یک حدیث کرده اید و اگر متن را بفرستید بهتر می شود قضاوت کرد
ثانیا وقتی با یک حدیث می خواهید حدیث دیگر را رد کنید باید سند و درایه حدیث را چک کنیم. لذاست که عرض کردم کار تخصصی است. شما برای حدیث یک آدرس از بحار داده اید که من در بحار آن را پیدا نکردم. انتظار دارید با چنین آدرسی حدیثی که در کتاب کافی آمده را جعلی بدانم!