۷-۱۹ ربیعالثانی ۱۴۴۵
ترجمه
پس انسان به طعامش بنگرد؛
اختلاف قرائت
فَلْيَنظُر / فَلَيَنْظُر
در عموم قراءات حرف لام ساکن و به صورت «فَلْيَنظُر» قرائت شده است؛
اما در روایتی غیرمعروف از قرائت اهل بصره (ابوعمرو) حرف لام مفتوح و به صورت «فَلَيَنظُر» قرائت شده است؛ و ظاهرا تفاوتی محسوس در معنا ایجاد نمیکند چنانکه درباره وجه این قرائت از ابوزید نقل شد که برخی از عرب هر لامی را غیر از لام الحمدلله مفتوح تلفظ میکنند.
معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۱۰[۱]
نکات ادبی
فَلْيَنْظُرِ
قبلا بیان شد که ماده «نظر» در اصل دلالت دارد بر تأمل کردن و نگریستن در چیزی و سپس به نحو استعاری در معانی دیگر نیز توسعه داده شده است، از جمله در معنای مهلت دادن.
برخی توضیح دادهاند که «نظر» به معنای برگرداندن (تقلیب) بصر (= چشم) ویا بصیرت به منظور ادراک و دیدن چیزی است و لذا گاه به معنای تامل کردن به کار میرود؛ و این کلمه در نزد عامه عموما در مورد بصر (دیدن با چشم)، و در نزد خواص غالبا در مورد «بصیرت» به کار میرود؛ در واقع، نظر ادراکی است که با اقبالی از جانب دیده ویا با فکر حاصل میشود: نظر با چشم، اقبال با دیدگان و گرداندن حدقه چشم به سوی شیء مورد نظر است؛ و نظر با فکر، اقبال ذهن به جانب امری است که مورد تامل قرار گرفته و نظر کردن سلطان در کار رعیت، اقبال به جانب ایشان با حُسن سیاست است. «نظیر» هم به معنای «مثل و مانند» است گویی دو چیز که نظیر همدیگرند در کار هم نظر میکنند ویا در کارشان یکسان نظر شده است؛ و تفاوت «نظر» با تأمل در این است که تأمل، نظری است که امید میرود به معرفت آن چیزی که در آن نظر شده، برسد و غالبا نیازمند زمان است.
با این اوصاف معنای مهلت دادن در کلمه «انظار» ناشی از این است که گویی میخواهند در کار شخصی که به او مهلت میدهند تاملی کنند و «أَنْظِرْنی» یعنی در وضعیت من تاملی فرما.
از نظر علامه طباطبایی، «نظر» وقتی بدون حرف اضافه متعدی شود، معنای «انتظار» و «مهلت دادن» را میرساند؛ وقتی با حرف اضافه «الی» بیاید به معنای «نگاه انداختن به جانب چیزی» است، و وقتی با حرف اضافه «فی» بیاید به معنای «تامل کردن» است. البته ظاهرا این سخن به معنای اغلب موارد است نه صددرصد؛ و مواردی هست که «نظر» بدون حرف اضافه، به معنای «نگاه کردن» یا «تامل کردن» باشد؛ مانند: «انْظُرُوا ماذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْض» (یونس/۱۰۱).
جلسه ۷۴۳ http://yekaye.ir/al-fater-35-43/
الْإِنْسانُ
درباره کلمه «انسان» ذیل آيه ۱۷ همین سوره توضیح داده شد. جلسه ۱۱۰۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-17/
طَعامِهِ
درباره ماده «طعم» برخی محور معنای آن را ناظر به خوردن میدانند؛ چنانکه راغب آن را به معنای تناول غذا دانسته (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۱۹[۲]) و حسن جبل معنای محوری این ماده را «آنچه در به عنوان غذای مورد نیاز بدن به دهان وارد شود و به داخل شکم برود و انسان را سیر کند»[۳] معرفی کرده و این جمله خلیل را که «طعام اسم جامعی است برای هرچه خورده شود، همان گونه که شراب اسم جامعی است برای هر چه نوشیده شود، اگر چه برخی آن را خاص نان گندم میدانند» (كتاب العين، ج۲، ص۲۶[۴]) نیز موید نظر خویش آورده است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۲۹)؛ ودر مقابل برخی همچون ابن فارس اگرچه قبول دارند که طعام به آن چیزی گفته میشود خوردنی باشد اما اصل این ماده را ناظر به چشیدن چیزی میدانند و بر این باورند که به نحو استعاری در جایی که لزوما تذوق هم موضوعیتی ندارد به کار رفته است (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۴۱۰[۵])؛ اما به نظر میرسد حق با مرحوم مصطفوی باشد که اصل این ماده را خوردن یا نوشیدن همراه با اشتها و چشیدن میداند و بر این تاکید دارد که هر دو مولفه «أکل: خوردن» و «ذوق: چشیدن» در آن مدخلیت دارد و تفاوتش با «أکل» و «شرب» و «ذوق» در همین است که «أکل» صرف خوردنی است که شکل و صورت شیء مورد نظر را کاملا زایل کند و به هاضمه بفرستد چه چشیدن در آن مدخلیت داشته باشد یا خیر، و «شرب» مخصوص مایعات است؛ و «ذوق: چشیدن» هم احساس خاصی است که ذائقه انسان آن را در مواجهه با اشیاء درک میکند؛ و به عنوان شاهد بر اینکه «طعم» غیر از «أکل» و غیر از «ذوق» است (یعنی هر دو معنا در آن دخیل است، به ترتیب آیات «وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُه» (محمد/۱۵) و «الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ» (قریش/۴) و «فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ» (حج/۲۸) را میآورد که در اولی بوضوح حاوی معنای ذوق است و «أکل» تنها برآن صادق نیست؛ و در دومی و سومی بوضوح حاوی معنای «أکل» است و «ذوق» تنها بر آن صادق نیست (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۷، ص۷۸[۶])؛ و علیرغم آن جملهای که از خلیل نقل شد به نظر میرسد که خود خلیل هم به این رای متمایل باشد چرا که در ابتدای توضیح این ماده، و پیش از جملهای که حسن جبل از او ذکر کرد، گفته است: «طعم هر چیزی چشیدن اوست و طعم همان خوردن است» (كتاب العين، ج۲، ص۲۵[۷]).
اشاره شد برخی بر این باورند که «طعام» به خصوص گندم دلالت دارد و اصلا اسم خاص است برای گندم و نان گندم؛ و سایر خوردنیها را به مناسبت شباهت با آن «طعام» گفتهاند؛ اما اگر هم در اصل این طور باشد اما مسلم است که تا زمان قرآن دیگر کلمه «طعام» برای مطلق خوردنیهایی که سد جوع کند به کار میرفته است چنانکه در قرآن کریم صریحا برای صیدی که از دریا گرفته میشود تعبیر طعام را به کار برده است: «أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ» (مائده/۹۶) (كتاب العين، ج۲، ص۲۵[۸]).
برخی گفتهاند که ماده «طعم» برای نوشیدن هم به کار میرود و آیه «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي» (بقرة/ ۲۴۹) را شاهد بر این مدعا آورده و سخن پیامبر ص را که درباره آب زمزم فرمودهاند «إِنَّهُ طَعَامُ طُعْمٍ وَ شِفَاءُ سُقْمٍ: آن طعامی است که چشیده میشود و شفای درد است» نیز از این باب دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۴۱۱[۹])؛ اما دیگران در این ادعا مناقشه کردهاند که در آیه مذکور چون معنای چشیدن مورد تاکید بوده است از این ماده استفاده شده، چون قرار بوده فقط به اندازه یک مشت آب بردارند و همین یک مشت آب هم به خاطر ولعی که داشتهاند گویی به جای اینکه آن را بنوشند آن را میخورده و میجویدهاند؛ و سخن پیامبر ص که درباره آب زمزم را هم از این باب دانستهاند که مقصود حضرت این بوده که این آب برخلاف سایر آبها خاصیت غذایی دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۱۹[۱۰]؛ كتاب العين، ج۲، ص۲۶[۱۱]). و چیزی که شاید بتواند موید نظر آنها باشد تقابل آن با شرب است در آیه «فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِك» (بقره/۲۵۹)؛ و تقابل آن با «سقی» است در آیه «وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني وَ يَسْقينِ» (شعراء/۷۹)[۱۲]. اما به نظر میرسد حق با امثال مرحوم طبرسی باشد که بر این باورند که این ماده هم برای خوردن به کار میرود هم برای نوشیدن، زیرا [علاوه بر آیه ۲۴۹ سوره بقره؛ و نیز علاوه بر اینکه برای برخی دیگر از نوشیدنیها هم وقتی تاکید بر مزهاش بوده از تعبیر «طعم» استفاده شده است: «أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ» (محمد/۱۵)] آیات متعددی هست که مخاطب بخوبی متوجه میشود که در اینها این ماده برای اعم از خوردن و نوشیدن به کار رفته است و اصلا دلالت اولیهاش انصرافی به خوردن ندارد؛ مانند آیه «لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» که اساسا شأن نزولش را شراب خوردنی که مسلمانان قبل از تحریم شراب انجام میدادند دانستهاند (مجمع البيان، ج۳، ص۳۷۲[۱۳])، ویا در آيات « قُلْ لا أَجِدُ في ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِه» (انعام/۱۴۵) و «وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلينٍ» (حاقه/۳۶) براحتی برای نوشیدن خون یا چرابهها از تعبیر یطعم و طعام یاد کرد؛ و در آیاتی همچون «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ» (مائده/۵) «وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي فِي الْأَسْواقِ» (فرقان/۷) «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» (عبس/۲۴) هیچ کس احتمال نمیدهد که فقط ناظر به خوردنیها باشد و نوشیدنیها را شامل نشود.
