۵۲۷) وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِ أَمْسِكْ عَلَیكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی‏ فی‏ نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‏ زَیدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَی لا یكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی‏ أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً

ترجمه

و هنگامی که به کسی که خدا به او نعمت بخشیده بود و [تو نیز] به او نعمتی داده بودی می‌گفتی همسرت را پیش خود نگهدار و تقوای الهی پیشه کن؛ و در خودت نهان می‌کردی آنچه را که خداوند آشکارکننده آن بود، و از مردم می‌ترسیدی، و خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی. پس هنگامی که زید از او کام برگرفت او را به ازدواج تو درآوردیم تا برای مومنین حَرَجی نباشد در ازدواج با همسران فرزندخوانده‌هایشان، هنگامی که از آنان کام برگرفته باشند؛ و امر خداوند همواره انجام شدنی است.

نکات ترجمه

«وَطَراً»

«وطر» به معنای نیازی است که برای شخص مهم باشد و بدان اهتمام داشته باشد. از ماده «وطر» تنها همین کلمه «وَطَر» در زبان عربی وجود دارد و حتی از آن، به صورت فعل هم استفاده نشده است؛ و غالبا به صورت همین عبارت «قَضی‏ وَطَراً» به کار می‌رود. (کتاب العین، ج۷، ص۴۷۶؛ لسان العرب، ج‏۵، ص۲۸۵)

با توجه به اینکه تعبیر «قضی» – چنانکه در جلسه قبل توضیح داده شد – به معنای به پایان رساندن و فیصله دادن است، ظاهرا تعبیر «قَضی‏ مِنْها وَطَراً» اشاره است به اینکه مرد مورد نظر قبلا با آن زن ازدواج کرده و از او کام گرفته است، اما از هم جدا شده و روابط و علائق بین آنها کاملا به پایان رسیده، به طوری که دیگر به هم نیازی، و  با هم کاری ندارند. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۳، ص۱۵۳) و ظاهرِ توضیح برخی این است که این عبارت، نه در مورد هر نیازی، بلکه در خصوص برآوردن نیاز جنسی به کار می‌رود (قضی شهوة، مجمع‌البیان، ج۸، ص۵۶۲) چنانکه از ابن‌عباس این عبارت به «جماع»، و از قتاده به «طلاق» تفسیر شده است. (البحر المحيط، ج‏۸، ص۴۸۳)

این کلمه در قرآن کریم تنها همین دوبار در همین آیه به کار رفته است.

اختلاف قرائت[۱]

شان نزول

روایت شده است مدتی بعد از آنکه پیامبر ص زینب بنت جحش را به عقد پسرخوانده خود زید بن حارثه درآورد، زید خدمت ایشان رسید و گفت: من می‌خواهم از همسرم جدا شوم.

پیامبر ص فرمود: چرا؟

گفت: به خاطر اصل و نسبش دائما فخرفروشی می‌کند و با زبانش مرا می‌آزارد. حضرت ابتدا او را به تقوای الهی و ادامه زندگی دعوت کردند؛ اما او نهایتا وی را طلاق داد. وقتی عدّه‌اش به پایان رسید این آیات نازل شد و خداوند وی را مامور به ازدواج با زینب کرد.

البحر المحيط، ج‏۸، ص۴۸۲[۲]؛ تفسير القمي، ج‏۲، ص۱۹۴[۳]

و از انس بن مالک نقل شده که وقتی عدّه زینب تمام شد رسول الله به زید گفت: نزد زینب برو و او را برای من خواستگاری کن. زید آمد و گفت: بر تو بشارت باد که رسول الله مرا سراغت فرستاده و از تو خواستگاری کرده است و در مورد تو آیه نازل شده است.

و در روایتی دیگر، زید می‌گوید: وقتی سراغش رفتم چادرش را کامل بر سر کشیده بود. هنگامی که دیدمش در دیدگانم بزرگ آمد تا حدی که نتوانستم رو در رو به او نگاه کنم چرا که می‌دیدم رسول الله ص از او خواستگاری کرده است. پس رویم را به سوی دیگری انداختم و گفتم: زینب! بر تو بشارت باد که رسول الله از تو خواستگاری کرده است. خوشحال شد و گفت: من اقدامی انجام نمی‌دهم تا خداوند دستوری بفرستد؛ و رفت و در مسجد ماند تا «تو را به ازدواج او درآوریم» (احزاب/۳۷) نازل شد و رسول الله با او ازدواج کرد و ولیمه‌ای داد که برای هیچیک از همسرانش نداده بود، گوسفندی ذبح کردند و با نان و گوشت از مردم پذیرایی کردند.

