ترجمه
تحیتشان روزی که به دیدار او رسند، سلام است؛ و برایشان اجری پاداشی بزرگمنشانه آماده کرده است.
نکات ترجمه
«تَحِيَّت»
قبلا اشاره شد که ماده «حیی» [یا «حیو»] بر دو معنا دلالت دارد:یکی حیات و زندگی، و دیگری شرم و حیا. (جلسه ۲۴۵ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-25/ [۱])
اصل «تحیة» را عموما از «حیات» دانسته و گفتهاند «تحیة» همان گفتن «حَيَّاكَ اللّه» (خدا برای تو زندگی قرار دهد) است [در فارسی میگوییم: انشاءالله زنده باشی؛ خدا عمرت را زیاد کند] و اصل این عبارت خبری بوده که به صورت دعا درآمده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۷۰) و آن یک نوع تهنیت گفتن است؛ تا حدی که برخی گفتهاند «حَيَّاكَ اللّه» به معنای «سلام علیک» هم به کار میرود.[۲] وقتی به مسلمانان گفته میشود که بگویید «التحیات لله» یعنی توجه کنید که سلام و بقا و مُلک [حکومت و سلطنت] از آنِ خداست. کلمه «تحیّة» بر وزن «تفعله» (تحیِیَة) بوده که دو حرف یآء در هم ادغام شده است. (النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج۱، ص۱۸۳)
در قرآن کریم، کلمه «تحیّة» ۶ بار و به صورت فعل ۴ بار (حَيَّوْکَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ، مجادله/۸؛ حُيِّيتُمْ … فَحَيُّوا، نساء/۸۶) آمده است.
«يَلْقَوْنَ»
ماده «لقی» به معنای به معنای مواجهه و مقابل هم قرار گرفتن و به هم رسیدن است که قبلا دربارهاش توضیح داده شد. جلسه ۲۲۷ http://yekaye.ir/al-baqarah-2-37/ [۳]
«سَلام»
«سَلام» از ماده «سلم» به معنای صحت، عافیت، و سلامتی از هرگونه عیب و نقصی است (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۹۱) و تعبیر «سلام» به معنای طلب سلامتی کردن است که در انسانها با سخن، و در خداوند [مانند تعابیر قرآنی که خداوند میفرماید: سلامٌ علی…] با فعلش انجام میشود؛ و همچنین اسمی از اسماء الله است؛ بدین جهت که از هر عیب و آفتی که بر خلائق عارض میگردد مصون و سالم است. (مفردات ألفاظ القرآن/۴۲۱)[۴]
برخی گفتهاند اصل این ماده، نقطه مقابل «خصومت» (دشمنی) است و به معنای همراهی و موافقت شدید در ظاهر و باطن است به صورتی که هیچ اختلافی در میان نباشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۵، ص۱۸۹)
بدین ترتیب معلوم میشود که چرا «سِلم» به معنای صلح است. (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها؛ انفال/۶۱) معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۹۱) و برخی گفتهاند «سَلَام» و «سِلْم» و «سَلَم» هر سه به معنای صلح به کار میرود و لذا کاربرد آن در دو آیه (وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَم؛ نحل/۸۷) و (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً؛ نساء/۹۴) را نیز به معنای صلح دانستهاند. (مفردات ألفاظ القرآن/۴۲۳)
«سُّلَّم» به معنای «نردبان» (فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماء؛ انعام/۳۵) را هم گفتهاند بدین جهت چنین نامیده شده که شخصی که از آن پایین بیاید به سلامت به زمین میرسد (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۹۱) اما برخی گفتهاند بدین جهت است که چیزی است که با آن میتوان به مکانهای مرتفع رفت و به سلامتی دست یافت و بدین سبب است که در مورد هر چیزی که با آن بتوان به جای رفیعی دست یافت به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن/۴۲۴)
تعبیر «اسلام» (إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ؛ آلعمران/۱۹) و «تسلیم» (وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً؛ احزاب/۲۲) را هم برخی چنین توضیح دادهاند که افراد در «سِلم» و صلح با یکدیگر وارد میشوند هرکس با اسلام آوردن به شخص دیگر اعلام میکند که از هر آسیب و صدمهای از جانب من مصون هستی (مفردات ألفاظ القرآن/۴۲۳)؛ و برخی گفتهاند به این جهت اسلام نامیدهاند که شخص با قبول آن، از سرپیچی کردن و مخالفت ورزیدن [با حق] سالم میماند (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۹۱)
«مُسلِم» هم به کسی گویند که تسلیم حق شده و به حق اذعان میکند. (إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ؛ نمل/۸۱) (مفردات ألفاظ القرآن/۴۲۳)
«سلیم» هم صفت مشبهه از سلامت است و «قَلْبٍ سَليمٍ» (شعراء/۸۹) قلب و باطنی است که از هر گونه دغل و خیانتی سالم باشد. (مفردات ألفاظ القرآن/۴۲۱)
این ماده و مشتقاتش ۱۴۰بار در قرآن کریم به کار رفته است.
