ترجمه
ناصیهی [= (موی) جلوی پیشانیِ، زمامِ] دروغگوی خطاکار
نکات ترجمهای و نحوی
«خاطِئَةٍ»
اسم فاعل از ماده «خطأ» است. برخی بین این ماده و ماده «خطو» (که کلمه «خُطوة = قدم» از آن ساخته شده: وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ، بقرة/۱۶۸) تفاوتی نگذاشته و هر دو را به معنای عبور کردن و تجاوز از حد دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۱۹۸) و جمعا در قرآن کریم ماده «خطأ» ۲۲ بار و ماده «خطو» ۵ بار و در تمامی موارد به صورت جمع (و با تعبیر «خُطُواتِ الشَّيْطانِ») به کار رفته است.
اما اغلب اهل لغت بین این دو تفاوت گذاشتهاند.
همچنین، در زبان فارسی، ما کلمه «خطا» را غالبا به معنای «اشتباه» و نه «گناه» (یعنی در جایی که تعمدی در کار نبوده است) به کار میبریم؛ اما اینکه آیا در زبان عربی هم همین طور است یا خیر، بین اهل لغت اختلاف است.
اغلب (مثلا: کتاب العین، ج۴، ص۲۹۲؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۸۸) بر این باورند که:
وقتی به صورت فعل ثلاثی مجرد به کار میرود (خَطِئ يَخطأ خِطْئاً، فهو خاطئ) به معنای «گناه» است، مثلا: «إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً» (إسراء/۳۱) یا «وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ، لا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُنَ» (لحاقة/۳۶- ۳۷) یا «وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ» (يوسف/۹۱).
اما در جایی که به نحو ثلاثی مزید (باب افعال) به کار میرود (أَخْطَأَ إِخْطَاءً فهو مُخْطِئ) به معنای «اشتباه» است؛ مثلا «وَ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ فِيما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ» (أحزاب/۵)
البته وقتی به صورت «خَطَأ» و «خَطِيئَة» (جمعِ آن: خَطِيئات و خَطايا) به کار میرود، گاهی به معنای «اشتباه غیرعمدی» است (مثلا: وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ، نساء/۹۲؛ وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً، نساء/۱۱۲) و گاهی به معنای «گناه عمدی» است (مثلا: مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغرِقوا، نوح/۲۵؛ إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا، شعراء/۵۱؛ وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِينَ مِنْ خَطاياهُمْ مِنْ شَيْءٍ، عنكبوت/۱۲؛ وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ، شعراء/۸۲ ؛ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ، بقره/۵۸)
در مقابل، برخی (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۳، ص۷۹-۸۰) بر این باورند که تفاوت «خطأ» و «أخطأ» ربطی به عمدی بودن یا نبودن ندارد و صرفا از این جهت است که در اولی خود فعل بیشتر مورد عنایت است و در دومی، انتساب فعل به فاعل؛ و در هر صورت، ماده «خطأ» صرفا به معنای نقطه مقابل «صواب» (=درست) میباشد و هر جا که معنای تعمدی بودن از این ماده برداشت شده است بر اساس قرینههای پیرامونی بوده است؛
و تفاوتش با دو کلمه معروف برای «گناه» (یعنی ذنب و إثم) در این است که علاوه بر اینکه در «خطا» لزوما تعمدی در کار نیست، «إثم» در جایی است که تنبلی و کمکاری در انجام وظیفه رخ دهد؛[۱] و «ذنب» مشخصا در مورد کار زشت و قبیحی که بد بودنش مورد اذعان و اعتراف خود فرد است به کار میرود؛ و در مواردی مانند «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ» (یوسف/۹۷) که هر دو تعبیر آمده یکجور عذرتراشی بوده است، یعنی در این آیه، برادران حضرت یوسف ع میخواهند بگویند در اینکه اصل کار ما «ذنب» و گناه بوده و باید استغفار کنیم تردیدی نیست؛ اما ما به خطا و اشتباه به این گناه افتادیم.[۲]
به لحاظ نحوی، «ناصِيَةٍ» بدل برای «الناصیة» در آیه قبل میباشد (ناصیهاش را محکم میگیرند، همان ناصیه دروغگوی خطاکار را)؛
و دو تعبیر «كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ» در اینجا، صفت برای «ناصِيَةٍ» میباشد، نه مضاف الیه، یعنی نمیگوید: ناصیهی شخص دروغگوی خطاکار، بلکه دروغگویی و خطاکاری را وصف خود ناصیه دانسته است؛ و این استفاده مجازی (که به جای اینکه اینها را وصف صاحب ناصیه بکند، وصف خود ناصیه کرده) معنا را به نحو بلیغتر و زیباتر و لطیفتر منتقل میکند تا اینکه میگفت: ناصیة الکاذب الخاطئ. (الکشاف، ج۴، ص۷۷۸)
حدیث
۱) از امام باقر ع روایت شده است که پدرم امام سجاد ع مکرر به فرزندانشان میفرمودند:
از دروغ خودداری کنید، کوچک باشد یا بزرگ، جدی باشد یا شوخی،، چرا که شخص هنگامی که دروغ کوچک گفت جرات بر دروغ بزرگ هم پیدا میکند؛
آیا نمیدانید که رسول خدا ص میفرمود: بندهای دائما راست میگوید تا اینکه خداوند او را به عنوان «صدّیق» ثبت میکند؛ و بندهای مرتب دروغ میگوید تا اینکه خداوند او را به عنوان «کذّاب» ثبت میکند.
الكافي، ج۲، ص۳۳۸
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ص يَقُولُ لِوُلْدِهِ اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَ الْكَبِيرَ فِي كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِي الصَّغِيرِ اجْتَرَى عَلَى الْكَبِيرِ؛
أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَصْدُقُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ صِدِّيقاً وَ مَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَكْذِبُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ كَذَّاباً.
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
به نماز و روزه مردم فریفته نشوید؛ چرا که گاه شخصی به نماز و روزه عادت کرده به طوری که اگر آن را ترک کند وحشت میکند؛ بلکه آنها را با راستگویی و امانتداری امتحان کنید.
الكافي، ج۲، ص۱۰۴
عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَكِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.[۳]
۳) از امام باقر ع روایت شده است: گناهان همگیشان شدیدند، و شدیدترین آنها گناهی است که گوشت و خون بر آن رشد کند؛ چرا که بالاخره [هر گناهی] یا مورد رحمت ویا مورد عذاب واقع میشود؛ در حالی که در بهشت جز کسی که پاک باشد، وارد نمیشود.
[یعنی گوشت و خونی که از گناه روئیده ویا با گناه عجین شده است، نمیتواند وارد بهشت شود]
الكافي، ج۲، ص۲۷۰
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سُلَيْمَانَ الْجَعْفَرِيِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الذُّنُوبُ كُلُّهَا شَدِيدَةٌ وَ أَشَدُّهَا مَا نَبَتَ عَلَيْهِ اللَّحْمُ وَ الدَّمُ لِأَنَّهُ إِمَّا مَرْحُومٌ وَ إِمَّا مُعَذَّبٌ وَ الْجَنَّةُ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا طَيِّب.[۴]
تدبر
۱) «ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ»
ناصیهی [= پیشانی یا موهای جلوی پیشانیِ] شخصی که او را از ناصیهاش محکم میگیرند و ذلیلانه به سمت جهنم میکشانند، ناصیهی دروغگویی و خطاکاری است؛ یعنی هم سخنان [و آراء و باورهای] وی خلاف حقیقت است و هم اعمال و رفتارش (مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۸۳؛ الميزان، ج۲۰، ص۳۲۷)
اگر بتوان ابعاد هویتی انسان در «باورها» و «رفتارها»یش خلاصه کردد، میتوان گفت این آیه، نهایت وضعیت یک انسان در بُعد نامطلوب را نشان میدهد و میخواهد بفرماید که علت جهنمی شدن وی این است که تمام وجودش خلاف حق و حقیقت شده؛ و کسی که وجودش (تمام گوشت و خونش) خلاف حق و حقیقت شود، راهی به بهشت نخواهد داشت. (حدیث۳)
۲) «ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ»
به جای اینکه بگوید «ناصِيَةِ الكاذِبِ الخاطِئ: ناصیه شخص دروغگوی خطاکار» فرمود: «ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ: ناصیهای که خود این ناصیه دروغگو و خطاکار است». چرا؟
الف. نوعی بیان مجازی است که معنا را به نحو بلیغتر و زیباتر و لطیفتر منتقل میکند (الکشاف، ج۴، ص۷۷۸).
ب. شاید میخواهد نشان دهد که نه هر دروغگو و هر گناهکار، بلکه کسی که پیشانی دروغ و گناه است، به چنین عذابی عقاب میشود.
ج. …
[۱] تقابل خطا و إثم در این آیه بوضوح مشاهده میشود: «وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِينا» (نساء/۱۱۲)
[۲] ایشان عین همین توضیح را در مورد آیه «وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئِين» (یوسف/۲۹) و اقدام زلیخا مطرح میکنند.
[۳] . این روایت هم قابل توجه است که از امام باقر ع روایت شده است:
بدرستی که خداوند عز و جل برای شر و بدی قفلهایی قرار داد و کلیدهای همه آن قفلها را شراب قرار داد، و دروغ از شراب بدتر است.
الكافي، ج۲، ص۳۳۹
عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَاب.
[۴] . این حدیث هم در همین مضمون قابل توجه است: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا مِنْ نَكْبَةٍ تُصِيبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ مَا يَعْفُو اللَّهُ عَنْهُ أَكْثَرُ. (الكافي، ج۲، ص۲۶۹)
بازدیدها: ۴۹