ترجمه
آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!
توجه
مباحث انسانشناسی را از زاویه مسائل مربوط به خلقت انسان شروع کردیم و تدریجا وارد بحثهایی شدیم که اثرات این شناخت ما از انسان را در زندگی او در دنیا نشان میداد. بحث قیامت و اثرات آن در شناخت خویش از بحثهای مهم قرآنی است که در بحث سوره قیامت تنها به زوایایی از آن اشاره شد. اما برای اینکه تنوعی در بحثها باشد و احساس تکراری بودن به اشخاص دست ندهد، در ادامه سراغ زاویه دیگری از مباحث کاربردی مربوط به انسان میرویم.
یکی از ثمرات مهم شناخت ابعاد وجودی انسان، ثمره آن در شکلگیری نحوه تصمیمگیریهای انسان، بویژه تصمیمات اجتماعی است. اکنون به یاری خداوند متعال به سراغ آیاتی میرویم که برای افزایش قدرت تحلیلمان در مقام تصمیمگیری مفید باشد: این بار آیات ابتدایی سوره عنکبوت را برگزیدیم که مربوط است به وضعیتهای اجتماعیای که تصمیمگیری در آنها دشوار میشود.
نکات ترجمه
«حَسِبَ»
درباره ماده «حسب» و استعمالات قرآنی آن در جلسه۹۶ ( http://yekaye.ir/al-muminoon-023-115/) و جلسه۱۸ (http://yekaye.ir/39-33-al-ahzab/) توضیحاتی ارائه شد.
«یُفْتَنُونَ» فعل مضارع مجهول از ماده «فتن» است که درباره این ماده و کلمه «فتنه» در جلسه۷۷ http://yekaye.ir/al-hadeed-057-14/ و جلسه۲۴۷ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-27/ توضیحاتی گذشت.
شأن نزول
درباره نزول این آیه شأن نزولهای متعددی روایت شده است. روایتی که هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل سنت آمده، این است:
هنگامی که آیه ۶۵ سوره انعام (قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ يُذيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ: بگو: او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى [ديگر] بچشاند.) نازل شد پیامبر ص برخاست و وضو گرفت و در وضو گرفتن سنگ تمام گذاشت؛ سپس ایستاد و نماز خواند چه نماز زیبایی؛ آنگاه از خداوند سبحان خواست که بر امتش عذابی نفرستد، نه از بالای سرشان و نه از زیر پاهایشان، و نه آنها را گروه گروه به هم اندازد و نه عذاب بعضى را به بعضى [ديگر] بچشاند. پس جبرئیل نازل شد و گفت: محمد! خداوند متعال تقاضایت را شنید؛ و در مورد دو تا از اینها امان داد و در مورد دوتا امان نداد؛ آنها را امان داد از اینکه عذابی از بالای سرشان ویا از پایین پایشان بفرستاد؛ ولی در دو مورد دیگر، به آنها ضمانتی نداد.
پیامبر ص فرمود: جبرئیل! اگر امتم به کشتن همدیگر بپردازند چگونه باقی خواهد ماند. پس ایستاد و دوباره دعا کرد. پس آیه نازل شد: «به نام خداوند رحمان و رحیم؛ الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!» (عنکبوت/۱-۳) پس فرمود: گریزی نیست از فتنهای که امت بعد از پیامبرش بدان مبتلا شود تا راستگو از دروغگو معلوم گردد؛ چرا که وحی قطع شده و شمشیر و جدایی کلمه [= افتراق] تا روز قیامت میماند.
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۴، ص۴۸۸؛ كشف الأسرار و عدة الأبرار، ج۳، ص۳۸۵
في تفسير الكلبي أنه لما نزلت هذه الآية قام النبي ص فتوضأ و أسبغ وضوءه ثم قام و صلى فأحسن صلاته ثم سأل الله سبحانه أن لا يبعث على أمته عذابا من فوقهم و لا من تحت أرجلهم و لا يلبسهم شيعا و لا يذيق بعضهم بأس بعض فنزل جبرائيل (ع) فقال يا محمد إن الله تعالى سمع مقالتك و إنه قد أجارهم من خصلتين و لم يجرهم من خصلتين أجارهم من أن يبعث عليهم عذابا من فوقهم أو من تحت أرجلهم و لم يجرهم من الخصلتين الأخريين فقال ص يا جبرائيل ما بقاء أمتي مع قتل بعضهم بعضا فقام و عاد إلى الدعاء فنزل الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ الآيتين فقال لا بد من فتنة تبتلى بها الأمة بعد نبيها ليتبين الصادق من الكاذب لأن الوحي انقطع و بقي السيف و افتراق الكلمة إلى يوم القيامة.[۱]
حدیث
۱) سماعة بن مهران میگوید: پیامبر خدا ص یک شب در مسجد بود. نزدیک صبح که شد، امیرالمومنین ع بر ایشان وارد شد. پیامبر خدا او را صدا کرد و فرمود: یا علی!