و از شعبی نقل شده که زینب به پیامبر می‌گفت: من به سه دلیل برایت ناز می‌کنم که زنان دیگرت نمی‌توانند به این بهانه‌ها برایت ناز کنند: جدّ من و تو یکی است، خدا در آسمان عقد مرا جاری ساخت؛ و پیکِ [خبر این ازدواج] جبرئیل بود. [۴]

مجمع البيان، ج‏۸، ص۵۶۵[۵]

حدیث

۱) از امام سجاد ع روایت شده است که خداوند به پیامبر ص وحی کرده بود که زید بزودی زینب را طلاق می‌دهد و به دستور خدا او موظف به ازدواج با زینب خواهد بود. هنگامی که زید از بداخلاقی زینب، و اینکه به سخن او گوش نمی‌دهد، به پیامبر ص شکایت برد و به ایشان خبر داد که می‌خواهد طلاقش دهد، پیامبر ص ابتدا از باب ادب و توصیه اخلاقی به او فرمود «همسرت را نزد خود نگهدار و تقوی پیشه کن»  و البته می‌دانست که او طلاقش خواهد داد؛ و این آن چیزی است که در ضمیر خود مخفی می‌کرد و نمی‌خواست که خودش دستور به طلاق او داده باشد با اینکه می‌دانست که او طلاقش خواهد داد، و رسول الله می‌ترسید که مردم درباره اینکه او بعد از زینب با زید – که [پیامبر ص] سرپرست او بود- ازدواج کند بگویند که او دستور به طلاق دادن زینب داده است؛ و خداوند او را عتاب کرد به خاطر همین مقدار که برایش این را مباح کرده بود، و با این حال او به زید گفت «همسرت را نگهدار»‌با اینکه می‌دانست او را طلاق خواهد داد؛ و به او اعلام کرد که خشیت از خداوند در هر حال سزاوارتر است.

نکته: ابوحیان (که از مفسران برجسته اهل سنت است) بعد از ذکر این حدیث می‌گوید: و این مطلب که از علی بن حسین [علیهما السلام] روایت شده، مطلبی است که محققانِ از مفسران همانند زهری و بکر بن علاء و قشیری و قاضی ابوبکر بن عربی و … آن را قبول دارند و متاسفانه برخی از مفسران در اینجا داستان‌سرایی‌هایی کرده‌اند که نه تناسبی با مقام نبوت دارد و نه ارزش ذکر کردن.

البحر المحيط، ج‏۸، ص۴۸۲

قال علي بن الحسين: كان قد أوحى اللّه إليه أن زيدا سيطلقها، و أنه يتزوجها بتزويج اللّه إياها. فلما شكا زيد خلقها، و أنها لا تطيعه، و أعلمه بأنه يريد طلاقها، قال له:  «أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ»، على طريق الأدب و الوصية، و هو يعلم أنه سيطلقها. و هذا هو الذي أخفي في نفسه، و لم يرد أنه يأمره بالطلاق و لما علم من أنه سيطلقها، و خشي رسول اللّه أن يلحقه قول من الناس في أن يتزوج زينب بعد زيد، و هو مولاه، و قد أمره بطلاقها، فعاتبه اللّه على هذا القدر في شي‏ء قد أباحه اللّه بأن قال: أَمْسِكْ، مع علمه أن يطلق، فأعلمه أن اللّه أحق بالخشية، أي في كل حال. انتهى

و هذا المروي عن علي بن الحسين، هو الذي عليه أهل التحقيق من المفسرين، كالزهري، و بكر بن العلاء، و القشيري، و القاضي أبي بكر بن العربي و غيرهم و لبعض المفسرين كلام في الآية يقتضي النقص من منصب النبوة، ضربنا عنه صفحا.

 

۲) هنگامی که مامون صاحب‌نظران اهل اسلام و سایر ادیان مانند یهود و نصاری و زرتشتیان و صابئین و سایر سخنوران را جمع کرد و حضرت پاسخ کوبنده‌ای به تمام آنها داد، علی بن مجمد بن جهم بلند شد و گفت: یا ابن رسول الله! آیا شما اعتقاد به عصمت پیامبران داری؟

فرمود: بله.

[سپس شروع کرد به برشمردن مواردی که از نظر وی در قرآن کریم خلاف عصمت پیامبران است و در آخر گفت]

… ویا سخن خداوند در مورد پیامبرش حضرت محمد ص که «و در خودت نهان می‌کردی آنچه را که خداوند آشکارکننده آن بود، و از مردم می‌ترسیدی، و خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی» (احزاب/۳۷)

امام رضا ع فرمود: علی! تقوای الهی پیشه کن و به پیامبر زشتکاری نسبت مده و کتاب خدا را بر اساس رأی و نظر شخصی خود تاویل مکن. [سپس به تک‌تک موارد پاسخ دادند تا رسیدند به اینکه]

و اما حضرت محمد ص و سخن خداوند عز و جل درباره او که «و در خودت نهان می‌کردی آنچه را که خداوند آشکارکننده آن بود، و از مردم می‌ترسیدی، و خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی». همانا خداوند عز و جل پیامبرش را آگاه کرده بود از اسم همسرانش در دنیا، و نیز آن همسرانش که در آخرت همسر اویند و اینکه آنان [همچون] مادر مومنان [ام‌المومنین] می‌باشند [که ازدواج با آنها پس از پیامبر همانند ازدواج با مادر، حرام است]. به هر حال، یکی از همسران ایشان که اسمش را به او گفته بود زینب بنت جحش بود که آن موقع همسر زید بن حارثه بود و حضرت ص اسم او را در دل مخفی می‌داشت و آشکار نمی‌کرد تا اینکه منافقان نگویند که «او در مورد زنی که شوهر دارد می‌گوید که یکی از همسران من و از از مادران مومنین [ام‌المومنین] می‌باشد!» و از سخن [طعنه‌آمیز] منافقان می‌ترسید. پس خداوند عز و جل فرمود «و از مردم می‌ترسی؟ و خداوند سزاوارتر است که از او بترسی» یعنی در ضمیر خود.