«كَريماً»
ماده «کرم» در اصل دلالت بر شرافت و بزرگمنشی میکند که درباره این کلمه و تفاوتش با کلمات متشابه در جلسه ۳۵۲ http://yekaye.ir/al-alaq-96-3/ توضیح داده شد.[۵]
حدیث
حدیث۵ جلسه ۱۳۲ کاملا به این آیه مرتبط است که مجددا تکرار نمیشود.[۶]
۱) عبدالله بن سنان در روایتی از امام صادق ع چگونگی صلوات بر پیامبر را نقل میکنند که امام صادق ع فرمود: …بگویید:
خدایا، ای برافرازنده سقف آسمانها و ای گستراننده سطح زمین، آفریننده زمین و آسمانها، از ما عهدی گرفتی که به نبوت حضرت محمد ص اعتراف، و به ولایت علی بن ابیطالب ع اقرار کنیم؛ پس شنیدیم و اطاعت کردیم؛
و ما را به صلوات بر ایشان دستور فرمودی، و آن را حق دانستیم و از آن پیروی کردیم؛
خدایا، تو را شاهد میگیرم و [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع و هشت حامل عرش و چهار فرشته خازن علمت را شاهد میگیرم که وجوب نمازم برای تو و مستحباتم و زکاتم و آنچه از قول و عمل برایم میسر میشود بر محمد و آل محمد است.
خدایا از تو میخواهم که مرا به آنها برسانی و با آنها به خودت نزدیک گردانی آن طور که به ما دستور دادی که بر آنها صلوات بفرستیم؛ و نزد تو شهادت میدهم که من تسلیم او و اهل بیتش – علیهماسلام- هستم، نه سرپیچی میکنم و نه تکبر میورزم؛ پس با صلوات خود و صلوات فرشتگانت مرا پاک و تزکیه فرما که این وعده تو و سخن توست که «اوست که بر شما صلوات میفرستد و نیز ملائکهاش، تا شما را از ظلمتها به نور درآورد و به مومنان همواره رحیم بوده است. تحیتشان روزی که به دیدار او رسند، سلام است؛ و برایشان پاداشی بزرگمنشانه آماده کرده است.» (احزاب/۴۳-۴۴)
پس ما را با تحیت و سلام خود نزدیک فرما و با پاداش بزرگمنشانهای از رحمتت بر ما منت گذار و ما را از جانب [حضرت] محمد با برترین صلوات بهرهمند ساز و «بر آنها صلوات بفرست که همانا صلوات تو مایه آرامش آنان است» (توبه/۱۰۳) و با صلوات او و صلوات اهل بیتش ما را پاک و تزکیه فرما و آنچه از علم و معرفت آنها به ما دادی نزد خودت مستقر و مقبول، و نه موقت و گذرا، قرار بده، ای رحمکنندهترین رحمکنندگان.
جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، ص۲۳۸-۲۴۰
حَدَّثَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالُوا أَخْبَرَنَا أَبُو عِيسَى مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جَمَاعَةً مِنْ أَصْحَابِنَا …[۷]قَالَ ع تَقُولُونَ
اللَّهُمَّ سَامِكَ الْمَسْمُوكَاتِ وَ دَاحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ خَالِقَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتِ أَخَذْتَ عَلَيْنَا عَهْدَكَ وَ اعْتَرَفْنَا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ أَقْرَرْنَا بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَسَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أَمَرْتَنَا بِالصَّلَاةِ عَلَيْهِمْ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِكَ حَقٌّ فَاتَّبَعْنَاهُ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ أُشْهِدُ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الثَّمَانِيَةَ حَمَلَةَ الْعَرْشِ وَ الْأَرْبَعَةَ الْأَمْلَاكَ خَزَنَةَ عِلْمِكَ أَنَّ فَرْضَ صَلَاتِي لِوَجْهِكَ وَ نَوَافِلِي وَ زَكَوَاتِي وَ مَا طَابَ لِي مِنْ قَوْلٍ وَ عَمَلٍ عِنْدَكَ فَعَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ أَنْ تُوصِلَنِي بِهِمْ وَ تُقَرِّبَنِي بِهِمْ لَدَيْكَ كَمَا أَمَرْتَنِي بِالصَّلَاةِ عَلَيْهِ وَ أُشْهِدُكَ أَنِّي مُسَلِّمٌ لَهُ وَ لِأَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ غَيْرُ مُسْتَنْكِفٍ وَ لَا مُسْتَكْبِرٍ فَزَكِّنَا بِصَلَوَاتِكَ وَ صَلَاةِ مَلَائِكَتِكَ إِنَّهُ فِي وَعْدِكَ وَ قَوْلِكَ هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَرِيماً فَأَزْلِفْنَا بِتَحِيَّتِكَ وَ سَلَامِكَ وَ امْنُنْ عَلَيْنَا بِأَجْرٍ كَرِيمٍ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ اخْصُصْنَا مِنْ مُحَمَّدٍ ص بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِكَ وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ زَكِّنَا بِصَلَاتِهِ وَ صَلَوَاتِ أَهْلِ بَيْتِهِ فَاجْعَلْ مَا آتَيْتَنَا مِنْ عِلْمِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ مُسْتَقَرّاً عِنْدَكَ مَشْفُوعاً لَا مُسْتَوْدَعاً يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
۲) روایت شده است که امام صادق ع به یکی از شیعیان فرمود:
شما [شیعیان واقعی] همان طیبان [= پاکان] هستید و زنهای شما همان «طیبات» [زنان پاک] هستند [ظاهرا اشاره است به آیه «الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبات» نور/۲۶] …
شما کسانی هستید که خداوند با سلام خود بر شما تحیت فرستاد و شمایید اهل توفیق به عصمت خدا، و اهل دعوت به طاعت خدا.
الكافي، ج۸، ص۳۶۶؛ فضائل الشيعة، ص۱۴
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّيْمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لِرَجُلٍ مِنَ الشِّيعَةِ أَنْتُمُ الطَّيِّبُونَ وَ نِسَاؤُكُمُ الطَّيِّبَاتُ … أَنْتُمْ أَهْلُ تَحِيَّةِ اللَّهِ بِسَلَامِهِ وَ أَهْلُ أُثْرَةِ اللَّهِ بِرَحْمَتِهِ وَ أَهْلُ تَوْفِيقِ اللَّهِ بِعِصْمَتِهِ وَ أَهْلُ دَعْوَةِ اللَّهِ بِطَاعَتِهِ …
تدبر
۱) «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَريماً»
کسانی که زیاد به یاد خدا هستند و صبح و شام او را تسبیح میکنند، خداوند هم بر آنها صلوات میفرستد تا آنها را از ظلمتها درآورد و به سوی نور ببرد؛ در روزی که به لقاء الله میرسند با سلام بدانان تهنیت میگویند و از آنها استقبال میکنند و اجری کریمانه برایشان تدارک دیدهاند.
اگر چنین مواجههای میکنند، آیا واقعا در عالم عملی ارزشمندتر از ذکر کثیر و تسبیح خدا یافت میشود؟!
۲) «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ»
مقصود از اینکه «تحیتشان روزی که به دیدار او رسند، سلام است» چیست؟
الف. تحیت در اینجا اشارهاست به حیاتی که از جانب خدا بر آنان افاضه میشود که سراسر سلامتی و عافیت است (ایستاده در باد، ص۳۸۵، با اقتباس از المیزان، ج۱۶، ص۳۲۹) یعنی همان که در جای دیگر فرمود برخی چناناند که آنان را به حیات طیبهای حیات بخشیم (فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَة؛ نحل/۹۷)
ب. یعنی روزی که به ثوابهای الهی میرسند همدیگر را تهنیت میگویند به اینکه: سلامتی از جمیع آفات بر شما تهنیت باد. (مجمعالبیان، ج۸، ص۵۶۹)[۸]
ج. روزی که مومن به ملاقات ملکالموت نائل میشود وی را با سلام و سلامتی قبض روح میکند، و ملکالموت هم یکی از ملائکه است [که در آیه قبل به آنها اشاره شد][۹] (براء بن عازب، به نقل مجمعالبیان، ج۸، ص۵۶۹)
د. ملائکه آنان را به سلامتی از هر بدی و آفتی تهنیت میگویند. (رقاشی، به نقل البحر المحیط، ج۸، ص۴۸۷)
ه.