حضرت علی ع پاسخ داد: لبیک!
حضرت فرمود: بیا اینجا !
چون حضرت علی ع نزدیک آمد، پیامبر ص فرمود: شب را در اینجا که میبینی بیتوته کردم و از خداوند هزار حاجت خواستم که همه را برایم روا داشت؛ و مثل آن را برای تو خواستم و برای تو هم روا داشت؛ و از پروردگارم خواستم امتم را بعد از من در مورد تو متفقالقول گرداند؛ پروردگارم نپذیرفت و فرمود: «الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!»
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۴۲۰
قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَانَ ذَاتَ لَيْلَةٍ فِي الْمَسْجِدِ فَلَمَّا كَانَ قُرْبَ الصُّبْحِ دَخَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَنَادَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا عَلِيُّ قَالَ لَبَّيْكَ قَالَ هَلُمَّ إِلَيَّ فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ قَالَ يَا عَلِيُّ بِتُّ اللَّيْلَةَ حَيْثُ تَرَانِي فَقَدْ سَأَلْتُ رَبِّي أَلْفَ حَاجَةٍ فَقَضَاهَا لِي وَ سَأَلْتُ لَكَ مِثْلَهَا فَقَضَاهَا لَكَ وَ سَأَلْتُ لَكَ رَبِّي أَنْ يَجْمَعَ لَكَ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَأَبَى عَلَيَّ رَبِّي فَقَالَ «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ.»[۲]
۲) روایت شده است که وقتی کار ابوبکر آن گونه که عدهای میخواستند تمام شد و با او بیعت کردند آنان که بیعت کردند، شخصی نزد امیرالمومنین ع آمد در حالی که او داشت با بیلی که در دستش بود روی قبر رسول خدا ص را صاف میکرد. به ایشان عرض کرد: مردم با ابوبکر بیعت کردند و انصار به خاطر اختلافی که با هم کردند خواری در میانشان افتاد و آزادشدگان [لقبی که به مشرکانی که در فتح مکه از ترس ایمان آوردند داده میشد] به پیمان بستن با شخصی مبادرت کردند از ترس اینکه مبادا کار به دست شما بیفتد.
حضرت سر بیل را بر زمین گذاشت و در حالی که دستانش بر آن تکیه داد، فرمود: «به نام خداوند رحمن و رحیم، الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟! و قطعا کسانی را که قبل از ایشان بودند دچار فتنه کردیم تا خداوند معلوم کند کسانی را که راست گفتند و معلوم کند دروغگویان را؛ آیا کسانی که کارهای بد انجام میدهند چنین حساب کردند که از ما جلو میافتند، بد حکمی میکنند» (عنکبوت/۱-۴)
الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۱، ص۱۹۰
وَ قَدْ جَاءَتِ الرِّوَايَةُ أَنَّهُ لَمَّا تَمَّ لِأَبِي بَكْرٍ مَا تَمَّ وَ بَايَعَهُ مَنْ بَايَعَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هُوَ يُسَوِّي قَبْرَ رَسُولِ اللَّهِ ص بِمِسْحَاةٍ فِي يَدِهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ قَدْ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ وَقَعَتِ الْخَذْلَةُ فِي الْأَنْصَارِ لِاخْتِلَافِهِمْ وَ بَدَرَ الطُّلَقَاءُ بِالْعَقْدِ لِلرَّجُلِ خَوْفاً مِنْ إِدْرَاكِكُمُ الْأَمْرَ فَوَضَعَ طَرَفَ الْمِسْحَاةِ فِي الْأَرْضِ وَ يَدُهُ عَلَيْهَا ثُمَّ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ»[۳]
۳) حضرت علی ع در بصره خطبه میخواند. وسط خطبه کسی بلند شد و گفت:
به ما از فتنه خبر بده و آیا از رسول خدا ص در این زمینه سوالی کردی؟
حضرت فرمود: همانا هنگامی که خداوند سبحان نازل فرمود که: «به نام خداوند رحمن و رحیم، الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!» فهمیدم که این فتنه تا وقتی که رسول خدا ص در میان ماست نازل نمیشود؛پس به رسول خدا ص عرض کردم: این چه فتنهای است که خداوند از آن به تو خبر داد؟
حضرت فرمود: یا علی! همانا امتم بعد از من دچار فتنه میشوند.
