ترجمه
آنان كه پيامهای خدا را میرسانند و از او میترسند و از احدی جز الله نمیترسند، و خدا برای حسابرسی كافی است.
سوالی در مورد مرجع موصول
منظور از «آنان» (الذین) اشاره به چه کسانی است؟
پاسخ: ظاهرا اشاره به عبارت «الذین خلوا من قبل» (کسانی که قبلا بودند) در آیه قبلیاش است. در آن آیه توضیح داده که در جایی که خدا چیزی بر پیامبر واجب کند حرجی بر او نیست و او باید وظیفهاش را بدون توجه به سخن این و آن انجام دهد، که این سنت خدا در فرستادگان قبلی بوده؛ و در این آیه توضیح میدهد که آن افراد که مسئولیت ابلاغ پیام را از جانب خدا قبول میکردند چگونه بودند.
توضیح برخی لغات
یبلغون: از ریشه «بلغ» به معنای رساندن به طور تمام و کامل است. («وصل» به معنای مطلق رساندن است؛ اما بلغ رساندنی است که به حد نهایت خود باشد) بلوغ هم از همین ریشه است.
خشیت: ترسی که همراه با نوعی تعظیم نسبت به امر مورد نظر باشد. وقتی ابهت امری چنان بر انسان مستولی شود که انسان خود را در مقابل او هیچکاره ببیند. علامه طباطبایی توضیح دادهاند که «خشیت» غیر از «خوف»ی است که موجب میشود شخص در برابر وضعیتهای خطرناک از خود مراقبت کند.
حسیب: از ریشه «حسب» به معنای حساب کردن است. وزن «فعیل» هم به معنای فاعل (حسابرس) میآید هم به معنای «مفعول» «مورد محاسبه قرار گرفته». اغلب مترجمان، حسیب را به معنای فاعلی گرقتهاند که بر همین اساس هم ترجمه شد. اما اگر به معنای مفعولی بگیریم هم معنا میدهد و اتفاقا با قبل آیه شاید سازگار تر است؛ معنیاش میشود: فقط خدا را در حساب و کتاب خود جدی میگیرند؛ به تعبیر عامیانه: فقط روی خدا حساب میکنند.
حدیث
۱) امیرالمومنین ع در خطبه متقین در وصف متقین میفرمایند:
آفريدگار نزدشان بزرگ بود، پس هر چه جز اوست در ديدههاشان خرد نمود.
نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۳
عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم
۲) امام حسین ع هنگام خروج از مکه به سمت کربلا خطبهای خواندند و در قسمتی از آن فرمودند:
رضایت ما اهل بیت در رضایت خداست، بر بلای او صبر میکنیم و پاداشهای صابران را دریافت خواهیم کرد … پس هرکس هستیاش را در راه ما میدهد و به دیدار ما دلبسته، با ما كوچ كند، كه من به خواست خدا صبح کوچ خواهم کرد، انشاء الله.
كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج۲، ص۲۹
رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِينَ … مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَائِنَا نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
این دو حدیث هم بعدا افزوده شد
۳) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبههای خود فرمودند
به خدا سوگند رساندن رسالتها و تمام کردن وعدهها و تمام کلمات به من تعلیم داده شد؛ و ابواب حکمت و روشنیِ کار نزد ما اهل بیت است.
نهجالبلاغه، خطبه۱۲۰
و من كلام له ع
تَاللَّهِ لَقَدْ عُلِّمْتُ تَبْلِيغَ الرِّسَالاتِ وَ إِتْمَامَ الْعِدَاتِ وَ تَمَامَ الْكَلِمَاتِ وَ عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَبْوَابُ الْحُكْمِ وَ ضِيَاءُ الْأَمْر.
۴) حارث بن مغیره میگوید:
امام صادق ع مرا در راه مدینه دید و فرمود: کیستی؟ حارث هستی؟
گفتم: بله.
فرمود: اما گناه کمخِرَدهایتان بر عهده عالمانتان است؛ و سپس رفت.
به سراغش رفتم و اجازه گرفتم و بر او وارد شدم و گفتم: مرا در راه دیدی و فرمودی «اما گناه کمخِرَدهایتان بر عهده عالمانتان است» و خیلی این مطلب بر من سنگین آمد.
