۶-۸ صفر ۱۴۴۵
ترجمه
پس کسی که بخواهد، آن را متذکر شود؛
اختلاف قرائت
شاءَ[۱]
نکات ادبی
شاءَ
درباره ماده «شیء» و فعل «شاء» و مطالب مربوط به آن از جمله تفاوت مشیت و ارده توضیحات مفصلی قبلا گذشت. جلسه ۱۰۸۱ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-16/
ذَكَرَهُ
درباره ماده «ذکر» ذیل آیه ۴ همین سوره بحث شد. جلسه ۱۰۸۹ https://yekaye.ir/ababsa-80-04/
فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ
این آيه جمله معترضهای است بین آیه قبل و بعد آن، یعنی بین کلمه «تذکرة» در آیه قبل، و صفت آن یعنی «فی صحف» که در حقیقت متعلق به یک محذوفی است که آن محذوف، وصف «تذکرة» است یعنی به این صورت بوده است: «تذكرة كائنة فِي صُحُفٍ» (البحر المحيط، ج۱۰، ص۴۰۸[۲]).
حدیث[۳]
۱) از جابر بن یزید جعفی روایت شده است که امام صادق ع فرمودند:
همانا رسول الله ص روالش این بود که اصحابش را [به تعالیم الهی] دعوت میکرد. پس هرکس که خداوند خیر او را میخواست به وی گوش میداد و آنچه که ایشان بدان دعوت می کرد را میفهمید؛ و کسی که خداوند خیرش را نمی خواست بر دلش مهر میزد پس نه گوش میداد و نه درک میکرد؛ و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود: «[و از آنان كسانى هستند كه به تو گوش مىدهند،] تا آن گاه كه از نزد تو بيرون شوند به كسانى كه علم به آنها داده شده مىگويند: الآن چه گفت؟ آنها كسانى هستند كه خداوند بر دلهاى آنها مهر نهاده است [و از هواهاى خود پيروى كردهاند].» (محمد/۱۶) و نیز فرمود: «مسلّما تو مردگان را نتوانى شنواند و دعوت خود را به كَرها، در جايى كه پشت كرده و رويگردانند نتوانى رساند. و تو هدايت كننده كوردلان از گمراهيشان نيستى» (نمل/۸۰-۸۱).
الأصول الستة عشر، ص۲۲۲
قَالَ جَعْفَرٌ: وَ حَدَّثَنِي حُمَيْدُ بْنُ شُعَيْبٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ، قَالَ جَابِرٌ: سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمَا السَّلَام يَقُولُ:
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ يَدْعُو أَصْحَابَهُ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَيْراً سَمِعَ وَ عَرَفَ مَا يَدْعُوهُ إِلَيْهِ، وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ شَرّاً طَبَعَ عَلَى قَلْبِهِ، فَلَا يَسْمَعُ وَ لَا يَعْقِلُ، وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ-: «حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» وَ قَالَ: «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ» الْآيَة.
این روایت البته فقط با اشاره به آیه اول، در تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة (ص۵۷۱)[۴] نیز آمده،
و باز به همین صورت ولی با سند کامل به نقل ابوبصیر از امام باقر ع در تفسير القمي (ج۲، ص۳۰۳)[۵] روایت شده؛
و از قول اسحاق بن عمار هم در تفسير العياشي (ج۲، ص۲۷۳)[۶] از امام صادق ع روایت شده، با این تفاوت که در نقل اخیر، حضرت به جای دو آیه فوق، به آیه «أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ: آنهايند كسانى كه خداوند بر دلها و گوش و چشمانشان مهر (نافهمى و شقاوت) نهاده و آنها همان غافلانند.» (نحل/۱۰۸) استشهاد فرمودهاند؛ که احتمال دارد به خاطر شباهت این آیات در عبارت «أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» اشتباه از راوی یا ناسخ باشد.
