۲۰-۲۵ شعبان ۱۴۴۵
ترجمه
و چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز هست که بر آنها غباری است؛
نکات ادبی
وُجُوهٌ
درباره کلمه «وُجُوهٌ» ذیل آیه ۳۸ توضیحات لازم گذشت. جلسه ۱۱۲۴ https://yekaye.ir/ababsa-80-38/
يَوْمَئِذٍ
درباره کلمه «یوم» و ترکیب آن با «إذ» ذیل آیه ۳۴ (جلسه ۱۱۲۰) توضیحاتی گذشت.
غَبَرَةٌ
قبلا بیان شد که در مورد ماده «غبر»، ابن فارس بر این باور است که در اصل بر دو معنای متغایر دلالت دارد: یکی باقی ماندن، و دیگری رنگ تیره؛ و «غبار» را هم به خاطر این رنگ تیرهاش غبار نامیدهاند؛ اما بسیاری از اهل لغت، معنای اصلی این ماده را همان معنای اول میدانند، یعنی آن چیزی که بعد از گذشتن و رفتن چیزهایی که همراهش است، برجای میماند، و گفتهاند وجه تسمیه «غبار» هم آن است که بعد از برخاستن گرد و خاک، بر روی اشیاء باقی میماند؛ و به مناسبت رنگ تیره آن، برای اشاره به رنگ تیره هم به کار رفته است.
بدین ترتیب، تفاوتش با کلماتی مانند «بقاء» و «مکث» (= درنگ کردن) این است که دو شرط دارد: یکی اینکه از جمله و در زمره امور دیگری بوده باشد؛ و دوم اینکه از آن امورِ همراه خود بازمانده و جدا شده باشد.
اسم فاعل این ماده «غابر» میباشد که در قرآن کریم ۷ بار به صورت «الْغابِرينَ» به کار رفته و در تمامی موارد، در مورد زن حضرت لوط ع است که در میان قومش باقی ماند و با آنان به عذاب مبتلا شد.
«غَبَرَة» از غُبار گرفته شده، به معنای غباری است که بر روی چیزی نشسته باشد ویا به معنای چیزی است که به رنگ غبار (رنگ تیره) در آمده باشد و در آیه «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ» (عبس/۴۰) راغب آن را کنایه از اینکه از شدت غم، رنگ رخسارشان تغییر کرده، دانسته؛ و آن را شبیه آیه «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» (نحل/۵۸) قلمداد کرده؛ ولی مرحوم مصطفوی آن را همان باقی ماندن غبار بر رخسار آنان دانسته که منظور غبار تعلقات مادی و دنیوی است که باطنش در قیامت مجسم گردیده است؛ و این معنا مناسبت دارد با محجوب و ظلمانی بودن رخساره آنان؛ که تقابل آن با آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» (عبس/۳۸) مؤید این معنا میباشد.
جلسه ۸۵۴ https://yekaye.ir/al-aaraf-7-83/
حدیث
ذیل آیه ۲۸ (جلسه ۱۱۱۴ حدیث۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-28/) فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانستهاند؛ اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کردهاند. که در آنجا آمد: سپس دشمنان آل محمد ص را یاد کرد و فرمود: «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ».
همچنین حدیث۴ ذیل آیه ۳۷ (جلسه ۱۱۲۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-37) مربوط به این آیه هم میباشد. اما احادیث دیگر:
۱) در منابع اهل سنت از امام صادق ع از پدرشان از جدشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
روز قیامت کافر تا گردنش غرق در عرق میشود سپس غباری بر چهرههایشان مینشیند و این همان سخن خداوند است که فرمود: «و چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز هست که بر آنها غباری نشسته است؛»
تفسير ابن أبي حاتم، ج۱۰، ص۳۴۰۰؛ تفسير ابن كثير، ج۸، ص۳۲۷؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۱۷
حَدَّثَنَا أَبِي، حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَسْكَرِيُّ، حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ مَوْلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «يُلْجِمُ الْكَافِرَ الْعَرَقُ ثُمَّ تَقَعُ الْغَبَرَةُ عَلَى وُجُوهِهِمْ» قَالَ فَهُوَ قَوْلُهُ: «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَة».[۱]
۲) حسین بن عبدالله جندب روایت کرده که پدرم نامهای برای امام رضا ع نوشته بود و از ایشان تقاضا کرده بود که مطالبی برایش بنویسند که بر علم و فهمش اضافه شود و وی را در مسیر تقرب قرار دهد. در فرازی از پاسخ امام رضا ع آمده است:
بر خداوند است که ولیّ ما را در حالی محشور فرماید که چهرهاش تابناک و برهانیش نورانی و حجتش نزد خداوند عظیم باشد؛ [و بر خداوند است که] دشمن ما روز قیامت بیاید در حالی که چهره اش سیاه، و حجتش در پیشگاه خداوند باطل و نابود باشد.