گفتم: آیا شما در روز اُحُد، آن جایی که شهید شد از مسانان آن که شهید شد و بین من و شهادت فاصله افتاد و بر من سخت آمد آیا به من نفرمودی: تو را بشارت میدهم که شهادت در پشت سرت است؟
فرمود: مطلب قطعا این گونه خواهد بود؛ و آن موقع صبر تو چگونه خواهد بود؟
گفتم: ای رسول خدا ! اینجا محل صبر نیست؛ بلکه محل بشارت و شکر است
. حضرت فرمود: علی! بدرستی که این قوم با اموالشان به فتنه خواهند افتاد و با دینشان بر پروردگارشان منت خواهند گذاشت و از خشم او خود را ایمن خواهند پنداشت و حرام او را با شبهات دروغین و هوا و هوسهای غافلانه حلال میکند؛ پس شراب را به اسم نبیذ و رشوه را به اسم هدیه و ربا را به اسم خرید و فروش حلال میکنند.
گفتم:رسول خدا ! آن هنگام چه جایگاهی برای آنها قائل شوم؟ جایگاه ارتداد یا جایگاه فتنه؟
فرمود: جایگاه فتنه!
نهج البلاغة، خطبه۱۵۶
و قام إليه ع رجل فقال أخبرنا عن الفتنة و هل سألت عنها رسول الله ص؟
فقال ع إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَيْنَ أَظْهُرِنَا فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِي أَخْبَرَكَ اللَّهُ بِهَا؟
فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي.
فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ وَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ.
فَقَالَ لِي إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً؟
فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْرِ.
وَ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَةِ فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَيْعِ.
فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَبِأَيِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِكَ أَ بِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ؟
فَقَالَ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ.[۴]
۴) معمر بن خلاد میگوید از امام رضا ع شنیدم که این آیه را تلاوت کرد «الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!» سپس بن من فرمود: فتنه چیست؟
گفتم: فدایت شوم! آنچه می می دانیم این است که این فتنه در دین است.
فرمود: به فتنه میافتید همان گونه که طلا را به فتنه میاندازند [تعبیر «فتن» در مورد طلا به معنای حرارت دادن و ذوب کردن طلا برای جدا کردن ناخالصیهای آن است]؛
سپس فرمود: خالص میشوید آن گونه که طلا خالص میشود.
الكافي، ج۱، ص۳۷۰
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» ثُمَّ قَالَ لِي مَا الْفِتْنَةُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الَّذِي عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِي الدِّينِ فَقَالَ يُفْتَنُونَ كَمَا يُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ يُخْلَصُونَ كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ.[۵]
۵) از پیامبر اکرم ص روایت شده است: قبل از شما کسانی بودند که گاه آنها را میگرفتند و اره روی سرشان میگذاشتند و آنها را دو نیم میکردند، اما این هم نمیتوانست او را از دینش برگرداند؛ و یا با شانههای آهنین آنچه گوشت و عصب روی استخوان بود را میکندند، اما چنین کاری هم او را از دینش برنمیگرداند.
تفسير جوامع الجامع، ج۳، ص۲۳۸ الكشاف، ج۳، ص۴۳۹
عن النبي صلى اللّه عليه و آله و سلم: «قد كان من قبلكم يؤخذ فيوضع المنشار على رأسه فيفرق فرقتين، ما يصرفه ذلك عن دينه، و يمشط بأمشاط الحديد ما دون عظمه من لحم و عصب، ما يصرفه ذلك عن دينه.
و از امام رضا ع روایت شده است: آنچه برایش گردن کشیدهاید [منتظرش هستید] نخواهد شد مگر اینکه جدا شوید و خالص گردید؛ پس از شما جز اندکی نماند؛ سپس قرائت کردند: «الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!»
سپس فرمودند: همانا از علائم فرج واقعهای است که بین دو مسجد رخ میدهد؛ و فلان بن فلان پانزده نفر از بزرگان عرب را به قتل میرساند.
الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۳۷۵
الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: لَا يَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْنَاقَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا فَلَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا الْقَلِيلُ ثُمَّ قَرَأَ «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» ثُمَّ قَالَ إِنَّ مِنْ عَلَامَاتِ الْفَرَجِ حَدَثاً يَكُونُ بَيْنَ الْمَسْجِدَيْنِ وَ يَقْتُلُ فُلَانٌ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ خَمْسَةَ عَشَرَ كَبْشاً مِنَ الْعَرَب.[۶]
تدبر
۱) «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»
بسیاری از مردم خیال میکنند وقتی بگویند ایمان آوردند، همه چیز بر وفق مرادشان میشود. در حالی که ایمان آوردن، یعنی در راه خدا گام نهادن؛ و آنگاه شیطان حتما به مخالفت برمیخیزند و اینجاست که فتنه آغاز میشود: یعنی آزمایشهای دشواری که فقط کسی که واقعا و از عمق جان ایمان آورده باشد، باقی میماند.
انسان ممکن است در بسیاری از مسائل دنیوی عالم سرِ خودش و سرِ دیگران کلاه بگذارد؛ اما نمیشود ادعای ایمان کند و خدا را فریب دهد!
