ترجمه
و برای آن دو قسم خورد که من واقعا برای شما از خیرخواهانم.
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
هنگامی که آدم از بهشت بیرون شد، جبرئیل نازل شد و گفت: آدم! آیا چنین نبود که خداوند تو را به دست خود آفرید و از روح خود در تو دمید و فرشتگانش را به سجده بر تو واداشت و حوا را همسرت گردانید و تو را در بهشت ساکن ساخت و آن را بر تو مباح کرد و تو را آشکارا و صریح نهی کرد که از این درخت نخوری، آنگاه تو از آن خوردی و خدا را عصیان کردی؟
آدم گفت: جبرئیل! همانا ابلیس برای من به خدا سوگند خورد که خیرخواه من است و من گمان نمیکردم که کسی از مخلوقات خدا، به خدا سوگند دروغ بخورد!
تفسير القمي، ج۱، ص۲۲۵
رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمَّا أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا آدَمُ أَ لَيْسَ اللَّهُ خَلَقَكَ بِيَدِهِ فَنَفَخَ فِيكَ مِنْ رُوحِهِ وَ أَسْجَدَ لَكَ مَلَائِكَتَهُ وَ زَوَّجَكَ حَوَّاءَ أَمَتَهُ وَ أَسْكَنَكَ الْجَنَّةَ وَ أَبَاحَهَا لَكَ وَ نَهَاكَ مُشَافَهَةً أَنْ لَا تَأْكُلَ مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ فَأَكَلْتَ مِنْهَا وَ عَصَيْتَ اللَّهَ. فَقَالَ آدَمُ ع يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ إِبْلِيسَ حَلَفَ لِي بِاللَّهِ أَنَّهُ لِي نَاصِحٌ فَمَا ظَنَنْتُ أَنَّ أَحَداً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ يَحْلِفُ بِاللَّهِ كَاذِبا.
۲) از امام صادق ع روایت شده که پیامبر اکرم ص فرمودند:
حضرت موسی ع، آن موقعی که در مورد امر نماز به آسمان عروج داده شده بود، از پروردگارش خواست تا بین او و حضرت آدم ع دیداری قرار دهد و خدا چنین کرد.
حضرت موسی ع به او گفت: پدرجان! تو کسی هستی که خداوند تو را به دست خویش آفرید و بهشتش را بر تو مباح کرد و سپس از یک درخت تو را منع کرد، آن وقت تو بر آن صبر نکردی تا اینکه به سبب آن به زمین هبوط داده شدی؟! و نتوانستی خودت را در مورد آن کنترل کنی تا شیطان فریبت داد و او را اطاعت کردی؟ و آنگاه با این معصیتت ما را هم از بهشت بیرون آوردی؟!
حضرت آدم ع گفت: پسرجان! با پدرت در مورد آنچه از امر این درخت به او رسید، مهربان باش! پسرم! دشمنم با من از در مکر و خدعه وارد شد و برایم به خدا سوگند خورد که در مشورتش با من خیرخواه من است و خیرخواهانه به من گفت که آدم! من در مورد جایگاه تو ناراحت و غمگینم.
گفتم: چگونه؟
گفت: من مدتی است با تو و همنشینی با تو انس گرفتهام اما تو بالاخره از اینجا به جایی بیرون میشوی که من از آنجا بدم میآید.
گفتم: چاره چیست؟
گفت: چارهاش با خودت است. آیا تو را راهنمایی کنم به درخت جاودانگی و سلطنتی که هیچ زوالی ندارد تا تو و همسرت از آن بخورید و تا ابد همراه من در بهشت از جاودانان باشید؟!
و برایم به خدا قسم دروغ خورد که خیرخواه من است؛ موسی! من گمان نمی کردم که هیچیک از مخلوقات خدا به خدا قسم دروغ بخورد پس به سوگندش اعتماد کردم و این علت کار من بود.