و همانا خداوند عز و جل، عهده‌دار تزویج کسی نشد مگر تزویج حواء برای آدم، و تزویج زینب بنت جحش برای پیامبر ص با این عبارت که «پس هنگامی که زید از او کام برگرفت او را به ازدواج تو درآوردیم» و تزویج حضرت فاطمه س برای حضرت علی ع.

پس علی بن جهم به گریه افتاد و گفت یَا ابن رسول الله! من به درگاه خداوند عز و جل توبه می‌کنم از اینکه از این پس درباره پیامبران جز آن گونه که شما توضیح دادید سخن بگویم.

عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۱، ص۱۹۵

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ‏ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِي‏ قَالَ: لَمَّا جَمَعَ الْمَأْمُونُ لِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع أَهْلَ الْمَقَالاتِ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ الدِّيَانَاتِ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الصَّابِئِينَ وَ سَائِرِ أَهْلِ الْمَقَالاتِ فَلَمْ يَقُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ قَدْ أَلْزَمَهُ حُجَّتَهُ كَأَنَّهُ قَدْ أُلْقِمَ حَجَراً فَقَامَ إِلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ تَقُولُ بِعِصْمَةِ الْأَنْبِيَاءِ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا تَعْمَلُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ …[۶] وَ قَوْلِهِ فِي نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ ص «وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ» فَقَالَ مَوْلَانَا الرِّضَا ع وَيْحَكَ يَا عَلِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَنْسُبْ إِلَى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ الْفَوَاحِشَ وَ لَا تَتَأَوَّلْ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِرَأْيِك‏…

وَ أَمَّا مُحَمَّدٌ ص‏ وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ» فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَ نَبِيَّهُ ص أَسْمَاءَ أَزْوَاجِهِ فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ أَسْمَاءَ أَزْوَاجِهِ فِي دَارِ الْآخِرَةِ وَ أَنَّهُنَّ أُمَّهَاتُ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِحْدَاهُنَّ مَنْ سُمِّيَ لَهُ زَيْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ وَ هِيَ يَوْمَئِذٍ تَحْتَ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَأَخْفَى اسْمَهَا فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِهِ لِكَيْلَا يَقُولَ أَحَدٌ مِنَ الْمُنَافِقِينَ إِنَّهُ قَالَ فِي امْرَأَةٍ فِي بَيْتِ رَجُلٍ إِنَّهَا إِحْدَى أَزْوَاجِهِ مِنْ أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ وَ خَشِيَ قَوْلَ الْمُنَافِقِينَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ» يَعْنِي فِي نَفْسِكَ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَوَلَّى تَزْوِيجَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ إِلَّا تَزْوِيجَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ ع وَ زَيْنَبَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِقَوْلِهِ فَلَمَّا قَضى‏ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها الْآيَةَ وَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِيٍّ ع‏.

فَبَكَى عَلِيُّ بْنُ الْجَهْمِ وَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ أَنْطِقَ فِي أَنْبِيَاءِ اللَّهِ بَعْدَ يَوْمِي هَذَا إِلَّا بِمَا ذَكَرْتَهُ.[۷]

 

۳) ابوحفص رنگرز می‌گوید: از امام صادق ع شنیدم که در مورد این آیه که «سپس در آن روز از نعمت سوال خواهید شد»‌ (تکاثر/۸) فرمود: ما جزء آن نعمت‌ی هستیم که خداوند ذکر کرد؛ سپس این آیه را قرائت فرمود: «و هنگامی که به کسی که خدا به او نعمت بخشیده بود و [تو نیز] به او نعمتی داده بودی می‌گفتی»

تفسير فرات الكوفي، ص۶۰۵؛ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج‏۲، ص۴۷۶[۸]

قَالَ [حَدَّثَنَا] أَبُو الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ [قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُزَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ‏] عَنْ أَبِي حَفْصٍ الصَّائِغِ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» قَالَ:

نَحْنُ مِنَ النَّعِيمِ الَّذِي ذَكَرَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ [قَرَأَ] جَعْفَرٌ «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ.

تدبر

۱) «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِ أَمْسِكْ عَلَیكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی‏ فی‏ نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‏ زَیدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَی لا یكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی‏ أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»

در آیه قبل خداوند تاکید فرمود که اگر مطلبی دستور خدا و رسولش باشد هیچ مومنی حق ندارد درصدد انجام گزینه دیگری برآید. دیدیم که پیامبر ص از دخترعمه خود، زینب بنت جحش برای زید بن حارثه خواستگاری کرد و او ابتدا به خاطر برتری‌طلبی‌های قبیله‌ای جاهلیت از این کار استنکاف ورزید اما همین که آیه نازل شد که هر مرد و زن مومنی باید به حکم خدا و رسولش تن دهد، پذیرفت و با زید ازدواج کرد. اما در این زندگی مشترک، چون خود را به لحاظ اصل و نسب برتر می‌دید به زیر فخرفروشی می‌کرد (ر.ک: شان نزول) و در مجموع با او بداخلاقی می‌کرد (حدیث۱) تا حدی که زید دیگر حاضر به ادامه زندگی نشد و او را طلاق داد.