از این ماده غیر از کاربردهایش در ثلاثی مجرد، مانند: «لا أَجِدُ في ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلا» (انعام/۱۴۵) و «فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا» (احزاب/۵۳)، در دو باب ثلاثی مزید هم در قرآن به کار رفته است:
یکی باب افعال، که به معنای طعام دادن است: «وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ» (حج/۳۶)، «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ» (إنسان/۸)، «أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ» (يس/۴۷)، «الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ» (قريش/۴)، «وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ» (أنعام/۱۴)، «وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ» (ذاريات/۵۷)؛
و دیگری باب استفعال که به معنای طلب طعام کردن از دیگری است: «إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما» (کهف/۷۷)
ماده «طعم» و مشتقات آن ۴۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
۱) زید شحّام گوید: درباره آیه «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ: پس انسان به طعامش بنگرد» از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم که منظور از طعام چیست؟
فرمود: علم وی است که باید ببیند از چه کسی آن را فرا میگیرد.
الكافي، ج۱، ص۵۰؛ المحاسن، ج۱، ص۲۲۰؛ رجال الكشي، ص۴[۱۴]؛ الإختصاص، ص۴[۱۵]
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» قَالَ: قُلْتُ: مَا طَعَامُهُ؟
قَالَ: عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ [مِمَّنْ] يَأْخُذُهُ.
۲) الف. روایت شده است که رسول الله ص هنگامی که سفره غذا در مقابلشان پهن میشد میفرمودند:
خداوندا تو منزهی و چه نیکو کردهای آنچه برای ما مستقر فرمودی! خداوندا تو منزهی و چه فراوان است آنچه به ما دادهای! خداوندا تو منزهی و چه بسیار ما را در عافیت نگه داشتی! خدایا [روزیات را] بر ما و بر فقرای مسلمان وسعت فرما!
المحاسن، ج۲، ص۴۳۵؛ الكافي، ج۶، ص۲۹۳[۱۶]
عَنْهُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَسِّنٍ الْمِيثَمِيِّ رَفَعَهُ قَالَ:
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا وُضِعَتِ الْمَائِدَةُ بَيْنَ يَدَيْهِ قَالَ:
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ مَا أَحْسَنَ مَا أَثْبَتَ لَنَا سُبْحَانَكَ مَا أَكْثَرَ مَا تُعْطِينَا سُبْحَانَكَ مَا أَكْثَرَ مَا تُعَافِينَا اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَيْنَا وَ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِين.
ب. از امام صادق ع روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند:
در هنگام غذا خداوند را زیاد یاد کنید [نقل دیگر: اسم خدا را زیاد بگویید] و گنگ و نامفهوم نگویید [یعنی این طور نباشد که صرفا تلفظی انجام دهید که اگر کسی بشنود نفهمد چه عبارتی گفتید]؛ چرا که این طعام نعمتی از نعمتهای خداوند و رزقی از رزقهای اوست که برعهده شماست شکر او و یاد او و سپاس از او.
الكافي، ج۶، ص۲۹۶؛ المحاسن، ج۲، ص۵۸۶[۱۷]
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
اذْكُرُوا اللَّهَ [/أَكْثِرُوا ذِكْرَ اسْمِ اللَّهِ] عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الطَّعَامِ وَ لَا تَلْغَطُوا فَإِنَّهُ نِعْمَةٌ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ وَ رِزْقٌ مِنْ رِزْقِهِ يَجِبُ عَلَيْكُمْ فِيهِ شُكْرُهُ وَ ذِكْرُهُ وَ حَمْدُهُ.
۳) الف. ابوبصیر روایت کرده است که شخصی به امام باقر ع عرض کرد: من آدمی هستم که در انجام اعمال نیک ضعیف هستم [چندان اهل عبادات و مستحبات نیستم] و کم روزه میگیرم ولیکن میکوشم که جز حلال نخورم [و جز به نحو حلال شهوتم را اشباع نکنم].
امام ع به او فرمود: چه جهادی بالاتر از حفظ شکم و اندام جنسی؟!
الكافي، ج۲، ص۷۹؛ المحاسن، ج۱، ص۲۹۲
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنْ مُعَلًّى أَبِي عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع: إِنِّي ضَعِيفُ الْعَمَلِ قَلِيلُ الصِّيَامِ وَ لَكِنِّي أَرْجُو أَنْ لَا آكُلَ إِلَّا حَلَالًا [وَ لَا أَنْكَحَ إِلَّا حَلَالًا].
قَالَ: فَقَالَ لَهُ: أَيُّ الِاجْتِهَادِ [جِهَادٍ] أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ.
ب. از اماما صادق ع از پدرانشان روایت شده که رسول الله ص فرمودند:
هنگامی که چهار چیز در طعام جمع شود تمام و کمال شود: هنگامی که از حلال باشد و دستان به سوی آن زیاد باشد* و ابتدایش با نام خداوند تبارک و تعالی و پایانش با حمد و سپاس او باشد.
* پینوشت: ظاهرا مقصود از این تعبیر آن است شخص تنهایی نخورد بلکه افراد متعددی را بر سر سفره خویش بنشاند.
الخصال، ج۱، ص۲۱۶؛ معاني الأخبار، ص۳۷۵
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِذَا جُمِعَ لِلطَّعَامِ أَرْبَعُ خِصَالٍ [/الطَّعَامُ إِذَا جَمَعَ أَرْبَعَ خِصَالٍ] فَقَدْ تَمَّ إِذَا كَانَ مِنْ حَلَالٍ وَ كَثُرَتِ الْأَيْدِي عَلَيْهِ وَ سُمِّيَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي أَوَّلِهِ وَ حُمِدَ فِي آخِرِهِ.
ج. روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
کسی که غذای حلال بخورد بالای سرش فرشتهای بایستد و برایش استغفار کند تا از غذا خوردن فارغ شود.
و نیز فرمودند: هنگامی که لقمه حرام در شکم بنده جای گیرد همه فرشتگان در آسمانها و زمین او را لعنت کنند و مادام که آن لقمه در شکم وی باقی است خداوند به او نگاه نکند؛ و کسی که لقمهای را از راه حرام بخورد به خشم خداوند گرفتار شده است؛ پس اگر توبه کند خداوند توبه اش را بپذیرد و اگر بر همان حال بمیرد آتش جهنم برایش سزاوارتر است.
روضة الواعظين، ج۲، ص۴۵۷؛ مكارم الأخلاق، ص۱۵۰؛ الدعوات (للراوندي)، ص۲۴-۲۵
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَنْ أَكَلَ الْحَلَالَ قَامَ عَلَى رَأْسِهِ مَلَكٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ أَكْلِهِ.
وَ قَالَ: إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِي جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا دَامَتْ تِلْكَ اللُّقْمَةُ فِي جَوْفِهِ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَكَلَ اللُّقْمَةَ مِنَ الْحَرَامِ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ فَإِنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَإِنْ مَاتَ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ.
د. و باز از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
کسی که چهل روز از حلال تغذیه کند خداوند دلش را نورانی کند.
و فرمودند: همانا خداوند را فرشتهای است که هرشب بر بالای بیت المقدس ندا میدهد: هرکس حرام بخورد خداوند از او نه چیزی را قبول کند که بدی را از وی دفع کند، و نه مابهازایی برای آن را.
عدة الداعي و نجاح الساعي، ص۱۵۳
فَعَنِ النَّبِيِّ ص: مَنْ أَكَلَ الْحَلَالَ أَرْبَعِينَ يَوْماً نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ.
وَ قَالَ ص: إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي عَلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ كُلَّ لَيْلَةٍ مَنْ أَكَلَ حَرَاماً لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلا.
۴) از امام حسن ع روایت شده که فرمودند:
دوازده خصلت است که سزاوار است انسان هنگام طعام آنها را یاد بگیرد: چهارتا از آنها واجب است، و چهارتا سنت است، و چهارتا ادب:
اما آنچه واجب است: معرفت و نام خداوند بردن و شکر کردن و راضی بودن؛
اماآنچه سنت است: نشستن بر پای چپ و خوردن با سه انگشت و خوردن از جلوی خویش و لیسیدن انگشتان؛
و اما آنچه ادب است: شستن دستان و برداشتن لقمههای کوچک و خوب جویدن و کمنگاه کردن به صورت بقیه.
المحاسن، ج۲، ص۴۵۹
عَنْهُ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ:
اثْنَتَا عَشْرَةَ خَصْلَةً يَنْبَغِي لِلرَّجُلِ أَنْ يَتَعَلَّمَهَا عَلَى الطَّعَامِ أَرْبَعَةٌ مِنْهَا فَرِيضَةٌ وَ أَرْبَعَةٌ مِنْهَا سُنَّةٌ وَ أَرْبَعَةٌ مِنْهَا أَدَبٌ:
فَأَمَّا الْفَرِيضَةُ: فَالْمَعْرِفَةُ وَ التَّسْمِيَةُ وَ الشُّكْرُ وَ الرِّضَا؛
وَ أَمَّا السُّنَّةُ: فَالْجُلُوسُ عَلَى الرِّجْلِ الْيُسْرَى وَ الْأَكْلُ بِثَلَاثِ أَصَابِعَ وَ الْأَكْلُ مِمَّا يَلِيهِ وَ مَصُّ الْأَصَابِعِ؛
وَ أَمَّا الْأَدَبُ: فَغَسْلُ الْيَدَيْنِ وَ تَصْغِيرُ اللُّقْمَةِ وَ الْمَضْغُ الشَّدِيدُ وَ قِلَّةُ النَّظَرِ فِي وُجُوهِ الْقَوْم.