اما تو به من خبر بده که آیا در آنچه خداوند نازل کرده، حکایت این خطیئه مرا، پیش از آنکه آفریده شوم، نیافتهای؟
حضرت موسی ع گفت: مدتهایی طولانی [یعنی بسیار قبل از آفرینش تو، حکایت این خطیئه تو در لوح محفوظ ثبت شده بود]
رسول خدا ص فرمودند: این گونه بود که حضرت آدم بر حضرت موسی احتجاج کرد. و این را سهبار فرمودند.
تفسير العياشي، ج۲، ص۱۰
عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَفَعَهُ إِلَى النَّبِيِّ ص:
أَنَّ مُوسَى ع سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يَجْمَعَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ آدَمَ ع حَيْثُ عُرِجَ إِلَى السَّمَاءِ فِي أَمْرِ الصَّلَاةِ؛ فَفَعَلَ. فَقَالَ لَهُ مُوسَى: يَا أَبَتِ أَنْتَ الَّذِي خَلَقَكَ اللَّهُ بِيَدِهِ وَ أَبَاحَ لَكَ جَنَّتَهُ ثُمَّ نَهَاكَ عَنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ فَلَمْ تَصْبِرْ عَنْهَا حَتَّى أُهْبِطْتَ إِلَى الْأَرْضِ بِسَبَبِهَا فَلَمْ تَسْتَطِعْ أَنْ تَضْبِطَ نَفْسَكَ عَنْهَا حَتَّى أَغْرَاكَ إِبْلِيسُ فَأَطَعْتَهُ فَأَنْتَ الَّذِي أَخْرَجْتَنَا مِنَ الْجَنَّةِ بِمَعْصِيَتِكَ؟
فَقَالَ آدَمُ ع: ارْفُقْ بِأَبِيكَ يَا بُنَيَّ فِيمَا لَقِيَ مِنْ أَمْرِ هَذِهِ الشَّجَرَةِ! يَا بُنَيَّ إِنَّ عَدُوِّي أَتَانِي مِنْ وَجْهِ الْمَكْرِ وَ الْخَدِيعَةِ فَحَلَفَ لِي بِاللَّهِ إِنَّهُ فِي مَشُورَتِهِ عَلَيَّ «لَمِنَ النَّاصِحِينَ» وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قَالَ لِي مُنْتَصِحاً: إِنِّي لِشَأْنِكَ يَا آدَمُ لَمَغْمُومٌ. قُلْتُ وَ كَيْفَ؟ قَالَ قَدْ كُنْتُ أَنِسْتُ بِكَ وَ بِقُرْبِكَ مِنِّي وَ أَنْتَ تَخْرُجُ مِمَّا أَنْتَ فِيهِ إِلَى مَا أَسْتَكْرِهُهُ! فَقُلْتُ لَهُ: وَ مَا الْحِيلَةُ؟ فَقَالَ: إِنَّ الْحِيلَةَ هُوَ ذَا مَعَكَ أَ فَلَا أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى فَكُلَا مِنْهَا أَنْتَ وَ زَوْجُكَ فَتَصِيرَا مَعِي فِي الْجَنَّةِ أَبَداً مِنَ الْخَالِدِينَ. وَ حَلَفَ لِي بِاللَّهِ كَاذِباً إِنَّهُ لَمِنَ النَّاصِحِينَ. وَ لَمْ أَظُنَّ يَا مُوسَى أَنَّ أَحَداً يَحْلِفُ بِاللَّهِ كَاذِباً فَوَثِقْتُ بِيَمِينِهِ؛ فَهَذَا عُذْرِي.
فَأَخْبِرْنِي يَا بُنَيَّ هَلْ تَجِدُ فِيمَا أَنْزَلَ اللَّهُ أَنَّ خَطِيئَتِي كَائِنَةٌ مِنْ قَبْلِ أَنْ أُخْلَقَ؟
قَالَ لَهُ مُوسَى: بِدَهْرٍ طَوِيلٍ.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَحَجَّ آدَمُ مُوسَى. قَالَ ذَلِكَ ثَلَاثا.[۱]
تدبر
۱) «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ»:
شیطان برای فریفتن آدم و حوا، علاوه بر سوگند خوردن [قاسَمَهُما]، سه تاکید [إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ: إنّ + جمله اسمیه + «لـ» مزحلقه (لام بر روی «من»)] در کلامش آورد که خود را خیرخواه معرفی کند؛ و آدم هم به همین جهت فریب خورد (حدیث۱ و۲).
