ترجمه
ای پیامبر! همانا ما بر تو حلال کردیم همسرانت را که مَهریهشان را دادهای و آنان که صاحب اختیارشان شدهای [= تحت ملکیت و زیر دست تو هستند] از آنچه که خدا بر تو ارزانی داشت، و «دخترعمو»هایت و «دخترعمه»هایت و «دختردایی»هایت و «دخترخاله»هایت که با تو هجرت کردهاند، و زن مومنی، اگر خود را به پیامبر ببخشد، اگر پیامبر بخواهد که او را به همسری بگیرد، [این حکم] تنها برای تو و نه سایر مومنان [است] – که میدانیم بر آنان در مورد همسرانشان و آنچه صاحب اختیارشان هستند، چه واجب کردهایم – تا بر تو حَرَجی نباشد؛ و خداوند بسیار آمرزنده و دارای رحمتی همیشگی بوده است.
نکات ترجمه
«أَفاءَ»
ماده «فیء» را غالبا به معنای «رجوع» (معجم المقاییس اللغة، ج۴، ص۴۳۶) بویژه «رجوع به حالت پسندیده» (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۵۰) دانستهاند. برخی تفاوت اصلی کلمه «فیء» را با «رجوع» را در این دانسته اند که «فیء» رجوع از نزدیک (رجوعی که زود رخ میدهد) است (الفروق فی اللغة، ص۲۹۹) (قبلا درباره کلمات مختلفی که دلالت بر معنای «بازگشت» دارند و تفاوت آنها توضیحی گذشت. جلسه۳۵۵ http://yekaye.ir/al-alaq-96-8/ )
البته برخی اصل این ماده را «نرمشی که بعد از سرکشی حاصل شود» دانستهاند و گفتهاند رجوع و بازگشت از لوازم معنایی این ماده است. (التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج۹، ص۱۶۵)
ظاهرا مهمترین مصداق قرآنیای که با توجه به آن این معنی را گفتهاند، بازگشت زوجین اختلافدار به زندگی مشترک است «لِلَّذِینَ یؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ» (بقره/۲۲۶) و نیز عقبنشینی گروه سرکش و جنگطلب از موضع خویش (فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْل؛ حجرات/۹)؛ چنانکه در حدیثی از حضرت امیر ص برای اثبات این معنا برای «فیء» به همین دو آیه تمسک میشود (تفسیر نعمانی، به نقل از بحار الأنوار، ج۹۰، ص۴۷[۱]).)(احادیث دیگری با همین مضمون در ذیل بحث از آیه ۹ سوره حجرات خواهد آمد: https://yekaye.ir/al-hujurat-49-09)
اما کلمه «فیء» به «سایه» و نیز «حرکت سایه از غرب به شرق» (معجم المقاییس اللغة، ج۴، ص۴۳۶) یا «سایهای که در حال برگشت (کم شدن)» است نیز گفته میشود (یتَفَیؤُا ظِلالُهُ؛ نحل/۴۸) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۵۰)
به غنایم جنگی نیز «فیء« گفته میشود، برخی گفتهاند تنها به غنایمی که بدون زحمت و مشقت به دست میآید (وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیهِ مِنْ خَیلٍ وَ لا رِكابٍ؛ حشر/۶) گفته میشود و همچنین گفته شده که وجه تسمیهاش از باب تشبیه به سایه بوده، یعنی به دست آوردن اموال دنیا همچون سایهای است که زودگذر است و باقی نمیماند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۵۰) و برخی هم گفتهاند از این باب است که این اموال که قبلا در اختیار دشمنان بوده، اکنون در موقعیتی قرار گرفته که مقهور و تحت سیطره ماست (التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج۹، ص۱۶۵)
برخی بر این باورند که کلمه «فِئَة» (به معنای جماعت) هم از همین ریشه است، جماعتی است که پشت و پناه همدیگرند و برای یاری به همدیگر رجوع میکنند (كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةً؛ بقرة/۲۴۹) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۵۰؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳۴؛ الطراز الأول، ج۱، ص۱۵۷) هرچند برخی هم بر این باورند که کلمه «فئة» از ماده «فأی» است که به معنای «جدا شدن همراه با فاصله گرفتن» است و به جماعتی که به خاطر آراء و عقایدشان از بقیه مردم جدا و متمایز میشوند میگویند (التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج۹، ص۱۳)
ماده «فیء» در قرآن کریم، بدون احتساب کلمه «فئة» ۷ بار، و با احتساب این کلمه ۱۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
شأن نزول
از امام باقر ع درباره شأن نزول این آیه روایت شده است که زنی از انصار خدمت رسول الله ص آمد و ایشان در منزل حفصه بود. آن زن گفت: درست است که زنان از مردان خواستگاری نمیکنند، اما من یک زن مجرد هستم که تاکنون ازدواج نکرده و فرزندی هم ندارم. آیا حاضرید مرا به همسری برگزینید که من خودم را هدیه ای برای شما قرار دادم اگر قبول کنید.
رسول الله برایش دعا کرد و فرمود: ای خواهر انصاری! خدا شما را از رسولش خیر عطا کند که مردان شما مرا یاری کردند و زنانتان به من اظهار تمایل میکنند.
حفصه گفت: چقدر آدم بیحیایی هستی و با مردان چه بیپروا و بیمبالات مواجه میشوی!
رسول الله فرمود: از او دست بردار حفصه! که او از تو بهتر است که به او به رسول خدا ابراز تمایل کرد و [ولی شما به او اظهار بیمیلی کردید و] تو او را ملامت کردی و بر او خرده گرفتی. سپس به آن زن فرمود: خدا رحمتت کند! برگرد که خداوند به خاطر اینکه به من ابراز تمایل کردی و خواستار محبت و خوشحال کردن من شدی بهشت را بر تو واجب فرمود؛ و ان شاءالله از جانب خدا درباره درخواست تو دستوری خواهد رسید، که آیه نازل شد که «و زن مومنی، اگر خود را به پیامبر ببخشد، اگر پیامبر بخواهد که او را به همسری بگیرد، [این حکم] تنها برای تو و نه سایر مومنان [است]»
و امام باقر ع فرمود: پس خداوند عز و جل این را که زنی خود را به پیامبر ص ببخشد حلال فرمود، اما برای هیچکس دیگری حلال نیست.
الكافی، ج۵، ص۵۶۸[۲]
البته در برخی نقلهای دیگر این واقعه در خانه عایشه رخ داده است و آن اظهارنظر از عایشه بوده است (مثلا تفسیر القمی، ج۲، ص۱۹۵)[۳]
و در برخی از نقلها آمده که بعد از نزول آیه، عایشه به پیامبر ص گفت: خدا چقدر برای برآوردن دلخواه تو عجله میکند! پیامبر ص فرمود: تو هم اگر خدا را اطاعت کنی، خدا برای برآوردن دلخواه تو هم عجله خواهد کرد. (مجمع البیان، ج۸، ص۵۷۱)[۴]
اختلاف قرائت[۵]
حدیث
۱) زراره میگوید: از امام باقر ع درباره آیه «زن مومنی، اگر خود را به پیامبر ص ببخشد» سوال کردم. فرمود: بخشش [خود به عنوان همسر] جز برای رسول الله حلال نشد؛ و در مورد غیر ایشان، ازدواج جز با پرداخت مهریه مجاز نیست.
الكافی، ج۵، ص۳۸۴
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِی» فَقَالَ:
لَا تَحِلُّ الْهِبَةُ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَمَّا غَیرُهُ فَلَا یصْلُحُ نِكَاحٌ إِلَّا بِمَهْرٍ.[۶]
۲) حلبی میگوید: از امام صادق ع درباره این آیه سوال کردم که میفرماید: «ای پیامبر! ما بر تو حلال کردیم همسرانت را …» و گفتم: چه تعداد از زنان بر ایشان مجاز شد؟
فرمود: آن مقدار که بخواهد.