تفسير فرات الكوفي، ص۲۸۴
قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ: أَخْرَجَ [خرج] إِلَيْنَا صَحِيفَةً فَذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ [الرضا ع]: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي قَدْ كَبِرْتُ وَ ضَعُفْتُ وَ عَجَزْتُ عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا كُنْتُ أَقْوَى عَلَيْهِ فَأُحِبُّ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْ تُعَلِّمَنِي كَلَاماً يُقَرِّبُنِي مِنْ رَبِّي [بِرَبِّي] وَ يَزِيدُنِي فَهْماً وَ عِلْماً.
فَكَتَبَ إِلَيْهِ: قَدْ [وَ قَدْ] بَعَثْتُ إِلَيْكَ بِكِتَابٍ فَاقْرَأْهُ وَ تَفَهَّمْهُ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً لِمَنْ أَرَادَ اللَّهُ شِفَاهُ وَ هُدًى لِمَنْ أَرَادَ اللَّهُ هُدَاهُ فَأَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ اقْرَأْهَا عَلَى صَفْوَانَ وَ آدَم …
حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَبْعَثَ وَلِيَّنَا مُشْرِقاً وَجْهُهُ نَيِّراً بُرْهَانُهُ عَظِيماً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُهُ [حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ] يَجِيءَ عَدُوُّنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُدْحَضَةً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُه.
۳) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
کسی که کاری برای فخرفروشی به دیگران انجام دهد روز قیامت سیاهچهره محشور میشود.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۵۵
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ رَفَعَهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ:
مَنْ صَنَعَ شَيْئاً لِلْمُفَاخَرَةِ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَسْوَدَ الْوَجْهِ.[۲]
۴) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
هر مومنی که از مومن دیگر چیزی را که بدان نیاز دارد دریغ ورزد در حالی که میتواند خودش یا از طریق کس دیگری نیاز وی را برآورده کند خداوند روز قیامت وی را برپا دارد در حالی که چهره اش سیاه شده و چشمانش کبود [کنایه از کور] و دستانش به گردن زنجیر شده است و گفته شود: این همان خیانتکاری است که به خداوند و رسولش خیانت کرد؛ سپس دستور داده شود که وی را به جهنم ببرند.
الكافي، ج۲، ص۳۶۷؛ المحاسن، ج۱، ص۱۰۰[۳]؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۴۰
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
أَيُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ مَغْلُولَةً يَدَاهُ إِلَى عُنُقِهِ فَيُقَالُ هَذَا الْخَائِنُ الَّذِي خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ.
۵) آیه ناظر به غباری است که روز قیامت بر چهره است. در برخی روایات فرمودهاند غبار بر چهره فلانکسان. اگرچه یک ظهور اولیه این روایات این است که حضرت میخواهد بفرماید که ثمره کارشان جز گرد و خاک کردن و حاصلی نبردن چیزی نیست اما چهبسا اشاره باشد که اینان عملی مرتکب میشوند که روز قیامت هم غبار بر چهرهشان خواهد بود.
الف. ابومرهف روایت کرده است که امام باقر ع فرمودند: غبار بر [چهره] کسی که آن را برانگیزاند! که «محاضیر» [جمع مِحضار؛ به معنای اسبان تیزرو] هلاک شدند.
عرض کردم: فدایت شوم! محاضیر چیست؟
فرمود: عجله کنندگان! [= کسانی که برای ظهور موعود نهایی عجله میکنند و انتظار دارند قبل از موعدش واقع شود] همانا آنان نمیخواهند مگر کسی که خود را بر آنان عرضه میکند [= کنایه از اینکه به خاطر این عجله ناصوابشان، هرکس بیاید و ادعایی کند سریع قبول میکنند].