در این آیه مواجهه‌ای که پیامبر ص انجام داد و وظیفه‌ای که خدا بر دوش او گذاشت تبیین می‌شود:

خداوند پیامبر ص را از قبل مطلع فرموده بود که نام یکی از زنان او «زینب بنت جحش» است. (حدیث۱ و ۲) پیامبر ص با اینکه این را می‌دانست اما به وظیفه اخلاقی خود برای جلوگیری از فروپاشی یک زندگی مشترک اقدام کرد و از زید خواست که به زندگی مشترکشان ادامه دهد. چنانکه از لحن آیه – و نیز از تحسین‌هایی که پیامبر اکرم ص و اهل‌بیت ایشان همچنان نسبت به زید داشته‌اند، – برمی‌آید این دستور علی‌القاعده یک دستور ارشادی بوده، نه یک حکم الزامی که تخطی از آن گناه بوده باشد، و نهایتا زید – که از قدیم مورد لطف خدا و رسول قرار گرفته بود – وی را طلاق داد؛ و خداوند به پیامبر ص دستور داد که خودش با زینب ازدواج کند؛ تا یکی از سنت‌های جاهلی – که ازدواج با همسر فرزندخوانده را روا نمی‌دانستند – با قاطعیت برداشته شود و خواسته خدا مستقر گردد.

 

۲) «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِ أَمْسِكْ عَلَیكَ زَوْجَكَ…»

خداوند وقتی می‌خواهد توصیه پیامبر ص به زید برای حفظ ازدواج و پرهیز از طلاق را مطرح کند با تعبیر «به کسی که خدا به او نعمت بخشیده بود و [تو نیز] به او نعمتی داده بودی» مطلب را شروع می‌کند.

درباره نعمت خدا بر زید – غیر از نعمت‌هایی که خدا به همگان داده – به توفیق اسلام آوردن، و اینکه خدا محبت او را در دل پیامبر انداخت تا وی زیر سایه او زندگی کند، اشاره کرده‌اند. (مجمع البيان، ج‏۸، ص۵۶۴) البحر المحيط، ج‏۸، ص۴۸۱)

درباره نعمت پیامبر بر زید، آزاد کردن او، و قبول فرزندخواندگی او را برشمرده‌اند (مجمع البيان، ج‏۸، ص۵۶۴) و سزاوار است: به اینکه سالها او را تحت حمایت خویش داشت، و برای ازدواج او با یکی از زنان سرشناس قریش، از آبروی خود هزینه کرد هم اشاره شود.

اما چرا به جای اسم بردن از زید از این تعبیر «کسی که خدا به او نعمت داده و تو هم به او نعمت دادی) استفاده کرد؟

الف. ولىّ نعمت بودن، ايجاد حقّ امر و نهى مى‏كند. (تفسير نور، ج‏۷، ص۳۷۲)

ب. نوعی دلداری برای زید است: می‌توان تصور کرد که چه اتفاق سنگینی برای زید رخ داده. او که پسرخوانده پیامبر بوده، اکنون همسری را – که پیامبر برای این ازدواج از آبروی خود مایه گذاشته بود – طلاق داده و پیامبر ص هم با همسر سابق او ازدواج می‌کند. یاد کردن از او به عنوان کسی که خدا و رسول بر او انعام فراوانی داشته‌اند تا حدودی باعث آرامش و اطمینان او می‌شود. (ایستاده در باد، ص۳۳۴)

ج. با ذکر سابقه نعمت، حس شکرگزاری شخص را برمی‌انگیزاند که انگیزه‌اش برای اطاعت بیشتر شود.

د. تا دفع کند شایعاتی که بعدها برای پیامبر ص ساختند که نعوذبالله چشم به زن فرزندخوانده‌اش داشته است. (توضیح در تدبر آخر خواهد آمد، ان شاءالله)

ه. …

 

۳) «أَمْسِكْ عَلَیكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ»

با اینکه زینب بنای بر بداخلاقی و ناسازگاری گذاشته بود، اما پیامبر ص زید را به تداوم زندگی مشترک  و تقوا دعوت کرد؛ پس:

الف. هرگاه همسرى نزد شما شكايت كرد فوراً پيشنهاد جدايى ندهيد؛ بلکه به تقوا توصیه کنید. (تفسير نور، ج‏۷، ص۳۷۲)

ب. این گونه نیست که اسلام طرفدار مردان باشد، همواره از مردان جانبداری کند، بلکه اسلام طرفدار تحكيم بنياد خانواده است؛ و اگر در موارد دیگری به زنان توصیه بر رعایت حال همسرانشان را کرده، به مردان هم توصیه می‌کند که اگر زنتان بداخلاق بود، شما او را تحمل کنید

ج. تقوا می‌تواند به تحكيم پيوند خانوادگى کمک کند (تفسير نور، ج‏۷، ص۳۷۲) حتی در جایی که یکی از طرفین بنا را بر ناسازگاری گذاشته است.