۵) در منابع اهل سنت روایت شده است که:
یکبار رسول الله ص به ضحاک بن سفیان کلابی فرمودند: ضحاك! طعامت چيست؟
گفت: گوشت و شیر.
فرمودند: آخرش چه میشود؟
گفت: چیزی که خود شما بهتر می دانید!
فرمود: خداوند مَثَلِ دنیا را همین چیزی معرفی کرده که از بنی آدم بیرون میآید!
مسند أحمد، ج۲۵، ص۲۴؛ المعجم الكبير للطبراني، ج۸، ص۲۹۹؛ شعب الإيمان، ج۱۳، ص۸۳[۱۸]؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۱۹، ص۱۴[۱۹]
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ جُدْعَانَ، عَنِ الْحَسَنِ، عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ سُفْيَانَ الْكِلَابِيِّ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ ص قَالَ لَهُ: يَا ضَحَّاكُ مَا طَعَامُكَ؟
قَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ، اللَّحْمُ وَاللَّبَنُ؟
قَالَ: ثُمَّ يَصِيرُ إِلَى مَاذَا؟
قَالَ: إِلَى مَا قَدْ عَلِمْتَ!
قَالَ: فَإِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى ضَرَبَ مَا يَخْرُجُ مِنْ ابْنِ آدَمَ مَثَلًا لِلدُّنْيَا.
ب. و باز از ایشان روایت شده که فرمودند: همانا مَثَل دنیا مَثَلِ خوراک بنیآدم است که چگونه از او خارج میشود؛ هرقدر هم که نمک و ادویه بدان زده باشد؛ پس بنگر که آخرش چه میشود!
صحيح ابن حبان، ج۲، ص۴۷۶؛ المعجم الكبير للطبراني، ج۱، ص۱۹۸؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۱۹، ص۱۴[۲۰][۲۱]
أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ سُفْيَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ بِسْطَامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حُذَيْفَةَ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ يُونُسَ بْنِ عُبَيْدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عُتَيٍّ عَنْ أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ:
إن مطعم بن آدَمَ ضُرِبَ لِلدُّنْيَا مَثَلًا بِمَا خَرَجَ مِنِ بن آدَمَ وَإِنْ قَزَّحَهُ وَمَلَّحَهُ فَانْظُرْ مَا يَصِيرُ إليه [/قَدْ عَلِمَ إِلَى مَا يَصِيرُ].
۶) روایت شده است که روزی جابر بن عبداللّه انصاری نزد امام علی(ع) آهی کشید!
امام(ع) فرمود: چرا اینگونه آه کشیدی؟! آیا گویی برای [مشکلی از مشکلات] دنیا بود؟
جابر عرض کرد: آری!
امام(ع) فرمود: جابر! لذتهای دنیا هفت نوع است. خوردنی، آشامیدنی، پوشیدنی، همبستر شدن، مرکب سوارى، بوئیدنی و شنیدنی.
لذیذترین خوردنیها عسل میباشد که آب دهان یک حشره است
[سپس حضرت یک به یک را توضیح میدهند[۲۲] تا اینکه میفرمایند:]
چیزى که داراى چنین مشخصاتى باشد، عاقل نباید براى آن آه بکشد.
جابر گفت: به خدا قسم، بعد از آن دیگر دنیا برای من ارزشى نداشت.
غرر الحكم و درر الكلم، ص۷۱۴؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۱۱
نُقِلَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ رَأَى جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ قَدْ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ.
فَقَالَ ع: يَا جَابِرُ عَلَامَ تَنَفُّسُكَ أَ عَلَى الدُّنْيَا؟
فَقَالَ جَابِرٌ نَعَمْ.
فَقَالَ لَهُ: يَا جَابِرُ مَلَاذُّ الدُّنْيَا سَبْعَةٌ الْمَأْكُولُ وَ الْمَشْرُوبُ وَ الْمَلْبُوسُ وَ الْمَنْكُوحُ وَ الْمَرْكُوبُ وَ الْمَشْمُومُ وَ الْمَسْمُوعُ.
فَأَلَذُّ الْمَأْكُولَاتِ الْعَسَلُ وَ هُوَ بَصْقٌ مِنْ ذُبَابَةٍ…[۲۳]
فَمَا هَذِهِ صِفَتُهُ لَمْ يَتَنَفَّسْ عَلَيْهِ عَاقِلٌ!
قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ: فَوَ اللَّهِ مَا خَطَرَتِ الدُّنْيَا بَعْدَهَا عَلَى قَلْبِي.
۷) الف. از پیامبر اکرم ص روایت شده که فرمودند:
کسی که چیزی بخورد در حالی که بینندهای [با حسرت] او را نگاه کند، و این شخص به او بیاعتنایی کند [حاضر نشود از طعام خود چیزی به وی بدهد]، به دردی مبتلا خواهد شود که دوا نخواهد داشت.
مجموعة ورام، ج۱، ص: ۴۷
قال النَّبِيُّ ص: مَنْ أَكَلَ وَ ذُو عَيْنَيْنِ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ لَمْ يُوَاسِهِ ابْتُلِيَ بِدَاءٍ لَا دَوَاءَ لَه.
ب. از امام باقر ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند:
به من ایمان نیاورده است کسی که سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد.
الكافي، ج۲، ص۶۶۸
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْبَجَلِيِّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْوَصَّافِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا آمَنَ بِي مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِعٌ.[۲۴]
ج. از امام سجاد ع روایت شده که فرمودند:
کسی که سیر بخوابد و در محضرش مومنی گرسنهای باشد که از گرسنگی به خود میپیچد، خداوند عز و جل فرماید: ای فرشتگانم! شما را علیه این بندهام شاهد میگیرم که من به او دستوری دادم و او مرا عصیان کرد و غیر مرا اطاعت نمود؛ و او را به عمل خودش وامینهم و به عزت و جلالم سوگند که هرگز او را نبخشم.
ثواب الأعمال، ص۲۵۰
أَبِي ره قَالَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ فُرَاتِ بْنِ الْأَحْنَفِ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع:
مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ بِحَضْرَتِهِ مُؤْمِنٌ جَائِعٌ طَاوٍ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: مَلَائِكَتِي أُشْهِدُكُمْ عَلَى هَذَا الْعَبْدِ أَنَّنِي أَمَرْتُهُ فَعَصَانِي وَ أَطَاعَ غَيْرِي وَ وَكَلْتُهُ إِلَى عَمَلِهِ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا غَفَرْتُ لَهُ أَبَداً.
۸) الف. روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
نان را اکرام کنید و بزرگ بدانید که همانا خداوند تبارک و تعالی برایش برکاتی از آسمان نازل فرموده و از کرامتش برکات زمین را بیرون آورد؛ [اکرامش به این است] که: [با قیچی] بریده نشود و زیر پا گذاشته نشود.
المحاسن، ج۲، ص۵۸۵
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ الْكُوفِيِّينَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
أَكْرِمُوا الْخُبْزَ وَ عَظِّمُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ لَهُ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ أَخْرَجَ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ مِنْ كَرَامَتِهِ أَنْ لَا يُقْطَعَ وَ لَا يُوطَأَ.[۲۵]
تبصره:
ظاهرا بااقتباس از همین حدیث نبوی است که سعدی چنین سروده است:
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو نانى بكف آرى و به غفلت نخورى
ب. روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
خدایا! در خصوص نان به ما برکت بده و بین ما و آن جدایی نینداز؛ که اگر نان نبود نه روزهای میگرفتیم و نه نمازی میخواندیم و نه واجبات پروردگارمان را ادا میکردیم.
الكافي،ج۵، ص۷۳ و ج۶، ص۲۸۷؛ المحاسن، ج۲، ص۵۸۶
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي الْخُبْزِ وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَلَوْ لَا الْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لَا صَلَّيْنَا وَ لَا أَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ.
تدبر
۱) «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»
بعد از اینکه در آیه ۱۷ انسان را به خاطر کفر و ناسپاسیاش مذمت کرد و در آيات ۱۸ تا ۲۳ به سیر آفرینش وی از نطفه تا قیامت اشاره کرد و توجه به همین را کافی دانست که وی دست از کفر و ناسپاسی بردارد، در این آیه فرمود که «پس انسان به طعامش بنگرد». ربط این آیه به آیات قبل چیست؟
الف. دقّت در پيدايش نعمتها، وسيلهاى براى كفر زدائى است (تفسير نور، ج۱۰، ص۳۸۹)؛ بدین بیان که:
الف.۱. در آیات قبل نعمتهای ذاتی و درونی انسان را برشمرد و از این آیه به بعد سراغ نعمتهای بیرونی رفت (تفسير كنز الدقائق، ج۱۴، ص۱۳۸[۲۶]). به تعبیر دیگر، عادت خداوند در قرآن این است که هرگاه دلایل موجود در نفس (انفسی) را ذکر میکند در پی آن سراغ دلایل موجود در آفاق (آفاقی) میرود و اینجا نیز چنین کرده؛ و در میان دلایل آفاقی با آنچه انسان بدان نیاز دارد آغاز کرد (مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج۳۱، ص۵۹[۲۷]).
الف.۲. این تفصیل آن مطالبی است که قبلا به اجمال گفت؛ یعنی با توجه دادن به طعامی که انسان از آن میخورد و قوت میگیرد و به بقای وی کمک میکند میخواهد وی را به عوامل بسیار متکثری که خداوند برای ربوبیت وی در کار آورده توجه دهد تا گستره تدبیر ربوبی در مورد خویش را ببیند و توجه و عنایت خداوند به صلاح حال خویش را دریابد (الميزان، ج۲۰، ص۲۰۸-۲۰۹[۲۸]).