سپس فرمود: ای ابومرهف! همانا آنان [قدرتمنداران دشمن شیعه] هیچ دفعهای نیست که قصد چپاول و غارت شما را کنند مگر اینکه خداوند برایشان مشغولیتی ایجاد میکند.
سپس حضرت سر به زیر افکند و تاملی کرد و دوباره فرمود: ای ابومرهف!
گفتم: بفرمایید.
فرمود: آیا گمان میکنی کسانی که خویش را صرفا برای خداوند عز و جل نگه داشتهاند خداوند برایشان فرجی قرار ندهد؟ به خدا سوگند که حتما حتما خداوند برایشان فرجی قرار میدهد.
الكافي، ج۸، ص۲۷۳
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَفْصِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا؛ هَلَكَ الْمَحَاضِيرُ.
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟
قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ أَمَا إِنَّهُمْ لَنْ يُرِيدُوا إِلَّا مَنْ يَعْرِضُ لَهُمْ.
ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ يُرِيدُوكُمْ بِمُجْحِفَةٍ إِلَّا عَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ بِشَاغِلٍ.
ثُمَّ نَكَتَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي الْأَرْضِ؛ ثُمَ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ!
قُلْتُ: لَبَّيْكَ.
قَالَ: أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً؟! بَلَى وَ اللَّهِ لَيَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً.
ب. روایتی بسیار شبیه این را نعمانی در قالب گفتگوی ابومرف با امام صادق ع (به جای امام باقر ع) آورده است؛ که چهبسا همین واقعه باشد و در یکی از این دو روایت اشتباهی رخ داده باشند. روایت نعمانی چنین است:
ابومرهف روایت کرده است که امام صادق ع فرمودند: «محاضیر» هلاک شدند.
عرض کردم: محاضیر چیست؟
فرمود: عجله کنندگان! ولی مقربون* نجات یافتند؛ و دژ بر پایههای خود استوار بماند. فرش خانههایتان باشید** که همانا غبار بر [چهره] کسی که آن را برانگیزاند! و همانا آنان [قدرتمنداران دشمن شیعه] درصدد حمله و آسیبزدن به شما برنمیآیند، مگر اینکه خداوند برایشان مشغولیتی ایجاد میکند، مگر کسی که خودش کاری به کار آنان داشته باشد.
سپس حضرت سر به زیر افکند و تاملی کرد و دوباره فرمود: ای ابومرهف!
* این کلمه میتواند الْمُقَرَّبونَ (نزدیکشدگان) یا الْمُقَرِّبونَ (نزدیککنندگان) باشد، مرحوم مجلسی اولی را به معنای کسانی که تسلیم و راضی به قضای الهی هستند و بر خدا اعتراض نمیکنند [= مقربان درگاه الهی] دانسته، و دومی را فرج و وعده خدا را نزدیک میدانند ولو عجله نمیکنند (مرآة العقول، ج۱۳، ص۲۹۲[۴] و ج۲۶، ص۳۲۴[۵])؛ یک احتمال دیگر این است که در هردو مقصود کسانی باشند که به جای خیالبافی، با انجام وظایف درست انسان منتظِر، عملا ظهور را نزدیک میکنند که به آنان از این جهت که با این کارشان به ظهور نزدیک میشوند، مقرَّب، و از آن جهت که با عملشان ظهور را نزدیک میکنند، مقرِّب گفته شود.
** ظاهرا این تعبیر کنایه از این است که با هر ندا و هیاهویی راه نیفتید و در فتنهها از منزلتان بیرون نیایید و دنبال هرکس که مدعی شد نروید؛ بلکه تا میتوانید از کسانی که ادعاهای چنین و چنان میکنند کناره بگیرید.
الغيبة للنعماني، ص۱۹۶-۱۹۷
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الصَّبَّاحِ بْنِ الضَّحَّاكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ قَالَ:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: هَلَكَتِ الْمَحَاضِيرُ!
قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟
قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ وَ ثَبَتَ الْحِصْنُ عَلَى أَوْتَادِهَا كُونُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ. فَإِنَّ الْغَبَرَةَ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا وَ إِنَّهُمْ لَا يُرِيدُونَكُمْ بِجَائِحَةٍ إِلَّا أَتَاهُمُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ إِلَّا مَنْ تَعَرَّضَ لَهُمْ.