گفتم: پس این چیست که [در آیات بعد] میفرماید: «آن زنان از این پس بر تو حلال نیستند، و نه اینکه آنان را جایگزین همسرانت کنی [همسرانت را طلاق دهی و همسر دیگری از این زنان بگیری]»؟
فرمود: رسول الله ص حق داشت که ازدواج کند با هر کس از دخترعموها یا دخترعمهها یا دخترداییها یا دخترخالههایش و نیز آن همسرانش که با او هجرت کرده بودند؛ و نیز برایش حلال بود که اگر زنی از مومنان خود را بدون مهریه بر ایشان عرضه کرد با او ازدواج کند، که این همان بخشش محسوب میشود؛ و بخشش جز برای رسول الله حلال نشد؛ و در مورد غیر ایشان، ازدواج جز با مهریه مجاز نیست، و این معنای همان سخن خداوند است که فرمود: «و زن مومنی، اگر که خود را بر پیامبر ص بخشید».
گفتم: پس اینکه میفرماید «هر یك از آنها را كه بخواهى تأخیر مىاندازى و هر یك را بخواهى در نزد خود جای مىدهى» چیست؟
فرمود: کسی را جای داد همان است که با او ازدواج کرد، و کسی را که به تاخیر انداخت همان است که ازدواج نکرد.
گفتم: پس اینکه فرمود: «از این پس، آن زنان بر تو حلال نیستند» چیست؟
فرمود: منظور آن زنانی است که در این آیه حرام شمرده شد: «بر شما حرام شد مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و …» و اگر مطلب آن گونه بود که شما میگویید نتیجهاش این بود که خداوند برای شما چیزی را حلال کرده که برای او حلال نکرده است، چرا که هریک از شما میتواند هرگاه خواست همسرش را [با کس دیگری] جایگزین کند؛ در حالی که مطلب این طور نیست که شما میگویید. همانا خداوند عز و جل برای پیامبرش ازدواج با هر زنی را حلال شمرد مگر زنانی که در این آیه ازدواج با آنان را حرام کرده است.
الكافی، ج۵، ص۳۸۷-۳۸۸
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ» قُلْتُ كَمْ أُحِلَّ لَهُ مِنَ النِّسَاءِ؟
قَالَ مَا شَاءَ مِنْ شَیءٍ.
قُلْتُ قَوْلُهُ «لا یحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ»
فَقَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص أَنْ ینْكِحَ مَا شَاءَ مِنْ بَنَاتِ عَمِّهِ وَ بَنَاتِ عَمَّاتِهِ وَ بَنَاتِ خَالِهِ وَ بَنَاتِ خَالاتِهِ وَ أَزْوَاجِهِ اللَّاتِی هَاجَرْنَ مَعَهُ وَ أُحِلَّ لَهُ أَنْ ینْكِحَ مِنْ عُرْضِ الْمُؤْمِنِینَ بِغَیرِ مَهْرٍ وَ هِی الْهِبَةُ وَ لَا تَحِلُّ الْهِبَةُ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَأَمَّا لِغَیرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَا یصْلُحُ نِكَاحٌ إِلَّا بِمَهْرٍ وَ ذَلِكَ مَعْنَى قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِی»
قُلْتُ أَ رَأَیتَ قَوْلَهُ «تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیكَ مَنْ تَشاءُ»
قَالَ مَنْ آوَى فَقَدْ نَكَحَ وَ مَنْ أَرْجَأَ فَلَمْ ینْكِحْ.
قُلْتُ قَوْلُهُ «لا یحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ»
قَالَ إِنَّمَا عَنَى بِهِ النِّسَاءَ اللَّاتِی حَرَّمَ عَلَیهِ فِی هَذِهِ الْآیةِ حُرِّمَتْ عَلَیكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ إِلَى آخِرِ الْآیةِ وَ لَوْ كَانَ الْأَمْرُ كَمَا یقُولُونَ كَانَ قَدْ أَحَلَّ لَكُمْ مَا لَمْ یحِلَّ لَهُ إِنَّ أَحَدَكُمْ یسْتَبْدِلُ كُلَّمَا أَرَادَ وَ لَكِنْ لَیسَ الْأَمْرُ كَمَا یقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَلَّ لِنَبِیهِ ص مَا أَرَادَ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا حَرَّمَ عَلَیهِ فِی هَذِهِ الْآیةِ الَّتِی فِی النِّسَاءِ.
تدبر
۱) «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللاَّتی آتَیتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَكَتْ یمینُكَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیكَ وَ بَناتِ عَمِّكَ وَ بَناتِ عَمَّاتِكَ وَ بَناتِ خالِكَ وَ بَناتِ خالاتِكَ اللاَّتی هاجَرْنَ مَعَكَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِی إِنْ أَرادَ النَّبِی أَنْ یسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ»
در این آیه ازدواج با چند گروه را برای پیامبر ص مجاز اعلام میکند:
همسرانی که با مهریه به ازدواج ایشان درآیند،
کسانی که وی صاحب اختیار آنان است [تحت ملکیت او قرار گرفتهاند]
دخترعموها، دخترعمهها، دخترداییها و دخترخالههایی که هجرت کرده باشند (یعنی اقوام نزدیک، به شرطی که مسلمان شده و زندگی در دارالکفر را بر زندگی در دارالاسلام ترجیح ندهند)
زن مومنی که خود را به پیامبر هدیه کند [یعنی خودش به پیامبر ص پیشنهاد دهد که دلش میخواهد بدون اینکه مهریهای بگیرد با وی ازدواج کند]
این انواع ازدواجهای مجازی است که برای بقیه مومنان هم برقرار است، غیر از مورد آخر، که یک حکم اختصاصی برای پیامبر ص بوده است.
نکته تاریخی
اغلب زنان پیامبر ص مصداق دسته اول (کسانی که با مهریه ازدواج کردند) بودند.
دسته دوم، ماریه قبطیه (که ابراهیم را از ایشان به دنیا آورد) و صفیه بنت حیی و جویریه بنت حارث میباشند (مجمعالبیان، ج۸، ص۵۷۱) که اولی کنیزی است که حاکم اسکندریه و مصر برای ایشان فرستاد (طبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۰) و دوتن دیگر، در جنگ با یهودیان به اسارت درآمده بودند که همگی را پیامبر ص ابتدا آزاد کرد و سپس با پیامبر ازدواج کردند. (در برخی از منابع، نفر سوم ریحانه خندفیة معرفی شده است؛ الخصال، ج۲، ص۴۱۹)[۷]
در دسته سوم، ظاهرا فقط زینب بنت حجش است که دختر عمه ایشان بود و البته به او مهریه هم داده شد.
در مورد دسته چهارم، برخی (ابنعباس و مجاهد) معتقدند که علیرغم اینکه خداوند آن را حلال کرد، اما چنین ازدواجی رخ نداد، اما برخی معتقدند که رخ داد، ولی در مورد فرد آن اختلاف دارند، برخی (ضحاک، مقاتل، و روایتی از امام سجاد ع) وی را امشریک بنت جابر، از قبیله بنیاسد معرفی کرده، و برخی (قتاده و روایت دیگری از ابنعباس) وی را میمونة بنت حرث؛ و برخی (شعبی) وی را زینب بنت خزیمه، و برخی (عروة بن زبیر) وی را خوله بنت حکیم عروة دانستهاند (مجمع البیان، ج۸، ص۵۷۱)[۸]
۲) «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللاَّتی آتَیتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَكَتْ یمینُكَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیكَ وَ بَناتِ عَمِّكَ وَ بَناتِ عَمَّاتِكَ وَ بَناتِ خالِكَ وَ بَناتِ خالاتِكَ اللاَّتی هاجَرْنَ مَعَكَ»
چرا با اینکه ازدواج پیامبر با «دخترعمو» و «دخترعمه» و «دختردایی» و «دخترخاله» ایشان، که مصداقی از «ازدواج با مهریه» بود را مستقلا و دوباره ذکر کرد.