نکته تخصصی تفسیری
این عبارت از عباراتی است که ظرفیت معانی متعددی دارد که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، همگی میتواند مد نظر باشد؛ یعنی علاوه بر دیدگاههای فوق، برداشتهای متعدد دیگری هم میتوان از آیه داشت.
در ادامه چند مورد که ظرفیت اینچنین در آیه ایجاد کرده است، اشاره میشود که با ضرب هر یک از این حالات در دیگری، معنای متفاوتی به دست میآید:
- تحیة میتواند به معنای تهنیت گفتن باشد یا مفاد لغوی آن هم مد نظر بوده، به معنای حیات خاص بخشیدن باشد.
- به لحاظ نحوی، «تحیتهم» میتواند اضافه مصدر به مفعول (تحیت گفتن به آنها) باشد یا اضافه مصدر به جریانی که بین فاعل و مفعول میگردد (تحیت بین آنها) (همانند: كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ؛ انبیاء/۸۷) (البحر المحیط، ج۸، ص۴۸۷)
- مرجع ضمیر «ه» در یلقون، میتواند «الله» باشد، یا «واحدٌ من الملائکه» یا «یوم» (که این یوم میتوان روز مرگ باشد یا لحظه خروج از قبر، یا روز قیامت یا لحظه نهایی ورود در بهشت یا …)
- «سلام» میتواند یکی از اسماء الله باشد (یعنی با اسمی از اسماء الله به آنها تهنیت میگویند) یا معنای وصفیاش (سلامتی) مد نظر باشد یا صرفاً همان مفاد تهنیت گفتن و خوشامدگویی و استقبال باشد که به طور متعارف به کار میبریم.
۳) «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ»
این تعبیر به زیبایی دو مضمون را با هم تلفیق کرده است:
تحیت، تهنیت گفتن (= خوشامدگویی و شادباش) است با تعبیر «حیّاک الله»، که ترجمه تحتاللفظی این تعبیر «خدا تو را زنده بدارد» میباشد.
بدین ترتیب در دل مفهوم «تحیتشان در آن روز، سلام است» این معنا نهفته که «گفتنِ «خدا تو را زنده بدارد» به آنها در آن روز، سلام است»
و اگر توجه کنیم که آخرت عرصه حقیقت محض است و جای تعارفات و امور اعتباری نیست، این تحیت اشاره دارد به ارتباط وجودی عمیقی که برای مومنان در آن عرصه آشکار میگردد، یعنی ارتباطات وجودی این افراد، زندگانیای است سراسر سلامتی، یعنی به گونهای که حقیقتا دوستداشتنی و مطلوب است و باعث رضایت و آرامش انسان میشود. (ایستاده در باد، ص۳۸۴-۳۸۵)
۴) «لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ … تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ»
تحیتشان روزی که به دیدار او رسند، سلام است؛
پس،
از طرفی، روزی که هنوز مومن به لقاء الله نرسیده، و لقاءالله را در وجود خویش درک و تثبیت نکرده است، هنوز به چنان سلامت و اطمینان و آرامشی نرسیده است؛ و این اضطراباتی که گاه در زندگی دنیا برای مومنان پیش میآید، نشان دارد که هنوز راهشان به نهایت نرسیده است.
و از طرف دیگر، از آنجا که آخرت باطن دنیاست، کسی که همچون انبیاء و اولیاء مراتب لقاء الله را پیموده باشند و در معراج خویش قدم در وادی «قاب قوسین او أدنی» (نجم/۹) گذاشته باشند، در همین دنیا نیز در سلام و سلامتی محض بسر میبرند؛ و همواره با سلامت الهی تحنیت میشوند
شاید این باشد رمز صلوات خداوند و ملائکه بر چنین مومنانی؛ و شاید این است رمز اینکه پایانبخش نماز، ابتدا سلامی است به پیامبر خاتم و سپس سلامی به بندگان صالح خدا.