۲) «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»
برخی گمان میکنند که وقتی دین وارد جامعه شود، و مردم اعلام دینداری کنند، باید همه چیز بلافاصله بر وفق مراد شود و همه مشکلات حل گردد؛ و متاسفانه گاه سخنرانان دینی هم این تلقی را دامن میزنند؛ آنگاه چون چنان تلقیای پیدا شده، وقتی جامعه دینی میشود و مشکلات پیچیدهتری پیدا میگردد، دین را ناکارآمد و مقصر میشمرند.
این آیه، در حالی که به رواج این تلقی تذکر میدهد (حَسِبَ النَّاسُ مردم چنین حساب میکنند)، کاملا آن تلقی را رد میکند. بله، دینداری در هر جامعهای یک رشدی میآورد؛ اما عبور از هر مرحله، چالشهای جدید و پیچیدهتری را پیش روی انسان میگذارد.
اما چرا همین که افراد و جامعهای ادعای ایمان و دینداری بکنند، به فتنه (آزمایشهای شدید که بسیاری در آن میلغزند) میافتند؟
بحث تخصصی انسانشناسی
دنیا قرارگاه اصلی انسان نیست؛ بلکه جایی است که انسان آمده تا آزمونی بدهد و جایگاه نهایی و اصلی خود را در عالم معین کند. یکی از مهمترین پیامهای دین این است که مقصد نهایی انسان آخرت است، نه دنیا؛ و اگر مقصد نهایی آن است، باید همه چیز بر اساس آنجا سنجیده شود.
خداوند انسان را در دنیا فرستاده تا او مسیر اسفل سافلین تا اعلی علیین را بپیماید و واضح است که همواره صعود دشوار است و هرچه مقصد عظیمتر باشد دشواریها بیشتر.
نظام عالم به گونهای است که هرکسی هر مرتبهای را ادعا کند، امتحان قبولی در همان مرتبه را از او میگیرند. اگر کسی ادعا کند سواد اول ابتدایی دارد، در همان حد امتحان میشود و اگر کسی ادعا کند در حد دکترای ریاضی علم دارد، متناسب با آن از او امتحان میگیرند. اینکه آزمون دکترای ریاضی بسیار بسیار سختتر است از آزمون های اول ابتدایی؛ و تعداد قبولیهای آن بمراتب کمتر از این است، دلیل نمیشود که آزمون دکتری از کسی نگیرند و کسانی که در خود لیاقت میبینند، در چنان آزمونی شرکت نکنند. بله، هستند افرادی که سوادشان همین که از ابتدایی بالاتر رود، ادعای توان در حد آزمون دکتری میکنند! و وقتی با سوالات مواجه میشوند هر چه دشنام است نصیب طراحان سوال میکنند و از هرچه ریاضی است متنفر میگردند.
اما واقعا چه کسی مقصر است؟
برای مطالعه بیشتر در زمینه چگونگی تناسب رشد جامعه دینی با رشد فتنه و نفاق در این جامعه، میتوانید به مطلب زیر مراجعه کنید: http://www.souzanchi.ir/the-religious-society-and-nefaq/
۳) «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»
همین که افراد و جامعهای ادعای ایمان و دینداری بکنند، به فتنه (آزمایشهای شدید که بسیاری در آن میلغزند) میافتند.
پس آیا بهتر نیست که اصلا بیخیال دین و ایمان شویم؟!