الف. اینها اشاره به قبایل مهم آن زمان بوده است چنانکه برخی از مفسران گفتهاند منظور از دخترعموها و دخترعمهها، قریش، و منظور از دخترداییها و دخترخالهها بنیزهره است. (مجمعالبیان، ج۸، ص۵۷۱)
ب. شاید تاکید بر کلمه «هاجرن معک» است، یعنی اگر میخواهی با خویشاوندانت ازدواج کنی، شرطش این است که اهل هجرت باشند و دارالاسلام را بر دارالکفر ترجیح دهند.
ج. …
۳) «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللاَّتی … وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِی إِنْ أَرادَ النَّبِی أَنْ یسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیهِمْ فی أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَكَتْ أَیمانُهُمْ لِكَیلا یكُونَ عَلَیكَ حَرَجٌ»
چرا در مساله ازدواج، اولا مساله پیامبر ص را جداگانه مطرح کرد؟ و ثانیا احکام اختصاصیای برای ایشان قرار داد؟
الف. به نظر میرسد پیامبر ص از نظر مساله ازدواج و طلاق، – و اساساً از بابت همسرانشان – دچار معضلی بودهاند که این به یک مساله اجتماعی تبدیل شده بود: از طرفی زنانی بودهاند که شأن همسری ایشان را رعایت نمی کردند که در آیات ۲۸-۳۳ به زوایایی از آن اشاره شد، و از طرف دیگر، عدهای چنان به پیامبر علاقه داشتند که دلشان میخواست آنها را بدون مهریه به عقد خود درآوَرَد. تعبیر «لکیلا یکون علیک حرج» در پایان آیه هم موید این است که وضعیت ازدواجهای ایشان برای ایشان کمکم به یک معضلی تبدیل شده بود که خداوند میخواست بار این معضل را از دوش وی بردارد. (ایستاده در باد، ص۴۴۱-۴۴۲)
ب. قرار گرفتن در موقعیت پیامبری، خصوصا وقتی که مسئولیت حکومت دینی، هم به آن افزوده میشود، موجب میشود که دیگر ازدواج وی صرفا یک مساله شخصی نباشد، بلکه مسالهای باشد که ابعاد اجتماعی فراوانی پیدا میکند و لذا اقتضا دارد ملاحظات خاصی برای ازدواج وی در نظر گرفته شود که این ملاحظات در مورد دیگران مطرح نیست. موید این مطلب آن است که پیامبر ص در اوج دوره جوانی و میانسالی تنها یک همسر داشت (حضرت خدیجه) و بعد از او تا پیش از هجرت هم ظاهرا تنها با یک نفر (سوده بنت خزیمه) یا دو نفر (در مورد عایشه، برخی ازدواج وی با پیامبر را قبل از هجرت و برخی بعد از هجرت میدانند) ازدواج کرده است. و عملا در مدینه بود که آن حکم اختصاصی (جواز ازدواج ایشان با بیش از چهار نفر) مصداق پیدا کرد؛ و تقریبا تمام ازدواجهای ایشان در مدینه، ناظر به حل یک مشکل سیاسی یا فرهنگی یا … بود.
ج. …
تکمله
احکام اختصاصی پیامبر ص منحصر به احکام مربوط به ازدواج ایشان نیست، بلکه در بسیاری از عرصهها ایشان وظایف اختصاصی داشتهاند که از جمله معروفترین آنها وجوب نماز شب بر ایشان، وجوب صلوات هنگام شنیدن نام ایشان، حرمت ازدواج با زنان ایشان پس از وی، و … میباشد. مرحوم مجلسی در بحارالانوار ، ج۱۶، ص۳۸۲-۴۰۲ موارد متعددی از این گونه احکام اختصاصی ایشان را برشمردهاند.
۴) «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ …»
تعیین حلال و حرام به دست خداست و حتی پیامبر در مسائل ظاهرا شخصی هم باید تابع قانون الهی باشد. (تفسیر نور، ج۹، ص۳۸۴)
۵) «خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیهِمْ فی أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَكَتْ أَیمانُهُمْ لِكَیلا یكُونَ عَلَیكَ حَرَجٌ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً»»
خداوند گاه برای شخص پیامبر ص حلال و حرام خاص قرار داده است همان گونه که برای عموم مومنان هم واجبات معینی را تعیین کرده است؛ و همه اینها بر اساس علم خداست، ولو که ما فلسفه آنها را درک نکنیم. این فلسفه میتواند برداشتن عسر و حَرَج از دوش پیامبر یا مومنان باشد، یا مقدمهای برای اینکه مغفرت و رحمت خداوند شامل حال ما گردد.
اینها را بعدا اضافه کردم
۶) «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ … هاجَرْنَ مَعَكَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِی إِنْ أَرادَ النَّبِی أَنْ یسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ»
شروع آیه با خطاب است، به بحث بخشش زن که میرسد لحن کلام غایت میشود (به جای «ک» از تعبیر «النبی» استفاده میکند و دوباره بلافاصله لحن کلام مخاطب میشود. علت این تغییر سیاقها چیست؟
الف. از حالت خطاب به غایب (نبی) منتقل شد تا اعلام کند که این ویژگی اختصاصی پیامبر ص است و آوردن کلمه «نبی» هم میخواهد نشان دهد که این ویژگی، اکرامی است که به خاطر پیامبر بودنش به وی اختصاص دادهاند (البحر المحیط فی التفسیر، ج۸، ص۴۹۲-۴۹۳)
ب. …
۷) «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ … امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِی إِنْ أَرادَ النَّبِی أَنْ یسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ»
زن ممکن است به مردی علاقمند شود و بخواهد در ازدواج با مرد پیشگام شود؛ اما باز مرد باید دست به جیب کند و مهریهای را از باب علامت صدق در محبت (صداقهن نحلة) پیشکش او کند؛ و تنها و تنها پیامبر است که از این قانون استثناء شده است.
۸) «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ … امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِی إِنْ أَرادَ النَّبِی أَنْ یسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ … لِكَیلا یكُونَ عَلَیكَ حَرَجٌ»
چرا خداوند این حکم اختصاصی را برای پیامبر ص قرار داد؟ خود خداوند تحیل فرمود «لکیلا یکون حرج» اما این کدام حرج است؟
الف. زنهای پیامبر پرمدعا بودند و با سخنان خود ایشان را میرنجاندند، گویی که پیامبر ص بدانها نیاز دارد. خدا آنها را مختار کرد که رها کنند اما ماندند؛ و باز به کارهایشان ادامه دادند که خداوند تهدیدهای شدید کرد. شاید میخوساته با قرار دادن این حکم به آنان تفهیم کند که ببینید پیامبر کسی است که زنان دیگر این طور حاضرند برای ازدواج با او پیشقدم شوند؛ و شما این طور او را میرنجانید! تا بلکه حساب کارشان دستشان آید. شاید تعبیر «والله یعلم ما فی قلوبکم« در آیه بعد، موید این برداشت باشد.
ب. به خاطر موقعیت سیاسی و اجتماعیاش در جامعه این حکم قرار داده شد، که دستش برای پارهای از اقدامات باز باشد.