۲) از امام صادق ع روایت شده است که در فرازی از روایتی طولانی فرمودند:
از سر مردم دست بردارید و نگویید فلانی عموی من یا برادرم یا پسرعمویم یا همسایهام است*؛ اگر خداوند خیر کسی را بخواهد روحش را پاک گرداند پس او سخن معروفی نشنود مگر اینکه بدان اذعان کند و سخن منکری نشنود مگر اینکه آن را انکار نماید؛سپس خداوند در دلش کلمهای اندازد که کارش بدان جمع شود.
* پی نوشت: ظاهرا مقصود حضرت از این جمله آن است که گمان نکنید که به خاطر قرابت یا رفاقتی که با کسی دارید میتوانید کاری کنید که وی حتما و قطعا به راه راست هدایت شود.
الكافي، ج۱، ص۱۶۵؛ و ج۲، ص۲۱۳؛ المحاسن، ج۱، ص۲۰۰[۷]
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ [أَبِي] إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ [/أَبِي] سَعِيدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ …[۸]
كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا يَقُولُ أَحَدٌ عَمِّي وَ أَخِي وَ ابْنُ عَمِّي وَ جَارِي؛ فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ فَلَا يَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ ثُمَّ يَقْذِفُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ.
این عبارات با مقدمهها و موخرههای متفاوت و سندهای دیگری نیز از امام صادق ع (مثلا خطاب به مومن الطاق (ابوجعفر محمد بن نعمان الاحول) در تحف العقول، ص۳۱۲[۹]؛ یا خطاب به عبدالغفار جاری در بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۶[۱۰] و …) روایت شده است.
تدبر
۱) «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ»
این آيه جمله معترضهای است که متضمن یک نحوه وعده و وعید است (البحر المحيط، ج۱۰، ص۴۰۸[۱۱]). یعنی وقتی کلمه «تذکرة» در آیه قبل مطرح شود، پیش از اینکه کلام در روال خودش ادامه یابد و توضیح دهد که این تذکرة در کجاست، هشداری داد که البته چون مایه تذکر است تنها به درد کسی میخورد که خودش بخواهد تذکر را پذیرا باشد و در دعوت الهی زور و اجبار اثربخش نخواهد بود؛ بلکه خود شخص باید بخواهد (مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۶۵[۱۲]؛ الميزان، ج۲۰، ص۲۰۱[۱۳]).
به تعبیر دیگر میخواهد بیان کند که اگر کسی پذیرای تذکر نباشد این سخنان اثری در او نخواهد گذاشت و گمان نکنید با صرف بیان ما همه عامل خواهند شد.
تذکر اخلاقی
قرار نیست هرکس اسم مسلمان روی خود گذاشت بیعیب و نقص باشد و همه سخنان اسلام را عمل کند. به خودمان نگاه کنیم: آیا همه دستورات اسلام را مو به مو انجام میدهیم؟! پس چرا از دیگران انتظار داریم که چنین باشند و اگر این طور نبودند مسلمانی آنان را زیر سوال میبریم.
توجه شود: غرض از این سخن صرفا یک تذکر است که انتظارمان را از دیگران اصلاح کنیم و با دیدن یک اشتباه یا گناه، سریع انگ بیدینی و … بر افراد نگذاریم، نه اینکه بخواهیم بیاعتنایی افراد به تذکرات الهی را توجیه کنیم. سخن این است که خداوند با کلام خودش و توسط پیامبر، مخاطبان مستقیم پیامبر را تذکر میدهد اما این تذکر در برخی از آنها، که حتی در زمره اصحاب ایشاناند، اثری نمیگذارد زیرا نخواستهاند که تذکر را بپذیرند؛ و این یک وضعیتی است که ما به طریق اولی باید در محاسباتمان در جامعه دینی جدی بگیریم.
۲) «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ»
وقتی کلام خداوند که توسط پیامبر اکرم بیان میشود، تا وقتی خود شخص نخواهد در وی اثری نخواهد گذاشت، تکلیف تذکر دادنهای ما معلوم است.