اما آیا این فریب خوردن، موجه است؟ آیا اگر کسی به خاطر قسمها و تاکیدات شداد و غلاظ یک شخص فریبکار – که خود را در قیافه دوست مخفی کرده – فریب او را بخورد، واقعا معذور است؟
آدم در این اقدامش معذور نبود (و لذا مواخذه شد) و ما هم اگر بر اساس چنین شرایطی رفتار کنیم، معذور نخواهیم بود.
اما چرا معذور نبود؟
زیرا خدا به او عقل داده بود و اگر اندکی در محتوای کلام شیطان تامل میکرد، دروغگو بودنش آشکار میشد. شیطان (در آیه قبل) استدلال آورد که: «خدا که چنان دستوری داده، خیر شما را نمیخواسته و من خیرخواه شمایم.»
و چنین استدلالی، باطل بودنش از سر و رویش میبارد: آیا امکان دارد خدا خدا باشد ولی خیرخواه مخلوقش نباشد؛ و کسی که انسان را نیافریده و فقط یک رابطه ظاهری همصحبتی با انسان پیدا کرده، خیرخواه انسان، آن هم خیرخواهتر از خدا باشد؟!
ثمره اجتماعی
اگر دقت کنیم عموم شبهاتی که علیه دین و تعالیم دینی و جدی گرفتن دین در زندگی فردی و اجتماعی مطرح میشود همگی با رنگ و بوی خیرخواهی انسان پا پیش میگذارند؛ و اتفاقا استدلالی میکنند که باب میل ما باشد.
مواظب باشیم ما فریب نخوریم!
۲) «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ»
شیطان برای اینکه انسان را به گناه بکشاند، برایش به خدا قسم خورد که من خیرخواه شما هستم!
این یعنی استفاده ابزاری از باور به خدا.
در واقع شیطان بود که باب استفاده ابزاری از اعتقادات دینی را آغاز کرد. و جالب اینجاست که همین روش وی، از مهمترین علائم منافقان است: از ویژگیهایی که در قرآن کریم در مورد منافقان بارها مطرح شده این است که آنها برای اغفال مومنان زیاد قسم می خورند. (نساء/۶۲؛ توبه/۴۲ و ۵۶ و ۶۲ و ۷۴ و ۹۵ و ۹۶ و ۱۰۷؛ مجادله/۱۴ و ۱۸) و قرآن هم به پیامبرش میگوید مواظب باش از افراد پستی که مرتب قسم میخورند تبعیت نکنی (قلم/۱۰).
تحلیلی جامعهشناختی از دشواری و پیچیدگی دینداری در جامعه
وجود منافق و شیاطینی که دست به استفاده ابزاری از دین میزنند یک واقعیت غیرقابل انکار در جامعه دینی است.
اما،
آیا استفاده ابزاری آنها از باورهای دینی مردم، دلیل میشود که در ترویج این باورها نکوشیم؟
شیطان از قداست خدا سوءاستفاده کرد تا آدم را فریب دهد؛ آیا راه غلبه بر شیطان این است که کاری کنیم خدا و پیامبر و ارزشهای دینی در باور مردم مقدس نباشد؟
این راهی است که در منطق قرآن کریم، منافقان در جامعه دینی در پیش میگیرند، یعنی اصرار دارند هیچ امری، حتی پیامبر خدا هم در جامعه دینی مقدس نباشد (نساء/۶۱) با همین توجیه که ما خیر دین و خیر مردم را میخواهیم! و میخواهیم جلوی استفاده ابزاری از دین را بگیریم!
میبینید:
شیطان و منافقان، جایی که بتوانند از دین استفاده ابزاری میکنند و جایی که دین را در مقابل اهدافشان ببینند خودشان با فریاد اینکه ما خیرخواه شما و دین خدا هستیم، سعی در کنار زدن دین از عرصههای اجتماعی میکنند.