الف.۳. در آیات قبل اصل نعمت آفرینش انسان و مراتب آن را برشمرد و از این آیه به بعد سراغ امکاناتی رفت که خداوند آفریده و این زندگی را برای انسان میسر و گوارا میکند.
ب. با تذکر حاصل از آیات قبل، میخواهد انسان دست از کفر و ناسپاسی بردارد؛ و از اینجا به بعد میخواهد انسان به اطراف خویش عمیقتر بنگرد تا روحیه سپاس و قدردانی هم در وی تقویت شود؛ که از ثمرات این روحیه سپاس، نهتنها این است که همواره هنگام مصرف غذا خدا را به یاد داشته باشد و اسم او را ببرد (حدیث۲)؛ بلکه هم خرید و هم خوردن طعام را مدیریت میکند، و از اسراف و پرخوری و …، و آفات دنیوی و اخروی اینها[۲۹] مصون میماند (اقتباس از وبلاگ آداب زندگی[۳۰] به آدرس: http://saghalain8.blogfa.com/post/33) [۳۱]
ج. میخواهد در این آیه به طعام خویش بنگرد و بعد تامل نماید که نهایت این طعام چه میشود تا دیگر دل به دنیا نبندد (احادیث ۵ و ۶) که اگر دلبستگی به دنیا را کنار بگذارد دیگر به سمت کفر و ناسپاسی نخواهد برگشت.
د. …
تبصره
اگر این آیه را در سیاق و با توجه به آیات بعد مورد توجه قرار دهیم، این نگاه کردن به طعام از باب اموری است که در پیدا و مهیا شدن طعام برای انسان دخیل است؛ و خداوند این جهت را مد نظر قرار داده است (مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج۳۱، ص۵۹[۳۲])؛ اما حق این است که چنانکه بارها بیان شد استفاده از یک لفظ در چند معنا ممکن است، و یکی از اقتضاءات این امکان، آن است که آیه بدون لحاظ سیاقش بر چه چیزی دلالت میکند؛ که حدیث اول که ناظر به آیه است کاملا این آیه را مستقل از سیاق تفسیر کرده است (زیرا اگر طعام را علم، و خوردن را کسب علم بدانیم، دیگر ریزش آب از آسمان و روییدن گیاه بر اثر این ریزش و … ربطی به کسب علم ندارد). برخی همچون علامه طباطبایی با اینکه در بحث اصولی (اصول فقه) خویش این امکان را انکار کردهاند اما در هنگام استفاده از آیات در موارد متعددی به این مساله تن داده و حتی قبول دلالتهای متعدد و متفاوت از یک آیه را با تقطیع فرازهای آن – که عملا به معنای نادیده گرفتن سیاق است-، یک قاعده قرآنی که انسان را به اسرار الهی رهنمون میشود دانستهاند (الميزان، ج۱، ص۲۶۰[۳۳]).
بر همین اساس، وجه توصیه به نگاه کردن به طعام در این آیه منحصر در این نیست که انسان به علل و اسبابی که خداوند تهیه کرده و تدبیر ربوبی عظیمی که برای بقای وی مهیا نموده، توجه کند؛ بلکه میتواند ابعاد دیگری نیز داشته باشد که در تدبرهای بعد به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
۲) «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»
با توجه به اینکه مقصود از «طعام» در این آیه چیست معانی متعددی میتواند مد نظر باشد:
الف. اگر «طعام» به معنای «مطعوم» (= خوردنی) باشد، آنگاه خداوند دستور میدهد که به وسیلهها و فرایندهایی که خداوند در نظام عالم قرار داده تا طعام و خوراک وی مهیا شود دقت کند؛ که ثمره اصلی این دقت این است که از کفران برگردد و شاکر شود (حدیث۲؛ مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۶۸[۳۴]؛ البحر المحيط، ج۱۰، ص۴۱۰[۳۵]).
ب. ممکن است طعام به معنای مصدری (خوردن) مد نظر باشد؛ آنگاه چهبسا منظور این است که انسان به عمل خوردن خویش بنگرد و بعد تامل نماید که نهایت این خوردن به کجا منجر میشود و سرانجام آنچه خورده چگونه از او دفع میشود تا دیگر دل به دنیا نبنند (حدیث۵؛ و نیز: أبيّ و ابن عباس و مجاهد و حسن؛ به نقل از البحر المحيط، ج۱۰، ص۴۱۰[۳۶]).
ج. «طعام» میتواند به معنای غذای روح باشد؛ آنگاه در این آیه از انسان خواسته شده است که به علم و ایمان و سایر غذاهای روحی خویش بنگرد، و دقت کند که آیا آنها پاک است یا خیر، و آنها را از کجا میگیرد، و … (حدیث۱).
د. …
۳) «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»
یک احتمال این است که مراد از اینکه انسان بايد به غذاى خود بنگرد، همین نگاه ظاهرى به غذاست؛ که خود این توصیه وجوه متعددی میتواند داشته باشد:
الف. به غذایت نگاه و توجه کن چون باعث تحريك غدههاى بزاقى دهن، مىشود، در نتيجه كمك به هضم غذا مىكند (به نقل از تفسير نمونه، ج۲۶، ص۱۴۵[۳۷]).
ب. به غذایت نگاه كن، نه به غذاى ديگران و نه به فيلم و سريال؛ تا غذا را درست بجوی و درست ببلعی؛ نه در حال هیجان و اضطراب و …؛ که برای دستگاه گوارشت مشکل ایجاد کنی (اقتباس از وبلاگ آداب زندگی[۳۸] به آدرس: http://saghalain8.blogfa.com/post/33)
ج. توجهت به غذا خوردنت باشد و حرف نزن؛ زیرا ممکن است غذا در گلویت بپرد یا عمل جویدن و بلعیدن را درست انجام ندهی و برایت هزینهساز شود (اقتباس از از وبلاگ آداب زندگی).[۳۹]
د. به غذایی که میخوری توجه کن که مبادا غذایت درست پخته نشده باشد یا سوخته باشد؛ که اگر غذاى نپخته بخورى، ناراحتى معده و سوء هاضمه پيدا مىكنى و اگر غذاى سوخته بخورى سرطان مىگيرى! (وبلاگ آداب زندگی)
ه. به غذايت نگاه كن ببين غذائى كه مىخورى خيلى داغ و يا خيلى سرد نباشد[۴۰] و همچنین خيلى چرب، خيلى شور، خيلى شيرين، خيلى ترش نباشد[۴۱] تا آسیبی به تو نرساند (وبلاگ آداب زندگی).
و. …
۴) «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»
انسان بايد به غذاى خود بنگرد كه آيا از حلال است يا حرام (تفسير نور، ج۱۰، ص۳۸۸)؛ و از راه مشروع به دست آمده است یا نامشروع؟ و در یک کلام، جنبههاى اخلاقى و تشريعى را مورد توجه قرار دهد (تفسير نمونه، ج۲۶، ص۱۴۵[۴۲]). یعنی هم توجه کند که آیا با کسب مشروع تهیه شده است؛ و هم اینکه آیا خود آن جزء چیزهایی است که خودش حلال است یا خیر؟ که اگر به این ابعاد توجه نکند، و مال حرام و نجس و … در وجودش راه پیدا کند مانع رشد معنوی وی، و موجب طرد او از ملکوت میشود (حدیث۳).
۵) «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»
با اینکه در آیه ۱۷ کلمه انسان آمده بود چرا دوباره آن را تکرار کرد؟
الف. در آيه ۱۷ (قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ) تاکید کلام روی انسانی بود که کفر میورزید، اما در اینجا از مطلق انسانها میخواهد که چنین توجهی داشته باشند؛ لذا این کلمه را دوباره آورد (الميزان، ج۲۰، ص۲۰۸-۲۰۹[۴۳])؛یعنی مصداق این انسان با آن انسان متفاوت است.
ب. شاید میخواهد بیان کند که با اینکه خوردن بین انسان و حیوان مشترک است؛ اما انسان بودن اقتضای خاص دارد؛ به تعبیر دیگر، میخواهد بفهماند که: «انسان، مأمور به تفكر در غذا، به عنوان يكى از نعمتهاى خداست، خوردن بىفكر كار حيوان است» (تفسير نور، ج۱۰، ص۳۸۹).
ج. …
۶) «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»
اگر در این آیه تاکید را روی ضمیر «ه» قرار دهیم؛ یعنی انسان باید به غذای «خودش» نگاه کند؛ آنگاه این آیه میخواهد بگوید:
الف. در حین غذا خوردن فقط به غذای خودت نگاه کن نه به دیگران، که چکار میکنند و چگونه غذا میخورند؛ چنانکه در آداب غذا خوردن سفارش شده که سر سفره از نگاه به چهره دیگران خودداری شود (حدیث۴).
ب. نگاهت فقط به غذای خودت باشد، نه به غذای دیگران؛ و دائما درصدد مقایسه حال خودت با دیگران نباش؛ که دائما احساس کمبود بکنی.
ج. انسان بايد به غذاى خود بنگرد كه آيا ديگران هم دارند يا ندارند، که اگر ندارند طوری نخورد که آنان حسرت به دل شوند (حدیث۷.الف)؛ یا در قبال آنان احساس مسئولیت کند و این گونه نباشد که خودش سیر بخوابد و در محضرش یا در همسایگیاش کسی گرسنه باشد (حدیث ۷. ب و ج).[۴۴]
د. …
۷) «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»
انسان بايد به غذاى خود بنگرد [ و بیندیشد که] نيروى بدست آمده از آن در كجا صرف مىشود (تفسير نور، ج۱۰، ص۳۸۸). یعنی وقتی غذا میخورد صرفا دنبال لذت بردن نباشد؛ بلکه درصدد این باشد که خود را تقویت کند که بتواند به انجام وظایف خویش بپردازد و خدا را عبادت کند (حدیث۸). اگر چنین باشد همین خوردن هم برای وی عمل صالح محسوب میشود.