فرمود: بله، [همین طور است که گفتم] وقتی که از شخصی مطلبی به شما میرسد که ناخوشایند دارید و به خاطر آن ما اذیت میشویم، چه چیزی مانع شما میشود که سراغش بروید و او را توبیخ و سرزنش کنید و با سخنی رسا با او صحبت کنید؟
گفتم: فدایت شوم! آنگاه دیگر از ما اطاعت نمیکنند و از ما مطلبی را نمیپذیرند.
فرمود: پس رهایشان کنید و از [مجالس آنها [یا: از همنشینی با آنها] خودداری کنید.
الكافی، ج۸، ص۱۶۲
سَهْلُ بْنُ زِیادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَطَّابِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ:
لَقِینِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِی طَرِیقِ الْمَدِینَةِ فَقَالَ مَنْ ذَا أَ حَارِثٌ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَمَا لَأَحْمِلَنَّ ذُنُوبَ سُفَهَائِكُمْ عَلَی عُلَمَائِكُمْ ثُمَّ مَضَی فَأَتَیتُهُ فَاسْتَأْذَنْتُ عَلَیهِ فَدَخَلْتُ فَقُلْتُ لَقِیتَنِی فَقُلْتَ لَأَحْمِلَنَّ ذُنُوبَ سُفَهَائِكُمْ عَلَی عُلَمَائِكُمْ فَدَخَلَنِی مِنْ ذَلِكَ أَمْرٌ عَظِیمٌ فَقَالَ نَعَمْ مَا یمْنَعُكُمْ إِذَا بَلَغَكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمْ مَا تَكْرَهُونَ وَ مَا یدْخُلُ عَلَینَا بِهِ الْأَذَی أَنْ تَأْتُوهُ فَتُؤَنِّبُوهُ وَ تُعَذِّلُوهُ وَ تَقُولُوا لَهُ قَوْلًا بَلِیغاً فَقُلْتُ [لَهُ] جُعِلْتُ فِدَاكَ إِذاً لَا یطِیعُونَّا وَ لَا یقْبَلُونَ مِنَّا فَقَالَ اهْجُرُوهُمْ وَ اجْتَنِبُوا مَجَالِسَهُمْ.
تدبر
- کسی که میخواهد پیام (رسالت) الهی را به دیگران برساند، باید تمام و کمال برساند، نه نصفه – نیمه (تفاوت بلاغ و وصول)
- کسی که میخواهد پیام (رسالت) الهی را برساند و کار دینی انجام دهد، حتما دشمنان قدرتمندی پیدا میکند که در حالت عادی امکان ترسیدن از آنها هست. (جامعه ما اگر بخواهد پرچمدار دینداری باشد حتما دشمن خطرناک خواهد داشت)
- شجاعت و نترسیدن از این و آن، اولین و مهمترین شرط کسانی است که بخواهند نقشی در هدایت مردم ایفا کنند.
- برای اینکه انسان از غیر خدا نترسد باید از خدا بترسد. (حتما بزرگتری باید باشد تا کسانی که ظاهرا از ما بزرگترند در چشم ما حقیر شوند)
- کسی که حسابرسی خدا را جدی بگیرد، از غیر خدا نمیترسد.
