۴۴) عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم‏

ترجمه

[پروردگارت] به انسان آنچه را كه نمى‏دانست آموخت.

حدیث

۱) عن عُنْوَانِ الْبَصْرِيِّ عَنِ الصَّادِقِ ع:

… لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَهْدِيَهُ [۱] فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِي نَفْسِكَ حَقِيقَةَ الْعُبُودِيَّةِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ يُفْهِمْك‏

بحار الأنوار، ج‏۱، ص۲۲۵

امام صادق ع در فرازی از حدیث معروف «عنوان بصری» می‌فرماید:

[حصول و ایجاد] علم به تعلم نیست [یعنی حقیقت علم، یک حقیقت متعالی است که آنچه آن را ایجاد می‌کند، صرف یادگیری از دیگران نیست؛ بلکه] آن نوری است که در قلب کسی قرار می‌گیرد که خداوتد تبارک و تعالی بخواهد او را هدایت کند.

۲) أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع‏:

يَا هِشَامُ … لَا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ الطَّاعَةُ بِالْعِلْمِ وَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ وَ التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ يُعْتَقَدُ وَ لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِيٍّ وَ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ بِالْعَقْل‏

اصول كافي، ج‏۱، ص۱۷

امام کاظم ع در ضمن حدیث مفصلی فرمودند:

ای هشام! … نجاتی نیست مگر با طاعت [خداوند]؛ و طاعت به وسیله علم است؛ و علم با تعلم به دست می‌آید؛

و تعلم با تعقل به عقیده قلبی تبدیل می‌شود؛ و علمی نیست مگر [آنچه] از عالم ربانی [به دست آوری]؛ و شناخت علم [از شبه علم] به وسیله عقل است.

۳) عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ رَفَعَهُ قَالَ:

سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: مَنْ أَعْلَمُ النَّاسِ؟ قَالَ: مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِه‏

المحاسن (للبرقی)، ج‏۱، ص۲۳۰

از امیرالمومنین ع سوال شد که عالم‌ترین مردم کیست؟

فرمود: کسی که علم دیگران را نزد علم خود گردآورد. [۲]

تدبر

۱)‌ هرکس هر علمی دارد (حتی علمی که محصول مطالعه است: بالقلم)، خدا به او داده است؛ پس اگر با علم‌مان جایگاه اجتماعی‌ای به دست آوردیم، مغرور نشویم؛ به کسانی که علم ندارند، تکبر نورزیم و … .[۳]

۲)‌ خدا علم را به ما داده است. اما وقتی به این واقعیت توجه نمی‌شود، علم منجر به احساس بی‌نیازی می‌شود و طغیان می‌آورد (دو آیه بعدی همین سوره) شاید همین نکته یکی از علل این واقعیت است که در نظام آموزشی مدرن دینداری در میان تحصیل‌کردگان رو به افول می‌گذارد و علم‌آموزی عمدتا در راستای کسب ثروت و شهرت قرار می‌گیرد.

۳) اگر خدا علم می‌دهد، پس معلم اصلی اوست، پس آنچه حقیقتا موجب عالم شدن می‌شود ارتباط با خدا (عبودیت) است، تا هر کار دیگر. (حدیث ۱)

۴)‌ در عین حال، علمی که محصول مطالعه است، علمی است که خدا داده است: «عَلَّمَ بِالْقَلَم عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم‏»: پس نه سزاوار است به بهانه خدادادی بودن، تحصیل و مطالعه و نقش قلم را نادیده بگیریم (حدیث ۲ و ۳)، و نه سزاوار است که مطالعه و قلم را همه‌کاره در عالِم شدن بدانیم (حدیث ۱).[۴]

۵) بسیاری از ما علم حقیقی را در کشف و شهودی جستجو می‌کنیم که راهش از جنس عمل کردن است. دنبال این هستیم که کسی دائما به ما بگوید «چنین و چنان بکن»

اما قرآن وقتی می‌خواهد از تعلیم الهی به انسان سخن بگوید، ابتدا نام قلم را می‌آورد.[۵] شاید یکی از علل کم‌اعتنایی ما به «مطالعه جدی قرآن»، این است که: نقش «معرفت حاصل از عمل» را مهم‌تر از «معرفت حاصل از قلم» می‌دانیم، ولو آن قلم، قلم الهی باشد!

البته باید بدانچه می‌دانیم عمل کنیم و از خدا طلب فهم کنیم (حدیث ۱) تا توان بهره‌گیری‌مان از قرآن هم بالا رود؛ اما آیا به جای اهتمام به مرشد و حکیم، نباید جدی‌تر سراغ قلم و نوشته (قرآن کریم) برویم؟!

[۱] . در کتاب مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص۳۲۶ (نوشته مرحوم طبرسی م۶۰۰) به جای «یهدیه» «یبدیه» نوشته شده است که ترجمه اش چنین می شود: در قلب کسی قرار می گیرد که خداوتد تبارک و تعالی بخواهد بر او آشکار کند

[۲] . و حدیثی دیگر در تفسیر کل آیات و تطبیق آن بر پیامبر اکرم ص و امیرالمومنین ع  به نقل از تفسير القمي، ج‏۲، ص۴۳۰:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ: حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ يُوسُفَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ كَيْسَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ‏ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ اقْرَأْ قَالَ وَ مَا أَقْرَأُ قَالَ‏ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ‏ يَعْنِي خَلَقَ نُورَكَ الْأَقْدَمَ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ‏ يَعْنِي خَلَقَكَ مِنْ نُطْفَةٍ [عَلَقَةٍ] وَ شَقَّ مِنْكَ عَلِيّاً اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ‏ يَعْنِي عَلَّمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ‏ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ‏ يَعْنِي عَلَّمَ عَلِيّاً مَا لَمْ يَعْلَمْ قَبْلَ ذَلِكَ.

[۳] . خود را برتر نبینیم و فخرفروشی نکنیم و فکر نکنیم خودمان کاره‌ای بوده‌ایم و خودمان زحمت کشیده‌ایم و … (قصص/۷۸)

[۴] . هر علمی را که به دست می‌آوریم (حتی علم محصول مطالعه : بالقلم) خدا به ما داده است. پس هم حواسمان باشد که علم را خدا می‌دهد، نه صرف تعلم (حدیث ۱)؛ و هم اینکه این بهانه نشود که تعلم را کنار بگذاریم (حدیث ۲ و ۳).

[۵] . اگر علم را خدا می‌دهد از راه غیر مطالعه و تعلم ظاهری هم می‌تواند بدهد (بقره/۲۸۲: وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ؛ و حدیث۱) اما محور را بر آموزش با قلم گذاشته است (عَلَّمَ بالقلم، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم‏)

بازدیدها: ۲۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*