۸) «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»
انسان بايد به غذاى خود بنگرد؛ ببیند خداوند چه سفره رنگارنگی برای انسان تدارک دیده است[۴۵] و به تفاوت خود با حیوانات پی ببرد و بفهمد که خداوند چقدر او را اکرام کرده است. اغلب موجودات تنوع غذایی بسیار محدودی دارند؛ برخی گوشتخوارند و برخی گیاهخوار؛ و در هر یک هم فقط طیف محدودی از گوشت یا گیاهان را میخورند. مهمتر از این، همه حیوانات از غذاهای آماده در طبیعت استفاده میکنند؛ اما خداوند انسان را طوری آفریده که عموما غذاهایش را باید آماده کند؛ یعنی برای غذای خود وقت میگذارد و تصرفاتی در متن خوراکیها انجام میدهد تا آماده خوردن شوند.
نکته تخصصی انسانشناسی (طعام: تمایزی بنیادین بین انسان و حیوان)
قبلا اشاره شد که تلقی داروینی از انسان، که انسان را صرفا در امتداد حیوان می بیند همان تلقی ابلیس است که بعد ماورایی انسان را منکر شد و انسان را منحصرا در بعد خاکی و زمینیاش دید (جلسه ۲۷۲، تدبر ۲ https://yekaye.ir/al-hegr-15-33/). اتفاقا خداوند وقتی انسان را به بهشت فرستاد روی همین ابعاد ظاهرا دنیوی وی دست گذاشت و درباره سکونت (مسکن) و زوج (ازدواج) و خوردن وی سخن گفت: «يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما» (بقره/۳۵) «وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما» (اعراف/۱۹) که این نشان میدهد که این ابعاد در انسان در افق بهشت و حقیقت ملکوتی وی شکوفات و فعال شده است و از جنس امور خاکی و زمینی صرف انسان نیست و در همین امور اگرچه ظاهرا با حیوان مشترک است اما تفاوتهای بنیادینی در همین امور با حیوان دارد.
شاید این آیه هم میخواهد اشاره کند که اگر انسان همین طعام خویش را جدی بنگرد متوجه تفاوت بنیادین خویش با حیوان میشود؛ و کسی که کرامت خویش و برتری خویش بر حیوان را دریابد اسیر شیطان نمیشود.
[۱]. قراءة الجماعة «فَلْيَنْظُرْ» بسكون اللام.
. وروى عبد الوارث عن أبي عمرو «فَلَيَنْظُرْ» بفتح اللام.
قال ابن خالويه : حكى أبو زيد : أن من العرب من يفتح كل لام إلا قولهم «الحمد لله».
[۲] . الطَّعْمُ: تناول الغذاء، و يسمّى ما يتناول منه طَعْمٌ و طَعَامٌ. قال تعالى: وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ [المائدة/ ۹۶]، قال: و قد اختصّ بالبرّ فيما رَوَى أَبُو سَعِيدٍ «أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ أَمَرَ بِصَدَقَةِ الْفِطْرِ صَاعاً مِنْ طَعَامٍ أَوْ صَاعاً مِنْ شَعِيرٍ» . قال تعالى: وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ [الحاقة/ ۳۶]، طَعاماً ذا غُصَّةٍ [المزمل/ ۱۳]، طَعامُ الْأَثِيمِ [الدخان/ ۴۴]، وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ [الماعون/ ۳]، أي: إِطْعَامِهِ الطَّعَامَ، فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا [الأحزاب/ ۵۳]، و قال تعالى: لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِيما طَعِمُوا [المائدة/ ۹۳]،
[۳] . ما یدخل من الفم الی الجوف غذاءا للبدن فیشبعه.
[۴] . و الطَّعَام اسم جامع لكل ما يؤكل، و كذلك الشراب لكل ما يشرب. و العالي في كلام العرب: أن الطَّعَام هو البر خاصة. و يقال: اسم له و للخبز المخبوز، ثم يسمى بالطَّعَام ما قرب منه، و صار في حده، و كل ما يسد جوعا فهو طَعَامٌ.
[۵] . الطاء و العين و الميم أصل مطَّرد منقاسٌ فى تذوُّقِ الشّىء. يقال طَعِمْت الشىء طَعْما. و الطَّعام هو المأكول. و كان بعضُ أهلِ اللُّغة يقول: الطَّعام هو البُرُّ خاصّة، و ذكر حديث أبى سعيد : «كُنّا نُخرِج صدقةَ الفِطر على عهد رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم، صاعاً مِن طعامٍ أو صاعا من كذا ». ثم يُحمَل على باب الطعام استعارةً ما ليس من باب التذوُّق، فيقال: استطعَمَنِى فلانٌ الحديثَ، إذا أرادكَ على أن تحدِّثه. و فى الحديث: «إذا استطعَمَكم الإمامُ فأطعِمُوه». يقول: إذا أُرْتِجَ عليه و استَفْتَح فافتحُوا عليه.
[۶] . أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو أكل شيء أو شربه مع اشتهاء و ذوق، قليلا كان أو كثيرا. و هذا هو الفارق بينها و بين الأكل و الذوق و الشرب: فانّ الأكل هو تناول شيء بازالة الصورة منه بالمضغ سواء كان بذوق أم لا. و الشرب يختصّ بالمائعات. و الذوق احساس شيء من خصوصيّات شيء بالذائقة أو بالحاسّة الباطنة. فالأكل أعمّ من أن يكون في مطعوم و بالمضغ الحيواني أو في غير مطعوم و بغير المضغ المتداول، فيقال- أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ، … ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ، و أكلت النار الحطب. و يعتبر في الطَّعْمِ القيدان: الأكل في الجملة و التذوّق، و فالتذوّق إذا لم ينضم الى الأكل لا يقال انّه طعم. فإطلاق المادّة في مفاهيم الأكل المطلق، و الذوق المطلق، و مطلق الشرب: مجاز، كاطلاقها في مطلق الحبّ و البرّ.
ثمّ انّ المادّة قد أطلقت في القرآن الكريم: على الطعام ممّا وراء المادّة في عوالم الآخرة-. وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ …،. إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِيمِ:. لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ- ۸۸/ ۶ فتشمل المادّة على ما يكون مادّيّا و على ما ورائه.
و سبق في السقي: إنّه في مقابل الإطعام، كما أنّ الشرب في مقابل الأكل:. وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ- ۲۶/ ۷۹. كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ- ۲/ ۶۰ و ممّا يدلّ على أنّ الطَّعْمَ غير الأكل: قوله تعالى:. وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ- ۴۷/ ۱۵ و قولهم اسْتَطْعَمْتُهُ: ذقته لأعرف طعمه. و ممّا يدلّ على انّه ليس بتذوّق صرف: قوله تعالى:. الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ …،. وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ …،. يَأْكُلانِ الطَّعامَ. و بهذا يظهر أنّ الأكل في الآيات الكريمة انّما استعمل في موارد يراد فيها مطلق مضغ شيء و محو صورته في الفم في مورد التغذّى. و هذا بخلاف الطعم: فيستعمل في موارد يراد فيها الأكل مع التذوّق.
[۷] . الطَّعْمُ، طَعْم كل شيء و هو ذوقه. و الطَّعْم: الأكل. إنه ليَطْعَمُ طَعْماً حسنا. و هو حسن المَطْعَم، كما تقول: حسن الملبس، أي: طَعَامُهُ طيب، و لباسه جميل. و فلان حسن الطِّعْمَة كسرت كالجلسة، لأنه ضرب من الفعل، و ليس بفعلة واحدة. و كل فعل واقع لا يحرك مصدره نحو الطَّعْم، لأنك تقول: طَعِمْتُ الطَّعَامَ، و ما لم يقع يحرك مصدره مثل ندم، لأنك لا تقول: ندمت الشيء. و الطَّعَام اسم جامع لكل ما يؤكل، و كذلك الشراب لكل ما يشرب.
[۸] . و العالي في كلام العرب: أن الطَّعَام هو البر خاصة. و يقال: اسم له و للخبز المخبوز، ثم يسمى بالطَّعَام ما قرب منه، و صار في حده، و كل ما يسد جوعا فهو طَعَامٌ. قال [تعالى: أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ] وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ فسمى الصيد طَعَاماً، لأنه يسد الجوع.
[۹] . و الإطعام يقع فى كلِّ ما يُطعَم، حتَّى الماء. قال اللَّه تعالى: وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي. و قال عليه السلام فى زمزم: «إنّها طَعامُ طُعْم، و شِفاء سُقْم». و عِيب خالدُ بن عبد اللَّه القسرىّ بقوله: «أطعِمُونى ماءً»، و قال [بعضهم] فى عيبه بذلك شعراً ، و ذلك عندنا ليس بعيب؛ لما ذكرناه.
[۱۰] . قيل: و قد يستعمل طَعِمْتُ في الشّراب كقوله: فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي [البقرة/ ۲۴۹]، و قال بعضهم: إنّما قال: وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ تنبيها أنه محظور أن يتناول إلّا غرفة مع طَعَامٍ، كما أنه محظور عليه أن يشربه إلّا غرفة، فإنّ الماء قد يُطْعَمُ إذا كان مع شيء يمضغ، و لو قال: و من لم يشربه لكان يقتضي أن يجوز تناوله إذا كان في طَعَامٍ، فلما قال: وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ بَيَّنَ أنه لا يجوز تناوله على كلّ حال إلّا قدر المستثنى، و هو الغرفة باليد، و قَوْلُ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فِي زَمْزَمَ: «إِنَّهُ طَعَامُ طُعْمٍ وَ شِفَاءُ سُقْمٍ» . فتنبيه منه أنه يغذّي بخلاف سائر المياه.