د. …

 

۴) تُخْفی‏ فی‏ نَفْسِكَ … وَ تَخْشَى النَّاسَ … زَوَّجْناكَها لِكَی لا یكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ

خدا گاه پیامبرش را به سختی می‌اندازد و او را در معرض حرف‌های ناصواب مردم قرار می‌دهد، تا مومنان به سختی و حرج نیفتند!

 

۵) «وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ»

پیامبر قرار است برخلاف یک سنت جاهلی عمل کند؛ و خداوند از پیامبرش می‌خواهد که از مردم نترسد و تنها از خدا بترسد. پس:

الف. «رهبران دينى جامعه بايد در شكستن سنّت‏هاى باطل پيشقدم باشند؛ و هموار كردن راه حقّ براى ديگران يك ارزش است.» (تفسير نور، ج‏۷، ص۳۷۲)

ب. لازمه‏ى قاطعيّت و صلابت آن است كه با افكار فاسد و منحرف، گرچه افكار عمومى باشد مبارزه كنيم. (تفسير نور، ج‏۷، ص۳۷۲)

ج. در اجراى فرمان خدا و شكستن عادت‏هاى غلط اجتماعى، از هياهوى مردم نترسيم و منتظر تأييد مجامع بين المللى نباشيد. (تفسير نور، ج‏۷، ص۳۷۲)

د. …

 

۶) «وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ»

آیا این تعبیر که «از مردم می‌ترسی در حالی که خدا سزاوار بود که از او بترسی» واقعا مواخذه پیامبر است؟

الف. با توجه به آیه  «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ: کسانی که رسالت‌های خدا را ابلاغ می‌کنند و از او می‌ترسند و از احدی جز خدا نمی‌ترسند» (احزاب/۳۹) که تنها با فاصله یک آیه در ادامه همین آیات خواهد آمد، معلوم می‌شود که این خشیت پیامبر ص از مردم، ترس بر خود نبوده است، بلکه مصداق خشیت فی الله بوده است؛ مثلا از این باب که نگران بوده که اگر آنچه خدا به او فرموده بود بیان کند منافقان طعنه و کنایه زنند و این اثر نامطلوبی در ایمان عموم جامعه بگذارد. (المیزان، ج۱۶، ص۳۲۲) و درواقع، می‌خواهد بفرماید در مسیر ابلاغ دستور خدا دلنگران این مخالفتها نباش و تاثیر کار را برعهده ما بگذار و فقط از ما حساب ببر.

ب. این عتاب ظاهری، بیش از اینکه عتاب پیامبر ص باشد به طور غیرمستقیم عتاب کسانی است که به پیامبر ص طعنه می‌زنند و مانع پیشبرد اهداف دینی می‌شوند. و از باب «به در می‌گویم تا دیوار بشنود» است.

ج. …

 

۷) «قَضى‏ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً»

چرا برای جدا شدن زید و زینب این تعبیر را به کار برد: «حاجت او[زید] از وی [= زینب] به پایان رسید.»

الف. می‌خواهد به ما بیاموزد که مسائل زناشويى را با كنايه بگوييد. (تفسير نور، ج‏۷، ص۳۷۲)

ب. بى علاقگى زن به شوهر نبايد دليلی برای عدم تمكين او باشد. (تفسير نور، ج‏۷، ص۳۷۲)

ج. برخی گمان می‌کنند علت اصلی همه طلاقها عدم اشباع جنسی زوجین از همدیگر است. اگرچه این عامل را به عنوان یک عامل می‌توان پذیرفت؛ اما اخلاقیات هم نقش بسیار مهمی دارند و همه‏ى طلاق‏ها و جدايى‏ها به دليل اختلافات و عدم اشباع جنسی نيست. (زید از زینب کام برگفت و به نیازش رسید و جدا شد)

د. …

 

۸) «زَوَّجْناكَها لِكَی لا یكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ … وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»

چرا خداوند خودش ازدواج پیامبر ص با زینب بنت جحش را رقم می‌زند و در قرآن بر آن تاکید می‌کند. (بویژه اگر توجه کنیم که تنها مشابه‌های این ازدواج، ازدواج آدم و حوا، و ازدواج امیرالمومنین و صدیقه کبری است؛ حدیث۲)

بر اساس خود آیه، فلسفه اصلی این ازدواج این بوده است که یک سنت جاهلی که مومنان را به حرج و سختی می‌انداخته، براندازد و قبلا توضیح داده شد که تثبیت سنت‌های الهی در زمینه خانواده و برانداختن اعتبارات جاهلی چه اندازه در دین مهم است. (جلسه۴۲۳، تدبر۴؛ جلسه۴۲۴، تدبر۲، جلسه۴۲۵، تدبر۱)

اما این اقدام می‌تواند ثمرات جنبی دیگری هم داشته باشد:

الف. زید به عنوان پسرخوانده پیامبر ص مطرح شده بود و عرب، پسرخوانده را همچون پسر خود شخص قلمداد می‌کرد، خداوند خواسته نشان دهد که نسل پیامبر ص از طریق حضرت زهرا س ادامه یافته و با الزام پیامبر ص به ازدواج با زن مطلّقه زید، تثبیت کند که زید پسر پیامبر ص نیست؛ چنانکه خود زید هم اصرار داشت که مردم وی را در عداد حضرت زهرا س – که فرزند واقعی پیامبر ص بوده – قرار ندهند و در کلامی از خود پیامبر ص، همین اقدام زید، که حریم اهل بیت ع را نگه می‌داشت، یکی از فضائل مهم وی برشمرده شده است. (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ع، ص۶۴۲-۶۴۵)

ب. اگر کسی، علی‌رغم دلخواه خودش تابع دستور خدا و پیامبر ص شد، خدا دلخواه او را به بهترین وجه تامین می‌کند. (زینب دلش می‌خواست با خود پیامبر ص ازدواج کند و از زید خوشش نمی‌آمد و صرفا چون پیامبر گفته بود با زید ازدواج کرد، خدا هم خودش عهده‌دار ازدواج زینب با پیامبر ص شد)

ج. زنان بيوه و مطلقه محترم هستند و ازدواج با آنان كسر شأن نيست، حتی اگر آن زن همسرفرزندخوانده شخص باشد. (تفسير نور، ج‏۷، ص۳۷۲)

د. مردم دریابند که ازدواج‌های پیامبر ص بر اساس دستور خدا بوده است، نه به خاطر دلخواه‌های شخصی و هوسرانی.

ه. …

 

۹) «وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»

کاری را که بخواهد انجام دهد، حتما انجام می‌شود؛ و چیزی نمی‌تواند در مقابل آن بایستد.

 

۱۰) «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِ أَمْسِكْ عَلَیكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی‏ فی‏ نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‏ زَیدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَی لا یكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی‏ أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»

پاسخ به شبهه و دفاع از قداست پیامبر

متاسفانه عده‌ای این مطلب را که «پیامبر ص در دلش مخفی می‌کرد» را به این معنا گرفته‌اند که نعوذبالله عاشق زن فرزندخوانده‌اش بوده؛ و بعد داستانهایی ساخته‌اند که پیامبر ص چگونه محبت زینبِ شوهردار را در دل داشت و این بود آن چیزی که در دلش مخفی می‌کرد! و بعد توجیه هم کرده‌اند که محبت یک امر طبیعی و غریزی است و اشکالی ندارد که پیامبر هم چنین باشد!

اما خداوند در متن آیه نکات متعددی گنجانده تا این داستان‌پردازان بیشرم را رسوا کند.

الف. أَنْعَمْتَ عَلَیهِ: پیامبر کسی بود که به زید نعمت‌ها داده بود. آیا کسی که این گونه در حق کسی لطف و محبت دارد، تا حدی که از آبروی خودش برای ازدواج او هزینه می کند، اگر واقعا چنین محبتی داشت، آیا از ابتدا برای خودش خواستگاری نمی‌کرد؟ خصوصا که زینب هم به ازدواج با پیامبر ص بسیار بیشتر رغبت داشت تا ازدواج با کسی که او را در شأن خود نمی‌دانست.

ب. مَا اللَّهُ مُبْدیهِ: آیه صریحا بیان می‌کند که خدا آنچه را در دل پیامبر ص بود آشکار می‌کند. آیا بعد از این ماجرا هیچگاه آیه‌ای نازل شد یا حتی خود پیامبر در جایی به چنین عشقی اذعان کرده است؟ خداوند تنها چیزی که در این باره گفته و آشکار کرده، یکی این است که خدا شما را به ازدواج هم درآورد و بدین وسیله یک سنت جاهلی را از میان برداشت. آیا صرف اینکه شما را به ازدواج هم درآورد، بویژه با توجه به اینکه فلسفه این ازدواج را هم برداشتن یک سنت جاهلی معرفی کرده، به این معناست که « محبت مخفی تو به زینب را آشکار کرده»!!؟

ج. مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ: تو از مردم می‌ترسیدی و خدا سزاوارتر بود به ترسیدن. داستان‌سرایان می‌گویند منظور این است که از برملا شدن عشقش می‌ترسید در حالی که باید حرمت خدا را نگه می‌داشت؟ اگر آیه از این جهت پیامبر را مواخذه می‌کند آیا جزایش این است که آن زن را به پیامبر برسانند یا او را به خاطر این کار توبیخ کنند؟! همین که خدا از طرفی پیامبر را در ظاهر عتاب می‌کند و از طرف دیگر این ازدواج را به دستور خود می‌داند معلوم است که چنان عشقی در کار نبوده که مورد عتاب قرار گیرد.

د. زَوَّجْناكَها لِكَی لا یكُونَ: بهترین دلیل بر بطلان چنان ادعایی همین است که فلسفه این ازدواج را خود آیه به صراحت بیان می‌کند: این ازدواج برای برانداختن یک رسم جاهلی بود که تو به خاطر آن شیوع آن رسم غلط، از حرف مردم می‌ترسیدی، نه به خاطر یک عشق ناروا.