ثمره اخلاقی
ضابطه تذکر مناسب، این نیست که حتما در مخاطب اثر کند. یکی از عوامل برای اثر کردن تذکر در افراد، خواست درونی خود آنان است؛ یعنی باید در آنها آمادگیای برای پذیرش حق و تذکر باشد تا تذکر دادن در آنها موثر واقع شود. پس این گونه نیست که اگر تذکر اثر نداد حتما تذکر دهنده از روش درستی استفاده نکرده است.
این سخن به معنای آن نیست که همواره تقصیر از مخاطب است و هر تذکر دهندهای به وظیفه خود درست عمل کرده؛ خیر؛ واضح است که گاهی وقتها تذکردهنده شرایط لازم برای اثرگذاری تذکر را رعایت نکرده است؛ اما سخن این است که صرف اثر نکردن تذکر، دلیل بر نارسایی و نامناسب بودن نحوه اقدام تذکردهنده نیست.
۳) «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ»
اغلب مرجع ضمیر «ه» در «ذَكَرَهُ» را «تذکرة» در آیه قبل دانستهاند؛ اما اگر چنین است چرا به صورت مذکر آمد و نفرمود: «ذَكَرَها»؛ بویژه که در آیه قبل از ضمیر مونث استفاده کرده بود و فرموده بود: «إِنَّها تَذْكِرَةٌ»؟
الف. چون «تذکره» به معنای ذکر است؛ و این ضمیر به معنای این کلمه برگشت میکند نه به ظاهر آن (الكشاف، ج۴، ص۷۰۲[۱۴]؛ البحر المحيط، ج۱۰، ص۴۰۸).
ب. ممکن است مرجع ضمیر، قرآن (که در ادامه فرمود جایگاهش در صحف مکرمه است) باشد؛ یعنی هرکه بخواهد میتواند از این قرآن تذکر گیرد؛ و در این صورت چهبسا تلویحی دارد که مطالب قرآن همگی در لوح فطرت ما از قبل ثبت شده است (الميزان، ج۲۰، ص۲۰۱[۱۵])؛ و لذا عمده آنها یادآوری است، نه ارائه مطلبی که هیچ سابقهای از آن نداریم؛ که در این صورت باز هم تاکیدی است بر اینکه در دعوت قرآن، اكراه و اجبارى نيست و هركس بخواهد با اختيار خودش آن را مىپذيرد (تفسير نور، ج۱۰، ص۳۸۶).
ج. …
[۱] . قراءة الإمالة عن حمزة وابن ذكوان تقدمت، وانظر الآية / ٢٠ من سورة البقرة. وكذا حكم الهمز في الوقف (معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۷).
[۲] . فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ: أي فمن شاء أن يذكر هذه الموعظة ذكره، أتى بالضمير مذكرا لأن التذكرة هي الذكر، و هي جملة معترضة تتضمن الوعد و الوعيد، فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا»، و اعترضت بين تذكرة و بين صفته، أي تذكرة: كائنة فِي صُحُفٍ.
[۳] . در سایت الوحی ذیل این آیه حدیثی را از امام صادق ع بدین صورت روایت کرده است: «الصّادق (علیه السلام)- فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ أَیْ القُرآن.» و منبع را دو تفسیر قرار داده است: تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۷۶؛ بحرالعرفان، ج۱۶، ص۳۰۶. اولی که همین سایت است و در واقع منبع آن دومی است. کتاب «بحر العرفان و معدن الایمان» معروف به تفسیر برغانی و تفسیر کبیر، تألیف ملّا صالح بن آغا محمد برغانى قزوینى حائرى(متوفاى حدود سال ۱۲۷۰) است که ظاهرا این کتاب تاکنون منتشر نشده است و تنها به صورت نسخه خطی (در ۱۷ جلد) موجود است. به متن ایشان دسترسی پیدا نکردم اما احتمال دارد ایشان مطلبی که در کتاب تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة (ص: ۷۳۹) آمده و توضیحی از مولف بوده را اشتباها به عنوان ادامه حدیث امام صادق ع برداشت کرده باشد. متن کتاب مذکور بدین قرار است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَالِكِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ بَرَرَةٍ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ ع. و معنى هذا التأويل فقوله سبحانه فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ أي القرآن فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ و هي الصحف المنزلة على الأنبياء مثل صحف إبراهيم و موسى و مُكَرَّمَةٍ أي عند الله سبحانه… .