[۱۱] . و قول العرب: مر الطَّعْم و حلو الطَّعْم معناه الذوق، لأنك تقول: اطْعَمْه، أي: ذقه، و لا تريد به امضغه كما يمضغ الخبز، و هكذا في القرآن: وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي» فجعل ذوق الشراب طَعْماً. نهاهم أن يأخذوا منه إلا غرفة و كان فيها ري الرجل و ري دابته.
[۱۲] . برخی با توجه به این آیه اخیر ادعا کردهاند که اساسا طعم در مقابل سقی است و أکل در مقابل شرب: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّه» (بقره/۶۰) «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً» (طور/۱۹؛ حاقه/۲۴؛ مرسلات/۴۳) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۷، ص۷۹). اما با توجه به آیهای که قبل از آن ذکر شد که طعام را در قبال شراب مطرح کرده است نه لزوما در قبال سقی، این ادعا قابل مناقشه است.
[۱۳] . لما نزل تحريم الخمر و الميسر قالت الصحابة يا رسول الله ما تقول في إخواننا الذين مضوا و هم يشربون الخمر و يأكلون الميسر فأنزل الله هذه الآية عن ابن عباس و أنس بن مالك و البراء بن عازب و مجاهد و قتادة و الضحاك و قيل إنها نزلت في القوم الذين حرموا على أنفسهم اللحوم و سلكوا طريق الترهيب كعثمان بن مظعون و غيره فبين الله لهم أنه لا جناح في تناول المباح مع اجتناب المحرمات.
المعنى: «لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ» أي إثم و حرج «فِيما طَعِمُوا» من الخمر و الميسر قبل نزول التحريم وفي تفسير أهل البيت (ع) فيما طعموا من الحلال و هذه اللفظة صالحة للأكل و الشرب جميعا.
[۱۴] . سندش چنین است: مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيُّ…
[۱۵] . سند شیخ مفید با بقیه متفاوت و چنین است: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ
[۱۶]. کلینی این روایت را از طریقی غیر از برقی روایت کرده و عباراتش هم اندکی متفاوت است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ رَفَعَهُ قَالَ:
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا وُضِعَتِ الْمَائِدَةُ بَيْنَ يَدَيْهِ قَالَ:
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ مَا أَحْسَنَ مَا تَبْتَلِينَا سُبْحَانَكَ مَا أَكْثَرَ مَا تُعْطِينَا سُبْحَانَكَ مَا أَكْثَرَ مَا تُعَافِينَا اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَيْنَا وَ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ.
[۱۷] . عَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَكْثِرُوا ذِكْرَ اسْمِ اللَّهِ عَلَى الطَّعَامِ وَ لَا تَلْغَطُوا بِهِ فَإِنَّهُ نِعْمَةٌ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ وَ رِزْقٌ مِنْ رِزْقِهِ يَجِبُ عَلَيْكُمْ فِيهِ شُكْرُهُ وَ ذِكْرُهُ وَ حَمْدُهُ.
قَالَ وَ رَوَاهُ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ الْأَصَمِّ عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع.
[۱۸] . أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدَانَ , ثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدٍ الصَّفَّارُ , ثَنَا الْبَاغَنْدِيُّ , ثَنَا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ , ثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ , ثَنَا عَلِيُّ بْنُ زَيْدٍ , عَنِ الْحَسَنِ، عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ سُفْيَانَ الْكِلَابِيِّ , أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَهُ: ” يَا ضَحَّاكُ , فَمَا طَعَامُكَ؟ ” , قَالَ: اللَّحْمُ وَاللَّبَنُ. قَالَ: ” ثُمَّ يَصِيرُ إِلَى مَاذَا؟ ” , قَالَ: إِلَى مَا قَدْ عَلِمْتَهُ. فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ” إِنَّ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مَا يَخْرُجُ مِنَ ابْنِ آدَمَ مِثْلُ الدُّنْيَا.
[۱۹] . قد روي أن النبي ص قال للضحاك بن سفيان الكلابي أ لست تؤتى بطعامك و قد قزح و ملح ثم تشرب عليه اللبن و الماء قال بلى قال فإلى ما ذا يصير قال إلى ما قد علمت يا رسول الله قال فإن الله عز و جل ضرب مثل الدنيا بما يصير إليه طعام ابن آدم.
[۲۰] . قد روي أن النبي ص قال للضحاك بن سفيان الكلابي أ لست تؤتى بطعامك و قد قزح و ملح ثم تشرب عليه اللبن و الماء قال بلى قال فإلى ما ذا يصير قال إلى ما قد علمت يا رسول الله قال فإن الله عز و جل ضرب مثل الدنيا بما يصير إليه طعام ابن آدم.
[۲۱] . و روى أبي بن كعب أن رسول الله ص قال إن أنت ضربت مثلا لابن آدم فانظر ما يخرج من ابن آدم و إن كان قزحه و ملحه إلى ما ذا صار.
[۲۲] . و گواراترین نوشیدنیها آب میباشد که در روى زمین در هر جایی میرود و جارى میشود [ظاهرا کنایه از اینکه در میان کثافات هم میرود].
و عالیترین لباسها ابریشم میباشد که آب دهان یک کرم است.
و اوج همبستری، آمیزش با همسر میباشد که داخل نمودن مسیر ادرار یکی در مسیر ادرار دیگری است؛ و جذبهی زیباترین زیبایی زنانه، مقصدش رفتن به سراغ قبیحترین عضو وی است!
و عالیترین مرکب سوارى، اسب است که [بسیار شود که] قاتل [سوار خویش] است.
و بهترین بوئیدنیها مشک است که خونی ناف یک چارپاست.
و جذابترین شنیدنیها غنا و ترنم است که آن هم گناه است.
[۲۳] . وَ أَحْلَى الْمَشْرُوبَاتِ الْمَاءُ وَ كَفَى بِإِبَاحَتِهِ وَ سِبَاحَتِهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ.
وَ أَعْلَى الْمَلْبُوسَاتِ الدِّيبَاجُ وَ هُوَ مِنْ لُعَابِ دُودَةٍ.
وَ أَعْلَى الْمَنْكُوحَاتِ النِّسَاءُ وَ هُوَ مَبَالٌ فِي مَبَالٍ وَ مِثَالٌ لمقال [لِمِثَالٍ] وَ إِنَّمَا يُرَادُ أَحْسَنُ مَا فِي الْمَرْأَةِ لِأَقْبَحِ مَا فِيهَا.
وَ أَعْلَى الْمَرْكُوبَاتِ الْخَيْلُ وَ هُوَ قَوَاتِلُ.
وَ أَجَلُّ الْمَشْمُومَاتِ الْمِسْكُ وَ هُوَ دَمٌ مِنْ سُرَّةِ دَابَّةٍ.
وَ أَجَلُّ الْمَسْمُوعَاتِ الْغِنَاءُ وَ التَّرَنُّمُ وَ هُوَ إِثْمٌ.
[۲۴] . در ادامه اش آمده است: قَالَ: وَ مَا مِنْ أَهْلِ قَرْيَةٍ يَبِيتُ وَ فِيهِمْ جَائِعٌ يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
[۲۵]. در همانجا این حدیث هم از امیرالمومنین ع آمده است: عَنْهُ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: أَكْرِمُوا الْخُبْزَ فَإِنَّهُ قَدْ عَمِلَ فِيهِ مَا بَيْنَ الْعَرْشِ إِلَى الْأَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا.
[۲۶] . فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ (۲۴): إتباع للنّعم الذّاتيّة بالنّعم الخارجيّة.
[۲۷] . و أعلم أن عادة اللّه تعالى جارية في القرآن بأنه كلما ذكر الدلائل الموجودة في الأنفس، فإنه يذكر عقيبها الدلائل الموجودة في الآفاق فجرى هاهنا على تلك العادة و ذكر دلائل الآفاق و بدأ بما يحتاج الإنسان إليه. فقال: فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ (۲۴) الذي يعيش به كيف دبرنا أمره.
[۲۸] . قوله تعالى: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» متفرع على ما تقدم تفرع التفصيل على الإجمال ففيه توجيه نظر الإنسان إلى طعامه الذي يقتات به و يستمد منه لبقائه و هو واحد مما لا يحصى مما هيأه التدبير الربوبي لرفع حوائجه في الحياة حتى يتأمله فيشاهد سعة التدبير الربوبي التي تدهش لبه و تحير عقله، و تعلق العناية الإلهية على دقتها و إحاطتها بصلاح حاله و استقامة أمره.
[۲۹] . در وبلاگ آداب زندگی به آدرس: http://saghalain8.blogfa.com/post/33 آمده است:
تفسير سيزدهم: «تزئين غذا حربه شيطان» بنده من به غذايت نگاه كن و شب سير غذا نخور تا از مناجات با من محروم نشوى.
روزى شيطان بر حضرت يحيى (ع) وارد شد و گفت: من شما را هم گول مىزنم. حضرت يحيى (ع) فرمودند: من پيامبرم و نيروى عصمت دارم چطورى مرا گول مىزنى؟ شيطان گفت: شب وقتى مىخواهى غذا بخورى، غذا را زينت و جلوه مىدهم و شما غذا زياد مىخورى و يك ساعت ديرتر براى نماز شب و مناجات با حدا از خواب بيدار ميشوى و من به اندازه يك ساعت شما را گول مىزنم كه در خواب باشى. حضرت يحيى (ع) فرمود: من ديگر شب سير غذا نمىخورم، شيطان هم گفت: من هم راز و اسرار كارم را به هيچ بشرى نخواهم گفت.