ه. کان امر الله مفعولا: کار خدا انجام شدنی است تاکیدی بر این است که این ازدواج دستور خدا برای رفع یک سنت جاهلی بود.

علاوه بر اینها شواهد تاریخی هم کاملا برخلاف این داستان‌سرایی هاست:

همه کسانی که این واقعه را روایت کرده‌اند شروع واقعه را از گلایه‌های زید به خاطر بداخلاقی و فخرفروشی زینب آغاز کرده‌اند، و آنچه موید چنین روحیه‌ای در زینب است حکایت آیات ۲۸-۲۹ سوره احزاب است که در مواجهه با ساده‌زیستی حضرت ع، زینب بود که به پیامبر ص گفت «اگر ما را رها کنی در قوم خودمان هم‌شأن خود را می‌یابیم.» (جلسه۵۱۸، حدیث۱). یعنی به لحاظ روحیات و اخلاقیات هم او زنی نبوده است که کسی عاشق او شود و بویژه که ظاهرا وی هنگام ازدواج با زید بیش از ۳۰ سال داشته است[۹] و اینکه زنی در آن جامعه، علی‌رغم برخورداری از اصل و نسبی معروف، تا ۳۰ سالگی ازدواج نکرده باشد می‌تواند موید دیگری بر این نکته باشد.

 


[۱] . زَوَّجْناكَها/ زَوَّجْتُكَها

قرائت مشهور به صورت ضمیر متکلم مع‌الغیر (یا متکلم معظم لنفسه) است، اما در قرائات شاذه از امام صادق ع و ابن‌حنفیه و امام حسن ع و امام حسین ع و و امیرالمومنین ع قرائت به صورت زَوَّجْتُكَها (ضمیر متکلم وحده) هم روایت شده است.

و قراءة أهل البيت عليهم السّلام: زوّجتكها. و عن الصّادق ع: ما قرأتها على أبى إلّا كذلك، إلى أن قال: و ما قرأ علىّ (ع) على النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله إلّا كذلك؛ (تفسير جوامع الجامع، ج‏۳، ص۳۲۰)

و جعفر بن محمد، و ابن الحنفية، و أخواه الحسن و الحسين، و أبوهم علي: زوجتكها، بتاء الضمير للمتكلم (البحر المحيط، ج‏۸، ص۴۸۳)

[۲] . … فجاء زيد فقال: يا رسول اللّه، إني أريد أن أفارق صاحبتي، فقال: «أ رابك منها شي‏ء؟» قال: لا و اللّه و لكنها تعظم علي لشرفها و تؤذيني بلسانها، فقال: «أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ»، أي لا تطلقها، و هو أمر ندب، «وَ اتَّقِ اللَّهَ في معاشرتها». فطلقها، و تزوجها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم، بعد انقضاء عدّتها.

[۳] . فَمَكَثَتْ عِنْدَ زَيْدٍ مَا شَاءَ اللَّهُ، ثُمَّ إِنَّهُمَا تَشَاجَرَا فِي شَيْ‏ءٍ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ زَيْدٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ تَأْذَنُ لِي فِي طَلَاقِهَا فَإِنَّ فِيهَا كِبْراً وَ إِنَّهَا لَتُؤْذِينِي بِلِسَانِهَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّقِ اللَّهَ وَ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ أَحْسِنْ إِلَيْهَا، ثُمَّ إِنَّ زَيْداً طَلَّقَهَا وَ انْقَضَتْ عِدَّتُهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ نِكَاحَهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ: فَلَمَّا قَضى‏ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها.

[۴] . در پاورقی شان نزول آیه ۴ همین سوره (جلسه ۴۲۳) اشاره شد به شرح و بسیط که در برخی تفاسیر درباره این واقعه آمده که کاملا از ساحت مقدس ایشان دور است و در احادیث پاسخ ائمه به این اسرائیلیات خواهد آمد.

[۵] . وَ رَوَى ثَابِتٌ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: لَمَّا انْقَضَتْ عِدَّةُ زَيْنَبَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِزَيْدٍ اذْهَبْ فَاذْكُرْهَا عَلَيَّ قَالَ زَيْدٌ فَانْطَلَقْتُ فَقُلْتُ يَا زَيْنَبُ أَبْشِرِي قَدْ أَرْسَلَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص يَذْكُرُكَ وَ نَزَلَ الْقُرْآنُ وَ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَدَخَلَ عَلَيْهَا بِغَيْرِ إِذْنٍ لِقَوْلِهِ زَوَّجْناكَها وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى قَالَ زَيْدٌ فَانْطَلَقْتُ فَإِذَا هِيَ تُخَمِّرُ عَجِينَهَا فَلَمَّا رَأَيْتُهَا عَظُمَتْ فِي نَفْسِي حَتَّى مَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَنْظُرَ إِلَيْهَا حِينَ عَلِمْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص ذَكَرَهَا فَوَلَّيْتُهَا ظَهْرِي وَ قُلْتُ يَا زَيْنَبُ أَبْشِرِي إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص يَخْطُبُكِ فَفَرِحَتْ بِذَلِكَ وَ قَالَتْ مَا أَنَا بِصَانِعَةٍ شَيْئاً حَتَّى أُوَامِرَ رَبِّي فَقَامَتْ إِلَى مَسْجِدِهَا وَ نَزَلَ زَوَّجْناكَها فَتَزَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ دَخَلَ بِهَا وَ مَا أَوْلَمَ عَلَى امْرَأَةٍ مِنْ نِسَائِهِ مَا أَوْلَمَ عَلَيْهَا ذَبَحَ شَاةً وَ أَطْعَمَ النَّاسَ الْخُبْزَ وَ اللَّحْمَ حَتَّى امْتَدَّ النَّهَارُ.