ج. …
۹) «بَناتِ عَمِّكَ وَ بَناتِ عَمَّاتِكَ وَ بَناتِ خالِكَ وَ بَناتِ خالاتِكَ اللاَّتی هاجَرْنَ مَعَكَ»
با توجه به اینکه پیامبر اکرم ص عموها و داییها داشت؛ چرا عمو و دایی را مفرد آورد و فرمود «دختران عمویت و دختران داییات» اما عمهها و خالهها را جمع آورد و فرمود: «دختران عمههایت و دختران خالههایت»؟
الف. احتمال دارد که چون از دخترعموهای ایشان، فقط دختران یک عمو، و از دخترداییهای ایشان فقط دختران یک دایی، هجرت کرده باشند؛ اما از دخترعمهها و دخترخالههایشان، دختران چندین عمه و خاله هجرت کرده باشند
البته مساله از زاویه عموها و عمههای پیامبر قابل تصدیق است؛ زیرا:
در مورد عموهای پیامبر ص، اسمهای عبدالله، زبیر، ابوطالب، حمزه، مقوم، حجل، عباس، ضرار، قثم، ابولهب و غیداق ذکر شده است؛ که در این میان ظاهراً فقط حضرت ابوطالب و حضرت حمزه در مکه (قبل از هجرت) ایمان آوردند و حضرت حمزه که ازدواج نکرده بود و هجرت کرد، اما حضرت ابوطالب در مکه به شهادت رسید اما دخترانش ایمان آوردند و هجرت کردند.
در مورد عمههای ایشان اسامی صفیه، ام حکیم، عاتکه، امیمه، اروی و بره ذکر شده، که اگرچه در خصوص اسلام آوردن صفیه و اروی و عاتکه روایت تاریخی داریم (و اسلام آوردن بقیه مجهول است) اما میدانیم که از همه آنها (غیر از ام حکیم) فرزندانی از صفیه و اروی و امیمه و بره و عاتکه در زمره مهاجران بودند و برخی از پسران اینها در جنگ بدر هم حضور داشتند و پیامبر با دختر برخی از آنها ازدواج کرد (مانند ام سلمه، که وی را فرزند عاتکه میدانند [البته برخی مادر ام سلمه را عاتکه دختر عامر بن ربیعه کنانی میدانند]؛ یا زینب بنت جحش که دختر امیمه بود).
اما در مورد خالهها و داییهای پیامبر، اینکه در اصل وجود آنها شکی نیست؛ اما در خصوص اسامی و احوالات آنها چیزی نیافتیم؛ و آنچه مساله را مبهمتر میکند این است که آیه تعبیر «اللاَّتی هاجَرْنَ مَعَكَ» دارد؛ در حالی که میدانیم که آنها اهل مدینه بودهاند و احتمالا هجرتی در خصوص آنها معنی نداشته باشد؛ مگر اینکه این گونه توجیه کنیم که این تعبیر «اللاَّتی هاجَرْنَ مَعَكَ» در مقام نفی آن دسته از اقوام ایشان (مشخصا در میان دخترعموها و دخترعمهها) باشد که در مکه ماندند و هجرت نکردند؛ نه قیدی برای تمام این دخترداییها و دخترخالههای ایشان.
البته در میان مفسران برخی دو تعبیر «دختران عمو و عمههایت و دختران دایی و خالههایت» را به ترتیب بر «زنان قریش» و «زنان بنیزهره» تطبیق دادهاند (مجمع البيان، ج۸، ص۵۷۱)
ب. …
[۱] . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ جَعْفَرٍ النُّعْمَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي كِتَابِهِ فِي تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ … وَ سُئِلَ امیرالمومنین صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه … فقال: … فَهُوَ لِلْإِمَامِ وَ لَهُ نَصِيبٌ آخَرُ مِنَ الْفَيْءِ وَ الْفَيْءُ يُقْسَمُ قِسْمَيْنِ فَمِنْهُ مَا هُوَ خَاصٌّ لِلْإِمَامِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي سُورَةِ الْحَشْرِ «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ» وَ هِيَ الْبِلَادُ الَّتِي لَا يُوجِفُ عَلَيْهِ الْمُسْلِمُونَ بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ؛ وَ الضَّرْبُ الْآخَرُ مَا رَجَعَ إِلَيْهِمْ مِمَّا غَصَبُوا عَلَيْهِ فِي الْأَصْلِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» فَكَانَتِ الدُّنْيَا بِأَسْرِهَا لِآدَمَ ع إِذْ كَانَ خَلِيفَةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ ثُمَّ هِيَ لِلْمُصْطَفَيْنَ الَّذِينَ اصْطَفَاهُمْ وَ عَصَمَهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْخُلَفَاءَ فِي الْأَرْضِ فَلَمَّا غَصَبَهُمُ الظَّلَمَةُ عَلَى الْحَقِّ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَهُمْ وَ حَصَلَ ذَلِكَ فِي أَيْدِي الْكُفَّارِ صَارَ فِي أَيْدِيهِمْ عَلَى سَبِيلِ الْغَصْبِ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَى رَسُولَهُ مُحَمَّداً ص فَرَجَعَ لَهُ وَ لِأَوْصِيَائِهِ فَمَا كَانُوا غُصِبُوا عَلَيْهِ أَخَذُوهُ مِنْهُمْ بِالسَّيْفِ فَصَارَ ذَلِكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ بِهِ أَيْ مِمَّا أَرْجَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ؛ وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ الْفَيْءَ هُوَ الرَّاجِعُ قَوْلُهُ تَعَالَى «لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» أَيْ رَجَعُوا مِنَ الْإِيلَاءِ إِلَى الْمُنَاكَحَةِ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ» أَيْ تَرْجِعَ وَ يُقَالُ لِوَقْتِ الصَّلَاةِ فَإِذَا فَاءَ الْفَيْءُ أَيْ رَجَعَ الْفَيْءُ فَصَلُّوا
[۲] . عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ وَ هُوَ فِي مَنْزِلِ حَفْصَةَ وَ الْمَرْأَةُ مُتَلَبِّسَةٌ مُتَمَشِّطَةٌ فَدَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ لَا تَخْطُبُ الزَّوْجَ وَ أَنَا امْرَأَةٌ أَيِّمٌ لَا زَوْجَ لِي مُنْذُ دَهْرٍ وَ لَا وَلَدَ فَهَلْ لَكَ مِنْ حَاجَةٍ فَإِنْ تَكُ فَقَدْ وَهَبْتُ نَفْسِي لَكَ إِنْ قَبِلْتَنِي فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص خَيْراً وَ دَعَا لَهَا ثُمَّ قَالَ يَا أُخْتَ الْأَنْصَارِ جَزَاكُمُ اللَّهُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ خَيْراً فَقَدْ نَصَرَنِي رِجَالُكُمْ وَ رَغِبَتْ فِيَّ نِسَاؤُكُمْ فَقَالَتْ لَهَا حَفْصَةُ مَا أَقَلَّ حَيَاءَكِ وَ أَجْرَأَكِ وَ أَنْهَمَكِ لِلرِّجَالِ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص كُفِّي عَنْهَا يَا حَفْصَةُ فَإِنَّهَا خَيْرٌ مِنْكِ رَغِبَتْ فِي رَسُولِ اللَّهِ فَلُمْتِهَا وَ عَيَّبْتِهَا ثُمَّ قَالَ لِلْمَرْأَةِ انْصَرِفِي رَحِمَكِ اللَّهُ فَقَدْ أَوْجَبَ اللَّهُ لَكِ الْجَنَّةَ لِرَغْبَتِكِ فِيَّ وَ تَعَرُّضِكِ لِمَحَبَّتِي وَ سُرُورِي وَ سَيَأْتِيكِ أَمْرِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ» قَالَ فَأَحَلَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هِبَةَ الْمَرْأَةِ نَفْسَهَا لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَا يَحِلُّ ذَلِكَ لِغَيْرِهِ.