پاسخ این سوال برمیگردد به اینکه چه درکی از خود به عنوان انسان داریم و چه هدفی برای زندگیمان در نظر گرفتهایم. بله، اگر سطح خود را در حد یک حیوان، و در محدوده دنیا میدانیم، قبول؛ اما اگر واقعا ما برتر از حیواناتیم و اگر واقعا آخرتی در کار است، چطور؟
شاید به همین جهت است که حضرت امیر ع می فرمایند در حکمت ۹۳ نهج البلاغه آمده است: دعا نکنید که «خدایا مرا به فتنه گرفتار نکن» چرا که بی شک همه به فتنه گرفتار میشوند؛ بلکه دعاکنید «خدایا مرا از گمراهی های فتنه نجات بده».[۷]
۴) «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»
ایمان تنها به زبان و ادعا نیست، بلکه با آزمایش و در مقام عملکرد است که واقعیتش معلوم میشود. (اقتباس از تفسیر نور، ج۹، ص۱۱۲)
[۱] . البته در مجمعالبیان، این مطلب ذیل سوره انعام آمده و ذیل سوره عنکبوت این را نیاورده و مطالبی را با تعبیر «گفته میشود» از اهل سنت نقل میکنند:
قيل نزلت الآية في عمار بن ياسر و كان يعذب في الله عن ابن جريج و قيل نزلت في أناس مسلمين كانوا بمكة فكتب إليهم من كان في المدينة أنه لا يقبل منكم الإقرار بالإسلام حتى تهاجروا فخرجوا إلى المدينة فاتبعهم المشركون فآذوهم و قاتلوهم فمنهم من قتل و منهم من نجا عن الشعبي و قيل أنه أراد بالناس الذين آمنوا بمكة سلمة بن هشام و عياش ابن أبي ربيعة و الوليد بن الوليد و عمار بن ياسر و غيرهم عن ابن عباس (مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۸، ص۴۲۷ )
اما در إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج۲، ص۳۲۸-۳۲۹ خبر حذیفه را آورده است که بسیار خواندنی است. حذیفه در میان اهل سنت هم به عنوان کسی شناخته میشود که اسراری داشت که دیگران نداشتند. وی بعد از کشته شدن عثمان، از طرف امیرالمومنین ع استاندار بصره میشود و در اولین خطبهای که میخواند تعبیر «امیرالمومنین حقا حقا» را میآورد که کنایهای است به خلفای قبلی (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَحْيَا الْحَقَّ وَ أَمَاتَ الْبَاطِلَ وَ جَاءَ بِالْعَدْلِ وَ دَحَضَ الْجَوْرَ وَ ركبت [كَبَتَ] الظَّالِمِينَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً حَقّاً وَ خَيْرُ مَنْ نَعْلَمُهُ بَعْدَ نَبِيِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ أَحَقُّهُمْ بِالْأَمْر). یکی از حضار متوجه این کنایه میشود و از ایشان به اصرار میخواهد مطالبی که میداند بگوید. ایشان مطلب را به تفصیل بیان میکنند که در فرازی از آن آمده است:
…وَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِالنَّاسِ وَ خَرَجَ بِنِسَائِهِ مَعَهُ وَ هِيَ حَجَّةُ الْوَدَاعِ فَلَمَّا اسْتُتِمَّ حَجُّهُمْ وَ قَضَوْا مَنَاسِكَهُمْ وَ عَرَفَ النَّاسُ جَمِيعَ مَا احْتَاجُوا إِلَيْهِ وَ أَعْلَمَهُمْ أَنَّهُ قَدْ أَقَامَ لَهُمْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ ع وَ قَدْ أَزَالَ عَنْهُمْ جَمِيعَ مَا أَحْدَثَهُ الْمُشْرِكُونَ بَعْدَهُ وَ رَدَّ الْحَجَّ إِلَى حَالَتِهِ الْأُولَى وَ دَخَلَ مَكَّةَ فَأَقَامَ بِهَا يَوْماً وَاحِداً هَبَطَ عَلَيْهِ الْأَمِينُ جَبْرَائِيلُ ع بِأَوَّلِ سُورَةِ الْعَنْكَبُوتِ فَقَالَ اقْرَأْ يَا مُحَمَّدُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ. أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَائِيلُ وَ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنِّي مَا أَرْسَلْتُ نَبِيّاً قَبْلَكَ إِلَّا أَمَرْتُهُ عِنْدَ انْقِضَاءِ أَجَلِهِ أَنْ يَسْتَخْلِفَ عَلَى أُمَّتِهِ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ يَقُومُ مَقَامَهُ وَ يُحْيِي لَهُمْ سُنَّتَهُ وَ أَحْكَامَهُ فَالْمُطِيعُونَ لِلَّهِ فِيمَا يَأْمُرُهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّادِقُونَ وَ الْمُخَالِفُونَ عَلَى أَمْرِهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ وَ قَدْ دَنَا يَا مُحَمَّدُ مَصِيرُكَ إِلَى رَبِّكَ وَ جَنَّتِهِ وَ هُوَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَنْصِبَ لِأُمَّتِكَ مِنْ بَعْدِكَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع وَ تَعْهَدَ إِلَيْهِ فَهُوَ الْخَلِيفَةُ الْقَائِمُ بِرَعِيَّتِكَ وَ أُمَّتِكَ إِنْ أَطَاعُوهُ أَسْلَمُوا وَ إِنْ عَصَوْهُ كَفَرُوا وَ سَيَفْعَلُونَ ذَلِكَ وَ هِيَ الْفِتْنَةُ الَّتِي تَلَوْتَ الْآيَ فِيهَا…
[۲] . علاوه بر اولین روایت جلسه بعد که آن هم بسیار موید خوبی برای روایت فوق است، این روایات هم در همین راستاست:
(۱) قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ ص قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّكَ مُبْتَلًى بِكَ وَ إِنَّكَ مُخَاصِمٌ فَأَعِدَّ لِلْخُصُومَةِ. (تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۴۱۹؛ مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۳، ص۲۰۳)
(۲) حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ الْوَالِدُ أَبُو مُحَمَّدٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عُثْمَانَ بِبَغْدَادَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْخَزَّازُ [قَالَ] حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا حُصَيْنُ بْنُ مُخَارِقٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ الْآيَةَ، قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ قَالَ: يَا عَلِيُّ إِنَّكَ مُبْتَلًى وَ مُبْتَلًى بِكَ. (شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج۱، ص۵۶۵)
(۳) وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيُّ عَنْ إِدْرِيسَ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ فَسِّرْ لِي عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ ص «لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ» فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ حَرِيصاً عَلَى أَنْ يَكُونَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع مِنْ بَعْدِهِ عَلَى النَّاسِ خَلِيفَةَ وَ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ خِلَافُ ذَلِكَ فَقَالَ وَ عَنَى بِذَلِكَ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ قَالَ فَرَضِيَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۴۲۰)
(۴) عن جابر قال قلت لأبي جعفر ع قوله لنبيه «لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ» فسره لي، قال: فقال أبو جعفر ع: لشيء قاله الله- و لشيء أراده الله يا جابر، إن رسول الله ص كان حريصا- على أن يكون علي ع من بعده على الناس و كان عند الله خلاف ما أراد رسول الله ص قال: قلت: فما معنى ذلك قال: نعم عنى بذلك قول الله ل رسوله ع لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ يا محمدا في علي الأمر إلي في علي و في غيره، أ لم أتل [أنزل] عليك يا محمد فيما أنزلت من كتابي إليك «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا- أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» إلى قوله «فَلَيَعْلَمَنَّ» قال: فوض رسول الله ص الأمر إليه (تفسير العياشي، ج۱، ص۱۹۸)
(۵) عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْفَارِسِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الديورزني حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَعْقُوبَ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ عَاصِمٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْحَكَمِ وَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ الْأَنْصَارِيُّ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَلْقَمَةَ وَ الْأَسْوَدِ قَالا: أَتَيْنَا أَبَا أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ فَقُلْنَا يَا أَبَا أَيُّوبَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَكْرَمَكَ بِنَبِيِّكَ حَيْثُ كَانَ ضَيْفاً لَكَ فَضِيلَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَكَ بِهَا فَأَخْبِرْنَا عَنْ مَخْرَجِكَ مَعَ عَلِيٍّ تُقَاتِلُ أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَالَ أَبُو أَيُّوبَ فَإِنِّي أُقْسِمُ لَكُمْ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنِّي فِي الْبَيْتِ الَّذِي أَنْتُمْ مَعِي فِيهِ وَ مَا فِي الْبَيْتِ غَيْرُ رَسُولِ اللَّهِ مَعِي وَ عَلِيٌّ جَالِسٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ أَنَا جَالِسٌ عَنْ يَسَارِهِ وَ أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ قَائِمٌ بَيْنَ يَدَيْهِ إِذْ حُرِّكَ الْبَابُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ يَا أَنَسُ انْظُرْ مَنْ بِالْبَابِ فَخَرَجَ أَنَسٌ فَنَظَرَ فَإِذَا هُوَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص افْتَحْ لِعَمَّارٍ الطَّيِّبِ فَدَخَلَ عَمَّارٌ فَسَلَّمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَرَحَّبَ بِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا عَمَّارُ سَيَكُونُ بَعْدِي فِي أُمَّتِي هَنَاتٌ حَتَّى يَخْتَلِفَ السَّيْفُ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ حَتَّى يَقْتُلَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ حَتَّى يَتَبَرَّأَ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ فَإِذَا رَأَيْتَ ذَلِكَ فَعَلَيْكَ بِهَذَا الْأَصْلَعِ عَنْ يَمِينِي يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنْ سَلَكَ النَّاسُ كُلُّهُمْ وَادِياً وَ سَلَكَ عَلِيٌّ وَادِياً فَاسْلُكْ وَادِيَ عَلِيٍّ وَ خَلِّ عَنْ النَّاسِ يَا عَمَّارُ إِنَّ عَلِيّاً لَا يَرُدُّكَ عَنْ هُدًى وَ لَا يَدُلُّكَ عَلَى رَدًى يَا عَمَّارُ طَاعَةُ عَلِيٍّ طَاعَتِي وَ طَاعَتِي طَاعَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط – القديمة)، ص۱۴۶)
(۶) إِمَامُ الزَّيْدِيَّةِ أَبُو طَالِبٍ الْهَرَوِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلْقَمَةَ وَ أَبُو أَيُّوبَ أَنَّهُ لَمَّا نَزَلَتْ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ الْآيَاتِ قَالَ النَّبِيُّ لِعَمَّارٍ إِنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِي هَنَاةٌ حَتَّى يَخْتَلِفَ السَّيْفُ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ حَتَّى يَقْتُلَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ حَتَّى يَتَبَرَّأَ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ فَإِذَا رَأَيْتَ ذَلِكَ فَعَلَيْكَ بِهَذَا الْأَصْلَعِ عَنْ يَمِينِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَإِنْ سَلَكَ النَّاسٌ كُلُّهُمْ وَادِياً فَاسْلُكْ وَادِيَ عَلِيٍّ وَ خَلِّ عَنِ النَّاسِ يَا عَمَّارُ إِنَّ عَلِيّاً لَا يَرُدُّكَ عَنْ هُدًى وَ لَا يَرُدُّكَ إِلَى رَدًى يَا عَمَّارُ طَاعَةُ عَلِيٍّ طَاعَتِي وَ طَاعَتِي طَاعَةُ اللَّهِ. (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۳، ص۲۰۳)
[۳] . این روایت هم به این مضمون نزدیک است:
قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ [الکاظم] ع قَالَ جَاءَ الْعَبَّاسُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ انْطَلِقْ بِنَا نُبَايِعْ لَكَ النَّاسَ، فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَ تَرَاهُمْ فَاعِلِينَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ فَأَيْنَ قَوْلُهُ: «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم» (تفسير القمي، ج۲، ص۱۴۸)
[۴] . خلاصهای از این واقعه را حاکم حسکانی با سند متصل در کتابش آورده است:
حَدَّثَنِي أَبُو سَعْدٍ السَّعْدِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ الرِّكَابِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُطَيِّنٌ قَالَ: حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بْنُ أَبِي هَارُونَ الْمُقْرِئُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو يَزِيدَ خَالِدُ بْنُ عِيسَى الْعُكْلِيُّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبِي مُعَاذٍ الْبَصْرِيِّ قَالَ: لَمَّا افْتَتَحَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الْبَصْرَةَ صَلَّى بِالنَّاسِ الظُّهْرَ، ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ: سَلُوا. فَقَامَ عَبَّادُ بْنُ قَيْسٍ قَالَ: فَحَدِّثْنَا عَنِ الْفِتْنَةِ هَلْ سَأَلْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْهَا قَالَ: نَعَمْ- لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا إِلَى [قَوْلِهِ تَعَالَى]: الْكاذِبِينَ جَثَوْتُ بَيْنَ يَدَيِ النَّبِيِّ ص فَقُلْتُ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ- الَّتِي تُصِيبُ أُمَّتَكَ مِنْ بَعْدِكَ قَالَ: سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلَى مَا أُجَاهِدُ مِنْ بَعْدِكَ قَالَ: عَلَى الْأَحْدَاثِ يَا عَلِيُ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ فَبَيِّنْهَا لِي. قَالَ: كُلُّ شَيْءٍ يُخَالِفُ الْقُرْآنَ وَ سُنَّتِي. (شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج۱، ص۵۶۶)
[۵] . این دو روایت هم در استفاده معنایی از این آیه قابل توجه است:
- إن معنى يفتنون يبتلون في أنفسهم و أموالهم عن مجاهد و هو المروي عن أبي عبد الله (ع) (مجمع البيان، ج۸، ص۴۲۷)