وَ عَنِ الشَّعْبِيِّ قَالَ: كَانَتْ زَيْنَبُ تَقُولُ لِلنَّبِيِّ ص إِنِّي لَأَدُلُّ عَلَيْكَ بِثَلَاثٍ مَا مِنْ نِسَائِكَ امْرَأَةٌ تَدُلُّ بِهِنَّ جَدِّي وَ جَدُّكَ وَاحِدٌ وَ إِنِّي أَنْكَحَنِيكَ اللَّهُ فِي السَّمَاءِ وَ إِنَّ السَّفِيرَ لَجَبْرَئِيلُ ع.

[۶] . وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏ وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ وَ قَوْلِهِ فِي يُوسُفَ وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي دَاوُدَ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ

[۷] . در همین کتاب ص۲۰۳ حضرت توضیح دیگری هم داده‌اند:

حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ع فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَيْسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ مَعْصُومُونَ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏ …

فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ (عَلَيْكَ) زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاه‏ قَالَ الرِّضَا ع إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَصَدَ دَارَ زَيْدِ بْنِ‏ حَارِثَةَ بْنِ‏ شَرَاحِيلَ‏ الْكَلْبِيِّ فِي أَمْرٍ أَرَادَهُ فَرَأَى امْرَأَتَهُ تَغْتَسِلُ فَقَالَ لَهَا سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَكِ وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِذَلِكَ تَنْزِيهَ الْبَارِي عَزَّ وَ جَلَ‏  عَنْ قَوْلِ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْمَلَائِكَةَ بَنَاتُ اللَّهِ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيماً  فَقَالَ النَّبِيُّ لَمَّا رَآهَا تَغْتَسِلُ سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَكِ أَنْ يُتَّخَذَ لَهُ وَلَداً يَحْتَاجُ إِلَى هَذَا التَّطْهِيرِ وَ الِاغْتِسَالِ فَلَمَّا عَادَ زَيْدٌ إِلَى مَنْزِلِهِ أَخْبَرَتْهُ امْرَأَتُهُ بِمَجِي‏ءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَوْلِهِ لَهَا سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَكِ فَلَمْ يَعْلَمْ زَيْدٌ مَا أَرَادَ بِذَلِكَ وَ ظَنَّ أَنَّهُ قَالَ ذَلِكَ لِمَا أَعْجَبَهُ مِنْ حُسْنِهَا فَجَاءَ إِلَى النَّبِيِّ ص وَ قَالَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص إِنَّ امْرَأَتِي فِي خُلُقِهَا سُوءٌ وَ إِنِّي أُرِيدُ طَلَاقَهَا فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص‏ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ‏  وَ قَدْ كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَهُ عَدَدَ أَزْوَاجِهِ وَ أَنَّ تِلْكَ الْمَرْأَةَ مِنْهُنَّ فَأَخْفَى ذَلِكَ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِهِ لِزَيْدٍ وَ خَشِيَ النَّاسَ أَنْ يَقُولُوا إِنَّ مُحَمَّداً يَقُولُ لِمَوْلَاهُ إِنَّ امْرَأَتَكَ سَتَكُونُ لِي زَوْجَةً يَعِيبُونَهُ بِذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ‏ يَعْنِي بِالْإِسْلَامِ‏ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ‏ يَعْنِي بِالْعِتْقِ‏ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ‏ ثُمَّ إِنَّ زَيْدَ بْنَ حَارِثَةَ طَلَّقَهَا وَ اعْتَدَّتْ مِنْهُ فَزَوَّجَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ أَنْزَلَ بِذَلِكَ قُرْآناً فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَلَمَّا قَضى‏ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا ثُمَّ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ الْمُنَافِقِينَ سَيَعِيبُونَهُ‏  بِتَزْوِيجِهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى‏ ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَه‏.

[۸] . حَدَّثُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ السَّبِيعِيِّ [قَالَ:] حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمُقَانِعِيُّ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ [قَالَ:] حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ الصَّائِغُ [عُمَرُ بْنُ رَاشِدٍ] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ قَالَ: نَحْنُ النَّعِيمُ. وَ قَرَأَ وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ.

[۹] . چون او در سال۲۰ هجری از دنیا رفته و هنگام مرگ ۵۳ سال داشته و ازدواجش با زید بعد از هجرت بوده است

بازدیدها: ۳۱

3 Replies to “۵۲۷) وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِ أَمْسِكْ عَلَیكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی‏ فی‏ نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‏ زَیدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَی لا یكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی‏ أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*