تذکر
احادیثی ذیل تدبر ۳ خواهد آمد و همچنین که ذیل دو آیه بعد میآید تا حدودی به این آیه نیز میتوان مرتبط دانست.
تدبر
۱) «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ … وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
بعد از اینکه فرمود در آن روز هرکسی از نزدیکترین نزدیکان خود فرار میکند؛ هرکس مشغولیتی دارد که وی را از توجه به غیر بینیاز کرده است؛ دستهبندیای از انسانها در آن صحنه به عمل میآورد: کسانی که چهرههایشان تابان است، خندان و بشارتجویاناند؛ و کسانی که چهرههایشان غبارگرفته و ذلت، آن را فراگرفته است.
به نظر میرسد این دستهبندی را چندگونه میتوان فهمید:
الف. به صورت تقسیم ثنایی است؛ یعنی همه افراد از این دو حال خارج نیستند. در این صورت:
الف.۱. به احتمال زیاد ناظر به پایان حساب و کتاب است که تکلیف همه معلوم شده است و نهایتا افراد یا بهشتی شدهاند که چهرههایشان درخشان و خندان است؛ یا جهنمی که چهرههایشان غبارآلود و ذلتبار است.
الف.۲. اما اگر ناظر به مواقف اولیه ویا کل مراحل حسابرسی باشد، ظاهرا چارهای نیست که هریک از این دو را به صورت طیفی و تشکیکی بدانیم؛ یعنی وقتی افراد در محشر احضار میشوند یا چهرههایی درخشان دارند یا تاریک؛ و البته هر یک از درخشان و تاریک بودن ذومراتب است.
ب. به صورت تقسیم طیفی است؛ یعنی دو سر طیف را بیان کرده است و بسیاری از افراد هستند که لزوما یکی از این دو نیستند، بلکه بین این دو طیف قرار میگیرند؛ که در این صورت هم میتواند ناظر به مواقف اولیه و مراحل حسابرسی باشد هم پایان حساب و کتاب.
ج. البته با توجه به اینکه آیه بعدی را به عنوان قید توضیحی بدانیم یا احترازی، میشود این تقسیم را اساسا ثلاثی قلمداد کرد که توضیح بیشتر ذیل همان آیه خواهد آمد؛ ان شاء الله.
۲) «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
مقصود از این بودن غبار روی چهره چیست؟
الف. همان سیاهرو شدن است (تفسير القمي، ج۲، ص۴۰۶[۶]) که در آیات دیگر فرمود: وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» (زمر/۶۰) و «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُون» (آل عمران/۱۰۶)؛ که اغلب این را سیهچردگیای دانسته اند که وقتی کسی به غم و اندوه شدید مبتلا شود صورتش چنان میشود (مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۶۸[۷]؛ الميزان، ج۲۰، ص۲۱۰[۸]) و کنایه از این است که از شدت غم، رنگ رخسارشان تغییر کرده، شبیه آیه «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» (نحل/۵۸) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۰۱[۹]).
ب. همان باقی ماندن غبار بر رخسار آنان است (التبيان فی تفسير القرآن، ج۱۰، ص۲۷۸[۱۰]) که چهبسا منظور غبار تعلقات مادی و دنیوی است که باطنش در قیامت مجسم گردیده است؛ و این معنا مناسبت دارد با محجوب و ظلمانی بودن رخساره آنان؛ و تقابل آن با آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» (عبس/۳۸) مؤید این معنا میباشد ( التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۷، ص۲۳۱[۱۱])
ج. …
۳) «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
در عین حال که این غبار بر چهرهها تجسم یک باطنی در آنهاست، اما اگر به مساله بسیار مهم «خافِضَةٌ رافِعَة» بودن قرآن توجه کنیم که همه چیز در قیامت زیر و رو میشود و برترها پست و پستها برتر میشوند، آنگاه چهبسا بتوان گفت آنان که در دنیا غبارآلود بودند سرافراز و آنان که در ظاهر سرافراز بودند غبارآلود میشوند؛ و شاید بدین جهت است که وقتی از امیرالمومنین ع از اوصاف مومنان حقیقی و شیعیان سوال میشود یکی از ویژگیهایشان را این معرفی میکنند که بر چهرههایشان غبار خاشعان است: «عَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ»:
الف. روایت شده است عدهای دنبال امیرالمومنین راه افتادند.