۵) «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ»
کسی که ذکر کثیر و تسبیح در صبح و شام داشت، از ظلمات به نور درمیآید و به حیاتی سراسر سلام میرسد؛
پس،
کسی که زندگانیاش بر اساس ذکر کثیر شکل نگرفته،
اولا پر از تیرگیها و تاریکیهاست؛
ثانیا حیاتی حقیقی نیست، و اگر هم حیات محسوب شود، زندگی ناسالم و بیمارگونه است. (ایستاده در باد، ص۳۸۵)
۶) «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَريماً»
اگر آنها با سلامی الهی استقبال میشوند و به حیاتی طیبه میرسند (تدبر۲، بندالف)، چه چیز دیگری میماند که بخواهد به عنوان اجر کریم بدانها داده شود؟!
الف. از آیات قرآن فهمیده میشود که برای مومنان علاوه بر تجلی حیاتشان در روز قیامت، که ثمره عملشان است، پاداش و کمال دیگری هم هست که فوق تصور و فوق انتظار آنان است (المیزان، ج۱۰، ص۴۳ و ج۱۸، ص۳۵۵)؛ مثلا:
آنها هرچه بخواهند (که خواستههای انسان بر اساس فهم خویش است) برایشان مهیاست، اما نزد خدا اضافهای هم هست: «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيد» (ق/۳۵)
آنان به ازای نیکوکاریشان نیکی دریافت میکنند، و اضافهای: «لِلَّذينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ» (یونس/۲۶)
شاید این اجر کریم اشاره به همان اضافهای است که در تصور کسی نمیگنجد. (ایستاده در باد، ص۳۸۶)
ب. …
۷) «وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَريماً»
پاداشهاى الهى، هم بزرگوارانه است، هم بزرگ و گرانقدر. (تفسیر نور، ج۹، ص۳۷۹)
توضیح
(در قرآن کریم ۲۰ بار از عظمت و بزرگی اجر اخروی (۱۸ بار تعبیر «أجر عظیم» و دو بار دیگر از تعابیر: «يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً» طلاق/۵؛ «هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً» مزمل/۲۰) به کار رفته است؛ این آیه نشان میدهد که اجر خداوند نهتنها بزرگ است، بلکه بزرگوارانه و کریمانه هم هست.
[۱] . البته در جلسه ۱۶۱ http://yekaye.ir/al-ankabut-029-64/ هم درباره «حیوان» که از همین ماده است توضیح داده شد.
[۲] البته عدهای تذکر دادهاند که «حیاک الله» اعم از «سلام علیک» است. )الفروق فی اللغ,، ص۵۰.
[۳] . و نیز در جلسه۱۳۲ http://yekaye.ir/yunus-010-007/
[۴] . این مطالب قبلا در جلسه۱۰۱ http://yekaye.ir/al-qadr-097-05/ توضیح داده شد.
[۵] . توضیحی هم در جلسه۱۹۱ http://yekaye.ir/al-infitar-082-11/ در این باره ارائه شد.
[۶] . شخصی خدمت امیرالمومنین ع میرسد و میگوید در کتاب خداوند شک کردهام و آیاتی را بیان میکند که از نظر خودش با هم ناسازگار است، در فرازی از این گفتگو وی به آیات مربوط به لقاء الله اشاره میکند و امیرالمومنین ع چنین پاسخ میدهد:
اما اینکه فرمود «بلکه آنها به لقاء پروردگارشان کافرند» (سجده/۱۰) منظورش برانگیخته شدن [در قیامت] است و خدا آن را لقاء خود نامید
و همین طور در مورد مومنین فرمود «کسانی که ظن دارند که پروردگارشان را ملاقات میکنند» (بقره/۴۶) منظورش این است که یقین دارند که برانگیخته و محشور میشوند و مورد محاسبه قرار میگیرند و با ثواب و عقاب جزا داده میشوند، «ظن» در اینجا به معنای یقین خاص است؛
و همچنین است این سخن خدا که «پس هرکه امید به لقاء پروردگارش دارد باید که عملی صالح انجام دهد» (کهف/۱۱۰) و این آیه که «هرکه امید به لقاء الله دارد [بداند] که مهلت خدا حتما سر میرسد» (عنکبوت/۵) یعنی هرکه ایمان دارد که برانگیخته خواهد شد بداند که وعده ثواب و عقاب خدا حتما خواهد آمد؛ پس لقاء در اینجا به معنای دیدن نیست بلکه به معنای برانگیخته شدن است؛ پس هرآنچه در کل کتاب الله درباره لقاء خدا آمده را بفهم که منظورش برانگیخته شدن است؛ و همچنین این آیه که فرمود: «تحیتگویی آنها در روزی که او را ملاقات میکنند، سلام [سلامتی] است» (احزاب/۴۴) یعنی در روزی که برانگیخته میشوند، ایمان از قلبهای آنها زدوده نخواهد شد. گفت: عقده مرا گشودی خدا مشکلاتت را حل کند یا امیرالمومنین!