[۳۰] . متن مذکور در وبلگ بدین بیان است:
تفسير يازدهم: «مديريت خريد» بنده من به غذايت نگاه كن براى اين غذائى كه روبروى توست، خيلى افراد زحمت كشيده اند تا به دست شما برسد، مثلا نان را ببين، مواد اصلى آن گندم است. براى تهيه گندم مراحل پر زحمت كاشت، داشت، برداشت را طى كرده است، افراد زيادى زحمت كشيده و زمين را شخم زده و بذر گندم را كاشته و آبيارى كرده اند و پس از مراقبت طولانى از آفات، گندم را درو مىكنند و با زحمت زياد ساقه را از دانه جدا كرده و بعد گندم را آسياب كرده و تبديل به آراد مىكنند و بعد خمير شده و پس از مراحل پخت تبديل به نان مىشود و سر سفره شما قرار مىگيرد و شما به راحتى آنرا اسراف مىكنيد و به نمكى ها مىدهيد، بعضى رستورانهاى از خدا بى خبر و سودجو نان خشك كپك زده را از نمكى ها خريده و در كباب كوبيده استفاده مىكنند و بعضى شرينى فروشى هاى لامذهب از آن در شرينى استفاده مىكنند و باعث مسموميت مردم ميشوند و با اين كار درآمدشان را حرام كرده و شكم هايشان را از آتش پر مىكنند. اگر خريد نان را مديريت كنيد و به اندازه نياز خريد كنيد، اين نعمتى كه با اين همه زحمت تهيه ميشود، اسراف نخواهد شد، و اين فرصت را ازسود جويان خواهيد گرفت و خدا اسراف كاران را دوست ندارد.«إنه لايحب المسرفين»
توجه: آشپزى كه در يك آشپزخانه كار مىكرد، مىگفت: ۱. كباب را از كبابى ها و رستورانهاى مطمئن و خدا ترس بخريد، در آشپزخانه اى كه من كار مىكنم، صاحب كارم نان خشك را در كباب كوبيده قاطى مىكند. ۲. خورشت قورمه سبزى را از رستورانهاى مطمئن و متدين بخريد، بعضى رستوران هاى از خدا بى خبر سبزى را نشسته و با چوبهايش در ديگ ميريزند. ۳. شرينى را حتما از شرينى فروشى هاى مطمئن و متدين بخريد و از سالم بودن آن اطمينان حاصل كنيد.
تفسير يازدهم: «مديريت خوردن» بنده من به غذايت نگاه كن اين غذائى كه به راحتى آنرا مىخورى، آشپزها ساعت ها در گرما براى آن وقت گذاشته و زحمت ها كشيده اند تا اين غذا آماده شود و شما نوش جان كنى، خيلى جاى تأسف است كه در مهمانى ها و در بعضى خانه ها، غذا خيلى اسراف مىشود، آقا پنج نفر مهمان دارد اما ده رقم غذا در سفره مىگذارد و بعد غذاى اضافه را در سطل زباله مىريزد. ميهمان هم بخاطر تعارف و براى شادى ميزبان و بعضا به دليل حرص و لعى كه بشر دارد، بشقاب را پر از غذا مىكند و بعد برنج و خورشت را دست خوره مىكند و كنار مىكشد، مىدانيد براى به عمل آمدن يك دانه برنج چه خون دلها كه نخورده اند تا به عمل بيايد. و مىدانيد مردم آفريقا از فقر در مزارع مىگردند و دانه ها را جمع مىكنند و براى خود قوت لايموتى درست مىكنند و شما غافل از آنها مشغول اسراف هستيد و اين حرص و ولع و اسراف از شيطان است، حتما وقتى كه سر سفره مىنشنيد از شرش به خدا پناه ببريد و نام خدا را فراموش نكنيد. و تأسف بيشتر اينجاست كه بعضى متدينين هم خيلى اسراف مىكنند و غذايشان را مديريت نمىكنند و به اين مسئله بى تفاوت هستند، گويا اين مسئله عادى شده و كسى كه اسراف مىكند اصلا نه از خدا و نه از هم سفره اى ها و نه از ميزبان خجالت نمىكشد و قبح اين كار زشت از بين رفته است. اگر ديگران برايتان برنج كشيدند، اگر زياد بود، بگوئيد زياد است لطفا كمش كنيد و اگر حرف نشنيدند، يك بشقاب تميز برداشته و برنج اضافه را در آن بريزيد. و اگر ديس برنج روبروى شما بود، يك كف گير برنج در بشفاب خود بريزيد، اگر هنوز گرسنه بوديد دوباره بريزيد، يك قاشق هم در بشقاب خورشت خورى بگذاريد و غذاها را دستمالى و دهن خورده نكنيد، همينطور كه شما دوست نداريد غذاى دست خورده ديگران را بخوريد، ديگران هم دوست ندارند غذاى دست خورده شما را بخورند، از خدا بترسيد و اسراف نكنيد، چرا كه اسراف كاران برادران شيطانند و مسرفين بايد منتظر عذاب إلهى باشند.«لئن شكرتم لأزيدنكم و لئن كفرتم إن عذابى لشديد»«سوره ابراهيم، آيه ۷»اگر با اسراف نكردن شكر نعمت مرا بجاى آورديد، نعمتم را بر شما زياد مىكنم، اما اگر با اسراف كفران نعمت كرديد، عذاب من بسيار شديد خواهد بود. از شما بعيد است كه اشرف مخلوقاب هستيد و اسراف مىكنيد در صورتى كه حيوانات اسراف نمىكنند، اگر شيرى سير باشد اگر يك گله آهو از جلو او رد شوند به آنها كارى ندارد ولى اگر انسان سير باشد و به يك مهمانى برود كه غذاهاى خوشمزه چيده باشند، غذا خواهد خورد و هم خود را اسراف مىكند و هم غذا را رسول خدا (ص) فرمودند: هر كه در حال سيرى غذا بخورد مريض و بعد فقير مىشود. و اگر غذاى خود را مديريت كنيد اسمتان در ليست اسراف كاران نوشته نخواهد شد.
مؤمن واقعى كسى است كه در هيچ زمينه اى اسراف نداشته باشد، نه جان، نه مال، نه غذا، نه وقت.
- اسراف جان: كشيدن سيگار و انواع مواد مخدر، خوردن غذا و نوشيدنى هاى مضر و حرام و خوردن در حال سيرى.
- اسراف مال: خريدن اشياء تجملاتى و غير ضرورى زندگى، خريدن مواد مخدر.
- اسراف غذا: تهيه غذا بيش از اندازه و نياز و ريختن غذاى اضافه در سطل زباله و ندادن آن به فقرا.
- اسراف وقت: افرادى عمرشان را به بطالت مىگذرانند و از عمرشان درست استفاده نمىكنند. آقا امام صادق عليه السلام فرمودند: هر كه دو روزش مثل هم باشد مغبون است يعنى ضرر كرده است.
بندگان خوب خدا تأسى به اولياء خدا كرده و در هنگام غذا خوردن يك دانه برنج هم اسراف نمىكنند و اينان مؤمنان واقعى هستند و بهشت منزلگاه آنان است و از نعمتهاى بهشتى بهره مند خواهند شد.
[۳۱] . در این وبلاگ به عنوان نکاتی که میتواند مقصود از این نگاه کردن باشد این موارد مطرح شده است:
توجه به متنوع بودن غذای انسان در قبال محدود بودن غذاهای حیوانات؛ حلال یا حرام بودن غذا؛ توجه به غذا و درست جویدن آن؛ حرف نزدن هنگام خوردن؛ توجه به درست پخته بودن غذا (نه خام و نه سوخته)؛ توجه به حرارت مناسب غذا (نه خیلی داغ و نه خیلی سرد)؛ توجه به مزه مناسب غذا (نه خيلى چرب، نه خيلى شور، نه خيلى شيرين، نه خيلى ترش)؛ توجه به اینکه غذای من متفاوت با دیگران نباشد؛ بردن نام خدا در هنگام خوردن؛ مدیریت خرید و پرهیز از اسراف؛ مدیریت خوردن و پرهیز از پرخوری؛ گیاهخواهری؛ مراعات کم خوردن برای حفظ حال مناجات شبانه؛ شکر کردن
که از این موارد برخی قابل مناقشهاند یعنی یا اصلا درست نیستند (مانند توصیه به گیاهخواری) ویا برخی هم واقعا ربطی به نگاه کردن به غذا ندارند و برخی هم در کتب دیگران آمده است. مواردی را که خارج از این باشد سعی کردهایم در متن بیاوریم.
[۳۲] . و أعم أن عادة اللّه تعالى جارية في القرآن بأنه كلما ذكر الدلائل الموجودة في الأنفس، فإنه يذكر عقيبها الدلائل الموجودة في الآفاق فجرى هاهنا على تلك العادة و ذكر دلائل الآفاق و بدأ بما يحتاج الإنسان إليه. فقال: فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ (۲۴) الذي يعيش به كيف دبرنا أمره، و لا شك أنه موضع الاعتبار، فإن الطعام الذي يتناول الإنسان له حالتان إحداهما: متقدمة و هي الأمور التي لا بد من وجودها حتى يدخل ذلك الطعام في الوجود و الثانية: متأخرة، و هي الأمور التي لا بد منها في بدن الإنسان حتى يحصل له الانتفاع بذلك الطعام المأكول، و لما كان النوع الأول أظهر للحسن و أبعد عن الشبهة، لا جرم اكتفى اللّه تعالى بذكره، لأن دلائل القرآن لا بد و أن تكون بحيث ينتفع بها كل الخلق، فلا بد و أن تكون أبعد عن اللبس و الشبهة، و هذا هو المراد من قوله: فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ.