- رسالته [الإمام أبي الحسن علي بن محمد ع] ع في الرد على أهل الجبر و التفويض و إثبات العدل و المنزلة بين المنزلتين … فَهَذَا شَرْحُ جَمِيعِ الْخَمْسَةِ الْأَمْثَالِ الَّتِي ذَكَرَهَا الصَّادِقُ ع أَنَّهَا تَجْمَعُ الْمَنْزِلَةَ بَيْنَ الْمَنْزِلَتَيْنِ وَ هُمَا الْجَبْرُ وَ التَّفْوِيضُ …؛ فَأَمَّا شَوَاهِدُ الْقُرْآنِ عَلَى الِاخْتِبَارِ وَ الْبَلْوَى بِالاسْتِطَاعَةِ الَّتِي تَجْمَعُ الْقَوْلَ بَيْنَ الْقَوْلَيْنِ فَكَثِيرَةٌ وَ مِنْ ذَلِكَ قَوْلُهُ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرِينَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَكُمْ وَ قَالَ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ وَ قَالَ الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون (تحف العقول، ص۴۷۴)
[۶] . درباره این آیه این توقيع از جانب صاحب الزمان ع هم قابل توجه است:
كَانَ خَرَجَ إِلَى الْعَمْرِيِّ وَ ابْنِهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا رَوَاهُ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ الشَّيْخُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرٌ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَجَدْتُهُ مُثْبَتاً عَنْهُ رَحِمَهُ اللَّهُ وَفَّقَكُمَا اللَّهُ لِطَاعَتِهِ وَ ثَبَّتَكُمَا عَلَى دِينِهِ وَ أَسْعَدَكُمَا بِمَرْضَاتِهِ انْتَهَى إِلَيْنَا مَا ذَكَرْتُمَا أَنَّ الْمِيثَمِيَّ أَخْبَرَكُمَا عَنِ الْمُخْتَارِ وَ مُنَاظَرَاتِهِ مَنْ لَقِيَ وَ احْتِجَاجِهِ بِأَنَّهُ لَا خَلَفَ غَيْرُ جَعْفَرِ بْنِ عَلِيٍّ وَ تَصْدِيقِهِ إِيَّاهُ وَ فَهِمْتُ جَمِيعَ مَا كَتَبْتُمَا بِهِ مِمَّا قَالَ أَصْحَابُكُمَا عَنْهُ وَ أَنَا أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْعَمَى بَعْدَ الْجَلَاءِ وَ مِنَ الضَّلَالَةِ بَعْدَ الْهُدَى وَ مِنْ مُوبِقَاتِ الْأَعْمَالِ وَ مُرْدِيَاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» كَيْفَ يَتَسَاقَطُونَ فِي الْفِتْنَةِ وَ يَتَرَدَّدُونَ فِي الْحَيْرَةِ وَ يَأْخُذُونَ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَارَقُوا دِينَهُمْ أَمِ ارْتابُوا أَمْ عَانَدُوا الْحَقَّ أَمْ جَهِلُوا مَا جَاءَتْ بِهِ الرِّوَايَاتُ الصَّادِقَةُ وَ الْأَخْبَارُ الصَّحِيحَةُ أَوْ عَلِمُوا ذَلِكَ فَتَنَاسَوْا مَا يَعْلَمُونَ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً وَ إِمَّا مَغْمُوراً أَوْ لَمْ يَعْلَمُوا انْتِظَامَ أَئِمَّتِهِمْ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ ص وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ إِلَى أَنْ أَفْضَى الْأَمْرُ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى الْمَاضِي يَعْنِي الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ ع فَقَامَ مَقَامَ آبَائِهِ ع يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ كَانُوا نُوراً سَاطِعاً وَ شِهَاباً لَامِعاً وَ قَمَراً زَاهِراً ثُمَّ اخْتَارَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مَا عِنْدَهُ فَمَضَى عَلَى مِنْهَاجِ آبَائِهِ ع حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ عَلَى عَهْدٍ عَهِدَهُ وَ وَصِيَّةٍ أَوْصَى بِهَا إِلَى وَصِيٍّ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَمْرِهِ إِلَى غَايَةٍ وَ أَخْفَى مَكَانَهُ بِمَشِيئَتِهِ لِلْقَضَاءِ السَّابِقِ وَ الْقَدَرِ النَّافِذِ وَ فِينَا مَوْضِعُهُ وَ لَنَا فَضْلُهُ وَ لَوْ قَدْ أَذِنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَا قَدْ مَنَعَهُ عَنْهُ وَ أَزَالَ عَنْهُ مَا قَدْ جَرَى بِهِ مِنْ حُكْمِهِ لَأَرَاهُمُ الْحَقَّ ظَاهِراً بِأَحْسَنِ حِلْيَةٍ وَ أَبْيَنِ دَلَالَةٍ وَ أَوْضَحِ عَلَامَةٍ وَ لَأَبَانَ عَنْ نَفْسِهِ وَ قَامَ بِحُجَّتِهِ وَ لَكِنَّ أَقْدَارَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا تُغَالَبُ وَ إِرَادَتَهُ لَا تُرَدُّ وَ تَوْفِيقَهُ لَا يُسْبَقُ فَلْيَدَعُوا عَنْهُمُ اتِّبَاعَ الْهَوَى وَ لْيُقِيمُوا عَلَى أَصْلِهِمُ الَّذِي كَانُوا عَلَيْهِ وَ لَا يَبْحَثُوا عَمَّا سَتَرَ عَنْهُمْ فَيَأْثَمُوا وَ لَا يَكْشِفُوا سَتْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَنْدَمُوا وَ لْيَعْلَمُوا أَنَّ الْحَقَّ مَعَنَا وَ فِينَا لَا يَقُولُ ذَلِكَ سِوَانَا إِلَّا كَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ لَا يَدَّعِيهِ غَيْرُنَا إِلَّا ضَالٌّ غَوِيٌّ فَلْيَقْتَصِرُوا مِنَّا عَلَى هَذِهِ الْجُمْلَةِ دُونَ التَّفْسِيرِ وَ يَقْنَعُوا مِنْ ذَلِكَ بِالتَّعْرِيضِ دُونَ التَّصْرِيحِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. (كمال الدين و تمام النعمة، ج۲، ص۵۱۱)
[۷] . لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَن
بازدیدها: ۷۰