حضرت به سوی ایشان برگشت و پرسید: شما بر چه [باوری] هستید؟
گفتند: شیعیان توییم یا امیرالمومینن!
فرمود: چرا سیمای شیعیان را در شما نمیبینم؟
گفتند: سیمای شیعیان چگونه است؟
فرمود: زردی چهرهها از شبزندهداری، لاغر و به پشت چسبيده بودن شکمها از روزهداری، خشکیده بودن لبها از [کثرت] دعا، بر آنان است غبار خاشعان.
صفات الشيعة (للصدوق)، ص۱۱
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ:
قَوْمٌ تَبِعَ [تَبِعُوا] أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَالْتَفَتَ إِلَيْهِمْ قَالَ: مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ؟
قَالُوا: شِيعَتُكَ؛ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ!
قَالَ: مَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ سِيمَاءَ الشِّيعَةِ؟
قَالُوا: وَ مَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ؟
قَالَ: صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، عَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ.
این مضمون با سندهای متفاوت و اندک تفاوتی در عبارات در صفات الشيعة (للصدوق)، ص ۱۷[۱۲] و الأمالي (للطوسي)، ص۲۱۶[۱۳]و الإرشاد (للمفید)، ج۱، ص ۲۳۷-۲۳۸[۱۴] آمده است و در یکی از خطبههای امیرالمومنین هم وقتی حضرت بعد از جریان قبول حکمیت، در مقام تاسف خوردن بر از دست دادن یاران واقعی خود هستند میفرمایند:
ب. كجايند مردمى كه به اسلامشان خواندند، و آن را پذيرفتند؟ و قرآن خواندند، و معنى آن را به گوش دل شنفتند؛ به كارزارشان برانگيختند، و آنان همچون ماده شتر كه به بچّه خود روى آرد، شيفته آن گرديدند؛ شمشيرها از نيام برآوردند، و گروه گروه، و صف در صف روى به اطراف زمين كردند. بعضى نجات يافتند، و بعضى مردند. نه مژده زنده ماندنِ زندگان را شنفتند، و نه آنان را بر مردگان تعزيت گفتند. چشمانشان از گريه تباه، شكمهاشان از روزه لاغر و به پشت چسبيده. لبهاشان از دعا خشك، و پژمرده گرديده، رنگها زرد از شب زندهدارىِ [بسيار]، بر رخسارشان گرد فروتنى پديدار.
نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۱؛ ترجمه سید جعفر شهیدی
و من خطبة له ع بعد ليلة الهرير و قد قام إليه رجل من أصحابه فقال نهيتنا عن الحكومة ثم أمرتنا بها، فلم ندر أي الأمرين أرشد؟ فصفق ع إحدى يديه على الأخرى ثم قال:
… أَيْنَ الْقَوْمُ الَّذِينَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ، وَ هِيجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا، وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلَادِهَا، وَ سَلَبُوا السُّيُوفَ أَغْمَادَهَا، وَ أَخَذُوا بِأَطْرَافِ الْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَ صَفّاً صَفّاً، بَعْضٌ هَلَكَ وَ بَعْضٌ نَجَا، لَا يُبَشَّرُونَ بِالْأَحْيَاءِ، وَ لَا يُعَزَّوْنَ عَنِ الْمَوْتَى، مُرْهُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، صُفْرُ الْأَلْوَانِ مِنَ السَّهَرِ، عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ…
[۱] . در منابع اهل سنت این حدیث هم آمده که میتواند به این آیه مربوط شود ولی چون راوی ابوهریره است و در روایات شیعه مویدی برایش یافت نشد در متن نیاوردم:
حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَخِي عَبْدُ الحَمِيدِ، عَنِ ابْنِ أَبِي ذِئْبٍ، عَنْ سَعِيدٍ المَقْبُرِيِّ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِيِّ ص ، قَالَ: ” يَلْقَى إِبْرَاهِيمُ أَبَاهُ آزَرَ يَوْمَ القِيَامَةِ، وَعَلَى وَجْهِ آزَرَ قَتَرَةٌ وَغَبَرَةٌ، فَيَقُولُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ: أَلَمْ أَقُلْ لَكَ لاَ تَعْصِنِي، فَيَقُولُ أَبُوهُ: فَاليَوْمَ لاَ أَعْصِيكَ، فَيَقُولُ إِبْرَاهِيمُ: يَا رَبِّ إِنَّكَ وَعَدْتَنِي أَنْ لاَ تُخْزِيَنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ، فَأَيُّ خِزْيٍ أَخْزَى مِنْ أَبِي الأَبْعَدِ؟ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: ” إِنِّي حَرَّمْتُ الجَنَّةَ عَلَى الكَافِرِينَ، ثُمَّ يُقَالُ: يَا إِبْرَاهِيمُ، مَا تَحْتَ رِجْلَيْكَ؟ فَيَنْظُرُ، فَإِذَا هُوَ بِذِيخٍ مُلْتَطِخٍ، فَيُؤْخَذُ بِقَوَائِمِهِ فَيُلْقَى فِي النَّارِ. صحيح البخاري (۴/ ۱۳۹)
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَمْشَاذَ الْعَدْلُ، ثنا إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِسْحَاقَ الْقَاضِي، ثنا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي أُوَيْسٍ، حَدَّثَنِي أَخِي أَبُو بَكْرٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي ذِئْبٍ، عَنْ سَعِيدٍ الْمَقْبُرِيِّ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: ” يَلْقَى إِبْرَاهِيمُ أَبَاهُ آزَرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَعَلَى وَجْهِ آزَرَ قَتَرَةٌ وَغَبَرَةٌ، فَيَقُولُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ: أَلَمْ أَقُلْ لَكَ لَا تَعْصِنِي؟ فَيَقُولُ أَبُوهُ: فَالْيَوْمَ لَا أَعْصِيكَ فَيَقُولُ إِبْرَاهِيمُ: يَا رَبِّ إِنَّكَ وَعَدْتَنِي أَنْ لَا تُخْزِيَنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ، فَأَيُّ خِزْيٍ أَخْزَى مِنْ أَبِي الْأَبْعَدِ؟ فَيَقُولُ اللَّهُ: إِنِّي حَرَّمْتُ الْجَنَّةَ عَلَى الْكَافِرِينَ. ثُمَّ يَقُولُ: يَا إِبْرَاهِيمُ مَا تَحْتَ رِجْلَيْكَ، فَيَنْظُرُ، فَإِذَا هُوَ بِذِبْحٍ مُتَلَطِّخٌ فَيُؤْخَذُ بِقَوَائِمِهِ فَيُلْقَى فِي النَّارِ «هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ» المستدرك على الصحيحين للحاكم (۲/ ۲۶۰) [التعليق – من تلخيص الذهبي: على شرط البخاري ومسلم]
[۲] . احادیث دیگری هم میتوان یافت که به این آیات مربوط باشد اما چون ذیل آیات دیگری ان شاء الله خواهد آمد از آوردن آنها در اینجا خودداری کردیم. از باب نمونه این احادیث در ذیل آیات مربوطه:
تفسير العياشي: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ «كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً» قَالَ أَ مَا تَرَى الْبَيْتَ إِذَا كَانَ اللَّيْلُ كَانَ أَشَدَّ سَوَاداً مِنْ خَارِجٍ فَكَذَلِكَ وُجُوهُهُمْ تَزْدَادُ سَوَاداً.
تفسير فرات بن إبراهيم: الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: يُحْشَرُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ شِيعَةُ عَلِيٍّ رِوَاءً مَرْوِيِّينَ مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ وَ يُحْشَرُ أَعْدَاءُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ ظَامِئِينَ ثُمَّ قَرَأَ ي«َوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ».
[۳] . عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَيُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ مَغْلُولَةً يَدَاهُ إِلَى عُنُقِهِ فَيُقَالُ هَذَا الْخَائِنُ الَّذِي خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّار.
[۴] . و نجا المقربون بفتح الراء فإنهم أهل التسليم و الانقياد لا يعترضون على الله تعالى فيما يقضي عليهم أو بكسر الراء أي الذين يقولون الفرج قريب و لا يستبطئونه.