[۳۳] . و اعلم أنك إذا تصفحت أخبار أئمة أهل البيت حق التصفح، في موارد العام و الخاص و المطلق و المقيد من القرآن وجدتها كثيرا ما تستفيد من العام حكما، و من الخاص أعني العام مع المخصص حكما آخر، فمن العام مثلا الاستحباب كما هو الغالب و من الخاص الوجوب، و كذلك الحال في الكراهة و الحرمة، و على هذا القياس. و هذا أحد أصول مفاتيح التفسير في الأخبار المنقولة عنهم، و عليه مدار جم غفير من أحاديثهم. و من هنا يمكنك أن تستخرج منها في المعارف القرآنية قاعدتين: إحداهما: أن كل جملة وحدها، و هي مع كل قيد من قيودها تحكي عن حقيقة ثابتة من الحقائق أو حكم ثابت من الأحكام كقوله تعالى: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» الأنعام- ۹۱، ففيه معان أربع: الأول: قُلِ اللَّهُ، و الثاني: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ، و الثالث: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ، و الرابع: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ. و اعتبر نظير ذلك في كل ما يمكن. و الثانية: أن القصتين أو المعنيين إذا اشتركا في جملة أو نحوها، فهما راجعان إلى مرجع واحد. و هذان سران تحتهما أسرار و الله الهادي.
[۳۴] . لما ذكر سبحانه خلق ابن آدم ذكر رزقه ليعتبر فقال «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» الذي يأكله و يتقوته من الأطعمة الشهية اللذيذة كيف خلقها سبحانه و هيأها لرزق عباده ليفكر كيف مكنه من الانتفاع بذلك
[۳۵] . و لما عدّد تعالى نعمه في نفس الإنسان، ذكر النعم فيما به قوام حياته، و أمره بالنظر إلى طعامه و كيفيات الأحوال التي اعتورت على طعامه حتى صار بصدد أن يطعم. و الظاهر أن الطعام هو المطعوم، و كيف ييسره اللّه تعالى بهذه الوسائط المذكورة من صب الماء و شق الأرض و الإنبات، و هذا قول الجمهور.
[۳۶] . و قال أبيّ و ابن عباس و مجاهد و الحسن و غيرهم: إِلى طَعامِهِ: أي إذا صار رجيعا ليتأمل عاقبة الدنيا على أي شيء يتفانى أهلها.
[۳۷]. البته در تفسیر فوق بعد از ذکر این احتمال آن را بشدت نفی کرده و نوشته است: « بسيار بعيد به نظر مىرسد، زيرا آيه به قرينه آيات قبل و بعد اصلا در مقام بيان اينگونه مسائل نيست، منتها بعضى از دانشمندان غذاشناس كه قرآن را تنها از زاويه محدود مسائل شخصى خود مىنگرند طبيعى است چنين پندارى درباره آيه فوق داشته باشند.» اما این نفی قابل قبول نیست؛ زیرا بر مبنای استفاده از یک لفظ در چند معنا اراده کردن چنین معنایی هچ استبعادی ندارد؛ و اگر قرار باشد با سیاق معانی دیگر نفی شود همان معنای طعام به عنوان علم که در حدیث ۱ گذشت و در تفسیر مذکور هم مورد پذیرش واقع شده است، باید کنار گذاشته شود.
[۳۸] . عبارت این وبلگ در این زمینه چنین است:
یعنی زمانى كه سر سفره هستى، به غذایت نگاه كن، نه به غذاى ديگران و نه به فيلم و سريال، چرا؟ چون اگر وقت غذا خوردن حواسمان جاى ديگر باشد، يا غذا را نجويده مىبلعيم و يا نديده لقمه را مىخوريم و يا غذا را با هيجان و اضطراب مىخوريم كه عافيت نميشود.
[۳۹] . متن این وبلاگ:
تفسير چهارم: «حرف نزن» بنده من به غذايت نگاه كن؛ وقتى كه غذا مىخورى، حرف نزن، جك نگو، قصه نگو، ممكن است غذا به گلويت بپرد و مشكل ساز شود و هزينه سنگينى را به تو تحميل كند. شخصى درسال ۹۰ ش به مهمانى دعوت كردند، در حال غذا خوردن مشغول صحبت با دوستان شد، ناگهان دانه برنجى در گلويش پريد و به قسمت ناى در ريه رفت، به بيمارستان مراجعه كرد و دكترها تلاش كردند، تا موفق شدند با عمل اين دانه برنج را درآوردند و چهار صد هزار تومان برايش خرج برداشت.
[۴۰]. نویسنده در ادامه توضیح داده است: اگر غذا خيلى داغ باشد، آسيب به گلو و معده وارد مىكند و سرطان زاست.و اگر غذا خيلى سرد باشد، خوشمزهترين غذاها را با بى رغبتى و دل زدگى و نجويده خواهيم خورد، وقتى غذا با اين حالت خورده شود، خوب جذب بدن نشده و بيشتر دفع ميشود.
[۴۱] . نویسنده وبلاگ در ادامه توضیح داده است:
– اگر غذا خيلى چرب باشد، چربى خون، فشار خون و كلسترل بد خون را بالا مىبرد.
– اگر غذا خيلى شور باشد، براى قلب مضر است و فشار خون را بالا مىبرد و خطر بروز ديابت را افزايش مىدهد.
– اگر غذا خيلى شيرين باشد در خطر ابتلا به بيمارى قند و ديابت قرار مىگيرى.
– اگر غذا خيلى ترش باشد، اشتها بيش از اندازه باز ميشود و بيش از اندازه غذا خواهى خورد و در نتيجه چاق ميشوى و از فرم مىافتى و گرفتار عوارض چاقى از قبيل آرتز، پا درد، زانو درد، فشار خون، ناراحتى قلبى و… ميشوى.
[۴۲] . بعضى نيز معتقدند كه منظور از نگاه كردن به مواد غذايى اين است كه انسان هنگامى كه بر سر سفره مىنشيند دقيقا بنگرد كه آنها را از چه راهى تهيه كرده؟ حلال يا حرام؟ مشروع يا نامشروع؟ و به اين ترتيب جنبههاى اخلاقى و تشريعى را مورد توجه قرار دهد.
[۴۳] . و المراد بالإنسان- كما قيل- غير الإنسان المتقدم المذكور في قوله: «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ» فإن المراد به خصوص الإنسان المبالغ في الكفر بخلاف الإنسان المذكور في هذه الآية المأمور بالنظر فإنه عام شامل لكل إنسان، و لذلك أظهر و لم يضمر.
[۴۴] . در وبلاگ آداب زندگی به آدرس: http://saghalain8.blogfa.com/post/33 این مطلب بدین بیان آمده است:
بنده من به غذايت نگاه كن وقتى با جماعتى غذا مىخورى، نبايد غذايت با ديگران فرقى داشته باشد، اگر غير اين باشد، چشم ديگران در غذاى توست و آن غذا عافيت نمىشود.
[۴۵] . اصل تفطن به این مطلب را مدیون وبلاگ آداب زندگی به آدرس: http://saghalain8.blogfa.com/post/33 هستم؛ اما مسیر بحثی که ایشان طی کرده قابل مناقشه است با بحث بنده تفاوت دارد. عبارات ایشان در این باب چنین است:
بنده من به غذايت نگاه كن؛ اين كلام خداوند حكيم ، خيلى معنى و تفسير دارد.
تفسير اول: «سفره رنگارنگ». خداى مهربان براى همه ى موجودات يك جور غذا آفريده است. درنده ها = گوشت؛ پرنده ها = دانه، ماهى؛ احشام = علف، يونجه مىخورند؛ و همه فقط آب مىنوشند … وقتى مهمان عزيزى بر ما وارد ميشود دو جور غذا جلو او مىگذاريم و محبت و دوستى خود را اينطورى به او نشان مىدهيم. حالا ببينيد خداوند متعال براى اشرف مخلوقات، اين عزيز دردانه خلقت، چه سفره اى پهن كرده است! اى بنى آدم، با دقت به سفره ات نگاه كن، چه مىبينى؟ انواع ميوه ها، انواع كباب ها، انواع برنج و خورشتها، انواع دسر و سالاط ها و انواع نوشيدنى ها و… . خداوند مهربان اين همه نعمت را فقط براى بشر آفريده است، مفهوم اين سفره عريض و طويل و پر نعمت اين است كه خدواند غفار بنده هايش را خيلى خيلى دوست دارد و اين تازه سفره ى دنياى ماست، ببينيد خداوند رزاق در آخرت چه سفره اى و چه نعمتهائى چيده است كه هيچ چشمى تا بحال نديده و هيچ گوشى نشنيده است. حتى به ما اجازه داده كه سر حيوانات حلال گوشت را بريده و از گوشت آن استفاده كرده و از پوست آنها براى خود لباس تهيه كنيم. و خداى كريم مىفرمايد: بنده من همه چيز را براى تو آفريدم و تو را براى خودم. پس اى دوستان، حالا كه اين چنين خداى مهربانى داريم، بيائيد از اوامر و نواهى خداى بزرگ اطاعت كنيم و خود را به كسى غير از خدا نفروشيم و بيائيد نمك خورديم، نمكدان را نشكنيم، تا إنشاء الله از سفره ى آخرت هم بى بهره نباشيم.
بازدیدها: ۵۹
بازتاب: ۱۱۱۱) أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا | یک آیه در روز