[۳] . فَإِنَّهُ كَانَ سَبَبُ نُزُولِهَا أَنَّ امْرَأَةً مِنَ الْأَنْصَارِ أَتَتْ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَدْ تَهَيَّأَتْ وَ تَزَيَّنَتْ فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ لَكَ فِيَّ حَاجَةٌ فَقَدْ وَهَبْتُ نَفْسِي لَكَ، فَقَالَتْ لَهَا عَائِشَةُ: قَبَّحَكِ اللَّهُ مَا أَنْهَمَكِ لِلرِّجَالِ! فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص مَهْ يَا عَائِشَةُ! فَإِنَّهَا رَغِبَتْ فِي رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ زَهِدْتُنَّ فِيهِ ثُمَّ قَالَ: رَحِمَكِ اللَّهُ وَ رَحِمَكُمُ اللَّهُ يَا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ نَصَرَنِي رِجَالُكُمْ وَ رَغِبَتْ فِيَّ نِسَاؤُكُمْ ارْجِعِي رَحِمَكِ اللَّهُ فَإِنِّي أَنْتَظِرُ أَمْرَ اللَّهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ فَلَا تَحِلُّ الْهِبَةُ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ ص
[۴] . قيل إنها لما وهبت نفسها للنبي ص قالت عائشة ما بال النساء يبذلن أنفسهن بلا مهر فنزلت الآية فقالت عائشة ما أرى الله تعالى إلا يسارع في هواك فقال رسول الله ص و إنك إن أطعت الله سارع في هواک
[۵] . در این آیه سه مورد اختلاف قرائت گزارش شده که ظاهراً تفاوت چندانی در معنا ایجاد نمیکند و در همگی، قرائت جمهور در مقابل قرائات شواذ است و قائل قرائت آخرین کلمه را نگفتهاند:
«امْرَأَةً مُؤْمِنَةً/ امْرَأَةٌ مُؤْمِنَةٌ» قرائت جمهور/ابوحیوة
«إِنْ وَهَبَتْ/ أَنْ وَهَبَتْ/ إِذ وَهَبَتْ» قرائت جمهور/ أبي، و الحسن، و الشعبي، و عيسى، و سلام/زید
«خالِصَةً/ خالِصَةٌ» قرائت جمهور/نامشخص
اما توضیح ابوحیان درباره این قرائتها:
قرأ الجمهور: وَ امْرَأَتَ، بالنصب إِنْ وَهَبَتْ، بكسر الهمزة: أي أحللناها لك. إِنْ وَهَبَتْ، إِنْ أَرادَ، فهنا شرطان، و الثاني في معنى الحال، شرط في الإحلال هبتها نفسها، و في الهبة إرادة استنكاح النبي، كأنه قال: أحللناها لك إن وهبت لك نفسها، و أنت تريد أن تستنكحها، لأن إرادته هي قبوله الهبة و ما به تتم، و هذان الشرطان نظير الشرطين في قوله: وَ لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ، إِنْ كانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ.و إذا اجتمع شرطان، فالثاني شرط في الأول، متأخر في اللفظ، متقدم في الوقوع، ما لم تدل قرينة على الترتيب، نحو: إن تزوجتك أو طلقتك فعبدي حر. و اجتماع الشرطين مسألة فيها خلاف و تفصيل، و قد استوفينا ذلك في (شرح التسهيل)، في باب الجوازم.
و قرأ أبوحيوة: و امرأة مؤمنة، بالرفع على الابتداء، و الخبر محذوف: أي أحللناها لك.
و قرأ أبي، و الحسن، و الشعبي، و عيسى، و سلام: أن بفتح الهمزة، و تقديره: لأن وهبت، و ذلك حكم في امرأة بعينها، فهو فعل ماض، و قراءة الكسر استقبال في كل امرأة كانت تهب نفسها دون واحدة بعينها. و قرأ زيد بن علي: إذ وهبت، إذ ظرف لما مضى، فهو في امرأة بعينها….
و قرأ الجمهور: خالِصَةً، بالنصب، و هو مصدر مؤكد، ك وَعَدَ اللَّهُ ، و صِبْغَةَ اللَّهِ ، أي أخلص لك إخلاصا. أَحْلَلْنا لَكَ، خالِصَةً بمعنى خلوصا، و يجىء المصدر على فاعل و على فاعلة. …
و قرئ: خالصة، بالرفع، فمن جعله مصدرا، قدره ذلك خلوص لك، و خلوص من دون المؤمنين. و الظاهر أن قوله: خالِصَةً لَكَ من صفة الواهبة نفسها لك، فقراءة النصب على الحال، قاله الزجاج: أي أحللناها خالصة لك، و الرفع خبر مبتدأ: أي هي خالصة لك، أي هبة النساء أنفسهنّ مختص بك، لا يجوز أن تهب المرأة نفسها لغيرك (البحر المحيط في التفسير، ج۸، ص۴۹۲-۴۹۴)
[۶] . در این زمینه روایات متعددی آمده است، از جمله:
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَهَبُ نَفْسَهَا لِلرَّجُلِ يَنْكِحُهَا بِغَيْرِ مَهْرٍ فَقَالَ إِنَّمَا كَانَ هَذَا لِلنَّبِيِّ ص وَ أَمَّا لِغَيْرِهِ فَلَا يَصْلُحُ هَذَا حَتَّى يُعَوِّضَهَا شَيْئاً يُقَدِّمُ إِلَيْهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا قَلَّ أَوْ كَثُرَ وَ لَوْ ثَوْبٌ أَوْ دِرْهَمٌ وَ قَالَ يُجْزِئُ الدِّرْهَمُ. (الكافي، ج۵، ص۳۸۴)
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَحِلُّ الْهِبَةُ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَمَّا غَيْرُهُ فَلَا يَصْلُحُ نِكَاحٌ إِلَّا بِمَهْرٍ. (الكافي، ج۵، ص۳۸۴)
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي امْرَأَةٍ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِرَجُلٍ أَوْ وَهَبَهَا لَهُ وَلِيُّهَا فَقَالَ لَا إِنَّمَا كَانَ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَيْسَ لِغَيْرِهِ إِلَّا أَنْ يُعَوِّضَهَا شَيْئاً قَلَّ أَوْ كَثُرَ. (الكافي، ج۵، ص۳۸۵)
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ الْكُوفِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي امْرَأَةٍ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِرَجُلٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ قَالَ إِنْ عَوَّضَهَا كَانَ ذَلِكَ مُسْتَقِيماً. (الكافي، ج۵، ص۳۸۵)
وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ الْآيَةَ قَالَ أَحَلَّ لَهُ مِنَ النِّسَاءِ مَا شَاءَ وَ أَحَلَّ لَهُ أَنْ يَنْكِحَ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَهْرٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها ثُمَّ بَيَّنَ ذَلِكَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ ذَلِكَ إِنَّمَا هُوَ خَاصٌّ لِلنَّبِيِّ ص فَقَالَ اللَّهُ خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ فِي أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ لِكَيْلا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ ثُمَّ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ص فَلَا تَحِلُّ الْهِبَةُ إِلَّا لِرَسُولِ اللَّهِ ص أَمَّا غَيْرُهُ فَلَا يَصْلُحُ أَنْ يَنْكِحَ إِلَّا بِمَهْرٍ يَفْرِضُهُ قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا مَا كَانَ ثَوْباً أَوْ دِرْهَماً أَوْ شَيْئاً قَلَّ أَوْ كَثُرَ. (دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۲۲)