[۵] . قوله عليه السلام:” و نجا المقربون” بفتح الراء- فإنهم لا يستعجلون لرضاهم بقضاء ربهم، و علمهم بأنه تعالى لا يفعل بهم إلا الحسن الجميل،- أو بكسرها- أي الذين يرجون الفرج، و يقولون الفرج قريب.
[۶] . قَوْلُهُ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ يُرِيدُ «مُسْوَدَّةٌ»
[۷] . «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ» أي سواد و كآبة للهم
[۸] . قوله تعالی: «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ» هي الغبار و الكدورة و هي سيماء الهم و الغم.
[۹] . و من الغُبَارِ اشتقّ الْغَبَرَةُ: و هو ما يعلق بالشيء من الغُبَارِ و ما كان على لونه، قال: وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ [عبس/ ۴۰]، كناية عن تغيّر الوجه للغمّ، كقوله: ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا* [النحل/ ۵۸]، يقال: غَبَرَ غَبْرَةً، و اغْبَرَّ و اغْبَارَّ.
[۱۰] . ثم قال «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ» أي يكون علی تلك الوجوه غبار و جمعه غبرة.
[۱۱] . وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ- ۸۰/ ۴۰.
الغَبَرَةُ: بفتحتين، ما يتخلّف و يبقى من جملة شيء منبسطة، و الانبساط يستفاد من الفتحتين، و المراد ما يتخلّف من آثار التعلّق بالدنيا و المادّة، على النفس بعد مفارقة الحياة الدنيا. و هذا المعنى يناسب الكفر و هو الستر و المحجوبيّة. كما أنّ القتور و هو التضيّق يناسب الفجور و هو التمايل عن الحقّ، فانّ الإنسان كلّما مال عن الحقّ و النور فقد وقع في مضيق الظلمة و القتور.و يدلّ على هذا المعنى مقابلتها بآية:وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ.أى مضيئة، و هذا إذا كانت منوّرة بنور الحقّ.
[۱۲] . حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: خَرَجَ عَلِيٌّ ع ذَاتَ يَوْمٍ وَ نَحْنُ مُجْتَمِعُونَ فَقَالَ مَنْ أَنْتُمْ وَ مَا اجْتِمَاعُكُمْ فَقُلْنَا قَوْمٌ مِنْ شِيعَتِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ مَا لِي لَا أَرَى سِيمَاءَ الشِّيعَةِ عَلَيْكُمْ فَقُلْنَا وَ مَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ فَقَالَ ع صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ عُمْشُ الْعُيُونِ مِنْ مَخَافَةِ اللَّهِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الصِّيَامِ عَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ
[۱۳] . وَ رُوِيَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) خَرَجَ ذَاتَ لَيْلَةٍ مِنَ الْمَسْجِدِ، وَ كَانَتْ لَيْلَةً قَمْرَاءَ، فَأَتَى الْجَبَّانَةَ، وَ لَحِقَهُ جَمَاعَةٌ يَقْفُونَ أَثَرَهُ، فَوَقَفَ عَلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ: مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا: شِيعَتُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، فَتَفَرَّسَ فِي وُجُوهِهِمْ ثُمَّ قَالَ: فَمَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ سِيمَاءَ الشِّيعَةِ! قَالُوا: وَ مَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ: صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ، عُمْشُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ، حُدْبُ الظُّهُورِ مِنَ الْقِيَامِ، خُمُصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، عَلَيْهِمْ غُبْرَةُ الْخَاشِعِينَ.
[۱۴] . مَا رَوَاهُ نَقَلَةُ الْآثَارِ أَنَّهُ خَرَجَ ذَاتَ لَيْلَةٍ مِنَ الْمَسْجِدِ وَ كَانَتْ لَيْلَةً قَمْرَاءَ فَأَمَّ الْجَبَّانَةَ وَ لَحِقَهُ جَمَاعَةٌ يَقْفُونَ أَثَرَهُ فَوَقَفَ ثُمَّ قَالَ مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ شِيعَتُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَتَفَرَّسَ فِي وُجُوهِهِمْ ثُمَّ قَالَ فَمَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ سِيمَاءَ الشِّيعَةِ قَالُوا وَ مَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ عُمْشُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ حُدْبُ الظُّهُورِ مِنَ الْقِيَامِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ عَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِين
بازدیدها: ۲۷