[۴] . وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ كَانَ يَدْعُو أَصْحَابَهُ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَيْراً سَمِعَ وَ عَرَفَ مَا يَدْعُوهُ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ سُوءاً طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا يَسْمَعُ وَ لَا يَعْقِلُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ.
[۵] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ وَهْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَدْعُو أَصْحَابَهُ فَمَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَيْراً سَمِعَ وَ عَرَفَ مَا يَدْعُوهُ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ شَرّاً طَبَعَ عَلَى قَلْبِهِ لَا يَسْمَعُ وَ لَا يَعْقِلُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ إِلَى قَوْلِهِ ما ذا قالَ آنِفا.
[۶] . عن إسحاق بن عمار قال: سمعت أبا عبد الله ع يقول إن رسول الله ص كان يدعو أصحابه فمن أراد به خيرا سمع و عرف ما يدعوه إليه و من أراد به شرا طبع على قلبه فلا يسمع و لا يعقل و هو قوله: «أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ».
[۷] . عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ ثَابِتٍ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَهْدُوا عَبْداً يُرِيدُ اللَّهُ ضَلَالَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا عَلَى أَنْ يَهْدُوهُ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يُضِلُّوا عَبْداً لِلَّهِ يُرِيدُ اللَّهُ هُدَاهُ مَا اسْتَطَاعُوا أَنْ يُضِلُّوهُ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا يَقُلْ أَحَدُكُمْ أَخِي وَ ابْنُ عَمِّي وَ جَارِي فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ فَلَا يَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ ثُمَّ يَقْذِفُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ.
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ ثَابِتٍ مِثْلَه
[۸] . وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَهْدُوا عَبْداً يُرِيدُ اللَّهُ ضَلَالَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا عَلَى أَنْ يَهْدُوهُ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يُضِلُّوا عَبْداً يُرِيدُ اللَّهُ هِدَايَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا أَنْ يُضِلُّوهُ
[۹] . متن تحف در این فرازها کاملا شبیه متن کافی است با این تفاوت که این عبارات فرازهایی از یک وصیت بسیاری طولانی امام ع به مومن الطاق است.
[۱۰] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَارِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ طِينَةِ الْجَنَّةِ وَ خَلَقَ النَّاصِبَ مِنْ طِينَةِ النَّارِ وَ قَالَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ فَلَا يَسْمَعُ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا يَسْمَعُ شَيْئاً مِنَ الْمُنْكَرِ إِلَّا أَنْكَرَه.
[۱۱] . فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ: أي فمن شاء أن يذكر هذه الموعظة ذكره، أتى بالضمير مذكرا لأن التذكرة هي الذكر، و هي جملة معترضة تتضمن الوعد و الوعيد، فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا»، و اعترضت بين تذكرة و بين صفته، أي تذكرة: كائنة فِي صُحُفٍ.
[۱۲] . «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ» أي ذكر التنزيل أو القرآن أو الوعظ و المعنى فمن شاء أن يذكره ذكره و في هذا دلالة على أن العبد قادر على الفعل مخير فيه
[۱۳] . و في التعبير بهذا التعبير: «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ» تلويح إلى أن لا إكراه في الدعوة إلى التذكر فلا نفع فيها يعود إلى الداعي و إنما المنتفع بها المتذكر فليختر ما يختاره.
[۱۴] . فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ أى كان حافظا له غير ناس، و ذكر الضمير لأنّ التذكرة في معنى الذكر و الوعظ
[۱۵] . و قوله: «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ» جملة معترضة و الضمير للقرآن أو ما يذكر به القرآن من المعارف، و المعنى فمن شاء ذكر القرآن أو ذكر ما يذكر به القرآن و هو الانتقال إلى ما تهدي إليه الفطرة مما تحفظه في لوحها من حق الاعتقاد و العمل.
بازدیدها: ۳۶