[۷] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ السُّكَّرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع قَالَ: تَزَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِخَمْسَ عَشْرَةَ امْرَأَةً وَ دَخَلَ بِثَلَاثَ عَشْرَةَ مِنْهُنَّ وَ قُبِضَ عَنْ تِسْعٍ فَأَمَّا اللَّتَانِ لَمْ يَدْخُلْ بِهِمَا فَعَمْرَةُ وَ السَّنَى وَ أَمَّا الثَّلَاثَ عَشْرَةَ اللَّاتِي دَخَلَ بِهِنَّ فَأَوَّلُهُنَّ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ ثُمَّ سورة [سَوْدَةُ] بِنْتُ زَمْعَةَ ثُمَّ أُمُّ سَلَمَةَ وَ اسْمُهَا هِنْدُ بِنْتُ أَبِي أُمَيَّةَ ثُمَّ أُمُّ عَبْدِ اللَّهِ عَائِشَةُ بِنْتُ أَبِي بَكْرٍ ثُمَّ حَفْصَةُ بِنْتُ عُمَرَ ثُمَّ زَيْنَبُ بِنْتُ خُزَيْمَةَ بْنِ الْحَارِثِ أُمُّ الْمَسَاكِينِ ثُمَّ زَيْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ ثُمَّ أُمُّ حَبِيبَةَ رَمْلَةُ بِنْتُ أَبِي سُفْيَانَ ثُمَّ مَيْمُونَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ ثُمَّ زَيْنَبُ بِنْتُ عُمَيْسٍ ثُمَّ جُوَيْرِيَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ ثُمَّ صَفِيَّةُ بِنْتُ حُيَيِّ بْنِ أَخْطَبَ وَ الَّتِي وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ ص خَوْلَةُ بِنْتُ حَكِيمٍ السُّلَمِيِّ وَ كَانَ لَهُ سُرِّيَّتَانِ يَقْسِمُ لَهُمَا مَعَ أَزْوَاجِهِ مَارِيَةَ وَ رَيْحَانَةَ الْخِنْدِفِيَّةِ وَ التِّسْعُ اللَّاتِي قُبِضَ عَنْهُنَّ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ وَ أُمُّ سَلَمَةَ وَ زَيْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ وَ مَيْمُونَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ وَ أُمُّ حَبِيبَةَ بِنْتُ أَبِي سُفْيَانَ وَ صَفِيَّةُ بِنْتُ حُيَيِّ بْنِ أَخْطَبَ وَ جُوَيْرِيَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ وَ سورة [سَوْدَةُ] بِنْتُ زَمْعَةَ وَ أَفْضَلُهُنَّ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ ثُمَّ أُمُّ سَلَمَةَ بِنْتُ الْحَارِثِ.
[۸] . در (الكافي، ج۵، ص۳۹۰ اسامی زنان پیامبر ص این گونه گزارش شده است:
عَنْهُ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ غَيْرِهِ فِي تَسْمِيَةِ نِسَاءِ النَّبِيِّ ص وَ نَسَبِهِنَّ وَ صِفَتِهِنَّ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ وَ أُمُّ حَبِيبٍ بِنْتُ أَبِي سُفْيَانَ بْنِ حَرْبٍ وَ زَيْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ وَ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ وَ مَيْمُونَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ وَ صَفِيَّةُ بِنْتُ حي [حُيَيِ] بْنِ أَخْطَبَ وَ أُمُّ سَلَمَةَ بِنْتُ أَبِي أُمَيَّةَ وَ جُوَيْرِيَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ وَ كَانَتْ عَائِشَةُ مِنْ تَيْمٍ وَ حَفْصَةُ مِنْ عَدِيٍّ وَ أُمُّ سَلَمَةَ مِنْ بَنِي مَخْزُومٍ وَ سَوْدَةُ مِنْ بَنِي أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّى وَ زَيْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ مِنْ بَنِي أَسَدٍ وَ عِدَادُهَا مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ أُمُّ حَبِيبٍ بِنْتُ أَبِي سُفْيَانَ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مَيْمُونَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ مِنْ بَنِي هِلَالٍ وَ صَفِيَّةُ بِنْتُ حَيِّ بْنِ أَخْطَبَ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ مَاتَ ص عَنْ تِسْعِ نِسَاءٍ وَ كَانَ لَهُ سِوَاهُنَّ الَّتِي وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ ص وَ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أُمُّ وُلْدِهِ وَ زَيْنَبُ بِنْتُ أَبِي الْجَوْنِ الَّتِي خُدِعَتْ وَ الْكِنْدِيَّةُ .
اما در إعلام الورى بأعلام الهدى ص۱۴۰-۱۴۳ مطلب به تفصیل آمده است:
أَوَّلُ امْرَأَةٍ تَزَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدِ بْنِ أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّى بْنِ قُصَيٍّ تَزَوَّجَهَا وَ هُوَ ابْنُ خَمْسٍ وَ عِشْرِينَ سَنَةً وَ كَانَتْ قَبْلَهُ عِنْدَ عَتِيقِ بْنِ عَائِذٍ الْمَخْزُومِيِّ فَوَلَدَتْ لَهُ جَارِيَةً ثُمَّ تَزَوَّجَهَا أَبُو هَالَةَ الْأَسَدِيُّ فَوَلَدَتْ لَهُ هِنْدَ بْنَ أَبِي هَالَةَ ثُمَّ تَزَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ رَبَّى ابْنَهَا هِنْداً وَ لَمَّا اسْتَوَى رَسُولُ اللَّهِ ص وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ لَيْسَ لَهُ مَالٌ كَثِيرٌ اسْتَأْجَرَتْهُ خَدِيجَةُ إِلَى سُوقِ خُبَاشَةَ فَلَمَّا رَجَعَ تَزَوَّجَ خَدِيجَةَ زَوَّجَهَا إِيَّاهُ أَبُوهَا خُوَيْلِدُ بْنُ أَسَدٍ وَ قِيلَ زَوَّجَهَا عَمُّهَا عَمْرُو بْنُ أَسَدٍ. وَ خَطَبَ أَبُو طَالِبٍ ع فِي نِكَاحِهَا وَ مَنْ شَاهَدَ مِنْ قُرَيْشٍ حُضُورٌ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنْ زَرْعِ إِبْرَاهِيمَ وَ ذُرِّيَّةِ إِسْمَاعِيلَ وَ جَعَلَ لَنَا بَيْتاً مَحْجُوجاً وَ أَنْزَلَنَا حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ جَعَلَنَا الْحُكَّامَ عَلَى النَّاسِ وَ بَارَكَ لَنَا فِي بَلَدِنَا الَّذِي نَحْنُ فِيهِ ثُمَّ إِنَّ ابْنَ أَخِي مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا يُوزَنُ بِرَجُلٍ مِنْ قُرَيْشٍ إِلَّا رَجَحَ بِهِ وَ لَا يُقَاسُ بِأَحَدٍ مِنْهُمْ إِلَّا عَظُمَ عَنْهُ وَ لَا عِدْلَ لَهُ فِي الْخَلْقِ وَ إِنْ كَانَ مَالُهُ قَلِيلًا فَإِنَّ الْمَالَ رِزْقٌ حَائِلٌ وَ ظِلٌّ زَائِلٌ وَ لَهُ فِي خَدِيجَةَ رَغْبَةٌ وَ لَهَا فِيهِ رَغْبَةٌ وَ الصَّدَاقُ مَا سَأَلْتُمْ عَاجِلُهُ وَ آجِلُهُ مِنْ مَالِي وَ كَانَ أَبُو طَالِبٍ لَهُ خَطَرٌ عَظِيمٌ وَ شَأْنٌ رَفِيعٌ وَ لِسَانٌ شَافِعٌ جَسِيمٌ فَزَوَّجَهُ وَ دَخَلَ بِهَا مِنَ الْغَدِ وَ لَمْ يَتَزَوَّجْ عَلَيْهَا رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى مَاتَتْ وَ أَقَامَتْ مَعَهُ أَرْبَعاً وَ عِشْرِينَ سَنَةً وَ شَهْراً وَ مَهْرُهَا اثْنَتَا عَشْرَةَ أُوقِيَّةً وَ نَشٌّ وَ كَذَلِكَ مَهْرُ سَائِرِ نِسَائِهِ فَأَوَّلُ مَا حَمَلَتْ وَلَدَتْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الطَّيِّبُ الطَّاهِرُ وَ وَلَدَتْ لَهُ الْقَاسِمَ وَ قِيلَ إِنَّ الْقَاسِمَ أَكْبَرُ وَ هُوَ بِكْرُهُ وَ بِهِ كَانَ يُكَنَّى وَ النَّاسُ يَغْلَطُونَ فَيَقُولُونَ وُلِدَ لَهُ مِنْهَا أَرْبَعُ بَنِينَ الْقَاسِمُ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ الطَّيِّبُ وَ الطَّاهِرُ وَ إِنَّمَا وُلِدَ لَهُ مِنْهَا ابْنَانِ وَ أَرْبَعُ بَنَاتٍ زَيْنَبُ وَ رُقَيَّةُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ وَ فَاطِمَةُ. … وَ لَمْ يَكُنْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَلَدٌ مِنْ غَيْرِ خَدِيجَةَ إِلَّا إِبْرَاهِيمُ بْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ مَارِيَةَ الْقِبْطِيَّةِ وُلِدَ بِالْمَدِينَةِ سَنَةَ ثَمَانٍ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ مَاتَ بِهَا وَ لَهُ سَنَةٌ وَ سِتَّةُ أَشْهُرٍ وَ بَعْضُ أَيَّامٍ وَ قَبْرُهُ بِالْبَقِيعِ.
وَ الثَّانِيَةُ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ وَ كَانَتْ قَبْلَهُ عِنْدَ السَّكْرَانِ بْنِ عَمْرٍو فَمَاتَ عَنْهَا بِالْحَبَشَةِ مُسْلِماً.
وَ الثَّالِثَةُ عَائِشَةُ بِنْتُ أَبِي بَكْرٍ تَزَوَّجَهَا بِمَكَّةَ وَ هِيَ بِنْتُ سَبْعٍ وَ لَمْ يَتَزَوَّجْ بِكْراً غَيْرَهَا وَ دَخَلَ بِهَا وَ هِيَ بِنْتُ تِسْعٍ لِسَبْعَةِ أَشْهُرٍ مِنْ مَقْدَمِهِ الْمَدِينَةَ وَ بَقِيَتْ إِلَى خِلَافَةِ مُعَاوِيَةَ.
وَ الرَّابِعَةُ أُمُّ شَرِيكٍ الَّتِي وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ ص وَ اسْمُهَا غُزَيَّةُ بِنْتُ دُودَانَ بْنِ عَوْفِ بْنِ عَامِرٍ وَ كَانَتْ قَبْلَهُ عِنْدَ أَبِي الْعَكَرِ بْنِ سُمَيٍّ الْأَزْدِيِّ فَوَلَدَتْ لَهُ شَرِيكاً.
وَ الْخَامِسَةُ حَفْصَةُ بِنْتُ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ تَزَوَّجَهَا بَعْدَ مَا مَاتَ زَوْجُهَا خُنَيْسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حُذَافَةَ السَّهْمِيُّ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَدْ وَجَّهَهُ إِلَى كِسْرَى فَمَاتَ وَ لَا عَقِبَ لَهُ وَ مَاتَتْ بِالْمَدِينَةِ فِي خِلَافَةِ عُثْمَانَ.
وَ السَّادِسَةُ أُمُّ حَبِيبَةَ بِنْتُ أَبِي سُفْيَانَ وَ اسْمُهَا رَمْلَةُ وَ كَانَتْ تَحْتَ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ جَحْشٍ الْأَسَدِيِّ فَهَاجَرَ بِهَا إِلَى الْحَبَشَةِ وَ تَنَصَّرَ بِهَا وَ مَاتَ هُنَاكَ فَتَزَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص بَعْدَهُ وَ كَانَ وَكِيلُهُ عَمْرَو بْنَ أُمَيَّةَ الضَّمْرِيَّ.
وَ السَّابِعَةُ أُمُّ سَلَمَةَ وَ هِيَ بِنْتُ عَمَّتِهِ عَاتِكَةَ بِنْتِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ قِيلَ هِيَ عَاتِكَةُ بِنْتُ عَامِرِ بْنِ رَبِيعَةَ مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ وَ اسْمُهَا هِنْدٌ بِنْتُ أَبِي أُمَيَّةَ بْنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ مَخْزُومٍ وَ هِيَ ابْنَةُ عَمِّ أَبِي جَهْلٍ وَ رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَرْسَلَ إِلَى أُمِّ سَلَمَةَ أَنْ مُرِي ابْنَكِ أَنْ يُزَوِّجَكِ فَزَوَّجَهَا ابْنُهَا سَلَمَةُ بْنُ أَبِي سَلَمَةَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يَبْلُغْ وَ أَدَّى عَنْهُ النَّجَاشِيُّ صَدَاقَهَا بِأَرْبَعِمِائَةِ دِينَارٍ عِنْدَ الْعَقْدِ. وَ كَانَتْ أُمُّ سَلَمَةَ مِنْ آخِرِ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ ص وَ مَاتَتْ بَعْدَهُ وَ كَانَتْ عِنْدَ أَبِي سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الْأَسَدِ وَ أُمُّهُ بَرَّةُ بِنْتُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَهُوَ ابْنُ عَمَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ كَانَ لِأُمِّ سَلَمَةَ مِنْهُ زَيْنَبُ وَ عَمْرٌو وَ كَانَ عَمْرٌو مَعَ عَلِيٍّ يَوْمَ الْجَمَلِ وَ وَلَّاهُ الْبَحْرَيْنَ وَ لَهُ عَقِبٌ بِالْمَدِينَةِ وَ مِنْ مَوَالِيهَا شَيْبَةُ بْنُ نِصَاحٍ إِمَامُ أَهْلِ الْمَدِينَةِ فِي الْقِرَاءَةِ وَ خَيْرَةُ أُمُّ الْحَسَنِ الْبَصْرِيِّ.
وَ الثَّامِنَةُ زَيْنَبُ بِنْتُ الْجَحْشِ الْأَسَدِيَّةُ وَ هِيَ ابْنَةُ عَمَّتِهِ مَيْمُونَةَ بِنْتِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ هِيَ أَوَّلُ مَنْ مَاتَ مِنْ أَزْوَاجِهِ بَعْدَهُ تُوُفِّيَتْ فِي خِلَافَةِ عُمَرَ وَ كَانَتْ قَبْلَهُ عِنْدَ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَطَلَّقَهَا زَيْدٌ وَ ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى شَأْنَهُ وَ شَأْنَ زَوْجَتِهِ زَيْنَبَ فِي الْقُرْآنِ وَ هِيَ أَوَّلُ امْرَأَةٍ جُعِلَ لَهَا النَّعْشُ جَعَلَتْ لَهَا أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ يَوْمَ تُوُفِّيَتْ وَ كَانَتْ بِأَرْضِ الْحَبَشَةِ رَأَتْهُمْ يَصْنَعُونَ ذَلِكَ.