التوحيد (للصدوق)، ص۲۵۸ و ۲۶۷؛ الاحتجاج، ج۱، ص۲۴۴
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ بَكْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ يَعْقُوبَ بْنِ مَطَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْأَحْدَبُ الْجُنْدُ بِنَيْسَابُورَ قَالَ وَجَدْتُ فِي كِتَابِ أَبِي بِخَطِّهِ حَدَّثَنَا طَلْحَةُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَبِي مَعْمَرٍ السَّعْدَانِيِّ:
أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي قَدْ شَكَكْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ…
قَالَ لَهُ الرَّجُل… وَ أَجِدُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ «بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ» وَ ذَكَرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ» وَ قَالَ «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ» وَ قَالَ «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ» وَ قَالَ «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً» فَمَرَّةً يُخْبِرُ أَنَّهُمْ يَلْقَوْنَهُ وَ مَرَّةً «أَنَّهُ لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ» وَ مَرَّةً يَقُولُ «وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً» فَأَنَّى ذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَيْفَ لَا أَشُكُّ فِيمَا تَسْمَع …
فَقَالَ ع … فَأَمَّا قَوْلُهُ «بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ» يَعْنِي الْبَعْثَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِقَاءَهُ وَ كَذَلِكَ ذِكْرُ الْمُؤْمِنِينَ «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ» يَعْنِي يُوقِنُونَ أَنَّهُمْ يُبْعَثُونَ وَ يُحْشَرُونَ وَ يُحَاسَبُونَ وَ يُجْزَوْنَ بِالثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ فَالظَّنُّ هَاهُنَا الْيَقِينُ خَاصَّةً وَ كَذَلِكَ قَوْلُهُ «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً» وَ قَوْلُهُ «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ» يَعْنِي مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مَبْعُوثٌ فَإِنَّ وَعْدَ اللَّهِ لَآتٍ مِنَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ فَاللِّقَاءُ هَاهُنَا لَيْسَ بِالرُّؤْيَةِ وَ اللِّقَاءُ هُوَ الْبَعْثُ فَافْهَمْ جَمِيعَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنْ لِقَائِهِ فَإِنَّهُ يَعْنِي بِذَلِكَ الْبَعْثَ وَ كَذَلِكَ قَوْلُهُ «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ» يَعْنِي أَنَّهُ لَا يَزُولُ الْإِيمَانُ عَنْ قُلُوبِهِمْ يَوْمَ يُبْعَثُونَ قَالَ فَرَّجْتَ عَنِّي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْكَ فَقَدْ حَلَلْتَ عَنِّي عُقْدَة …
[۷] . فَقَالَ لَنَا ابْتِدَاءً كَيْفَ تُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ فَقُلْنَا نَقُولُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَالَ كَأَنَّكُمْ تَأْمُرُونَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهِمْ فَقُلْنَا فَكَيْفَ نَقُولُ
[۸] . ظاهرا این نظر مرحوم طبرسی برگرفته از نظر قتاده میباشد که گفته است: روزی که به بهشت وارد شوند همدیگر را با سلام تهنیت میگویند، یعنی که هم ما و هم شما از هر امر ترسناکی به سلامت ماندیم. (به نقل البحر المحیط، ج۸، ص۴۸۷)
[۹] . یعنی اشکال نشود که چرا ضمیر «ه» در یلقونه را به ملکالموت برگرداندید در حالی که مرجعی برای این ضمیر وجود ندارد؛ پاسخش این است که در آِه قبل علاوه بر الله، از ملائکه نام برد و ملکالموت یکی از ملائکه است، لذا ضمیر به او برمیگردد.
بازدیدها: ۱۳۲