و در این میان، باید مراقب بود که هیچگاه فریب آنها را نخورد:
ضابطهاش هم خیلی واضح است: انطباق با دستورات خدا.
همان گونه که به بهانه خیرخواهی، نباید دستورات خدا را کنار زد، و چنین اقدامی فریب شیطان است؛ به بهانه جلوگیری از استفاده ابزاری از باورهای دینی مردم، جایگاه دین در زندگی اجتماعی را تضعیف کردن و عملا دستورات خدا را کنار زدن هم فریب شیطان است. (در تدبر۴ انشاءالله توضیحات بیشتری خواهد آمد.)
۳) «إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ»:
چرا به جای اینکه بگوید «من واقعا خیرخواه شما هستم» گفت: «من واقعا از خیرخواهانِ شما هستم»؟
شاید بدین جهت که در مقابل توحید، کثرتی را برپا کند تا جایی برای او هم باز شود. خدا قطعا خیرخواه انسان بوده که چنان دستوری داده؛ اما شیطان میخواهد القا کند که:
چرا فقط خدا را خیرخواه خود میدانید؟! شما خیرخواههای دیگری هم دارید که یکی از آنها من هستم!
علیالقاعده آدم تا قبل از مواجهه با شیطان، با فرشتگان دیگری مواجه شده بود که با او خیرخواهانه رفتار میکردهاند. پس شیطان نمیآید نظر خودش را مستقیم در برابر نظر خدا بگذارد که انسان سریع متوجه شود. بلکه ابتدا محملی از خیرخواههای غیرخدا باز میکند، و سپس خودش را یکی از آنها معرفی میکند.
ثمره اخلاقی- سلوکی
بسیار باید مواظب بود که فریبکاران چگونه در ابعاد روانشناختی ما و حتی در باور ما به توحید رخنهای میگشایند و چگونه با باورهای ما به خوبان – که در جای خود باور درستی است – محملی را برای ایجاد انحراف میگشایند.
اینکه خوبانی هستند که خوبند، دلیل نمیشود که هر کس خود را خوب جلوه داد، راست بگوید؛
و در مقابل، اینکه گرگی در لباس میش بر ما ظاهر شود، دلیل نمیشود که هیچ خیرخواهی در عالم وجود ندارد.
۴) «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ»
شبهه
در تدبر۲ گفته شد قسم خوردن یکی از ابزارهای منافقان و شیطان برای سوءاستفاده از باورهای دینی انسانهاست.
اگر چنین است پس چرا در اسلام قسم خوردن در شرایطی اعتبار دارد و حتی مبنای قضاوت شرعی قرار می گیرد؟
پاسخ
هر مطلب دینیای اگر در جای خود استفاده شود، مفید است و اگر در جای نامربوط استفاده شود میتواند مایه سوءاستفاده گردد. مهم این است که با بصیرت دینی، تشخیص دهیم که جایگاه آن مطلب کجا بوده است و آیا در موقعیت درستش استفاده شده یا خیر. «قسم خوردن» مربوط به موقعیتی است که دلیلی بر مدعا وجود ندارد و سوگند خوردن حتی برای اثبات مدعا هم به کار نمیآید و فقط در مقام تبرئه در مقابل ادعای رقیب – که آن ادعا هم بدون دلیل ارائه شده باشد – جای دارد؛ یعنی برای جایی که هیچ دلیلی نداریم، باورهای دینی شخص را مبنایی قرار میدهیم که تهمتی را از او دفع کنیم (مثلا الف ادعا میکند فلان وسیله که در دست ب است، مال وی بوده است و دلیلی هم نمیآورد؛ اینجا ب برای رفع تهمت، میتواند قسم بخورد و با این قسم، حق به او داده میشود)؛ اما بویژه در جایی که دلیلی آشکار بر خلاف ادعا وجود داشته باشد (مانند همین آیه، توضیح در تدبر۱)، قسم خوردن برای تلقین صحت ادعا، نمونهای از سوءاستفاده ابزاری از دین است.
[۱]. شبیه این روایت و البته بسیار مختصرتر در تفسیر قمی آمده است که در جلسه۲۲۶، حدیث۳ گذشت.
بازدیدها: ۱۷