وَ التَّاسِعَةُ زَيْنَبُ بِنْتُ خُزَيْمَةَ الْهِلَالِيَّةُ مِنْ وُلْدِ عَبْدِ مَنَافِ بْنِ هِلَالِ بْنِ عَامِرِ بْنِ صَعْصَعَةَ وَ كَانَتْ قَبْلَهُ عِنْدَ عُبَيْدَةَ بْنِ الْحَارِثِ وَ مَاتَتْ قَبْلَهُ ص وَ كَانَ يُقَالُ لَهَا أُمُّ الْمَسَاكِينِ.
وَ الْعَاشِرَةُ مَيْمُونَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ مِنْ وُلْدِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالِ بْنِ عَامِرِ بْنِ صَعْصَعَةَ تَزَوَّجَهَا وَ هُوَ بِالْمَدِينَةِ وَ كَانَ وَكِيلُهُ أَبَا رَافِعٍ وَ بَنَى لَهَا بِسَرِفٍ حِينَ رَجَعَ مِنْ عُمْرَتِهِ عَلَى عَشَرَةِ أَمْيَالٍ مِنْ مَكَّةَ وَ تُوُفِّيَتْ أَيْضاً بِسَرِفٍ وَ دُفِنَتْ هُنَاكَ أَيْضاً وَ كَانَتْ قَبْلَهُ عِنْدَ أَبِي سَبْرَةَ بْنِ أَبِي رُهْمٍ الْعَامِرِيِّ.
وَ الْحَادِيَةَ عَشَرَ جُوَيْرِيَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ مِنْ بَنِي الْمُصْطَلِقِ سَبَاهَا فَأَعْتَقَهَا وَ تَزَوَّجَهَا وَ تُوُفِّيَتْ سَنَةَ سِتٍّ وَ خَمْسِينَ.
وَ الثَّانِيَةَ عَشَرَ صَفِيَّةُ بِنْتُ حي [حُيَيِ] بْنِ أَخْطَبَ النَّضْرِيِّ مِنْ خَيْبَرَ اصْطَفَاهَا لِنَفْسِهِ مِنَ الْغَنِيمَةِ ثُمَّ أَعْتَقَهَا وَ تَزَوَّجَهَا وَ جَعَلَ عِتْقَهَا صَدَاقَهَا وَ تُوُفِّيَتْ سَنَةَ سِتٍّ وَ ثَلَاثِينَ فَهَذِهِ اثْنَتَا عَشْرَةَ امْرَأَةً دَخَلَ بِهِنَّ رَسُولُ اللَّهِ وَ قَدْ تَزَوَّجَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنْهُنَّ وَ وَاحِدَةً وَهَبَتْ نَفْسَهَا مِنْهُ.
وَ قَدْ تَزَوَّجَ عَالِيَةَ بِنْتَ ظَبْيَانَ وَ طَلَّقَهَا حِينَ أُدْخِلَتْ عَلَيْهِ.
وَ تَزَوَّجَ قُتَيْلَةَ بِنْتَ قَيْسٍ أُخْتَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ فَمَاتَ قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا فَتَزَوَّجَهَا عِكْرِمَةُ بَعْدَهُ وَ قِيلَ إِنَّهُ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا ثُمَّ مَاتَ.
وَ تَزَوَّجَ فَاطِمَةَ بِنْتَ الضَّحَّاكِ بَعْدَ وَفَاةِ ابْنَتِهِ زَيْنَبَ وَ خَيَّرَهَا حِينَ نَزَلَتْ آيَةُ التَّخْيِيرِ فَاخْتَارَتِ الدُّنْيَا وَ فَارَقَهَا فَكَانَتْ بَعْدَ ذَلِكَ تَلْقُطُ الْبَعَرَ وَ تَقُولُ أَنَا الشَّقِيَّةُ اخْتَرْتُ الدُّنْيَا.
وَ تَزَوَّجَ سَنَى بِنْتَ الصَّلْتِ فَمَاتَتْ قَبْلَ أَنْ تُدْخَلَ عَلَيْهِ.
وَ تَزَوَّجَ أَسْمَاءَ بِنْتَ النُّعْمَانِ بْنِ شَرَاجِيلَ فَلَمَّا أُدْخِلَتْ عَلَيْهِ قَالَتْ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْكَ فَقَالَ قَدْ أَعَذْتُكِ الْحَقِي بِأَهْلِكِ وَ كَانَ بَعْضُ أَزْوَاجِهِ عَلَّمَتْهَا ذَلِكَ فَطَلَّقَهَا وَ لَمْ يَدْخُلْ بِهَا.
وَ تَزَوَّجَ مُلَيْكَةَ اللَّيْثِيَّةَ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهَا قَالَ لَهَا هَبِي لِي نَفْسَكِ فَقَالَتْ هَلْ تَهَبُ الْمَلِكَةُ نَفْسَهَا لِلسُّوقَةِ فَأَهْوَى بِيَدِهِ لِيَضَعَهَا عَلَيْهَا فَقَالَتْ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْكَ فَقَالَ لَقَدْ عُذْتِ بِمَعَاذٍ فَسَرَّحَهَا وَ مَتَّعَهَا.
وَ تَزَوَّجَ عَمْرَةَ بِنْتَ يَزِيدَ فَرَأَى بِهَا بَيَاضاً فَقَالَ دَلَّسْتُمْ عَلَيَّ وَ رَدَّهَا.
وَ تَزَوَّجَ لَيْلَى بِنْتَ الْخَطِيمِ الْأَنْصَارِيَّةَ فَقَالَتْ أَقِلْنِي فَأَقَالَهَا.
وَ خَطَبَ امْرَأَةً مِنْ بَنِي مُرَّةَ فَقَالَ أَبُوهَا إِنَّ بِهَا بَرَصاً وَ لَمْ يَكُنْ فَرَجَعَ فَإِذَا هِيَ بَرْصَاءُ.
وَ خَطَبَ امْرَأَةً فَوَصَفَهَا أَبُوهَا ثُمَّ قَالَ وَ أَزِيدُكَ أَنَّهَا لَمْ تَمْرَضْ قَطُّ فَقَالَ ص مَا لِهَذِهِ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَيْرٍ وَ قِيلَ إِنَّهُ تَزَوَّجَهَا فَلَمَّا قَالَ ذَلِكَ أَبُوهَا طَلَّقَهَا.
فَهَذِهِ إِحْدَى وَ عِشْرُونَ امْرَأَةً وَ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ عَشْرٍ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ لَمْ يَدْخُلْ بِهَا وَ قِيلَ عَنْ تِسْعٍ عَائِشَةَ وَ حَفْصَةَ وَ أُمِّ سَلَمَةَ وَ أُمِّ حَبِيبَةَ وَ زَيْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ وَ مَيْمُونَةَ وَ صَفِيَّةَ وَ جُوَيْرِيَةَ وَ سَوْدَةَ.
وَ كَانَتْ سَوْدَةُ قَدْ وَهَبَتْ لَيْلَتَهَا لِعَائِشَةَ حِينَ أَرَادَ طَلَاقَهَا وَ قَالَتْ لَا رَغْبَةَ لِي فِي الرِّجَالِ وَ إِنَّمَا أُرِيدُ أَنْ أُحْشَرَ فِي أَزْوَاجِكَ.
بازدیدها: ۳۶