- کسی که روی خدا حساب باز کند، از عهده هرکاری برمیآید. (خدا برای اینکه رویش حساب کنیم، کافی است و نیاز نیست روی کس دیگری هم حساب کنیم)
- موفقيّت در تبليغ، شرايطى دارد: الف: تداوم تبليغ. «يُبَلِّغُونَ» ب: تقوا در عمل. «يَخْشَوْنَهُ» ج: شهامت و قاطعيّت. «وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ» د: توكّل به خدا. «وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً» (قرائتی، تفسیر نور، ۹/۳۷۵)
نکته
ظاهرا بر اساس منطق همین آیه بوده است که با اینکه آمریکا یک ابرقدرت بود، امام خمینی میفرمود: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
پاسخ به یک اشکال:
اگر خدا انبیای قبلی را، چون از غیر خدا خشیت نداشتند، میستاید؛ آیا از مطلب دو آیه قبلتر (که فرموده پیامبر (ص) از مردم خشیت داشته و خداوند ظاهرا پیامبر ص را عتاب میکند) نتیجه میشود که پیامبر ص مقامش از انبیای قبلی پایینتر بوده است؟
پاسخ با استفاده از توضیحات علامه طباطبایی:
مقصود از «یخشی الناس»، نه این است که «وی در مواجهه با مردم از جان خود میترسیده»، بلکه به معنای این است که «بر [دین] مردم میترسیده» (که مردم زیر بار حکم شرعی محل بحث آیه نروند و چهبسا به خاطر اصرارشان بر رسوم گذشته و نپذیرفتن حکم خدا، از اصل دین خدا فاصله بگیرند) و خداوند با این عتاب میخواهد به مردم بفهماند که در این ماجرا، شخص پیامبر ص کارهای نیست و دستور دستور خداست؛ پس ثمره این گونه عتابها حمایت از پیامبر است در مقابل فشار افکار عمومی؛ شبیه عتاب در آیه اعلام جانشینی حضرت علی ع: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» (مائده، ۶۷: ای پیامبر! آنچه از جانب خدا بر تو نازل شده را اعلام کن، که اگر نکنی، اصلا رسالتت را انجام ندادهای! و خدا تو را از [گزند] مردم حفظ میکند) و به تعبیر دیگر، این عتاب، خودش نوعی تایید کردن پیامبر است در مقابل طعنهزنندگان، شبیه آیه «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ» (توبه، ۴۳: خدا تو را ببخشد! چرا به آنها [که میخواستند از حضور در جهاد فرار کنند] اجازه دادی [که بروند]؟ چرا که [اگر اجازه نمیدادی] برایت معلوم میشد چه کسانی راست میگویند و دروغگویان را میشناختی)
الميزان[۱] فى تفسير القرآن، ج۱۶، ص۳۲۲-۳۲۳؛ و ترجمه تفسير الميزان، ج۱۶، ص۴۸۳
[۱] . متن مطلب در تفسیر الميزان:
و قوله: «وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ» أي مظهره «وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ» ذيل الآيات أعني قوله: «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ» دليل على أن خشيته (ص) الناس لم تكن خشية على نفسه بل كان خشية في الله فأخفى في نفسه ما أخفاه استشعارا منه أنه لو أظهره عابه الناس و طعن فيه بعض من في قلبه مرض فأثر ذلك أثرا سيئا في إيمان العامة، و هذا الخوف- كما ترى ليس خوفا مذموما بل خوف في الله هو في الحقيقة خوف من الله سبحانه.
و قوله: «وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ» الظاهر في نوع من العتاب ردع عن نوع من خشية الله و هي خشيته عن طريق الناس و هداية إلى نوع آخر من خشيته تعالى و أنه كان من الحري أن يخشى الله دون الناس و لا يخفي ما في نفسه ما الله مبديه و هذا نعم الشاهد على أن الله كان قد فرض له أن يتروج زوج زيد الذي كان تبناه ليرتفع بذلك الحرج عن المؤمنين في التزوج بأزواج الأدعياء و هو (ص) كان يخفيه في نفسه إلى حين مخافة سوء أثره في الناس فآمنه الله ذلك بعتابه عليه نظير ما تقدم في قوله تعالى: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ- إلى قوله- وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» الآية.
فظاهر العتاب الذي يلوح من قوله: «وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ» مسوق لانتصاره و تأييد أمره قبال طعن الطاعنين ممن في قلوبهم مرض نظير ما تقدم في قوله: «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ»: التوبة: ۴۳.
و من الدليل على أنه انتصار و تأييد في صورة العتاب قوله بعد: «فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها» حيث أخبر عن تزويجه إياها كأنه أمر خارج عن إرادة النبي ص و اختياره ثم قوله: «وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا».
برای ترجمهاش، ر.ک: ترجمه تفسير الميزان، ج۱۶، ص: ۴۸۳ (البته در ترجمه، افزودههایی دارد که برداشتهای مترجم بوده ودقیق نیست)
بازدیدها: ۱۳۹